آپارتاید شهرداری تهران علیه زنان؛ سپیده پورآقایی

18 views
Skip to first unread message

شهروندیار

unread,
Jan 16, 2014, 10:14:21 PM1/16/14
to shahrv...@googlegroups.com

به فیس بوک (+)، گوگل پلاس (+) ما بپیوندید

آپارتاید شهرداری تهران علیه زنان؛ سپیده پورآقایی

شهرداری تهران به تازگی کانکس هایی را مخصوص دوچرخه سورای در سطح تهران راه اندازی کرده که متاسفانه در ناباوری استفاده زنان پایتخت از دوچرخه ها را ممنوع کرده است. اگر این اقدام آپارتاید علیه زنان نیست براستی چه نامی می توان روی آن گذاشت؟

آپارتاید به تبعیضی گفته می شود که نژادپرستان کشور آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاهپوست بومی و هندیان آن کشور اعمال می کردند و عملا آنها را از بسیار از حقوق خود و بخصوص از دسترسی به امکانات دولتی محروم می کردند. صبح امروز که این مطلب رو در سایت رادیو زمانه خواندم بسیار آشفته شدم! شهرداری تهران و در راس آن قالیباف چطور می تواند نیمی از ساکنان تهران یعنی زنان را از حق استفاده از دوچرخه به عنوان وسیله ای رایج در رفت و آمد درتمام دنیا محروم کند. اگر این آپارتاید نیست چه نامی می توان بر روی آن گذاشت.

هرگز از خاطر نمی برم بارها و بارها در دوران نوجوانی به دلیل دوچرخه سواری توسط نیروهای بسیجی محل و لباس شخصی ها تحقیر و مرعوب شدم. یک بار زمانی که تنها 16 سال داشتم در محله  و در حال دوچرخه سواری، از صدای کشیده شدن خشاب اسلحه ای بر جا خشکم زد. یک بسیجی جوان در حالیکه سر اسلحه را به سمت بالا گرفته بود،وادارم کرد از دوچرخه پیاده شوم و شروع کرد از خون شهدا مایه گذاشتن برای قبیح نشان دادن عمل دوچرخه سواری من! برایم می گفت که صدای پای فاطمه زهرا را کسی نمی شنید و اینکه من هم باید مثل او به جای دوچرخه سواری پاورچین بروم تا حتی صدای پایم شنیده نشود. این البته آخرین بار نبود. 2 سال بعد که در محله لویزان ساکن شده بودیم ، باز هم به دلیل فضای بسته و سنتی، جرات دوچرخه سواری در روز را نداشتم. به همین دلیل از مادر اجازه گرفتم که شب ها از ساعت نه تا نیم ساعت کمی دورتر از محل رکاب بزنم. همین نیم ساعت چرخیدن در هوای آزاد، آن چنان شور و شادابی خارج از تصوری در من ایجاد کرده بود که حاضر نبودم با هیچ تفریحی جایگزینش کنم. شوربختانه این سرخوشی دو هفته بیشتر دوام نداشت. یک شب به محض رسیدن به خانه یک ماشین نیروی انتظامی همزمان با من جلوی درب توقف کرد. ماموری از ماشین پیاده شد و شروع کرد به سوال پیچ کردنم بعد هم زنگ خانه را زد. در که باز شد، مامور شروع کرد به سرزنش همزمان من و مادرم. به دروغ مدعی شد که همسایه ها از من به دلیل دوچرخه سواری شکایت کرده اند!! و اینکه برای باربعد من را دستگیر خواهد کرد. این آخرین باری بود که من تجربه خوش دوچرخه سواری را چشیدم. البته بعدها که امکان دوچرخه سواری در پارک چیتگر محیا شد هر چند ماه یک بار فقط میشد در میان ازدحام جمعیت و شلوغی و در معیت مردان فامیل و برادر یک چند دوری بزنم اما دیگر هرگز نتوانستم لذت و احساس عالی دوچرخه سواری را دوباره تجربه کنم و علی رغم آگاهی به بی عدالتی روا شده در حقم، تا مدتها از زن بودن خود بیزارشده بودم.

حالا 16 سال از آخرین تجربه شیرین رکاب زنی می گذرد اما در بر همان پاشته می چرخد انگار. این بار شهرداری در اقدامی تحقیر آمیز دوچرخه سواری را بر اساس جنسیت تفکیک کرده که بیان آن در جوامع دیگر مایه شرمساریست.زنان پیشروی ایران بهتر می دانند لغو آپارتاید نژادی و جنسی بدون مبارزه و پرداخت هزینه امکان پذیر نیست! بی شک نباید چنین رسم شرم آوری امکان تداوم داشته باشد.علیرغم اینکه شخصا قوانین محدود کننده شرعی علیه زنان را قبول ندارم اما فعالین زنان به خوبی می دانند که استفاده از دوچرخه توسط زنان نه تنها با قانون بلکه با قوانین اسلامی هم مغایر نیست.اگر بهانه عرف حاکم بر جامعه باشد، آیا نباید از زنان سوال شود که عرف مورد نظر جامعه ای که نیمی از آن را شامل می شوند کدام است؟ عرف اجتماعی را شخص قالیباف و امامان جمعه تعیین می کند و یا خود زنان به عنوان محروم شدگان از دوچرخه سواری؟!

امروز جامعه زنان ایران در برابر آزمون سختی قرار گرفته اند و اگر اجازه اعمال چنین قوانینی را بدهند راه برای محدودیت های بیشتر باز خواهد شد.

تصویری از کانکس های مربوط به شهرداری تهران برای استفاده از دوچرخه
تصویری از کانکس های مربوط به شهرداری تهران برای استفاده از دوچرخه

--
France 
Citizen's Friend 
Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages