خبرنامه الکترونیکی گروه دانشجویی موج سبز - شنبه ، بيست و چهارم بهمن ماه 1388

2 views
Skip to first unread message

خبرنامه گروه موج سبز

unread,
Feb 13, 2010, 3:49:05 AM2/13/10
to گروه دانشجویی موج سبز

خبرنامه الکترونیکی گروه دانشجویی موج سبز - شنبه ، بيست و چهارم بهمن ماه 1388

شما در حال مشاهده خبرنامه روزانه گروه دانشجویی موج سبز هستید. این خبرنامه مطالب 24 ساعت گذشته بلاگ گروه دانشجویی موج سبز را به صورت یک فایل پی دی اف در اختیار مخاطبان قرار می دهد. عناوین مهم ترین خبر ها به همراه متن کامل آنها (تا جایی که در یک ایمیل قابل ارسال است) در متن ایمیل قابل مشاهده است. منتها برای مشاهده متن کامل پست ها شامل اخبار، عکس ها، بیانیه ها و تحلیلها، فایل پی دی اف ضمیمه شده در انتهای ایمیل را مطالعه کنید. اگر از جیمیل استفاده می کنید دکمه view را نیز می توانید جهت مشاهده فایل پی دی اف خبرنامه کلیک کنید. اگر می خواهید فایل را دانلود کرده و در کامپیوتر خود آن را مطالعه کنید ولی اکروبات ریدر ندارید، آن را از این لینک دانلود کرده و نصب کنید.

نکته مهم: با توجه به فیلتر شدن اکثر سایتهای اطلاع رسانی، لطفاً این ایمیل را به دیگران نیز فوروارد کنید تا بار دیگر کودتا گران را در اجرای کودتای رسانه ای، ناکام بگذاریم. قبل از ارسال کلیه ایمیلهای قبلی را پاک کنید.

نکته: منتظر باشید تا تصویر (تصاویر) بارگذاری شوند. اگر تصاویر را مشاهده نکردنید، در جیمیل دکمه Always Display Images Bellow را بزنید. بعضی از عکسها به گونه ای هستن که اگر روی آنها کلیک کنید، با کیفیت بالاتر قابل مشاهده هستند.
متن کامل خبرنامه را در فایل پی دی اف ضمیمه شده به ایمیل (در انتهای ایمیل) مطالعه کنید.

خبرنامه گروه خبری دانشجویی موج سبز

شنبه ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰


آیت الله خمینی چه می گفت ؟ خون جوانهای ما برای چه ریخته شده است ؟

آیت الله خمینی چه می گفت ؟ - 15

 

صحیفه امام ، ج 6، صفحه 16

 

خونهاى جوانهاى ما براى اين جهات ريخته شده؛ براى اينكه آزادى مى‏خواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق به سر برديم. نه مطبوعات داشتيم، نه راديو صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم؛ نه خطيب مى‏توانست حرف بزند، نه اهل منبر مى‏توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مى‏توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد؛ نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مى‏توانستند ادامه بدهند. ‏

بهترين عکس خبری سال: الله اکبر زن پشت بام

خبر ويژه ـ جايزه بهترين عکس خبری سال جهان به عکسی از وقايع ايران تعلق گرفت

 

بهترين عکس خبری سال ـ پيترو ماستورزو

خبرنامه گويا ـ جايزه‌ی بهترين عکس سال در مطبوعات جهان، امروز، جمعه ۲۳ بهمن‌ماه برابر با ۱۲ فوريه از سوی World Press Photo اهدا شد. اين معتبرترين جايزه‌ی عکس‌های مطبوعاتی جهان، هر سال در ۱۰ زمينه‌ی‌ مختلف اعطا می‌شود.

در رقابت‌های اين دوره، عکسی از اعتراضات مردم ايران، پس از انتخابات دهمين دوره‌ی رياست جمهوری، برنده‌ی جايزه‌ی اصلی امسال شد.

"پيترو ماستورتزو"، عکاس مستقل ايتاليايی اين عکس را چند روز پس از انتخابات و در لحظه‌ی تاريکی از شب ثبت کرده‌است که در آن يک زن ايرانی بر بام خانه‌ای در تهران به نشانه‌ی اعتراض فرياد "الله اکبر" سر داده‌است.

"ايپری کارابودا اکر"، رئيس هيئت داوران در نشست مطبوعاتی در باره‌ی عکس فوق گفت: "اين عکس آغاز يک تاريخ عظيم را نشان می‌دهد." وی ادامه داد: "اين عکس به اطلاعات موجود بُعد می‌بخشد و به لحاظ بصری تاثيرگذار است."

کیت ادواردز، عضو ديگر هیأت داوری نيز در مورد عکس ماستورتزو گفت: "عکس فوق حسی قوی از جو، تنش، ترس و در عین حال خاموشی و آرامش در خود دارد و به همين خاطر از گزینه‌های اصلی انتخاب شد.»

عکس‌های ۶۳ عکاس از ۲۳ کشور مختلف به مرحله‌ی نهايی اين دوره راه يافتند و در ۱۰ زمينه، از "ورزش" و "اخبار" گرفته تا "پرتره"،‌ به رقابت پرداختند. ۵۸۴۷ عکاس در اين رقابت‌ها صد و يک هزار و نه صد و شصت عکس خود را برای اين دوره ارسال کرده‌بودند

بیست و دو بهمن از سه زاویه

تحلیلگران انقلاب سبز

 

22 بهمن سبز با همه آرزوها و ایده ها به پایان رسید. نتیجه – که از قبل بیش از حد شیرین شده بود – به آن شیرینی نبود که انتظار داشتیم. در این روز بر طبق طرحی عمل شد که در شبکه های اجتماعی پیشنهاد شد و مورد تایید اکثریت قرار گرفت، اما امروز مشخص شد که کارآمد نیست. پس اکنون باید تاکتیک های دیگری مطرح شود و عقل جمعی سبزها با توجه به این تجربه – و توجه بیشتر به نظر مخالفان این طرح – به تصمیم گیری بپردازد. این روش دموکراتیکی است که سبزها برای اداره جامعه مد نظر دارند؛ همان چیزی که دولت فعلی از پذیرش آن طفره میرود، چون بر خلاف سبزها، حاضر به پذیرش مسئولیت عملکرد خود نیست.

 

یکی از معانی دموکراسی، حاکمیت خرد جمعی با تکیه بر رای اکثریت است. خرد جمعی همواره امکان خطای خود می پذیرد و راه تصحیح را گشوده میداند و به همین دلیل آزادی بیان اقلیت را به رسمیت میشناسد. اگر عقل خطاپذیر بشری را نفی کنیم، باید به ریسمان هایی از جنس "ولایت مطلقه امر" متوسل شویم تا بتوانیم از شر پذیرش مسئولیت خطاهای خود خلاص شویم و  رها از مسئولیت، هر سخن و کردار خود را به نام خدا یا ملت توجیه و تحمیل کنیم. اکنون با این مقدمه قصد تحلیل و ارزیابی کنش سیاسی جنبش سبز در 22 بهمن را داریم.

 

 

1. زاویه اول: پیروزی کودتاچیان

 

همه کسانی که دولت را برنده 22 بهمن میدانند، خائن یا نفوذی نیستند. اما مسلما شکست جنبش سبز را از شکست ژاپن در جنگ جهانی سنگین تر نمیدانند. اگر کودتاچیان را پیروز بدانیم، باید به دو نکته توجه کنیم:

نکته اول این که نقاط ضعف خود را بشناسیم و به دنبال ترمیم آن باشیم. اکثر ما (از جمله انقلاب سبز) از ایده اسب تروا حمایت کردیم، اما باید صادقانه اعتراف کنیم که هدف مان مشخص و دقیق نبود. میخواستیم سخنرانی را بر هم بزنیم یا میخواستیم خواسته های خود را بیان کنیم؟

 

جنبش سبز باید بداند که هدفش ساکت کردن مخالف است یا بیان آزادنه عقاید (حتی عقایدی از جنس ساندیس). روش مان هم چندان واضح نبود. برخی بر سکوت تاکید داشتند و برخی دیگر مدام بر "یکسره کردن کار" تاکید می کردند. اکثریت بر میدان آزادی تمرکز کرده بودند، اما برخی دیگر از "فتح" اوین و صدا و سیما سخن میگفتند. در این میان کروبی هم مسیر خاص خود را معرفی کرد. شاید تکرار روز قدس و پیشگیری از تلفات باعث شد که اکثریت تاکتیک اسب تروا را بپذیرند و هویت خود را موقتا کتمان کنند، به همین دلیل به پیام موسوی، یعنی "حفظ هویت متمایز" توجه نشد. در 22 بهمن آموختیم که هرگز نباید هویت خود را کتمان کنیم و به تقیه رو بیاوریم. اما این کار در شرایط فعلی هزینه هایی دارد و باید این هزینه ها را بپذیریم. کودتاچیان بعد از روز قدس تصمیم گرفتند که آن تجربه را تکرار نکنند و تمام هزینه های آن را پذیرفتند. علاوه براین آموختیم که با نوید "یکسره کردن کار" و "فتح" انتظارات خود را بالا نبریم (چهارشنبه سوری یک آزمون مناسب برای سنجش این تجربه آموزی ماست).

 

نکته دوم: در عالم سیاست، هیچ پدیده ای فرصت محض یا تهدید محض نیست. ضرب المثل انگلیسی میگوید: اگر خطری شما را نابود نکرد، میتواند شما را قدرتمند تر کند. به فرض شکست جنبش سبز، نباید مسئولیتهای طرف "پیروز" فراموش شود. این وظیفه سیاسیون آگاه است که ادعای کودتاچیان را به صورت تاکتیکی تایید کنند و با لحنی سیاسی آزادی زندانیان سیاسی را از آنان بخواهند. اکنون مصلحان مدعی قانون و نامه نگارانی مانند علی مطهری و احمد توکلی، باید خیال شان آسوده باشد و باید توانایی خود در نظارت بر دولت و مهار متخلفان را اثبات کنند. آنها اکنون برای مدارا با قاضی متخلف، معاون اول جاعل مدرک و دوستان اسرائیل هیچ بهانه ای ندارند و باید در برابر کتک خوردن رئیس جمهور و رئیس مجلس سابق کشور موضع بگیرند! اگر نظام و رهبر آن پس از یک تظاهرات 5 میلیونی، و رفع تهدید سرنگونی، نتوانند حقوق روزنامه های منتقد را تضمین کنند، پس باید دانست که هرگز به چنین کاری تن نمیدهند. ما پیروزی جناح حاکم را تایید میکنیم و از آنها میخواهیم که خود نیز پیروزی خود را تایید کنند و حقوق طرف بازنده را به رسمیت بشناسند، در غیر این صورت از یک دیکتاتوری نظامی به یک دیکتاتوری اکثریتی رسیده اند!

 

 2. زاویه دوم: پیروزی جنبش سبز

فارغ از سخنان دلگرم کننده، باید اذعان کرد که حضور سبزها با توجه به حجم تهدیدات و فشارهای روانی، رسانه ای و امنیتی، چشمگیر بود. به تعبیر یکی از فعالان، سبزها در 22 بهمن کم نبودند، بلکه گم بودند. در مقابل، باند حاکم با اردوکشی فراگیر خود اثبات کرد که پایتخت را از دست داده است و تا عمق دهات و روستاهای دورافتاده عقب نشینی کرده است! این در حالی است که فشار و اختناق بیش از این ممکن نیست و چنین فشاری قابل تداوم نیست. در فاصله عاشورا تا 22 بهمن همه فعالان، حتی فعالان هنری و بستگان آنها بازداشت شدند. تمام رسانه های مستقل تحت فیلترینگ و پارازیت بودند. همچنین دو نفر اعدام شدند و تعدادی به حبس محکوم شدند، اما سبزها باز هم در میدان حضور یافتند. علاوه بر این شهرستانها (به علت عدم اتخاذ تاکتیک اسب تروا!) شاهد حضور گسترده تر سبزها بود. این بار علاوه بر اصفهان و شیراز، شهرستان کوچک شهرکرد هم شاهد حضور اعتراضی سبزها بود و از سایر شهرستانها (مثل شاهرود) اخبار تایید نشده ای به گوش میرسد. بنا براین سبزها توانستند با موفقیت از "تنگه وحشت" کودتاچیان عبور کنند؛ آنهایی که در میدان آزادی بودند، عمق ترس کودتاچیان را در شمار زیاد لشکر مزدوران اعزامی از مناطق دوردست، لمس کردند. سبزها در برابر خشن ترین رفتار حاکمیت احساس زبونی و ناتوانی نکردند و با جمعیتی کثیر (و البته تاکتیک و اجرای مورد انتقاد) با کمترین تلفات و بدون کشته (تا این لحظه)، حضور و صدای خود را در رسانه های معتبر جهان منعکس کردند و یک بار دیگر موجب محکومیت کودتاچیان در مجامع حقوق بشری شدند. 22 بهمن امسال پر هزینه ترین و خفت بار ترین 22 بهمن برای باند حاکم بود.

 

3. زاویه سوم: عبور از گفتمان برد / باخت؛ پیروزی زندگی

انقلاب 57 با تظاهراتی مسالمت آمیز در حمایت از قانون اساسی مشروطه آغاز شد. پس از آن حکومت وقت دچار اشتباهات پی در پی شد و در کمتر از 2 سال سرنگون شد. شاید ما در 22 بهمن اشتباه کرده باشیم؛ با یک اشتباه دنیا به آخر نمیرسد، اما تکرار یک اشتباه، مهلک است و دولت کودتا و حامیان آن، 8 ماه است که یک اشتباه را – هر بار در مقیاسی وسیع تر – تکرار میکنند! بهترین سرنوشت جنبش سبز این است که به یک طرح برد/برد برای ملت ایران برسد و پیروزی خود را چیزی بداند که کسی در آن شکست نخورد. اگر به بازی مرگ و زندگی فکر کنیم، یک شکست مساوی مرگ خواهد بود و پیروزی، جز با کشتن حاصل نمیشود. بحث بر سر معامله با کودتاچیان نیست؛ دنیا میداند که رفتار آنان نفرت انگیز است، چرا که برای سرکوب اکثریت، در پشت اقلیت سنگر گرفته اند (سپر انسانی). اما اگر از رقیب متنفر باشیم نمیتوانیم در مورد وی درست فکر کنیم و بر وی غلبه کنیم، بنا براین نمیخواهیم برای پیروزی خود این سپر را "بشکنیم". مهم تر از آن، کسی که فقط به پیروزی فکر میکند، فرصت زندگی کردن را از دست میدهد و سبزها در 22 بهمن نشان دادند که زندگی را بر پیروزی به هر قیمت ترجیح میدهند. در این روز اکثر نیروهای مغز شویی شده از نزدیک دیدند که سبزها (بر خلاف القائات کودتاچیان که همه کار میکنند تا سبزها را اغتشاشگر و محارب جلوه دهند)   خواهان آرامش و همزیستی هستند و نمیخواهند روزی یا دیانت آنان را بربایند. در این روز کسی کشته نشد، برای فتح مکانی لشکر کشی نشد، اما در عین حال باند حاکم قدرت جنبش سبز و نفوذ رهبران آن را به خوبی لمس کرد. اکنون آنها که ادعای خدایی دارند، به نیکی میدانند که دست کم بخشی از سرنوشت کشور، قطعا در دست سبزها و منتخبان شان است. در این روز سبزها از نزدیک دیدند که این کشور چقدر به نیروی سازنده آنها نیاز دارد، آنها دیدند که شمار قابل توجهی از هموطنان شان به خاطر چند وعده غذا و چند هزار تومان پول، یا از سر اجبار، چشم بر ندا و سهراب و ترانه می بندند.

 

از یاد نبریم که "سهراب کشی" نه فقط رسم دولت کودتا، که تقدیر دیرین این مرز و بوم است. غلبه بر این تقدیر شوم، صبر و همتی بلند میطلبد. نطفه سهراب سبز ایران زمین، هشت ماه پیش منعقد شده است و در آستانه بهار، تازه متولد خواهد شد.

فقط يک رويارويی ديگر

۲۲ بهمن ۱۳۸۸: فقط يک رويارويی ديگر

۱۳۸۸/۱۱/۲۳
حکومت جمهوری اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ به دنبال اجرای مراسم ختم جنبش سبز بود. بلافاصله پس از اتمام تظاهرات دولتی، پيام رهبری اخطار به رهبران مخالفان و القای معنای فوق بود

رسانه های دولتی نيز با همين مضمون به تبليغات در مورد اين مراسم پرداختند. برنامه ريزان و مجريان صنعت دولتی تظاهرات در ايران به ولی فقيه وعده‌ی يک مراسم بهت آور را داده‌ بودند. (آیت الله خامنه‌ای: «ملت در ۲۲ بهمن جهان را مبهوت خواهد کرد»، کيهان ۱۹ بهمن ۱۳۸۸)

نسخه برداری حضور کادر نيروی هوايی در حضور رهبری از روی حضور همافران در برابر خمينی در سال ۱۳۵۷ با اين هدف صورت گرفت که رهبری اقتدارگرايانه‌ی خامنه‌ای در دو دهه‌ی اخير را با رهبری يک جنبش انقلابی در سال ۱۳۵۷ مساوی قرار دهد و مردم معترض را ضد انقلاب معرفی کند. دستگاه تبليغاتی رژيم، حکومتی مستقر را پس از سه دهه هنوز با انقلابی که يک رويداد تاريخی در سال ۱۳۵۷ بود مساوی قرار می دهد تا بر همه‌ی مخالفان برچسب ضد انقلاب زده شود.

از نگاه حاکمان پس از سرکوب خيزش معترضان در روز عاشورا، برگزاری راهپيمايی دولتی در ۹ دی، موج ديگری از بازداشت های گسترده‌ی روزنامه نگاران و فعالان دانشجويی و سياسی، محاکمه‌ی برخی از معترضان روز عاشورا با اتهام محاربه که مجازات مرگ را به دنبال دارد، اعدام دو نفر از زندانيان سياسی و وعده‌ی اعدام چند نفر ديگر (بدون ذکر اسامی آنها) پيش از ۲۲ بهمن، ديگر معترضان جرات نمی کردند دوباره به خيابان‌ها بيايند. از نگاه حاکمان آن قدر زخم به جنبش وارد آمده و آن چنان ياس بر معترضان حاکم شده بود که فاتحه‌ی سبزها بايد خوانده می شد.

از سوی ديگر سبزها به دنبال آن بودند که نشان دهند علی رغم تهديدها و اعدام‌ها و سرکوب‌ها و بازداشت‌های گسترده، جنبش سبز زنده است و يک راهپيمايی دولتی ديگر را از آن خود خواهد ساخت. از اين جهت ۲۲ بهمن يکی ديگر از گردنه های تاريخی مثل ۱۸ تير، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و عاشورا برای اين جنبش بود. آيا دو طرف تا چه حد به انتظارات خود دست يافتند؟ هر طرف برای رسيدن به اهداف خود چه اقداماتی را در پيش گرفت؟

رويارويی جدی

حکومت در طی هشت ماه پس از انتخابات رياست جمهوری نشان داد که نمی خواهد چالش‌های سياسی بر سر صندوق‌های رای، با همه پرسی، با گفتگوهای رسانه ای يا مباحثه در تريبون‌های حوزه‌ی عمومی دنبال شده و بر سر آنها تصميم گيری شود.

همچنين حکومت نشان داد که به هيچ وجه نمی خواهد يک قدم عقب بگذارد و با معترضان بر سر مطالبات آنها مذاکره کند. حکومت اهل کنش ميدانی است و معترضان نيز در همان ميدان با هزينه‌ی بسيار حضور پيدا کرده‌اند. ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ نه آخرين رويارويی بلکه از نقاط جدی رويارويی رژيم و جنبش بود. در اين روز دوباره دو طرف در ظرفی تازه و با شرايط تازه با يکديگر مواجه شدند.

هزينه‌های آمدن

با توجه به اخطارهای فرماندهان سپاه و نيروی انتظامی مبنی بر تعيين ضرب الاجل برای رهبران جنبش (توسط دفتر سياسی سپاه در نشريه‌ی صبح صادق) و آماده باش کامل نيروهايشان، حکومت قرار نبود همانند روز قدس به مخالفان امان نامه دهد که آنها را زير چرخ‌های خودروهای نيروی انتظامی نخواهد گرفت يا به روی آنها اسلحه نخواهد کشيد يا آنها را از بلندی به پايين پرت نخواهد کرد.

تهديدها به شکل جدی بر قرار بودند: «مردم به محض مشاهده نشانه ای که از وابستگی افراد به جنبش سبز- همان فتنه سبز- حکايت کند، به شدت با آنان برخورد کرده و احتمال زنده ماندن آنها بسيار اندک است. مردم باانگيزه دفاع از امام حسين(ع) و امام زمان(عج) به آنها حمله خواهند کرد و برای اين حرکت خود ثواب فراوانی هم قائل هستند بنابراين هيچ پليسی نمی تواند مانع آنها شود.» (کيهان، ۱۹ بهمن ۱۳۸۸)

برای ايجاد ارعاب و سرکوب معترضان، مراجع حکومتی بايد مخالفت با حکومت در مراسم ۲۲ بهمن را حرام اعلام می کردند (جوادی آملی: «اغتشاش و اخلال در اين مراسم‌ها (۲۲ بهمن) حرام عينی است»، تابناک، ۱۹ بهمن ۱۳۸۸). دليل اين فتوا هم اين بود که «حفظ نظام اسلامی از واجبات عينی است» (همانجا) در حالی که چنين وجوبی در هيچ يک از متون شريعت غير از شريعت اسلامگرايان قابل استخراج نيست. نتيجه‌ی اين فتوا آن است که «خروج از لوای پرچم ولايت فقيه گناهی نابخشودنی است» (نماينده ولی فقيه در ارتش جمهوری اسلامی، کيهان، ۱۹ بهمن ۱۳۸۸).

همچنين حکومت تلاش کرد با اعلام کنترل تلفن‌ها و اينترنت فضای رعب و وحشت را برای فعالان در بسيج نيروها ايجاد کند. پايين آوردن سرعت اينترنت و قطع کامل آن در برخی استان‌ها و قطع يا اختلال در پيامک ها حکايت از تلاش حکومت برای ايجاد اختلال در شبکه های مجازی ارتباطی داشت. اين امر از نگاه حکومت از تعداد معترضان در مراسم ۲۲ بهمن می کاست و آنها را در برابر سرکوب ضربه پذير تر می کرد. سبزها از اين شبکه‌ها برای بسيج نيرو جهت شرکت در تظاهرات ۲۲ بهمن و نيز ارسال اخبار آن از مجاری غير دولتی استفاده می کنند.

هزينه‌های نيامدن

همه‌ی مخالفان حکومت در داخل و اکثر مخالفان در خارج کشور معترضان را به حضور در مراسم ۲۲ بهمن دعوت کردند.

اما حکومت در اين ميان بيکار نمی نشست و تلاش حکومت بر اين امر متمرکز بود که بيشترين نيرو را برای حضور بالاخص در ميدان آزادی يا مسير معمول راهپيمايی بسيج کند. تقريبا همه‌ی هواداران نظام همراهان خود را به شرکت دعوت کردند. در ديگر نقاط شهر تهران و نيز شهرستان‌ها امکان برخورد نيروهای نظامی و انتظامی با معترضان می رفت.

حکومت از همان تاکتيکی که در ۱۳ آبان استفاده کرد بهره برد تا هم فضا را برای خودی ها امن کند و همه از پيوستن معترضان به مراسم جلوگيری کند. اين امر توانست مثل روز عاشورا يا ۱۳ آبان از به هم پيوستن معترضان جلوگيری کند. از سوی ديگر افرادی که با اتوبوس به منطقه اورده شده بودند در فضای امنی که نيروهای امنيتی در گرد آنها فراهم کرده بودند به نمايش حمايت خود از حکومت پرداختند.

در صورت موفقيت تام و تمام رژيم در ممانعت از حضور سبزها، اعدام‌ها و محاکمات نمايشی تشديد می شد اما حکومت همان طور که رای ۴۵ ميليونی انتخابات را رای به نظام تلقی کرد حضور موافقان و معترضان در مراسم ۲۲ بهمن را نيز بيعت با نظام معرفی کرد و از اين جهت در تن ندادن به مصالحه اصرار بيشتری خواهد کرد. در صورت عدم حضور فعالان جنبش سبز، حکومت نظاميان بسيار خطرناک تر از اين تداوم می يافت، همان طور که با انسداد سياسی در دوران خاتمی، دولت احمدی نژاد بر سر کار آمد.

بستر مناسب

با توجه به نياز حکومت برای نمايش مردمی بودن خود و دزديدن حضور مردم (مثل دزديدن رای آنها)، دست بردن به کشتار در ۲۲ بهمن در برابر صدها خبرنگار خارجی دعوت شده برای حکومت بسيار پر هزينه بود. همچنين هشت ماه سرکوب به اندازه‌ی کافی انرژی در جنبش سبز برای تخليه (اعتراض مدنی) ايجاد کرده بود تا معترضان در اين روز هم به خيابان‌ها بيايند. همين هزينه‌ها و انرژی‌ها بود که بستر حضور معترضان را فراهم می کرد.

مصادره به نفع نظام

حتی پيش از برگزاری تظاهرات ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ و در حالی که ترکيب شرکت کنندگان روشن نبود و رخدادهای اين روز را نمی شد پيش بينی کرد مقامات جمهوری اسلامی و روحانيت حامی آن به مصادره‌ی آنها و مراسم پرداختند: «بيست‌ و دوّم‌ بهمن‌ و راهپيمايی‌ آن‌، هميشه‌ مربوط‌ به‌ اصل‌ نظام‌ مقّدس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و تجديد بيعت‌ با آرمان های‌ بزرگ‌ اسلام‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ است‌.» (حسين مظاهری، تابناک، ۱۴ بهمن ۱۳۸۸) مقامات جمهوری اسلامی هر گونه رخداد سياسی را با دستکاری های تبليغاتی و چينش زمينه‌ها از آن خود می سازند.

نصب بلندگو در سرتاسر مسير راهپيمايی، سفارش پلاکاردهای بسيار بزرگ با شعارهای دولتی و آوردن پرچم‌های سه رنگ برای شنيده نشدن صدای مردم و ناديده واقع ناشدن رنگ‌های سبز و در مقابل، شنيده شدن صدای رسمی حکومت و شعارهای آن بود. با انتساب شعارهای ضد ولايت فقيه، مخالف نظام و عليه خامنه ای به سرويس‌های اطلاعاتی بيگانه، دستگاه‌های امنيتی با شعارهای مبهم و چند پهلو مثل "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" (که اسلامگرايان مخالف نيز آنها را قبول دارند) تلاش کردند تا همانند انواع انتخابات و تظاهرات، نفس حضور مردم با ديدگاه های متفاوت، بيعت با نظام و رهبری معرفی شود.

در اين که روزی ديگ جوشان مطالبات مردم و دادخواهی از ستم حکومت دينی، دودمان نظام را بر باد خواهد داد شکی نيست اما در شرايطی که جنبش نتوانست در روز ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ سرزندگی و طراوت خود را بار ديگر نشان دهد و معترضان صحنه‌ای مثل ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ را بيافرينند فعالان جنبش اين کار در فرصتی ديگر انجام خواهند داد.

همه‌ی مطالبات معترضان بر سر جای خود باقی است و تنها عنصر سرکوب بيان ‌انها را به تعويق انداخته است. تاريخ مقابله‌ی نظام جمهوری اسلامی و مخالفانش در ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ به پايان نرسيد. حکومت دينی بواسطه‌ی نا کارآمدی و عدم آمادگی برای شنيدن، اصولا ناراضی تراش و بی ثبات است. حکومت ولايت فقيه نشان داده است که اصلاح پذير نيست و تنها زبان زور را به خوبی می فهمد. (فارس، ۲۲ بهمن ۱۳۸۸).

یکی آدم برفی امیدوار :)

دیشبی دم‌ خونه‌مون برف اومد. رفتم یکی آدم‌برفی درست کردم:

دماخ ش رو با آقای هویج. لب‌های خندون‌ش رو با شاخه‌ی درخت. چشم‌هاش رو هم با میوه این درخت‌ چیزها، تیغ‌هاش شده مثل مژه. با کلاه آقای پدر، و پیرن خانم خودم. و یه قلب بسیار بسیار امیدوار:


«امیدوار باش :)» روی قلب.

قلب رو با روش کاغذ و تا (origami art) درست کردم (راهنما). کسی بلد ه دست V رو با کاغذ و تا درست کنه؟ حال می‌ده‌ ها به یه کوچولویی یاد بدی، جای قایق، چیز درست کنه.

ز بعد مردنم ای آتش عشق / کنار گور من شمعی بیافروز

۲۲ بهمن فرصتی برای باز اندیشی در ۵ اشتباه استراتژیک جنبش سبز

تحول سبز -

 

موفقیت هر جنبش اجتماعی در گروی واقع بینی و تدبیر است. اگر نتوانیم انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی تنظیم نماییم بدون شک با اشتباهاتی که از خود نشان می دهیم رفته رفته هواداران خود را ناامید خواهیم نمود.  باید انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی اصلاح نماییم و با خلاقیت به دنبال راه حل هایی جدید باشیم.

 

جنبش سبز باید  در استراتژی ها و رویکردهایش تجدید نظر اساسی بنماید. باید واقع بین بود و از اشتباهات خود درس گرفت و  از ادامه روشهایی که نتیجه ای جز شکست ندارد خودداری نمود.اینکه بگوییم هیچ مشکلی وجود ندارد و هیچ اشتباهی رخ نداده است

ساده اندیشانه است و با این گونه خوش باوری ها فرصت هرگونه یادگیری و اصلاح را از خود سلب نموده ایم.

 

اتفاقات 22 بهمن فرصتی است تا رهبران و هواداران جنبش سبز یک باز اندیشی عمیق از اتفاقات چند ماه اخیر داشته باشند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی نماید. این نوشته در نظر دارد تا 5 اشتباه استراتژیکی را شناسایی نماید که در چند ماه گذشته دامان جنبش سبز را گرفته است و نمود عینی خود را در حضوری ضعیف و کور در 22 بهمن یافته است.

 

1.      رهبران جنبش سبز نباید  راه حل های غیرعملیاتی و مبهم ارائه نمایند:

 

 در خصوص مراسم 22 بهمن اطلاعیه های و اظهار نظرهای مختلفی از سوی رهبران جنبش سبز اعلام گردید. موسوی، کروبی و خاتمی هر یک به صورت مجزا اعلام نظر نمودند. احزاب اصلاح طلب نیز به صورت مجزا بیانیه صادر نمودند و هوادارن خارج نشین جنبش سبز نیز راه حل های خاص خود را ارائه نمودند. ولی اگر واقعا سوال کنید که هدف و برنامه جنبش برای این روز چه بوده است پاسخ مشخص نمی گیرید. یکی گفته است بدون هر گونه نمادی حاضر بشوید. یکی گفته با نماد همه جا باشید و یکی دیگر مسیری را برای راهپیمایی اعلام نموده است. جرس نیز با طرحی تخیلی به دنبال اسب تراوای خود بوده است.

 

مگر می شود هوادران خود را به خیابان بخوانید و مشخص نکنید که اصلا اینها کجا باید بروند. چگونه همدیگر را پیدا کنند. چگونه خود را نشان بدهند.چگونه با هم هماهنگ بشوند و در مقابل دشمن تا دندان مسلح چگونه واکنش نشان بدهند.

 

2.      نباید هزینه هواداری از جنبش سبز را سنگین کرد:

 

نباید هواداری از جنبش سبز مسئله مرگ و زندگی برای افراد شود و باید راه هایی ارائه نمود که کسانی از هواداران حکومت نیستند ولی حاضر به پرداخت هزینه های سنگین نیز نیستند حاضر به همراهی باشند. اینکه از مردم خواسته بشود سنگین ترین شعارها را در خیابانها در روزی بدهند که دولت همه امکانات خود را برای سرکوب بسیج نموده است واقعا انتظاری غلط است. متاسفانه بسیاری از رهبران خارج نشین جنبش سبز که عافیت نشین شده اند انتظار حرکتهایی انتحاری از هواداران جنبش سبز دارند. در صورتی که بسیاری از افراد در کنار خانواده هایشان حاضر به انجام فعالیتهایی که ممکن است آنها را از همه حقوق اجتماعی خود محروم نماید نیستند.

 

 

3.      نباید از خطر نیروهای فاقد هویت و  نفوذی در فضای مجازی غفلت کرد

 

بدون شک فضای مجازی می تواند ظرفیت خوبی برای شبکه سازی و هماهنگی جنبش سبز فراهم اورد اما اگر این فضا در دست نیروهای بی هویتی باشد که با حرکتهای کور موجب تحلیل و تضعیف جنبش سبز شود فضای مجازی می تواند به پاشنه آشیل جنبش سبز تیدیل شود.

 

متاسفانه افرادی فاقد هر گونه هویت رسمی به یک باره هواداران جنبش سبز را دعوت به فعالیتهای انتحاری می نمایند. روش کاری این افراد نیز تقریبا روتین شده است. مثلا  لینکی در بالاترین منتشر می نمایند و دعوت به انجام کاری می نمایند  که واقعا در ظرفیت فعلی جنبش سبز نیست. مثلا از هوادارن جنبش سبز می خواهند که مثلا امشب یک مکان مهم مانند صدا و سیما را تسخیر نمایند. جایی که حفاظت از ان برای نظام کمتر از بیت رهبری نیست.

 

در خوشبینانه ترین حالت کسانی که این برنامه ها را منتشر می نمایند افرادی فاقد بینش و درک صحیح از امکانات و ظرفیت های جنبش سبز و قدرت طرف مقابل است و در حالتی بدبینانه هیچ بعید نیست که این دعوت ها از سوی افراد نفوذی و اطلاعاتی جهت شناسایی هواداران پر و پا قرص جنبش سبز صورت پذیرد.

 

4.      نباید وابستگی اقتصادی بخش اعظم مردم به حکومت را دست کم گرفت:

 

دولت ایران از نظر سطح دخالت در فعالیتهای اقتصادی یکی از بزرگترین دولتهای دنیاست. برخی با کج فهمی تصور نموده اند که حضور مردم در راهپیمایی های حکومتی برای گفتن ساندیس و مسائل پیش پا افتاده بوده است در صورتیکه وابستگی اقتصادی بخش زیادی از مردم به حکومت بسیار فراتر از اینهاست و اینها نه برای ساندیس بلکه برای حفظ تمام هستی شان به خبایان ها می آیند. بخش زیادی از مردم همه ثروت و درآمدشان به دوام و ثبات این حکومت وابسته است. این افراد در سه گروه قرار می گیرند.

 

 گروهی مانند نیروهای نظامی، اطلاعاتی و ایثارگر همه چیزشان در گروی این نظام است. اینها زندگی شان به دوام این حکومت وابسته است. سرنگونی حکومت ریسکهای زیادی برای این افراد به همراه دارد و بالتیع اینها تا پای جان برای حفظ این نظام خواهند ایستاد.

 

گروهی دیگر مانند کارمندان دستگاههای دولتی ، بازنشستگان و کارمندان شرکتهای دولتی و شبه دولتی اگرچه ممکن است به لحاظ ایدئولوژیک با دولت همراه نباشند اما این افراد نیز زندگی شان به دولت وابسته است اما اینها حساب و کتاب خاص خودشان را دارند. اینها زمانی حاضر به همراهی در حرکتها گسترده خواهند شد که حس نمایند که وضعشان از این که هست بدتر نشود. اگر چشم انداز آینده طوری باشد که اینها حس نمایند که مملکت به سمت آسوب می رود و اینها ممکن است چیزی را که دارند هم از دست بدهند این گروه هم به هواداران پروپا قرص حکومت تبدیل می شوند.

 

گروه سوم طبقه متوسط و کاسب در جامعه است که اگرچه صورت مستقیم به دولت وابسته نیستند اما فضای آرام در جامعه لازمه کسب و کار و رونق اقتصادی آنها است. اینها کمترین حمایت را از دولت می نمایند ولی لزوما کسانی نیستند که در خیابانها حاضر بشوند و علیه دولت شعار بدهند. اینها تنها در شرایطی علیه دولت خواهند شد که تشخیص بدهند که دوران گذار به سرعت طی می شود و ریسکهای جانی و مالی قابل توجهی برای انها وجود نخواهد داشت.

 

5.      نباید قدرت امنیتی طرف مقابل را دست کم گرفت:

 

جدای از وابستگی بخش زیادی از جامعه به حکومت، قدرت امنیتی و اطلاعاتی حکومت را نیز نباید دست کم گرفت. اتفاقات روز 22 بهمن نشان داده است که بخش امنیتی حکومت در طول 8 ماه گذشته تجدید قوا نموده است و حتی حرکتهای بسیار بزرگ شهری را می توانند کنترل نمانید و هم در صورت لزوم سرکوب نمایند و امکان هرگونه حضور گسترده را از طرف مقابل سلب نمایند.

مرگ بر گوگل !!

در حالیکه نمایش 22 بهمن تازه بپایان رسیده و رفتگران زحمتکش شهرداری در حال جارو کردن تصاویر رهبری در میدان آزادی بودند، رهبری ستایش نامه شتابزده خود را صادر نمود که به حضور میلیونی مردم و اعلام بندگی آنها به شخص خودش بالیده بود، بی خبر از آنکه ماهواره IKONOS گوگل، بدون هماهنگی با رهبر و کسب اجازه، تصاویری را از میدان آزادی گرفته که موجب آبروریزی نظام خواهد شد.
رهبر بهتر است بجای آنکه دستور بدهد شعار «مرگ بر گوگل» را به شعارهای رسمی نظام اضافه کنند، سرداران مفتخوری که بودجه میلیاردی برای «جذب و جابجایی جمعیت» از شهرستانها به تهران دریافت کرده اند را احضار نموده و عکسهای گوگل را در کنار صورتحساب میلیاردی نمایش 22 بهمن جلویشان گذاشته و از آنها توضیح بخواهد.
تصاویر ماهواره ای گوگل از میدان خالی آزادی در 22 بهمن و بویژه شمار عجیب اتوبوسها در حاشیه میدان آزادی که "مردم خودجوش" را به آنجا آورده بود، و از همه مهمتر فیلمی که از داخل میدان آزادی در حین سخنرانی ا.ن روی اینترنت قرار گرفته و فضای بشدت خالی را بوضوح نشان می دهد، همگی نشان می دهند که حکومت جمهوری اسلامی چه شکست سختی خورده است. همه میدان آزادی را با دویست هزار نفر می شد پُر کرد، یعنی این تعداد آدم هم نتوانستند بیاورند؟
تصاویر واضح گوگل، جمعیت اندکی را در بخشی از میدان آزادی، روبروی جایگاه مراسم، نشان می دهد که با تعداد کاروان اتوبوسهای در تصویر، در تناسب است.
فیلمی بسیار جالب و مستند نیز که توسط دلاوران سبز از داخل میدان آزادی در حین اجرای نمایش حکومتی گرفته شده، دقیقاً با تصاویر ماهواره ای گوگل انطباق دارد. همان قسمتهایی که در تصاویر ماهواره ای خالی دیده می شود در فیلم مربوط به میدان آزادی نیز خالی از جمعیت است.
در خیابان آزادی نیز برای اولین بار در مراسم مربوط به 22 بهمن معجزه اتفاق افتاده بود و چنانچه در فیلم مربوطه هم مشهود است، جمعیت در هر دو جهت همزمان حرکت می کردند. بسیجیان شهرستانی مأموریت داشتند تا در حدفاصل میدان آزادی و میدان انقلاب، مسیر را رفت و برگشت طی نموده تا خیابان آزادی را مملو از جمعیت نشان دهند. این اولین 22 بهمنی است که جمعیت در خیابان آزادی، همزمان هم بسمت میدان آزادی و هم بسمت میدان انقلاب در حال حرکت است.
دنیا هم متوجه شده که این حکومت پشتوانه مردمی اش را از دست داده و رفتنی است. مردم ایران به استبداد پشت کرده اند و نعره های دیکتاتور نه از سر خوشحالی، بلکه از شدت درماندگی است.


اتوبوسهای خودجوش



چشم اسفنديار جنبش سبز

رضا علامه‌زاده -

 

برنامه‌ريزی جنبش سبز برای مصاف بيست‌ودوم بهمن چه بود؟... اين جنبش بايد برای برون‌رفت از درجا زدن، راهی بيانديشد... هيچ عمل جمعی، حتی اگر منظور جمعی چند نفره باشد، بدون داشتن رهبر و برنامه‌ريز و هماهنگ‌کننده، به سرانجام مطلوب نمی‌رسد چه رسد به جنبشی که ميليون‌ها نفر در آن سهيم هستند و هزينه‌ی اشتباهات و انحرافات در آن به قيمت گزاف جان آدميان، و سرنوشت يک ملت تمام می‌شود... در ابهام قراردادن و به‌روشنی عنوان‌نکردن آرمان اين جنبش، يکی ديگر از دلايل سردرگرمی مردم ايران است

 

بيان عريان واقعيت به همانگونه که رخ داده است هرگز به ضرر هيچ نيروی بالنده‌ای تمام نمی‌شود. بعکس، آنچه از شتابِ بالندگی آن می‌کاهد تلاش برای عرضه مخدوش واقعيت به نيت دفاع از آن است. دستکاری در واقعيت با هر نيت شريفی، کاری ناشريف، و با هر قصد مثبتی، کاری منفی است که در دراز مدت موجب وارد آوردن لطمات جبران ناپذيری به اهداف همان نيرو می‌شود. نيروئی که نياز به دستکاری در واقعيت داشته باشد نيروی پسمانده‌ای است که بر خلاف حرکت زمان می‌گردد و به ناچار برای عقب راندن مرگِ محتومش به مخدوش کردن واقعيت نيازمند است، نه نيروئی که در جهت زمان در جريان است. به باور من، بزرگترين ضربه‌ای که دوری از واقعيت به يک نيروی بالنده می‌زند به سادگی اين است که آن را از ارزش والای انتقاد پذيری تهی کرده و در نتيجه از شناخت نقاط ضعفش محروم می‌کند؛ ضربه‌ای که مثل بيماری ايدز سيستم دفاعی انسان را از کار می‌اندازد تا در بی‌دفاعی مطلق با يک سرماخوردگی از پا درش بياورد.

 

بيان اين اصل خدشه‌ناپذير در آغاز اين مقاله از اين روست که انتظار دارم خواننده بدون عينک خوش يا بدبينی به آنچه در بيست و دوم بهمن امسال در ايران و بويژه در تهران گذشت به قصد درس آموزی از تجربه، آن را بخواند. اول بيائيم به اين پرسش پاسخ دهيم: برنامه ريزی استبداد دينی برای اين مصاف چه بود؟

در يک کلام پاسخ اين پرسش به باور من اين است که همان بود که همه پيش بينی می‌کردند، يعنی حضور سنگين نظامی، چه آشکار و چه پنهان، بستن و کنترل راه‌های ورود به محل برگزاری مراسم، ضرب و شتم و دستگيری و گاز اشک آور و تير هوائی، و اگر لازم می‌آمد دست يازيدن به خون مخالفين. البته همه‌ی اين‌ها با پيش زمينه دستگيری‌های گسترده، حبس‌های سنگين و حتی اعدام، و نيز خط و نشان کشيدن و تهديد برای بازگرداندن عنصر ترس به جان کسانی که به نظر می‌رسيد ترسشان ديگر ريخته باشد.

حالا از تجربه سی سال استبداد دينی سخن نمی‌گويم ولی کدام يک از اين‌ها که برشمردم در شش ماه گذشته در انظار جهانيان رخ نداده که تکرارش کسی را غافلگير کند؟

 

پر کردن ميدان آزادی با آوردن طرفداران حکومت از تهران و شهرستان‌ها با اتوبوس به تطميع و تزوير، و پول و غذا دادن به نيازمندان هم تاکتيک نوئی نيست که کسی را غافلگير کرده باشد. نه تنها تجربه‌های بسياری در همين دوره سی ساله از اينگونه ترفندها از همين رژيم مقابل چشممان داريم که ده‌ها تجربه مشابه در رژيم‌های خودکامه، از رژيم شاه خودمان گرفته تا صدام و چائوشسکو در خاطره‌ی تاريخی‌مان مانده است. بنابراين پرسشی که پاسخش آسان نيست اما تعيين کننده است بايد اين باشد که: برنامه ريزی جنبش سبز برای مصاف بيست و دوم بهمن چه بود؟

 

اين واقعيتی آشکار است که جنبش سبز جنبشی محروم از رهبريتی منسجم و قابل اتکاء است. اين را به اعتبار همه‌ی واقعيت‌های موجود و حتی گفتار و عمکرد آقايان موسوی و کروبی که در آغاز اين حرکت در موقعيت رهبری قرار گرفته بودند و با گسترش آن به در حاشيه ماندن اکتفاء کرده‌اند می‌گويم. لغت رهبری نه تنها به دليل عنوانی که سيدعلی خامنه‌ای به خودش بسته است، که نيز به خاطر عملکرد اغلب رهبران جريانات سياسی مختلف در ايران، لغتی ناخوشايند و يادآور خودرائی و تکبر و انحراف و انتقادناپذيری است. از اين روست که گاهی ضعف جنبش سبز به خاطر نداشتن رهبر به نقطه قوت آن تعبير می‌شود و اين واقعيت بسيار روشن نديده گرفته می‌شود که هيچ عمل جمعی، حتی اگر منظور جمعی چند نفره باشد، بدون داشتن رهبر و برنامه‌ريز و هماهنگ کننده، به سرانجام مطلوب نمی‌رسد چه رسد به جنبشی که ميليون‌ها نفر در آن سهيم هستند و هزينه‌ی اشتباهات و انحرافات در آن به قيمت گزاف جان آدميان، و سرنوشت يک ملت تمام می‌شود. آنچه نقش رهبر را در ذهن ما ايرانيان امروز بی‌اعتبار کرده است درک نادرست ما از محدوده‌ی اختيارات و مسئوليت‌های يک رهبر است. ما يا کسی را به رهبری نمی‌پذيريم يا اگر بپذيريم همه اختيارات را بی‌آنکه کمترين مسئولتی از او بطلبيم برای هميشه در اختيارش می‌گذاريم. اين کار را به وضوح در مورد روح الله خمينی کرديم و عجيب نيست که قانون اساسی ما تنها قانون اساسی جهان است که عملا و بدون پرده‌پوشی رهبری مطلقه و دائم‌العمر يک فرد را بر تمامی مردم و نهادهای يک جامعه به شکل قانونی به رسميت می‌شناسد؛ چيزی که گرچه سابقا در عمل وجود داشت اما هرگز در قانون اساسی سلطنتی ايران از زمان مظفرالدينشاه بدين سو رسميت نيافته بود.

 

با اين پسزمينه ذهنی، کمبود رهبری در جنبش سبز را کسی جدی نمی‌گيرد. نبود رهبری و برنامه‌ريزی واحد برای نيروهای معترض، بيش از همه در بيست و دوم بهمن خود را نشان داد. موسوی و کروبی با اينکه مردم را به اين راهپيمائی دعوت کرده بودند اما به لحاظ محدوديت‌های قابل فهم، مثل هميشه از صراحت لهجه در بيان خواست راهپيمايان معترض سر باز زدند و هيچگونه پيشنهادی برای جدا کردن صف معترضين از طرفداران استبداد دينی ارائه ندادند. از اين سردرگم کننده‌تر پيشنهاداتی بود که در سايت‌های طرفدار جنبش سبز به ويژه سايت جرس طرح شده بود مثل اينکه برای انگشت‌نما نشدن «لباس‌های محافظه کارانه» بپوشيد که يعنی رعايت همان حجاب اسلامی. اين راهنمای عمل تا آنجا پيش رفت که در ميان شعارهای پيشنهادی‌اش نه تنها «الله اکبر» که «آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی» را نيز گنجانده بود!

 

نبود رهبری در جنبش سبز موجب شده است خواست‌های اصلی اين حرکت اجتماعی در هاله‌ای از کلی‌گوئی‌ها، ابهام و بازی با لغات پنهان بماند. هنوز پس از صد و اندی سال که از جنبش مردم ايران برای دموکراسی می‌گذرد، و چندين حرکت اجتماعی عظيم را در کارنامه‌ی خود دارد، بسياری از مدافعان جنبش سبز از داشتن صراحت لهجه در مورد دموکراسی و حقوق بشر به عنوان آرمان اين جنبش طفره می‌روند. برخی از فعالان سکولار تبعيدی، که عميقا به اين جنبش باور دارند و با تمام توان برای بارورکردن آن می‌کوشند، بی‌آنکه مذهبی بوده باشند يا در داخل ايران زندگی کنند و در نتيجه محدوديت‌های ايدئولوژيک و جغرافيائی موسوی و کروبی را داشته باشند، به تاسی از آنان از بيان خواست‌های برحقشان که چيزی جز استقرار دموکراسی در ايران نيست سر باز می‌زنند و به خيال خود برای کمک به همبستگی، نگاه نقاد خود را بر نارسائی‌های جنبش می‌بندند. تو گوئی در اين زمانه دفاع علنی و آشکار از دموکراسی برای مردم ما زود است و فعالان بايد به شکلی از دموکراسی طلبی مخفی رو بياورند! در حاليکه اگر جنبش سبز در چشم آگاهان جهان حرمتی دارد به خاطر دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در مقابل استبداد و نقض اين حقوق در ايران اسلامی است، نه به خاطر شهامت و از خود گذشتگی فعالان جنبش سبز در راه آرمان اوليه انقلاب اسلامی،‌ آنطور که گاهی از زبان چهره‌های شاخص اين جنبش شنيده می‌شود. اگر صِرفِ از خودگذشتگی به خاطر آرمان به خودی خود حرمتی می‌داشت حالا بايد بمب‌گذاران انتحاری طالبان به خاطر از جان گذشتگی آشکار در راه آرمانشان در قلب آزادگان جهان برای هميشه جا می‌گرفتند، نه اينکه به عنوان مشتی تروريست عقب مانده از آن‌ها ياد شود. جنبش سبز آنگاه بايد به مدرن و به‌روز بودن خود ببالد که آرمانش آشکارا و بی‌پرده پوشی استقرار دموکراسی و رعايت حقوق بشر در ايران، يعنی آرمانی مدرن باشد، وگرنه به کارگيری ابزار مدرن و به‌روز مثل اينترنت، همانطور که هر روزه شاهديم، از غارنشينان القاعده هم برمی‌آيد.

 

علاوه بر نبود يک رهبر پيشرو و مسئول که منتخب و مورد تائيد اکثريت پويندگان جنبش سبز باشد، همين در ابهام قرار دادن و به روشنی عنوان نکردن آرمان اين جنبش، يکی ديگر از دلائلی سردرگرمی مردم ايران است. وقتی به اهميت اين امر پی می‌بريم که بپذيريم تمام شعارها، چه مقطعی چه استراتژيک، قاعدتا بايد از دل همين آرمان ناروشن استخراج شود. از جنبش بی‌رهبری که آرمان و خواستش را با لکنت زبان اعلام می‌کند انتظاری جز اين نمی‌توان داشت که شعارهايش در يک روز معين هم «الله اکبر» باشد که شعار همين امروز حزب الله ايران و لبنان، و شعار حماس در مقابله با حکومت سوکولار فلسطين است، هم «جمهوری ايرانی»، که يعنی جمهوری غيراسلامی و سکولار!

 

جدا از چهره‌های شاخص جنبش سبز بارها از قلم چهره‌های شاخص سياسی سکولار تبعيدی نيز نگرانی از تندروی در شعارها که آن را به اصطلاح «ساختارشکن» می‌نامند تراوش کرده است ولی هرگز نديده‌ام همان‌ها از شعارهائی که ساختار جنبش سبز، يعنی اتحاد برای دموکراسی را می‌شکنند ابراز نگرانی کرده باشند. دنباله‌روی از يک صدا آن هم در يک جنبش فراگير که سرکردگان همان صدا خود به چند صدائی بودن آن اذعان دارند از آن پديده‌هائی است که در فرهنگ سياسی کج فهميده شده ما ريشه‌ی عميق دارد؛ اگر مثل هم حرف نزنيم در مقابل هم هستيم حتی اگر دست در دست همديگر راهی هدفی مشترک باشيم! و عجيب اينکه اين حرف غلط، نه تنها از دهان کسی که جلوتر ايستاده در می‌آيد، که از زبان دنباله‌روان او نياز تکرار می‌شود.

 

البته اينان برای توجيه موضعشان دلائل ظاهرا موجهی ارائه می‌دهند. شعاری مثل «رفراندوم، اين است شعار مردم» که گوهر آرمانی اين جنبش را در خود دارد، از نظر آن‌ها برای سرکوب بهانه به دست رژيم می‌‌دهد. و وقتی می‌بينند در يک تظاهرات سکوت هم «ندا»هائی کشته می‌شوند متوجه نمی‌شوند که در استبداد دينی ايران، صِرفِ مخالفت با خواست رهبر، حتی اگر به صورت انتشار يک مقاله فردی باشد چه رسد به راهپيمائی جمعی، عملی ساختارشکنانه محسوب می‌شود. اگر قرار باشد بهانه برای سرکوب به دست رژيم ندهيم تنها راهش بلند کردن همان پرچمی است که ديروز در دست بسياری از هواداران رژيم در ميدان آزادی بود، با اين نوشته که: ما مطيع رهبريم! و اين ذلتی است که هيچ انسان آزاده‌ای به آن تن نخواهد داد.

 

پنهان کردن ضعف‌های جنبش سبز، و دستکاری در واقعيت به منظور مخفی کردن آن‌ها، نه تنها خدمتی به جنبش نمی‌کند که از پويائی آن نيز می‌کاهد. اين جنبش بايد برای برونرفت از درجا زدن راهی بيانديشد. تا برآمدن رهبری مسئول و آگاه از درون خود اين جنبش، هماهنگی و برنامه‌ريزی برای حرکات بعدی بايد با تشکيل شورائی مورد اعتماد سازمانگری شود. تعيين شعارهائی که نه با يکديگر در تناقض، و نه با گوهر دموکراسی طلبی در تضاد باشند حلقه‌ی واصل گروه‌های اجتماعی متفاوت به يکديگر است. اين را نيز بايد پذيرفت که تظاهرات خيابانی تنها يکی از اشکال مبارزه مدنی است. حرکت آرام اما مداوم به سوی اعتصابات عمومی بايد در چشم انداز جنبش سبز قرار بگيرد. اين حرکت می‌تواند از مدارس و دانشگاه‌ها آغاز، و به ادارات دولتی و در نهايت به کارخانه‌ها سرايت کند.

 

راه دراز رسيدن به دموکراسی ميان‌بُر ندارد. پيگيری صبورانه، شرط اول برای عبور از فراز و نشيب‌های پيش روست.

 

منبع: گویا نیوز

ادامه بازداشت دانشجویان شیرازی

شبکه جنبش راه سبز(جرس): تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه شیراز تاکنون بازداشت و به محرومیت از تحصیل محکوم شده اند.

 
 
حمدالله نامجو دانشجوی دانشگاه شیراز بازداشت شد.بعد از چند روز بیخبری طی تماس تلفنی با خانواده وی مشخص شد که او قبل از ۲۲ بهمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.او در حالی برای بار سوم بازداشت می شود که بیش از ۱ سال می باشد که اجازه ورود به دانشگاه را نداشته است.
 
او رییس شاخه دانشجویی ستاد مهدی کروبی در استان فارس بوده و از فعالین دانشجویی و نشریاتی دانشگاه شیراز محسوب می شود و سردبیر نشریه دانشجویی متن در دانشگاه شیراز می باشد.لازم به ذکر است که او سال گذشته به مدت۲ هفته و تابستان امسال پس از انتخابات به مدت یک ماه بازداشت شد.
 
عبدالله داودیان فعال دانشجویی و نشریاتی دانشگاه شیراز هم از خوابگاه اخراج شده که او نیز در سال های گذشته با احضار به دادگاه و محرومیت از تحصیل روبرو بوده است. تعداد دیگری از دانشجویان هم به دانشگاه ممنوع الورود شده اند که آمار دقیقی در دست نیست.
 
احکام کمیته انضباطی از شمارش خارج شده و اخیرا احسان هاشمی دیگر فعال دانشجویی دانشگاه شیراز با صدور حکم ۲ ترم تعلیقی و با توجه اینکه سال گذشته هم از تحصیل محروم شد ، عملا از دانشگاه اخراج شده است به طوری که حکم اخراج وی شفاها به خانواده اش ابلاغ گردیده است.او که در روز 13 آبان به طرز وحشیانه ای دستگیر شد و همچنین به دادگاه انقلاب احضار شده است و حکم جلب وی از طرف دادگاه انقلاب صادر شده است.
 
سعید خسرو آبادی دانشجوی کار شناسی ارشد جامعه شناسی هم برای بار دوم با ۱ ترم ممنوعیت از تحصیل روبرو شده است و عملا از دانشگاه اخراج شده است.
 
کاظم رضایی که از روز ۱۳ آبان بازداشت شده است بیش از ۱۰۰ روز است که در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر شیرازنگهداری می شود و از پرونده وی اطلاع دقیقی در دست نیست.
 
سعید حسینی دیگر دانشجوی شیراز نیز با توجه به 2 ترم محرومیت از تحصیل که کمیته انضباطی دانشگاه شیراز برای وی صادر کرده است از دانشگاه اخراج شده است.لازم به ذکر است که وی در روز 13 آبان به همراه تعداد زیادی از دانشجویان بازداشت شد و پس از آن هم برای یکبار دیگر در خیابان توسط نیروهای اداره اطلاعات شیراز بازداشت شد.
 
 دانشجویان دختر نیز به بهانه پوشش نامناسب و بهانه هایی اینچنینی به کمیته انضباطی احضار می شوند و به شیوه های گوناگون دیگر مثل تماس با خانواده ها و.. تهدید می کنند.
 
فشار ها در روز های اخیر بر دانشجویان دانشگاه شیراز بسیار بالا بوده است و فضای رعب و وحشت و امنیتی در روز های اخیر بر دانشگاه شیراز حکمفرما بوده است.تعداد زیادی از دانشجویان اجازه ورود به دانشگاه را ندارند و همچنین دادگاه شمار زیادی از دانشجویان دانشگاه شیراز در روز های اخیر برگزار شده است تا بر شدت فشار ها در روز های اخیر افزوده شود . دانشگاه شیراز در هفته آینده به طور ضمنی تعطیل شده است تا از بروز اعتراضات احتمالی در روز های پس از 22 بهمن جلوگیری کنند.
 
لازم به ذکر است که این تنها بخشی از فشار ها و سرکوب ها در دانشگاه شیراز می باشد که با توجه به فضای رعب و وحشت وتهدیدی که برای دانشجویان در ماه های گذشته ایجاد شده است از آمار دقیق احضار ها و برخورد های اخیرکمیته انضباطی اطلاع دقیقی در دست نمی باشد.




متن کامل خبرنامه را در فایل پی دی اف ضمیمه شده به ایمیل (در انتهای ایمیل) مطالعه کنید.
پایان متن
گروه خبری دانشجویی موج سبز
لطفا این پیام و دعوت نامه را برای دوستان و آشنایان نیز ارسال نمایید.

برای عضویت در گروه خبری دانشجویی موج سبز یک ایمیل (حتی خالی) به آدرس زیر ارسال کنید. شما ایمیلی جهت تائید عضویت دریافت خواهید کرد. در ایمیل دریافتی روی لینک تایید عضویت کلیک کنید و از این پس شما عضو سبزی از گروه خبری دانشجویی موج سبز هستید.

mowje-sabz...@googlegroups.com

گروه خبری - تحلیلی موج سبز در حال حاضر فعالترین، معتبرترین و متفاوت ترین گروه خبری فعال جنبش سبز می باشد. کلیه ایمیلهای ارسالی توسط گروه پس از بررسی بسیار توسط اعضا و بعد از انجام تغییرات بسیار گرافیکی آماده شده و به گروه ارسال می شود. تعداد ایمیلهای دریافتی از گروه موج سبز معمولاً بیشتر از 3 ایمیل در روز نمی باشد و غالب ایمیلها پس از ساعتها کار به صورت ایمیلهایی با کیفیت بالا تهیه شده و ارسال می شوند.

green1.jpg

حتما بخوانید ...

صدای ضجه های دختران و پسرانی را که زیر چکمه های فولادین استبداد، فریاد الله اکبر می کشند را من از اعماق وجودم می شنوم. شما چطور؟

ما  در مقابل کردار خود مسئول هستیم. اما امروز بیشترین مسئولیت ما در مقابل پندارها و اندیشه هایمان هست. اگر می  دانیم، مسولیم که اگاه کنیم و اگر نمی دانیم، مسئولیم که بدانیم.

مگر نه این است که پایه های لغزان استبداد دینی که ملت ایران را سالهاست به گروگان گرفته است، بر روی جهالت نهاده شده اند. ما نیز همین پایه ها را نشانه گرفته ایم. اینبار می اندیشیم و آگاه می شویم و آگاه می کنیم. امروز مارهایی که بر دوش ضحاک زمان می رقصند، از نا آگاهی ما تغذیه می شوند. آگاهتر می شویم و ضحاک مار دوش را به زانو در می آوریم. آنهایی که امروز برادران و خواهران ما را شکنجه می کنند و به بیرحمانه ترین شیوه ممکن به آنها تجاوز می کنند، تنها از یک چیز می ترسند. از دانستن ما.

برای دانستن و آگاه کردن با گروه خبری دانشجویی موج سبز باشید. امروز بار سنگینی در دوش همه ماست. امروز ما صدای فریادهای خاموش نشدنی شهدای جاویدان جنبش هستیم. با عضویت در گروه خبری موج سبز با ما همراه باشید.

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد.
 (ماهاتما گاندی)
آدرس بلاگ گروه موج سبز (کلیک کنید):   http://mowj-group.blogspot.com/
موج سبز

Mowje Sabz Group Electronic News Letter 1388_11_24.pdf
Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages