امیرارجمند: خانواده موسوی تهدید شده‌اند اطلاع‌رسانی نکنند + سایر خبرها

0 views
Skip to first unread message

Emrooz News

unread,
Nov 20, 2012, 3:37:51 PM11/20/12
to

امیرارجمند: خانواده موسوی تهدید شده‌اند اطلاع‌رسانی نکنند

وبسايت کلمه٬ نزديک به ميرحسين موسوی گزارش داده که فرزندان ميرحسين موسوی تهديد شده‌اند که هرگونه خبررسانی درباره پدر و مادرشان٬ با قطع ارتباط کامل آنها با آقای موسوی و خانم رهنورد پاسخ داده می‌شود.

اين درحالی است که خانواده آقای موسوی نسبت به وضعيت جسمی ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد ابراز نگرانی می‌کنند و گفته‌اند که آقای موسوی روز دوشنبه برای انجام آزمايشات پزشکی به بيمارستان برده شده است.

راديو فردا در اين باره با اردشير اميرارجمند٬ مشاور ارشد ميرحسين موسوی گفت‌وگو کرده است.

وبسايت کلمه گزارش داده در دو هفته اخير وضعيت جسمی آقای موسوی مناسب نبوده و با درد در ناحيه قلب و افت فشار خون روبه‌رو بوده. آيا اقدامی برای درمان آقای موسوی شده؟

 

اردشير اميرارجمند: روز دوشنبه صبح آقای موسوی برای انجام بعضی از آزمايش‌‌های پزشکی به بيمارستان قلب منتقل شد و بعد از چند ساعت بار ديگر به زندان خانگی برده شد.

آقای موسوی در وضعيت جسمانی قرار دارد که لازم است پزشک مورد اعتماد به طور مستمر او را تحت نظر داشته باشد ولی متاسفانه پروتکل پزشکی درمورد او رعايت نمی‌شود. از طرف ديگر به خانواده او فشار زيادی وارد می‌شود که از دادن اخبار خودداری کنند و خبری درباره آقای موسوی درز نشود.

 

- آقای اميرارجمند به هرحال آقای موسوی و خانم رهنورد از بهمن سال ۸۹ در حصر خانگی هستند. چرا الان خانواده ايشان تهديد می‌شوند؟

اردشير اميرارجمند: اينکه چرا اين کار را انجام می‌دهند٬ کاملا روشن است. آقايان فکر می‌کنند که هربار صحبت از آقای موسوی و کروبی و خانم رهنورد شود٬ مردم از خودشان می‌پرسند که چه اتفاقی افتاده است.

از خودشان خواهند پرسيد که انتخاباتی بود و در آن اين افراد ادعاهايی کردند و صحبت‌هايی کردند درباره آينده کشور و درمورد کشاورزان٬ روستاييان و کارگران٬ درباره اينکه آينده اقتصادی کشور  که اينطور خواهد شد٬ در رابطه با تحريم‌های سازمان ملل٬ اثرات آن و پرونده هسته‌ای٬  درباره معيشت مردم و آينده کشور پيش‌بينی‌هايی کردند که اين پيش‌بينی‌ها درست درآمده است.

 

هروقت که از آقای موسوی و کروبی صحبت شود٬ به صورت ناخودآگاه اين مسايل در ذهن مردم متبادر می شود. اگر که صحبت از آقای موسوی و کروبی می‌شود همه اين سوالها دوباره مطرح می‌شود و همه ذهنيت‌ها برگردانده می‌شود و آن چيزی که آقايان را نگران می‌کند اين است٬ بخاطر اين است که نمی‌خواهد صحبتی از آقای موسوی و کروبی و خانم رهنورد صورت بگيرد. به هرحال ما در وضعيتی قرار داريم که چهار سال از انتخابات قبلی گذشته و درآستانه انتخابات جديد هستيم.

 

سه نفر را مدت دو سال است که بی‌جهت زندانی کرده‌اند. اگر دليل و مدرکی دارند٬ بايد آنها را محاکمه کنند. اگر اينها دروغ گفته‌اند٬ دزدی کرده‌اند٬ خيانت کرده‌اند٬ چهار سال وقت داشتند مدرک جمع کنند. اگر مدرکی نيست٬ بايد آنها را آزاد کنند. اينکه آقايان فکر می‌کنند اگر بروند و با آمريکا مذاکره کنند٬ کسی متوجه نمی‌شود اشتباه است. خبرش منتشر می‌شود. در دنيايی هستيم که اخبار پنهان نمی‌ماند. حالا چطور انتظار دارند که خبری درمورد آقای موسوی و خانم رهنورد پنهان بماند و اگر گفته می‌شود٬ بايد خانواده را تحت فشار قرار بدهند؟


- آقای اميرارجمند خانواده آقای موسوی به چه تهديد شده‌اند؟ به آنها گفته شده در مورد وضعيت آقای موسوی و خانم رهنورد اطلاع‌رسانی نکنند در غير اينصورت چه اتفاقی خواهد افتاد؟

اردشير اميرارجمند: انواع و اقسام فشار به تک‌تک اعضای خانواده وارد می‌کنند. در مورد مسايل شغلی و خانوادگی و قطع ارتباطات آنها را تحت فشار می‌گذارند. الان برای خانواده مهم اين است که از وضعيت  آق ای موسوی و خانم رهنورد اطلاع داشته باشند . خانواده او به انواع مختلف تهديد شده‌اند.

 

- به‌طور کلی وضعيت جسمی آقای موسوی چطور است؟ دو ماه پيش هم عمل آنژيوگرافی داشت. گفتيد روز دوشنبه هم به بيمارستان منتقل شد و به منزل بازگردانده شد. خبری داريد که وضعيت جسمی آقای موسوی و خانم رهنورد چطور است؟

اردشير اميرارجمند: از نظر روحی هردو بسيار خوب هستند. خانم رهنورد دچار لرزش صورت و دست است. اين مساله قبلا وجود نداشته. آقای موسوی زمانی که به حصر خانگی رفت٬ در سلامت کامل بود اما الان مشکلات قلبی پيدا کرده. نه محيط نگهداری او آرام است و نه مراقبت‌های پزشکی بر اساس پروتکل لازم صورت می‌گيرد. لذا خبررسانی در اين زمينه در حد بسيار پايين است.

ما اميدواريم که قوه قضاييه به اين مساله توجه کافی داشته باشد و هرچه زودتر بولتن مستمر سلامتی آقای موسوی منتشر شود. به هرحال در کشوری که هيچکس مسووليت قانونی اعمالی که بايد انجام دهد را برعهده نمی‌گيرد٬ اين مساله بسيار حائز اهميت است که هرچه زودتر پرونده قضايی آقای موسوی و خانم رهنورد و آقای کروبی روشن شود. باز هم تاکيد می‌کنم يا اين افراد بايد فوری آزاد شوند٬ يا محاکمه عادلانه و علنی شوند تا مشخص شود که اين افراد به چه متهم هستند و آنها هم چه حرفهايی برای زدن به مردم دارند.

==================================================

مدنی، صادقی، ستار، و بازجوها

مرتضی کاظمیان

بازجوهای مسلط بر بند ۲۰۹، پنج روز از حضور دکتر سعید مدنی، فعال ملی ـ مذهبی و پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی در بند ۳۵۰ اوین نگذشته، وی را بار دیگر به این بند امنیتی (209) بازگرداندند. دکتر مدنی در حالی از بند ۳۵۰ منتقل شده که در تیرماه نیز با دستور قضایی به بند مزبور رفته بود اما روز بعد بازجوها او را به بند ۲۰۹ منتقل کردند. و این همه درحالی رخ داده که حدود یازده ماه از حبس غیرقانونی این کنشگر سیاسی حامی جنبش سبز در بند امنیتی تحت مدیریت بازجوها سپری می‌شود.

 

این خبر درحالی اعلام شد که روز پیش از آن، نامه‌ی تکان‌دهنده‌ی آرش صادقی، فعال دانشجویی منتشر شده بود. صادقی در این نامه گزارش داده در تمام ۱۰ ماهی که از حبس مجدد وی می‌گذرد در سلول‌های انفرادی زیرزمین بند ۲۰۹ زندانی بوده؛ بازداشتی که همچون برخورد امنیتی با سعید مدنی، با ضرب و شتم و خشونت توام بوده است.

رفتار غیرقانونی و ضدانسانی بازجوهای مسلط بر اوین و دادگاه انقلاب، در شرایطی به‌وقوع پیوسته که چند روز پیش رییس قوه قضاییه منصوب رهبر جمهوری اسلامی، در اظهارنظری درباره‌ی قتل ستار بهشتی گفته بود: «اگر اثبات شود که این فرد در اثر شکنجه فوت کرده، تخلف و جنایت چند مامور بوده است، و نباید به بهانه‌ای برای تضعیف نیروی انتظامی یا قوه قضاییه تبدیل شود.»

 

صادق لاریجانی چشمان خود را بر بی‌عدالتی جاری در زندان‌های جمهوری اسلامی، و نیز بر ستمی و رنجی که متهمان سیاسی تحمل می‌کنند، بسته است. رییس دستگاه قضایی یا یک‌سره از اوضاع زندان‌ها و زندانیان بی‌خبر است، که دراین‌صورت فاقد صلاحیت برای اداره‌ی چنین دستگاه مهمی (قضایی) است؛ و یا آن‌که چون دیگر مقام‌های ارشد رژیم اقتدارگرا، به تحریف حقیقت می‌پردازد و معرفت دروغین می‌پراکند.

رییس قوه قضاییه اگر نتواند انصاف و عدالت را در اوین متحقق کند، بر کدام بازداشتگاه استان‌های دور از پایتخت، نظارت خواهد داشت؟ شهادت مظلومانه‌ی ستار بهشتی یکی از بارزترین شواهد عدم اشراف دستگاه قضایی بر روند بازجویی و اقدامات ضابطان قضایی است؛ بازجوهایی که برخاسته از نهادهای گوناگون امنیتی و اطلاعاتی و انتظامی‌اند و دستی گشوده برای خشونت و پیشبرد اهداف خودکامگان حاکم دارند.

 

معلوم نیست رییس دستگاه قضایی که فاجعه‌ی ستار را به تخلف چند مأمور فرومی‌کاهد، در مورد مکتوب اخیر آرش صادقی، چه نظری دارد. این دانشجوی مظلوم، گزارش تأسف‌باری از تهدیدها و رفتارهای غیرقانونی دادستان پایتخت منتشر کرده است؛ او نوشته: «آقای دولت‌آبادی، گفته بودید انفرادی بلندمدت آدم‌ش می‌کند. متاسفم از نامی که شما یدک می‌کشید (دادستان)! از دستگاه اطلاعاتی و قضایی این‌چنینی باید هم دادستانی مثل شما و قاضی مرتضوی بیرون بیاید...»

«انفرادی» ـ چنان‌که در حق بسیاری از زندانیان سیاسی (ازجمله صادقی و مدنی و ستوده) روا شده ـ آشکارا و بی‌پروا به ابزاری برای «شکنجه» و اعمال فشار و خشونت‌ورزی تبدیل شده است. بازجوهایی که ۱۰ ماه است سعید مدنی را به‌خاطر تن ندادن به خواسته‌های غیرقانونی‌شان، و نیز به‌دلیل عدم تمکین به پروژه‌های امنیتی،  در بند ۲۰۹ محبوس کرده‌اند، بازجوهایی که برای «شکستن» آرش صادقی و واداشتن وی به نگاشتن «عفونامه» بیش از ۳۰۰ روز است وی را در انفرادی مورد آزار قرار داده‌اند، و بازجوهایی که ستار بهشتی را زیر مشت و لگد و بدرفتاری، قربانی کژخویی ضدانسانی خود ساخته‌اند، عملا و در چهارچوب سامانی ناعادلانه، نوع‌دوستی و انصاف را به هیچ گرفته‌اند.

 

بازوهای امنیتی حاکمیت اقتدارگرا و بازجوهای قانون گریز حاکم بر زندان‌های جمهوری اسلامی، با تحقیر انسان، و با تحمیل درد و رنج غیرقابل محاسبه به شهروندان ایران، به بازتولید استبداد دینی با استفاده از دستگاه ارعاب و تهدید همت گمارده‌اند. چنانکه ـ در شاهدی دیگر ـ ابوالفضل عابدینی، زندانی بند ۳۵۰ اوین پس از شهادت در مورد شکنجه‌ی ستار، تبعید می‌شود.

 

در چنین شرایطی، تنها اراده‌ای اخلاق‌گرا و باورمند به حقوق بشر و ملتزم به قانون می‌تواند روند فاجعه‌بار و غیرقابل دفاع کنونی را تغییر دهد. و افسوس که نشانه‌ای از وجود این رویکرد و باور در رأس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مشاهده نمی‌شود.

تلاش صادق لاریجانی برای مبرا ساختن دستگاه قضایی از اتهام بدرفتاری با شهروندان ـ به‌ویژه زندانیان سیاسی ـ و بی‌توجهی وی به ساختار معیوب و بازجوسالار حاکم، نشان می‌دهد که ـ با کمال تأسف ـ قرار است تا اطلاع ثانوی، «در»ِ قوه قضاییه جمهوری اسلامی بر پاشنه‌ی بی‌عدالتی و ستم بچرخد.

وضع ناگواری که در برابر صبوری سعید مدنی، استواری آرش صادقی، و مقاومت دیگر زندانیان آزاده (چون نسرین ستوده) و رهبران در حبس و حصر جنبش سبز، بیش از پیش رسوا می‌شود و بی‌اثر.

==========================================

جناب آقای خامنه ای ؛ مسئولیت پذیر باشید

جناب  حجه الاسلام والمسلمین سید علی خامنه ای

رهبر جمهوری اسلامی ایران

با سلام

اکنون که مجال بعدی گفتار من با جنابعالی فرا رسیده است خبری تلخ و تکان دهنده , فضای ذهنی ایرانیان را به خود مشغول کرده است و چون طوفانی اذهان نگران آزادیخواهان و دلسوزان را در می نوردد.

قصد دارم بار دیگر مطالب را با اذهان جامعه و شما مرور کنم.باشد که تاریخ این سرزمین کهن در آینده ای نه چندان دور قاضی میان ما و حکومت شما باشد.

: خبر کوتاه است و بارها و بارها تکرار شده است

ستار بهشتی ملقب به ستار آزاد جوان 35 ساله از قشری که عنوان پر افتخار "کارگری" در جامعه ستم دیده ایران را با خود یدک می کشد و نسبت به نظام تحت حاکمت جنابعالی انتقاداتی سازنده و سوزنده داشته است, در زندانهای نهادهای امنیتی-نظامی جمهوری اسلامی شکنجه و جانش ستانده میشود

این اتفاق ناگوار و تکان دهنده تنها ظرف پنج روز از آغاز دستگیری او اتفاق افتاد و ذهن جامعه را مشوش نمود.تنها در عرض  تنها 24 ساعت پس از انتقال جسم زجر کشیده او از بند 350 زندان اوین به مکانی نامعلوم ,شهادت او رقم خورد و "برگ ننگین" دیگری را بر کارنامه سراسر ظلم و تاریکی رهبری جنابعالی در نظام جمهوری اسلامی رقم زد.

 

میدانم که شما سالها در منابر متعدد حکومتی برای ما و مردم روضه دینداری و قیامت و جهنم و بهشت را خوانده اید و شما را مصداق همان "عامل بی عمل" می دانم.اما لازمست که آیه ای از قران مجید را در مطلع کلام به شما یاداوری و پس از آن بحث را بگشایم :

هرکس , کسى را جز به قصاص قتل، یا به جزاى فساد در روى زمین، بکشد مانند این است که همه مردم را کشته باشد. (آیه ۳۲ سوره مائده)

 

بسیاری اوقات به خود و داشته های ذهنی ام که همگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تان در ذهنم انباشته شده است ,شک میکنم. به آیات و احادیث و اقوال معصومین شیعه نیز...اینکه با چنین اقوال و آیات و احادیثی و مقایسه اش با گفتار حاکمانی تحت لوای دین اسلام , این چنین جنایاتی در حکومتی که نام اسلامی را با خود یدک می کشد اتفاق می افتد و حاکم اسلامی و زیر مجموعه حاکمیتی او مسئولیت اتفاقات را نمی پذیرند , نکته ای بدیع را به همراه دارد و مرا به یک دو راهی سوق می دهد که ناچار باید بپذیرم یا اقوال و احادیث و گفتار شیعه و امامان آن کذب است(که چنین احتمالی بعید بنظر می رسد) یا حاکمان جمهوری اسلامی از ابتدای پیدایش آن , خود را پشت پوسته ای از اسلام مخفی نمودند تا بتوانند حاکمیت روحانیون را بر صدر بنشانند و "خرشان" که از "پل مراد" گذشت فتواهای غریبی صادر نمایند مبنی بر اینکه "برای حفظ نظام جمهوری اسلامی ترک نماز هم اشکالی ندارد..

 

در چند روز اخیر مواضع گروهها و شخصیتهای شناخته شده سیاسی و اجتماعی معتمد مردم را بدقت رصد نمودم وملاحظه کردم کسی به منشاء این اتفاقات هولناک اشاره ای نداشته است و یا اینکه شاید هم ملاحظات خاص سیاسی خود را داشته اند.اما ندیدم کسی شما را بعنوان منشاء این فسادها مورد خطاب قرار داده باشد.امیدوار بودم فعالان سیاسی و احزاب و گروههای منتقد نظام به سرشاخه اصلی این اتفاقات می پرداختند و مرا از این مکاتبه تلخ معذور می داشتند.اما هر چه انتظار کشیدم نتیجه ای در پی نداشت و لازم دیدم شخصا با جنابعالی دست به قلم ببرم

 

واقعیت امر اینست که شما مسئولیت سنگینی را بر عهده دارید که در مانیفست مورد قبول فعلی (قانون اساسی) به آن اشارات زیادی گردیده است.یکی از اصول مصرح قانون اساسی , حاکمیت بلا منازع شما در فرماندهی کل قوا و فرماندهی نیروهای نظامی-انتظامی و امنیتی ست  که اتفاقا تنفیذ این امور حاکمیتی به افراد و سازمانهای زیر مجموعه دولتی و غیر دولتی ناقض مسئولیت پذیری شما نیست.یعنی اگر خطایی در زیر مجموعه شما اتفاق بیفتد ,شخص رهبری مسئولیت مستقیم در پاسخگویی دارد,ولو اینکه امور را به افراد یا نهادهایی  تنفیذ کرده باشد. در اتفاقات اخیر تنها چیزی که مشاهده نکردیم موضعگیری رهبری نسبت به خطای زیر مجموعه خود بوده است و چه بسا شما ترجیح دادید خود را مخفی نموده و در انظار هم کمتر ظاهر شوید, تا مردم یادشان نباشد "رهبری" دارند که شآن مسئولیت خود را نمی داند و  "حفظ جان و مال و ناموس جامعه " در اولویت کاری وی نیست  و تنها بدنبال "مصادره به مطلوب" کردن امور به نفع خود است.

 

 همزمان با این اتفاق دردناک , کارگر 47 ساله دیگری در اهواز با نام "جمیل سویدی" زیر شکنجه ماموران سرکش اداره اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جان خود را به خالق هستی تقدیم می نماید .خانواده این شهید نیز روزهای متمادی دربیدادگاهها و مراجع نظامی-امنیتی در رفت و آمد بوده اند و سرانجام در روز 18 آبانماه جنازه زخمی و خونین وی را به خانواده اش برای دفن تحویل می دهند. همزمانی این حوادث و اتفاقات مشابه دیگر مانند شهادت هدی صابر در زندان و شهیده هاله سحابی در زیر تابوت پدر کاملا گویای این مطلب است که نظام جمهوری اسلامی برای بقای خود به انجام "قتلهای سازمان یافته" اعتیاد پیدا کرده است که "ترک این عادت موجب مرض" در ساختارش میشود

 

جناب آقای خامنه ای

 

برای "صلاح" خود و حکومتتان به شما پیشنهاد میکنم که "مسئولیت پذیر" باشید. بیایید بر خلاف همیشه که در بزنگاههای متعدد تاریخی ظاهر میشوید و اعمال و کردار "راستین" دیگران را بنام خود مصادره می نمایید و "خوبی" دیگران را به حساب  "رهبری داهیانه" خود می گذارید, این بار تغییر رویه بدهید و مسئولیت جنایات و اعمال زیر مجموعه خود را بپذیرید.در صورت انجام این اقدام "رهبری فرصت طلب" به حساب نخواهید آمد و شما را بعنوان "رهبری مسئولیت پذیر" خواهند شناخت.صفتی که اکنون انتساب آن به شما "بعید" است و موجب مضحکه برای "ناقل کلام" خواهد بود.

حتما میدانید که ماموران تحت امر جنابعالی خانواده های شهداء را با عناوین مختلف تحت معذوریات قرار می دهند و اجازه انتشار اخبار عزیزان و جگر گوشه های از دست رفته خویش را از آنان سلب می نمایند.حتی اجازه برگزاری مراسم ترحیم این عزیزان را نیز به خانواده هایشان نمی دهند و آنها را از مصاحبه با رسانه های مختلف منع می نمایند.نگویید نمی دانید و اطلاع ندارید که این اعتراف "عذر بدتر از گناه است"...اعمال شما مرا به یاد سروده ای حماسی با صدای خواننده محبوب ایرانی می اندازد که : "گیرم که می زنید,گیرم که می کشید,گیرم که می برید,با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟؟؟

 

من و بسیاری دیگر از ایرانیان  بر خلاف ذهن فراموشکارمان, بزنگاههای تاریخی سرزمینمان را فراموش نمی کنیم.حوادثی مانند 18 تیرماه 1387,قتهای حاکمیتی زنجیره ای با فتواهای شرعی روحانیون,انتخابات تلخ ریاست جمهوری سال 1388 و حملات مجدد به کوی دانشگاه تهران و مجتمع مسکونی سبحان و جنایات کهریزک و ...همه این موارد که تحت رهبری شما در ایران اتفاق افتاد با واکنشهای شدیدی در افکار عمومی مصادف شد,بطوریکه اظهار نظرهای عوام فریبانه جنابعالی را نیز در پی داشت و شما ماهرانه احساسات مذهبی مردم را با سیاستهای  ضد مردمی حکومت به اصطلاح اسلامی خود پیوند دادید و در برخی از آنها از چاشنی " گریه " نیز استفاده کردید. ناگزیر باید اعتراف کنم به مقصود "کوتاه مدت" خود نیز نائل شدید.شاید شما تنها رهبر در میان رهبران کشورهای مختلف جهان در تمامی اعصار تاریخ باشید که برای کنترل اوضاع کشور خود , دو - سه باری در "انظار عمومی"گریه کرده است و دین و سیاست و فریب را بهم پیوند داده تا به مقصود خود نائل شود!! و پس از آن چماقداران خویش را به جان مردم خود می اندازد و بعد با اتومبیل ضد گلوله خویش از معرکه می گریزد ! در حالیکه اگر رهبری مسئولیت پذیر بودید پس از بیان این عبارات به میان مردم خود می آمدید و مانند امامان شیعه , ابهامات را از بین می بردید.هر چند قیاس شما با پیشوایان شیعه ,"قیاسی شدید الفارق" است ولی من به شما عرض میکنم که بیایید با خود "رو راست" باشید تا خداوند این "نعمت" را نصیب شما کند که بتوانید با مردم هم "صادق" باشید

شما حوادث کوی دانشگاه را با شدت و حدت زیاد محکوم نمودید.اما در جلسه محاکمه نمادین حمله کنندگان به کوی دانشگاه تهران , صرفا یک سرباز بخاطر دزدیدن یک دستگاه "ریش تراش" محکوم گردید و بر آنهمه فجایع و خونریزیها "سرپوش" گذاشته شد!  شما قتلهای زنجیره ای را محکوم نمودید و آنرا به محافل صهیونیستی نسبت دادید و مستقیما به بازجوها و نهادهای امنیتی این پیام را دادید که "سناریوهایی" را طراحی کنند که به محافل صهیونیستی و امریکایی ختم شود.کیست که نداند سعید امامی در سفرهای خصوصی شما با خانواده تان نیز حضور داشت و شما شخصا با او جلسات امنیتی کشور را بصورت محرمانه برگزار می نمودید و چون "تاریخ مصرف" او را تمام شده یافتید و ادامه حضورش را به ضرر خود ارزیابی کردید ,او و جریانش را وابسته به محافل امریکایی و صهیونیستی خطاب کرده و آن صحنه سازیهای معروف سازماندهی شد تا شما "شانه از مسئولیت" خالی کنید و کسی از شما سوال و جوابی ننماید.در حالیکه اگر فرمایش شما صحیح بوده است باید پذیرفت که خطرناکترین جریان امنیتی کشور, بارها و سالها در بیت رهبری نظام تردد و لانه کرده بود , بصورت خصوصی با رهبر ایران ملاقاتهای مکرری داشته و همسرش با همسر رهبر ایران رفت و آمدهای خصوصی و محرمانه ای نیز داشته است!! چرا فکر میکنید بر "جامعه گوسفندان" رهبری میکنید و مردم و نخبگان درک و شعور لازم برای تحلیل بیانات و مواضع شما را ندارند؟ چه امری باعث شده که چنین "دید از بالایی" بر مردم و نخبگان جامعه داشته باشید؟ در صورتی که در جریان حوادث سالهای اخیر, بسیاری از نخبگان , خطر "جریان احمدی نژاد" را درانتخابات ریاست جمهوری سالهای 1384 و 1388 بارها به شما گوشزد کرده بودند و شما با همان "اخلاق مشهورتان" به اندرزها وقعی ننهادید و دلسوزان کشور را به بند کشیدید و اکنون پس از گذشت 8 سال فهمیده اید که حرفهای آن نخبگان صحیح بوده است! پس شما هیچگونه ارجحیتی بر نخبگان ندارید که باعث شود خود را از آنها متمایز کنید و "با بصیرت" جلوه کنید.زیرا با بصریتان جامعه بر شما "مقدم" و اکنون دوران عمر مفید خویش را در زندانها سپری می کنند.نمونه اخیر ,تنها یک نمونه از فرصت سوزیهای مدیریتی کشور "تحت رهبری" شماست؛مدیرانی که سالها با هزینه مردم تجربیات فراوانی را برای اداره کشور اندوخته اند ,اکنون باید در زندانها تجربیات مدیریتی خود را دفن کنند .در حالیکه این تجربیات باید برای اداره امور کشور بحران زده ای چون ایران بکار گرفته شود

این ایام مصادف است با سالگرد اولین قتلهای محفلی-حکومتی (داریوش فروهر و پروانه فروهر) در حالیکه فرزندشان در حین ورود به کشور برای برگزاری مراسم سالگرد پدر و مادرش تحت آزار و اذیت ماموران حکومتی قرار می گیرد و گذرنامه او توقیف میشود...مگر آمریکا و اسراییل به گفته شما در آن قتلها دست نداشتند؟؟ پس چرا نمی گذارید فرزند آنها برای والدینش مراسم ترحیم برگزار نمایند؟مگر سعید امامی وابسته به آمریکا و اسراییل نبود؟ پس چرا او را در زندان به قتل رساندند و مانع پیگیری قتلها و یافتن منشآ آن گردیدند؟ فردی که با خود صداقت نداشته باشد نمیتواند با مردم هم از خود صداقت نشان بدهد.صداقت داشته باشید و به این تضادها پاسخ دهید.

مگر شما بارها و بارها حمله کنندگان حکومتی و امنیتی به کوی دانشگاه تهران و مجتمع مسکونی سبحان در سال   1388  و در پس آن نمایش انتخاباتی را محکوم ننمودید؟؟ نتیجه چه شد؟ آیا برای آنها پس از گذشت سه سال کوچکترین دادگاهی برگزار گردید؟

مگر شما جنایات شنیع کهریزک و جان باختن سه تن از اسیران دربند آن بازداشتگاه را محکوم ننمودید؟ اصلا مگر آن بازداشتگاه با دستور شما !! تعطیل نشد؟؟ پس چرا عاملان آن جنایات آزادند و "راست راست" در جامعه می گردند و انگشت خویش را در چشمان ملت فرو می کنند ؟ مگر طبق گزارش مجلس شورای اسلامی سعید مرتضوی بعنوان متهم ردیف اول این جنایت مطرح نشد؟ چرا او را به مدیر عاملی بزرگترین سازمان اقتصادی کشور (سازمان تامین اجتماعی) گماردند و کک جنابعالی گزیده نشد؟؟ جالب تر اینکه او در دهن کجی ای آشکار,همسر خود را به معاونت سازمان تامین اجتماعی منصوب می نماید و ما را به این قضاوت رهنمون می سازد که همگی این اعمال شنیع با هماهنگی شخص جنابعالی و ماشین سرکوب شما انجام میشود و حرفهای شما " تنها " اظهاراتی عوامفریبانه بوده است. چه اینکه فرد منتسب به بیت شما و پدر همسر آقا مجتبایتان(غلامعلی حداد عادل) حتی از استیضاح وزیر کار هم در مجلس شورای اسلامی برای اجبار به برکناری سعید مرتضوی جلوگیری بعمل می آورد ! طنز عجیب تر این روزگار ما نیز اینجاست: سردار احمد رضا رادان که طبق اظهارات اسیران دربند کهریزک هر روز با هلی کوپتر برای شلاق زدن متهمان به آنجا تردد داشته است و به وحشیانه ترین شکل ممکن اقدام به تنبیه بدنی و "شلاق زدن" اسیران کهریزک اقدام می کرده است ," اکنون " منادی حق طلبی شده و گروهی حقیقت یاب برای یافتن عاملان شهادت "ستار بهشتی" تشکیل می دهد!!  عوامفریبی تا چه حد؟؟

 

حالا هم قوه قضائیه تحت فشار فعالان سیاسی و اجتماعی و سازمانهای مدافع حقوق بشر گفته است که با عاملان این قتل برخورد جدی خواهد شد.اینهم طنزی دیگر از سلسله طنزهای حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.همانگونه که اکنون نیز آن شهید را به انواع بیماریهای روانی و ایست قلبی و مرگ طبیعی منتسب می کنند فردا نیز بار دیگر ندای "کشش ندهید" رهبر ایران , در گوشها طنین انداز خواهد شد و "کش دهندگان" به حبس و تعزیر و شلاق محکوم خواهند شد.

 

آقای سید علی خامنه ای

 

باید قبول کنید که شما شایستگی های مصرح در قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران را, برای رهبری جامعه مدتهاست از دست داده اید. روز به روز بر آمار زندانیان مخالف و منتقد در زندانهای ایران افزوده میشود و قتلهای سیاسی-عقیدتی فزاینده فضای ایران را اشباع کرده است؛ بطوریکه "عنان حاکمیت مطلقه فقیه " سالیان اخیر شما بر جان و مال و ناموس مردم را از شما ستانده است. خوشبختانه مردم ایران متوجه عوامفریبی های متعدد دستگاه حاکمیتی جمهوری اسلامی شده اند و دیگر فریب بازیهای سیاسی شما را نخواهند خورد. ما  و بسیاری از منتقدان نظام حکومتی شما نمیتوانیم نکته مثبتی را در کارنامه رهبری شما منظور کنیم که هر چه هست , " اعمال و سیاستهای ضد مردمی و ضد ملی " شما بوده و  حاصل آن باعث شده کار ما و شما به این بزنگاه تاریخی بکشد.

 

اکنون نیز اندکی فرصت باقی مانده است و من قصد دارم پیشنهادی را با شما مطرح کنم.همین پیشنهاد را مخالفین بشار اسد در سوریه مطرح نمودند.اما شما بعنوان حامی اصلی رژیم سرکوبگر سوریه با آن مخالفت نمودید و کار را به آنجایی رساندید که هزاران هزار کشته بر دست ملت سوریه گذاردید و از امانت ملت ایران(بیت المال مسلمین) به نفع سیاستهای سرکوبگرانه و "توهم آلود" خود استفاده نمودید و در آخر نیز شد آنچه باید میشد...بشار اسد و خانواده اش از کاخ ریاست جهوری سوریه گریختند و به مکانی نامعلوم نقل مکان کردند!!

 

حالا من آن پیشنهاد را بار دیگر با شما مطرح میکنم: شما چاره ای جز آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سایر مخالفان و منتقدین نظام که در زندانهای شما اسیر هستند , ندارید. دیر یا زود ناگزیر خواهید بود آنها را آزاد کنید و همه می دانیم که این امر " تداوم و پایداری "  نخواهد داشت.

 

برای کشور ایران پس از تحمل سالها مشقت مردمی و ملی از ناحیه " پذیرش " نظام جمهوری اسلامی و انقلاب سال 1357 اکنون فقط " تامین یک حداقل " باقی مانده و آن به دست شما امکان پذیر خواهد بود. شما ناچارید بپذیرید که " تحت لوای نام اسلام در سرزمین ایران " و با صرف پولهای هنگفت از درآمدهای نفتی و سرمایه های نسل های آینده ؛ انواع قتل و غارتها و اختلاسها و "امور غیر شرعی و غیر قانونی" زیادی  رخ داده است. بپذیرید که این حداقل را نابود نکنید  و این "داشته اندک " باقیمانده مردم را حفظ نمایید و بخاطر بقای دین فردی مردم ایران و رضایت خداوند از مقام خود استعفاء دهید و کار را به کاردان بسپارید و "حکومت مردم بر مردم" را محقق سازید , پیش از اینکه کار به خونریزی بیشتر مردم و دخالت خارجی در کشور بیانجامد و یا کشور در معرض تجزیه فرصت طلبان قرار گیرد. در ازای این خدمت شما به مردم ایران , میتوانید از مردم بخواهید که اجازه دهند شما با اموال و خانواده خود در "مکانی امن" ادامه زندگی خود را بگذرانید و در امور سیاسی دخالتی ننمایید و صرفا به اعمال مذهبی خود ادامه دهید.

 

میدانم که جسارت من در طرح چنین پیشنهادی , شما و متملقین و چاپلوسان حاشیه امن بیتتان را , بشدت عصبانی خواهد نمود.اما بدانید که در این پیشنهاد جز خیر و صلاح شما و ملت چیزی را مدنظر قرار نداده ام. معادلات منطقه ای و اشتباهات مکرر شما در امر هدایت کشور بر هیچکس پوشیده نیست.بطوریکه اکنون کشور به سمت پرتگاههای متعدد اقتصادی,اجتماعی و سیاسی رهنمون شده و  برای ما و شما " راه گریزی " جز پذیرش این اشتباهات و کناره گیری از امر رهبری ملت , باقی نگذاشته است. هنوز تحمیل خواسته های غیر معقول شما و بالا بردن پرچم جنگ با سایر کشورهای جهان در خصوص "انرژی هسته ای" و کاغذ پاره های آنان(تحریمها) جلوی چشمانمان است و شاهدیم که مردم را به چه سختی ای انداخته اید و چگونه مردم ایران این روزها و ایام را با مشقت سپری می کنند.پس بیایید واقع بین باشید و ساده لوحانه به ما امید " آینده ای روشن " را نوید ندهید که ما با توجه به همه تجارب گذشته , چنین امیدهای واهی و پیمودن راه تا " فتح قله های نامعلوم "را نخواهیم پذیرفت.

اساسا "فلسفه تشکیل حکومت برای بشر" , انتخاب نمایندگانی بوده است که بتوانند رشد و رفاه و آزادی را برای مردم آن کشور به ارمغان بیاورند.نه اینکه کشور و ملت خود را به مانند "عقب ماندگان ذهنی" هدایت نمایند و راه رشد و پیشرفت ملت خود را مسدود کنند و همان مردم را برای امیال و سیاستهای خود سرکوب و کشته و زخمی نمایند.شما در عمل نشان داده اید که نمی توانید کشور را اداره نمایید و راه رشد و رفاه را برای مردم ایران هموار نمایید.پس بهتر است کار را به کاردان بسپارید.

 

شاید پس از کناره گیری شما از رهبری ایران , سایر ممالک و دولتهای مترقی دنیا اجازه دهند از کشورشان بازدید نمایید و طلسم چند ده ساله "ممنوع الورودی" شما به کشورهای دیگر شکسته شود و آنگاه مشاهده خواهید کرد که دولتها در کشورهای دیگر چه کارکردهایی برای پیشرفت کشور خود  داشته اند و شما در ایران چه " فرصت سوزی ها "  که نکرده اید و چگونه میتوانستید با "فرصت سازی"  و " مدیریت منابع "  , کشور ایران را در مسیر رشد و پیشرفت و رفاه مردم سوق دهید. آنگاه در می یابید که " همه دنیا "  , فقط "خیابان پاستور" نیست.

 

=========================================

رئیس شورای هماهنگی جبهه اصلاحات: قوه قضاییه مساله فوت ستار بهشتی را با جدیت پیگیری کند

جـــرس: رئیس دوره‌ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گفته است: انتظار داریم قوه قضاییه برای حفاظت از حیثیت کشور با مساله فوت ستار بهشتی با جدیت برخورد کند و ضروری است تا به همه افرادی که مسئولیت بازجویی را در قوه قضاییه و نیروی انتظامی بر‌عهده دارند در این رابطه تذکرات جدی داده شود.

نجفقلی حبیبی در گفت‌و‌گو با ایلنا، با اشاره به جلسه شب گذشته شورای هماهنگی جبهه یادآور شده است: اگرچه قرار بود این جلسه هفته آینده برگزار شود اما به دلیل مصادف شدن با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی شب گذشته و پیش از موعد جلسه را برگزاریم کردیم.

 

وی ادامه داد: در این جلسه ضمن ابراز تاسف از فوت ستار بهشتی بر این نکته تاکید شد که بروز چنین مسائلی نه تنها زیبنده جمهوری اسلامی نخواهد بود بلکه از نظر اخلاقی و حقوقی نیز قانون اساسی که سند میثاق ملی کشور است صریحا این مساله را نهی کرده است به گونه‌ای که در اصل ۳۸ قانون اساسی آمده است «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا هرگونه سوگند مجاز نیست و چنین شهادت اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.»

 

حبیبی با بیان اینکه شورا معتقد است که قوه قضاییه برای حفاظت از حیثیت کشور باید با این مسائل با جدیت برخورد کند تاکید کرد: البته گلایه دیگری که مطرح می‌شود این است که اگر در خصوص مساله کهریزک با جدیت برخورد می‌شد هم اکنون شاهد چنین وقایعی نبودیم. بنابراین معتقدیم ضروری است تا به همه افرادی که مسئولیت بازجویی را در قوه قضاییه و نیروی انتظامی بر عهده دارند در این رابطه تذکرات جدی داده شود.

وی همچنین با اشاره به جنایت‌های اخیر رژیم صهیونیستی در غزه نیز تاکید کرد: این مساله دل همه مردم دنیا را به درد آورده است و ما انتظار داریم که کشورهای اسلامی حمایت جدی تری را از مردم مظلوم غزه داشته باشند.

رئیس شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در ادامه با اشاره به بحث برگزاری مجمع بزرگ اصلاح طلبان در ۲۷ و۲۸ دی ماه یادآور شد: در این جلسه در خصوص بحث‌های اجرایی و تهیه راهکار‌هایی برای برگزاری این مجمع بحث و تبادل نظر شد و در ‌‌نهایت اختیار آماده سازی برگزاری این مجمع در خصوص تهیه پیش نویس راهبرد و جنبه‌های اجرایی این کنگره به کمیته سیاسی واگذار شد که پس از تصویب شورا به گروه‌ها ابلاغ خواهد شد.

وی همچنین خاطرنشان کرد: مقرر شده تا در این کنگره همه جریان‌های مجموعه اصلاحات حضور داشته باشند که البته پیگیری این مساله نیز بر عهده کمیته سیاسی است.

=====================================

در ايران آن چنان نقض حقوق بشر وجود دارد که بايد چاره ای اندیشید

احمد شهید خطاب به جامعه جهانی

جـــرس: گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، پیرامون ستار بهشتی، وبلاگ نویس کشته شده در بازداشتگاههای امنیتی جمهوری اسلامی گفت: "حتی اگر من نتوانم با دولت ايران در اين باره صحبت کنم ، اما اين که يک مرد جوان زير شکنجه ماموران امنيتی کشته شده خبر معتبری است و شواهد هم در اين مورد به اندازه کافی وجود دارد تا فردی مثل من را متقاعد کند تا من نگرانی خودم را از اين مسئله اعلام کنم ."

به گزارش رادیو اروپای آزاد، احمد شهید طی گفتگویی خاطرنشان کرد "برغم اينکه دولت ايران با من همکاری نمی کند اما کار من ادامه دارد. و اسناد و مدارکی که من برای تهيه گزارش از آن استفاده می کنم از چند منبع مختلف تاييد شده است."

 

متن گفتگوی احمد شهید با این رادیو به شرح زیر است:

آقای احمد شهيد،  تعداد زيادی از ايرانيان در خارج از کشور در سفری که شما به اروپا داريد به ديدار شما می آيند و به عنوان شاهد يا قربانی نقض حقوق بشر در ايران با شما صحبت می کنند. تا چه حد گفته های آنها به عنوان سند برای تهيه گزارشتان از وضعيت حقوق بشر در ايران معتبر است؟

من مايلم با دولت ايران گفت و گو کنم. تا بتوانم مستقيما نظر آنها را بدانم. چون آنها يک طرف اين مسائلی هستند که ما درباره آن صحبت می کنيم.

اما اين عدم همکاری دولت ايران باعث می شود که جا و نظر يک طرف قضيه خالی بماند.

ولی اين موضوع من را از ادامه کارم بازنمی دارد. بسياری از موارد نقض حقوق بشر در ايران کاملا آشکار و شناخته شده است و می توان به عنوان يک واقعيت معتبر آنها را پذيرفت.

 

موارد زيادی هست که افراد ، شخصا با شما درباره آن گفت و گو می کنند. چگونه درباره آن تحقيق می کنيد؟ چگونه به جزييات آن موارد دست پيدا می کنيد؟

من اين امکان را دارم و می توانم اطلاعاتی را هم از ايران بگيرم. بعد هم با توجه به گفته های شاهدان همه را با هم مقايسه، تنظيم و تدوين می کنم و آنوقت است که به صورت گزارش به سازمان ملل ارائه می دهم. و توجه آنها را به اين اسناد جلب می کنم.

هفته پيش بار ديگر خبر مرگ يک وبلاگ نويس – ستار بهشتی- در زندان منتشر شد. حتی اگر من نتوانم با دولت ايران در اين باره صحبت کنم ، اما اين که يک مرد جوان زير شکنجه ماموران امنيتی کشته شده خبر معتبری است و شواهد هم در اين مورد به اندازه کافی وجود دارد تا فردی مثل من را متقاعد کند تا من نگرانی خودم را از اين مسئله اعلام کنم .

 \\

البته دولت ايران گفته است که قصد دارد در اين مورد تحقيق و بررسی کند. من اميدوارم که شاهد اين باشم که درباره اين واقعه بررسی و تحقيق دقيق و در بخش های مستقل انجام، و نتيجه آن در اختيار عموم قرار گيرد.عاملان اين جنايت شناسايی و محاکمه شده و به خانواده قربانی خسارت پرداخت شود.

به هر حال برغم اينکه دولت ايران با من همکاری نمی کند اما کار من ادامه دارد. و اسناد و مدارکی که من برای تهيه گزارش از آن استفاده می کنم از چند منبع مختلف تاييد شده است.


اما دولت جمهوری اسلامی ايران گزارش شما را معتبر نمی داند و می گويد که بر اساس اطلاعات رسانه های غربی و ضد ايرانی تهيه شده است. نظر شما درباره اين مواضع دولت ايران چيست؟

من فکر می کنم ايران در سطح جامعه بين المللی خيلی مطرح است. اگر نگاهی به کشورهای بحران زای جهان بياندازيم ، ايران يکی از کشورهای مطرح است.

يعنی بدون کار من هم ايران هميشه در صدر خبرهاست. گاهی حتی لازم نيست که گزارشگر برای تهيه گزارش در محل باشد.

چون اخبار دولت ايران همه جا پخش و مطرح است. من وقتی کارم را شروع کردم از ايران خواستم با من همکاری کند. چون در اصل ماموريت من گفت و گو با دولت ايران است.

اما وقتی اين گفت و گو و ديالوگ وجود ندارد، ماموريت من آن خواهد بود که توجه جهان را به نقض حقوق بشر در ايران جلب کنم.

يعنی حال که نمی توانم با دولت ايران صحبت کنم مجبورم مرتب به اعضای سازمان ملل يادآوری کنم در ايران آن چنان نقض حقوق بشری وجود دارد که بايد درباره آن چاره ای انديشيد.

اگر دولت ايران علاقمند است از زير ذره بين رسانه های غربی و توجه افکار عمومی جهان خارج شود، بايد تلاش هايی را آغاز کند.

برای اين کار مثلا بايد استقلال قوه قضائيه تامين شود. اجازه دهد کارشناسان سازمان ملل يا گزارشگر سازمان ملل از اين کشور ديدار کند.

يعنی مردم ببينند که مرزها باز شده، بدون ترديد به محض اينکه ايران برای بهبود وضع حقوق بشر گامی بردارد، از صدر خبرهای جهان خارج خواهد شد.


شما در حال تهيه گزارش ديگری برای ارائه به نشست بعدی شورای حقوق بشر سازمان ملل هستيد.

فکر می کنيد اين بار گزارش شما همراه با جزييات و شواهد بيشتری خواهد بود؟ نظرتون درباره گزارش های قبلی تان چيست؟ آيا از آنها راضی هستيد؟

گزارش های من به شورای حقوق بشر و کميته سوم سازمان ملل بود و اگر به بحث های اين دو اجلاس نگاه کنيد می بينيد که علاقمندی به مسائل ايران افزايش يافته است.

در ماه مارس گذشته بحث ها درباره ايران طولانی تر از مدت زمانی بود که برای آن در نظر گرفته شده بود.

خيلی از کشورها نگرانی خود را درباره وضعيت ايران مطرح کردند و شمار رای ها در رابطه با مسائل ايران بالا رفته است.

رای ها به قطعنامه های در رابطه با ايران هم اين را نشان می دهد. چون ميزان رای ها بار آخر تا بيش از ۸۰ هم رسيد که تازگی داشت. به همين دليل هم فکر می کنم گزارش هايی که درباره وضع حقوق بشر در ايران داشته ام تاثير بسيار خوبی داشته است.

فکر می کنم اين مسئله را می توان در واکنش مقام های ايران وقتی من با آنها صحبت می کنم هم مشاهده کرد.

به نظر می رسد آنها هم به اين آگاهی رسيده اند که بايد با من همکاری کنند.

 

آقای احمد شهيد، بسياری از خانواده ها و بستگان اعدام شدگان دهه ۶۰  و تابستان سال ۶۷ در ايران خواستار آنند که شما درباره آنچه در آن سالها گذشته و آن اعدام ها، تحقيقی انجام بدهيد. آيا چنين قصدی داريد؟

ماموريت من سال پيش شروع شد و اين نشانگر اين است که من بايستی درباره وضعيت کنونی حقوق بشر در ايران تحقيق کرده و گزارش تهيه کنم.

با اين همه من با شمار زيادی از ايرانيانی که بستگانشان قربانيان سال ۶۷ هستند ملاقات داشته ام. من به درستی نمی دانم برای عزيزان آنها چه پيش آمده است؟ شايد به دليل سالها فاصله هيچ وقت هم نتوانم به اين مسئله خيلی نزديک شوم و مستقيما به آن بپردازم.

اما دردی که حالا آنها دارند، اين که نمی دانند چرا و چگونه و کی عزيزانشان اعدام شده اند؟ يک مسئله کنونی است و از اين نظر به کار من مربوط می شود و نمی توانم آن را ناديده بگيرم چون اين درد و نگرانی که وجود دارد از نگاه من يک مسئله حقوق بشری است.

 

آيا شما باز هم از مقامات جمهوری اسلامی تقاضای سفر به ايران را کرده ايد؟

من بارها به دولت ايران نوشته و خواسته ام که از من برای ديدار از اين کشور دعوت کنند. از همان روز اول تا کنون.

چند بار هم با چند تن از مقام های ايران صحبت کرده ام. آنچه از طرف من لازم بوده انجام داده ام. اگر از من دعوت شود به سرعت به ايران سفر خواهم کرد.

========================================

اعتراض به خشونت و شکنجه جسمی و روانی در زندان ها

بیانیه هفت زندانی سیاسی بند زنان اوین؛

 

جـــرس: هفت زندانی سیاسی زن محبوس در زندان اوین، با صدور بیانیه ای درباره مرگ ستار بهشتی و همچنین ابراز نگرانی نسبت به وضعیت نسرین ستوده، خاطرنشان کرده اند: بدیهی است در کشوری که عاملان و آمران جنایت کهریزک بی‌آنکه مورد محاکمه قرار گیرند به مقام و منصبی جدید می‌رسند تکرار چنین فجایعی چندان دور از ذهن نیست.

 

به گزارش کلمه، این بانوان محبوس در بند زنان زندان اوین در بخشی از بیانیه خود تصریح کرده اند: برخورد‌ها با زندانیان بند ۳۵۰ نشان دهنده فقدان تفکر، عزم و برنامه نظاممند و ریشه‌ای برای مقابله با عوامل وقوع این جنایت است و ما را درباره وضعیت سایر زندانیان و از جمله هم بندیمان نسرین ستوده نگران می‌کند. نسرین ستوده بیش از دوهفته است که به بند ۲۰۹ منتقل شده و در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

 

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

 

ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که اوایل آبان ماه بازداشت شده بود پس از چهار روز بازداشت در اثر شکنجه در بازداشتگاه نیروی انتظامی درگذشت، این خبر چند روزی است که در صدر اخبار قرار گرفته و بار دیگر افکار عمومی را متوجه شرایط سخت و غیر انسانی حاکم بر برخی از بازداشتگاه‌های کشور کرده است. گویی هر بار باید فاجعه‌ای رخ دهد تا نگاه مسوولان کشور چند صباحی به نقض قانون و حقوق اولیه انسان‌ها در بازداشتگاه‌ها جلب شود.

ستار بهشتی اولین مورد مرگ اینچنینی نبوده و صد افسوس که احتمالا آخرین آن نیز نخواهد بود. زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، محسن روح الامینی، امیر جوادی فر، محمد کامرانی، اکبر محمدی، هدی صابر و… نمونه‌هایی از افرادی هستند که بر اثر عوامل متعددی چون سومدیریت و اعمال فراقانونی مسوولان جان خود را ازدست داده‌اند.

بدیهی است در کشوری که عاملان و آمران جنایت کهریزک بی‌آنکه مورد محاکمه قرار گیرند به مقام و منصبی جدید می‌رسند تکرار چنین فجایعی چندان دور از ذهن نیست.

درباره مرگ اخیر یعنی، در گذشت ستار بهشتی نیز مسوولان به جای تحقیق درباره علل وقوع این فاجعه دست به اعمال تهدید و فشار در بند ۳۵۰ زندان اوین زده‌اند و در این میان ابوالفضل عابدینی را چند روزی به زندان اهواز تبعید کردند و سایر زندانیان را تنها به دلیل شهادت به مرگ فجیع ستار تحت فشار قرار داده‌اند.

این برخورد‌ها با زندانیان بند ۳۵۰ نشان دهنده فقدان تفکر، عزم و برنامه نظاممند و ریشه‌ای برای مقابله با عوامل وقوع این جنایت است و ما را درباره وضعیت سایر زندانیان و از جمله هم بندیمان نسرین ستوده نگران می‌کند. نسرین ستوده بیش از دوهفته است که به بند ۲۰۹ منتقل شده و در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن عرض تسلیت به خانوادهٔ ستار بهشتی پیش از هر چیز مصرانه خواهان تصویب قوانینی سخت گیرانه و اجرای بدون تنازل قوانینی هستیم که اعمال هر گونه خشونت و شکنجهٔ جسمانی و روانی را منع کند.

ما همچنین خواهان رسیدگی جدی و قانونی به موضوع مرگ ستار بهشتی و مجازات و معرفی عوامل اصلی این حادثه تلخ هستیم. بدون شک اطلاع رسانی صادقانه جهت آگاهی افکار عمومی از روند این پرونده و نتایج آن می‌تواند ضمانت اجرایی کوچکی برای عدم تکرار چنین جنایاتی باشد.

امضا کنندگان:

فائزه هاشمی، نازنین دیهیمی، ژیلا بنی یعقوب، حکیمه شکری، ژیلا کرم‌زاده مکوندی، شیوا نظر آهاری و بهاره هدایت

 ========================================

ادعای دیدار فرستادگان اوباما با نمایندگان تهران، چند روز پیش از انتخابات آمریکا

جـــرس: نشریه فرانسوی زبان «نوول اوبزرواتور»، با انتشار گزارشی تحت عنوان "اگر مذاکرات با ایران به شکست بیانجامد"، با اشاره به خبرهائی مبنی بر مذاکرات پنهانی میان ایران و آمریکا نوشت: "چه امتیازاتی برای جمهوری اسلامی در نظر گرفته شده است؟ در صورت شکست در مذاکرات دیپلماتیک، چه باید کرد؟ اگر اسرائیل به ایران حمله کند چه باید کرد؟"

به گزارش انتخاب،این هفته نامه فرانسوی زبان پس از طرح این پرسش‌ها به جایگاه فرانسه اشاره دارد و خاطرنشان می‌کند که فرانسه بدون اتلاف وقت باید موضع خود را مشخص نماید.

 

"نوول اوبزرواتور" در ادامه به نقل از یکی از مشاوران کابینه فرانسوا اولاند در ارتباط با پرونده هسته‌ای ایران نوشت: ما تصور نمی‌کنیم که از پشت سر ما یک کانال برای انجام این مذاکرات با ایران باز شده باشد و شرکای آمریکائی ما هم در این ارتباط به ما اطمینان خاطر داده‌اند.

این نشریه می افزاید: برپایه گزارشات هفته‌های اخیر، فرستادگانی از واشنگتن با نمایندگانی از تهران، تنها چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا دیدارکردند تا در صورت برنده شدن اوباما، زمینه را برای از سرگیری هرچه سریعتر مذاکرات فراهم نمایند.

 

این هفته نامه فرانسوی در این خصوص به خانم "والری جارت" یکی از نزدیکترین مشاوران باراک اوباما که متولد شیراز هست، اشاره کرده است.

در ادامه این گزارش آمده است: در پاریس، مقامات مسئول بر این باورند که تا ژانویه مذاکراتی با ایران انجام نخواهد شد، چرا که اوباما در حال سازماندهی کابینه و گروه مشاوران است و چند هفته بطول خواهد انجامید تا گروه جدید برای یک استراتژی مشخص به توافق برسند.

اما در فرانسه، دولت جدید از زمان روی کار آمدن، در حال گفتگو و مذاکره برای رسیدن به توافق بر سر اتخاذ یک استراتژی مشخص در برابر برنامه هسته‌ای ایران است.

 

"نوول اوبزرواتور"با اشاره به تلاش‌های فرانسه در همین ارتباط، از جلسه سرّی لوران فابیوس، در حاشیه نشست سفیران این کشور با سفرای فرانسه در کشورهای درگیر با پرونده هسته‌ای ایران و مشاوران الیزه نام می‌برد. همچنین از دیدار فرانسوا اولاند با بنیامین نتانیاهو- نخست وزیر اسرائیل، در روز سی و یکم اکتبر یاد می‌کند و می‌نویسد: نتانیاهو در این دیدار طولانی، جزئیات مواضع خود در برابر برنامه هسته‌ای ایران را تشریح کرد. اما نکته در اینجاست که آیا رئیس جمهوری فرانسه از توضیحات نخست وزیر اسرائیل قانع شده است.

======================================

گزارش المانیتور از عملیات نابودی موشک های فجر – 5

اسرائیل از تمام جزئیات قاچاق آگاه بود

عملیات قاچاق موشک فجر 5 بسیار پیچیده است. موشکی با 6 متر طول از که اجزای آن از کشور مبدا آمده اند و از طریق تونل های نوار وارد غزه شده اند ، دوباره مونتاژ شده اند ، توسط جرثقیل به  جایگاه های خود در غزه برده شده اند برای  موقعیت شلیک.

هر چند قاچاقچیان غافل از آن بوده اند که رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل – ژنرال آویو کوچاوی-  یک سال به دنبال آن ها بوده است. این محموله از لحظه ای که ایران را ترک کرده  تحت تعقیب بود و در عرض چند دقیقه، موشک ها مورد هدف قرار گرفته و نابوده شدند.

پس از پایان عملیات، اسرائیل با هدف قرار دادن و کشتن فرمانده نظامی حماس – احمد جعبری –  سازمان های تروریستی در نوار غزه با شوک مهیب تری روبرو شدند، چرا که دریافتند تقریبا نیمی از موشک های فجر-5 شان در عرض چند دقیقه در آسمان نابوده شده اند. راکت های فجر-5 قدرتمندترین اسلحه در زرادخانه حماس و جهاد اسلامی بودند. راکت هایی که بردشان به 75 کیلومتر ( 47 مایل) می رسد و قادرند مناطق مرکزی اسرائیل را تهدید کنند.

 

سازمان های فلسطینی موشک های فجر-5 را مدتی طولانی در انبارهای مخفی جاسازی کرده بودند تا در "روز واقعه" از آن ها به عنوان سلاح های کمرشکن استفاده کنند.

عملیات انتقال  موشک به نوار غزه در منطقه ای دور از غزه خنثی شد. بر اساس گزارش منابع خارجی اسرائیل کاروان حامل سلاح هایی که از ایران به سمت غزه در حال حرکت بوده را بمباران کرده است.

قاچاقچیان راکت های طویل را پیش از آن که وارد تونل ها کنند از هم باز کردند تا وارد انبارهایی در غزه کنند. بخش عملیاتی دستگاه اطلاعاتی اسرائیل مکان های گوناگونی را در نوار غزه – عمدتا نزدیک مراکزی که غیر نظامیان زندگی می کنند – شناسایی کرده بود. این حفره های به شکل ستونی حفر شده بودند. راکت ها از طریق تونل ها وارد شدند و بعد توسط جرثقیل کاملا درون این حفره ها قرار گرفته بودند. ان ها اماده شلیک به هدف های از پیش تعیین شده بودند. برای هر بخش یک اپراتور وجود داشت که محل شلیک راکت را تعیین می کرد.

 

در تمام این مدت، اطلاعات ارتش به آنالیز اطلاعات جمع اوری شده مشغول بود و محل استقرار موشک ها را ترسیم می کرد، جزئیات محل دقیق هر کدام از آن ها و نوعشان را تعیین می کرد. جایی که قرار بود موشک ها فرود آیند را مشخص و طبیعت محیط اطراف آنجا را بررسی می کرد. وقتی اطلاعات پیرامون محل استقرار موشک تکمیل می شد ، داده ها به نیروی هوایی اسرائیل منتقل  شد.

در این راه در طی یک سال بانک اطلاعات دقیقی از محل های مخفی شلیک که با خاک پوشانده شده بودند و قرار بود در موقع مناسب وارد عمل شوند تهیه شد. گرچه ارتش اسرائیل یک قدم از آنها جلو بود. تنها چند دقیقه پس از کشتن جعبری، موج دوم حملات هوایی به جریان افتاد و در طی 15 دقیقه تقریبا تمام صفوف موشک های فجر -5 نابود شدند.

منبع : المانیتور 

======================================

آیت الله خامنه ای و بنیامین نتانیاهو همسو و همسود در جنگ غزه! تضعیف همبستگی فلسطین.

برگرفته از وبلاگ: دلقک ایرانی

جنگ جدیدی که از چند روز پیش بین اسرائیل و حماس آغاز شده است مثل اغلب درگیری های این دو قابل تفسیر راحت و واقعگرای تمام نیست. زیرا که اولین دستمایۀ یک تحلیل واقع گرا دانستن حداقل اطلاعات اولیه از موضوع تحلیل است. در حالیکه در جنگ های بین این دو دشمن معمولاً این عنصر همیشه مجهول و غیرقابل استناد است. به این معنا که بطور مشخص هیچکس نمی داند که آغاز کنندۀ درگیری کدام یک از طرفین بوده است. لذا من هم ناچار با دو فرض متفاوت در مورد شروع کنندۀ درگیری موضوع را بررسی می کنم:

 

1- سناریوی اول این است که حماس شروع کنندۀ این درگیری بوده و بعد از راکت پراکنی او بوده است که اسرائیل واکنش نشان داده و جنگ مغلوبه شده و در حال تندتر شدن است. اگر این تحلیل مبنای داوری قرار بگیرد بدون شک باید انگشت آیت الله خامنه ای را پشت آن دید و نوعی پیروزی برای او بحساب آورد. تحلیل از این زاویه بما نشان می دهد که علی رغم دوری پیش روندۀ حماس از ایران و نزدیکی شان به عربستان و قطر در یک سال اخیر خامنه ای موفق شده است از شکاف های موجود در بین رهبران حماس استفاده کند و جنگ تازه را با اهداف زیر براه بیاندازد:

 

الف- بعد از نفوذ دادن پهپاد ایران به فضای حیاتی اسرائیل توسط حزب الله اینک می خواهد با نشان دادن قدرت موشکی خود در توانایی هدف قرار دادن تل آویو پایتخت اسرائیل بغرب آدرس بدهد که بلوف نمی زند و توان موشکی قابل ملاحظه ای در اختیار دارد و هنوز اوست که حماس را تجهیز می کند.

ب- مواضع رهبرانی از حماس را که بعد از بیرون آمدن از سوریه گرایش پرسرعتی به اعراب محافظه کار از سویی و سازش با محمود عباس برای یکپارچگی فلسطین پیدا کرده اند را مجدداً به رادیکالیسم قبلی و آشنا برگرداند.

پ- نتایج سفر اخیر امیر قطر به غزه را خنثی و خودش را بازیگر توانایی در منطقۀ حساس و موضوع فلسطین نشان بدهد.

ت- تلاش های محمود عباس جهت ارتقاء جایگاه دولت یکپارچۀ فلسطین از طریق سازمان ملل را به شکست کشاند.

 

ث- فشار افکار عمومی جهان را از وقایع سوریه بسمت دوگانۀ همیشه محکوم "اسرائیل - فلسطین" معطوف کند. تا بتواند هم دست اسد را باز کند برای خشونتی تمام کننده - اگر عرضه اش را دارد - و هم با بزرگنمایی خطر اسرائیل دولت های مسلمان حامی معارضان سوری بویژه ترکیه و مصر را بموضع انفعال بکشاند.

ج- به اوباما پالس بفرستد که راه سازش با تهران از تل آویو می گذرد و سیاست انتخاباتی ات در کم اعتنایی به نتانیاهو را اگر با شفافیت بیشتری ادامه بدهی. ممکن است من هم برای نجات خودم مجبور شوم و نوعی آتش بس سرد - و نه سازش و آشتی و دوستی - را بپذیرم.

 

2- اگر این تحلیل درست باشد می توان نشانه هایی از موفقیت های حامنه ای را رصد کرد. موشک به تل آویو رسیده. محمود عباس سفر حسن نیتش را نا تمام رها کرده و برگشته. و از همه مهمتر خالد مشعل رهبر سیاسی و عامل مهم تغییر استراتژی حماس از رادیکالیسم به سازش و میانه روی مجدداً بمواضع رادیکال و رجز خوان خود برگشته و امروز در سودان حرف های بسیار تند و هل من مبارزی را بر زبان رانده علیه اسرائیل.

3- سناریوی دومی اما که من هم بیشتر محتمل می دانم این است که شروع کننده اسرائیل بوده باشد. زیرا که او می داند دستگاه های جاسوسی و محافل نظامی غرب از توان بالقوۀ موشکی آیت الله خامنه ای بی خبر نیستند و بر آن اشراف کافی دارند منتها اسرائیل با راه انداختن جنگ جدید می خواهد این توان بالقوه را علیه خود و در مرزهایش بالفعل کند تا به اهداف زیر دسترسی پیدا کند:

 

الف- قبل از ورود به اهداف خاص نتانیاهو از جنگ غزه بگویم که در موارد بسیاری اهداف خامنه ای و نتانیاهو در تشویق رادیکالیسم در منطقه همپوشان است مثل جلوگیری از وحدت رهبران فلسطین و حماس در داخل خودش و حماس یکپارچه با محمود عباس برای دفاع از تشکیل دو دولت (اسرائیل و فلسطین) در منطقه، جلوگیری از بهبود روابط حماس با کشورهای عربی و بشکست کشاندن تلاش های بین المللی محمود عباس در سازمان ملل.  همانطور که در سناریوی اول گفتم موفق هم بوده و مقدار زیادی فضا را مجدداً رادیکال کرده است.

 

ب- نشان دادن قدرت تهدید گری سلاح و پول ایرانی در مرزهایش. و برجسته کردن اهداف تروریستی خامنه ای علیه اسرائیل در نزد افکار بین المللی بویژه کشورهای غربی.

پ- بهره برداری داخلی از تهدید امنیتی حماس برای هم ساکت کردن شهروندان ناراضی از سیاست های اقتصادیش و هم جلب رأی شهروندان حساس به امنیت سرزمینی در انتخابات پارلمانی در پیش اسرائیل.

پ- هشدار به اوباما که مبادا با پیروزیش بر رامنی مورد حمایت اسرائیل گمان کند که اسرائیل می تواند موضوع درجه اولی نباشد در مناقشات بین ایران و جامعۀ جهانی. تا از این طریق هم نسبت به امتیازات نظامی بیشتر در تکمیل گنبد آهنین ضد موشک خودش دست بیابد و هم غرب را وادار کند که هرنقشه ای برای متوقف کردن خامنه ای در ایران دارند را اولاً با شدت بیشتر و ثانیاً با سرعت زیاد تر به اجرا بگذارند.

 

ت- و نهایتاً در حالی که کشورهای عمدۀ عرب و ترکیه در موضوع سوریه و پشتیبانی از مخالفان اسد آمادگی آمدن شش دانگ پشت فلسطین را ندارند و اولویت شان سرنگون کردن اسد در سوریه است - به این دلیل که دیگر شرطی هم شده اند و نمی توانند عقب نشینی کنند - اسرائیل می خواهد حماس را هرچه بیشتر تضعیف کند با خالی کردن ذخیرۀ موشک هایش شناسایی و کوبیدن پایگاه ها و سکوهای ثابت پرتاب موشکش و کشتن افراد مؤثر و فرماندهانش. یا...هو

=========================================

هنوز هم خامنه ای دنبال استالین شدن است و احمدی نژاد دنبال جانشینی بجای قذافی!

برگرفته از وبلاگ: دلقک ایرانی

پوزش و سفارش: سرم شلوغ است و شرمنده ام از بروز کردن وبلاگ تا چند روز آینده. و در واقع امر هم من چیزی برای گفتن ندارم بغیر از چیزهایی که گفته ام و چند باره تکرار کرده ام. این اولین پست شروع به وبلاگ نویسی من است که در مقاطعی هم مثل 20 اکتبر سال 2011 تکراری بازنشر کرده ام. اینک نیز برای خالی نبودن عریضه  - البته بخاطر محدودیت ها و مضایق بیشتری هم که به میرحسین و همسرش و مهدی کروبی اعمال شده - شما را دعوت به مطالعۀ آن می کنم و از نبودن چند روزه ام اگر دایمی نشود پوزش می خواهم. با احترام و خنده: دلقک ملت ایران. یا...هو

 

گزارش "امرواقع" از میدان "امید"!

1- من پیش از این هم و در جای دیگری نوشته ام که ایده آل آیت الله خامنه ای برای آیندۀ نزدیک جمهوری اسلامی رژیمی توتالیتر است چونان حکومت استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق. وسیستم سیاسی مورد آرمان محمود احمدی نژاد استبداد بی اعتنایی است همچون رژیم سرهنگ معمر قذافی در لیبی. لذا علاقه مندم نگاهی مجمل به برخی از وجوه اشتراک و افتراق این دو بیاندازم در وسع یک "وقت نداریم!" و یک تحلیل مختصر.

 

2- این هر دو شخصیت حقوقی حاکم به مقدرات امروز ایران شحصیت های حقیقی متشابهی دارند ولی با دو برون داد متفاوت. به این معنی که درست است که هر دو این آقایان ساده زیست، خودشیفته، خودرسول پندار و گرفتار در دگم های فکری پیشاتاریخی خود هستند و استراتژی مشابهی را پی می گیرند؛ ولی در روش ها و تاکتیک ها متفاوتند و همچنین از نتایج حاصله از این روش ها نیز انتظارات متفاوتی دارند.

 

3- آیت الله خامنه ای چونان الگوی ایده آل خویش استالین شخصیتی اصولگرا، نظامی، امنیتی، ارعاب گرا ، قاطع، تودار و پنهان کا ر دارد که معتقد است باید در سیاست داخلی سرکوبگر بود و در سیاست خارجی تهدیدگر. او بشدت علاقه مند به توسعۀ صنایع نظامی و سنگین و دستیابی هرچه سریعتر به سلاح های کشتار جمعی و تسلیحات هسته ایست. و برعکس عرف غالب ذهنی و عینی روحانیت که "شلختگی!" است؛ شدیداً اهل محاسبه و برنامه است؛ در مورد علایق کلیدی و اصول مورد رسالتش.

 

4- دکتر احمدی نژاد نیز دقیقاً مثل الگوی خود معمر قذافی است، و شخصیتی بدون اصول، لمپن، لوده، بی اعتنا، مسخره، غیر قابل پیش بینی، خودجلوه گر، اهل نمایش و رسانه و مصاحبه و ادعاهای حساسیت برانگیز و.... او بدلیل بدون اصول بودن کمترین باوری هم به علم، برنامه ریزی، ثبات در رفتار و گفتار و کردار خویش ندارد و بسیار محتمل است که موضع گیری هایش در همۀ زمینه ها از شبی به فردا صبح در تضاد و تنافر کاملی بروز کند و باشد.

 

5- به خاطر ویژگی های شخصیتی برشمرده در بالا، آیت الله خامنه ای حاضر و مشتاق است که اول با کسانی کار کند که به اصول او معتقد باشند. ولی در مرحله ای نازلتر و برای پیش رفتن درمسیر استراتژی خود او همچنین حاضراست با هر نحله آدمی سازش کند و کار کند. فقط به یک شرط:" شخص از خودش اصولی نداشته باشد و حاضر باشد بصورت یک مهرۀ مکانیکال و در مقابل مزد مادی کافی برای او کار کند". ولی دکتر احمدی نژاد قادر و حاضر است که با هرکسی و با هر عقیده و مرام و پیشینه و پسینه ای کار کند و او را جزو اصحاب خودش قرار بدهد؛ بشرطی که "نوکر" و"امربر"باشد و کمترین تشکیکی در"برگزیده" بودن احمدی نژاد نداشته باشد و یا بروز ندهد.

 

6- پس تا اینجا گفتم که؛ آیت الله خامنه ای یک "فکر" است ودکتراحمدی نژاد یک "جسم"، آیت الله خامنه ای یک"جدیت عبوس" است ودکتراحمدی نژاد یک" مسخرگی لمپن"، آیت الله خامنه ای یک "فقیه – رسول" است ودکتراحمدی نژاد یک "دلقک – رسول". و این دو عنصر متشابه بشدت متضاد از پنج سال پیش همدیگر را یافته اند در سرنوشت ایرانیان. و اضافه می کنم که دشمن آیت الله خامنه ای "افکار" هستند ولی دشمن دکتراحمدی نژاد "اشخاص".

 

7- دکتر احمدی نژاد مطابق با سرشت شخصیتی شرح شده - بی اعتنا به همه چیز جز خود - اهمیتی قائل نیست برای آیت الله خامنه ای؛ مگر در زمانی که خود "دلقک – رسول"ش در خطر بیفتد. ولی آیت الله خامنه ای به دکتر احمدی نژاد سخت اهمیت قائل است چون که او را دیوانه ای یافته که می تواند در هیبت یک مزدور نام و نمایش به تحقق "اصول" برجا ماندۀ سی سالۀ او یاری مؤثر برساند.

 

8- [......ادامه و تطبیق راستی آزمایی - تا اینجا- با گذشته بعهدۀ خوانندگان.....]

 

9- در ماجراهای بعد از انتخابات 22 خرداد در ابتدا سیاست "بی اعتنایی" دکتر احمدی نژاد دست بالا را داشت. و اوج آن زمانی بود که احمدی نژاد درجشن پیروزی خود درمیدان ولی عصر تهران همه چیز را به سخره گرفت وبی اعتنا به آرای کیفی مهندس موسوی در تهران؛ آنان را "خس وخاشاک" نامید. هنگامی که تظاهرات مسالمت آمیز و میلیونی معترضان در25 خرداد شکل گرفت؛ آیت الله خامنه ای خیلی زود دریافت که این اعتراض گسترده یک "فکر و اصول" را هدف گرفته است ونه یک "جسم و شخص" را و لذا بدون توجه به سیاست "بی اعتنایی" احمدی نژاد، تصمیم گرفت از سیاست خودش(ارعاب وتهدید) استفاده کند. و لذا آن نماز جمعۀ معروف برگزار شد و رهبر چنگ و دندان نشان داد.

 

10- ولی هنگامی که تظاهرات معترضان ادامه یافت و به روزهای مناسبتی مثل روز قدس رسید؛ تصمیم گرفته شد که یک سیاست ترکیبی "بی اعتنایی و سکوت رسانه ای در آشکار و سیاست ارعاب و تهدید در نیمه پنهان" پی گرفته شود. لذا می بینیم که از آن به بعد احمدی نژاد مطلقاً وارد فضای وجود اعتراضات در کشور نمی شود –همان بی اعتنایی ومسخرۀ محبوبش- و آیت الله خامنه ای هم در سکوت نسبی هدایتگر صحنۀ عملیات سرکوب خیابانی می گردد.

 

11- این سیاست تا روز عاشورا سیاست غالب است و رژیم دلبسته به "گزارشهای حسین شریعتمداری در کیهان - که مرتب درحال شمارش معکوس مرگ جنبش مردم ایران است - " امیدوار و خوشبین به ختم غائله است. ولی در روز عاشورا اتفاق دیگری می افتد و این اتفاق نه تنها پایان کار را نشان نمی دهد که تازه آغاز یک جنبش تمام عیار را برپیشانی دارد. و رژیم سراسیمه می شود، و یک باره تمام تحلیل ها و تفسیرها و امیدواری ها و تاکتیک های خود را بی سرانجام می یابد: دکتر احمدی نژاد لحن دلقکی اش را پنهان می کند تا برای اولین بار"هیئت دولت" تحت زعامتش بیانیۀ رسمی بدهد و وجود جنبش را برسمیت بشناسد! و آیت الله خامنه ای دستور برگزاری تظاهرات می دهد "با هرچه تعداد بیشتری که ممکن باشد از مؤمن و مزدور و محتاج " و در هر چند روز متوالی ممکن.

 

12- و چنین می شود که رژیم یک بار دیگر به تاکتیک –سرکوب- آیت الله خامنه ای روی می آورد واین بار دکتر احمدی نژاد را نیز در همراهی کامل خواهد داشت. انتخاب آیت الله علم الهدی امام جمعۀ مشهد برای سخنران تظاهرات حکومتی در تهران نشان می دهد که آیت الله خامنه ای خواسته است حجت را تمام کند و به معترضان ابلاغ کند که نه تنها اسلام شما و رهبران معنوی تان را قبول ندارم بلکه قرائت بسیاری از همراهان و چاکران امروزم را هم قبول ندارم. و ایدئولوژی حاکمیت توتالیتر من در آینده از قشری ترین و متحجرترین اسلام- چونان شیخ علم الهدی- نشأت خواهد داشت. - و من در حیرتم از هاشمی رفسنجانی پرلایه که هنوز هم آیت الله خامنه ای را نواندیش می گوید.-

 

13- و نگارنده البته خوشحالم از اینکه جنبش توانسته تا جایی پیشرفت کند که همۀ داشته های مادی و معنوی، عِده وعُده، پنهان وآشکار، فکروجسم، عبوسی ومسخرگی، جدیت ولودگی، و...جمهوری اسلامی را با عریانی به روی دایره بریزد.

 

14- و این بود آن راز ناگفتۀ پشتیبانی حقیر از "خشونت محدود" روز عاشورای جنبش! زیرا که من تاکتیک سکوت و بی اعتنایی صوری رژیم به جنبش سبز را سم مهلکی می دانستم برای "در دور ماندن جنبش". و الا من هم مثل همۀ خواهندگان "زندگی در ایران" می دانستم و از عمق جان ایمان دارم که خشونت(مرگ) حوزۀ تخصصی و زمین بازی متحجران است و ورود به بازی در این زمین بمعنی پذیرش "مرگ بر زندگی" است. درحالیکه شعار بنیادین جنبش سبز "مرگ برمرگ" هم نیست حتی! بلکه "زنده باد زندگی" است.

 

15- و لذا فروتنانه به فرزندان برومند ایران زمین توصیه و سفارش اکید می کنم که نه تنها از کوچکترین خشونتی پرهیز کنند بلکه - بقول طنزآلود آن فرزانه که پرسیده بود از مسعودبهنود که آیا موقع کتک خوردن حق آخ گفتن دارد!- حق "آخ" گفتن هم فقط مجاز دراندرونی است؛ بخاطر هدف بسیار شریف و بزرگی که دارید. چراکه خشونت باعث از"دور" افتادن جنبش و بازدارندگی از گسترش دامنۀ جنبش می شود. لذا اینک موقع افزودن بر"شدت" جنبش نیست. و باید صبور باشید. هنوز هم جنبش درمرحلۀ "همراه با زندگی عادی" است به تعبیر زیبای میرحسین موسوی.

 

16- و مشفقانه به چریک های "زمان گذشته"ی دهۀ 60 و 70 میلادی اخطار می کنم که مبادا زبانم لال آتش بیار معرکه شوند در شکست امید مردم. و البته اگر بازهم زبانم لال چنین توهم و خبطی آدرس مستند بگیرد؛ ماسک از چهره خواهم سترد برای رو در رویی: من تقنگچی هم هستم آخر! یا...هو

 

بعد از تحریر:

من این مطلب را سه روز پیش وقبل از بیانیۀ شمار17 آقای مهندس موسوی نوشته بودم. ضمن اینکه بیانیۀ مهندس موسوی را مصداق شرف، وجدان و اوج ایران دوستی و انسان خواهی او و بسیارمبارک می دانم. ولی از آنجاییکه بسیار بسیار بعید است که این خیرخواهی جدید هم با پاسخی مناسب مواجه شود؛ لذا فکر خودم را منتشر می کنم. یا...هو

==========================================

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages