ادامه آزادی عقیده

1 view
Skip to first unread message

Tajali Sheidai

unread,
Feb 27, 2012, 4:39:57 PM2/27/12
to tajalie_...@googlegroups.com

2. آزادى بدین معنا اصولاً در اسلام وجود ندارد. حضرت علاّمه طباطبایى رَحِمَهُ‏اللَّه در این مورد در جلد هفتم ترجمه «المیزان» صفحه 197، مى‏فرمایند:«اساس نوامیس اسلامى بر توحید و یگانه‏پرستى است و با این ترتیب چگونه ممكن است كه اسلام «آزادى عقیده» را تثبیت نماید؟ آیا تصویب «آزادى عقیده» از یك طرف و پى و بنیان كار را بر «توحید» قرار دادن از طرف دیگر، جز یك تناقض روشن و صریح چیز دیگرى مى‏تواند باشد؟» (پایان نظر علاّمه) با این ترتیب در نظر حضرت علاّمه (ره) دعوت به توحید فى نفسه با «آزادى عقیده» منافات دارد و این عین حقیقت است. اگر اسلام «آزادى عقیده» را تصویب مى‏كرد، دیگر دعوت به «توحید كلمه» و «صراط واحد» چه مفهومى داشت؟

تحقیق در محتواى دعوت انبیاء الهى (صلوات اللَّه علیهم اجمعین) در قرآن این حقیقت را بر انسان مكشوف مى‏دارد كه: محتواى دعوت انبیاء وصول به توحید از طریق نفىِ «عبودیت ما سِوى اللَّه» است و این خود حاكى از آنست كه انسان در انتخاب هر عقیده‏اى آزاد نیست، هرچند این سلوك توحیدى در نهایت به رفع همه تعلّقات مى‏انجامد و این منتهاى آزادى است.

قرآن كریم در نقل اقوال انبیاء خدا، قولى را كه بیشتر از همه تكرار كرده است اینست:«یا قَوْمِ اعْبُدواللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَیرُهُ» و به استناد قرآن، احتجاج و استدلال انبیاء با كفّار و مشركین همواره با این بیان آغاز مى‏شده است كه « اى قوم، عبودیت اللَّه را بپذیرید كه جز او شما را معبودى نیست...» [این قول با همین صورت هشت بار در قرآن از زبان انبیاء مختلف تكرار شده است‏]. و از جانب دیگر، در اهداف رسالت مى‏فرماید:... وَ یضَعُ عَنْهُم «اِصْرَهُمْ وَاْلاَغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَیهِمْ» فَالَّذینَ آمَنوا بِهِ و عَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعوا النّورَالَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحونَ» «تا بردارد از ایشان سنگینى بارى‏ان و آن غل و زنجیرهایى كه برآنان بوده است، پس آنانكه او را گرامى دارند و یارى‏اش كنند و از نورى كه با او نازل شده است تبعیت كنند، هم آنان از رستگاران هستند.»

سخن از قیودى است كه همچون بارى كمرشكن برگرده انسان سنگینى مى‏كنند و همچون غل و زنجیرهایى تنگ و سنگین دست و پا و گردن او را درهم مى‏فشرند و او را بخود وانمى‏گذارند؛ سخن از قیودى است كه او را زمین‏گیر كرده‏اند و اجازه نمى‏دهند كه پرواز كند و به «فلاح» رسد؛ و سخن از پیامبران است كه طریق «آزادى» را مى‏دانند و آمده‏اند تا انسانها را از اسارت این قیود برهانند و به «حریت» ببخشند. حریت مفهومى است كه بیان قرآن در تفسیر آن اینچنین است:«قُلْ یا اَهلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمةٍ سَوآءٍ بَینَنا و بَینَكُم اَلآ نَعْبُدَ اِلاَّ اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِه شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِن‏ دُونِ اللَّهِ» (بیائید اى اهل كتاب، بیائید بسوى كلمه‏اى كه بین ما و شما یكسان است: اینكه جز خدا نپرستیم و با او چیزى را شریك قرار ندهیم و بعضى از ما بعضِ دیگر را بجز خدا ارباب نگیریم.)

محتواى این آیه مباركه در حقیقت تفسیر «حریت» و «آزادى» است. «عبودیت اللَّه» و «پرهیز از شرك» كار را تا بدانجا مى‏كشاند كه استقلال ذاتى اشیاء را نیز در علیت و تأثیر نفى كنیم. مفهوم «آزادى از تعلّقات» همین است و این معنا جز با «عبودیت اللَّه» بدست نمى‏آید. اگر این بندگى ما را حاصل شد كه حقیقت «فلاح» درباره ما تحقق یافته است و «فلاح» اوج «رهایى» است.(27) در بیان حضرت على علیه‏السّلام در «نهج البلاغه» نیز «حریت» این چنین معنا شده است:«وَلا تَكُن عَبْدَ غَیرِكَ وَقَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حرّا» [بنده دیگرى مباش كه همانا خداوند ترا «آزاد» قرار داده است‏]. و این معنا مؤید همان برداشتى است كه پیش از این از قرآن مجید داشته‏ایم كه:

حریت یعنى رهایى از عبودیت ما سوى اللَّه.

 

(حکومت فرزانگان، مبحث دوم: آزادی عقیده (پایان قسمت اول) ، سید مرتضی آوینی)

بی ربط :

از آنجا که هنر تجلی حس و بها وحضرت حق است، اثر هنری زیباست که بتواند در این نظام یگانه جذب شود و گرنه، در چشم دل ما زشت وکریه جلوه می کند. همان حس و بهاست که د رصورت ها و کمیت ها  و مقادیر و تناسبات جلوه کرده است.

سید شهیدان اهل قلم

 

 

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages