خاطره و سخنی تکان دهنده از دکتر کردوانی

22 views
Skip to first unread message

Aref Saberi

unread,
Jul 25, 2021, 3:10:48 AM7/25/21
to
خاطره و سخنی تکان دهنده از دکتر کردوانی
سید عارف صابری

به گمانم سال 1375 بود و من ترم¬های پایانی دوره کارشناسی خودم را در
رشته زمین شناسی می¬گذراندم. برای درس هیدرولوژی (آب شناسی) باید تحقیقی
ارائه می کردم و موضوعی که به من پیشنهاد شد »تغذیه مصنوعی« بود. عنوان
پژوهش برایم هم بسیار عجیب بود و هم بسیار جذاب. کتاب¬های متعددی را از
این طرف و آن طرف به دست آوردم و شروع به جمع آوری مطالب کردم. مبحث
تغذیه مصنوعی به شیوه¬های مختلف ذخیره آب در لایه¬های زیرزمینی به شکل
مصنوعی می¬پرداخت؛ از روش¬های کنترل سیلاب¬های ویرانگر تا مکش آب¬های
دریا به داخل سفره¬های آب زیرزمینی.
در خلال مطالعه آن منابع و جمع آوری مطالب, همواره یک چیز ذهنم را به شدت
به خودش مشغول کرده بود که در کشور ما که بیشتر مساحت آن را بیابان¬های
خشک تشکیل داده است و همواره همه اساتید از کاهش میزان بارش و هدر رفتن
آب های سطحی و پایین رفتن سطح آب¬های زیرزمینی و فرونشست تدریجی زمین و
گسترش بیابان¬ها صحبت می¬کنند و از شمال تا جنوب کشور همواره سیلاب¬های
فصلی جریان دارد که چیزی جز ویرانی به دنبال ندارد و سرانجام آب این
سیلاب¬ها یا ریخته شدن به دریا است یا تبخیر و بر جا گذاشتن گل و لای,
چرا هیچیک از این تکنیک¬ها استفاده نمی¬شود که آب سیلاب¬ها مهار شود تا
به جای هدررفت آنها به سفره های زیرزمینی هدایت شده و برای فصول گرما
ذخیره شوند یا چرا آب دریاهای جنوب به سفره های زیرزمینی هدایت نمی¬شوند
تا ضمن تصفیه طبیعی سفره ها را غنی کرده از فرو نشست زمین و رشد و گسترش
بیابان¬های کشور کاسته شود؟
این موضوع تا حدی برایم جذاب و سوال برانگیز بود که مطالعات خودم را
فراتر از حد یک تحقیق دوره کارشناسی ادامه دادم و سرانجام به آن رسیدم که
با اندکی تلاش و طی چند سال, حتی می¬توان اقلیم منطقه¬ای را تغییر داد.
در آن حال و هوای جوانی که به تازگی با چنین دانشی آشنا شده بودم, با ذوق
و شوق تمام به این فکر افتادم که طرحی تهیه کنم و آن را در اختیار دولت
وقت بگذارم و حتی بخش¬هایی از آن را نیز نوشتم و خاطرم است که در مقدمه
طرح به این موضوع اشاره کردم که به جای هزینه کردن برای تثبیت بیابان¬ها,
باید بر تغییر اقلیم و از میان بردن بیابان¬ها متمرکز شد!
روزی این ایده را با دختر دایی خودم(خانم دکتر صابری) که آن زمان دانشجوی
کارشناسی ارشد جغرافیا بود در میان گذاشتم و او به من توصیه کرد که کتاب
بیابان¬ها نوشته آقای دکتر کردوانی را مطالعه کنم. بعد از مطالعه این
کتاب, تصویر این ایده در ذهنم پررنگ¬تر شد و بیش از پیش معتقد به ارائه
آن شدم. موضوع را باز با خانم دکتر صابری در میان گذاشتم و ایشان توصیه
کردند که این طرح را حتما باید زیر نظر یک استاد بررسی کنم و پیشنهاد
کردند که با خود آقای دکتر کردوانی گفت¬وگویی داشته باشم.
بعد از مدتی توانستم تلفن آقای دکتر کردوانی را به دست آورم و با ایشان
تماسی داشته باشم. از همان برخورد نخست مشخص بود که از آن دسته استادهای
برجسته قدیمی است که دانشش را برای کمک به مردم کسب کرده و نه برای
ارتزاق و تدریس دیگران. با آرامش کامل به حرف¬های من گوش داد و من که در
آن سن 23 سالگی گمان می کردم ناجی کشورم خواهم شد, با دقت تمام طرح خودم
را که به استناد نقشه¬های جغرافیا و زمین¬شناختی بیابان¬های ایران, تنظیم
کرده بودم برای او شرح می¬دادم.
دکتر کردوئانی بعد از آنکه خوب به حرف های من گوش داد نخست از من پرسید
که دانشجوی چه مقطعی هستم و من گفتم کارشناسی زمین¬شناسی. سپس دکتر شروع
کرد به تعریف و تمجید از من و اینکه به جوانان این کشور افتخار می¬کند که
حتی در سطح کارشناسی کسانی هستند که تا این حد عمیق و کاربردی به مطالب
علمی نگاه می¬کنند و سعی دارند تا از دانش و آموخته¬های خود برای بهتر
شدن کشورشان استفاده کنند, ولی در ادامه سخنی گفت که دو دهه گذشت تا
توانستم معنای حرفش را بفهمم و درک کنم.
او در ادامه گفت: »ببین پسرم, همانگونه که به ذهن شمایی که دانشجوی
کارشناسی هستی و در ابتدای راه هستی رسیده است که با چنین طرح¬هایی
می¬توان مشکل اقلیم و آب و هوای کشور را حل کرد, طرح¬های بسیار دیگری که
کامل¬تر و عملی¬تر هستند به ذهن اساتید و دیگر متخصصان این کشور رسیده
است که می¬توان با اجرای آن این مشکل را رفع کرد, ولی عزیزم, وقتی از آن
بالا, کسی نمی¬خواهد کاری بکند, از دست هیچ یک از ما هیچ کاری بر
نمی¬آید«.
هم اکنون که 25 سال از آن روز و آن خاطره و سخن تکان دهنده استاد
می¬گذرد, وقتی به شرایط اقلیمی کشور نگاه می کنم, زاینده رود خشک و
اصفهان تشنه را می¬بینم, خوزستانی را می¬بینم که با وجود آنکه سدهایش
حداقل آبی دارد ولی مردمانش برای قطره¬ای آب می¬جنگند, وقتی یزد را
می¬بینم که با وجود آنکه اقلیمی خشک دارد, با مصرف آب اهدایی زاینده رود
در طرح¬های کشاورزی و گلخانه¬ای که مختص مناطق پر آب است به مردم تشنه
اصفهان و کشاورزان بی کار شده و زمین¬ها و درختان سوخته آنها دهن کجی
می¬کند, وقتی شهرکرد را می¬بینم که بی توجه به سرنوشت اصفهان, همچنان بی
هیچ دغدغه ای از کم آبی سراسری کشور, تلاش در مصرف غیراصولی آب
زاینده¬رود دارد تا مبادا بهره¬ای کمتر از این شاهراه حیاتی فلات مرکزی
ببرد, وقتی سیستان و بلوچستان را می¬بینم که با وجود همجواری با سواحل
دریای آزاد, زمینی خشک و ترک خورده دارد و تنها چیزی که در آن رشد نکرده
کشاورزی و توسعه طرح¬های آبخیزداری است, وقتی دریای خزری را می¬بینم که
سال به سال و دوره به دوره از سهم ایران از میزان بهره¬گیری از آن کاسته
می¬شود, سخت این باور در ذهنم استوار می¬شود که این همه بی¬مدیریتی
نمی¬تواند ناشی از عدم آگاهی و نادانی و بی¬سوادی مسوولان و کارشناسان
دولتی باشد, که اگر اینگونه بود, بی¬شک با چهار دهه فریاد فعالان محیط
زیست و متخصصان و اساتید غیردولتی, به فکر فرو می¬رفتند یا حداقل با دیدن
نتیجه ویرانگر طرح¬های پیشین خود, به این فکر می¬افتادند تا راه دیگری
برای بهبود شرایط اقلیمی کشور در پیش بگیرند که نتیجه¬ای جز این در پی
داشته باشد.
در چنین شرایطی که وجود دوست نادان دور از ذهن است, چگونه می¬توان این
باور را از ذهن دور داشت که در پشت پرده, دشمنی دانا کمر به ویرانی کشور
بسته است که هر اعتراض مدنی کشاورزان و تشنه لب¬ها را بر نمی¬تابد و هر
طرح اصلاحی را رد می¬کند و بر تکرار و توجیه اشتباه چهار دهه خود اصرار
می¬ورزد و به قول استاد کردوانی, »نمی¬خواهند, که اگر می¬خواستند,
راه¬های بسیاری برای اصلاح شرایط اقلیمی وجود دارد«.

#خاطره_و_سخنی_تکان_دهنده_از_دکتر_کردوانی
#دکتر_کردوانی
#خشک_سالی
#بی_آبی
#تغییر_اقلیم
#وبلاگ_سرخ_سرخ_مثل_سیب_زمینی
http://arefsaberi.blogfa.com/
Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages