گزارشی تکان دهنده از “کمک‌های مالی ايران به رژيم سوريه و آنچه می شد در داخل ایران انجام داد

14 views
Skip to first unread message

jonbesh sabz iran

unread,
Feb 15, 2013, 7:17:00 AM2/15/13
to jonbeshsabziran

تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۱, ساعت ۱۲:۰۴ قبل از ظهر

گزارشی تکان دهنده از “کمک‌های مالی ايران به رژيم سوريه” و آنچه می شد “در داخل ایران انجام داد

 

جرس: وزارت خارجه بریتانیا گزارش مبسوطی با عنوان «با کمک‌های مالی ايران به رژيم سوريه چه کارهايی می‌شد در داخل ايران انجام داد؟» تهیه کرده است، که نشان می دهد با میزان پول و کمک های چندین میلیارد دلاری که جمهوری اسلامی به حکومت سوریه ارسال نمود، می شد بسیاری از معضلات و کمبودهای تسهيلات آموزشی، تامين اجتماعی و خدمات درمانی، ايمنی جاده‌ها، میراث فرهنگی، بازسازی مناطق زلزله زده و ... را ساماندهی کرد، اما حکومت تهران آنرا از مردم ایران دریغ و صرف متحد خود در دمشق کرد.


ترجمه فارسی این گزارش به شرح زیر در اختیار رادیو فردا گذاشته شده است: تيرماه سال جاری (۱۳۹۱) رسانه‌ها از کمک پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلاری ايران به رژيم سوريه خبر دادند. اندکی بعد در مهر ماه اخباری مبنی بر انتقال حدود ۱۰ ميليارد دلار از ايران به سوريه منتشر شد.


کمک‌های مالی ايران در شرايطی به حساب رژيم سوريه سرازير شد که اين کشور بيش از دو سال درگير قيامی مردمی عليه حکومت بشار اسد بوده است؛ قيامی که طی آن بيش از ۶۰ هزار سوری به دست رژيم اسد کشته شدند، هزاران خانه، درمانگاه، بيمارستان و مدرسه ويران شدند، به زيرساخت‌های اساسی مانند سيستم آب رسانی و بهداشت صدمات جدی وارد شد، و رقمی بين يک تا سه ميليون نفر ناگزير از ترک محل زندگی خود و مهاجرت شدند. هم‌اکنون بيش از ۴۰۰ هزار پناهنده سوری به کشورهای مجاور و همسايه پناه برده‌اند. ۵۰ درصد از کسانی را که ناچار به ترک محل سکونت خود شده‌اند، کودکان تشکيل می‌دهند.


پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار پول زيادی است. فارغ از اين که اگر اين مبلغ هنگفت به حساب رژيم اسد سرازير نمی‌شد چه تاثيری بر سرنوشت مردم سوريه می‌توانست داشته باشد، اينجا فقط می‌خواهيم به اين مساله بپردازيم که اگر اين پول در داخل ايران هزينه می‌شد، چه کارهايی می‌شد با آن انجام داد.


تسهيلات آموزشی
هزينه متوسط ساخت يک کلاس درس در استان تهران
حدود ۱۶ هزار و ۷۰۰ دلار است (نرخ برابری دلار و ريال هنگام نگارش اين مطلب حدود ۳۶ هزار ريال در برابر هر يک دلار آمريکا در نظر گرفته شده؛ تمام تبديل‌ها به همين نرخ انجام شده مگر آنکه در پانويس هر مورد به طور خاص به نرخ ديگری استناد شده باشد). هزينه ساخت يک مدرسه با توجه به بزرگی و محل احداث آن (شهر، روستا و ...) متغير است و برای نمونه ممکن است بين ۸۳ هزار و ۵۰۰ دلار تا ۲۷۸ هزار دلار خرج داشته باشد.


با پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌توان ۳۴۷ هزار کلاس درس در ايران احداث کرد که تقريباً بيش از نيمی از شمار کلاس‌های درس فعلی در سراسر ايران است.


هزينه اتصال هر کلاس درس به اينترنت
پرسرعت و ساير تجهيزات لازم برای «هوشمند سازی» کلاس‌های درس در ايران به طور متوسط حدود ۸۳۵ تا ۱۱۰۰ دلار است . به طور تقريبی حدود ۶۵۰ هزار کلاس درس در ايران وجود دارد. (۱)


تنها با هزينه کردن سه و ۱۲ دهم درصد از مبلغ پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌توان تمام کلاس‌های درس ايران را به اينترنت پرسرعت مجهز کرد و تضمين کرد که نسل آينده ايران دسترسی و آگاهی بهتری از جهان دارد.


تامين اجتماعی و خدمات درمانی
در سال ۱۳۹۱ بودجه تامين اجتماعی دولت ايران حدود چهل و هفت ميليارد و هشتصد ميليون دلار بوده که تنها ۱۰ درصد از آن صرف خدمات پزشکی شده است. کسر بودجه در همين سال موجب شد برخی رسانه‌ها از احتمال فروش اموال و شرکت‌های زير مجموعه سازمان تامين اجتماعی به منظور جبران کسر بودجه ابراز نگرانی کنند.


با پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌شد بودجه تامين اجتماعی را ۶۸ درصد افزايش داد (البته فارغ از نحوه هزينه شدن اين مبلغ) و اطمينان حاصل کرد که سرمايه‌گذاری‌ها، اموال و دارايی‌های سازمان تامين اجتماعی که پشتوانه بازپرداخت حق بازنشستگی و ساير خدمات اين سازمان است، به فروش گذاشته نمی‌شوند.


اگر اين مبلغ صرف هزينه خدمات پزشکی می‌شد می‌توانست بودجه اين بخش را به ميزان ۳۵۰ درصد افزايش دهد که اين می‌توانست به معنای گسترش پوشش بيمه خدمات درمانی باشد چه در زمينه بيماری‌های پرهزينه‌ای که هم اکنون تحت پوشش کامل اين سازمان نيستند و هم در زمينه ارائه اين خدمات به ميليون‌ها ايرانی ديگر که اکنون تحت پوشش بيمه درمانی سازمان تامين اجتماعی قرار ندارند.


به طور متوسط در ايران
بين ۱۷ تا ۱۸ تخت بيمارستانی به ازای هر ۱۰ هزار نفر جمعيت وجود دارد.


متوسط جهانی سرانه تخت بيمارستانی
حدود ۳۰ تخت به ازای هر ۱۰ هزار نفر جمعيت است. متوسط هزينه ساخت بيمارستان در ايران به ازای هر تخت ظرفيت معادل ۲۷۸۰ تا ۴۱۷۰ دلار است.


تنها با صرف پنج و ۷۵ دهم درصد از پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌توان متوسط سرانه تخت بيمارستانی در ايران را به ميانگين جهانی اين آمار رساند و خدمات پزشکی بهتر و گسترده‌تری را برای ميليون‌ها تن از شهروندان ايرانی از اين طريق تضمين کرد.


ايمنی جاده‌ها
در ايران سالانه بين ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر در تصادفات جاده‌ای کشته می‌شوند که بخشی از اين آمار به دليل کيفيت پايين جاده‌ها و زيرساخت‌های ضعيف در بخش حمل و نقل است. ايران يکی از بالاترين آمارهای تلفات در تصادفات رانندگی را در جهان دارد.


به گفته مقامات ايرانی، ايران صاحب ۱۱ هزار کيلومتر راه است (اعم از راه اصلی، آزادراه و بزرگراه) اما برای تکميل شبکه راه‌های کشور به احداث ۲۰ هزار کيلومتر راه ديگر نياز دارد. هزينه ساخت راه جديد در ايران به ازای هر متر راه اصلی ۵۰۰ دلار، هر متر آزادراه ۱۰۰۰ دلار، و هر متر بزرگراه ۱۵۰۰ دلار است.


با پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌توان ۳۸۵۰ کيلومتر بزگراه به شبکه جاده‌های ايران افزود که خود موجب تضمين ايمنی هزاران تن از ايرانيانی می‌شود که در اين جاده‌های تردد می‌کنند.


ميراث فرهنگی
ايران صاحب شمار قابل توجهی از سايت‌ها و بناهای تاريخی و فرهنگی است که اهميتی جهانی دارند. ايران در سال ۱۳۹۰ حدود ۷۰ ميليون دلار برای مرمت و نگهداری ابنيه و ميراث تاريخی و فرهنگی خود هزينه کرد.


تنها ۵ درصد (با احتساب نرخ ارز در اسفند ۹۰ و فروردین ۹۱) از پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌تواند بودجه مرمت و نگهداری آثار تاريخی و فرهنگی ايران را چهار برابر ميزان فعلی افزايش دهد و بقای اين آثار ارزشمند را برای نسل‌های متمادی تضمين کند.


بازسازی مناطق زلزله زده
سال ۱۳۸۲ زمين لرزه‌ای شهر تاريخی بم در استان کرمان را ويران کرد و بيش از ۲۶ هزار کشته برجای گذاشت. طی نه سال پس از اين واقعه دولت در مجموع حدود ۳۹۸ ميليون دلار به صورت سرمايه‌گذاری مستقيم و وام برای بازسازی فضاهای عمومی و واحدهای مسکونی بم هزينه کرد.

با اين حال در دی ماه ۱۳۹۱ رئيس شورای شهر بم گفت که بازسازی شهر بم هنوز به اتمام نرسيده و مقامات محلی به منظور اين کار تقاضای اعتباری معادل ۵۵ ميليون دلار کرده‌اند که تا کنون فقط با ۲۰ ميليون دلار آن موافقت شده است.


با توجه به نرخ متغير ارز طی اين نه سال، با حداقل هشت و هفت دهم درصد و حداکثر هشت و ۳۳ درصد از پنج ميليارد و ۸۰۰ ميليون دلار می‌شد تمام بودجه بازسازی شهر بم را يک شبه (۲) فراهم کرد و از اين طريق سرعت بازسازی را افزايش داد تا رنج بازماندگان اين زلزله کمتر شود و شايد با برنامه‌ريزی بهتر از آغاز شهر بم با کيفيتی بهتر بازسازی شود.


(
۱) این رقم از مجموع تفکیک استانی آمار کلاس‌های درس در وبسایت رشد به دست آمده (کمی بیش از ۶۴۸ هزار کلاس درس)؛ به رغم این که سال ثبت و محاسبه این آمار در وبسایت رشد مشخص نشده، اما با توجه به شمار دانش‌آموزان و مقایسه آن با آمار مرکز آمار ایران به نظر می‌رسد این عدد باید به سال‌های پایانی دهه ۱۳۸۰ تعلق داشته باشد (عدم وجود آمار مستقل برای استان البرز نیز موید این مطلب است.


(
۲) در آغاز بازسازی شهر بم در سال ۱۳۸۲ نرخ برابری ارز در برابر ریال در پایین‌ترین سطح طی این بازه نه ساله قرار داشت و هر دلار آمریکا به ازای حدود ۸۳۲۰ ریال معامله می‌شد. با فرض این که اگر نرخ دلار طی این نه سال ثابت می‌ماند می‌توان تصور کرد هزینه بازسازی بم حدود ۸/۳۳ درصد کمک‌های مالی ایران به سوریه می‌شد (این رقم شامل اعتبارات درخواستی که ارایه نشده نیز می‌شود)؛ در صورتی که نرخ برابری ارز را در این مدت برابر با نرخ ارز در زمان نگارش این مطلب (۳۶ هزار ریال به ازای هر دلار آمریکا) به رقم ۸/۷ درصد می‌رسیم. در شرایطی که بدون در اختیار داشتن تفکیک سال و ماه اعتبارات تخصیصی و هزینه شده امکان محاسبه دقیق هزینه‌های بازسازی بم به دلار وجود ندارد، می‌توان مطمئن بود که این رقم هر چه بوده باشد از بازه ۸/۷ تا ۸/۳۳ درصد (از رقم ۸/۵ میلیارد دلار) فراتر نمی‌رود.

 

 

 

تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۱, ساعت ۱۰:۴۶ قبل از ظهر

تاجزاده خطاب به رهبر جمهوری اسلامی: در بهار عربی حکومت ایران الگوی حکومتهای دیکتاتور قرار گرفته است

 

جرس: سید مصطفی تاجزاده در نامه ای دیگر خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران به شرح وضعیت ناگوار کشور پرداخته و خطاب به وی خاطرنشان کرده است که "در بهار عربی حکومت ایران الگوی حکومتهای دیکتاتور قرار گرفته است."  

 

به گزارش نوروز، عضو در بند جبهه مشارکت در این نامه با مطرود خواندن حکومت مطلقه فردی ممنوعیت انتقاد به شخص حاکم را ویژگی یک نظام مطلوب ندانسته ،آنرا از مشخصات بارز رژیم های مستبدی مانند آل پهلوی، آل مبارک، آل قذافی، آل اسد، آل سعود و آل خلیفه بر می شمارد و معتقد است : "مردم مصر و تونس به فتوای آخوندهای سلفی، چه سنی چه شیعی، می خندند که انتقاد به حاکم را انتقاد به خدا می دانند."

این زندانی سیاسی در نامه خود مواردی چون سرکوب خونین اعتراضات مسالمت آمیز سال 1388، حکومت مطلقه فردی وممنوعیت انتقاد به شخص حاکم ، اعتقاد به شخص رهبر یه عنوان شرط تأیید صلاحیت نامزدها، تحمیل یک سبک زندگی توسط حکومت، تشکیل و فعال شدن حزب پادگانی، انحصار شبکه های متعدد رادیوتلویزیونی و وضعیت بی ثبات مدیریت کشور را به عنوان معایب و نقایص ساختاری و نمونه هایی از وضعیت ناگوار کشور مطرح نموده است.

تاجزاده در بخش دیگری از نامه خود خطاب به رهبری بزرگترین خطای دو سال اخیر حکومت را دفاع مطلق از بشار اسد و عملکرد جنایت بارش خوانده ومی نویسد: "نمی دانم که آیا ایران اسد را به سرکوب خشونت بار اجتماعات مسالمت آمیز سوریان، به بهانه مقابله با انقلاب مخملی و یا دفاع از مقاومت، تشویق کرد یا خیر؟ ولی یقین دارم که پشتیبانی کامل و مستمر از رژیم دمشق، نقش مهمی در گسترش تخاصم شوم شیعی-سنی در آن سرزمین ایفا می کند... جنابعالی با دفاع از شعار تشکیل حکومت اسلامی و اجرای اجباری احکام شرعی (احکام متعارف فقهی) هم زمان هم مسلمانان دموکرات را در این جوامع از هم دردی اسلامی دور کردید و هم به تقویت جریان سلفی تکفیری در میان اهل سنت پرداختید که در حال حاضر پرچم دار این شعار هستند و در صددند تا به هر قیمت که شده خلافت و امارت اسلامی را احیا کنند. باید مطلع باشید که این جریان ستیزه جو و خشونت طلب، در هر دو شکل وهابی و طالبانی خود، شدیداً ضد شیعه است و با ایران خصومتی تاریخی دارد و آن را بزرگترین پایگاه فرقه ای می داند که از صفویه تاکنون، هم چون خنجری از پشت و پهلو بر پیکر جهان اسلام (یعنی اکثریت اهل سنت) فرود آمده است."

متن کامل این نامه در پی می آید:


بسم الله الرحمن الرحیم
حضور آیة الله خامنه ای

باسلام و احترام

مستحضرید که اکثریت قریب به اتفاق مردمی که در دو سال گذشته رژیم های مستبد و فاسد خود را سرنگون کرده و سرنوشت خود را به دست گرفته اند، بلافاصله پس از پیروزی اعلام کردند که قصد استقرار مدل حکومتی مشابه جمهوری اسلامی ایران را در کشور خود ندارند. مسئله آنقدر جدی و آشکار بود که جنابعالی نیز مجبور به اعتراف به این موضوع شدید اما به دلایل آن هرگز اشاره نکردید. به راستی اگر آن چه در منطقه مشاهده می کنیم «بیداری اسلامی» است، چرا ملت ها نظام برآمده از انقلاب اسلامی را که پیشتاز این جنبش است، به عنوان الگوی حکومتی خود برنمی گزینند با آن که اکثریت شان خواهان آنند که قوانین کشورشان با اسلام و موازین آن مغایرت نداشته باشد. از آن جا که سال هاست رسانه های داخلی از ترس مجازات های سنگین تاحد تعطیل شدن، از بحث درباره مسائل اساسی می پرهیزند. هیچ تحلیلی در این زمینه ارائه نشده است. من به علت حساسیت شرایط و مخاطراتی که راهبردهای نادرست متوجه ایران و ایرانی کرده است، نکاتی را به استحضار می رسانم که امیدوارم مورد توجه جناب عالی و نیز دیگر صاحب نظران قرار گیرد تا با نقد و تکمیل آن، زمینه برای اصلاح امور فراهم آید.

جناب آقای خامنه ای

معایب و نقائص ساختاری و نیز وضعیت ناگوار کشور در زمینه های گوناگون، به ویژه در عرصه مدیریت، چنان چهره ای از آن ترسیم کرده که بیش و پیش از الگو بودن، عبرت آموز شده است. در زیر به اجمال برخی از آن ها را متذکر می شوم:

1-
در درجه اول باید از نقش تخریبی سرکوب خونین اعتراضات مسالمت آمیز مردمی در سال 1388 نام برد که با کاربرد روش های خاص سرکوب گری، نه تنها چهره جمهوری اسلامی را ملکوک کرد بلکه سرود یاد مستان منطقه داد. مگر ندیدیم که در جریان انتخابات اعتراض آمیز مردم در قاهره، خودروی نیروهای امنیتی مبارک از روی آنان رد شد، تعدادی از تظاهرکنندگان را از پل پرتاب کردند و نظامیان شترسوار، البته با لباس مبدل، هم چون موتورسواران لباس شخصی در تهران وحشیانه به جان مردم افتادند؟ در حقیقت هم چنان که جنبش سبز الهام بخش جوانان مصری و تونسی و دیگر جوانان منطقه در جهت احقاق حقوقشان شد، عملکرد حکومت ما مورد سوء استفاده و تقلید دیکتاتوری های منطقه قرار گرفت.

2-
در عصر ارتباطات و حاکمیت گفتمان دموکراتیک، کدام ملت رشید و آزاده ای را سراغ دارید که بپذیرد هفتاد درصد اختیارات حکومت را یک جا در اختیار یک نفر بگذارد. آن هم در حالی که وی در برابر نهادهای حکومت عملاً پاسخ گو نباشد و نقد عملکردش در عرصه عمومی ( دانشگاه ها، انجمن ها و ...) ممنوع باشد؟ چنین حالتی که هم اکنون در ایران حاکم است از نظر مردمی که انقلاب کرده اند، مطرود است. در جهان معاصر حکومت مطلقه فردی، مطلقاً جاذبه ندارد. ممنوعیت انتقاد به شخص حاکم ویژگی یک نظام مطلوب نیست و از مشخصات بارز رژیم های مستبدی مانند آل پهلوی، آل مبارک، آل قذافی، آل اسد، آل سعود و آل خلیفه است و مردم مصر و تونس به فتوای آخوندهای سلفی، چه سنی چه شیعی، می خندند که انتقاد به حاکم را انتقاد به خدا می دانند.

3-
شرط تأیید صلاحیت نامزدها را اعتقاد به شخص رهبر خواندن و اعمال نظارت استصوابی نظامی بر انتخابات هم دلی هیچ ملت آزادی خواهی را به خود جلب نمی کند.
آن چه در تونس و مصر و لیبی مشاهده شد و پیش از این در ترکیه، لبنان، فلسطین، مالزی، پاکستان، عراق و افغانستان نیز به مرحله اجرا درآمد، مگر رقابت آزاد اشخاص و احزاب با گرایش های گوناگون فکری و سیاسی اعم از مسلمان (شیعه یا سنی) سکولار، سوسیالیست، مارکسیست و غیره نبوده است؟ امیدوارم این شیوه به سنت جاافتاده در جهان اسلام تبدیل شود تا حقوق برابر شهروندان در این جوامع تضمین شود و تعهد سیاست ورزان به استقلال میهن، یک پارچگی سرزمینی و منافع ملی جای وفاداری های فردی و شخصی را که ویژگی نظام های استبدادی است، بگیرد.

4-
اکثریت قاطع رهبران و فعالان ملت های آزاد شده، تحمیل یک سبک زندگی را توسط حکومت، روشی شکست خورده ارزیابی می کنند که نتایج عکس مقاصد تحمیل گران در پی داشته است. به باور آنان سیاست «یا روسری یا توسری» نه تنها توهین به حرمت و کرامت انسان ها و نقض کننده اراده آزاد آنان است، بلکه پایه های ایمانی و اخلاقی جامعه، به ویژه نسل جوان و قشرهای تحصیل کرده را سست می کند و آنان را از مقابله با «اجبار حکومتی» به انکار و نفی «واجب شرعی» سوق می دهد. ایران پیش چشم آنان است!

5-
مردم این جوامع به تشکیل و فعال شدن حزب پادگانی که معمولا همراه با ایجاد مانع در راه احزاب منتقد و مستقل است، حساس اند و سیاست ورزی نظامی را روشی مطرود می دانند که تاریخ مصرف آن گذشته است. به باور آنان سیاست ورزی مدنی تنها شیوه درست و انسانی سیاست ورزی است. نیروهای مسلح حزب نیستند که نیاز به روزنامه، سایت خبری، خبرگزاری و ... داشته باشند و از نامزد خاصی حمایت کنند.

6-
مردم تونس و مصر و ... برپایی اجتماعات اعتراضی مسالمت آمیز را حق طبیعی و اساسی خود می خوانند، هم چنان که ایرانیان در سال های 58 و 59 و 60 و تا پیش از ترورهای گسترده و کور مجاهدین خلق این گونه می اندیشیدند و براساس آن عمل می کردند. آنان به فتوای مفتیان وهابی که برپایی تظاهرات آرام ضدحکومتی را فتنه و حرام و الهام گرفته از خارجی ها می خوانند، وقعی نمی گذارند. یعنی همان منطقی که هم اکنون درایران نیز حاکم است. از نظر آنان یادآور رژیم های پیش از انقلابشان است و نشانه دیگری از دیکتاتوری.

7-
شبکه های متعدد رادیو تلویزیونی در این جوامع در انحصار حکومت و در خدمت شخص حاکم نیست. بلکه احزاب و جریان های گوناگون دارای شبکه های خاص خود هستند. به طریق اولی، در این کشورها آزادی مطبوعات در حد قابل تحسینی مشاهده می شود. اگرچه وضعیت ایده آل نیست. نکته مهم دیگر آن است که برخلاف رویه جاری در جمهوری اسلامی ایران، در آن کشورها مهم ترین مسائل کشور مورد بحث و نقد آزاد در عرصه عمومی واقع می شود. وضعیت آزاد دنیای مجازی و اینترنت هم در آن جوامع نیاز به گفتن ندارد. موجب شرمندگی است که در ایران درصددند برای فیلتر شکنی شخص مجازات تعیین کنند! به نظر می رسد از کره شمالی الگو گرفته اند. حتماَ مستحضرید که منطق جناح حاکم کشورمان چنین است: تصمیم گیری درباره سیاست های کلان، طبق قانون اساسی، به عهده رهبر است. سپس نتیجه می گیرند که بحث درباره هر موضوع مهمی، از جمله در همین زمینه که چرا ما به جای الگو شدن، عبرت شده ایم، مجاز نیست و کار که از صدا و سیما گذشته است حتی هیچ روزنامه ای حاضر به ارائه گفت و گویی جدی و آزاد در این باره نیست چون بلافاصله توقیف می شود.

8-
در این نامه قصد ندارم در زمینه وضعیت بی ثبات مدیریت کشور، فساد گسترده در ارکان حکومت( به اقرار رؤسای سه قوه و البته علیه یکدیگر)، گرانی و تورم، بی کاری و نیز شرایط نگران کننده اجتماعی و فرهنگی و حتی دینی جامعه و آثار سوء آن در وجهه بین المللی کشورمان تصدیع دهم. فقط یادآور می شوم که مردم مصر و تونس و لیبی اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی و دیپلماتیک ایران و ترکیه را می بینند و آن ها را با هم مقایسه می کنند. فکر نمی کنم حتی اگر جناب عالی نیز در آن کشورها به سر می بردید، الگوی ایران را ترجیح می دادید. اگرچه انتقادات زیادی نیز به آن چه در ترکیه می گذرد، وارد است.


مقام محترم رهبری

اگر مسأله صرفا این باشد که جمهوری اسلامی ایران پس از عصر اصلاحات دیگر نتوانسته است الگوی مختار مسلمانان آزادی خواه و عدالت طلب باشد، اگرچه بد است اما فاجعه محسوب نمی شود. مشکل آن است که فرصت های ایجاد شده توسط بهار عربی، به سرعت در حال تبدیل شدن به تهدیداتی جدی علیه مردم منطقه به ویژه ایرانیان و شیعیان است. با کمال تأسف باید عرض کنم که خطاهای حکومت در بروز این روند خطرناک و گسترش عواقب سوء آن غیرقابل انکار است. اگر مسیر کنونی اصلاح نشود، هیچ بعید نیست که در آینده نزدیک مردم ما به طور کلی از زیارت عتبات عالیات در عراق و سوریه محروم شوند، اماکن مقدس شیعی مورد هجوم و اهانت های مرگ بار قرار گیرد، شیعیان در پاکستان و حتی در افغانستان با حملات تروریستی بیشتری مواجه شوند و در عربستان و بحرین، در کنار دیگر دموکراسی خواهان در این دو کشور، با شدت بیشتری سرکوب شوند و جهان ،حتی دنیای آزاد، به علت ایران هراسی، نظاره گر ساکت این ظلم آشکار باشند و عراق و لبنان نیز به وضعیت کنونی سوریه دچار شوند. در یک کلام خدای ناکرده شاهد توسعه نزاعی خونین میان اهل سنت و شیعیان در سراسر منطقه شویم!

جناب آقای خامنه ای
اشتباه اول حکومت ما در چند سال گذشته به اجماع رساندن قدرت های بزرگ علیه میهن و مردم از یک طرف و تحریک غرب و به ویژه ایالات متحده بوده است به طوری که جمهوری اسلامی ایران جایگزین ستیزه جویان سلفی تکفیری طالبان و القاعده شده است. تأسف انگیز آن که ما خود را سیبل حملات واشنگتن و لندن و پاریس کردیم بدون آن که حداقل آمادگی را در جامعه و حکومت فراهم کنیم. نمونه بارز آن اعتراف آقای احمدی نژاد است که دولت او تا مردادماه سال جاری اقدامی درباره الویت بندی ارز نکرده بود تا توجیه کند که چرا در نیمه اول سال جاری، بیش از دو و نیم میلیارد دلار ارز مرجع (دلار هزارتومانی) به ورود خودروهای لوکس اختصاص یافت! غافل از آن که این سخن از زبان رئیس دولت، عذر بدتر از گناه بود.

در منطقه نیز جناح حاکم خطایی را مرتکب شد که با آل سعود و آل خلیفه و دیگران درافتاد بدون آن که به این مسأله بیندیشد که وقتی تهران، بغداد، دمشق و بیروت عملا در کنترل شیعیان قرار گیرد، چه اندیشه ها و نیروهایی در ترکیه، مصر، عربستان و ... پرو بال خواهند گرفت و چه مخاطراتی همگان، به خصوص ایران و متحدانش را تهدید خواهد کرد. طبعا برای چنین شرایطی خود را آماده نکردیم.

اشتباه سوم را در جریان بهار عربی مرتکب شدید. جنابعالی با دفاع از شعار تشکیل حکومت اسلامی و اجرای اجباری احکام شرعی (احکام متعارف فقهی) هم زمان هم مسلمانان دموکرات را در این جوامع از هم دردی اسلامی دور کردید و هم به تقویت جریان سلفی تکفیری در میان اهل سنت پرداختید که در حال حاضر پرچم دار این شعار هستند و در صددند تا به هر قیمت که شده خلافت و امارت اسلامی را احیا کنند. باید مطلع باشید که این جریان ستیزه جو و خشونت طلب، در هر دو شکل وهابی و طالبانی خود، شدیداً ضد شیعه است و با ایران خصومتی تاریخی دارد و آن را بزرگترین پایگاه فرقه ای می داند که از صفویه تاکنون، هم چون خنجری از پشت و پهلو بر پیکر جهان اسلام (یعنی اکثریت اهل سنت) فرود آمده است. البته استثنایی در این زمینه قائل شده اید که سوریه است. زیرا می دانید دفاع از ایده تشکیل حکومت اسلامی در آن کشور، به معنای سرنگونی رژیم ضداسلامی بعث از یک سو و حاکمیت سلفی تکفیری های ضد شیعی از سوی دیگر است. حکمی که البته در تمام کشورهای اسلامی، به ویژه کشورهای عربی، صادق است و شما فقط در سوریه آن را به رسمیت می شناسید.

مقام محترم رهبری
بزرگترین خطای دو سال اخیر حکومت، دفاع مطلق از بشار اسد و عملکرد جنایت بارش بوده است. رژیمی که به اعتراف مقامات روس، از حمایت یک سوم مردم خود، عمدتا اقلیت های علوی و مسیحی و ... برخوردار است و با سرکوب خونین تظاهرات مسالمت آمیز مخالفان، راه کاربرد گسترده سلاح را به روی آنان و نیز البته به روی افراطی ترین نیروهای سلفی - تکفیری گشود تا آگاه یا ناآگاه، دوگانه حکومت استبدادی - مردم آزادی خواه را به دوقطبی شیعی سنی تبدیل کند. نمی دانم که آیا ایران اسد را به سرکوب خشونت بار اجتماعات مسالمت آمیز سوریان، به بهانه مقابله با انقلاب مخملی و یا دفاع از مقاومت، تشویق کرد یا خیر؟ ولی یقین دارم که پشتیبانی کامل و مستمر از رژیم دمشق، نقش مهمی در گسترش تخاصم شوم شیعی-سنی در آن سرزمین ایفا می کند.

مقام محترم رهبری
آن چه اکنون در سوریه می گذرد، و می توانست با درایت و تدبیر ما روند امور به گونه ای دیگر باشد، فقط جنگی نیابتی نیست که در آن غرب (اروپا و امریکا) در برابر روسیه و چین آرایش گرفته است. بلکه با کمال تأسف باید گفت که آوردگاه شیعیان و سنی ها نیز شده است. مبارزان سنی (سلفی و غیرسلفی) سوری، مصری، تونسی، لیبیایی، عرب ( سعوی و یمنی و اردنی و ...) و ترکیه ای از یک سو در برابر شیعیان سوری، عراقی، لبنانی صف کشیده اند و بعضا به کشتار یکدیگر مشغولند. پیامد این ستیزه فرقه ای در صورتی که هرچه سریع تر مهار نشود، عبارت خواهد بود از :
1-
تلفات و ضایعات گسترده جانی و مالی از هر دو طرف
2-
توسعه ناامنی به کشورهای همسایه ( به ویژه عراق و لبنان )
3-
اوج گیری مسابقه و رقابت های تسلیحاتی در منطقه و اختصاص درآمدهای نفتی به این مسأله و نه به خدمت گرفتن آن در جهت توسعه علمی، فنی و اقتصادی پایدار کشورها.
4-
ارائه چهره ای خشونت بار و غیر مدنی از اسلام و مسلمانان
5-
اعاده حیثیت از رژیم های مستبد و فاسد پیشین که دست کم توانسته بودند به طور نسبی حافظ امنیت ملی و نظم عمومی جامعه خویش باشند.
6-
خشنودی رژیم توسعه طلب اسرائیل که تا پیش از بهار عربی به خود می بالید که تنها رژیم دموکراتیک منطقه میان اقیانوسی از دیکتاتورهای خشن و فاسد است و اکنون ادعا خواهد کرد که تنها جامعه مدنی در دریایی از خصومت های خشونت بار فرقه ای مسلمانان است. بنابرین دنیای متمدن باید از آن رژیم در برابر این جریان غیرمتمدن دفاع کند.
روشن است که در این نزاع خونین شیعیان آسیب پذیرترند. به این دلیل آشکار که اقلیت 15 تا 20 درصدی مسلمانان را تشکیل می دهند. عقل سلیم حکم می کند که اقلیت همواره طرفدار حکومت قانون، امنیت و برابری حقوق باشد. چرا که در غیر این صورت، بازنده استراتژیک خواهد بود.

امیدوارم شکنندگی اوضاع را دریابید و پیش از آن که دیر شود، به اصلاح سیاست های کلان نظام به ویژه در عرصه های سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک توفیق یابید.

سید مصطفی تاجزاده
انفرادی اوین
بهمن 91

 

 

 

 

تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۱, ساعت ۹:۲۷ بعد از ظهر

مشاور میرحسین: سکوت آقای خامنه ای نشانه رضایت اوست

 

جرس: برای دومین بار در هفته جاری دو دختر موسوی و رهنورد به دادسرای اوین احضار شدند. اردشیر امیرارجمند، اختلافات درون جناحی، انتخابات ریاست جمهوری و نیز ترس از محبوبیت موسوی و کروبی را دلایل این اقدامات می‌داند.


اردشیر امیر ارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، در گفت و گو با دویچه‌وله احضار و بازجویی فرزندان موسوی و رهنورد را نتیجه مجموعه شرایط کنونی ایران می‌داند.


به نظر او اختلافات داخلی بین جناح‌های حاکم وتلاش برای کمرنگ کردن آنها با ایجاد جو رعب و وحشت، افت شدید پایگاه مردمی حکومت، نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری و البته ترس از محبوبیت رهبران جنبش سبز مجموعه عواملی هستند که حاکمیت را به طرف "اقدامات کور و غیر منطقی" سوق داده‌اند.


امیرارجمند می‌گوید: «هرآنچه را که رهبران جنبش گفتند امروزه تبدیل به واقعیت‌های عینی شده و همه به آن اقرار دارند و لذا اینها کاری نمی‌توانند بکنند غیر از این که سطح تخاصم را بالا ببرند و اقداماتی انجام دهند که توجیه عقلانی هم برای آن وجود ندارد


مشاور ارشد موسوی تصریح می‌کند که آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی از تمامی این اقدامات آگاه است و همه مقامات قضایی به صورت رسمی یا تلویحی اعلام کرده‌اند که تعیین وضعیت برای موسوی، کروبی و رهنورد و در نتیجه برای خانواده آنها با نظر مستقیم رهبری صورت می‌گیرد. وی نتیجه می‌گیرد که سکوت خامنه‌ای در مقابل این اعمال، نشانه رضایت اوست.


اردشیر امیرارجمند در پاسخ به این پرسش که چرا سال گذشته این دست اقدامات صورت نگرفت و امسال در دومین سالگرد حصر خانگی موسوی، رهنورد و کروبی فرزندان آنها احضار و بازجویی می‌شوند، می‌گوید: «امسال وضعیت تغییر پیدا کرده و صحت ادعاهای آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد بیشتر و عینی‌تر برای مردم ملموس شده و قابل درک است. پایگاه مردمی سیسستم نزول زیادی پیدا کرده، درگیری‌های داخلی بسیار شدیدی دارند وانتخابات هم در راه است. مجموعه این عوامل فاکتورهایی هستند که موجب این اقدامات کور و غیر منطقی شده‌اند


سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید معتقد است حاکمیت با این‌گونه اقدامات قصد دارد پیامی به کسانی بدهد که قصد دارند خود را برای انتخابات آتی مهیا کنند و آن پیام این است که «انتخابات قرار نیست آزاد باشد و قرار است که مهندسی شده باشد. امیدی به آزادی انتخابات نیست، تلاش بیهوده نکنید و دردسر هم برای ما ایجاد نکنید».

 

 

 

تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۱, ساعت ۳:۱۱ قبل از ظهر

پدر محمد مختاری،شهید ۲۵ بهمن: دو سال است بچه ام را کشته اند،یک نفر از داخل نیامده بپرسد چکار می کنید

 

جرس: همزمان با ۲۵ بهمن و دومین سالروز جان باختن محمد مختاری، پدر این شهید جنبش می گوید شکایت خانواده آنها برای معرفی قاتل محمد بی نتیجه مانده و در پاسخ به پی گیری های خانواده، تنها آنها را دست به سر می کنند.

 

اسماعیل مختاری به "روز" می گوید من نه تلنگری به قاتل خواهم زد نه دنبال این هستم که او را بازداشت یا محکوم کنند فقط میخواهم او را معرفی کنند: ” میخواهم قاتل بچه من و سایر بچه ها معرفی شود. بگوید روی چه حسابی شلیک کرده؟ چرا زده؟مگر محمد چی میخواست که اسلحه را سوی او نشانه گرفت و شلیک کرد؟ میخواهم بدانم قاتل محمد خواسته هایش چیست؟ محمد آزادی میخواست؛اگر خواسته اش محقق می شد مگر به نفع قاتل هم نبود؟ با چه هدفی زده؟

 

محمد مختاری، دانشجوی ۲۲ ساله مهندسی معدن دانشگاه آزاد شاهرود، روز ۲۵ بهمن سال ۸۹ و در جریان اعتراضات مردمی، براثر اصابت گلوله جان باخت.

 

۲۵بهمن سال ۸۹ مردم در تهران با فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در حمایت از جنبش مردم تونس و مصر به خیابان ها آمدند، اما بسیاری بازداشت شدند و محمد مختاری و صانع ژاله، دانشجوی کرد دانشگاه هنر تهران بر اثر اصابت مستقیم گلوله جان باختند.

 

محمد مختاری در آخرین پُست صفحه فیس بوک اش نوشته بود: “خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته‌ام!”

 

عکس پروفایل او نیز در فیس بوک، فراخوان راهپیمایی ۲۵ بهمن بود و در حالیکه حکومت تلاش میکرد او را به عنوان بسیجی و قاتل او را منتسب به معترضان معرفی کند، خانواده اش اعلام کردند محمد یک معترض بوده است.عکس های منتشر شده از او نیز نشان میداد که دستبند سبز بر دست دارد؛ دستبندی که به گفته پدرش روز ۲۵ بهمن بر دستگیره در خانه بست و رفت. اسماعیل مختاری، پدر محمد اکنون می گوید که با گذشت دو سال همچنان دستبند محمد بر دستگیره در است.

 

مصاحبه با اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری در زیر می آید:

 

آقای مختاری در دومین سالروز جان باختن محمد، اجازه برگزاری مراسم به شما داده اند؟

مرا خواستند و پرسیدند که چه می خواهید بکنید و برنامه تان چیست. گفتم مراسمی نداریم.بخواهیم هم مراسم بگیریم که اجازه نمیدهید. برای سالگرد و چهلم و هفتم که نگذاشتید و مراسم نگرفتیم الان هم فقط می رویم سر مزار محمد. گفتند چه زمانی می روید؟ گفتم چهارشنبه روز کاری است و ما شب جمعه با خانواده می رویم سر مزار و حالا اگر مردمی هم آمدند یک ساعتی می نشینیم سر مزار ولی برنامه دیگری نداریم.

 

کجا شما را خواسته بودند؟

پلیس امنیت. همیشه وقتی برنامه ای یا سالگردی است می خواهند و ما هم می رویم جواب میدهیم.

 

درباره قاتل محمد حرفی نمی زنند که چه کسی بوده و نتیجه شکایت شما چی شده؟

نه هیچ پاسخی نداده اند. به چه کسی پاسخ دادند که به من بدهند. قاتل کدام یک از بچه ها را معرفی کردند که قاتل محمد را معرفی کنند.

 

پرونده های کشته شدگان اعتراضات بعد از انتخابات در دایره جنایی است اما پرونده محمد در دادسرای اوین بود؛ آنجا در پاسخ به پی گیری هایتان چه می گویند؟

پرونده محمد و صانع ژاله در دادسرای اوین است. هر بار که برای پی گیری می رویم جواب سربالا میدهند می گویند داریم بررسی می کنیم. می گویند که فیلم از دور بوده و نتوانستیم تشخیص دهیم و داریم تحقیقات می کنیم.

 

چه فیلمی؟

اوایل به ما گفتند که در مکانی که محمد گلوله خورده دوربین دارند و از روی فیلم دوربین بررسی می کنند. بعد گفتند که دوربین فاصله اش دور بوده و نتوانستیم تشخیص دهیم.

 

با این حال شما همچنان پی گیر پرونده هستید و..

ما خواهان معرفی قاتل محمد هستیم؛ به آنها هم گفته ام که شما معرفی کنید من حتی یک تلنگر هم به قاتل نخواهم زد نه قصاص میخواهم نه اصلا دنبال این هستم که بازداشت کنید و محکوم کنید و.. ولی فقط دوست دارم معرفی کنید. فقط معرفی کنید ما بدانیم. گفته ام به آنها که شما می گویید قاتل کسان دیگری بودند خب حالا معرفی کنید ببینیم چه کسانی بودند.

 

آقای مختاری گفتید که حتی دنبال بازداشت و محکوم کردن قاتل هم نیستید و فقط میخواهید معرفی شود چرا؟ چه حرفی با قاتل فرزندتان دارید؟

من می خواهم قاتل بچه من و سایر بچه ها معرفی شود. بگوید روی چه حسابی شلیک کرده؟ چرا زده؟ مگر محمد چی میخواست که اسلحه را سوی او نشانه گرفت و شلیک کرد؟ میخواهم بدانم قاتل محمد خواسته هایش چیست؟ محمد آزادی می خواست؛اگر خواسته اش محقق می شد مگر به نفع قاتل هم نبود؟ با چه هدفی زده؟

 

دو سال از جان باختن محمد می گذرد و در این مدت خانواده شما هم به نوعی تحت فشار بوده آیا حرف ناگفته ای است که بخواهید مطرح کنید؟

من حرف هایم را همیشه زده ام؛ هر بار هم که با شما حرف زده ام مرا که خواسته و سئوال کرده اند، گفته ام که این حرف های من است و بی کم و کاست منتشر می کنند. گفته ام که دو سال است بچه من را کشته اند و یک نفر از داخل کشور نیامده با ما حرف بزند بپرسد که چکار می کنید موضوع چی بوده ؟ کسی حتی نیامده حال را بپرسد. ۲ سال است که محمد نیست و دوری اش برای ما سخت است بچه من بود ولی اگر ناراحتی هم داریم پیش خودمان حل می کنیم چون محمد هدفی داشت و برای هدف اش رفت. روزی که میخواست برود دستبند سبز را به دستگیره در بست و رفت. هنوز دستبند محمد به دستگیره در است. او اعتراض داشت و رفت. همه اعتراض داشتند، رایی داده بودند و اعتراض داشتند. باید بزرگترها می نشستند روشن می کردند که مساله چی است ولی کار به اینجا کشید که عده ای بی گناه کشته شدند. آدم واقعا می ماند توی این قضیه. به آنها بارها گفته ام که محمد بالاترین چیزی هم اگر گفته باشد بالفرض یک مرگ گفته یا بالفرض نرده ای را گرفته و آورده وسط. آیا برای این آدم می کشند؟ تازه می گویم بالفرض که چنین کرده ولی این چیزی است که جانش را بگیرند؟ خب بازداشت می کردند چرا کشتند؟

 

گفتید محمد هدفی داشت و برای هدف اش رفت و..

بله ما امیدواریم حداقل خواسته های محمد و سایر بچه ها عملی شود آنها جان شان را برای هدف شان و خواسته هایشان دادند. بچه های ما که ضد انقلاب نبودند آنها وطن پرست بودند دنبال ارامش و آزادی برای زندگی شان بودند این ها شعارهایی است که خود مسئولین میدهند و خواسته های عجیبی نبود. چرا باید بچه های ما به این خاطر کشته شوند؟ ما آرزو داریم که بیایند و خواسته های بچه ها را انجام دهند و به چیزی که جوان های ما می خواستند احترام بگذارند. قاتل بچه ها را معرفی کنند تا حداقل مردم و جوان ها قانع شوند. وگرنه محمد و محمدها که فراموش نخواهند شد هر کجا بروید و صحبتی می شود همه این بچه ها را می شناسند

 

 

 

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages