pand hA - پندها

2 views
Skip to first unread message

پدرام رحيمي

unread,
Nov 24, 2008, 12:11:06 AM11/24/08
to Persian Think Positive
بوقلموني،گاوي بديد و بگفت: در آرزوي پروازم اما چگونه ، ندانم
گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوري قدرت بر بالهايت فتد و پرواز كني
بوقلمون خورد و بر شاخي نشست
تيراندازي ماهر، بوقلمون بر درخت بديد
تيري بر آن نگون بخت بينداخت و هلاكش نمود

نتيجه اخلاقي
با خوردن هر گندي شايد به بالا رسي، ليك در بالا نماني

پند دوم
.گنجشكي از سرماي بسيار قدرت پرواز از كف بداد و در برف افتاد
.گاوي گذر همي كرد و تپاله بر وي انداخت
.گنجشك ز گرماي تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد
.گربه اي آواز بشنيد، جست و گنجشك بدندان بگرفت و بخورد

نتيجه اخلاقي
. هر كه گندي بر تو انداخت، حتماً دشمن نباشد
.هر كه از گندي بدر آوردت، حتماً دوست نباشد
.گر خوشي، دهان ببند و آواز، بلند مخوان

پند سوم
خرگوش از كلاغي بر سر شاخه پرسيد
كه آيا من نيز ميتوانم چون تو نشسته ، كار نكنم؟
كلاغ پاسخ داد: چرا كه نه
خرگوش بنشست بي حركت
.روباهي از ره رسيد و خرگوش بخورد

نتيجه اخلاقي
. لازمه ي نشستن و كار نكردن بالا نشستن است

پند چهارم
براي تعيين رئيس، اعضاء بدن گرد آمدند
مغز بگفت كه مراست اين مقام كه همه دستورات از من است
سلسله اعصاب شايستگي رياست، از آن خود خواند
كه منم پيام رسان به شما ، كه بي من پيامي نيايد
.ريه بانگ بر آورد
هوا، كه رساند؟ … من، بي هوا دمي نمانيد، پس رياست مراست
و هر عضوي به نحوي مدعي
، تا به آخر كه سوراخ مقعد دعوي رياست كرد
اعضاء بناي خنده و تمسخرنهادند و مقعد برفت و شش روز بسته ماند
.اختلال در كار اعضاء پديدار گشت
.روز هفتم، زين انسداد جان ها به لب رسيد و سوراخ مقعد با اتفاق آراء به
رياست رسيد

نتيجه اخلاقي
.چون لازمه ي رياست علم و تخصص نباشد، هر سوراخ مقعدي رياست كند.

پدرام رحيمي

unread,
Dec 2, 2008, 2:39:47 AM12/2/08
to Persian Think Positive
Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences,
but less time

ما امروزه خانه هاي بزرگتر اما خانواده هاي کوچکتر داريم؛ راحتي بيشتر
اما زمان کمتر

we have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less
judgment

مدارک تحصيلي بالاتر اما درک عمومي پايين تر ؛ آگاهي بيشتر اما قدرت
تشخيص کمتر داريم

We have more experts, but more problems; more medicine, but less
wellness

متخصصان بيشتر اما مشکلات نيز بيشتر؛ داروهاي بيشتر اما سلامتي کمتر

We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to
angry too quickly, stay up too late, get up too tired, read too
little, watch TV too often, and pray too seldom

بدون ملاحظه ايام را مي گذرانيم، خيلي کم مي خنديم، خيلي تند رانندگي مي
کنيم، خيلي زود عصباني مي شويم، تا ديروقت بيدار مي مانيم، خيلي خسته از
خواب برمي خيزيم، خيلي کم مطالعه مي کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه مي
کنيم و خيلي بندرت دعا مي کنيم

We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk
too much, love too little and lie too often

چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است. خيلي زياد صحبت
مي کنيم، به اندازه کافي دوست نمي داريم و خيلي زياد دروغ مي گوييم

We've learned how to make a living, but not a life; we've added years
to life, not life to years

زندگي ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگي کردن را ؛ تنها به زندگي
سالهاي عمر را افزوده ايم و نه زندگي را به سالهاي عمرمان

We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but
narrower viewpoints

ما ساختمانهاي بلندتر داريم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه هاي پهن تر اما
ديدگاه هاي باريکتر

We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less

بيشتر خرج مي کنيم اما کمتر داريم، بيشتر مي خريم اما کمتر لذت مي بريم

We've been all the way to the moon and back, but have trouble crossing
the street to meet the new neighbor

ما تا ماه رفته و برگشته ايم اما قادر نيستيم براي ملاقات همسايه جديدمان
از يک سوي خيابان به آن سو برويم

We've conquered outer space, but not inner space. We've split the
atom, but not our prejudice

فضاي بيرون را فتح کرده ايم اما نه فضاي درون را، ما اتم را شکافته ايم
اما نه تعصب خود را

we write more, but learn less; plan more, but accomplish less

بيشتر مي نويسيم اما کمتر ياد مي گيريم، بيشتر برنامه مي ريزيم اما کمتر
به انجام مي رسانيم

We've learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but
lower morals

عجله کردن را آموخته ايم و نه صبر کردن، درآمدهاي بالاتري داريم اما اصول
اخلاقي پايين تر

We build more computers to hold more information, to produce more
copies, but have less communication. We are long on quantity, but
short on quality

کامپيوترهاي بيشتري مي سازيم تا اطلاعات بيشتري نگهداري کنيم، تا رونوشت
هاي بيشتري توليد کنيم، اما ارتباطات کمتري داريم. ما کميت بيشتر اما
کيفيت کمتري داريم

These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and
short character; steep profits and shallow relationships

اکنون زمان غذاهاي آماده اما دير هضم است، مردان بلند قامت اما شخصيت هاي
پست، سودهاي کلان اما روابط سطحي

More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two
incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes

فرصت بيشتر اما تفريح کمتر، تنوع غذاي بيشتر اما تغذيه ناسالم تر؛ درآمد
بيشتر اما طلاق بيشتر؛ منازل رويايي اما خانواده هاي از هم پاشيده

.

.

.

That's why I propose, that as of today, you do not keep anything for a
special occasion, because every day that you live is a special
occasion

بدين دليل است که پيشنهاد مي کنم از امروز شما هيچ چيز را براي موقعيتهاي
خاص نگذاريد، زيرا هر روز زندگي يک موقعيت خاص است

Search for knowledge, read more, sit on your front porch and admire
the view without paying attention to your needs

در جستجو دانش باشيد، بيشتر بخوانيد، در ايوان بنشينيد و منظره را تحسين
کنيد بدون آنکه توجهي به نيازهايتان داشته باشيد

Spend more time with your family and friends, eat your favorite foods,
and visit the places you love

زمان بيشتري را با خانواده و دوستانتان بگذرانيد، غذاي مورد علاقه تان را
بخوريد و جاهايي را که دوست داريد ببينيد

Life is a chain of moment of enjoyment, not only about survival

زندگي فقط حفظ بقاء نيست، بلکه زنجيره اي ازلحظه هاي لذتبخش است

Use your crystal goblets. Do not save your best perfume, and use it
every time you feel you want it

از جام کريستال خود استفاده کنيد، بهترين عطرتان را براي روز مبادا نگه
نداريد و هر لحظه که دوست داريد از آن استفاده کنيد

Remove from your vocabulary phrases like 'one of these days' and
'someday'. Let's write that letter we thought of writing 'one of these
days '

عباراتي مانند 'يکي از اين روزها' و 'روزي' را از فرهنگ لغت خود خارج
کنيد. بياييد نامه اي را که قصد داشتيم 'يکي از اين روزها' بنويسيم همين
امروز بنويسيم

Let's tell our families and friends how much we love them. Do not
delay anything that adds laughter and joy to your life

بياييد به خانواده و دوستانمان بگوييم که چقدر آنها را دوست داريم. هيچ
چيزي را که مي تواند به خنده و شادي شما بيفزايد به تاُخير نيندازيد

Every day, every hour, and every minute is special.. And you don't
know if it will be your last

هر روز، هر ساعت و هر دقيقه خاص است و شما نميدانيد که شايد آن مي تواند
آخرين لحظه باشد

If you're too busy to take the time to send this message to someone
you love, and you tell yourself you will send it 'one of these days '.
Just think…'One of these days ', you may not be here to send it !

اگر شما آنقدر گرفتاريد که وقت نداريد اين پيغام را براي کسانيکه دوست
داريد بفرستيد، و به خودتان مي گوييد که 'يکي از اين روزها' آنرا خواهم
فرستاد، فقط فکر کنيد ... 'يکي از اين روزها' ممکن است شما اينجا نباشيد
که آنرا بفرستيد

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages