خبرنامه الکترونیکی گروه دانشجویی موج سبز - يكشنبه ، بيست و پنجم بهمن ماه 1388

0 views
Skip to first unread message

خبرنامه گروه موج سبز

unread,
Feb 14, 2010, 4:33:47 AM2/14/10
to گروه دانشجویی موج سبز

خبرنامه الکترونیکی گروه دانشجویی موج سبز - يكشنبه ، بيست و پنجم بهمن ماه 1388

شما در حال مشاهده خبرنامه روزانه گروه دانشجویی موج سبز هستید. این خبرنامه مطالب 24 ساعت گذشته بلاگ گروه دانشجویی موج سبز را به صورت یک فایل پی دی اف در اختیار مخاطبان قرار می دهد. عناوین مهم ترین خبر ها به همراه متن کامل آنها (تا جایی که در یک ایمیل قابل ارسال است) در متن ایمیل قابل مشاهده است. منتها برای مشاهده متن کامل پست ها شامل اخبار، عکس ها، بیانیه ها و تحلیلها، فایل پی دی اف ضمیمه شده در انتهای ایمیل را مطالعه کنید. اگر از جیمیل استفاده می کنید دکمه view را نیز می توانید جهت مشاهده فایل پی دی اف خبرنامه کلیک کنید. اگر می خواهید فایل را دانلود کرده و در کامپیوتر خود آن را مطالعه کنید ولی اکروبات ریدر ندارید، آن را از این لینک دانلود کرده و نصب کنید.

نکته مهم: با توجه به فیلتر شدن اکثر سایتهای اطلاع رسانی، لطفاً این ایمیل را به دیگران نیز فوروارد کنید تا بار دیگر کودتا گران را در اجرای کودتای رسانه ای، ناکام بگذاریم. قبل از ارسال کلیه ایمیلهای قبلی را پاک کنید.

نکته: منتظر باشید تا تصویر (تصاویر) بارگذاری شوند. اگر تصاویر را مشاهده نکردنید، در جیمیل دکمه Always Display Images Bellow را بزنید. بعضی از عکسها به گونه ای هستن که اگر روی آنها کلیک کنید، با کیفیت بالاتر قابل مشاهده هستند.
متن کامل خبرنامه را در فایل پی دی اف ضمیمه شده به ایمیل (در انتهای ایمیل) مطالعه کنید.


خبرنامه گروه خبری دانشجویی موج سبز

یکشنبه ۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۰


ششم بهمن و 22 بهمن

مسعود بهنود:

بهمن ماه بود، در همین میدان آزادی، که  نامش آن زمان شهیاد بود. در همین جا که آقای احمدی نژاد پریروز سخن راند سکوئی زده بودند. برف می بارید و گاه هم آفتاب طلائی می نشست. مطابق رسمی که از اول تولد این میدان گذاشته شده بود، هر سال روز ششم بهمن همین بود. روی سکو تصویر بزرگی از شاه گذاشته بودند و هویدا رییس دولت و وزیرانش در اطراف عکس با لباس های خوش دوخت و کلاه و شال گردن همرنگ از تظاهرکنندگان سان می دیدند.

اینک سی و سه سال از آن روز می گذرد. اما انگار همین دیروز بود. تظاهرات ششم بهمن به مناسبت  "سالگرد انقلاب شاه و ملت" بود، به ادعای گویندگان خوش صدای رادیو و تلویزیون که  متونی که از پیش نوشته شده را می خواندند هزاران نفر از مردم شاهدوست و میهن پرست برای قدردانی از "رهبری داهیانه شاهنشاه آریا مهر" گرد می آمدند. در طول روز صدها بار این وعده شنیده می شد که دروازه تمدن بزرگ گشوده شده و دیری نیست که ایران جزء پنج قدرت بزرگ جهان خواهد بود. مردم هلهله می کردند.

دسته دسته کارگران، دانشجویان، کشاورزان و دسته های مختلف مردم با پلاکاردهائی که نشان تحسین و تجلیل آن ها از فرمان های انقلابی شاه داشت  دور میدان می گشتند و چون جلو جایگاه می رسیدند که در دیدرس دوربین های تلویزیونی بود، شوری نشان می دادند و هویدا نخست وزیر و وزیرانش که زمانی خانم فرخ رو پارسا و همیشه خانم مهناز افخمی به عنوان اولین زنان عضو کابینه در میانشان بودند به آن ها پاسخ می دادند. در هر زمان  وزیری که رژه  دستگاه تحت سرپرستی او نزدیک بود از جایگاه پائین می رفت و با معاونان و مدیران کل در جلو صف قرار می گرفتند. دست تکان می دادند و از بلندگوها شعارهای میهنی پخش می شد. این مراسم از ساعت ده صبح شروع می شد و بدون توقف تا دو بعد از ظهر ادامه داشت و تنها شبکه سراسری تلویزیونی کشور آن را پخش می کرد و مردم هم جز دیدن آن چاره ای نداشتند. بعد از پایان پخش مستقیم مراسم  بود که یک فیلم سینمائی چقدر می چسبید. شبکه دوم تلویزیون که در آن زمان فقط در تعدادی از مراکز استان ها قابل رویت بود، همواره می کوشید تا همزمان با آن پخش مستقیم برنامه ای نداشته باشد که تماشگران بتوانند به آن پناه ببرند و از دیدن تظاهرات ششم بهمن محروم شوند.

چادر پذیرائی

پشت جایگاه رسمی یک چادر زده بودند که هم بخاری باغی بزرگی در آن بود که محیط را گرم می کرد هم میزی میانش بود و رویش چای و قهوه و شیرینی، غذاهای سبک و کوکا و پپسی و فانتا  و دوغ ابعلی چیده شده. دولتمردان داخل جایگاه هر چند وقتی می رفتند به چادر که هم گرم شوند و هم قهوه و چای یا غذائی بخورند. هویدا چون در دیدرس دوربین ها بود کمتر مجال می یافت اما هر ساعت چند دقیقه ای برای کشیدن پیپ  سری به چادر می زد. خبرنگاران که در همان اختناق مطلق و سانسور منظم هم دنبال سوژه می گشتند، در چادر یقه بزرگان را می گرفتند و سئوال می کردند.

سال 54 خبرنگار جوانی در همان جا و در فرصتی که پیش آمد از امیرعباس هویدا که به حسن خلق مشهور بود و خبرنگاران می توانستند با وی چک و چانه بزنند سئوالی پرسید. هویدا که ارکیده اش بر یقه پالتو  بود و بوی توتون کاوندیش پیپش در چادر پیچیده بود،سری تکان داد و خبرنگار آهسته و به طریقی درگوشش گفت: "دو دور دور میدان گشتم امروز، یک گروه ثابت هستند که می آیند و به جای کارگران و کشاورزان و دسته های مختلف جلو دوربین تلویزیون در میدان رژه می روند". هویدا مانند همیشه انداخت به شوخی و با نقل یک مثل فرانسه به این معنا که این حرف را به من گفتی اما به همسرت نگو، گفت خب خواسته اند عده کمتری را در این سرما به زحمت اندازند، برای دولت آوردن ده برابر این هم کاری ندارد. خبرنگار جوان تصدیق کرد اما ادامه داد: "پس این ها که می گذرند حقیقت را می دانند، وزیران هم که می روند سر صف و رژه می روند آن ها هم می دانند. ما هم می دانیم، شما هم می دانید، آن ها هم که پای تلویزیون نشسته اند خوب می دانند، می ماند فقط یک نفر که ..." پیدا بود اشاره خبرنگار جوان به شاه است که از صبح می نشست پای تلویزیون و این گونه برنامه ها را با عشق و دقت نگاه می کرد و گاه با تلفن دستوراتی ابلاغ می کرد و فردایش هم پیام تشکر و قدردانی می داد.

هویدا  در آن زمان دوازده سال بود که ریاست دولت را به عهده داشت و این طولانی ترین رییس دولت همه تاریخ ایران بود و هست، در حقیقت او یک سیاستمدار اروپائی  بود، ادبیات و تاریخ فرانسه را بیشتر از ادبیات و تاریخ ایران می شناخت و به گفته خودش در اثر یک تصادف در هجده نوزده سالگی و برای فرار از گیرافتادن در دست نازی های آلمانی و در حالی که خیلی هم  فارسی نمی دانست [اما عربی، فرانسه، آلمانی  و انگلیسی را مانند زبان مادری تکلم می کرد] ایرانی شده و  به تهران آمده  و زمان جنگ در تهران به سربازی رفته بود. پیش از آن فقط یکی دو سال در تهران مانده بود. او با تمام روشنفکران زمان از سارتر و کامو تا آیزا برلین آشنائی در حد رد و بدل کردن نامه های خصوصی داشت، اندی وارهول و فرانسیس بیکن را می شناخت و با فیلمسازان معتبری مانند ژان لوک گودار و بونوئل و فلینی آشنا بود. آخرین رمان ها و کتاب های پرفروش جهان را می خواند و به روز بود.  این خصلت ها وی را از بقیه متملقان درباری متمایز می کرد گرچه که از خوشامدگوئی شاه و اطاعت محض از او چیزی کم نمی گذاشت.

با این خصوصیات بود که در جواب سئوال  نامعمول خبرنگار جوان، عصا را برداشت یعنی می خواهد بر سرش بزند که نزد. در همان حال گفت سرت بوی قرمه سبزی گرفته، گفته بودی می خواهی برای تحصیل بروی آمریکا، خب برو. و نگاهی هم به اطراف انداخت که یعنی مراقب حرف زدنت باش.

یک ماه بعد، از تصادف روزگار خبرنگار جوان همراه هویدا به سفری به بلژیک  رفت. در بروکسل، شهری که هویدا آن جا درس خوانده بود و از همه بخش هایش خاطره  داشت، روزی که در محل اقامتش یک میهمانی عصرانه داده بود که هم کلاس های سابق خود را بببند، خبرنگار جوان را به گوشه ای فراخواند، بیرون از سالن، زیر آلاچیقی. و بی مقدمه گفت بله درست گفتی فقط  یکی این بازی را  باور کرده است ولی مگر همین کافی نیست؟ مگر همه چیز بنا به خواست او نیست. مگر او نیست که برای همه تصمیم نمی گیرد. مگر همه این وضعیت را نپذیرفته اند پس چه عجب اگر سعی می کنیم که او راضی باشد.

خبرنگار که بیست و چند سالی بیشتر نداشت،متاثر شده بود که گفت: "ولی آخه  این وضعیت قابل دوام نیست. قرن بیستم است مردم دیگر خیلی چیزها می فهمند با این همه رفت و آمد که با دنیا دارند".

هویدا پکی به پیپش زد و گفت: "همیشه تاریخ ایران همین طور بوده و تازه مگر در بقیه جهان سوم و مشرق زمین چه خبراست. آن جاها هم همین اوضاع است باز خوب است مال ما [یعنی شاه] با سواد و سیاستمدار و دنیا شناس است و علاقه زیادی هم به پیشرفت و ترقی کشور دارد."

خبرنگار فقط پرسید: "تا کی این طور خواهد بود یعنی؟"

هویدا با خنده گفت:"به عمر من نمی رسد اما حتما شما در کشور بهتری زندگی می کنید. اگر قابلش باشید  البته" و این آخری را با جمله ای عربی، شاید آیه ای از قرآن همراه کرد، شاید به این مضمون که سرنوشت جوامع همان است که مردمش سزاوارند.

آن ها که آن زمان را به یاد دارند می دانند که هویدا بارها و بارها  نقل کرده بود که وقتی به کشور برگشته [سال 1320] در هر قسمت کشور باید به یک پست از کشورهای خارجی برگ عبور یعنی ویزا نشان می داده، به دلیل آنکه کشور تحت اشغال خارجیان بوده . این را همیشه به عنوان وهن می گفت. در دلش بود که این تجزیه کشور و افتادنش به دست شوروی و انگلیس و آمریکا بابت سقوط رضاشاه بوده و نتیجه می گرفت که شاه وجودش مغتنم است چون امنیت آورده و پای خارجی ها را قطع کرده است. و بعد با افتخار می گفت: "حالا این ایران است که برای مستشاران خارجی ویزا صادر می کند و بر خلیج فارس  حکومت و تسلط دارد". این نشان می داد که در ذهن وی اطاعت از شاه لازم بود چون که بی او استقلال کشور از دست می رفت. از سوی دیگر نشان می داد که از نظر وی آزادی و حقوق شهروندی هم تا زمانی که مردم خود بدین حق واقف نشده اند و آن را طلب نمی کنند بالاخره توسط یکی مورد تجاوزقرار می گیرد و غضب می شود.

33 سال بعد

اینک سی و سه سال از آن بهمن گذشته است. همه آن قدرتی که شاه مطابق قانون مشروطه فاقدش بود ولی خلاف قانون اعمال می کرد اینک آیت الله خامنه ای مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی  دارای آن است. و اگر اعمال می کند بر او حرجی نیست و راست می گویند کسانی که معتقدند تمامی این قدرت قانونی را آقای خامنه ای به کار نمی گیرد. پس طبیعی است اگر کسانی او [یعنی ولایت فقیه ] را ضامن حاکمیت ملی می گیرند. و مانند هویدا باور دارند که اگر ایشان نباشد حاکمیت ملی از دست می رود، دوباره خارجی ها برای هر بخش کشور ویزا صادر می کنند. از قضا همین کسان استدلال دوم هویدا را هم باور دارند در مورد آزادی و حقوق شهروندی.

در این تشابه و بازسازی انگار سی و سه سال به هیچ گرفته می شود، فریادهای انقلاب، خواست هائی که تا مجال یافت در دوم خرداد خود را نشان داد همه به هیچ گرفته می شود.

یک شباهت دیگر هم در دو وضعیتی هست که ذکرش آمد.  تز "تهاجم از طریق رسانه های تحت تسلط یهودی ها" که شاه معتقد بود کمونیست ها و غربی ها با هم از آن استفاده می کنند [نگاه کنید به آخرین مصاحبه شاه با دیوید فراست، حتی احتیاط روحانیون سیاست پیشه در کلامش نیست و به صراحت می گوید یهودی ها بر جهان مسلط شده اند، در حالی که احمدی نژاد هم از صهیونیست ها می گوید و ادعا دارد که ما با مردم یهودی کاری نداریم] خوب می دانم که این ادعا با تبلیغاتی که در این سی سال گوش همه را پر کرده نمی خواند اما ارجاعتان می دهم به مدارک و اسناد و از جمله فیلم مصاحبه های شاه، و توجه کنید به خاطرات علم که نشان دهنده وسعت بیگانه ستیزی شاه است. و از آن مهم تر گستردگی تز "دشمنان  دشمنان" و تئوری توطئه های جدی که هر چه بهای نفت بالا رفت اوج گرفت، به طوری که شاه در گفتگوهای خصوصی با وزیر دربار و مشاور خود  همه رجال دوران را وابسته به یک قدرت خارجی می خواند و در موقعیت های دیگر اسدالله علم را هم انگلیسی می خواند.

سخن آخر اینکه به گمانم در تحلیلی که امثال آقای جنتی از حکومت موجود دارند و  اطاعتی که از مردم می طلبند فقط یک استدلال دارند  که سابقه پیشینی ندارد و قابل درک و فهم هم هست، بقیه استدلال هایشان  را حتی روحانیون با تجربه هم قبول ندارند. آن یک استدلال عبارت است از اینکه: اسلام برای ایرانیان ظرفیت بزرگی از تحمل ساخته است. به زبان دیگر به تولای اسلام بسیار کارها می توان با ایرانیان کرد که بی آن نمی توان. چون نام امام زمان پیش آید اکثر مردم ایران گوینده را  باور می کنند. تحملش می کنند. این امری است که در این سی و یک سال اثبات شد و آخر بار احمدی نژاد هم از همین حس مردم استفاده کرد و هنوز هم بر همین ساز می زد. بعضی معتقدند  قبول این امر بدان معنا نیست که تا ابد می توان هر بلائی بر سر ایرانیان آورد و هر فرمانی اگر  به نام محمد پیامبر ابتدا شود و  با یاد امام زمان متبرک گردد همه چیز تمام است. شاهد هم اینکه در تجربه احمدی نژاد که از صندوق پاندورای [قوطی لوطی غلامحسین] آقای جنتی به در آورده بود و دستگاه آقای خامنه ای هم به استقبالش رفت، مشاهده می شود که بیشتر دینداران و هواداران جمهوری اسلامی نگران شده اند، از قضا با روشی که دستگاه تبلیغاتی مورد تائید رهبری برگزید، نگرانان مطمئن تر شدند که جای نگرانی دارد.

22 بهمن امسال

با این مقدمه طولانی اگر تنها گریزی بزنیم به روز، باید گفت دولت و دستگاه برنامه ریز و اجرائی امنیتی و انتظامی و اطلاعاتی [که بیشتر تحت نظر رهبر است] در 22 بهمن شیرینکاری کرد که اگر یک دهم این کار و این هماهنگی را دولت می توانست در خدمات و اقتصاد و فرهنگ به اجرا گذارد بسیاری از مشکلات حل شده بود. این مجموعه با یک برنامه ریزی هماهنگ توانست آرایش صحنه را چنان کند که در مجموع سبزها دیده نشوند در حالی که چهارصد خبرنگار و عکاس خارجی بودند. این به معجزه می ماند که جز با محصور کردن خبرنگاران، بستن اینترنت، گرفتن امکان کار از موبایل ها، از شهر راندن سر شاخه ها، با ممانعت از حضور موسوی و کروبی و پرکردن زندان ها و خشونت بخشیدن به تهدیدها میسر نمی شد. نزدیک هزار اتوبوس هم چنان که عکس های آسمانی گوگل نشان می دهد در کار بوده و از صبح علی الطلوع انسان هائی را رسانده اند.

در ساده ترین صورت مساله، با این پیروزی که آقای خامنه ای هم چند ساعت بعد با تبریک خود در حقیقت پاداش مجریانش را مسلم کردند، اینک چه باید کرد. سئوال این است.

یک نهایت همان است که مضمون سرمقاله روز سه شنبه کیهان خواهد بود برای صدمین بار اعلام مرگ سبز، دفن سبز. و افزودن یک کیلومتر دیگر بر تومار درخواست محاکمه سران فتنه. اصلا بگذار تعارف را تمام کنیم . دستگیری مهندس موسوی و مهدی کروبی.  در روزهای بعدی نشاندن مصباح یزدی بر راس مجمع تشخیص مصلحت و گماردن محمد یزدی به ریاست مجلس خبرگان. ارتقا مقام مرتضوی به وزارت دادگستری و دادن اختیارات وسیع تر از این به آقای جنتی برای انتخابات آینده. کیش دادن برای مهاجرت بقیه روزنامه نگاران جوان و در زندان نگاه داشتن زندانیان پیر. قدرت نمائی تمام، چنان که آن سردار در تلویزیون گفت به ترتیبی که برای دو دهه خیال جمهوری اسلامی راحت باشد.

راه دوم همان است که برخی معتقدند عقلا از ان راه می روند. با این پیروزی، طلب خشونت طلبان [که علمدارشان نوعا کیهان است] پرداخت شده به حساب می آید. سازمان صدا و سیما شروع کند به میدان دادن به دارندگان تفکرهای مختلف، نه الزاما کسانی که قبلا دارای شغل بوده اند بلکه دگراندیشان از هر نحله ، همین ها که شعر های به طنز می گویند، مقالات استدلالی در باطل بودن نظرات دولت دارند، اقتصاددانان، کارشناسان مسائل سیاست خارجی و فرهنگی. همزمان  فضای کمی و کیفی فعالیت روزنامه ها آزاد شود، و پایان دادن به ماموریت محمد علی رامین [به گمانم همین وزیر ارشاد خوب می داند چه کند گرچه در این اواخر مجبور شد در ماجراهائی که به رامین مربوط است سخن ها بگوید که کاش نمی گفت]. فضا دادن به احزاب سیاسی که از خمودی به در آیند. احزابی که بتوانند تظاهراتی در جاهای هر چند بزرگ [ولی نه خیابان] برپا دارند و خود مسوولیتش را به عهده گیرند. کمی راه گشودن به انتشار کتاب ها و دادن مجوز های بیشتر به فیلم ها و تئاترها. نمایشگاه ها و کنسرت ها.

در این راه رهبر جمهوری اسلامی، به آرامی هزینه کسانی مانند آقای جنتی و سعید مرتضوی را از دوش بر می دارد. امکان می دهد که از اختیارات بی قاعده استصوابی کاسته شود و امکان انتخاباتی واقعی تر فراهم آید. آنان که می گویند مجلس ششم تکرار می شود یادشان باشد مجلس ششم برای دفاع از نظام مقاوم تر از مجلس قبلی و فعلی بود گرچه برای دفاع از آقای خامنه ای نیامده بود. دیگر اینکه اعضای مجلس ششم از غربال آقای جنتی گذشته بودند.

دیرنیست و بزودی زود متوجه خواهیم شد که کدام یک از این دو راه در حوصله دستگاه حکومتی فعلی به ریاست و حاکمیت آقای خامنه ای می گنجد. همین جا میزان کارآمدی و عمر ولایت فقیه هم تعیین می شود. ثابت خواهد شد که ظرفیت و توان جمهوری اسلامی به تیم ویژه تفنگداران است و به بسیج اتوبوس ها و بسیجیان یا به میزان اقناع و ظرفیت تغییر. همین جا آشکار می شود که آیا باید همچنان به هزینه کردن سرمایه از اسلام ادامه داد. همان کاری که احمدی نژاد با صندوق ذخیره ارزی کرد.

اهمیت نتیجه گیری از روز 22 بهمن امسال چندان است که می توان به بازی خطرناکی دست زد و  فرض کرد سی و سه سال قبل، هویدا خطر کرده  و همان نکته را که به مغز کوچک خبرنگار جوان رسیده بود برای شاه باز می گفت و شاه هم دستور می داد این بازی و بازی های مشابه تعطیل شود. می گفت به گونه بهتر و طبیعی تر نظرسنجی کنیم تا معلوم شود اصلاحات [معروف به انقلاب شاه و مردم] چقدر مطلوب مردم است. کدام کار حکومت را مردم خوش ندارند. می گذاشت کمی روزنامه ها آزاد شوند و به این ترتیب معلومش می شد مردم از چه در عذابند و در صدد چاره بر می آمد. و در یک شرایط فوق العاده چه خواهند کرد.

آیا آن بهتر بود یا همان که رخ داد. نه اقتصاد ایران بهره دید، نه عدل، نه مسلمانی، نه اعتبار ملی، نه هزاران که کشته شدند، نه فرصت های بزرگ که از دست رفت و نه شش میلیون آواره و مهاجر. اما فقط یک اتفاق افتاد. انقلاب تجربه بزرگی بود. تجربه ای به عظمت هزینه هائی که برایش داده شد. انقلاب ایران تاریخ و حافظه تاریخی ایران را تکان داد. چه تکانی، چه خوابی، گاه به کابوس ره می برد و گاه به رویا می ماند. اما در یک حاصلش نمی توان تردید کرد، هیچ حادثه ای چون انقلاب ما را به هم نشان نداد و عادت نداد که از رویا به در آئیم و پا بر زمین بگذاریم در واقعیت ها زندگی کنیم. گرچه هنوز هم بسیاری از ما بر همان قرارند اما هیچ گاه به اندازه امروز آماده معالجه نبوده ایم. مهیای بهبود نبوده ایم. 

عکس: استقامت به معنای واقعی کلمه

لذت دیدن این عکس برای من حد و حصری ندارد. مایی که ادعای ایستادگی داریم بهتر است آنرا از هموطن شجاعمان کسب کنیم. این است ایستادگی

22 bahman pictures / عکس های ۲۲ بهمن


چند خبر از بی بی سی فارسی

متن کامل اخبار

فیلترشکن برای دسترسی به مطالب و برنامه‌های بی‌بی‌سی فارسی

فيلتر شکن برای تماشای برنامه های تلويزيون فارسی بی بی سی به صورت آنلاين

http://bit.ly/bbcpersianwmv

http://bit.ly/bbcpersianreal

فيلتر شکن برای تماشای برنامه های تلويزيون فارسی بی بی سی در ايران

http://bit.ly/bbcpersianflash

فيلتر شکن برای دسترسی به متن و تصاوير وبسايت فارسی بی بی سی

http://bit.ly/BBCpersianproxy


آخرين خبرهای بی بی سی را روی موبایل خود بشنويد

از دست ندهیدhttp://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-100118_bulletin_download_for_emailnews.shtml

نامه فاطمه کروبی به رهبر ایران: پسرم را شکنجه کرده‌اند

همسر مهدی کروبی در نامه‌ای سرگشاده به آیت‌الله علی خامنه‌ای، با توصیف برخوردهایی که در مدت بازداشت با علی کروبی صورت گرفته است، خواهان جلوگیری از بدرفتاری با بازداشت شدگان جوان شد.

فاطمه کروبی در این نامه که روز ۲۴ بهمن (۱۳ فوریه) در سایت سحام نیوز (پایگاه رسمی حزب اعتماد ملی) منتشر شده است، با اشاره به "ضرب و جرح شدید" فرزند خود یادآور شد که عاملان "شکنجه"، علی کروبی را تهدید به انجام "فعلی" کرده اند که مجازات ارتکاب آن در قانون مجازات اسلامی مرگ است.

این نامه در شرایطی منتشر می شود که مهدی کروبی، پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد از مسئولان نظام خواسته بود به اظهارات برخی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات ایران که می گویند در دوران بازداشت به آنها تجاوز جنسی شده است، رسیدگی کنند.

علی کروبی در جریان راهپیمایی ۲۲ بهمن در تهران و در حالی که قصد دفاع از پدر خود در مقابل تهاجم افراد لباس شخصی و مأموران امنیتی را داشت، بازداشت شد.

"در هنگام شکنجه از او فیلم گرفته اند"

فاطمه کروبی در نامه خود به آیت الله خامنه ای نوشته که فرزند او پس از دستگیری به مسجد "امیر المومنین" انتقال یافته و آنجا کتک خورده است، اما پس از آشکار شدن هویت او برای دستگیر کنندگان، آنان با کسب اجازه از مسئولان ارشد خود، وی را از جمع جدا کرده و با شدت بیشتری مورد ضرب و جرح قرار داده اند.

وی به هویت نیروهای دستگیر کننده فرزندش اشاره نکرده، اما از آنان تحت عنوان "اوباش هایی که در لباس ضابطان قرار گرفته اند" یاد کرده است.

خانم کروبی افزوده است: "آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با به کارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند، بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است".

خانم کروبی با ذکر این که "خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند"، خاطرنشان کرده که مأموران در هنگام "شکنجه" از فرزندش فیلم گرفته اند.

به نوشته این فعال اصلاح طلب، مدتی پس از بازداشت علی کروبی، دستور انتقال او به "پایگاه خیابان شهید مطهری" به مأموران رسیده و در این پایگاه با وی رفتار بهتری صورت گرفته و مورد درمان واقع شده است، اگرچه در پی دریافت دستور انتقال، "مامور شکنجه" ضمن اظهار تاسف گفته است: "اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه ات را تحویل می دادم".

همسر مهدی کروبی با بی فایده دانستن تظلم به قوه قضائیه و مجلس، از رهبر جمهوری اسلامی خواسته است: "تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور به ویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید".

وی از آیت الله خامنه ای تقاضا کرده که از مسئولان قضایی به خاطر عدم رسیدگی به "جنایت آمران و عاملان اصلی جنایات کهریزک و سایر بازداشتگاه ها" بازخواست کند و ادامه داده است: "اگر به دستور بجای جنابعالی در قبال کهریزک به درستی عمل کرده بودند، امروز قطعا شاهد تکرار مجدد آن نبودیم."

در پی تظاهرات اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، بسیاری از دستگیر شدگان به بازداشتگاه "کهریزک" در جنوب تهران انتقال یافتند و به گفته مخالفان دولت، در آنجا مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفتند.

با وجود تکذیب اولیه بدرفتاری با زندانیان کهریزک توسط مسئولان قضایی، این بازداشتگاه در ۶ مرداد ۱۳۸۸ و به علت "استاندارد نبودن" به دستور آیت الله خامنه ای تعطیل شد.

مقام های رسمی ایران، بعدها مرگ دست کم سه تن از بازداشت شدگان در این مکان بر اثر بدرفتاری مأموران را تأیید کردند.

متن کامل خبرنامه را در فایل پی دی اف ضمیمه شده به ایمیل (در انتهای ایمیل) مطالعه کنید.
پایان متن
گروه خبری دانشجویی موج سبز
لطفا این پیام و دعوت نامه را برای دوستان و آشنایان نیز ارسال نمایید.

برای عضویت در گروه خبری دانشجویی موج سبز یک ایمیل (حتی خالی) به آدرس زیر ارسال کنید. شما ایمیلی جهت تائید عضویت دریافت خواهید کرد. در ایمیل دریافتی روی لینک تایید عضویت کلیک کنید و از این پس شما عضو سبزی از گروه خبری دانشجویی موج سبز هستید.

mowje-sabz...@googlegroups.com

گروه خبری - تحلیلی موج سبز در حال حاضر فعالترین، معتبرترین و متفاوت ترین گروه خبری فعال جنبش سبز می باشد. کلیه ایمیلهای ارسالی توسط گروه پس از بررسی بسیار توسط اعضا و بعد از انجام تغییرات بسیار گرافیکی آماده شده و به گروه ارسال می شود. تعداد ایمیلهای دریافتی از گروه موج سبز معمولاً بیشتر از 3 ایمیل در روز نمی باشد و غالب ایمیلها پس از ساعتها کار به صورت ایمیلهایی با کیفیت بالا تهیه شده و ارسال می شوند.

green1.jpg

حتما بخوانید ...

صدای ضجه های دختران و پسرانی را که زیر چکمه های فولادین استبداد، فریاد الله اکبر می کشند را من از اعماق وجودم می شنوم. شما چطور؟

ما  در مقابل کردار خود مسئول هستیم. اما امروز بیشترین مسئولیت ما در مقابل پندارها و اندیشه هایمان هست. اگر می  دانیم، مسولیم که اگاه کنیم و اگر نمی دانیم، مسئولیم که بدانیم.

مگر نه این است که پایه های لغزان استبداد دینی که ملت ایران را سالهاست به گروگان گرفته است، بر روی جهالت نهاده شده اند. ما نیز همین پایه ها را نشانه گرفته ایم. اینبار می اندیشیم و آگاه می شویم و آگاه می کنیم. امروز مارهایی که بر دوش ضحاک زمان می رقصند، از نا آگاهی ما تغذیه می شوند. آگاهتر می شویم و ضحاک مار دوش را به زانو در می آوریم. آنهایی که امروز برادران و خواهران ما را شکنجه می کنند و به بیرحمانه ترین شیوه ممکن به آنها تجاوز می کنند، تنها از یک چیز می ترسند. از دانستن ما.

برای دانستن و آگاه کردن با گروه خبری دانشجویی موج سبز باشید. امروز بار سنگینی در دوش همه ماست. امروز ما صدای فریادهای خاموش نشدنی شهدای جاویدان جنبش هستیم. با عضویت در گروه خبری موج سبز با ما همراه باشید.

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد.
 (ماهاتما گاندی)
آدرس بلاگ گروه موج سبز (کلیک کنید):   http://mowj-group.blogspot.com/
موج سبز

Mowje Sabz Group Electronic News Letter 1388_11_25.pdf
Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages