#رومن_گاری ، نویسندهیِ فرانسوی زبان، خداحافظ گاری کوپر را در سالِ ۱۹۶۹ نوشته است. این رمانِ فلسفی، پنجرهای رو به سویِ نسلی جدید است. نسلی که از دلِ جنگ و خودخواهی بیرون آمدهاند و از انتهایِ خونریزی، آغاز شدهاند. نسلی که با درد متولد شدهاند و حالا که آمدهاند حرفهایشان هنوز از حنجره درنیامده در نطفه خفه شده است. نسلی که رفتارشان بویِ اعتراض و پشتِ پا زدن به هنجارهایی را میدهد که هستی و آزادیِ بشری را در بندِ خود کشیده است.
لنی، شخصیتِ اصلیِ رمان، جوانِ بیست سالهای است که پدرش را در جنگ از دست داده است. مادرش او را ترک گفته و او منزجز از شرکت در جنگ ِ ویتنام، وطنِ خود، آمریکا، را رها کرده و به کوههایِ آند در سوییس پناه آورده است. حال او گویی در ارتفاع و با فاصله گرفتن از خودخواهیهایِ آدمهایِ اطراف، با وجودِ پاکی و سفیدیِ برف ها، به راحتی میتواند در انزوا زندگی کند. در واقع، برفها و زندگی کردن میانِ سرمایِ بیدار کنندهیِ تند و تیزشان، تنها حقیقتِ پاک و خالصِ موجود است. حقیقتی که تنها در بلندی یافت میشود، جایی که آدمها و دنیایِ خاکستریِ ساختهیِ دستهایِ پلیدشان، بسیار کوچک و پست مینماید.
لنی کسی است که اگرچه دلزده از تاریکیِ دنیایِ مدرن است، اما با این وجود در اعماقِ دلش نوری ست که او را وامیدارد تا هنوز به وجودِ گاری کوپر مۆمن بماند. گاری کوپر سمبلِ پهلوانی خوش قلب است. کسی که رها از ترس، آرزویِ تغییر را در سر میپروراند. دوستانِ لنی او را مدام مسخره میکنند که چرا او همواره عکسِ گاری کوپر را همراهِ خود دارد. «#خداحافظ_گاری_کوپر» در سال ۱۹۶۸ به زبان انگلیسی نوشته و با نام «ولگرد اسکی باز» منتشر شد و ۴ سال بعد، در سال ۱۳۵۱ با ترجمه #سروش_حبیبی، در اختیار ایرانیان قرار گرفت. این اثر معروف ترین کار رومن گاری است و تقریبا به همه زبان های زنده دنیا ترجمه شده. این کتاب در میان مخاطبان فارسی زبان هم با استقبال نسبی مواجه شده و تا تابستان ۸۹ به ۹ چاپ رسیده است که چاپ های آخر، با ویرایش جدید مترجم منتشر شده اند.