یک روز گذشت ولی خبری از جزوه نشد؟
قرارمان این بود که ما کتاب را بخوانیم و خلاصه کنیم و خانم ها جزوه هایشان را به زیور طبع بیاراند
بانوان محترمه چرا خبری نیست؟ ما داریم به وظیفه خودمان عمل می کنیم و انشاالله امروز اولین سیاهه را به قول آقای زکی به گروه می گذاریم.
من دارم خیلی خلاصه مینویسم. فقط رئوس مطالب. فکر کنم اینجوری بهتر هم باشه دوستان بخونن اگه مشکلی داره بگید بحث کنیم. یا مثلا منظور از فلان چیز چی بوده تو نظر استاد و ...
...
---------------------------------------------------
حسن و قبح عقلی و شرعی مهمترین بحث دین و اخلاقی که هم در یونان باستان بوده هم سنت مسیحی و هم سنت اسلامی
ما به لحاظ این مسئله معتزلی هستیم. حسن و قبح عقلی گرچه هستند کسانیکه در عمل تابع حسن و قبح شرعی هستند.
سوال : در تعارض بین فقه و اخلاق چه باید کرد؟
تعریف دین :
هر جامعهای نهادهایی دارد مثل ازدواج و مالکیت و دین هم یکی از نهادهایی ست که در هر جامعهای یافت میشود.
نینیان اسمارت
دین هفت بعد دارد
بعد مناسکی
بعد عاطفی و معنوی
بعد روایتی و اسطورهای(داستانهای برای تبیین آموزههای دینی) ، استعارهای برای بیان واقعیت
بعد آموزهای
بعد اخلاقی *
بعد اجتماعی و نهادی
بعد مادی و تمدنی(معماری، پوشش و ...)
تعریف اخلاق:
اخلاق اخص از دین است و داوری ماست ازدرست و نادرست.
گزارههای ارزشی: توصیف واقعیت + بیان تمایل و نگرش خود
"شجاعت خوب است" با "هوای بهاری دلپذیر است" هر دو ارزشیهستند ولی تفاوت آناست که در دومی لزوما توصیه در آن نیست. و بحثی در آن نیست. در حقیقت زیبایی شناختی است. ولی نوع اول که اخلاقی است توصیه در آن پر رنگ است. به همین دلیل مناقشه در مسائل اخلاقی بسیار روی میدهد.
گزارههای اخلاقی: توصیف واقعیت + بیان تمایل و نگرش خود+ ترغیب دیگران
به طور عام گزارهای که موضوعش یکی از افعال اختیاری انسان باشد و محمولش خوب بد مسئولانه غیر مسئولانه الزامی و ... باشد.
گزارههای اخلاقی حاکم بر گزارههای دیگر هستند مثال سرقت ماهرانهای که شما از هنرمندی و ظرافت دزدان لذت میبرید ولی از لحاظ اخلاقی آن را محکوم میکنید. و حرف آخر را حکم اخلاقی میزند(overridingness)
تعابیر مختلف از "اخلاق":
مزاج و خلق و خو (در حوزهی کار ما نیست)
رفتارهای ارادی و آگاهانه که گاه خوب یا بد هستند (منظور ما است)
مشخصا رفتارهای درست اخلاقی (منظور ماست)
ویژگیهای گزارههای اخلاقی:
تجویزی
تعمیمپذیری
مستلزم سازگاری با رفتار خود مدعی
حاکم بودن بر بقیهی مسائل overridingness
شهرت و معروفیت بین جوامع
عملی بودن ( اخلاق برای بهبود زندگی انسانی است و اگر عملی نباشد چه معنایی میتواند داشتهباشد)
------------------------------------------------------
بین این ویژگیها کلیدیترین آن تعمیم پذیری است. (هر چه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند. آیا حاضرم هر کس این کار را در قبال من انجام دهد؟؟) برخی از بقیهی ویژگیها لزومی نیست عمومی است.
حال گزارههای اخلاقی گاه با فقه و قانون آمیختهمیشود
فرق قانون و اخلاق:
· زبان: زبان قانون محکم و خشک و تنبیهی است. زبان اخلاق زبان نکوهش و ستایش و توصیه ...
· ضمانت اجرا: قانون ضمانت اجرای بیرونی دارد. اخلاق ضمانت اجرای درونی دارد. ( اگر از ترس قانون از کاری پرهیز کردید کار اخلاقیای انجام ندادهاید)
· هدف: هدف قانون حفظ نظم اجتماعی است ولی هدف اخلاق کمال است. لذا اخلاق هیچگاه شما را آنگونه که هستید قبول نمیکند و همیشه در پی ارتقاء و انتظارات بیشتر است.
· حوزه عمل: حوزهی عمل قانون حوزهی عمومی است. حوزهی اخلاق تا اعماق وجود بشر است(حوزهی فردی).
قوانین دو دسته میشوند:
· اخلاقی(عموماً قانونهای عمومی جهانی اخلاقی هستند) مثل احترام به مالکیت
· نا اخلاقی ( گاهی خنثی و گاهی ضد اخلاقی )
در اخلاق با سه پرسش اساسی مواجه هستیم که سه شاخه مرتبط در حوزهی اخلاق را شکل میدهند:
· فلان فعل خوب است یا بد؟ (بدون توجه به قانون یا فقه و دین و شریعت) - اخلاق کاربردی
· معیار خوبی و بدی چیست؟ نظریههای اخلاقی :پیامد گرایی، نظریه حق، تکلیف گرایی کانت، فضیلت گرایی
· خوب و بد چیست؟Meta Ethics ، فلسفی ترین سطح اخلاق
اخلاق و دین
نسبت اخلاق و دین:
· تضاد و ناسازگاری به این نحو که دین را به سود اخلاق میگذارند کنار مانند دیدگاههای مارکس، فروید، جیمز ریچرز
· تضاد و ناسازگاری به این نحو که اخلاق را فدای دین میکند یا اخلاق را معلق میکند مانند دیدگاه کرکگور
· دین همان اخلاق باید باشد یعنی اولویت با اخلاق است. مانند کانت (دین وابسته به اخلاق است.)
· *اخلاق وابسته به دین: به سه معنا که گفته شد : دین میگوید کدام کار خوب و کدام کار بد است یا دین معیار خوب و بد را تعیین میکند یا معنای خوب و بد را
· *استقلال دین از اخلاق
به به من واقعا لذت میبرم این همدلی ها رو میبینم.روشهای تربیتی من بالاخره به بار نشست.پس دیگه باخیال راحت روی محمد اجراش میکنم.
در ضمن من تقریبا جزوه ی فلسفه دینم کامله ولی بدلیل اینکه از الطاف الهی(خطخوش)بی بهره است،شما رو به زحمت نمیاندازم و با دلی آرام و قلبی مطمئن به مطالعه میپردازم.باشد که الطاف شامل حالمان گردد.اسمایلی محو شدن در افق...
بعله جلسهی سوم
چه میشه کرد!!!!!
The problem of demarcation چه چیزی گزارههای علمی و ناعلمی را از هم مشخص میکند.
در حلقهی وین برای تشخیص گزارههای علمی از غیر از آن بر اصل تحقیقپذیری تاکید شد که همان پزیتیویسمهای منطقی بودند.
Ayer کتاب زبان منطق حقیقت 1936را مینویسد که در آن بحث معناداری گزارهها را مطرح میکند که پیش از صدق و کذب گزارهها لزوم تعیین معناداری آنها را گوشزد کردند.
معیار معناداری گزارهها: (چنگک هیوم)
· یا تحلیلی باشد
یا تجربی و قابل تحقیق باشد
بنابراین گزارههای هنری، الهیاتی، فلسفی و اخلاقی بیمعنا شدند و جملهنما و طبعاً تصدیق و تکذیب آنها خطاست.
v ناشناخت گرایان در باب معنای گزارههای اخلاقی (گزارههای اخلاقی معنا ندارند) دو دسته هستند Emotivism و prescriptivism
عاطفهگرایی: گزارههای اخلاقی چیزی جز بیان عاطفهی من نیست. و عاطفه قابل محکومیت و عدم محکومیت نیست و چیزی به معنای واقعی جمله اضافه نشدهاست.(مکتب عاطفهگرایی Emotivism در اخلاق) وقتی میگویم "دزدی بد است" فقط بیانگوی آن است که "من دزدی را خوش ندارم"
ولی در گزارههای اخلاقی همانطور که قبلاً گفتیم فقط قصد گفتن عاطفهی شخصی را نداریم چون: 1- مناقشه میکنیم درباره آن اصل که به آن قائلیم.(فرق بحث عاطفهای با عقلی در همین امر مناقشه است.)2- این که کارهای پیشین خودمان را و عاطفههای پیشین خودمان را محکوم میکنیم. این عاطفه نیست یک قوهی شناختی است.
توصیهگرایی(prescriptivism): هر ( Herr) سه دورهی فکری داشته است. در کتاب زبان اخلاق میگوید زمانی که یک گزارهی اخلاقی را مد نظر دارم واقعا به یک واقعیت خارجی اشاره نمیکنم و زبان اخلاق بیان عاطفه هم نیست بلکه زبان تجویزو توصیه است. در کتاب آزادی و ضرورت
v شناخت گرایان در باب معنای گزارههای اخلاقی(گزارههای اخلاقی معنا دارند)
شهود گرایان : مبانی اخلاق مور: خوب و بد قابل تعریف نیستند. و دلیل آن هم اینست که میتوانیم از محمول جملهای که برای تعریف خوب میگوییم وسوال کنیم. "خوب یعنی آنچه مفید است" ... "آیا هر آنچه مفید است خوب است؟"
خوب و بد را شهوداً دریافت میکنیم و قابل تعریف نیست.
تعریفگرایان:
خوب Socially approved habit و بد...
خوب آنچه مفید است. بد ...
خوب آنچه باعث کمال انسان میشود. بد ...
خوب آنچه خدا به آن فرمان داده است. بد ... (تا شارع نیاید و نگوید که فلان کار بد است انسان نمیفهمد که بد است. هر چند خوب و بدی در عالم واقع از قبل هم بودهاست.)
*** نتیجه: پس ارتباط بین اخلاق و دین در ناشناختگرایان نیست در شناختگرایان که شهودگرا هستند هم نیست فقط میماند بخشی از تعریف گرایان که تعریف خوب و بد را بر عهدهی شارع و دین میدانند.
بعله جلسهی سوم
فصل پنجم از کتاب دین در ترازوی اخلاق (ابولقاسم فنایی)
در فصل سوم استقلال اخلاق از دین و در فصل چهارم تقدم آن بر دین بحث شده است.
· احکام شرعی به شرطی معقول خواهند بود که ارزشها و الزامات اخلاقی را نقض نکنند... احکام شرعی ناسازگار با ارزشهای اخلاقی، فاقد توجیه و اعتبار اخلاقی اند و پیروی از آنها خلاف عقلانیت است.
· بسیاری از متدینان «خدمات» دین در قلمرو اخلاق را دلیل «وابستگی» اخلاق به دین قلمداد می کنند، درحالی که چنین ادعایی درست نیست و خدمات دین در قلمرو اخلاق صرفا نشان می دهد که اخلاق از سوی دین «تایید» می شود.
· تایید اخلاق از سوی دین با 1) استقلال اخلاق از دین و 2) تقدم اخلاق بر دین و 3) حجیت و مرجعیت عقل و وجدان در قلمرو اخلاق، سازگار است.
· اخلاق مقوله ای فرا دینی است و دین نمی تواند در ارزشهای اخلاقی دخل و تصرف کند و آنها را تغییر دهد.
· ارزشهای اخلاقی مطلقند و وجود و اعتبار خود را وامدار دین نیستند، بلکه دین ارزشهای اخلاقی را همانگونه که هست می پذیرد و به پیروان خویش توصیه می کند
· به اجمال می توان گفت که دین نقش مهمی در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن دینداران بازی می کند.
· در فصلهای گذشته مشخص شد که بار دین بدون اخلاق به منزل نمی رسد و دین بریده از اخلاق اگر بتوان آن را دین نامید، قابل توجیه و دفاع عقلانی نیست.
در این فصل به خدمات دین به اخلاق می پردازیم
1- دین و نگرش (اخلاقی) آدمی به زندگی دنیا
احادیث و روایات زیادی در مورد دنیا و حب به دنیا و زود گذر بودن دنیا و عدم دلبستگی به آن آمده است. بدون شک، مجموعه آموزه های دینی در باب دنیا و در مورد تاثیری که اعمال آدمی در دنیا در سعادت و شقاوت اخروی به جای می گذارند اگر در جان آدمی بنشیند، می تواند نقش سازنده ای در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن مومنان بازی کند، زیرا یکی از مهمترین موانع پایبندی به ارزشها و الزامات اخلاقی عبارتست از ناسازگاری این امر با منافع زودگذر دنیوی.
2- بیان صور غیبی و نتایج اخروی اعمال
یکی از یاریهای دین به اخلاق از رهگذر پرده برداری از صور غیبی و نتایج درازمدت اعمال خوب و بد انسان صورت می گیرد و دین از این طریق به اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن دینداران کمک می کند... به هر حال آخرت اندیشی و باطن بینی از آموزه های کلیدی ادیان به شمار می رود و این آموزه ها تاثیر به سزایی در مراعات ارزشهای اخلاقی دارند.
3- پیوند زدن مفاهیم اخلاقی به مفاهیم دینی
کارکرد مهم دیگری که برای دین در قلمرو اخلاق می توان برشمرد عبارتست از پیوند زدن مفاهیم اخلاقی به مفاهیم دینی. مثلا صبر یکی از فضایل اخلاقی است و ما با صرف نظر از آموزه های دینی معنای صبر و حکم اخلاقی آن را می دانیم، دین هم صرفا به ما توصیه نمی کند که صبور باشید، بلکه می گوید:« خداوند شکیبایان را دوست دارد» یعنی بین صبر، به عنوان یک فضیلت اخلاقی، و محبت خداوند، به عنوان یک محرک و انگیزه قوی دینی، ارتباط برقرار می کند... دین از این طریق نوعی انگیزه مضاعف برای پایبندی به ارزشهای اخلاقی در روح و روان مومنان ایجاد می کند.
4- ارایه الگوهای اخلاقی
یکی از روشهای موثر در تعلیم و تربیت اخلاقی ارائه الگوهای اخلاقی مناسب است. و متون دینی مشحون و مملو از داستان و سرگذشت کسانی (پیامبران و اولیای دین) است که به نوعی الگوی اخلاقی هستند.
5- نظام اخلاقی عالم هستی
بنا کردن نظام اخلاقی یکی از آموزه های کلیدی دین است، که نقش به سزایی در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن بازی می کند. این آموزه می گوید: جهان هستی، علاوه بر نظم طبیعی/علمی، دارای نظمی اخلاقی هم هست و در برابر کارهای نیک و بد آدمی حساسیت می ورزد. تبیین اخلاقی حوادث و پدیده های مادی و طبیعی یکی از تم های برجسته و غالب در متون دینی را تشکیل می دهد و این آموزه مهم دینی، جواب سر راست و روشنی به سوال «چرا باید اخلاقی بود؟» در اختیار مومنان قرار می دهد.
6- انسان شناسی دین
آموزه های دینی در باب روح و روان آدمی نقش مهمی در قلمرو اخلاق بازی می کنند. پاره ای از مهمترین این آموزه ها عبارتند از:
1) خلود و جاودانگی روح ( تفکر در نقش اعمال در روح بعد از مرگ باعث اخلاقی شدن است)
2) تفکیک من علوی از من سفلی، یا نفس ملامتگر از نفس اماره
3) کرامت نفس (مادر ارزشها یا سرچشمه فضایل اخلاقی است، احساس کرامت نفس آدمی را از کارهای پست باز می دارد ( اخلاق فردی) و از سوء استفاده از دیگران که کرامت دارند نیز باز می دارد (اخلاق اجتماعی)(کرامت مورد نظر کانت)
4) جهاد با نفس ( موجب رشد اخلاق فردی و اجتماعی است)
5) اتحاد نفوس آدمیان( اعضای یک پیکر و فرزندان یک پدر و مادر هستند، بنابراین نفع خود را در ضرر دیگران جستجو نخواهد کرد)
7- نقش عبادتهای دینی در اخلاق مومنان
همه عبادتها به نوعی در خدمت اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن انسانند. عبادت چیزی نیست مگر اظهار خضوع و خشوع و بندگی در پیشگاه خداوند و چون خدا تجسم فضایل اخلاقی است، پرستش او به معنای مدح و ستایش این فضایل است. پرستش خداوند دوری از تکبر و خود پرستی است.
· خدا وصف ضد اخلاقی ندارد
· اوصاف اخلاقی او بر سایر اوصاف او تقدم دارند
· تقرب جستن به او کاملا بستگی دارد به اینکه شخص اوصاف اخلاقی را در خود پرورش دهد.
· خدا ناظر آرمانی است و خضوع در برابر او در حقیقت خضوع در برابر ناظر آرمانی است.
8- دین و تعلیم و تربیت اخلاقی
حجم قابل توجهی از متون دینی به آموزش های اخلاقی اختصاص دارد. بخشی از این آموزه ها تحت عنوان حکمت از طرف خداوند به پیامبران وحی شده و بخش دیگری حاصل تاملات و شهودهای شخصی پیامبران و اولیاء است.
· تعلیمات اخلاقی دین از نوع تذکر و یاد آوری و موعظه است نه از نوع تعلیمات علمی و فلسفی.
· این توصیه ها و دستورات«مولوی» و «تعبدی» نیستند، بلکه «ارشادی» اند.
· آموزه های ا خلاقی دین بیشتر برای ارائه الگو و سرمشق و بیدار کردنِ حس و وجدان اخلاقی آدمی و ایجاد حساسیت اخلاقی در اوست.
· توصیه های اخلاقی موجود در متون دینی وقتی قابل استفاده است که 1) تعارض درونی آنها 2) تعارض آنها با شهودهای اخلاقی و 3) ناسازگاری آنها با باورهای دینی، فلسفی، عرفانی و علمی برطرف شود.
حدیث شریف:« انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» دلالت می کند بر اینکه نه تنها اخلاق مستقل از دین و مقدم بر دین، که برتر از دین هم هست، چون اخلاق هدف است و دین ابزار و وسیله تحقق آن هدف و این نکته به نوبه خود متضمن دو نکته دیگر است.
1) افراد و جوامع مختلف تا آنجا و به مقداری دیندارند که به ارزشهای اخلاقی ملتزم و پایبند هستند.
2) قرائتی از دین که انسان را از اخلاق دور کند و فهمی از دین که به خاطر پایبندی بدان و پیروی از دستورات آن، ناگذیر شود عقل و وجدان اخلاقی خود را زیر پا بگذارد و ارزشهای اخلاقی را نادیده بگیرد، دین نیست، بلکه دکان و افیون است.
9- خدا به عنوان ناظر آرمانی
مهمترین یاری دین به اخلاق در زمینه شکوفایی حس اخلاقی آدمی است. داوریهای اخلاقی در حقیقت احکام صادر شده از ناظر آرمانی اند و پاره ای از مهمترین ویژگی های ناظر آرمانی به شرح زیر است:
1) به مقدار کافی مطلع است.
2) از تجربه و بصیرت اخلاقی و حکمت عملی برخوردار است.
3) منصف و بی طرف است، یعنی منافع شخصی او در حکم او دخالت ندارند.
4) مهربان و خیر خواه است و
5) صادق و امین است و دروغگو و فریبکار نیست.
در تصویری که دین از خداوند در ذهن ما ترسیم می کند خداوند در حد اعلی واجد این ویژگی هاست. بنابراین خداوند ناظر آرمانی است و برای شناخت حکم اخلاقی باید به او مراجعه کرد.
ناظر آرمانی یک «موقعیت» یا « منزلت» یا «مقام» است و کسی صلاحیت داوری اخلاقی دارد که واجد ویژگی های ناظر آرمانی باشد و از منظر اخلاقی به موضوع بنگرد. یعنی شرط موجه بودن حکم اخلاقی این است که از چنین مقام و چنین منظری صادر شده باشد. پیامبران و امامان و در درجه بعدی قدیسان نزدیک ترین افراد به ناظر آرمانی اند و به همین دلیل حکمی که از منظر اخلاقی صادر می کنند، موجه و پذیرفتنی خواهد بود.
عبادت و نزدیک شدن به ناظر آرمانی موجب می شود که آدمی از درک و شناخت بهتر و عمیق تری درباره حکم اخلاقی بهره مند شود.
10- مهار و تعدیل خود گروی
یکی دیگر از مهمترین، ارزنده ترین و اساسی ترین نقشهای دین در قلمرو اخلاق عبارتست از مهار و تعدیل خود گروی و خود خواهی.
«عقل اخلاقی» در اکثریت انسانها آن قدر قوی نیست که در پناه آن انسان بتواند در برابر الزامات «عقل خودگرا» یا خواهشها و تمایلات خودخواهانه و نفسانی مقاومت کند. و بسیار کم اند کسانی که به داعی «حس وظیفه شناسی» و از سر انجام وظیفه از باید ها و نباید های اخلاقی پیروی کنند. از این رو دین می تواند نقش مهمی در پایبندی آدمیان به ارزشهای اخلاقی بازی کند. آموزه های دینی برای رفع این مشکل دست کم در چهار مرحله یا به چهار صورت متفاوت عمل می کنند:
1) دین به انسان می آموزد که جهان هستی علاوه بر نظم طبیعی و علمی دارای نظمی اخلاقی هم هست. بدون شک کسی که به نظم اخلاقی و رابطه ی عمل و عکس العمل ایمان دارد و می داند که نتایج کارهای نیک و بد او سرانجام به خود او باز خواهد گشت، با سهولت بیشتری از منافع زود گذر و کوتاه مدت خود چشم پوشی می کند.
2) دین به آدمی می آموزد که جهان هستی حاکم و مدیری دارد که همه چیز را می داند و نمی توان چیزی را از او پنهان کرد. او ناظر و مراقب انسان هاست.
3) دین می کوشد خود گروی تنگ نظرانه و نزدیک بینانه و دنیوی اندیش را به خود گروی روشن بینانه و دور اندیشانه و آخرت اندیش تبدیل کند.
4) دین می کوشد از طریق تزکیه و تهذیب نفس، اساس خود بینی و خود خواهی و خود پرستی را برچیند و «خدا» را به جای «خود » بنشاند. دین راه سیر و سلوک و تهذیب را نیز نشان می دهد. در حالی که اخلاق سکولار و فلسفه اخلاق مدرن خالی از این مباحث است.
5) فلسفه اخلاق مدرن می آموزد که چگونه کرامت انسانی دیگران را پاس بداریم و حقوق آنها را رعایت کنیم و به آنها به چشم هدف بنگریم نه وسیله. اما آدمی نیازمند این هم هست که بداند چگونه کرامت انسانی خود را پاس بدارد.
6) آدمی در عین اینکه آزاد است، مسئول هم هست. و مسئولیت عقلانی و اخلاقی او اقتضا می کند که مدل های مختلف زندگی را با یکدیگر مقایسه کند و با صداقت و جدیت بکوشد بهترین و مناسب ترین مدل زندگی را بیابد و زندگی خود را بر اساس آن مدل سامان بخشد.
11- تاکید دین بر اهمیت عقل و عقلانیت و اخلاق
در قرآن کریم آیات بسیاری را می توان یافت که به صراحت یا به اشاره بر اهمیت عقل و عقلانیت به طور عام و علی الخصوص عقل و عقلانیت اخلاقی دلالت می کند. « ای خردمندان از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار شوید».« عقل محبوبترین مخلوق خداست» (روایت)
به نظر نویسنده روایات و آیات فراوان که در منابع شیعی آمده است همه ناظر به عقلانیت اخلاقی است و نه بر اهمیت عقل و عقلانیت نظری و نه بر عقلانیت اقتصادی و مصلحت اندیش. بنابراین، تعطیل کردن عقل و عقلانیت اخلاقی به بهانه روایاتی همچون« ان دین الله لا یُصاب بالعقول» یا اختصاص حجیت عقل به قلمرو امور اعتقادی و اصول دین نه تنها با عقل و عقلانیت که با دین نیز سازگار است.
خلاصه:
خدمات و کمکهای دین به قلمرو اخلاق:
1) تصحیح نگرش آدمی به زندگی دنیا
2) بیان صور غیبی و نتایج اخروی اعمال
3) پیوند زدن مفاهیم اخلاقی به مفاهیم دینی
4) ارائه الگوهای اخلاقی
5) تاکید بر نظام اخلاقی عالم
6) انسان شناسی و تصحیح تصویر آدمی از خود
7) عبادت و نقش آن در اخلاقی شدن
8) تعلیم و تربیت اخلاقی
9) معرفی خدا به عنوان ناظر آرمانی
10) مهار و تعدیل خود خواهی و خود گروی
11) تاکید بر عقل و عقلانیت و اخلاق
این خدمات با استقلال اخلاق از دین و تقدم آن بر دین سازگار و قابل جمع است و تنها در صورتی ثمر بخش خواهد بود که مومنان درک و تصویر درستی از خدا و انسان و درک درستی از رابطه دین و اخلاق درذهن خود داشته باشند.
یعنی من نزارم این خلاصههام رو
یکی از دیدگاههای که واقعیت اخلاقی را کمابیش میپذیرد نسبیگرایی اخلاقی است. Moral Relativism
بعد از آن Moral Realism واقعگرایی اخلاقی که تقریرهای گوناگونی دارد(مطلقگرایی اخلاقی و تکثر ارزشهای اخلاقیMoral pluralism)
مهمترین سد راه واقعگرایی اخلاقی نسبیگرایی اخلاقی است.
روند بحث در نسبیگرایی اخلاقی:
معنای نسبیگرایی
قویترین دلایل به سود نسبیگرایی
و رد آن (نه به معنای آنکه مطلقگرایی اخلاقی پذیرفته شود)
اثبات واقعگرایی اخلاقی
معنای نسبیگرایی:
نسبی یعنی وابسته و منسوب و طابع و غیر مستقل
انواع نسبیگرایی:
1. وابسته به من است subjectivism
2. اخلاقیات تابع جامعه و فرهنگ هستند Socially approved habit این دیدگاه دو تز اصلی دارد: وابستگی اخلاق به فرهنگ و تنوع فرهنگها
استدلال نسبیگرایان: ارزشهای اخلاقی وابسته به فرهنگها هستند.. فرهنگها متفاوت هستند در نتیجه ارزشهای اخلاقی متنوع هستند.
رشد نسبیگرایی
در ربع اول قرن بیستم دو رویدار به رشد موقت نسبیگرایی در سطوح روشنفکری و نه فلسفی کمک کرد: مطالعات مردمشناسی و شکلگیری جنبشهای ضد استعماری
· مطالعات مردم شناسی(مثل مارگارت مید در قبیله ساموا دربارهی عدم وجود بحران بلوغ و دیگر یافتهها درباره چند همسری ) باعث شد این تصور پیش بیاید که چیزی به نام ارزشهای عام جهانشمول وجود ندارد. ولی مطالعات مردمشناسی از دههی 80 به بعد نشان داد علارقم تفاوتهای ظاهری یک جایی همه جوامع به هم شباهتهایی دارند.
· در استعمارگری اروپاییان تلاش در مسلط ساختن فرهنگ و اخلاقیات خود داشتند زیرا خود را برتر میدانستند. منطق اخلاق اروپایی اقتضا میکند که وحشیها (غیر) را اهلی کنیم و تربیت کنیم. لذا هر آنچه مغایر این اخلاق اروپا باشد ریشهکن میکنند. مثل سوتی در هند که زنان خود را به جسد شوهرانشان میسوزاندند که انگلیسیها آن را حذف کردند و بحث تعدد زوجات و مسئله حجاب و جدایی زن و مرد و حتی پوشش و نهادهای آموزشی و ...بعدها در پی ترد سلطهی نظامی و اقتصادی استعمار، همچنین یک نوع دهنکجی به ارزشهای اخلاقی و فرهنگی غرب هم صورت گرفت. و ناپسند و بد شمرده شد. و گفتند ما اخلاقیات خودمان را داریم و با آنان فرق داریم. و ارزشهای اخلاقی تقسیم شد به غربی و شرقی و در نتیجه نسبیگرایی ...
قویترین دلایل به سود نسبیگرایی
بحث رابطهی جنسی و تعدد ازواج و زوجات و اخلاقی بودنش در جوامع مختلف مهمترین مثال به نفع نسبیگرایان. مثال دیگر قتل دختران در میان اسکیموها که اخلاقی شمرده میشود. قدیمیترین مثال سوال خشایارشاه است درباره خوردن گوشت جسد پدر از ایرانیان و هدویان.
و رد آن (نه به معنای آنکه مطلقگرایی اخلاقی پذیرفته شود)
نسبیگرایان میگویند که هر جامعهای اخلاق خودش را دارد. برای رد آن کافی است که یک هنجار اخلاقی مشترک جهانی مثال بزنیم.
1. یکی از اشتباهات نسبیگرایان آنست که بین رویه و ارزش اخلاقی خلط میکنند.
تفاوت اخلاق و رویهها:
در نسبیگرایی اخلاقی بسیار مهم است که تفاوت اخلاق با رویه و هنجار و سنت فهم شود. رویه یک قاعده و شیوهایست که به دلایل متعددی یک جامعه تصمیم به اجرای آن میگیرد. شکل رویه مهم نیست بلکه هدف آن مهم است. رویه وضع میشود برای تامین یک هدف اخلاقی. رویه در جوامع مختلف متفاوت است متغییر است و قابل حذف است. بسیاری از رویههایی که بعد از زمانی که کارکردشان از دست میرود از بین میروند. البته در برخی جوامع رویههای که منقضی شدهاند جایگزین نمیشوند و این یک مشکل است که باید در جامعه حل شود. جوامع بر اساس شرایطی که دارند رویههایی وضع میکنند که در مجموع اخلاقی هستند و معمولاً رویههایی که اخلاقی نیستند دوام نمیآورند. در حالیکه که اخلاق اینگونه نیست. و همیشه و همهی زمانها یکسان است. اخلاق خودش موضوعیت دارد ولی رویه روشیاست که برای تامین یک ارزش اخلاقی وضع میشود. مثل روشهای احراز حقیقت در جاهای مختلف دنیا یا تنبیه دزد یا احترام به میزبان یا رویهی بردهداری به عنوان تنها راه ادامهی زندگی.
2. اشتباه دیگر آنکه To excuse و To Justify را با امر اخلاقی خلط میکردهاند. برخی از اعمالی که ما آنها را اخلاقی نمیدانیم و برخی جوامع آن را مجاز میشمارند به این معنا نیست که آنان این عمل را اخلاقی میشمارند بلکه آنان ناچارند از آن و آن را معذور میشمارند. مثل بحث اکل میته یا دورغ مصلحتی، کشتن دختران در میان اینوییتها یا قبایل عرب که از سر شرایط سخت زندگی و فقر و قحطی بودهاست. و هیچوقت امر اخلاقی خوبیشمرده نمیشدهاست. استثناء است در اجرای قواعد اخلاقی نه ارزش اخلاقی. نشان از محدودیت در پایبندی کامل به ارزش اخلاقی میباشد. نه اینکه بیانگر هنجار اخلاقی متفاوتی باشد. آنان ادعا نمیکنند که این اخلاقی است.
3. اشتباه دیگر عدم توجه آنان به جامعهی اخلاقی(Ethical Community) است. هر جامعهای برای خود محدودهی تعریف میکند که در آن حیطه به اصول اخلاقی پایبند است. و انسانهایی که در آن محدوده میگنجند مشمول اخلاقیات میشوند. و هر جامعه یک دسته از انسانها را از آن دایره خارج میدانند. بنابراین اگر عمل غیر اخلاقی از آنان سر بزند درباره کسانیاست که از دایرهی اخلاقی بیرون گذاشتهشدهاند. فرایندی که در نسلکشیها صورت میگیرد. این فرایند با انسانیت زدایی(Dehumanization) از غیر و ترغیب افراد خودی جامعه به کشتن آنان صورت میگیرد.(در مجموع دین همواره دایرهی اخلاقی را گسترش میدهد. و افرادی که در حاشیهی آن محدوده هستند به میانه میکشاند.)
امروزه نسبیگرایی در سطح نازلی قرار دارد.
اثبات واقعگرایی اخلاقی
حال ما باید ثابت کنیم که ارزشهای عام جهانی هر چند انگشتشمار وجود دارد
ادامه دارد ...
یا
برمیگردم حتما ... هَـــ
یکی از دیدگاههای که واقعیت اخلاقی را کمابیش میپذیرد نسبیگرایی اخلاقی است. Moral Relativism
اثبات واقعگرایی اخلاقی
حال ما باید ثابت کنیم که ارزشهای عام جهانی هر چند انگشتشمار وجود دارد:
رویکردها دربارهی وجود هنجارهای مشترک جهانشمول:
1. Moral Absolutism
میگوید چند ارزش اخلاقی مطلق جهان شمول داریم که تحت هر شرایطی برای همهکس در همهجا صادق است و استثناءپذیر نیست. مثل کانت که ادعا میکند صداقت امر مسلط، الزامی و مطلقی است که همه باید تابع آن باشند و هیچکس نمیتواند آن را نقض کند. بنجامین کنستاین گفت تکلیف صداقت شامل همهکس نمیشود مثلا راستگفتن به دشمن یا قاتل. سپس کانت در مقالهی "درباب حقپنداری دروغگفتن در انگیزههای بشردوستانه" استدلال کرد که مثلا در موقعی که قاتلی دنبال شخصی میگردد که در خانهی شما پنهان است و شما میان راستگفتن و جان شخص یکی را باید انتخاب کنید نباید دروغ بگویید.
* یکی از عللی که نسبیت گرایی موجه دیدهمیشود مقابله با مطلق گرایی است در صورتیکه میتوان نه مطلقگرا بود و نه نسبیگرا ...
2.Moral universalism عام گرایی
اعتقاد به ارزشهای اخلاقی مشترک که در عین حال استثناءپذیر است (در مواقع تزاحم). یعنی مثلاً دروغ غیر اخلاقی است و این همگانی است اما میتوان برای نجات جان خود یا دیگران میتوان دروغ گفت و این حق نیز برای همگان است. در بعضی مواقع دو امر اخلاقی به طور کلی وظیفهی ماست ولی بلافعل باید یکی را در اولویت قرار دهیم با توجه به شرایط مثل مثال آقایان طاهری و صغیرا و ناراحتی قلب مادربزرگ J
3.Moral Pluralism
این طور نیست که ما یکی یا دو ارزش اخلاقی مسلم و مشخص را بگیریم و بگوییم همین جهانشمول است(یکی گرایی اخلاقی). بلکه باید به تکثرگرایی اخلاقی روی بیاوریم که معتقدند ما تعدادی ارزش جهانشمول داریم که ارزشهای اخلاقی هر جامعهای بین این چند تا میچرخد و اینطور نیست که همه در یکی مشترک باشند ولی همه در مجموع این چند تا مشترک هستند. یک جامعه به سه تا از آنها و یک جامعهی دیگر به دو تای دیگر و جامعه سوم تلفیقی از تعدادی از آنها. پس در همهجای دنیا هنجارهای اخلاقی عام و ثابت وجود دارد که همه به آن عمل میکنند. اما نحوه تجسد و تجسم و عمل به آن ارزشاخلاقی با توجه به شرایط و ... فرق میکند.
نظر نهایی استاد آناست که نسبیگرایی اخلاقی نیست و عام گرایی وجود دارد.
نکته:
*صرف رواج یک عمل آن را هنجار ندانید مثل رواج دروغ بین ایرانیان و رواج مشروب بین مسلمانان
اشتراکات و هنجارهای اخلاقی عام و جهانی:
1. شبکهی تحریم جنسی : در هر جامعه نوعی تحریم جنسی وجود دارد مثلا در هیچ جامعهای رابطه پسر با مادر و دختر با پدر پذیرفته شده و هنجاری نیست. و در جامعهی دیگراین شبکه گسترش دارد
2. منع قتل ناموجه انسان: در هیچ جامعهای کسی را که در دایرهی انسانیت قبول دارند بدون دلیل موجه نمیکشند. اگر هم کشتار وجود دارد در طی فرایندی او را از دایره انسانیت خارج کردهاند.
3. احترام به مالکیت
4. فرزندپروری
5. لزوم وجود رویه برای احراز حقیقت: گرچه رویهها متفاوت است. ولی در همه جوامع پذیرفتهشده است که هدف هر رویه َآن است که حق به حق دار برسد.
6. پایبندی به عهد
7. و ...
اثبات واقعگرایی اخلاقی
بابا شما چرا هی با هم میزُکید ...
کَل کَل یدن میباشد
نقدها که به نسبیگرایان وارد است:
· پاسخ به اشکالاتی که نسبیگرایان مطرح میکنند:
ü نسبیگرایان میگفتند چون ما ارزش اخلاقی یکسانی پیدا نکردیم پس اخلاق مشترک نداریم. که باید بگوییم عدم وجدان دلیل بر نبود نیست
ü دوم نسبیگرایان استناد به اختلافات میکنند و میگویند چون نظرات اخلاقی متفاوتند پس ارزش اخلاقی عام وجود ندارد. در حالیکه از استناد به اختلافات نمیتوان بطلان اصل بحث را نتیجه گرفت. زیرا در همهی مباحث اختلاف همیشه هست.
· حملهی مستقیم به نسبیگرایان
- نسبیگرایان اخلاقی در واقع باید درباره رفتارهای اخلاقی هیچ جامعهای قضاوت نداشتهباشند. آیا به واقع میتوان داوری نداشت؟ پس وجود داوری اخلاقی در ما دلیل است براینکه ما به برخی ارزشهای عام متوسل میشویم و معتقدیم همه باید به آن عمل کنند حتی نسبیگرایان نیز این داوری را دارند.
- و بنابر نظریهی نسبیگرایان همهی مصلحان اخلاقی انسانهای خطاکاری بودهاند و غیراخلاقی هستند. چون با اخلاق جامعه که نسبیگرایان خوب میپندرند در افتادهاند.
- اگر بگوییم هر جامعهای ارزشهای اخلاقی خود را میتواند اعمال کند، در این جامعه متکثر فرهنگی، این به خلاف اهداف اخلاق است و اخلاق را نابود میکند اخلاق قرار است روابط ما رو تنظیم کند و به ما کمک کند زندگی بهتری داشتهباشیم. اگر هر کس آنگونه که خودش طبق فرهنگش اعتقاد دارد زندگی کند تزاحم پیش میآید.(مثل برائت از دیگری در بسیاری از جوامع و ادیان)
نسبیگرایی بیشتر از آنکه تفاهم را ترویج کند ذهنیت جدایی و ما-آنها را ایجاد میکند و این فاصله گذاری در عصر تکثر فرهنگی به جای آنکه مفید است فاجعه آفرین میشود.
- آنچه را که ما اخلاق میدانیم در سطح فردی خودش را بهتر نشان میدهد. در حالیکه لازمهی نسبیگرایی اخلاقی آناست که فرد در جمع بیشتر خودش را ملزم به رفتارهای اخلاقی بداندsocially approved habit - -ولی عملاً این طور نیست. مثال زنی که 38 نفر شاهد قتلش بودند و کسی کاری نکرد هر فرد به دیگری واگذار کرد.
- مطالعاتی نشانداده است که هنجارهای اخلاقیای داریم که بچهها درکی از آن دارند و فرق میان آن هنجار اخلاقی و دیگر سنتهای اجتماعی را میدانند. اگر بچهها در تنگنا قرار بگیرند و قوانین و مقررات سخت شامل اخلاقیات و سنتها بر آن تحمیل کنیم. بچهها در آزادی مخالفت با هنجارهای فرهنگی میکنند ولی درباره هنجارهای اخلاقی همچنان پایبندند.
----------------------
- (شواهد روانشناسان رشد در رد نسبیگرایی)
مطالعهی پیاژه درباره شکلگیری قضاوت اخلاقی در کودکان. که قضاوت آنان از نتیجه به انگیزه میرسند.(مثال شکستن لیوانها غیرعمدی و یا یک لیوان که بر اثر یک خطا) پس بچهها تا یک سنی درکی از نیت ندارند.
و همچنین تست نظریه رشد اخلاقی جهانی از نوجوانان و کودکان:
کودکان از سه مرحله رشد اخلاقی میگذرند:
پیشقراردادی: ترس و امید
قراردادی: همرنگی و تبعیت از قانون مهم است
پسا قراردادی: تبعیت از اخلاق به عنوان یک هنجار جهانی(آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند)
و همچنین مطالعات گیری گن : تفاوت بین قضاوتهای اخلاقی زنانه و مردانه
نگاه مردانه: عدالت محور، اصل محور و انتزاعی است.
نگاه زنانه: محبت محور متنگرایانه و جزئی نگرانه است.
از مجموع اینها روانشناسان رشد به این رسیدند که انسانها از مراحل قضاوتهای اخلاقی میگذرند و در یک سطحی به هم میرسند و تمام قضاوتهای اخلاقی یکسان میشود و این مطالعات با نسبی گرایی در تضاد است.
------------------
لازمهی نسبیگرایی آنست که به همه سنتها که گاهاً غیراخلاقی و غلط هستند احترام بگذارید. مثلاً زدن زنها، تنبیه کودکان، منع درس خواندن زنان، کشتن دختران در صورتیکه کسی نظر سوء به او دارد، آزار و حتی کشتن توریستها، نژادپرستیها و پاکسازی قومی و ... که همه توجیه اخلاقی هم دارد(ما انسانها بدون توجیه اخلاقی کاری نمیکنیم)
لذا نسبیگرایی به رغم آنکه ظاهر خوبی دارد، بیش از آنکه راهگشا باشد مانع حیاط اخلاقی است.
- همه جوامع اگر شرایط یکسان داشته باشند یکسان عمل میکنند و بزرگترین دلیلش آنست که وقتی جوامع با هم برخورد میکنند سعی میکنند بدیهایشان را کنار بگذارند و خوبیهایشان را پررنگ جلوه بدهند. در مدتزمان خود را یک نقد درونی میکنند و هنجارها یکی میشوند و همگن میشوند. و این با نسبیگرایی جور در نمیآید.
جاذبهی نسبیگرایی در چیست؟
- احترام به تکثر و آراء متفاوت ( جواب: پس باید احترام به نظر کسانی داشت که ناهمکیش را میکشند و او را انسان نمیدانند. اگر جهانی است هم که خود یک مثال نقض است برای نسبیگرایان که میگویند هیچ اصل عام اخلاقی جهانی نداریم.)
- نسبیگرایی هدفش مدارا و toleration است. (جواب: به لحاظ نظری نسبیگرایی این کار رو نمیکند. تحمل غیر از تساهل است. تحمل یعنی من در عین حال که شما را قبول ندارم و خود را حق میشمارم تحمل کنم. و نسبیگرایی این نیست در حقیقت. نسبیگرایی یعنی هیچ ارزشی وجود ندارد و هر گروهی ارزشش برای خودش خوب است. تکثر گرایی این هدف مدارا را تأمین میکند نه نسبیگرایی)
- درس بزرگ نسبیگرایی اخلاقی به ما: خودمان را محور عالم نپنداریم. چیزی را مطلقاً خوب و مطلقاً بد نپنداریم. و از آن تعصب و جنون و مطلق انگاری دست برداریم و نظر قبلی خود را اصلاح کنیم و با دیدگاه خود منتقدانهتر برخورد کنیم.
نقدها که به نسبیگرایان وارد است:
خدا به داد برسه!! خلاقصه کردن یعنی دقیقاً چیکار کردن ؟!! دلم برای اون کتاب و نویسنده و خودمون که قراره این بلای عجیب سرمون بیاد میسوزه.
خدا به داد برسه!! خلاقصه کردن یعنی دقیقاً چیکار کردن ؟!! دلم برای اون کتاب و نویسنده و خودمون که قراره این بلای عجیب سرمون بیاد میسوزه.
چی شد دست از پا خطا کرد؟
حسودیش میشه...چشم...
میسازم شما اسباببازیهاشو فردا بیارین یه برج و بارویی بسازم...
خلاصهِ جلسهی آخر:
"از شما بعیده آقای فصیحی"
خلاصهِ جلسهی آخر: