بر اساس سرشماری سال 1395، نزدیک 75 درصد جمعیت ایران در شهرها سکونت دارند. بیش از نیمی از جمعیت کشور، در شهرهای بزرگ سکونت دارند یا بخش زیادی از زندگی روزانه شان در این شهرها طی می شود. بحران آلودگی هوا و ترافیک متراکم خودروها در بیشتر این کلان شهرها غیرقابل انکار است. میزان خسارت ملی ناشی از آلودگی هوا و ترافیک و تصادفات- با احتساب مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا و تصادفات، اتلاف وقت، اتلاف انرژی، اتلاف سرمایه و آسیب سلامت روانی- از جنگ رودررو و همه جانبه با کشور عراق بسیار بیشتر است و مجموع خسارت ها در هر سال بیش از دوبرابر خسارتهای جنگ در هر سال برآورد می شود.
اعتماد عمومی به حاکمیت طی سال های اخیر به شدت کاهش یافته و نمود آن در انتخابات 6 سال اخیر کاملا مشخص است. 30 تا 40 درصد مردم در انتخابات شرکت نکرده اند و اکثریت قابل توجه مشارکت کننده نیز هر بار بر خلاف اشاره مستقیم و غیرمستقیم حاکمیت رای داده اند. اینکه حاکمیت تقریبا با تمامی روسای دولت بعد از انقلاب مشکل جدی پیدا کرده است و برچسب خائن و فتنه گر و بی بصیرت و سازش گر و انحرافی بر هر کدام اطلاق می شود، اتفاقی نیست!
تنها نقطه قابل طرح در مدیریت 28 ساله حاکمیت کنونی، وضعیت امنیت فیزیکی قابل دفاع طی این سالهاست که نقطه اوج آن در نامه سردار سلیمانی و اعلام پایان سیطره داعش توسط وی رسانه ای می شود. همین یک مورد هم با امّا و اگرهای فراوانی روبروست. از پایان نیافتن حکومت داعش گرفته تا عدم شفافیت لازم برای آنالیز سود به هزینه حضور و جنگ مستشاری و نیابتی ایران در سوریه و عراق و یمن. از ادعای پشت بلندگو تا واقعیت موجود در زندگی مردم فاصله بسیار است. برخوردهای چکشی نهادهای نظارتی فی المثل در طرد یک عضو شورای شهر و دروغگو و شارلاتان درآمدن رییس دولت محبوب و ارزشی نظام هم آخرین میخ هایی بود که به تابوت اعتماد ملی کوبیده شد.
موضوع آلودگی هوا، ترافیک آزاردهنده شهرها و تصادفات و تلفات جاده ای که همگی با موضوع حمل و نقل شهری و مسایل مربوطه توضیح داده می شود اکنون فرصتی استثنایی و تاریخی برای حاکمیت است تا کارآیی و صلاحیت خویش را نشان دهد و اعتماد از دست رفته را تا حد زیادی بازیابد. سه موضوع آلودگی هوا، ترافیک و تصادفات موضوعاتی هستند که هر ایرانی خود و اعضای خانوده اش مستقیما و ملموس با آنها درگیر است و راه حلی خطابه ای و نصیحتی و شعاری و هوچی گرانه ندارد. حل این 3 مشکل کلان، عزم ملی- به بیان دقیق تر عزم حاکمیتی- نیاز دارد و سابقا در کلان شهرهای دیگر دنیا نیز انجام شده است. من به عنوان یک کارشناس، تجربه این شهرهای موفق را مطالعه کرده ام و پیشنهادهای مربوطه را کتبا به مسولان سازمان کنترل ترافیک ارایه نموده ام. اما بر اساس همان تجربه کشورها و شهرهای موفق عرض می کنم که مطالبه ملی و عزم حاکمیتی، مدیریت و رهبری واحد و نگاه علمی همه جانبه که همه ذی اثران و ابعاد پیرامونی و دامنه دار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بومی این سه موضوع در هم آمیخته را لحاظ کند راه حل نهایی و گریز ناپذیر است. هر یک روز تاخیر حاکمیت در به دست گرفتن مدیریت این سه بحران ملی، مساوی مرگ، بیماری، ناتوانی و ازکارافتادگی حدود 1000 تا 2000 ایرانی است. از همه دوستان و همکاران می خواهم که در انتشار این متن و واقعیت های آماری آن همکاری نمایند تا شاید مطالبه ملی و درخواست جوامع علمی و دانشگاهی از حاکمیت باعث ایجاد عزم حاکمیتی برای مدیریت سه بحران آلودگی هوا، ترافیک پرحجم و تصادفات شود.