نامه کیوان صمیمی به رهبری: نگذارید شیرینی قدرت دوران پایمال شدن حقوق مردم را به درازا بکشاند + سایر خبرها

5 views
Skip to first unread message

Emrooz News

unread,
Oct 14, 2012, 5:14:16 PM10/14/12
to

نامه کیوان صمیمی به رهبری: نگذارید شیرینی قدرت دوران پایمال شدن حقوق مردم را به درازا بکشاند

 جرس: کیوان صمیمی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای با ابراز نگرانی از شرایط کشور با تاکید بر اینکه “اگر انتقادی از شما مطرح می‌کنم برآمده از آن دل نگرانی و به معنای استیفای حقوق مردم است” آرزو کرده است که شیرینی قدرت که معمولا قدرتمداران در طول تاریخ، گرفتار آن شده‌اند را با انواع توجیه‌های آسمانی و زمینی انکار کرده‌اند باعث نشود تا واقعیات نگران کننده‌ای که بسیاری دلسوزان با تجربه‌های متفاوت و از طیف‌های مختلف، آن‌ها را به عیان می‌بینید به دیده شما و دیگر برخورداران از مقام و موقعیت، کم اهمیت جلوه کند و اقدام فوری و موثر به عمل نیاورید و در نتیجه، دوران غم انگیز پایمال شدن حقوق مردم به درازا بکشد و آنگاه موقعیت‌هایی که به سختی و با هزینه‌های سنگین طی دهه‌ها به دست آمده نابود شوند. 

 

به گزارش کلمه، این فعال سیاسی و مبارز پیش از انقلاب در نامه ی خود با بیان اینکه “اگر شما در مقابله با راهبرد مهار، همانند سوریه به نیروی نظامی خود و کمک‌های سیاسی و نظامی روسیه و چین دلخوش کرده‌اید، در اشتباهید” تاکید کرده است: برای روشن شدن موضوع کافی است در یک جلسه خصوصی با چند فرمانده صاحب صلاحیت ولی صریح اللهجه سپاه، از آن‌ها بخواهید از توان بازدارندگی نرم روسیه و چین در مقابل آمریکا (حتی بدون اروپا) و پس از آن مقایسه‌ای از توان‌های نظامی (به اضافه توان داخلی) گزارشی شفاف به شما ارائه دهند، که واقعیت‌های نگران کننده‌ای را نشان می‌دهد.

کیوان صمیمی، فعال ملی مذهبی و روزنامه نگار، هشتم آذر ماه سال ۸۹ از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شد. او که تاکنون در طول مدت بازداشتش بارها دست به اعتصاب غذا زده است تنها یک بار آن هم در بهار سال ۸۹ از مرخصی استفاده کرد، اما بعد از آن از هرگونه مرخصی محروم بوده است.

این زندانی سیاسی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده و سه سال است که در زندان به سر می برد، مدیرمسئول روزنامه توقیف شده ی نامه و عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است. او همچنین عضویت در کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه و دفاع از حق تحصیل را در پرونده کاری خود دارد. او از زندانیان سیاسی در دوران نظام شاهنشاهی بوده است.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

آقای خامنه ای از تکبیر و تاییدهای نمایشی باید عبور کرد

بنام خدا

جناب آقای آیت الله خامنه‌ای، با سلام

بعد از گذشت ۴۷ سال که از نخستین بازداشت کوتاه مدتم می‌گذرد و مسائلی که در این دهه‌ها درگیرشان بوده‌ام، حق دارم نسبت به وضعیت مردم و کشور نگران باشم و در نتیجه احساس مسئولیت کنم. خروجی این احساس مسئولیت نیز پس از سال‌ها گفتن و نوشتن ولی اصلاحی ندیدن، انتقاد از شخص اول مملکت است.

در خصوص مسئله انتقاد، علاوه بر اتکا به متون فراوان عقلی و دینی، به صحبت‌های خودتان هم استناد می‌کنم که در چندین جا گفته‌اید (انتقاد، مخالفت و بیان صریح و شجاعانه عقاید بلا اشکال است… اگر کسی دنبال براندازی نیست ولی با سلیقه و تفکر سیاسی ما مخالف است، نباید امنیت را از او سلب کنیم زیرا در کشور آرا و عقاید مختلفی وجود دارد… اینکه می‌گویم دشمنی نباشد به این معنا نیست که انتقاد هم نباشد، حتی اعتراض به نظرات خاص رهبری نیز به معنای ضدیت با رهبری نیست). بنابراین اگر در این نامه ی کوتاه، انتقادی از شما مطرح می‌کنم برآمده از آن دل نگرانی و به معنای استیفای حقوق مردم است.

و اما بعد،


آقای خامنه‌ای، در مورد فشار‌ها و تهدیدات خارجی چه کاری می‌خواهید بکنید؟ می‌دانید که سلطه گران جهانی به سرکردگی آمریکا در جهت استراتژی (مهار ایران) کاملا برنامه ریزی شده در حال پیشروی هستند. این حرکت رو به جلو را می‌توان در مقایسه وضعیت اکنون یا حتی یک سال پیش، کاملا تشخیص داد. اگر شما در مقابله با راهبرد مهار، همانند سوریه به نیروی نظامی خود و کمک‌های سیاسی و نظامی روسیه و چین دلخوش کرده‌اید، در اشتباهید. برای روشن شدن موضوع کافی است در یک جلسه خصوصی با چند فرمانده صاحب صلاحیت ولی صریح اللهجه سپاه، از آن‌ها بخواهید از توان بازدارندگی نرم روسیه و چین در مقابل آمریکا (حتی بدون اروپا) و پس از آن مقایسه‌ای از توان‌های نظامی (به اضافه توان داخلی) گزارشی شفاف به شما ارائه دهند، که گویا مدتی بخشی از آن را هم ارائه داده‌اند. علاوه بر آن، مطالعه دکترین ایالات متحده، پیگیری مداوم راهبرد‌ها و تاکتیک‌ها آمریکا در جهان و منطقه، بررسی گزارش‌های مراکز پژوهشی استراتژیک آمریکا از جمله مصاحبه سال گذشته مرکز پژوهش‌های جهانی با استراتژیست پرنفوذ هنری کیسینجر، واقعیت‌های نگران کننده‌ای را نشان می‌دهد.

به رغم همه این موارد، عقل و تجربیات تاریخی ثابت کرده است که یک راه مطمئن برای مصونیت تهدیدهای خارجی باقی می‌ماند و آن هم انسجام داخلی است ولی متاسفانه حکومت اسلامی ایران (شاید به استثنای چند ماه اول عمر آن) نیز همانند رژیم سابق، خلاف جهت این انسجام عمل کرده است. البته شما باهوش‌تر از این هستید که انسجام و وحدت ملی را به حضور خیابانی تنها بخشی از مردم که آن هم به علت ماموریت‌های اداری، رودربایستی‌های رفاقتی و امثالهم و فقط در مورد برخی با اعتقاد قلبی است تقلیل دهید.


بنابراین لازم است با باز کردن چشم بر روی واقعیت‌ها، هر چه زود‌تر از تکبیر و تایید گرفتن‌های نمایشی یا محدود، عبور کرد و اجازه داد همه مردم و نمایندگان واقعی شان بدون ترس و در جهت نزدیک شدن به مطالبات قانونی خود، فعالیت مدنی و حزبی داشته باشند تا انسجام و مشارکت در ساختن خانه و وطن خویش را لمس کنند. در این باز کردن فضا نیز نباید نگران طرح شدن اندک مطالبات تند احتمالی در عکس العمل به فشارهای ۳۳ ساله بود زیرا مردم با بهره گیری از تجربیات گذشته، به مجرد مشاهده اصلاح رویه‌ها و همراهی مسئولان، با آن برخوردی ماندلایی خواهند کرد.

آقای آیت الله خامنه‌ای، شما با میدان دادن به صاحبان همه آرا و سلیقه‌های موجود در کشور که در جمله خودتان که در اوایل این نامه هم آمده و ذکر کرده‌اید را عملی نکنید و بسیاری از نیروهای امنیتی تان از محدود کردن منتقدان دست برندارند، نمی‌توانید شرایط لازم برای اقشار مرجع در نقد و اظهار نظر آزادانه پیرامون مسائل کشور را ایجاد کنید و در نتیجه احساس مشارکت عمومی که زیربنای انسجام ملی است را برانگیزانید. البته برای به دست آوردن انسجام داخلی و وحدت ملی که تنها سپر موثر در برابر تهدیدات استکبار جهانی است، باید هزینه‌های آن را هم بپردازید زیرا در مناسبات اجتماعی و حتی کل نظام هستی رسیدن به هیچ دستاوردی بدون پرداخت هزینه ممکن نیست. هزینه حاکمیت برای به دست آوردن آشتی ملی و کمک‌های فراگیر مردمی، محدود شدن همه صاحبان قدرت از جمله رهبری به حدود و ثقور است که قانون اساسی، این میثاق ملی، مشخص کرده است.


بنابراین در خاتمه این نکات مختصر و به عنوان یکی از مدافعان همیشگی ارزش‌های انقلاب، تنها راه نجات کشور از فشارهای کنونی را در ایجاد انسجام فراگیر واقعی نه صوری، از طریق اجرای بدون تنازل قانون اساسی و استیفای حقوق ملت می‌دانم و به شما که رهبر کشور هستید یادآوری می‌کنم چنانچه تندروی‌های فعلی و عدم مشارکت ملی ادامه پیدا کند، مسئولیت ظلم‌هایی که به هموطنان روا می‌شود، برهم خوردن نظم ظاهری موجود، اتفاقات تخریبی خارجی و احیانا داخلی، تجزیه احتمالی کشور، فروپاشی و سایر مسائل ناشی از سلطه قدرت‌های زیاده خواه خارجی یا تشدید فشارهای داخلی در درجه نخست بر ذمه شخص جنابعالی خواهد بود.

در جمله پایانی نامه‌ام آرزو دارم شیرینی قدرت که معمولا قدرتمداران در طول تاریخ، گرفتار آن شده‌اند را با انواع توجیه‌های آسمانی و زمینی انکار کرده‌اند باعث نشود تا واقعیات نگران کننده‌ای که بسیاری دلسوزان با تجربه‌های متفاوت و از طیف‌های مختلف، آن‌ها را به عیان می‌بینید به دیده شما و دیگر برخورداران از مقام و موقعیت، کم اهمیت جلوه کند و اقدام فوری و موثر به عمل نیاورید و در نتیجه، دوران غم انگیز پایمال شدن حقوق مردم به درازا بکشد و آنگاه موقعیت‌هایی که به سختی و با هزینه‌های سنگین طی دهه‌ها به دست آمده نابود شوند. و آنگاه پشیمانی؛ یک پشیمانی تاریخی برای مسببین اصلی و نیز تعیین کنندگان و بی‌جواب در مقابل مردم، تاریخ و خداوند.

چنین مباد

کیوان صمیمی

مهر ماه ۱۳۹۰

زندان رجایی شهر

=========================================

مهدی هاشمی در انفرادی و ممنوع‌الملاقات است

جرس: سیدمحمود علیزاده طباطبایی درباره آخرین وضعیت مهدی هاشمی گفت: مهدی همچنان در انفرادی به سر می‌برد و ممنوع‌الملاقات است.

وکیل مهدی هاشمی در گفت‌وگو با فارس افزود: مهدی تاکنون سه بار از بازداشتگاه با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تماس داشته و وضعیت خود را در زندان در حدی که مجاز بوده، گزارش داده و تقاضا کرده است برای وی کتاب ببریم.

علیزاده طباطبایی ادامه داد: مهدی هاشمی در سلول ۳.۵ متر در ۳.۵ متر در اوین نگه‌داری می‌شود و اتاق او سرویس بهداشتی و یک دست رختخواب ساده دارد و از نوع برخورد دو بازجویش هم ابراز رضایت کرده است.

«مهدی به مزاح به پدرش گفت که من در انگلیس هم در انفرادی بودم و اینجا هم در انفرادی و تنها هستم اما تفاوت این است که آنجا مجبور بودم خودم غذا درست کنم ولی اینجا به من غذا می‌دهند.» وکیل مهدی هاشمی گفت که آخرین تماس موکلش با هاشمی رفسنجانی مربوط به اواخر هفته گذشته است که گفته بود هنوز کتاب‌های تاریخی که برای وی فرستاده‌ایم، به دستش نرسیده است.

علیزاده طباطبایی در پایان تصریح کرد: تحقیقات از مهدی هنوز تمام نشده اما با توجه به اینکه معمولا مدت بازداشت موقت یک‌ماهه است، احتمال می‌دهیم تحقیقات از وی به زودی تمام شود. وی در عین حال گفت که چنانچه بازداشت موقت وی بیش از یک ماه طول کشیده و تمدید شود، رسماً به این موضوع اعتراض خواهد کرد.

===========================================

آخرین وضعیت احمد قابل پس از جراحی

 جرس: احمد قابل، پژوهشگر دینی و از شاگردان آیت الله منتظری که سال گذشته به دنبال تشخیص تومور مغزی از زندان به بیمارستان منتقل شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، هم اکنون در خانه خود است و دارای حرکت نیست. به این ترتیب خبر به کما رفتن احمد قابل صحیح نیست. 

به گزارش جرس، تکلم احمد قابل کم و سخت شده و حافظه اش را تقریبا از دست داده است. همچنین سمت چپ بدن او کاملا فلج و از کار افتاده است اما سمت راست حرکت دارد. بنابراین قابل به تنهایی قادر به حرکت نیست.

او در حال حاضر فقط مایعات می خورد و قادر به خوردن غذای خشک نیست.

فیزیوتراپی این پژوهشگر دینی همچنان انجام می شود.

==========================================

سقوط یک فروند هواپیمای جنگی در بندرعباس

جرس: سایت «عصر امروز» به نقل از یک منبع آگاه در استانداری هرمزگان از سقوط ‏یک فروند هواپیمای جنگنده از نوع «اف ‏۴‏» در شامگاه شنبه (۲۲ مهر) در بندرعباس خبر داد.

این سایت نوشته که خلبان و کمک خلبان این جنگنده کشته شده‌اند و «شایعات مبنی بر مورد اصابت قرار گرفتن این جنگنده بر فراز خلیج فارس بی‌اساس» است.

=========================================

امام جمعه قطر: در حج ایران را نفرین کنید که کنار دولت سوریه ایستاده است

جرس: جمهوری اسلامی نوشت: شیخ یوسف قرضاوی در خطبه نماز جمعه قطر از زائران خانه خدا خواست در مراسم حج امسال ایران را نفرین کنند چرا که ایران در کنار دولت سوریه ایستاده و جلوی سقوط آن را گرفته است.

قرضاوی با اشاره به حمایت‌های ایران، چین و روسیه از نظام حاکم بر سوریه گفت: جهان عرب و جهان اسلام باید در برابر این سه کشور بایستند چون آنها با حمایت‌های سیاسی، نظامی و مالی در کنار رژیم حاکم در سوریه قرار گرفته و درحال کشتن مردم در این کشور هستند. 

==========================================

نجفی: به دلیل ناکارآمدی برنامه‌ها اجرای هدفمندی‌ یارانه‌ها با شکست مواجه شد

جرس: رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامه ریزی بودجه در دوران اصلاحات، با اعلام اینکه دوران تثبیت قیمت‌ها به سر آمده است،توزیع درآمد به این شیوه را بسیار اشتباه و ناکارآمد عنوان کرد.

محمدعلی نجفی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، با بیان این که در حال حاضر آنچه مشاهده می‌شود بی برنامگی و عدم توازن در سیاست‌های اقتصادی دولت است، گفت‌: متاسفانه اجرای هدفمندی در این دوره به دلیل ناکارآمدی برنامه ها و عدم ایجاد بستر مناسب با شکست مواجه شده و همین امر موجب افزایش قیمت‌ها و تورم گسترده در اقتصاد کشور شده است‌.‌

وی تصریح كرد: هدفمندی یارانه‌ها، افزایش قیمت‌ها را رقم زد و این امر باعث شد قیمت کالاها و خدمات، نرخ بهره و نرخ ارز نیز با افزایش مواجه شود‌.‌

به گفته این عضو کنونی شورای شهر تهران، سیاست تعطیل اقتصادی در دوران هاشمی رفسنجانی کاملا متفاوت با اجرای هدفمندی در دوران دولت احمدی‌نژاد بوده است و سیاست تعدیل یک سیاستی بود که براساس برنامه 5 ساله اجرا شد‌.‌

وزیر آموزش و پرورش دولت رفسنجانی تصریح کرد‌: سیاست تعدیل اقتصادی در دوران هاشمی رفسنجانی باعث افزایش رشد نرخ اقتصادی از سه درصد به 8 درصد، کاهش بدهی دولت به بانک ها از 47 درصد به 12 درصد شد‌.‌

وی در ادامه تصریح کرد‌: دوران تثبیت قیمت ها به سر آمده است و توزیع درآمد به این شیوه بسیار اشتباه و ناکارآمد است‌.‌

==========================================

عليرضا نامور حقيقي: احمدي نژاد تغيير نكرده، قدرتش در خطر است

سایه صدر

جرس: قطعنامه هاي بين المللي از نگاه محمود احمدي نژاد، رييس دولت جمهوري اسلامي روزي مشتي كاغذ پاره و روز ديگر مهم و تصميم ساز تلقي مي شود.

جداي از اين، سياست داخلي و خارجي نهاد هاي قدرت در مقابل دولت و دولت در مقابل آنان در دوسال گذشته بارها دستخوش تغيير شده و حكايت از نوعي خط كشي و شكاف دارد، در اين باره با دکتر علیرضا نامور حقیقی، مدرس دانشگاه تورنتو و تحلیلگر سیاسی گفت‌ و گو کرده‌ايم. آقاي حقيقي معتقد است كه با توجه به مناسبات قدرت در ايران و إحساس خطر از جانب دولت، جهت بازي آقاي احمدي نژاد در عرصه ي بين المللي تغيير كرده و اين موضوع تابع تغيير نگرش او نيست، بلكه در راستاي تقويت و تداوم قدرت در برخورد با منتقدان و مخالفان داخلي است. به تعبير اين تحليلگر سياسي هیچ کس شان دیپلماتیک ایران را در عرصه ي جهاني همچون احمدی نژاد نزول نداده است.


آقای دکتر!محمود احمدي نژاد به عنوان رئيس دولت، مدتي است كه در اظهار نظرهاي رسانه اي خود به ويژه رسانه هاي خارجي و تريبون هاي غير داخلي، سياست تعديل شده تري را در قياس با قبل پيش گرفته و به نوعي خط كشي بين دولت خود و ديگر نهادهاي قدرت دست مي زند، اين موضوع براي نمونه در نشست هاي خبري اخير او آشكاراست، پيش از اين آقاي احمدي نژاد با تكبر و اطمينان، قطعنامه هاي جهاني عليه منافع جمهوري اسلامي را كاغذ پاره مي دانست، اما اكنون با كلامي معتدل دليل گرفتاري هاي داخلي را فشارهاي خارجي و تحريم ها مي داند و حتي به نرمش كلامي در برابر غرب روي آورده و از برخي سياست هاي داخلي انتقاد مي كند، چرا؟

من فكر مي كنم به اين دليل است كه موقعيت آقاي احمدي نژاد در دور دوم ریاستش در ارتباط با چند موضوع در داخل دچار تزلزل شده است، يكي در ارتباط با نهاد هاي قدرت در ايران است كه در حوزه ي سیاست با انتصاب آقاي اسفنديار رحيم مشایی و برکناری برخي وزيران كابينه اول این گسست شکل گرفت و با عزل غیر منتظره منوچهر متكي از وزارت امور خارجه و آقاي مصلحي وزير اطلاعات به اوج خود رسيد و حالت رویارویي به خود گرفت و از آن به بعد، سايه سنگین جنگ سرد و نوعي بي اعتمادي در روابط دولت و نهادهای حاکمیت فعلي گسترانیده شد و در واقع روز به روز شكاف بين دولت و ديگر نهاد هاي قدرت در ايران بيشتر شد.

از سويي نهاد هاي اصلی حاکمیت مايلند آقاي احمدي نژاد را تا سال آينده و خدا حافظي با قدرت، مهار و مدیریت كنند و از تنش بيهوده بپرهيزند و از سوي ديگر آقاي احمدي نژاد و همپيمانان ايشان چون اين موضوع را به خوبي مي دانند، سعي مي كنند تا با هر وسيله اي موقعيت خود را در هرم قدرت، براي نقش آفرینی در انتخابات سال آينده و کل حاکمیت به عنوان بازیگری تعیین کننده حفظ کنند و در عین حال به حامیان سابق نشان دهد که بدون حضورشان، میکده سیاست بی رونق و خرابه خواهد شد.


احمدي نژاد و همراهانش خوب مي دانند كه در صحنه ي سياسي ايران اگر نتوانند قدرت را تداوم دهند، پس از پايان عمر دولت، ممكن است بسياري از اعضاي تيم خود را در خطر پيگردهاي قضائي و امنيتي ببينند.

جریان آقای احمدی نژاد البته از طریق برخي "بشارت های معنوی "و "واسطه های فیضی "که مدعي دريافت آن است؛ همانند سال ٨٤ این اطمینان را دارند که آنها پیروز خواهند شد، چون دولت برگزیده امام دوازدهم برای تغییر در مدیریت جهانی هستند که طلیعه اش آغاز شده است و مخالفانشان، عمر فیزیکیشان کفاف نخواهد داد و این امر به اطمینان به نفس آنها در برخورد با نهادهای قدرت افزوده است.

تمهیدات این جریان برای چالش آتی از جنبه تبلیغاتی شامل برخي ترفندها از جمله مبرا و منزه نشان دادن دولت از خطاها و حواله دادن آنها به سمت نهاد رهبری و دیگر نهادهای حاکمیت، هجمه تبلیغاتی و تخریب چهره نیروهای محتمل جایگزین، لینک دادن اطلاعات از مخالفین با كمك تریبونهای غیر وابسته داخلي و خارجي به خود و یار گیری از درون طبقات متوسط با شعارهای آزادی اجتماعی است.


گذشته از اين، دولت و جريان همراه آقاي احمدي نژاد براي تداوم قدرت به یک شبکه و منبع قدرتمند اقتصادي هم نياز داشت كه اين نارضايتي نهادهاي قدرت در داخل را به دنبال داشته ، به نظر برخی مطلعین حدس زده می شود، حداقل بین ١٠ تا ٣٠ میلیارد دلار از سوی آنها در یک شبکه دوستان در خارج انباشت شده تا در موقع مقتضی برای هزینه کردن در سیاست از آنها استفاده شود، روش هایی که این جریان توانسته با كمك آن به انباشت سرمایه دست زند بسیار متنوع و گاه پیچیده شده که تنها به برخی از آنها اشاره می کنم.

١- تأمين منابع مالي از آشفتگي بازار ارز ايران كه بايد در همين ارتباط ارزيابي كرد. دادن ارز با قیمت دولتی به شرکت های تحت امر و یا افراد کارگزار که سرمایه ای نجومی را گرد می آورد.

٢- پیوند تقابلی با شبکه سرمایه داران و دادن امتیازات دولتی از جمله واگذاری پروژه ها و دیگر تسهیلات به آنها (دو پرونده فساد مالی اخیر نمونه هایی از این امر هستند)


٣- ارايه ي امتياز هاي نقدي و رانتي مانند واگذاری زمین دولتی تحت عنوان پروزه های صنعتی و همچنین در حوزه خصوصی سازی شرکتها و کارخانه های دولتی منابع مالی هنگفتی جابجا می شود.

٤- بازی با تعرفه های گمرکی که فقط در مورد موبایل رقمی نزدیک به دویست میلیون دلار سود ایجاد کرد.

٥- پول هایي كه ناشي از باز پرداخت وام هاي زودبازده داخلي همراه با نرخهای پایین سود بانكی است. براي نمونه بانك مركزي مدعي شده كه ٤٠ ميليارد دلار از اين پول ها برنگشته، اگر به آرشيو مطبوعات مراجعه كنيم بنا به گفته مظاهری رییس سابق بانک مرکزی مطلع مي شويم كه در بسياري از پرداخت هاي این وام ها، دفتر رياست جمهوري پيگير بوده است و رييسان شعبه های بانكي كه اين وام ها را پرداخت نمي كردند، بركنار مي شدند يا تحت فشار قرار داشته اند و در نهایت مقاومت مظاهری نیز منجر به برکناری وی شد.


٦- شراکت و انتفاع در وامها و کمکهای مالی که به دولت های خارجی به ویژه دولتهای آفریقایی پرداخت شده است.

با توجه به نكاتي كه گفتيد به نظر مي رسد آقاي احمدي نژاد، مدني است سعي مي كند كه نوك پيكان فشار خارجي را به سوي ديگر نهادهاي قدرت و به طور مشخص رهبري و سپاه پاسداران نشانه گيري كند و به تعبيري توپ را به زمين رهبري بياندازد، آيا اينگونه است؟

موضوع در كنار چالش هاي داخلي دولت او كه به آن اشاره كردم به روابط كليت جمهوري اسلامي با جامعه جهاني هم بر مي گردد كه آنجا هم دولت آقاي احمدي نژاد را با چالش هاي خطرناك و بيشتري از قبل مواجه كرده است.

به اين دليل كه تحريم هاي استراتژيك و سختي به جمهوري اسلامي تحميل شده كه در گذشته نبوده و اين دولت از لحاظ سياست خارجي هم فشل شده، سطح روابط ديپلماتيك ايران بسيار كاهش پيدا كرده و در جامعه جهاني هم آقاي احمدي نژاد به شدت منزوي شده و جدي گرفته نمي شود. براي همين ايشان در إظهار نظرهاي اخير خود مرتب سيگنال هايي را براي جلب نظر قدرت هاي غربي ارسال مي كند.

علاوه بر اين، در اين شرايط تحليل و تئوري آقاي احمدي نژاد اين است كه اگر بناست مصالحه اي بين جمهوري اسلامي و آمريكا صورت گيرد بايد در زمان من انجام شود و دوست دارد پيروز اين داستان باشد تا از مزاياي اين سازش و مصالحه بهر مند شود و بتواند قدرت دوستان و حلقه ي نزديك خود را براي انتخابات بعدي تقويت كند.

در واقع اين موضوع در چارچوب برنامه ي سياسي آتي محمود احمدي نژاد و دوستانش قرار مي گيرد و قدرت آنان را در صورت تحقق تقويت مي كند. براي همين در عرصه ي جهاني نوع شعارهاي رئيس دولت مدتهاست به گو نه اي شده كه نوك پيكان فشار خارجي به سمت نهاد رهبري نشانه گيري شود نه رئيس دولت.


به دليل توهم قدرت و جلب نظر نهادهاي قدرت به ويژه رهبري بود كه احمدي نژاد در ابتدا در موضع گيري هاي خود اعتدال را در برخورد با قدرت هاي غربي در پيش نگرفت و شعارهاي غرب ستيزانه و ضد إسرائيلي تند سر مي داد ؟

آقاي احمدي نژاد در اوایل دوره ي اول ریاست خود موقعيت خاصي داشت، دولتش تقريبا ائتلافی از اصولگرايان بود ، کابینه اش با افرادی پر شده بود که او آنها را نمی خواست، بنابراين سعي مي كرد با تظاهر به درك و پیروی دقيق از منویات رهبري، شعارهايي را دهد كه مورد تاييد نهاد هاي قدرت بود و براي تقويت موقعيت داخلي يا منطقه اي خود حتي در اين زمينه زياده روي هم مي كرد كه براي نمونه شعار محو اسرائيل و شكست آمریکا و دروغ بودن هلوکاست، همه با اين رويكرد طرح مي شد. در حقیقت او می خواست نشان دهد که تنها کسی است که مرعوب غرب نیست و رضایت خاطر نهادهای قدرت را به دست آورد.

در اينجا بايد نكته اي كليدي را هم يادآوري كنم. آقای احمدی نژاد در آغاز کار به اين دليل شعار سقوط آمریکا و دمکراسی آمریکایی را سر داد چون دچار این توهم هم شده بود که به تعبير حميد مولانا تئوريسن رسانه اي جناح تندرو، خود به مثابه يك رسانه، نقش مهمی در تغییر افکار عمومی جهان دارد. در واقع بخش وسیعی از این رویاها از سوي دکتر حمید مولانا، رییس سابق دانشکده ي ارتباطات امریکن در واشنگتن و مشاور مطبوعاتی وی و ریاست بنیاد مولانا به او تزریق می شد.

حضور فردي به نام حميد مولانا در دستگاه تبليغاتي سياست خارجي تندروهاي ايران از شگفتی های جمهوری اسلامی است . آقاي مولانا که تابعیت آمريكا را هم داراست با بورس وزارت خارجه ي آمريكا در سال 1968 ميلادي برای تحصیل به آمریکا رفت و در دهه هفتاد میلادی هم بورسی از بنیاد پهلوی گرفت در آمريكا تا درجه استادي هم پيش رفته.


او پس از درگذشت آيت الله خميني سعي كرد تا با پيوند با برخي نهاد هاي قدرت در جمهوري اسلامي به ويژه جناح تندرو و محافظه كار، شعارهاي راديكال و تندي را عليه ايالات متحده طرح كند، وی در دهه هفتاد شمسی در سفرهای متعددی که به ایران داشت و هم زمان در واشنگتن هم کار می کرد، از برخي مقامات ایرانی می خواست که اگر خبرها و اطلاعاتی دارند به او بدهند تا او به آمریکایی ها بدهد. همچنين او سعي مي كرد به جناح های محافطه کار و را دیکال درون قدرت ایران (مانند روزنامه کیهان و اقای احمدی نژاد)نزیک شود كه در اين راه موفق هم بود.

اين در حاليست كه طبق قانون تحریم در آمریکا، شغل و درآمدهای مالی آقای مولانا در بنیاد مولانا و بودجه دولتی داشتن جرم محسوب می شود مگر آنكه مجوزي از وزارت خزانه داری امریکا دریافت کرده باشد!


بنا براين آقاي احمدي نژاد در آغاز از سويي سعي مي كرد تحت تاثير بزرگنمايي افرادي همچون دكتر مولانا خود را به عنوان قهرمان مقابله با آمريكا نزد رهبري مطرح كند و در نتيجه ديگر اصو لگرايان نزديك به آيت الله خامنه اي را هم منزوي كند. تا حدودي هم در ابتدا موفق بود و مثلا با همين رويه بود كه درست در زمانی که علي لاريجاني دبیر سابق شورای امنیت ملی در سال ٨٥ به یک توافق نهایی با آژانس دست پیدا کرده بود و قصد داشت آن را با آمریکاییها هم نهایی کند تا پرونده ایران به شورای امنیت نرود ، احمدی نژاد کاری کرد که او استعفا دهد و شعارهای پر طمطراقش نیز باعث شد پرونده هسته ای از دست آژانس خارج و در تله شورای امنیت گرفتارشود.


به نظر شما احمدي نژاد چرا سعي كرد در دور دوم رياست خود بر دولت، غربي ها را در برابر نهاد رهبري قرار دهد و نيازمند چنين چرخش آشكاری شد؟

درباره چرخش در سياست خارجي و عدم همسويي با نهاد رهبري بايد گفت كه اين سياست آقاي احمدي نژاد به صورت آشكار بعد از حوادث سال ٨٨ عيان شد. نهاد رهبري در دور اول تا انتخابات دور دوم با اين تصور كه او مرعوب غرب نيست همه گو نه از احمدي نژاد حمايت كرد. ولي احمدي نژاد أصلا از اين زاويه ماجرا را دنبال نمي كرد و نمي كند، او در سال ١٣٨٨ و پس از انتخابات به دليل فقدان مشروعيت داخلي حتي به دنبال برقراري روابط در سطح بهتر با غرب بود و امروز هم همين خط فشار در داخل و ميل به مصالحه با غرب در خارج را تنها براي تدوام قدرت گروهي خود و نه منافع جمهوري اسلامي دنبال مي كند.


شما اگر اسناد ويكي ليكس را مطالعه كنيد خواهيد ديد كه قبل از گفت و گو هاي اكتبر ٢٠٠٩ ميلادي در ژنو و پس از نا آرامي هاي داخلي ،آقاي احمدي نژاد با اين مشكل روبرو بود كه از سوي جامعه ي بين المللي و جهان غرب چندان به رسميت شناخته نمي شد. در اسناد ويكي ليكس آمده كه سفير اتريش وقتي براي خدا حافظي به كأخ رياست جمهوري ايران مي رود و در ملاقاتي كه با آقاي اسفنديار رحيم مشايي داشته، احساس مي كند كه لحن مشایی به شدت تغيير كرده و به او بشارت می دهد که در مذاکرات ژنو، غربی ها با موضع ایران سور پرایز خواهند شد. در واقع نفس مذاکرات نشانگر قبول دولت جدید بود .


پیشنهادی که جلیلی مطرح كرد و آمریکایی ها هم متعجب شدند از تغییر مواضع ایران و هم استقبال کردند، انتقال دو سوم سنگ اورانیوم غنی شده ایران به روسیه بودكه احمدی نژاد آن را به عنوان پیروزی بزرگ و قبو ل غنی سازی از سوی غرب مطرح کر د که تبلیغات دروغی بود و در نهایت نیز با مخالفت نهادهای حاکمییت رو برو شد. پس از آن و بعد از گفت و گو هاي ژنو شما مي بينيد كه مواضع آقاي احمدي نژاد و دولت كم و بيش در مواجهه ي با غرب پاندولی است.

در واقع با توجه به مناسبات قدرت در ايران و إحساس خطر از جانب دولت، جهت بازي آقاي احمدي نژاد در عرصه ي بين المللي تغيير كرده و اين موضوع تابع تغيير نگرش او نيست، بلكه در راستاي تقويت و تداوم قدرت داخلي در برخورد با منتقدان و مخالفان است. هر وقت كه او إحساس مي كرد نهاد هاي حاكميتي و رهبري نيازمند شعار قدرتمندانه عليه غرب هستند، شعار تند سر مي دهد و هر زمان كه بخواهد قدرتش را به رخ نهاد هاي داخلي و منتقدان حكومتي اش بكشد با غرب نوعي همسويي و ملاحظه گري را پيش مي گيرد. واقعیت این است که هیچ کس شان دیپلماتیک ایران را در مقابل قدرت هاي بزرگ همچون احمدی نژاد نزول نداد.

===========================================

اپوزیسیون خارج از ایران و جنبش سبز

دومین روز از همایش اتحاد جمهوری‌خواهان

جرس: ضرورت تقویت جنبش سبز، تاکید بر تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی و نقد گرایش ها و رفتارهای جدایی طلبانه، اهمیت عنصر دین در جامعه ایران، و لزوم درک عمیق و تحلیل واقع بینانه از مطالبات شهروندان، ازجمله محورهایی بود که در روز دوم همایش اتحاد جمهوری خواهان ایران مورد اشاره و توجه سخنرانان قرار گرفت.

به گزارش ندای سبز آزادی از کلن، در دومین روز همایش پنجم اتحاد جمهوری‌خواهان ایران، شماری از صاحب‌نظران و فعالان سیاسی، کنشگران مدنی، و روزنامه نگاران، ملاحظات خود را در مورد مهمترین مسائل روز، هریک در زمانی حدود ده تا پانزده دقیقه، مطرح کردند.

مرتضی کاظمیان، عضو شورای فعالان ملی ـ مذهبی ایران، به عنوان نخستین سخنران این بخش از همایش، ضمن اشاره به وضع کنونی جنبش سبز، بر اهمیت توجه اپوزیسیون ملی و دموکراسی خواه، به این جنبش، به مثابه ی مهمترین و اصلی ترین جنبش اجتماعی ایران، و لزوم تلاش برای تقویت و گسترش آن، تاکید کرد.


این روزنامه نگار مقیم پاریس، با اشاره به در حصر و حبس بودن رهبران جنبش سبز، از جایگاه خاص آنان سخن گفت و اظهار داشت: «اگر برای ما منافع ملی بر منافع فرقه ای و گروهی و فردی ترجیح دارد، باید برای تغییر وضع رهبران و زندانیان جنبش سبز، به عنوان یک اولویت مهم، بکوشیم.»

کاظمیان افزود: «طبقه متوسط مدرن به عنوان حامل اصلی جنبش سبز، و نیز لایه های نابرخوردار جامعه به عنوان حامیان و همراهان بالقوه ی جنبش از تنگناهای اقتصادی و تورم افسارگسیخته در رنج اند. نیروهای چپ و دموکرات، باید با نگاه به داخل، و به عزم تغییر اوضاع ناگوار سیاسی و اقتصادی و همچنین، رفع تهدید خطرخیز خارجی، و برای رسیدن به انتخابات آزاد و سالم، تقویت و گسترش جنبش سبز را در اولویت اقدامات خود قرار دهند.»

 

تبعیض در ایران فقط تبعیض قومی نیست

دیگر سخنران این برنامه، بابک امیرخسروی، از اعضای ارشد اتحاد جمهوری خواهان و از فعالان پرسابقه ی چپ بود. وی در واکنش به اظهارات سه نفر از سخنرانان قبل از خود (نمایندگان کومله و دموکرات و یک فعال چپ آذری) که از حق تعیین سرنوشت اقوام ایرانی سخن گفته و آنها را ملت توصیف کرده بودند، و نیز به دفاع از مضمون توافقنامه ی اخیر دو حزب کومله و دموکرات پرداخته بودند، دیدگاه های خود را بیان کرد.

امیرخسروی با تاکید بر این نکته که خود، «آذری» است، به روابط دیرینه و صمیمی خود با عبدالرحمن قاسملو و صادق شرفکندی اشاره کرد و اظهار داشت: «من با دکتر قاسملو همدرد و همرزم بوده ام. جمهوری اسلامی که قاسملو را ترور کرد با زنده یاد شرفکندی همان مسیر را ادامه دادیم. با قتل ناجوانمردانه ی این رادمرد کرد، مسیر کنش کردها تغییر کرد. تا هنگامی که قاسملو و شرفکندی زنده بودند شعار آنان "دموکراسی برای ایران خودمختاری برای کردستان" بود. دموکراسی برای همه ایرانیان و جامعه ای آزاد در ایران.»


این کنشگر دیرپای چپ و ملی، که در پاریس ساکن است، تصریح کرد: «تبعیض در ایران فقط قومی نیست. تبعیض جنسی و مذهبی هم تبعیض است. من به دو دلیل از حزب توده جدا شدم. یکی به دلیل حمایت بی قید و شرط از خمینی و دیگری پیروی از شوروی. و بعد فعالیت مان را با قاسملو ادامه دادیم. حزب دموکرات کنونی اما، شعار "دموکراسی برای ایران" را کنار گذاشته است. توافقنامه ی اخیر اما مسئله ی قومی را عمده کرده و اولویت داده است. حل مسائل قومی را مقدم کرده به حل مسئله دموکراسی در ایران.»

امیرخسروی همچنین افزود: «مگر می شود در یک کشور چند ملت داشت؟ یک دولت و یک ملت در چهارچوب سرزمینی. ایرانیان هر یک هویت قومی نیز دارند؛ یا کرد است یا آذری یا بلوچ یا ترکمن و.... هر کدام از ما زبانی داریم و آداب و رسومی. به قول قاسملو، کردها از ایرانی ایرانی ترند. من آذری ام؛ زبان و فرهنگ خودم را دارم؛ اما همه ایرانی هستیم. آنجا که هویت قومی افراد مطرح است، و زبان و ادبیات و فرهنگ و هنر و موسیقی اش، باید به آن احترام گذاشت؛ و آن جا که ایرانی است، به هویت ملی خود و استقلال ایران احترام بگذاریم.»

سخنران بعدی برنامه، دکتر محمد امینی، پژوهشگر تاریخ بود؛ وی نیز به نقد مضمون توافقنامه ی کومله و دموکرات پرداخت. امینی تصریح کرد: «مشکل ما توافقنامه ی کومله و دموکرات نیست. مشکل اینجاست که برخی با آوردن بحث قومی به حوزه مدرنیته دارند بحث را منحرف می کنند. چه کسی می تواند به حقوق بشر معتقد باشد اما با زبان و فرهنگ و تئاتر و موسیقی اقوام مخالف باشد؟»


وی با طرح این پرسش که «آیا تبعیض قومی بالاتر از تبعیض جنسی و مذهبی است؟» به این نکته اشاره کرد که «بحث تبعیض قومی به شکل معناداری بالا گرفته، آن هم 106 سال بعد از مشروطه»، و افزود: «تکلیف میلیونها شهروندی که در ایران در مناطق قومی خود زندگی نمی کنند و در دیگر نقاط ایران ساکنند، چه خواهد شد؟ میلیون ها شهروند ایرانی با فردی از اقوام دیگر ازدواج کرده اند. تکلیف آنان چه خواهد شد؟ منظور از حق سرنوشت چیست؟ تکلیف در اعلامیه جهانی حقوق بشر مشخص شده. حق تعیین سرنوشت مربوط به مردم است و نه مربوط به مفهومی با عنوان ملت.»

امینی تلاش برای جدایی از ایران یا طرح برخی مواضع اینچنینی را مورد نقد قرار داد و گفت: « اگر قرار بر جدای باشد، اهالی جنوب ایران که بر روی گاز خوابیده اند، برای خود اولویت قائل می شوند. اما گاز بندرعباس ملک مشاع ملت ایران است. مالکیت بر این سرزمین مالکیت قومی نیست. همه ساختارها از مشروطه دگرگون شد.»


این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران همچنین گفت: «در ایران 900 گویش و قوم ـ گویش داریم. در خراسان، سمنان، مازندران و ... اگر این طور است، جمهوری خودمختار شهمیرزاد هم تشکیل شود. زیبایی جامعه ایران در آمیزش اقوام است. تمام چالش ما با حکومت ایران تاسیس هویت دینی است. تلاش می کنیم در فرش هزار رنگ ایران، همه شهروند باشند. طبیعی است در یک وضع دموکراتیک، در سنندج یک کرد اهل سنت شهردار می شود. دموکراسی یعنی امکان انتخاب یک کرد اهل سنت به عنوان رییس جمهور. هیچ قومی در ایران به دلیل پیشینه تاریخی متفاوت، نمی تواند حقوق سیاسی ویژه داشته باشد.»

 

اپوزیسیون کجا ایستاده است؟

روح الله شهسوار، از کنشگران عضو سفیران سبز امید هم در سخنانی گفت: «در اکت سیاسی و مسیری که تعریف می کنیم، شهروندان ساده و معترضی که کانون جنبش اعتراضی هستند، چه جایگاهی دارند؟ در برنامه های سیاسی ما، رنج و درد واقعی این افراد چه جایگاهی دارند؟ ما چه موقعیتی و نسبتی با این میلیون ها معترض بالقوه و بالفعل داریم؟»

این کنشگر حامی حنبش سبز همچنین گفت: «چند میلیون شهروند معترض در 25خرداد 88 به خیابان رفتند و شیدا نشدند و ماه ها مطالبات خود را تعقیب کردند. کاش برنامه های سیاسی خودمان را با این واقعیت ها تنظیم کنیم.»

نوشابه امیری، روزنامه نگار و از اعضای شورای سردبیری روزآنلاین هم در سخنانی تصریح کرد: «ما اینجاییم به خاطر ایران؛ ایران و زندانیان سیاسی، به خصوص موسوی و کروبی و رهنورد و به ویژه روزنامه نگاران را از یاد نبریم.»


امیری همچنین گفت که «میرحسین موسوی در جنبش سبز دائم عضوگیری کرد و آن را جنبشی شامل رنگ ها و طیف های مختلف دانست؛ نباید همراهان و حامیان این جنبش را مایوس و حذف کرد؛ نباید در مورد دلایل همراهی کسانی که دستبند سبز بسته اند انگیزه خوانی کرد.»

وی با بیان این نکات که «من در آخرین سال دولت خاتمی از ایران خارج شدم؛ برای آمدن و نامزدی خاتمی سخنرانی کردم؛ و تحت فشار قرار گرفتم چون عکس خاتمی را روی جلد نشریه ام زدم»، درعین حال تاکید کرد که سیدمحمد خاتمی، پتانسیل و راهبرد مشخصی دارد؛ «از خاتمی تصویر و ارزیابی واقعی داشته باشیم، همان طور که هست. در تحلیل نحولات سیاسی ساده سازی نکنیم و چیزی اضافه بر همراهان بار نکنیم که در آنان نیست.»

پروین بختیارنژاد، از اعضای شورای فعالان ملی ـ مذهبی، در سخنانی گفت: «اگر به همگرایی معتقدیم و کارهای مشترک را تعیقب می کنیم بهتر است نوع نگاهمان را به نهادهای مدنی به‌روز کنیم و متناسب با شرایط نگاه خود را تغییر دهیم.»

این پژوهشگر حوزه زنان که چندی است مقیم فرانسه شده، همچنین گفت: «اگر می خواهیم به همگرایی فکر کنیم از پروژه های کوچک و مشخص با مدت زمان محدود شروع کنیم.»

او همچنین توصیه کرد که فعالان سیاسی مهاجر و مقیم خارج «تجربه جوامع دموکراتیک را در حوزه های مختلف سیاسی، مدیریتی، تشکیلاتی و مدنی بازخوانی و ترجمه کنند.»

 

متدینان در فردای ایران آزاد

دکتر حسن فرشتیان، دانش آموخته ی ارشد حقوق و از روحانیان حامی جنبش سبز، از دیگر سخنرانان این برنامه بود؛ وی به تبیین ضرورت توجه به جایگاه دین و باورهای مذهبی در جامعه ایران اشاره کرد و با تاکید بر کارویژه های مراجع مستقل و مردمی، گفت: «آیت الله منتظری در واکنش به اعدام های سال 67 یک تنه، و به اندازه تلاش همه نیروها معترض شد و فریاد زد. جالب اینجاست که خودش ازجمله آسیب دیدگان ترور بود؛ اما فریاد او حتی از آسیب دیدگان رساتر و بلندتر بود.»

فرشتیان افزود: «نگاه ما به دین و باورهای مذهبی مردم احتیاج به بازخوانی دارد. فراموش نکنیم که نیروهای دینی هم در ایران حضور دارند. در فردای آزادسازی ایران، نیروهای مذهبی می توانند موثر باشند. به دلیل سیاست های حکومت اما، در همین ماجرای فیلم و کاریکاتور وهن آلود، کمترین واکنش اعتراضی در ایران صورت می گیرد.»


وی همچنین لزوم توجه به جنبش سبز را مورد تاکید قرار داد و تصریح کرد که «موسوی و کروبی آینه صدای اعتراض ایران شدند. آینه محدب یا معقر نشویم. درصورتی موفق خواهیم بود که آینه ای از صدای مردم ایران باشیم و هنر آینه بودن را ادا کنیم.»

حسن یوسفی اشکوری، از فعالان ملی ـ مذهبی نیز در سخنان خود، تاکید کرد: «جنبش سبز هست و ادامه دارد، حتی به اتکای ادامه حبس و حصر موسوی و کروبی و رهنورد.»

این پژوهشگر دینی به تبیین مفهوم اپوزیسیون پرداخت و گفت: «اپوزیسیون یعنی اینکه در برابر حاکمیت برنامه ی بدیل داشته باشیم. اما این مفهوم به براندازی رژیم تقلیل یافته و حتی به انحراف رفته است. آلترناتیوسازی با گردهم آمدن چند نفر ممکن نمی شود؛ نیاز به برنامه ی جایگزین است. اپوزیسیون حتی باید کارشناسانه بگوید می خواهد با بودجه سالانه چه کند و برنامه اقتصادی و فرهنگی پیشنهادی اش چیست.»

یوسفی اشکوری همچنین گفت: «درصورتی می توانیم به دوران پساجمهوری اسلامی به روایت کنونی و به آینده بهتر امیدوار باشیم که از هم اکنون نخبگان به فردا فکر کنند و برنامه ی مشخص برای اداره کشور داشته باشیم. حتی برای چگونگی برگزاری انتخابات آزاد باید برنامه داشت.»

این فعال سیاسی مقیم آلمان همچنین تاکید کرد: «در فردای ایران ـ چه جمهوری اسلامی باشد یا نه ـ یکی از مسائل مهم و مبرم کشور، نسبت نیروهای سیاسی با مذهب است. تفکیک ظاهری نهاد دین از نهاد دولت مشکلی را حل نمی کند. وقتی این تفکیک صورت گرفت در مورد نحوه ی تعامل با دین و دینداران چه می خواهیم بکنیم؟»


او در سخنان خود لزوم تعیین نسبت با حکومت دینی توسط نیروهای سیاسی را مورد اشاره قرار داد و افزود: «من شخصا اعتقادی به حکومت مذهبی با هیچ قرائتی ندارم چه رسد به بحث ولایت فقیه. مسئله دین مدنی باید مورد توجه قرار گیرد.»

افزون بر افراد پیش گفته، فرخ نگهدار، رضا فانی یزدی، علی شاکری، بهزاد کریمی، و مهران براتی از دیگر افرادی بودند که ارزیابی و ملاحظات خود را در مورد مهمترین مسائل ایران توضیح دادند.

همایش پنجم اتحاد جمهوی خواهان ایران، از روز جمعه 12 اکتبر 2012 در کلن آلمان آغاز به کار کرد.

===========================================

اعدام بیش از ۲۰۰ نفر در نیمه اول سال ۲۰۱۲ در ایران

جرس: جامعه دفاع از حقوق بشر در بیانیه مطبوعاتی که به مناسبت ۱۰ اکتبر، روز جهانی نفی اعدام، منتشر کرده با استناد به گزارش بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل، در مورد میزان اعدام‌ها در ایران نوشته‌است بیش از ۶۰۰ نفر در سال ۲۰۰۱ و بیش از ۲۰۰ نفر در نیمه اول سال ۲۰۱۲ در ایران اعدام شده‌اند.

این سومین گزارشی است که بان گی‌مون، دبیرکل سازمان ملل، طی سه سال گذشته در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران به مجمع عمومی سازمان ملل که هم‌اکنون حدود یک ماه است آغاز به کار کرده، ارائه کرده‌است.


عبدالکریم لاهیجی، نائب رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر، درباره این گزارش به رادیو فردا می‌گوید: «آقای بان گی‌مون این گزارش ۱۹ صفحه‌ای را بر اساس گزارشی که سازمان‌های حقوق بشر و از جمله جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران و فدراسیون بین‌المللی دفاع از حقوق بشر دو ماه پیش به او دادند تهیه کرده و در صدر این گزارش مثل همیشه موضوع حق زندگی است. متاسفانه فراوانی مجازات اعدام در ایران به طور قطع بیش از ۶۰۰ اعدامی است که ما گزارش دادیم. میزان اعدام طی چهار پنج سال گذشته در ایران همواره روبه افزایش بوده، بنابراین ما نمی‌دانیم در سال جاری آمار واقعی اعدام چقدر است.»

عبدالکریم لاهیجی می‌افزاید: «بسیاری از این اعدام‌ها به اصطلاح رایج از طرف حکومت مربوط به قاچاقچیان مواد مخدر و در بسیاری از موارد هم اعدام‌های سیاسی است به خصوص در مناطق قومی مانند کردستان، خوزستان و بلوچستان. این مسئله نگرانی جامعه بین‌المللی از جمله آقای بان گی‌مون را تشدید کرده و در صدر گزارش خود از مقام‌های جمهوری اسلامی ایران خواسته‌است به سیاست کشتار در ایران ادامه ندهند.»

بیانیه جامعه دفاع از حقوق بشر به مناسبت ۱۰ اکتبر، روز جهانی نفی اعدام، نوشته‌است دولت‌مردان جمهوری اسلامی ایران باید پیشنهادهای سال ۲۰۰۱ کمیته حقوق بشر و پیشنهادهای دبیرکل سازمان ملل متحد را به اجرا بگذارند.


​​عبدالکریم لاهیجی درباره چندوچون این پیشنهادها توضیح می‌دهد: «جمهوری اسلامی متعهد به میثاق‌های بین‌المللی حقوق مدنی-سیاسی است. در آخرین گزارشی که دو سال پیش به کمیته حقوق بشر ارائه شده بود و من نیز در هنگام رسیدگی به آن حضور داشتم، اعضای کمیته در موارد متعدد گفتند جمهوری اسلامی مفاد میثاق را نقض می‌کند و آنها برای چندمین بار به جمهوری اسلامی اخطار کردند هم قوانین خود را با موازین میثاق بین‌المللی حقوق مدنی- سیاسی منطبق کند و هم از نقض مستمر میثاق دست بکشد. جمهوری اسلامی ایران وضعیتی استثنایی را در جامعه بین‌المللی پیش آورده‌است، یعنی از یک طرف عضو یک عهدنامه بین‌المللی است و از طرف دیگر این عهدنامه را نقض می‌کند.»

همچنین به مناسبت روز جهانی «مبارزه علیه اعدام»، شماری از فعالان حقوق بشر و حقوقدان‌های زندانی در بند ۳۵۰ زندان اوین از جمله محمد سیف‌زاده، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، مهدی خانی، مصطفی دانشجو و تعدادی دیگر در بیانیه‌ای خواستار حذف مجازات اعدام از قوانین جمهوری اسلامی ایران شدند.

در بخشی از این بیانیه آمده‌است: «خواست ما این است که با لغو اعدام از صحنه قضایی ایران، مهر به جای کین و منطق به جای زور، و اصلاح بزهکاران و خشکاندن معضلات اجتماعی به جای اعدام بنشیند.» 

=========================================

یادداشت محمد‌امین هادوی از زندان اوین: هیچ یک از اجزا حکومت، مسئولیت سقوط در تولید را نمی‌پذیرند

جرس: محمدامین هادوی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین با اشاره به نوسانات بازار ارز و طلا و بی تدبیری مسوولان در این خصوص نوشت: “واقعیت این است که در هر کشور توسعه یافته یا در حال توسعه این اتفاق رخ داده بود تاکنون یا دولت سقوط کرده بود و یا حداقل برخی از وزرا یا رییس بانک مرکزی آن کشور، بطور داوطلبانه از کار کناره گیری می‌کردند.”

به گزارش کلمه، هادوی در بخشی از نامه خود با بیان اینکه در سال های اولیه ریاست جمهوری سید محمدخاتمی، تک نرخی شدن ارز در کشور و پایان دلارهای رانتی ۷-۶۰-۷۵-۳۰۰ تومانی نوید شروع وضعیت مطلوبی برای اقتصاد کشور را می‌داد نوشته است: “مخالفت های دیگر مقام‌های نظام با این اصلاحات و بویژه مخالفت با افزایش نرخ ارز بر اساس ما به تفاوت تورم داخلی و خارجی از همان زمان، دولت اصلاحات را با چالشی جدی روبرو کرد.”

محمدامین هادوی در مهرماه ٨٩ به اتهام فعالیت هایی از جمله مراجعه به منزل شهدای جنبش سبز و ارتباط و ملاقات با فعالان و رهبران جنبش سبز بازداشت و از سوی قاضی پیرعباسی به تحمل ۶سال حبس محکوم شد.


این زندانی سیاسی فرزند هادوی اولین دادستان کل انقلاب پس از پیروزی انقلاب در دوران بازداشت به مدت ۶٠ روز دست به اعتصاب غذای تر زد زیرا ماموران امنیتی جهت تحت فشار قرار نهادن وی فرزندش را نیز بازداشت کرده بودند.

متن کامل نامه این زندانی سیاسی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

طی چند هفته گذشته، بازار ارز و طلا در کشور چنان متلاطم شده که ظاهرا هیچکس قادر به انجام اقدامی موثر برای بازگشت ثبات و آرامش قطعی به این بازار و در نتیجه طبیعی شدن وضعیت تولید و تجارت نیست. درحالی نرخ دلار از ۱۲۰۰ تومان در سال گذشته به حدود ۴۰۰۰ تومان پس از یکسال رسیده که هیچ مقامی در قبال این افزایش پاسخگو نبوده و نیست.


با وجود شدت بحران مسوولان ایرانی مایلند همه چیز را طبیعی جلوه دهند و بحران کنونی را حداکثر، نارسایی حاصل از اخلال برخی دلالان عنوان کنند. واقعیت این است که در هر کشور توسعه یافته یا در حال توسعه این اتفاق رخ داده بود تاکنون یا دولت سقوط کرده بود و یا حداقل برخی از وزرا یا رییس بانک مرکزی آن کشور، بطور داوطلبانه از کار کناره گیری می‌کردند. و چه بسا که برخی مقام‌ها به جهت سو تدبیر یا بدبینانه‌تر بگوییم به خاطر سونظر به محاکمه کشیده می‌شدند.

اگر فراموش نکرده باشیم در سال های اولیه ریاست جمهوری سید محمدخاتمی، تک نرخی شدن ارز در کشور و پایان دلارهای رانتی ۷-۶۰-۷۵-۳۰۰ تومانی نوید شروع وضعیت مطلوبی برای اقتصاد کشور را می‌داد و در کنار آن اصلاح قانون مالیات‌ها، کاهش تعرفه‌های گمرکی، شروع مذاکرات برای عضویت ایران در سازمان جهانی (WTO) و بسیاری اصلاحات دیگر در این زمینه، آگاهان و فعالان اقتصادی را نسبت به آینده امیدوار کرده بود اما مخالفت های دیگر مقام‌های نظام با این اصلاحات و بویژه مخالفت با افزایش نرخ ارز بر اساس ما به تفاوت تورم داخلی و خارجی از همان زمان، دولت اصلاحات را با چالشی جدی روبرو کرد تا جایی که آقای خاتمی در آخرین ماه های مسوولیتش از اینکه نتوانسته بود نرخ ارز را بر اساس قانون بصورت پلکانی افزایش دهد اظهار تاسف کرد چرا که مگر می‌شود تورم، سالیانه بهای تمامی کالاها و خدمات را افزایش بدهد ولی نرخ ارز همچنان ثابت بماند؟ اما براستی ثبات نرخ ارز در حدود ۱۰۰۰ تومان در این سال‌ها به نفع چه کسانی بود؟ طبیعتا به نفع کسانی که بتوانند با این نرخ ارزان، واردات را هر ساله افزایش دهند به نحوی که واردات قانونی را به حدود ۸۶ میلیارد دلار درسال ۹۰ (که حدود ۸۰ درصد آن کالاهای واسطه‌ای و مصرفی است) و واردات غیر قانونی قاچاقی را تا حدود ۲۰ میلیارد دلار (که تماما کالاهای مصرفی است) برسانند. و دوباره سیستم منسوخ شده و رانتی چند نرخی ارز را احیا نمایند.


بدین ترتیب در حالی که قیمت تمام شده تولیدات داخلی کشور هرساله ۲۰ الی ۳۰ درصد افزایش می‌یافت نرخ دلار فقط ۳-۴ درصد بالا می‌رفت و این به معنای دادن سوبسید به تولیدات بنجل برخی کشور‌ها خصوصا چین و فروش هرچه بیشتر کالاهای کم کیفیت به ما از یک سو و فشار به تولیدکنندگان داخلی برای رقابت با کالاهای ارزان قیمت وارداتی با دلارهای سوبسیدی ارزان، از سوی دیگر بود.

فهم این معادله، بسیارآسان و در عین حال بسیار دردناک است؛ کالایی که قیمت جهانی آن در سال ۸۰ حدود ۱۰۰ دلار بود، در سال ۹۰حداکثر به ۱۵۰دلار رسیده بود، در حالی که قیمت تمام شده داخلی اگر در سال ۸۰معادل دلار (یعنی ۹۰۰۰۰تومان) بوده، پس از ده سال در سال۹۰به حدود ۳۰۰۰۰۰تومان رسید، که بر اساس دلار ۱۲۰۰ تومان معادل ۲۵۰دلار رسید که این یعنی تولید داخلی حداقل ۱۰۰دلار گران‌تر از قیمت معادل خارجی‌اش برای برای تولید کننده ایرانی تمام شد. بنابراین چگونه این تولیدکننده می‌توانست یا اکنون می‌تواند با کالای خارجی وارداتی رقابت کند؟ به همین جهت است که بر اساس گزارش‌های رسمی و غیر رسمی، بسیاری از واحدهای تولیدی یا تعطیل شده‌اند یا با ظرفیتی کمتر از ظرفیت واقعی خود تولید می‌کنند اما غریب آنکه هیچ یک از اجزا حکومت، مسئولیت سقوط در تولید را نمی‌پذیرند. برای نمونه در مصاحبه اخیر رییس مجلس، ایشان چنان به دولت حمله کرده و صرفا دولت را مسوول مشکلات فعلی کشور و اعلام آمارهای خلاف دانسته که گویا ایشان و نمایندگان مجلس هیچگونه مسوولیتی بر تصویب قوانین و نظارت بر اجرای آن و مسوولان نداشته و ظاهرا فراموش کرده‌اند مجلس طی ۷سال گذشته چنان مجذوب و مسحور دولت بود که به فریادهای دلسوزان و منتقدان هیچ توجهی نداشت و همراه با دیگر مقام‌های حکومتی پیوسته از این دولت تعریف و تمجید کرده و آن را در راستای دولت امام معصوم (ع) می‌دانسته است. اکنون نیز که وضع ارزی کشور به مراحل بحرانی رسیده است به جای برخورد با افراد مسوول، معرفی آن‌ها به مردم و محاکمه ایشان، صرفا با چند دلال یا واسطه ارزی برخورد شده، سعی در کتمان مشکلات و واقعیت‌های موجود می‌شود. دستگاه های عاجز از حل مشکلات نیز پاسخ تجمعات، اعتراضات و انتقادات بازاریان و مردم در روز چهارشنبه هفته گذشته را با برخورد نظامی و انتظامی می‌دهند در حالی که حکومتی که در طرف مردم باشد، از این انتقادات و تظاهرات بهره برده، سعی در حل معضلات ایجاد شده و پاسخگو کردن مسوولان کشور خواهد داشت اما آیا اگر تظاهرات و انتقادات و هر گونه تجمع را ممنوع کنیم با پاک کردن صورت مسئله، مشکلات اقتصادی و واقعی را حل خواهیم کرد؟ یا صرفا لحظات بروز بحران های بزرگ‌تر را به تعویق می‌اندازیم؟


درحال حاضر، برخورد با اعتراضات مردم، دستگیری چند دلال خرده پا، ایجاد مرکز مبادلات ارزی و… داروهایی موقت برای این بیماری اقتصادی کشور است و به نظر می‌رسد بیان صادقانه واقعیت‌ها به مردم، برکناری و محاکمه مسوولان اقتصادی و ارزی و کمک گرفتن از متخصصان دلسوز کشور راه برون رفت از وضعیت فعلی اقتصادی بحرانی کشور باشد وگرنه به گونه‌ای اجتناب ناپذیر روزهای سخت تری در پیش خواهد بود.

محمد امین هادوی – ۹۱/۷/۱۵ زندان اوین

==========================================

اعتصاب۴۰۰ کارگر کارخانه بینان دیزل تبریز وارد هفته سوم شد

جرس: اعتصاب ۴۰۰ کارگر کارخانه بنیان دیزل تبریز وارد سومین هفته خود شد. دلیل این اعتصاب انتقال اجباری کارگران به کارخانه‌ها و کارگاه‌ها در سایر شهرهای استان آذربایجان شرقی اعلام شده است.

به گزارش کلمه، مدیرعامل و مالک کارخانه بنیان دیزل تبریز، محمدرضا زنوزی مطلق، یکی از متهمین پرونده فسادهای مالی دولت احمدی‌نژاد، تصمیم به انتقال اجباری کارگران به سایر کارگاههای خود در شهرستان آذرشهر و عجب شیر گرفته است.

مدیریت کارخانه به کارگران گفت: «کسانی که داوطلبانه منتقل نشوند اخراج و به محض اتمام قراداد بیکارخواهند شد.» به گفته کارگران این کارخانه مشکلی در تولید ندارد و مشکلات بوجود آمده ناشی از تعمد مدیریت برای به بحران کشاندن وضعیت کارخانه است. کارگران معتقدند که هدف مدیر عامل کارخانه تغییر کاربری و فروش زمین کارخانه است. کارگران در اعتراض به این وضعیت اکنون سه هفته است که دست از کار کشیدند و در اعتصاب به سر می‌برند.

در ابتدای ماه جاری نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر در مجلس نهم، نسبت به تعطیلی کارخانه بنیان دیزل تبریز هشدار داد. محمد اسماعیل سعیدی بدون اشاره به پرونده‌های اتهام فساد مالی زنوزی، ضمن تاکید بر تسریع در حل مشکلات نقدینگی بنیان دیزل، به خبرنگار ایلنا گفت: «به نظر می‌رسد بانک‌های عامل در ارائه تسهیلات به واحدهای تولیدی و صنعتی کم کاری می‌کنند و در این زمینه باید نظارت‌های مناسبی صورت گیرد.» این درحالی است که زنوزی یکی از بزرگ‌ترین بدهکاران به سیستم بانکی کشور است.


شرکت بنیان دیزل با بیش از ۴۰ سال تجربه در زمینه تولید موتورهای دیزلی یکی از نخستین تولیدکنندگان این نوع موتور‌ها در ایران به شمار می‌رود و در کنار تولید و مونتاژ موتورهای دیزلی از سال ۷۶ برای سایر شرکت‌های موتورساز کشور نیز خدمات ارائه می‌کند. این شرکت در سال ۴۸۱۳ تحت لیسانس شرکت درمن انگلستان و با هدف مونتاژ این نوع موتور‌ها تاسیس شد و فعالیت خود را از سال ۵۰ آغاز کرد و در سال ۵۵ نیز طی قراردادی با شرکت ولوو سوئد، خط مونتاژ و تست موتورهای شرکت فوق را برای نصب در کامیون‌های تولیدی شرکت زامیاد راه اندازی کرد.

شرکت بنیان دیزل در بهمن سال ۸۶ از طریق بورس اوراق بهادار توسط سرمایه گذاری فولادگس‌تر کوثر خریداری شد. محمدرضا زنوزی مطلق مدیرعامل و مالک فولاد گس‌تر کوثر است که بواسطه اتهامات مالی و بدهی به بانک‌ها تا کنون چندین بار بازداشت شده بود و در تیرماه گذشته نیز سخنگوی قوه قضائیه در سی و یکمین نشت خبری خود با اصحاب رسانه، ضمن تأیید خبر بازداشت زنوزی علت بازداشتش را مسائل مالی اعلام کرده بود. زنوزی یکی از متهمین پرونده فسادهای مالی دولت احمدی‌نژاد است. وی چندی پیش با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. فولاد گس‌تر تبریز، بانک گردشگری، هواپیمایی آتا، کارخانه بنیان دیزل، فولاد بناب، فولاد سهند، ایران خودرو تبریز، درپاد، گروه صنعتی یاقوت صنعت و شرکت بازرگانی شاهین از جمله مجموعه‌های صنعتی و اقتصادی بودند که نامبرده مالک یا سهام دار آن‌ها می‌باشد.

==============================================

بیکاری 200 کارگر در تعدیل نیروی “اشی‌مشی” طی یک ماه

جرس: مسئول کانون شوراهای اسلامی کار استان گیلان گفت: در مدت یک ماه گذشته ۲۰۰ کارگر شاغل در گروه تولیدی-بازرگانی اشی‌مشی بیکار شده‌اند.

به گزارش ایلنا، محمد پارسا گفت: علت این تعدیل و اخراج به اختلاف میان سرمایه‌گذاران‏‏، کمبود نقدینگی، فروش و خرید مواد اولیه بازمی‌گردد.

به گفته این فعال کارگری کارگران تعدیل شده از ۱۰ تا ۱۲ سال سابقه کار داشته‌اند که همگی برای استفاده از بیمه بیکاری به سازمان تامین اجتماعی معرفی شده‌اند.

نائب رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور با یادآوری اینکه تا پیش از این تعدیل‌ها‏، تعداد کارگران شاغل در گروه اشی‌مشی به حدود هزار نفر می‌رسید‏؛ گفت خوشبختانه با مداخله به موقع مقامات استانداری اکنون روند تعدیل‌ کارگران متوقف شده است.

وی تاکید کرد: با وجود تعدیل صورت گرفته فعالیت در گروه اشی‌مشی ادامه دارد و پرداخت مطالبات کارگران بطور منظم و طبق روال قبلی ادامه دارد.

پارسا گفت: درحال حاضر فعالیت گروه اشی‌مشی با حضور باقیمانده کارگران ادامه دارد و انتظار می‌رود که با مداخله استانداری وضعیت به وجود آمده به حالت عادی باز گردد.

گفتنی است گروه تولیدی-بازرگانی اشی مشی در سال ۱۳۷۱ راه‌اندازی شد و در زمینه تولید مواد غذایی، آب و سایر نوشیدنی‌ها فعالیت می‌کند.

================================================

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages