هشدار شورای هماهنگی راه سبز امید درباره سیاست هسته ای فعلی + سایر خبرها

1 view
Skip to first unread message

Emrooz News

unread,
Oct 26, 2012, 2:38:55 PM10/26/12
to

میرحسین موسوی: همچنان سبزم و ایستاده ام

فرشته قاضی 

میرحسین موسوی در دیدار با اعضای خانواده خود گفته است: من همچنان سبز هستم و پشت سبزها ایستاده ام.

این را میرحسن حبیبی موسوی، همسر خواهر میرحسین موسوی به روز می گوید. پدر شهید موسوی که در این دیدار حضور داشته می افزاید: در خانه خودشان ملاقات کردیم. از دو در آهنین و مانع گذشتیم و رسیدیم به خانه. حالشان خوب بود. مهندس موسوی گفت که در مواضع خودم عقب نشینی نکرده ام و نمی کنم و بر مواضع خودم هستم؛ همچنان سبز هستم و پشت سبزها ایستاده ام.

چهارشنبه هفته گذشته وب سایت کلمه از دیدار پدر، مادر و خواهران زهرا رهنورد و همچنین خانواده شهید علی موسوی (خواهرزاده میرحسین موسوی) با آنها خبر داد؛ دیداری که به گفته خواهر میرحسین موسوی در منزل شخصی آنها در کوچه اختر انجام شد.

 

خدیجه موسوی خامنه، خواهر میرحسین موسوی هم به "روز" میگوید: از ساعت ۱۱ صبح رفتیم. حدود سه ساعت دیدار داشتیم. پدر و مادر و خواهران خانم رهنورد و خانواده ما بودیم. مهندس و خانم رهنورد کاملا در حصر هستند یعنی در خانه خودشان در زندان هستند و همان جا آنها را ملاقات کردیم.

درباره وضعیت سلامتی میرحسین موسوی می پرسم و با توجه به عارضه قلبی او که پیش از این به بیمارستان هم کشیده بود. خانم موسوی می گوید: حالشان خوب بود. زیر نظر پزشک و تیم پزشکی هستند. در کل وضعیت رضایت بخشی داشتند و وضعیت روحی ایشان و خانم رهنورد هم خیلی خوب بود.

براساس گزارش وب سایت کلمه میرحسین موسوی در این دیدار از وضعیت معیشتی مردم ابراز نگرانی کرده بود.

 

از خواهر مهندس موسوی در این زمینه می پرسم و اینکه چقدر در جریان اخبار کشور و مسائل هستند؟ می گوید: به هیچ عنوان روزنامه به ایشان نمیدهند. اخبار هم آنطور که فکر کنید به ایشان نمی رسد. تلویزیون را می بینند و براساس اخبار تلویزیون و تحلیل هایی که خود می کنند در جریان قرار می گیرند و واقعا نگران وضعیت معیشتی مردم هستند. از این جهت خیلی ناراحت هستند و می گویند که به مردم خیلی دارد فشار می آید.

او می افزاید: ایشان همانطور که قبل از حصر بوده، هست و بر حقوق مردم ایستادگی میکند و در این زمینه هیچ تغییری نکرده اند.

می پرسم ۲۰ ماه از حصر می گذرد آیا مهندس موسوی چشم اندازی داشتند که این وضعیت چه زمانی به پایان خواهد رسید؟ می گوید: در این مورد صحبتی نکردند. نظری نداشت ما هم نمیدانیم تا چه زمانی اینطور ادامه خواهد یافت. ما راضی به رضای خدا هستیم.البته ناراحتی هست، فشار هست، بالاخره آدم اذیت می شود اما دیگر توکل کرده ایم به خدا و صبوری میکنیم.

 

می پرسم آقای موسوی آیا خواسته ای از مردم داشتند؟ حرفی زدند؟ می گوید: هیچ خواسته ای نداشت گفت سلام به مردم برسانید اما خواسته ای نداشت.

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از ۲۵ بهمن سال ۸۹ در حالی در بازداشت خانگی به سر می برند که علیرغم همه اتهاماتی که حامیان محمود احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی، متوجه آنها کرده اند هیچ دادگاهی برای رسیدگی به این ادعاها برگزار نشده است. تاکنون هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی نیز مسئولیت حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و همچنین مهدی کروبی را برعهده نگرفته اند.

پیشتر وب سایت کلمه از فشارهای امنیتی بر خانواده میرحسین موسوی و تهدید دختران او به بازداشت خبر داده و اعلام کرده بود که ماموران امنیتی پیش از این دختران آقای موسوی را "تهدیدهای کاری و جانی" کرده بودند و این بار، در تماس با آنان، گفته اند که "آنها را بازداشت و به زندان یا مکانی منتقل خواهند کرد که هیچکس از آن خبردار نشود."

 

میرحسن حبیبی موسوی هم در مصاحبه با "روز" گفته بود که این جریانات تبعاتی برای همه ما دارد و همه جا تحت نظر هستیم، تلفن هایمان کنترل است و آزادی نداریم. در حقیقت آزادی ما سلب شده اما جز صبر چاره ای نیست.

از خانم موسوی درباره سرنوشت پرونده علی موسوی هم می پرسم. می گوید: پرونده ای نیست کاملا قضیه را مسکوت گذاشته اند و هیچ توضیح و پاسخی هم ندادند. ما هم شکایت نکردیم. آخر به کجا شکایت میکردیم؟

زلیخا موسوی خامنه، خواهر میرحسین موسوی، یکی از فرزندانش در جنگ ایران و عراق و دیگر فرزندش، روز عاشورای ۸۸ و در جریان اعتراضات مردمی جان باخته اند.

 

سید علی موسوی ظهر عاشورا در خیابان شادمان توسط سرنشینان یک پاترول مشکی هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان سینا جان باخت.

خانم موسوی پیشتر در مصاحبه با "روز" گفته بود: دست آدم های معمولی که اسلحه نبود. خودشان میدانند چه کسی بوده، چه نیتی از قبل داشته و حساب شده علی را انتخاب کرده و به شهادت رسانده است.همه میدانند که این قتل، یک ترور بوده، به خاطر آقای موسوی بوده و میخواستند به او فشار بیاورند. اما آیا اسلام گفته که ظلم را ببینید و سکوت کنید؟ چنین نیست؛ در اسلام نگفته اند که ظلم پذیر باشید. آقای موسوی هم نمی توانستند ظلم را تحمل کنند. کاری هم نکرده اند مثل بقیه مردم، اعتراض داشتند. ما هم اعتراض داریم و قبول نداریم که در مقابل ظلم ساکت بمانیم. وقتی مسلمان هستیم نباید ظلم پذیر باشیم؛ما اعتراض داشتیم به دروغ ها و کاری که شده بود.

===============================================

انزوای کامل جمهوری اسلامی در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل

 جـــرس: نمایندگان جمهوری اسلامی درجلسه روز سه شنبه حمله به دستورکاراحمدشهید و زیرسوال بردن موارد گزارش او را درپیش گرفتند. با این وجود نه در جواب پنجاه وچندصحفه ای مقامات ایرانی و نه در بیانیه ای که در جواب آقای شهید خوانده شد، این نمایندگان هیات ایرانی هیچ کدام از موارد نقض حقوق بشر را نتوانستندزیر سوال ببرند یا انکار کنند. 

 

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از محل سازمان ملل و نشست کمیته سوم مجمع عمومی که در آن احمدشهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل درخصوص وضعیت حقوق بشر در ایران به ارائه گزارش خود پرداخت، عمده محورهای مطرح شده در این جلسه توجه گزارشگر ویژه و اکثر اعضای سازمان ملل که در این مورد ابراز عقیده کردند به موضوع انتخابات آینده ایران و تضمین های مربوط به برگزاری یک انتخابات عادلانه و آزاد و اینکه اساسا آیا چنین امکانی وجود دارد یا نه بود. موضوع زندانی بودن مدافعان حقوق بشر، حقوق اقلیت های قومی و مذهبی و اعدام‌های فزآینده نیز از جمله موضوعاتی بود که در این جلسه مورد توجه خاص قرار گرفت.

 

نزدیک به هشت ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری دوره بعدی در ایران، کشورهای مختلف نگرانی خود را نسبت به روند نقض آزادی‌های فردی و سیاسی و همچنین نبود آزادی بیان و در نهایت شرایط نگران کننده ای که می تواند یک انتخابات آزاد را با خطرمواجه کنند مطرح کردند. از جمله نماینده کشورچک از آقای شهید پرسید وقتی که دوکاندیدای ریاست جمهوری قبلی آقای موسوی و کروبی همچنان در حصر خانگی هستند چطور می شود به انتخابات آزاد در ایران امیدوار بود؟

موضوع زندانی بودن تعداد کثیری از حقوق دانان و فعالین حقوق بشر مانند نسرین ستوده، نرگس محمدی، محمدسیف زاده، محمدعلی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی و جمعی کثیری از روزنامه نگاران نیز از مواردی بود که توسط کشورهایی که از گزارش آقای شهید استقبال کردن مطرح شد. به خصوص وضعیت سلامت و اعتصاب غذای نسرین ستوده موضوع نگرانی بسیاری از کشورهای حاضر و همچنین احمدشهید بود.

 

نکته جالب توجه آنکه برخلاف جلسات قبلی، نماینده ایران با لحنی متعارف تر و ملایم تر به انتقاد از دستورکارآقای شهید و گزارش او پرداخت. درواقع رویکرد تیم ایرانی در جلسه از یک چرخش اساسی با حضور قبلی هیات ایرانی که جوادلاریجانی آن را در شهر‌ژنو رهبری می کرد خبر می داد .

در آن نشست جوادلاریجانی با لحن پرخاشگرانه و حملات شخصی غیرمتعارف و غیردیپلماتیک و به صورت شخصی به آقای شهید حمله کرد تا آنجایی که رئیس جلسه مجبور به قطع میکروفون وی شد. نماینده ایران در جلسه امروز خانمی بود که از دیپلمات های شناخته شده ایران در سازمان ملل نبود و افراد حاضر در جلسات مختلف سازمان ملل با وی آشنا نبودند. به علاوه برخی از افراد تیم ایرانی نیز به جای حضور در جایگاه خود ترجیح داده بودند که در دیگر نقاط سالن جلسه را دنبال کنند. در طی مدت جلسه که کشورهای عضو به انتقاد از ایران می پرداختند سه عضو هیات ایرانی با یکدیگر صحبت می‌کردند و یادداشت برمی‌داشتند با این وجود بعد از اینکه ایران بیانیه خود را خواند به نظر می رسید که نگرانی درخصوص اظهارات کشورهای منتقد وجود ندارد.

 

برخلاف دوره های قبل که کشورهایی مانند پاکستان، ونزوئلا و کوبا و برخی کشورهایی که ایران بعد از مدتها مذاکره آنها را متقاعد به دفاع از مواضع ایران در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل می کرد، این بار تنها دولت چین به صورت بسیار مختصر به اظهار نظرپرداخت و در چند جمله کوتاه گفت که از بیانیه ایران حمایت می کند بدون اینکه وارد جزییات شود و یا به دستورکار احمدشهید حمله کند تا به این سان بار دیگر کشور چین در کنار متحد سیاسی خود در منطقه خود را نشان بدهد. اما عدم حضور کشورهایی که به صورت ثابت در کنار ایران قرار می گرفتند تعجب بسیاری را در جریان جلسه برانگیخته بود.

 

موضوع همکاری نکردن مقامات ایران با احمدشهید عملا یکی از مواردی بوده است که عملا کشورهای عضو کمیته سوم به عنوان یک تخطی جدی از تعهدات ایران به حساب می آورند و اظهارات رئیس قوه قضاییه ایران بدون در نظر گرفتن عرف بین المللی و مناسبات متعارف دیپلماتیک در حمله شخصی به احمدشهید و دستورکار او که توسط اعضای شورای حقوق بشرو سازمان ملل به تصویب رسیده است نیز عامل دیگری در انزوای محسوس ایران در جریان جلسه می تواند محسوب شود.

 

بیانیه ایران به جای درنظرگرفتن انتقاداتی که نسبت به وضعیت حقوق بشر در کشور می شود حول رد کردن اعتبار اظهارات آقای شهید- بدون اینکه حتی برای یک نمونه موارد نقض صحبت های او مطرح شود- بود. همین موضوع با توجه به اعتبار قانونی دستور کار آقای شهید ونیز متدولوژی استاندارد و قابل قبول او درجمع آوری اطلاعات عملا اظهارات ایران را به عنوان یک کارشکنی آشکار درجریان اجلاس نمایش می داد. برای مثال انتقاد نماینده ایران در خصوص اینکه چرا جواب ۵۷ صفحه ای آنها ضمیمه گزارش نبوده نیز با تعجب حاضرین مواجه شد. چرا که مقررات سازمان ملل این گونه گزارش ها را تنها به ۱۰ هزار کلمه محدود می کندو ضمیمه ای که چندین برابر خود گزارش باشد اساسا امکان انتشار ندارد. به علاوه در گزارش ایران اساس به هیچ کدام از پرونده های نقض حقوق بشری که آقای شهید به آنها اشاره کرده بود پرداخته نشده و تنها به موارد شکلی و قانونی و روش کار دستور کار دکتر شهید انتقاد شده است و همچنین بخش هایی از آن به انتقاد از کشورهای عضو شورای حقوق بشر و به خصوص آمریکا می پردازد.

=========================================

آقای خامنه ای پس کی می روید؟

بيژن صف سري

پیش گفتار: در زندگی لحظاتی وجود دارد که آدمی احساس می کند به بن بست رسیده است و همه در ها را بسوی خود بسته می بیند. این احساس وقتی بیشتر می شود که همه تلاش ها برای نیل به مقصود نهایی را بی اثر می بیند. امروز چنین احساسی در اکثر ما ایرانیان، بیش از هر دوره تاریخی وجود دارد؛ خاصه در بین کسانی که دغدغه ی آزادی دارند و مدام در پی کسب این آرزو در تلاشند.

 

وضعیت امروز ایران و نابسامانی هایی که ناشی از بی کفایتی زمامداران حاکم بر این کهنه دیار است، خاصه خطر حمله بیگانگان و تنگنا های معیشتی و... همه و همه چنان دست به دست هم میدهند تا این باور در تو قوت گیرد که گویی دیگر هیچ راه نجاتی نیست. خاصه اگر از قبیله روز نامه نگاران باشی و قلم تنها سلاحت، به این می اندیشی که پس این همه نوشتن و اطلاع رسانی و افشاگری از سوی هم قبیله گانت، روشنفکران، دلسوزان وطن، چه شد؟ آیا نتیجه همه این تلاش ها، وحشت و اضطرابی است که امروز همه ما بدان گرفتاریم؟ وحشت از هجوم بیگانه، ترس از بیکاری، آوارگی، از هم پاشیدن آشیانه های عشقی که فقر در کمین ویرانی آن نشسته است و.......

 

 با چنین اندیشه ای است که مطلب پیش رویتان با پرسشی از آنکه به نام دین، ماموریت ویرانی وطنم را دارد، نوشته شد.

یکی از بزرگترین نشانه های زوال نظام جمهوری اسلامی بی ارج و قرب شدن رهبری نظام، یعنی شخص سید علی خامنه ای است. این بی رنگ شدن وجهه رهبری، بیش از انکه نتیجه تلاش دشمنان نظام وآقای خامنه ای باشد، همتی بود که از سوی یاران و طرفداران بریده شده از نظام طی بیست سال رهبری ایشان صورت گرفته که گاه با نوشتن نامه های سرگشاده و گاه با متن استعفا نامه های آتشین ویا نقد عملکرد های نهاد های تحت نظارت وی، بر عدم کفایت و درایت ایشان در اداره امور مسلمین تحت امرشان صحه گذاشته و منزلت رهبری را بنا بر تعریفی که ازجایگاه این مقام درنظام ولایی وجود دارد و طی سی سال گذشته مدام به خورد ملت داده اند، متزلزل ساخته وبالطبع نظام را محکوم به سقوط کرده است.

 

صرف نظر از تنزل جایگاه رهبری و هزاران نشانه ای که دلیل برسقوط جمهوری اسلامی وجود دارد، بنا بر پیش بینی و اظهارت آقای خامنه ای که درست ده سال پیش از این، در پاسخ به نامه استعفای آیت الله طاهری داشته اند امروز نظام تحت رهبری ایشان محکوم به سقوط است و حضرات بنا برهمان دین و آئینی که مروج آن هستند باید کنار بروند و مردم را از شر خود نجات دهند؛ آنچنانکه درکافران رسم است و حکام با قصوردر وظایف و مسئولیت های خود نسبت به مردم، با طلب عفوو بخشش از ملت کناره گیری می کنند.

 

استعفای آیت الله سیدجلال الدین طاهری اصفهانی، امام جمعه وقت اصفهان در مردادماه ۱۳۸۱ که در اعتراض به رفتارمسئولین با ارسال نامه ای سرگشاده به مردم، از سمت امامت جمعه اصفهان استعفاء کرد، یکی از اولین اعتراض های رسمی از بطن نظام بر علیه خود نظام بود؛ آن هم از سوی یک روحانی مورد وثوقی که بایک استعفا نامه اعتراضی چنان لرزه ای بر ارگان رژیم وارد کرد که دستگاه حاکم از وحشت آنکه مبادا خبر این استعفا ودلیل آن به گوش مردم ـ غیر از ساکن در اصفهان ـ هم برسد، دستورمنع انتشار آن در نشریات و روزنامه های سراسر کشور را دادند و لاجرم مدیران و سردبیران روز نامه ها با حذف این خبر مهم از صفحات در حال چاپ نشریات خود در چاپخانه ها، خود را از خطر توقیف مصون نگاه داشتند الا روزنامه "آزاد" که نگارنده مسئولیت سردبیری آن را بر عهده داشتم و عاقبت نیز به جرم آن نافرمانی به عقوبتی سخت گرفتار شدم و امروز آواره در غربت هستم.

 

الغرض در همان زمان آقای خامنه ای در نامه ای دلجویانه به اعتراض آیت الله طاهری نسبت به وضعیت اداره امور کشورکه گفته بود "تا به کی برای مردم تکراری سخن بگوييم لاف زدن و گزاف گفتن و تزوير نمودن و حريم خصوصی افراد را شکستن، سخنان کليشه ای  نتوانسته از حجم انبوه مشکلات و معضلات بکاهد، رجاله ها و فاشيست هايی که معجونی از جهل و جنونند هم فقيه و هم فيلسوف و هم داروغه و هم حاکم و هم مفتی و هم قاضی هستند... " پاسخی داد که در آن تحقق سه اصل را در پایداری و دوام و بقای نظام موثر خواند اما امروز با گذشت ده سال نه تنها هیچ یک از آن سه اصل تحقق نیافته بلکه کشور و نظام مطلوب خود را به ورطه ای کشانده است که بنا بر همان نامه جوابیه کذایی به آیت الله طاهری، یعنی مسئولین و دست نشاندگان ایشان درایت و توانایی لازم در مدیریت امور مردم چنین سرزمین پهناوری را ندارند.

 

در بخشی از پاسخ آقای خامنه ای به استعفای آیت الله طاهری رهبر مسلمین جهان به صراحت اعلام می کنند: "امروزه براي رفع مشكلات مردم سه امر محوري وجود دارد، يكي توليد كار و اشتغال براي نسل جوان پراستعداد و پرشمار اين كشور است كه مشكلات زندگي را از دوش بخش مهمي از مردم ما بر مي دارد، دوم مبارزه با فساد اقتصادي در دستگاهها است كه اگر عزم همگاني بر آن قرار نگيرد همه ي تلاشهاي دولت كنوني و دولتهاي قبلي را خنثي و دستاوردهاي نظام مقدس ما را ضايع مي سازد و فاصله طبقاتي را عميق و منابع محدود ملّي را به خورد متجاوزان به حقوق ملت مي دهد. سوم از همه مهمتر وحدت ملّي و يكصدايي مسئولان و خواص است كه اگر مخدوش شود هيچ حركت سازنده به سامان نمي رسد".

 

حال پس از ده سال این پرسش از حضرت "آقا " ـ اگر گناه نباشد ـ جایز است که آقای خامنه ای پس کی می روید؟ آیا با وجود تحقق نیافتن هیچ یک از سه اصل پایداری نظام که خود گفته اید و نوشته اید و همواره لق لقه زبان تان هست، وقت آن نیست تا به حکم شرافت انسانی و یا فرامین خدایی که دم از اطاعت او می زنید با برچیدن بساط ظلم خود ازاین سرزمین که همه ساکنانش از درایت نداشته شما و زیر دستانتان به روز سیاه نشسته اند، آنها را به حال خود واگذارید؟ آیا حکما باید با به خاک و خون کشیدن ملت و یا تحمیل جنگی دیگر با بیگانگان، ماموریت خود را در ویران کردن این کهنه دیار تمام کنید؟ آقای خامنه ای باور کنید وقت رفتن است، پس کی می روید؟

==============================================

دلزده‌ام از این سیاسی‌کاری‌ها؛ این شهدا متعلق به همه ملت ایران هستند

گلایه‌های پر از رنج همسر شهید علیمحمدی؛ شهدای هسته‌ای هم خودی و غیر خودی دارند؟

کلمه: همسر شهید علیمحمدی، از شهدای هسته ای کشورمان، از برخوردهای دوگانه مسئولان با شهدای هسته ای و خط کشی سیاسی بین آنها انتقاد کرد و گفت که از این سیاسی کاری ها دلزده شده است و شهدا را متعلق به همه ملت می داند، چرا که برای اعتلای نام ایران زحمت می کشیدند.

به گزارش کلمه، منصوره کرمی، همسر “مسعود علیمحمدی” استاد دانشگاه تهران و از دانشمندان هسته ای کشورمان است که بامداد ۲۲ دی ماه ۱۳۸۸ در تهران بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور ترور شد. وی در گفت و گویی کوتاه با سایت خبرآنلاین با لحنی سخن گفته است که کمتر کسی انتظار دارد.

 

او به انتقاد از برخوردهای سیاسی صورت گرفته با خود و همسرش پرداخته و از بی اعتنایی مسئولان و نهادهای حکومتی به این شهید گفته است. خانم کرمی که با سایت خبرآنلاین گفت و گو کرده، از اینکه بسیاری از مسایل به خاطر ملاحظات سیاسی نادیده انگاشته می شود، ابراز ناراحتی می کند و می گوید: واقعا باعث تاسف است که حق کسی مثل همسر من به خاطر یک سری مسائل سیاسی نادیده گرفته می شود.

به نظر می رسد اشاره همسر شهید علیمحمدی به انتساب او به منتقدان حکومت باشد که از اولین روزهای پس از ترور او مطرح بود و همواره از سوی رسانه های حکومتی انکار می شد. در همان زمان گفته شده بود که وی از جمله امضاکنندگان نامه حمایت از میرحسین موسوی در انتخابات دهم را امضا کرده، در راهپیمایی ۲۵ خرداد شرکت داشته، در اعتراض به حمله به کوی دانشگاه تهران نامه امضا کرده و پس از انتخابات هم منتقد رفتارهای تند حکومت با منتقدان بوده است.

 

میرحسین موسوی هم در بیانیه ای به مناسبت شهادت دکتر علیمحمدی، او را “استاد سبز دانشگاه تهران” خواند و در عین حال تاکید کرد: “دشمنان ملت ایران برای تحقق منافع خود، قصد دارند از شرایط بحرانی سود ببرند و مسلما این اقدام جنایتکارانه بخشی از طرح وسیعی است که ضرورت دارد همگان فارغ از تمایلات سیاسی، برای کشف ابعاد دیگر آن به مراقبت و تامل بپردازند.”

با این حال به نظر می رسد حکومت به این توصیه دلسوزانه گوش نداده و حتی در مورد کسی که خدمات علمی گسترده ای به کشور داشته و جان خود را هم در این راه فدا کرده است، نمی تواند عینک سیاسی‌نگری و خط‌کش خودی و غیر خودی را کنار گذارد؛ آنچنان که همسر این شهید اظهار عصبانیت و ناامید می کند و می گوید: متاسفانه رسانه ها و مسئولان برخی سازمان ها و ارگان ها تحت تاثیر بعضی مسائل سیاسی در مورد مسعود نادیده گرفتند و آن طور که باید برای شناساندن او به مردم و جامعه کار نکردند.

 

خانم کرمی خاطرنشان می کند: مسئولان باید نگاه سیاسی به شهدا هسته ای نداشته باشند و به همه این شهدا صرف نظر از دسته بندی های سیاسی یک جور پرداخته شود نه اینکه نام بعضی ها برجسته تر شود و پررنگ تر و بعضی ها در این میان نادیده گرفته شوند و فراموش…

متن کامل مصاحبه همسر شهید علی محمدی با مقدمه خبرنگار خبرآنلاین به شرح زیر است:

 

بعد از آخرین دیدارمان در آخرین روزهای سال ۹۰ از میان تمام واگویه هایش این جمله پر از بغضش بدجوری یادم ماند که زندگی دیگر برای امثال ما تمام شده و دیگرخوشی ای برای ما وجود ندارد.این بار هم در یکی از روزهای میانه مهر ماه که به او زنگ زدم لابه لای همه درد و دل هایش دوباره این جمله اش برایم مرور شد. آن هم وقتی گفت فردا عروسی الهام است و من که چه ساده لوحانه آرزو کردم که زندگی شان بعد از این پر باشد از این لحظات خوب و خوش برای او، ایمان و الهام: «دیگرخوشی در زندگی ما تمام شد».

 

منصوره کرمی همسر شهید علیمحمدی این روزها دلشکسته است و به قول خودش ناامید از برخی برخوردها و رفتارهای جامعه دراین دوسال و ۸ ماهی که از ترور مسعود می گذرد. تا از او پرسیدم که در این مدت رسانه هایمان چقدر در شناساندن چهره علمی شهدای هسته ای به جامعه موفق بوده اند، سفره پر دلش را باز کرد: «خیلی کم و نه تنها رسانه ها که گروهها، سازمان ها و انجمن های مختلف در شناخته نشدن جایگاه علمی همسر من و امثال شهید شهریاری و شهید رضایی نژاد نقش داشتند. کسی نیامده درباره کارهای علمی و اینکه اینها برای ایران چه کار کردند البته تا آنجا که به لحاظ امنیتی امکانش وجود دارد، صحبت کند. به تازگی کارگردانی فیلمی مستند درباره همسرم برای جشنواره دفاع مقدس که در کرمان برگزار شد، ساخت. فیلم درباره کارهای علمی و خصوصیات اخلاقی مسعود بود. او برای ساخت این فیلم به مترو شهید کلاهدوز سر زده بود و از مردم پرسیده بود که مسعود علی محمدی را می شناسند یا نه؟ قریب به اتفاق سوال شوندگان گفته بودند که نمی شناسد! فکر می کنید علت اصلی اش چیست؟ علتش رفتارهای زشت و زننده ای است که این روزها از سوی برخی ارگان ها با ما و در حق این شهدا می شود.

 

باور کنید هیچ کدام از همکاران همسرم در دانشگاه تهران به غیر از یک نفر برای ساخت این فیلم با ما و کارگردان فیلم همکاری نکردند. آن هم از سر ترس و به خاطر اینکه همسرم به فلان جریان سیاسی که همه می دانند وابسته بوده. حتی بسیج دانشگاه تهران که ایتدا به ما قول همکاری داد در عمل هیچ کمکی نکرد و حواله مان دادند به فیلم هایی که در آرشیو وجود دارد. برای ساخت این فیلم تنها دکتر عباسی رئیس سازمان انرژی اتمی، دکتر طهرانچی رئیس دانشگاه شهید بهشتی و یکی از همکاران همسرم در دانشگاه تهران حاضر به همکاری و صحبت شدند. این درحالی است که همسر من استاد گروه فیزیک دانشگاه تهران بود و به گفته خیلی ها گروه فیزیک دانشگاه تهران از زمان حضور او رشد کرد.

 

واقعا باعث تاسف است که حق کسی مثل همسر من به خاطر یک سری مسائل سیاسی نادیده گرفته می شود. واقعیت این است که این روزها خیلی از این رفتارها عصبانی ام و دچار نا امیدی شدم. یک بار گروهی از دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه های مختلف به خانه ما آمده بودند.به آنها گفتم شما فکر می کنید حق الناس چیه؟ همین که زحمات همسرمن که برای پیشرفت علمی کشور انجام داده نادیده گرفته می شود، حق الناس است.

همسر من ۵۵ مقاله چاپ شده با موضوع غیر هسته ای دارد.این تعداد مقاله غیراز مقاله هایی است که پیش از شهادتش آنها را برای تائید فرستاده بود و من نمی دانم از کجا باید پیگیری شان کنم. چرا درباره این مقاله ها جایی صحبت نمی شود؟ چرا نمی گویند که مسعود علیمحمدی در فلسفه حرف برای گفتن داشت؟ چرا نمی گویند که مسعود علی رغم تمام مشغله هایی که داشت، سنتور می زد؟ البته نه حرفه ای وبه صورت آماتور. از کسی هم یاد نگرفته بود. خودش کتاب نت ها را خریده بود و یاد گرفته بود.

اینها حقایقی است که متاسفانه رسانه ها و مسئولان برخی سازمان ها و ارگان ها تحت تاثیر بعضی مسائل سیاسی در مورد مسعود نادیده گرفتند و آن طور که باید برای شناساندن او به مردم و جامعه کار نکردند.

 

قدر هرکس را به اندازه خودش بدانیم

منصوره کرمی در میان حرف هایش همه تاکیدش روی این نکته بود که مسئولان باید نگاه سیاسی به شهدا هسته ای نداشته باشند و به همه این شهدا صرف نظر از دسته بندی های سیاسی یک جور پرداخته شود نه اینکه نام بعضی ها برجسته تر شود و پررنگ تر و بعضی ها در این میان نادیده گرفته شوند و فراموش: «من یک بار این نکته را به دکتر عباسی گفتم که تا مسعود زنده بود به خاطر شرایط امنیتی درباره کاری که او می کرد، نمی شد صحبت کرد. ولی الان دیگر می شود بخشی از کارهای او را باز هم تا آنجا که که می شود به صورت رسمی اعلام کرد. چرا نباید اعلام شود؟

 

واقعا دلزده شده ام از این سیاسی کاری ها. این شهدا مال همه اند و برای اعتلای نام ایران زحمت کشیدند. معتقدم اگر شهدای سال ۴۲ نبودند انقلاب ما پیروز نمی شد. اگرشهدای دوران انقلاب اسلامی نبودند، ما شهدای دوران جنگ تحمیلی را نداشتیم. اگر شهدای جنگ تحمیلی نبودند، همسران ما نبودند که در بحث انرژی هسته ای برای ایران کار کنند و اگر آنها نبودند حالا یک سری از مسئولان ما نبودند. بهتر است قدر شهدا را به یک اندازه بدانیم و سیاسی کاری نکنیم و قدر هرکس را به اندازه خودش بدانیم.»

=============================================

شبکه «رها» هم آمد

تلویزیون فارسی رها را در ماهوارهء یوتل ست با این فرکانس ها دریافت کنید.

DVB-S

FEC 3/4

Symbol Rate 22 Mbauds

Downlink Freq 10 720.75 MHz

POL : horizontal

==============================================

خامنه ای مجوز مذاکره داده به احمدی نژاد؛ مشکل این است که امریکا اعتماد ندارد به شخصیت احمدی نژاد!

 برگرفته از وبلاگ: دلقک ایرانی 

1- یکی از ابهامات همیشگی خود من راجع بوده است به نوع عاطفۀ خامنه ای نسبت به احمدی نژاد.  هرچند که بسیاری دلایل را تاکنون نوشته ام مثل گره خوردن خودش و آبرویش به سرنوشت احمدی نژاد؛ و یا هم طبقۀ "فقیر اقتصادی" بودن با احمدی نژاد؛ ویا خود رسول انگاری فردی و لجبازی مشترک شخصیت این دو نفر را عامل مؤثر دانسته ام و ... یا حتی هنگامی که از تبیین مادی این نگاه وفادار خامنه ای به احمدی نژاد درمانده ام در پستی قدیمی تر رابطۀ خامنه ای و احمدی نژاد را به رابطۀ مولانا و شمس ماننده کرده ام. اما اعتراف می کنم که هنوز هم مطمئن نیستم که این عشق یکطرفۀ خامنه ای به احمدی نژاد بر کدام پایه از آنچه که گفته ام یا نگفته ام استوار است. و بهترین تعبیر را همان رابطۀ پدر و پسری به نتیجه رسیده ام که خود احمدی نژاد مدعی آن بوده است. به این معنا که خامنه ای هماره یک نگاه مراقبتی نسبت به احمدی نژاد دارد و حتی شورش های مقطعی او را جز سرکشی یک پسر خلف محبوب بیشتر اهمیت نداده است. ولی هر چه هست و نیست آنچه که قطعی است خامنه ای احمدی نژاد را با همۀ خصوصیاتش دوست دارد و علیه او اقدامی نکرده و بعید بنظر می رسد هم بکند.

 

2- و با استناد به این دلدادگی خامنه ای به احمدی نژاد است که می گویم بعید نیست که شروع به مذاکره با امریکا را خودش به فرزند معنویش داده باشد. یا اگر بهتر گفته باشم خواستۀ احمدی نژاد را زمین نینداخته و موافقت ضمنی و مشروط کرده باشد. این موضوع به این دلیل هم می تواند تقویت شود که واقعیت صحنۀ سیاسی هم خامنه ای را وا می دارد که حداقل در فکر خودش به جام زهر و عقب نشینی هم اندیشیده باشد. اما واقعیت صحنۀ سیاسی ایران امروز چیست که خامنه ای را وادار به اندیشیدن برای سازش کرده است:

 

الف- اوضاع اقتصادی اصلاً خوب نیست و با توجه به تحریم های شدید و هر روز پیش رونده هم تصویر امیدوار کننده ای نمی دهد در کوتاه مدت امسال. بنابراین نامحتمل نیست که اگر توان مدیریت از دست برود به آشوب ها و شورش های خیابانی منجر بشود. و آنوقت مخالفان داخلی و خارجی خامنه ای می توانند سوار این شورش ها بشوند و با نتیجۀ خطرناک ...تا حتی شبه سوریه!

 

ب- از نظر سیاسی اما وضع وخیم تر هم است. زیرا که علاوه بر مخالفان اعتدالیون و چپ های سابق علیه خامنه ای که مرتب اصرار دارند و اشاعه می دهند که از مسیر اشتباه فعلی برگردد؛ در میان حواریون جناح راست هم تقریباً آدم استخوان درشتی نمانده است که از موضع ایدئولوژیک مخالفت با غرب خامنه ای حمایت بکند. علت هم درست و واضح است. زیرا جناح راستی ها ترجیح می دهند که در منابع قدرت و ثروت و منزلت در اختیار انحصاری شان مجدداً شرکای سابق خود در جناح چپ و میانه را بپذیرند تا همۀ امتیازات بدست آمده را یکباره بر اثر شورش های داخلی یا جنگ خارجی از دست بدهند. اینان که اکثریت قریب به اتفاق شان سنین بازنشستگی را هم رد کرده اند به اندازه ای اندوخته دارند و برای نسل های بعدی خودشان هم ذخیره کرده اند که خیلی هم نیاز نداشته باشند به منابع جدید روز. برای آنان کافی است که وضعیت با ثبات باشد و ثروت و منزلت های تاکنون جمع کرده شان مورد تهدید واقع نشود.

 

پ- در چنین اوضاعی است که خامنه ای تنها فرد هیئت حاکمه است که می خواهد دشمنی با غرب را تداوم بدهد. لذا بدیهی است که در اوج تنهایی به گزینه ای مثل جام زهر هم فکر کرده باشد. و در اینجاست که پای احمدی نژاد و پروژۀ مذاکرۀ مستقیم با امریکا برای خامنه ای یک فرصت ایجاد می کند. به این معنا که با موافقت ضمنی با شروع این پروسه چند هدف را بدست می آورد:

 

پ1- اگر قرار است در نهایت با امریکا بنوعی سازش برسد چه کسی محق تر از احمدی نژادی که خامنه ای دوستش دارد و نمی خواهد او شکست خورده و لهیده از مسند قدرتش برکنار شود. در نظر داشته باشیم که اگر احمدی نژاد بتواند این پروژه را پیش ببرد هم جناح چپ و هم مدرن های ایران و هم مهمتر از همه همین اصولگرایان اینک دشمن خونی اش مجدداً او را حلوا حلوا خواهند کرد. گفتم که منافع صد در صدی شان در سازش با امریکاست.

 

پ2- اگر احمدی نژاد بانی مذاکرۀ موفق با امریکا بشود نوعی گشایش هم در جام زهر نوشی غیر مستقیم در اختیار خامنه ای قرار می دهد. به این معنا که خامنه ای با ژستی دموکراتیک و از سر عدم مداخله در راهبرد منتخب ملت می تواند سازش را از گردن مستقیم خودش تا حد قابل تحمل ساقط کند و قیافۀ ضد استکبار ایدئولوژیکش را یکباره هزینه نکند در این راه؛ بخاطر پرهیز از سرخوردگی هواداران تیفوسی.

 

پ3- با این پروژه - تازه فقط وقتی اجرا خواهد شد که اوباما مجدداً انتخاب شود - به شانس انتخاب مجدد اوباما کمک زیادی خواهد شد و چه کسی است که نداند خامنه ای یک اوبامای لیبرال را به یک رامنی محافظه کار ترجیح می دهد با همۀ تحریم هایی که وضع کرده. زیرا خامنه ای خودش یک راست ارتدکس است و از بی رحمی و قاطعیت و سرعت در عمل سیاستمداران راست شناخت دقیق دارد. و می داند که راست ها خیلی حوصلۀ لاس زدن ندارند در زمینه هایی مثل تحریم و بازهم تحریم و ... که منجر به کشته شدن سفید میلیونی می شود. آنان ترجیح می دهند یکدهم کشته های سفید تحریم را با خون و جنگ و سریع بکشند و برسند ته خط "کی چه کاره است". این نوع تفکر بضرر خامنه ایست چون در اینجا هدف مستقیم سقوط حاکمان است؛ در حالی که پروژه های تحریم معمولاً در نهایت به مرگ محکومان (ملت ها) می انجامد و نه سقوط حاکمان!

 

پ4- همانطور که گفتم تازه این خودش نوعی بازی دستگرمی است و تا شکل نهایی بگیرد زمان می برد و خامنه ای هر لحظه می تواند به عادت سیاستمدران هرجایی از یکطرف و به ابن الوقت بودن روحانیان همه جایی از طرف دیگر جر بزند و نظرش را در نیمه راه عوض کند.

 

3- و پرسش نهایی این است که آیا بعد از این همه جنجال این پروژه عملی خواهد شد و چقدر؟ باید بگویم که بنظرم عملی نخواهد شد زیرا احمدی نژاد حتی اگر موافقت خامنه ای را هم مستند نشان بدهد  بطرف امریکایی، از نظر تیپ شناسی فردی توسط دستگاه های امریکایی قابل اعتماد ارزیابی نخواهد شد و وقتی هم نمانده از دوران دولتش؛ لذا اوباما چنین قماری را نخواهد کرد. چون اگر ما مردم عادی ایران می دانیم بطریق اولی امریکایی های خواص رصد گر شخصیت احمدی نژاد هم می دانند که احمدی نژاد در حالیکه سیاستمدار عاقل و منطقی بنظر می رسد در همۀ گفتگوهایش با محافل سیاسی و اندیشه ای غرب؛ اما یکباره وقتی در جو پیروان و رهروان انبیایی - توده ها اعم از غربی یا شرقی - قرار می گیرد از خود بی خود می شود و شروع می کند به پرت و پلا گویی از انسان کامل و مدیریت جهان و این خزعبلات همیشگی! و می زند زیر میز بازی. و این ریسک خطرناک است. یا...هو

==============================================

اپوزیسیون سودان: کارخانه اسلحه‌سازی منهدم‌شده٬ متعلق به سپاه پاسداران بود

جـــرس: دولت سودان اسرائیل را مسئول بمباران کارخانه اسلحه‌سازی "یارموک" در جنوب خارطوم می‌داند، اما هنوز عامل این حملات مشخص نیست. به ادعای اپوزیسیون سودان، این تاسیسات متعلق به سپاه پاسداران بوده است.

به گزارش رادیو اسرائیل، اپوزیسیون سودان روز چهارشنبه (۲۴اکتبر/ ۳آبان) یک روز پس از آن‌که یک کارخانه اسلحه‌سازی در خارطوم٬ پایتخت این کشور، هدف حمله قرار گرفت و منهدم شد٬ اعلام کرد که این کارخانه متعلق به سپاه پاسداران بوده است.

 

روزنامه اسرائیلی هاآرتص٬ در گزارشی به نقل از منابع نزدیک به اپوزیسیون سودان ٬اعلام کرده که تاسیسات نظامی "یارموک" در جنوب خارطوم ٬توسط سپاه پاسداران ایران ایجاد شده بود تا از این طریق جمهوری اسلامی کمک‌های تسلیحاتی خود را در اختیار حماس قرار دهد. این تاسیسات ٬نیمه‌شب سه‌شنبه هدف حملات هوایی قرار گرفت.

احمد بلال عثمان٬ وزیر اطلاعات سودان٬اسرائیل را مسئول بمباران این کارخانه اسلحه‌سازی خواند و گفت انهدام این کارخانه نتیجه حملات هواپیماهای جنگنده اسرائیلی بوده، اما هنوز هیچ شخص یا گروهی مسئولیت این عملیات را برعهده نگرفته و مقامات اسرائیلی هم تا کنون حاضر به موضع‌گیری در این‌باره نشده‌اند.

 

ایگال پالمور٬ سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل٬ در واکنش به اتهامات مطرح‌شده از سوی مقامات سودانی گفت: "ما هیچ اطلاعی از این ماجرا نداریم." اسرائیل معمولا گزارش‌های مرتبط با ایفای نقش این کشور در عملیاتی از این دست را تایید یا تکذیب نمی‌کند.

پیش‌تر گزارش‌هایی درباره همکاری ایران و سودان برای تولید تسلیحات نظامی منتشر شده بود. گفته می‌شود همکاری‌های نظامی ایران و سودان گسترده است و تاسیسات نظامی یارموک تنها بخشی از پروژه‌های مشترک نظامی تهران و خارطوم است.

به گزارش هاآرتص٬ سپاه پاسداران ایران حتی افرادی را برای آموزش نیروهای ارتش سودان٬ رهسپار این کشور کرده است. بر اساس گزارش روزنامه هاآرتص٬کمک تسلیحاتی به حماس٬ هدف نهایی ایران از ایجاد چنین تاسیساتی در سودان است.

 

در این گزارش همچنین آمده که پس از سقوط حکومت معمر قذافی در لیبی٬نیروی قدس٬ شاخه برون‌مرزی سپاه پاسداران ایران ٬توانست از کانال‌های پنهان موشک‌های ضد هوایی ارتش لیبی را به سودان قاچاق کند تا بعدا در زمان مقتضی آنها را در اختیار نیروهای حماس قرار دهد. گفته می‌شود این موشک‌ها اکنون در تاسیسات نظامی متعلق به سپاه پاسداران در شمال دارفور نگهداری می‌شوند.

گزارش‌های ضد و نقیضی درباره میزان تلفات حمله به تاسیسات نظامی یارموک منتشر شده است. گفته می‌شود دست‌کم دو نفر در این انفجار کشته شده‌اند. وزیر اطلاعات سودان با تاکید بر نقش اسرائیل در این حادثه٬ گفت: "ما حق واکنش به این حملات را برای خودمان محفوظ می‌دانیم و زمان و مکان آن را هم خودمان انتخاب خواهیم کرد."

دولت سودان قصد دارد این مساله را در شورای امنیت سازمان ملل مطرح کند.

هنوز هیچ یک از مقامات نظامی یا سیاسی جمهوری اسلامی ٬به محتوای گزارش منتشرشده در روزنامه اسرائیلی هاآرتص واکنش رسمی نشان نداده‌اند.

=======================================

سازمان ملل متحد، بابت حمله صدام حسین، تا بحال بیش از ۳۸ میلیارد دلار به کویت غرامت پرداخته است

پرداخت بیش از یک میلیادر دلار غرامت دیگر به کویت تصویب شد.

به گزارش آسوشیتد پرس کمیسیون ویژه سازمان ملل برای پرداخت غرامات حملۀ عراق به کویت، روز پنجشنبه، با پرداخت یک میلیارد و نه میلیون دلار غرامت  به پنج شرکت کویتی موافقت کرد.

این کمیسیون، از محل ۵درصد عوارض بر صادرات نفت عراق، خسارات و غرامات حملۀ سال ۱۹۹۰ صدام حسین به کویت را می پردازد.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس ،‌این کمیسیون تا به حال، به یک و نیم میلیون شکایت رسیدگی کرده و ۳۸ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار غرامت پرداخته است.

این کمیسیون توسط شورای امنیت سازمان ملل در سال ۱۹۹۱ تشکیل شد.

================================================

شورای هماهنگی راه سبز امید هشدار داد

سیاست هسته ای فعلی تمامیت ارضی کشور را تهدید می کند 

شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای تصریح کرده است که تداوم سیاست هسته‌ای فعلی سایر بخش‌های اقتصادی و امنیت و تمامیت ارضی کشور را در معرض تهدید جدی قرار داده است.

شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تاکید بر حق مسلم ایران بر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای بر این باور است که در شرایط تأسف‌بار کنونی، این حق را باید از طریق اعتمادسازی و تعامل با جامعه جهانی و اقدام عملی شفاف و موثر برای خروج پرونده هسته‌ای ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد استیفاء کرد نه از طریق پرخاشگری و اظهارات نسنجیده و شبهه انگیز.

این شورا می افزاید:  سیاست کنونی هسته‌ای نه تنها در جهت احقاق حقوق هسته‌ای ما نیست بلکه ایران را از بهره‌گیری دانش فنی هسته‌ای و تکنولوژی‌های مربوطه محروم می‌کند.

 

متن این بیانیه به شرح زیر است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ

آیا ندیدی کسانی را که نعمت خداوند را تباه نمودند و مردمشان را به ویرانی دچار کردند؟

(سوره ابراهیم ، آیه ۲۸)

 

اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده اند کشور در آستانه بحران هایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت.

(میرحسین موسوی، مهرماه ۱۳۸۸)

 

این روزها حلقه فشار بر مردم ایران به واسطه تحریم های روزافزونی که به بهانه عدم شفافیت سیاست هسته ای وضع می شوند، زندگی را سخت تر و تلخ تر از همیشه ساخته است. در همه جای این آب و خاک صحبت از گرانی، بیکاری، تعطیلی کارخانه‌ها و ورشکستگی بنگاه‌های اقتصادی است. از همه بدتر، نگرانی از شعله‌ور شدن آتش جنگی که پیامدهای زیانبار آن تا سال‌ها دامنگیر مردم ما خواهد بود، بر احساس عدم اطمینان و امنیت نسبت به آینده افزوده است. تلاش برای توقف این سیر قهقرایی و جلوگیری از ادامه تحریم‌های فلج کننده و منتفی کردن خطر حمله‌ی نظامی، وظیفه‌ی هر ایرانی غیرتمند است. درست است که تحریم‌های (تجاری، بانکی، نفتی، بیمه و…) از ناحیه‌ی سازمان‌های بین‌المللی و کشورها (شورای امنیت، اتحادیه اروپا، آمریکا و…) شکل گرفته، اما حتی حامیان سرسخت دیروز دولت انتصابی نیز اذعان دارند که نمی‌توان همه‌ی نابسامانی‌های موجود کشور را ناشی از تحریم‌های بین‌المللی دانست. بدون تردید ناکارآمدی و سوء مدیریت این دولت که متکی به حمایت‌های نامشروط، نامحدود و بی‌سابقه رهبری بوده و هست، سهم مهمی در آشفتگی امروز دارد؛ و می‌توان گفت تحریم‌های خارجی نیز تا حد زیادی نتیجه‌ی سیاست‌های غلط و اظهارات نسنجیده‌ی دولتمردان و نیز راهبرد غلط هسته‌ای حاکمیت است.

 

توجه به واقعیت‌های زیر به‌روشنی نشان می‌دهد که اگر سیاست‌های کنونی در قبال مسئله هسته‌ای ادامه یابد، نه تنها به اهداف ترسیم شده در زمینه تأمین انرژی هسته‌ای (تولید سوخت وایجاد نیروگاه) نمی‌رسیم و این حق مسلم را از دست خواهیم داد، بلکه توسعه و تمامیت ارضی کشور نیز در معرض تهدیدهای جدی قرار خواهد گرفت.

 

برای تأمین سوخت هسته‌ای، نیازمند اورانیوم خام هستیم که به علت کمبود معادن داخل کشور بایستی بخش عمده‌ی آن را وارد نماییم. بر اساس آمار رسمی، جمع ذخائر قطعی و تخمینی اورانیوم طبیعی کشور حدود ۲۰۰۰ تن است که تنها برای تأمین دو تا پنج سال نیاز یک واحد نیروگاه بوشهر، و در حدود پنج درصد نیاز انباشته برنامه ۷۰۰۰ مگاواتی آن کفایت می‌کند. درصورتی‌که حدود ۴۰۰۰ تن ذخیره حدسی دیگر (هدف برنامه درازمدت اکتشاف سراسری) نیز مورد استخراج قرار گیرد، باز هم کمتر از نیمی از نیاز یک واحد نیروگاه بوشهر در عمر اقتصادی آن و حدود ۱۰ درصد نیاز انباشته برنامه یاد شده را تأمین خواهد کرد. مطالعات امکان سنجی تأمین سوخت برنامه هسته‌ای کشور نشان می‌دهد برنامه‌ی اعلام شده اولیه به میزان حدود ۹۰ درصد به واردات اورانیوم طبیعی وابستگی دارد. بدیهی است این نیاز با گسترش برنامه به ۲۰۰۰۰ مگاوات، افزایش خواهد یافت. حل این مشکل تنها در فضای سیاسی مساعد بین‌المللی و تأمین اورانیوم طبیعی از خارج قابل رفع است.

 

گذشته از وابستگی تأمین سوخت هسته‌ای به خارج، وابستگی فناوری نیروگاه‌های هسته‌ای برای کشورهای در حال توسعه نظیر ایران که هنوز اولین نیروگاه هسته‌ای را نیز تجربه نکرده‌اند بسیار زیاد است. فناوری نیروگاه هسته‌ای، حوزه‌ای کاملا متفاوت با تولید سوخت هسته‌ای است (همان‌طور که فناوری هواپیماسازی با فناوری تولید سوخت هواپیما کاملا متفاوت است). بنابراین، به فرض که قادر به تأمین سوخت هسته‌ای باشیم، در زمینه‌ی ساخت نیروگاه هسته‌ای نیازمند همکاری جامعه جهانی هستیم. در وضعیت تحریم فعلی، نه اورانیوم خام برای غنی‌سازی به ما می‌دهند، نه فناوری تهیه میله سوخت و نه نیروگاه هسته‌ای. نیروگاه بوشهر خود نمونه‌ای گویا در این خصوص است. این نیروگاه پس از صرف هزینه‌ای چندین برابر بودجه لازم برای ساخت نیروگاه هسته‌ای مدرن و سال‌ها تاخیر در بهره‌برداری، تازه به مرحله راه اندازی آزمایشی و تحویل موقت رسیده است.

 

بنابراین با قطعیت می توان گفت که تداوم سیاست‌های کنونی نه تنها ما را به اهداف هسته‌ای نرسانده، بلکه تا این لحظه کشور را با مشکلات اقتصادی زیر مواجه کرده است:

تورم و گرانی‌ افسار گسیخته و کمرشکنی که اقشار دارای درآمد ثابت و طبقه متوسط شهری را به‌سوی نابودی سوق می‌دهد؛

تعطیلی واحدهای تولیدی و افزایش بیکاری؛

کاهش صادرات کشور و از دست دادن بازارهایی که طی سالیان طولانی و به دشواری به‌دست آمده است؛

فلج شدن سیستم بانکی کشور در معاملات خارجی؛

کاهش ارزش پول ملی به‌دلیل کاهش درآمدهای ارزی؛

لطمه‌ی شدید به صنعت گردشگری؛

اختلال در روند تأمین مواد اولیه و قطعات واحدهای تولیدی؛

عدم پذیرش اعتبارات اسنادی؛

بالا رفتن ریسک و هزینه حمل و نقل کالاهای وارداتی؛

تعویق در پیوستن به سازمان تجارت جهانی و شاید از دست دادن همیشگی این فرصت؛

باج دهی به کشورهای واسطه نظیر چین و روسیه برای تأمین نیازهای اقتصادی کشور؛

و کاهش سرمایه گذاری خارجی.

 

افزون بر این‌ها، از آنجا که پرونده ایران ذیل فصل هفتم (تهدید امنیت جهانی) منشور سازمان ملل در شورای امنیت مطرح شده و تاکنون چهار قطعنامه ذیل ماده ۴۱ به تصویب رسیده، ممکن است تحریم‌های دیگری که در این ماده به آن اشاره شده و هم اکنون آمریکا و اتحادیه اروپا بخش‌هایی از آن را به اجرا درآورده‌اند، در آینده به‌عنوان مصوبه شورای امنیت درآید که در آن صورت برای تمامی کشورها لازم الاجرا خواهد بود. با توجه به تضعیف موقعیت بین‌المللی ایران و تبلیغات گسترده‌ای که با استفاده از مواضع و سیاست‌های نابخردانه‌ی حاکمیت در سطح افکار جهانی علیه کشور ما شکل گرفته،‌ احتمال اتخاذ تصمیم‌های شدیدتر علیه ایران چندان بعید نیست. در صورت عدم تأثیر قطعی تحریم‌های موضوع ماده ۴۱، شورای امنیت می‌تواند وارد فاز ماده ۴۲ یعنی عملیات نظامی شود.

باقی ماندن پرونده ایران تحت فصل هفتم می‌تواند در عین حال زمینه را برای رژیم متجاوز اسرائیل و حامیان آن و دیگر طرفداران یک‌جانبه‌گرایی بین‌المللی برای تکرار سوء استفاده از ماده ۵۱ منشور ملل متحد برای استفاده از زور نظامی فراهم یا تسهیل کند.

 

به باور ما، اکنون زمان آن رسیده که وجدان‌های آزاد، آگاه و دلسوز به حال کشور و آینده‌ی فرزندان ایران‌زمین به قضاوت بنشینند که آیا تنها راه و مناسب‌ترین شیوه برای حفظ حق برخورداری از فناوری هسته‌ای تحمل این همه خسارت و برباد دادن ثروت‌ها و منابع کشور و از دست دادن بهترین فرصت‌های رشد و توسعه در تاریخ این کشور طی سال‌های اخیر بوده است؟

آیا حق برخورداری از فناوری هسته‌ای تنها حق استیفا نشده‌ی ملت ایران است؟

 

و آیا برخورداری از زندگی شرافتمندانه، حق داشتن کار، امنیت شغلی، تأمین نیازهای اولیه،‌ توسعه و رفاه، فناوری‌های پیشرفته‌ی به‌مراتب مهم‌تر از فناوری هسته‌ای ـ که امروز کشور به بهانه‌ی تحریم‌ها، از آن محروم است ـ‌ امید به آینده، آسودگی و فراغت از اضطراب‌ها و فشارهای روزمره ناشی از گرانی و تورم و بیکاری، امنیت اجتماعی، آزادی و حق تعیین سرنوشت و مشارکت در اداره امور، حق برخورداری از حاکمیت و حکمرانی خوب ازجمله حقوق ملت ایران نیست و یا کم اهمیت‌تر از حق برخورداری از فناوری هسته‌ای است؟

 

آیا حاکمیت حق دارد به بهانه‌ی حفظ حق استفاده از فناوری هسته‌ای تمامی حقوق ملت ایران را پایمال کند؟

آیا نشانه‌ی حکمرانی خوب و ویژگی حاکمیت عاقل و کارآمد این نیست که با تکیه بر درایت و هوشمندی، هر حق ملی را به‌گونه‌ای استیفا کند که دیگر حقوق ملت پایمال و نادیده گرفته نشود؟

بدون تردید پافشاری بر ادامه‌ی سیاست‌های کنونی نه تنها موجب احقاق حق ایران در کاربری صلح‌آمیز هسته‌ای نخواهد شد بلکه سایر حقوق ایران از جمله برخورداری رابطه با جامعه جهانی و توسعه کشور را در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد.

شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تاکید بر حق مسلم ایران بر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای بر این باور است:

 

در شرایط تأسف‌بار کنونی، این حق را باید از طریق اعتمادسازی و تعامل با جامعه جهانی و اقدام عملی شفاف و موثر برای خروج پرونده هسته‌ای ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد استیفاء کرد نه از طریق پرخاشگری و اظهارات نسنجیده و شبهه انگیز.

سیاست کنونی هسته‌ای نه تنها در جهت احقاق حقوق هسته‌ای ما نیست بلکه ایران را از بهره‌گیری دانش فنی هسته‌ای و تکنولوژی‌های مربوطه محروم می‌کند.

ایران اکنون به فناوری تولید سوخت هسته‌ای در مقیاس غیرصنعتی دست یافته است و هر زمان دیگری می‌تواند این فناوری را توسعه دهد، اما این امکان در کوتاه مدت و میان مدت دارای اولویت کاربردی نیست. بنابراین، در صورت بروز تعارض بین دو گزینه‌ی راهبردی (غنی‌سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی و دستیابی به فناوری نیروگاه هسته‌ای)، اولویت با گزینه‌ی دوم است. این به‌هیچ‌وجه به‌معنای عقب‌نشینی از مواضع اصولی کشور و تعلیق فعالیت‌های تبدیل و غنی‌سازی اورانیوم در مقیاس تحقیق و توسعه و نمونه‌سازی نیست.

 

تداوم سیاست هسته‌ای فعلی سایر بخش‌های اقتصادی و امنیت و تمامیت ارضی کشور را در معرض تهدید جدی قرار داده است.

 

ایران متعلق به همه‌ی ماست و نه ملک انحصاری عده‌ای که ناتوانی خود را در تأمین منافع و مصالح کشور به اثبات رسانده‌اند. لازم است همه‌ی دلسوزان و علاقه‌مندان به کشور، عالمان، روشنفکران، دانشگاهیان، احزاب و تشکل‌های سیاسی، نهادهای مدنی و شهروندان بر پایه‌ی منافع حیاتی و عالی کشور و به‌دور از هرگونه نگاه حزبی یا جناحی، با اعتراض و فعالیت گسترده و هماهنگ خود، حکمرانان را به تغییر سیاست‌های مخرب کنونی ترغیب کنند. گشایش در فضای سیاسی و پذیرش روندهای دموکراتیک در داخل و تنش‌زدایی در عرصه بین‌المللی از طریق اعمال عزت‌مندانه و خردمندانه‌ی موازین و الزامات بین‌المللی، کم‌هزینه‌ترین راه عبور از بحران کنونی و مقابله با یک‌جانبه‌گرایی بین‌المللی است. بدون تردید این وظیفه‌ی حکومت است که کشور را از وضعیت بحرانی که خود از مسببان آن است خارج کند. با وجود این، در مقطع حساس کنونی، مسئولیت تاریخی عظیمی بر دوش همه‌ی مردم ایران است و کشور ما در برابر تصمیمی حیاتی قرار دارد؛ تصمیمی که باید متکی به نظر اکثریت مردمان این مرز و بوم باشد. از این روست که پیشنهاد می کنیم به قانون اساسی (اصل پنجاه و نهم) و خرد جمعی مراجعه شود و در یک همه‌پرسی، ادامه یا تغییر مسیر کنونی به آرای عمومی گذاشته شود. توسل به راه حل های مشابه در حیات جمهوری اسلامی بی‌سابقه نیست، چنانچه برای رفع بحران گروگان‌گیری نیز تصمیم گیری به مجلس شورای اسلامی واگذار گردید. برای رفع شبهه از امکان تقلب و تخلف و رفع هرگونه امکان به پرسش کشیده شدن نتایج این همه‌پرسی توسط جریان‌های سیاسی و نیز جامعه جهانی، لازم است هیأتی متشکل از افراد مستقل و بی‌طرف بر آن نظارت کند. و از آنجا که به غیر از سنجش افکار عمومی در داخل، اقناع افکار عمومی جامعه جهانی نیز از اهداف مهم این همه پرسی است، می‌توان از ناظران بین‌المللی (سازمان ملل، کنفرانس اسلامی، عدم تعهد و مانند آن) نیز دعوت به‌عمل آورد. نتیجه‌ی چنین همه‌پرسی هرچه باشد، از یک‌سو موجب تقویت همبستگی و انسجام ملی در عرصه‌ی داخلی می‌شود، و از سوی دیگر به تقویت جایگاه کشور در عرصه بین‌المللی و تقلیل آسیب‌پذیری آن می‌انجامد.

 

پروردگارا! تو شاهد باش که با تمام توان در جهت حفظ مصالح کشور و منافع ملت بزرگی که برای دست یافتن به سعادت دنیوی و اخروی با همه وجودشان به میدان آمده‌اند گام برداشتهایم تا نعمت‌هایی را که به ما ارزانی داشته‌ای، تباه نساریم.

شورای هماهنگی راه سبز امید

دوم آبان‌ماه ۱۳۹۱

=====================================

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages