در يک نگاه واقعبينانه فکر کنيم که رقيب از حضور ما در صحنه انتخابات خوشحال است يا نگران؟ تمام آنچه امروز در توپخانه کيهان و انبوه رسانههای ريز و درشت و خطابهها و بيانيههای تند و کند با همه توان از زبان رقيب میشنويم تلاش برای بازداشتن ماست يا تشويق به شرکت در انتخابات؟ توضيح زيادی نمیخواهد که تاييد کنيم در هيچ صحنهای رقيب خواهان پيروزی برای رقبای ديگر نيست
هفته نامه آسمان ۳۰ دی
در دنيای سياست امروز ايران چهار راه انتخاب بيشتر به چشم نمیآيد:
راه اول پذيرش وضع موجود و قبول مطلق شرايط سياسی جاری است، راهحل دوم انتخاب راهی با ۱۸۰درجه تغيير مسير و حرکت به سوی تخريب کامل مناسبات موجود از بيخ و بن ، راهحل سوم دست کشيدن از سياست و پذيرش سکوت و سکون و خراميدن در خلوت راحت و چهارمين راه نگرشی عقلگرايانه به شرايط اجتماعی و سياسی و بررسی نقاط ضعف و روشهای اصلاح و طرح آن با مردم است که در اين راه بايد از ميدانهای مين تدارک شده توسط حريف عبور کرد و با اميد به رسيدن به اهداف و مطالبات اصلاحطلبانه برنامهريزی کرد.
به نظر من اما راه اصلاحات جز پذيرفتن کليت نظام و تلاش برای رفع نقايص و زشتیها و جبران عملکردهای منفی و اصلاح افکار منحرف و زدودن زنگارها از اين آينه مکدر نيست.
۱ـ مشارکت سياسی، انتخابات و دو ديدگاه: اين روزها که به مرور بحثهای انتخاباتی گرم میشود در اردوگاه موسوم به اصلاحات نشست و برخاستهای متعدد، گفتوگوهای فراوان و نوشتارهای گوناگون به چشم میآيد. در ميان انبوه رسانههايی که در دست رقبای اصولگرای ماست چند رسانه به شدت محدود که امکان و اراده انعکاس بخشی از حرفهای اصلاحطلبانه را دارند اين نظرات را پوشش میدهند يا گاهی از لابلای سطور تارنمايی چشم را به خود خيره میکنند. صرفنظر از افراط و تفريطهايی که در بخشی از ديدگاهها و عملکردها ديده میشود دو ديدگاه اصلی از سوی اصلاحطلبان در مورد شرکت در انتخابات يازدهم رياستجمهوری به صورت شفاف عنوان شده است: نخست ديدگاهی که معتقد است چون فضای کار و فعاليت سياسی در کشور بسته است و عدهای از فعالان سياسی و حزبی در زندانند و دو نفر از کانديداهای انتخابات رياستجمهوری قبل هم در حصر خانگی به سر میبرند پس نبايد در چنين شرايطی فعاليت سياسی کرد. بهزعم آنها ارجح اين است که در انتخابات هم شرکت نکنيم و منتظر بمانيم تا شرايط بهگونهای شود که رقيب اين فضا را باز کند و امکان حضور اصلاحطلبان در رسانهها و جامعه فراهم باشد، زندانيان را آزاد کند، نامزدهای انتخابات ۸۸ را از حصر بيرون آورد و زمينه انتخابات پرشور را برای همگان فراهم کند.
ديدگاه دوم اين است که تمامی اهداف و برنامههايی که مورد قبول همه نيروهای اصلاحطلب و حتی اعتدالگرای جامعه است بايد با تلاش همهجانبه اصلاحطلبان و کنش سياسی فعال آنها در جامعه و با حضور سياسی و فراهمآوردن امکانات لازم محقق شود. طرفداران اين رويکرد معتقدند نمیتوان نشست با اين اميد که اهداف ما را رقيب محقق کند بلکه ضروری است که ما خود با حضور در صحنه و تلاش سياسی و کسب قدرت اجرايی و سياسی به هر ميزان و تا هر جا که مقدور باشد زمينه تحقق نظرات سياسی و برنامههای عملی خود را فراهم کنيم.
افرادی که از رويکرد نخست دفاع میکنند و بر اين باورند که در دوره بعدی انتخابات رياستجمهوری اصلاحطلبان نبايد شرکت کنند يک دليل اصلی دارند: زمينههای لازم برای مشارکت در انتخابات فراهم نيست اما به واقع فراهم نبودن زمينه مشارکت در انتخابات پيش رو از کدام منظر مطرح میشود؛ از نظر رقيب يا رفيق؟ مردم يا دولت؟ ملت يا حکومت؟ سوال اساسی اين است که در همه انتخاباتی که در گذشته داشتهايم و در بزنگاههای سياسی که پشت سر گذاشتهايم برای اصلاحطلبانی که همواره خواهان تغيير شرايط موجود به وضعيت مطلوب بودهاند در چه زمانی اين زمينه مشارکت به نحو مطلوب فراهم بوده است؟ در خرداد ۷۶، تير ۸۴ يا خرداد ۸۸؟ آيا داستان «کارناوال عصر عاشورا» در سال ۷۶ را فراموش کردهايم يا برنامه چراغ را در صداوسيما به ياد نمیآوريم؟ آن همه وعظ و خطابه، مداحی و تهديد و تطميع را نشنيده میگيريم؟ حتی پس از پيروزی در انتخابات سال ۷۶ که دوستان جناح چپ بر سرير قدرت با شعار اصلاحطلبی نشستند بازهم انبوه مشکلات و تهاجمها کار را به جايی رساند که ماجرای هر ۹ روز يک بحران از آن بيرون آمد.
با همه نگرانی و تأثری که از زندان وحصر عزيزانمان داريم ولی به ياد بياوريم که اينگونه مشکلات در اوج قدرت اجرايی اصلاحطلبان نيز کم نبوده است. از زندانیشدن شخصيتهايی چون مرحوم سحابی- قابل و آقايان: نوری ـ نادی ـ سعيديان ـ باقی ـ عبدی ـ گنجی ـ کديور ـ اشکوری ـ بهنود و... بگير تا حصر مرحوم آيتاللهالعظمی منتظری. آن روزها حتی بهفکر کسی هم خطور نکرد که بهخاطر وقوع آنچه نمیپسنديم از قدرت کنارهگيری کنيم و در امور حکومت مداخله نکنيم که در آنزمان چه بسا اگر حرکتی میشد میتوانست مانع رواج بسياری از روالهای ناپسند برای هميشه شود. خوب به ياد دارم در اولين هفته زندان سال ۷۸ که ناباورانه به زندان عادت میکردم وقتی تلفنی از آقای عطريان شنيدم که آقای خاتمی آنقدر گرفتاری دارد که مساله زندان رفتنها در بين آنها گم است درعين آنکه آب سردی بود روی آنهمه احساس و هيجان ولی معقول که فکر کردم پيش خود گفتم اين هزينهای است که بايد داد و به ايشان حق دادم که چنين روالی در پيش گيرد. اينکه زندانی شويم ولی منافع ملی حفظ شود و کشور و زندگی مردم در مسير صحيحی قرار گيرد ارزش دارد.
در کدام يک از صحنههای مبارزات سياسی و انتخاباتی تمام اين سالها زمينه برای مشارکت بیچون و چرای گروهی که به هر حال خواهان تغيير شرايط هستند فراهم بوده است؟ واقعيت اين است که انتخابات يک مبارزه است؛ مبارزهای سياسی و بسيار سخت و جدی. زمينههای هر مبارزهای را بايد رهبران مبارزه به کمک مردم، هنرمندانه خود از کوه سخت مشکلات بتراشند و با تيشه تصميم و اراده تکتک اشخاص آنقدر بر اين سنگ سياه بکوبند که تنديس آزادی، مشارکت و دموکراسی شکل بگيرد.
۲ـ برنامه نه پيششرط: کدام حزبی در کجای دنيا و در چه زمان برای رسيدن به اهداف و برنامههای خود اينچنين از رقيب کمک گرفته است؛ اينکه به هر حال اين سيستم موجود حکومتی و اجرايی ديدگاههای متفاوتی با ما دارد و ما به بخشهای عمدهای از آن به چشم رقيب مینگريم آيا اين معقول است که از رقيب بخواهيم که خواستههای نهايی ما را محقق کند تا ما در مسابقه از او ببريم. اگر قرار بود زندانيان سياسی آزاد شوند، آقايان کروبی و موسوی از حصر بيرون آيند، وضعيت اقتصاد و فرهنگ و سياست داخلی و خارجی رو به بهبود رود پس اصلاحطلبان برای چه بايد به قدرت برسند؟ چه نيازی است که مردم با اين همه راه سخت و دشوار اصلاحطلبی، ما را انتخاب کنند؟ اين در واقع برنامههای آتی اصلاحطلبان است که بايد در صورت به قدرت رسيدن تلاش کنند که محقق شود نه شرايط حضور در انتخابات.
البته اينکه شرط حضور در صحنه، آزادی دوستان عزيزی که گرفتار زندان و حصر شدهاند باشد بسيار ژست جوانمردانه، آزادمنشانه و نگاهی از موضع استغنا به قدرت است اين پشت پا زدن به مردار قدرت و اقتدار است و افسار اين شتر سرکش را به گردنش انداختن اما واقعيت اين است که در درون ناپيدای اين نگاه به ظاهر راديکال و روشنفکرانه محافظهکاری غريبی آرميده است. محافظهکاری که انسان را وامیدارد به جای تلاش شبانهروزی و کار و عمل و حرف سياسی که هزاران خطر از ضرب و شتم و زندان و حصر و ناسزا بايد برايش به جان خريد به سکوتی بیپايان و در ظاهر انقلابی بسنده کرد و بگوييم ما منتظر اجازه هستيم و میگذاريم تا خودشان به نتيجه برسند و البته خواهند رسيد؟ آيا اين عمق استراتژيک يک محافظهکاری صددرصد نيست که خاطر رقيب را آسوده کنيم که تا اجازه ندهيد قدم از قدم بر نمیداريم و حتی مردم را به سوی خود فرا نمیخوانيم و نقد شرايط موجود هم نمیکنيم و از فرصت گزينش در انتخابات برای تبيين برنامهها و افکار و اهداف خود هم استفاده نمیکنيم.
۳ـ شرکت نکردن اصلاحطلبان در انتخابات؛ استراتژی رقبا: در يک نگاه واقعبينانه فکر کنيم که رقيب از حضور ما در صحنه انتخابات خوشحال است يا نگران؟ تمام آنچه امروز در توپخانه کيهان و انبوه رسانههای ريز و درشت و خطابهها و بيانيههای تند و کند با همه توان از زبان رقيب میشنويم تلاش برای بازداشتن ماست يا تشويق به شرکت در انتخابات؟ توضيح زيادی نمیخواهد که تاييد کنيم در هيچ صحنهای رقيب خواهان پيروزی برای رقبای ديگر نيست. اگر رقيب، رقيب است و میکوشد ما را شکست دهد بايد بپذيريم استراتژیای که او میخواهد ما را وادار به پذيرش آن کند نه به نفع اصلاحات است و نه به سود اصلاحطلبان و بايد با چنگ و دندان خود را از گرفتاری در آن دام برهانيم.
نگاهی به اردوگاه رقبا بيندازيم که چگونه به جان هم افتادند و در چنبرهای از اختلافات سياسی و گرفتاریهای ناشی از عملکردهای غلط خود و ديدگاهها و تحليلهای اشتباه و تورم و فساد و رکود بیسابقهای که جامعه را به آن گرفتار کردهاند از هر جواب و پاسخی عاجز مانده و تنها به بدگويی و انتقاد هر روزه درباره گذشتهای که گرچه از اساس نگاهی غلط است ولی اصلاحطلبان از آن عبور کردند، میپردازند. اينکه اين همه گرفتاری روزمره مردم را با وقاحت تمام ناديده بگيرند و به زخمهای کهنهای نمک بپاشند که جز عفونت از آن بيرون نمیزند و دردی را هم از کسی دوا نکند آيا جز به خاطر درماندگی و عجزی است که در اردوگاه سياسيون بهاصطلاح اصولگرا اپيدمی عمومی شده است؛ اين مصيبتها که خودکردهاند و درمان هم ندارد وحالا بايد اين کارنامه برای مردم برملا شود. چه زمانی بهتر از حالا که بگوييم ديدگاههای غلط و افراطی رقيب چه بر سر اين کشور آورده است شايد بتوان برای سالها اينگونه بينش را در اين مرز و بوم به حاشيه راند. اينکه همگان بدانند که چگونه به نام عدالت و گسترش خدمات عمومی، اين شرايط اجتماعی و اقتصادی نابسامان را حاکم کردهاند آنچنان که خودشان هم در برابر اين غول از قفس رها شده جز فرار به اينسو و آنسو و توسل به ترفندهای نخنماشده چارهای ندارند. راهی جز اين نيست که همه اصلاحطلبان ايران و همه کسانی که به اعتدال و روشهای عاقلانه حکومتداری میانديشند دوباره متحد شوند و اراده و ايده خود را منسجم کنند که به سوی حرکتی وسيع و مردمی و انشاءالله پيروزی نهايی پيش روند. اين تنها راه بيرون آمدن از رکود و سکونی است که رقيب با استفاده از همه ابزارهای قدرت در اين چند سال بر ما تحميل کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
و کلام آخر برای همه آنها که داعيهداران راه و خط حضرت امام هستند اينکه آنچه در وصيتنامه امام آمده است که در هيچ شرايطی صندوقهای رأی را خالی نگذاريد برای کجاست؟ برای دوران پيروزی و در قدرت بودن؟ يا برای چنين مقاطعی که در اثر تهاجم عدهای که منافع دين و کشور را فدای منافع خود میکنند و اقتدار خود را بر همهجا سايه میافکنند نبايد دينداران و انقلابيون واقعی خود را کنار بکشند و اين عاملی شود برای کنار رفتن تدريجی ملت و نمايندگان واقعی آنها. اگر انسانهای ملی و دلسوز به هر مقدار و در هر سطحی درصحنه حضور داشته باشند بههر حال بيشتر اين اميد هست که بهتدريج قدرت را به رفع اشکالات قانع کرد