راز ماندگاری داستان یوسف(دست نوشت های قرآنی در زندان)

15 views
Skip to first unread message

support nurizad

unread,
Jan 16, 2012, 3:37:03 AM1/16/12
to Group
http://nurizad.info/index.php/nurizad/18750

یک اشاره: بی گناهی اغلب زندانیان سیاسی بویژه دراین یکی دو سال اخیر ، پای یوسف پیامبر را به داخل سلولهای کوچک و دخمه گون می گشاید. تا یک به یک دست آنان را بگیرد و دم گوششان نجوا کند: صبور باش. آینده با دست های خودش بر در این سلول خواهد کوفت و راه آزادی را نشان تو خواهد داد.

با آن که از کودکی داستان جذاب یوسف با من و امثال من همراه بوده است و ما را با جذابیت های خود می آمیخته، اما درزندان روی “راز ماندگاری” این داستان دقیق شدم. مقاله ای که امید دارم آن را مطالعه فرمایید، محصول نوشتن های دور از چشم شب ها و روزهای زندان است:          

راز ماندگاری داستان یوسف

داستان یوسف پیامبر، در عین واقعی بودن، همه عناصر داستانی را یکجا با خود دارد: جاذبه، کشش محوری، نقاط عطف، شخصیت­های محکم قهرمان و ضدقهرمان، تحول، زن، تاریخ، تقابل خیروشر، داستانک­های حاشیه­ای، گذر زمان، تعلیق، اعجاز، هم­ذات پنداری، حادثه. و….

    گرچه این داستان، به لحاظ تقسیم­بندی ساختاری و شنوایی، در طبقه رئالیسم کلاسیک قرار می­گیرد، اما من شخصاً آن را رئالیسم مدرن می­دانم. این داستان، از توبه­تویی هوشمندانه­ای برخوردار است، به نحوی که غبار فرسایندگی بر او نمی­نشیند. بلکه برعکس، گذر زمان گوهرهای او را درخشان­تر می­کند. و عجبا که با ظهور سبک­های جدید و روشنفکرانه ادبی، این داستان، عقب نمی­کشد و مخاطب خود را از دست نمی­دهد. داستان یوسف پیامبر، گویا با همۀ قامت خود، در میانه ایستاده و به عنوان شاخصی مطمئن، ما را در ارزیابی قصه و ضدقصه، جاذبه و غیرجاذبه، یاوری می­کند.

گر چه داستان یوسف، از جاذبه­های ساختاری یک داستان تمام­عیار سرشار است، اما من شخصاً راز ماندگاری و جاذبه حتمی او را، نه فقط در دارایی­های غنی داستانی او، که در جوهرۀ استناد او می­بینیم. همۀ داستان­های نویسندگان برجسته، از داستایوفسکی تا مارکز، بر خمیره تخیل استوارند. به همین دلیل، سقف صعود آنها، سقف زیبایی و جذابیتِ تخیل است. و حال آن که داستان یوسف، فراتر از تخیل، به وادی واقعیتِ محض متعلق است. نویسنده­ای چون مارکز، بخش وسیعی از توان ادبی خود را باید مصروف باورپذیری داستانش کند، و حال آن که مخاطب یوسف، از همان اولین سطر داستان، باورش را ضمیمه داستان می­کند. داستان­هایی هستند که واقعی به نظر می­رسند و برگرفته از واقعیت اند. بهمین خاطر مراتب توفیقشان محدود است. اما واقعیت­هایی که داستان­گونه­اند، فرصت بیشتری برای توفیق در اختیار دارند.

    داستان یوسف را از این روی مدرن می­دانم که از سیکل و حلقه جاذبه سود می­برد. با یک رؤیا شروع می­شود و با تعبیر همان رؤیا خاتمه می­پذیرد. ضدقهرمان­های او، در مرز برادری و دشمنی رفت­وآمد می­کنند: برادران یوسف. و حتی در مرز دوست داشتن شدید، و نفرت ناشی از دوست داشتن شدید: همسر عزیز مصر. این مرزهای مویین، ضدقهرمانان را به هنگام تحول، خواستنی­تر می­کنند. یعنی مخاطب، تحول برادران یوسف را و تحول همسر عزیز مصر را به درون خود نزدیک­ تر می­بیند و از تحول آنان خشنود می­شود. بی­آنکه تصنعی در آن حس کند.

کشش محوری داستان، بر دو پارگی عاطفه، یکی به یعقوب پدر، و یکی به یوسف پسر، تکیه می­زند. پدر می­ماند و پسر می­رود. و از همان ابتدا، شوقی پنهان در جان مخاطب برای پیوند مجدد این دو، پابه­پا می­شود. آثار ادبی فخیم و جاودانه کلاسیک، به داستان یوسف که می­رسند، دست و پای خود را گم می­کنند. خمیره این داستان اگر در اختیار بشر بود، حتماً به نردبان شخصیت یوسف، چند پلۀ معکوس می­افزود. چرا که احساس می­کرد این یوسف، یک خوبی یک­دست و همیشگی دارد و نقطه ضعف برجسته­ای در کار او نیست. از نگاه ما، گویی شخصیت­ها و بویژه قهرمان داستان، باید به یک منحنی سینوسی نزدیک باشند تا مخاطب با او همراه شود. مثلاً یک قهرمان حتماً باید ضعف­های اخلاقی و رفتاری هم داشته باشد تا در طول داستان، به کمال و درستی برسد.

در این صورت است که مخاطب با افت­وخیز شخصیتی این قهرمان، همراه می­شود و او را باور می­کند. در داستان یوسف، اما قهرمان قصه، یک همیشه خوبِ همیشه محبوب است. فراز و فرودی در شخصیت او به چشم نمی­خورد. و ظاهراً همین یک­دستی شخصیت یوسف باید نقطه ضعف این داستان به حساب آید، اما با فرو رفتن به بزرگی این قهرمان، که: پیامبر است، و پیامبران، هم از ظرفیت و ادب بالای انسانی برخوردارند، و هم قدرت لایزالی چون خداوند، حامی آنان است، درمی­یابیم که یوسف نیز از افت­وخیز شخصیتی برخوردار است اما نه به درشت ­نمایی مردمان عادی. بلکه با ظرافتی مویین. مثل آنجا که در زندان، به یکی از زندانیان متوسل می­شود تا او را در پیشگاه ارباب خود به­یاد بیاورد و سفارش او را بکند و دل عزیز مصر را نسبت به او نرم کند.

این «غیربینی» برای یک­ پیامبر، پسندیده نیست. و حال آن که برای سایر انسان­ها، امری بدیهی به­شمار می­رود. و خداوند او را به همین دلیل چند سالی بیشتر در زندان نگاه می­دارد. یعنی نماد بیرونی تداوم زندان یوسف، امری انسانی است، اما نماد درونی آن، به ارادۀ الهی بند است. در داستان یوسف، برخلاف همه داستان­های نویسندگان برجسته و صاحب ­نام، کاراکتر ناپیدایی وجود دارد که صاحب نقش و تأثیر است. این کاراکتر را هیچ نویسنده­ای به درون قصه­اش داخل نمی­کند. چرا که نه اشراف به او دارد و نه به پسند مخاطب، و نه به توفیق خود در پرداخت او اطمینان دارد. اما در داستان یوسف، این کاراکتر پنهان – یعنی خدا- سایه به سایه در جوار قهرمان قصه حضور دارد. یا بهتر بگویم: این یوسف است که پیش چشم او، سخن می­گوید و کاری می­کند. و یعنی یک حضور همیشگی.

    داستان یوسف، در اندازه­ای که کتب آسمانی بدان اشاره کرده­اند، به­قدر چهار برگ کاغذ A4 است. و شاید هیچ جزییاتی در او نیست. در اصل، طرح اولیه یک داستان بلند است. از همین روی، مقایسه یک داستان­ چهار برگی با داستان و قصه­ای چهارصد برگی و یا بیشتر، مقایسه­ای هوشمندانه به نظر نمی­رسد. اما همین داستان چهار برگی، همۀ داستان­های نوشته شده و نانوشته را به هماوردی با خود می­خواند.

موتور اولیه این داستان، حسادت است. ملات و پتانسیل آماده­ای که دم دست همه ماست. این حسادت، در پایان، به دوستی عمیقی بدل می­شود. و ما این تغییر و تحول را باور می­کنیم. در کتب آسمانی ما و یهودیان، به زندگی حضرت موسی فراوان اشاره شده، و معجزات بزرگی چون شکافته شدن رود پرآب و دریاگون نیل، و اژدها شدن عصا، و سرنگونی ابرقدرتی چون فرعون. در آنجا نیز کاراکتر پنهان ما، نقش­آفرینی می­کند، اما چرا داستان زندگی حضرت موسی به مقام احسن­القصصی نائل نمی­شود؟ با وجود آن که مادری پرعاطفه، فرزند شیرخواره­اش را به آب می­اندازد و به جگرسوزی مادرانه درمی­افتد؟

یا، مثلاً در زندگی جناب ابراهیم به حادثه­ها و فراز و فرودها و کشش­های داستانی خوبی برمی­خوریم. و یا در زندگی عیسای عزیز حتی. با آن تولد شگفت و با آن پایان شگفت ­تر. اما چرا هیچ­یک از این­ها به مقام داستان زندگی یوسف نمی­رسند؟ علت را من در گسست روایت زندگی سایر پیامبران، و کامل بودن قوس داستان یوسف می­بینم.

مثلاً داستان زندگی حضرت موسی را اگر از به آب انداختن او در سنین شیرخوارگی شروع کنیم، بلافاصله باید به مقطع جوانی او جهش کنیم تا در هیبت شاهزاده­ای مصری، مشتی به گردن یک قبطی بکوبد و او را از پای درآورد. یعنی پتانسیل یا موتور اولیه داستان، که هراس بنی­اسراییل از کشتار پسرانشان است، خیلی زود با گرفتن موسای شیرخواره از آب دریا و ورود او به کاخ فرعون خاموشی می­گیرد.

یا اگر موتور داستان را به همان مشت موسی و کشته شدن مرد قبطی و فرار موسی از کاخ فرعون به سوی مدین منتقل کنیم، این موتور، در خانه شعیب نبی و ازدواج او با یکی از دختران شعیب از کار می­افتد، مگر این که داستان را از کوه طور شروع کنیم. یعنی از آغاز پیامبری و مأموریت او برای مواجهه با فرعون. و داستان را با کشته شدن فرعون تمام کنیم. و در دل این خط داستانی، مثلاً به کودکی او و داستان کشته شدن مرد قبطی نیز اشاره کنیم.

در این صورت، داستان آغاز پیامبری موسی، گر چه در درون خود او، سرشار از غوغا و جنب­وجوش و اضطراب است، اما چون ظهور بیرونی ندارد، و مثل به چاه افکندن یوسف، از انرژی حادثه­ای برخوردار نیست، شروعی روان و آرام دارد و نرم­نرم اوج می­گیرد. و حال آن که داستان یوسف، در همان ابتدا، به قول منتقدان، یقۀ مخاطب را می­گیرد و او را رها نمی­کند. امروزه، اغلب داستان­ها و فیلمنامه­ها از همین اصلِ بنیادین سود می­برند. یعنی با طراحی حادثه­ای گیرا در همان ابتدا، به درون مخاطب پل می­زنند و با درگیر کردن او، قطار قصه خود را پیش می­برند.

   داستان یوسف، نه از این روی که خدا آن را بهترین خوانده، بهترین است. بلکه از این روی که در همان ظرف چهار برگی خود، از غنای انسانی و ادبی و ساختار درست داستانی سرشار است. به این مهم، عنصر واقعیت را نیز بیافزایید. اکسیری که همۀ داستان­ها و قصه­های دست­ نویس کهنه و نو، از آن بی­نصیب­اند.

مگر می­توان در داستانی، شکوه صحنه­ای چون ورود یوسف زیباچهره به محفل زنان مصری را پرداخت و آن­چنان بهتی از آنان برکشید که دست خود را ببرند و سوز آن نفهمند؟ شما هرگز پردازش یک چنین صحنه­ای را در هیچ داستانی نخواهید دید. و اگر ببینید، باور نخواهید کرد. بله، باور، اکسیر احسن­القصصی داستان یوسف است. اکسیری که همۀ قصه­ها از آن کم­نصیب یا بی­نصیب­اند.



--
با سپاس
پذیرای هرگونه انتقادات و پیشنهادات سازنده تان هستیم
https://www.facebook.com/m.nourizad
پشتیبانی سایت رسمی دکتر محمد نوری زاد
http://nurizad.info
http://nameha.nurizad.info


Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages