آیا برای همین نیست که در کشوری که علی با آن اوصاف ماورایی سمبل و الگو و
اساس تئوری حکومتی ولایی است و این الگو با زور و زر حکومتی تبلیغ و
تعمیم می شود ، طنز گونه در روز بزرگ ترین عیدش که به نام همان علی است ،
نماینده ی وزیر اطلاعاتش که خود حجت اسلام
شیعی علوی است ، هتک حرمت می کند و توهین و ضرب و شتم و حتی گاز می گیرد
؟! آن هم به دو بانو در مقابل چشمان پدر و مادرشان که که خود مسلمانان
شیعی از نوع حکومتی ولی اسیر حکومت هستند و میلیون ها طرفدار در میان
مسلمانان شیعه ی علوی دارند ! اسیر همان حکومتی که بر اساس همان اعتقادات
می گوید اگر خلخال از پای کافرزنی می کشیدند همان علی جامه بر تن میدرید !
به راستی این عمل و این طنز تلخ به کدام حقیقت نزدیک تر است ؟
به ادعاهای ماورایی و تبلیغی و نادرست برای علی ؟
یا به آنچه از
توحش اعراب بادیه نشین 1400 سال پیش یا حاکمان ظالم ایرانی و عرب و مغول
در تاریخ نگاشته شده است ؟
شاید مشکل در آن است که از اعتقادات ما پوسته و پوشالی بیش نمانده ؟
یا آن که شاید عده ای این اعتقادات را دست مایه ی کاسبی و دستیابی به منابع ثروت و قدرت و منزلت کرده اند ؟
اگر پاسخ هر کدام ازینها باشد ، آیا دلیلش نمی تواند آن باشد که از اساس
اعتقادات ما بنیان درستی نداشته اند که کار بدینجا کشیده ؟
و اینکه چه بسا
از اساس مبنای تشکیل و تعمیم این اعتقادات غلو آمیز ، متناقض ، بت
پرستانه و بعضا ناسازگار با خرد و دانش بشری ، سیاست ورزی و کاسبی از
منابع ثروت و قدرت و منزلت بوده است ؟
آیا تاریخ بشری در دیگر ادیان و
باورها تجربه های مشابهی را از سر نگذرانده است و در این مورد اسلام شیعی علوی مستثنی است ؟
ای کاش به پاسخ این پرسشها نسل ما بیاندیشید و "خوشا آنان که جرات اندیشیدن دارند ! "
به نظر می رسد تنها راه رهایی ما از این چرخ دوار باطل همان است : جرات .
و نخست هم جرات اندیشیدن