میرکاظمی، هماهنگکننده کشتار مردم در تظاهرات پس از انتخابات: بزرگترین بدهکار بانکی + تصویر
آیا میدانستید سید حسن میرکاظمی این فرد همانست که در ترک موتورسواری اسلحه در دست در حمله و سرکوب مردم بیدفاع که به عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات سال ۸۸، به خیابانها آمده بودند، نقش هماهنگکنندهی بخش اعظمی از لباسشخصیها را به عهده داشته است: ماه زیر ابر نخواهد ماند و جنایات او که پاداشاش تاراج میلیاردها از ثروت ملت است، بزودی در دادگاه ملت برملا خواهد شد. لازم به یادآوری ست در همان زمان عکس او رسانهای شد و چهرهاش مورد شناسایی مردم قرار گرفت
میرکاظمی با اسلحه کمری در دست، بدنبال شکار مردم
حال اصل خبر بدهکاری او: به گزارش سایت بازتاب، سید حسن میرکاظمی، معروف به حسن رعیت، که از حلقه نزدیک به محمود کریمی می باشد، در بسیاری عرصه ها از حرکتهای خیابانی تا ارزی و بانکی و... دست دارد و با گردن کلفتی به فعالیت خود ادامه می دهد. این فرد تنها به بانک کوچکی مثل بانک کشاورزی، ده ها میلیارد تومان بدهی دارد و بنابر گزارش بدهی های معوقه این بانک، فقط یک شرکت وی، به بانک کشاورزی 22 میلیارد تومان بدهی معوقه داشته که ارزش این بدهی ها با افزایش قیمت دلار، دست کم سه برابر شده است. این شخص مدیر عامل کارخانه دنیای فلز، پارسیان فلز البرز، لوح فشرده پارس و ... می باشد. از سید حسن رعیت تا سه سال قبل به عنوان بزرگترین بدهکار بانک کشاورزی نام برده می شد؛ به طوری که بدهی وی به بانک کشاورزی، بیش از 175 میلیارد تومان تخمین زده شده است
عکس او همراه وزیر صنایع احمدینژاد
تصویر سند بدهیهای او به بانک کشاورزی
منبع خبر بدهی سید حسن میرکاظمی
http://baztab.net/fa/news/16496
=======================================
وقتی "اوه اوه" یاد قانون می افتد
نوشابه امیری
کوچک مردی زشت خوی و نابکار، به هزار ترفند و ریا آمد [او را آوردند] و از خون مردمان بگذشت تا قاتق نان "آقا" باشد، شد قاتل جانش. مبارک است؛ خودتان گفته اید چوب خدا صدا ندارد. بگذریم که این یکی صدا دارد و بسیار هم.
به هر روی این دعوایی ست بین گرگ ها و در آن سخنگویی از قانون و ملت و حق ملت، تنها محملی ست برای پیشبرد دعوا؛دعوایی که در آن ز هر طرف شود کشته، سود ایران است، اما حالا که آقای "اوه اوه" چشم در چشم مردمان دوخته و از "عزم" خویش برای دفاع از حقوق مردمان دم می زند، بد نیست به یاد هم بیاوریم که احمدی نژاد خود تبلور و نماد کامل نقض قانون و حق ملت است. و از همان روز اول که نام دروغینش بر ارومیه و اردبیل و تهران و بر میهن ما، ایران نشست. [بعدها بود که تغییر نامش آشکار شد و پدرش برای دومین بار در گذشت. ]
از دوران شهرداری او بر شهری آغاز کنیم که در روزگار شاه، شهرداری چون نیک پی را دیده بود و در دوران جمهوری اسلامی کرباسچی را. بودجه های همه آن دوران ها هم قابل دستیابی ست. آقای "اوه اوه" شهر ما را آباد کرد یا میلیارد میلیارد خرج بسیج و تکیه و مداح و.... کرد که پایه های ریاست جمهوریش را بریزد؟ آن موقع، قرار نبود از حق مردمان و حکومت قانون دفاع کند؟ حسابرسی، عملی قانونی نبود که هنوز خبری از میلیاردهای گمشده اش نیست؟ آن موقع که یاران خویش ـ بخوانید اعضای باندش ـ را می چید تا کسی سر درنیاورد که کدام نقشه شوم را می ریزد، قرار نبود نگران قانون و حقوق مردمان باشد؟
آن زمان که حزب هایش، قارچ وار می روییدند، و با باند ارومیه و سردارانی میلیاردی و "نقدی"، طرح "عملیاتی پیچیده و چند لایه" را می ریخت، صحبت از قانون موضوعیت نداشت؟ وقتی از پله های مارپیچ حکومت اسلامی بالا می رفت که بگوید "پول نفت را بر سر سفره ها خواهد آورد" قانون بی معنا بود؟ آنگاه که خاک ایران را چون غارتگران مغول، بر توبره کشید و غنایم بین خواهر و شوهر خواهر و برادر و داماد خواهر و داماد و پدر داماد و خاله و خانباجی.... تقسیم کرد، قانون، معنایی دیگر داشت؟ آن گاه که ساختار چندین و چند ساله مملکت بر هم ریخت و سازمان برنامه و بودجه را یکشبه بر چید و.... با معنای قانون آشنا نبود؟ آن هنگام نگرانی اش "از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی" تشدید نشد؟
آن گاه که پول خزانه، نقد کرد و در جیب نوچه ها ریخت و با تقسیم پول، لشگر مردمان گرسنه به راه انداخت که در پس ماشین ضد گلوله اش بدوند به امید لقمه ای نان و کمی حق، قانون را با "غ" می نوشتند؟ آن روزها که در هر نشست کابینه، ده ها و صدها طرح، به تصویب می رساند وروی کاغذ و بر زمین های خالی، کارخانه و سد و پل و... افتتاح می کرد، نگران حقوق مردمان و وظایف قانونی اش نبود؟ "صیانت از حقوق اساسی ملت" وظیفه اش نبود؟.....
به همین سان نبود که رسید به سال ۸۸؟ با همین نقض حقوق مردمان و پایمالی قانون نبود که در سیمای تحت اختیارش، "بگم، بگم" راه انداخت؟ هر چه خواست تهمت نزد و وقت اضافی نگرفت برای باز هم زدن؟ پول بیت المال "سیب زمینی" نشد برای خریدن رای؟ نگران نقض قانون نبود در آن روزها؟.....
وقتی مست باده قدرت، می رفت تا دومین دور ریاست جمهوریش را آغاز کند، حفظ حقوق مردمانی که در خیابان، رای خود را می خواستند و پاسخگویی قانونی به آنان، جزو وظایف اش نبود؟ وقتی ماموران حکومت جوانان میهن ما را در خیابان ها زیر ماشین می گرفتند و در زندان ها می دریدند، و او با نیشخند دردآورش، مرگ ندا را در رسانه های غربی، افسانه می خواند، نظارت بر اجرای قانون و حفظ حقوق شهروندی و "رعایت حقوق اساسی ملت" جزو وظایفش نبود؟ برای نشان دادن به پای بندیش به قانون نبود که قاتل کهریزک، سعید مرتضوی را به دندان گرفت و رتبتش بالاتر برد؟ ساختار اداری تامین اجتماعی رازیر و رو نکرد و زمین و زمان به هم ندوخت تا سعید مرتضوی در کنار وی بماند؟
راستی آنگاه که به صراحت گفت "خط قرمزش کابینه" اش است به کدام بند قانون اساسی اشاره داشت؟ جوانفکر، ملت است یا ملت، ملت؟ همان ها که دسته دسته شان در بندند و آقای "اوه اوه" بابت شان یاد قانون نیفتاده و حالا ناگهان فیل اش یاد قانون کرده و اینکه "بعد از مقام رهبری بالاترین مقام" مملکت است.
بله؛ آقای خامنه ای باید روزی بابت "نقض حقوق" مردمان میهن ما پاسخ دهد. در آن روز در جایگاه متهمان اما، نه تنها یک نفرکه بسیاری خواهند نشست. احمدی نژاد، در آن دادگاه، "بعد از مقام رهبری بالاترین مقام" خواهد بود.
============================================
مادر شاهین زینعلی: زندان رجایی شهر آخر خط است
جرس: روز گذشته جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در نامه ای خطاب به لاریجانی خواستار پایان دادن به فشارهای مضاعف بر زندانیان سیاسی شدند.
در بخشی از این نامه آمده است که ما علیرغم مشاهده و تحمل بسیاری موارد عدول از قانون و زیرپا گذاشتن حرمت و کرامت انسانی خود و عزیزانمان و پایمال شدن حقوقمان نمی توانیم درک کنیم که چرا باید جوانان ارجمندمان در بند ستم دچار ظلم مضاعف شوند؟ ما می خواهیم بدانیم آیا این اقدامات غیرحقوقی، غیرشرعی و غیر عرفی را بازجوها و مأموران امنیتی به شما تفهیم و تحمیل کرده اند یا خود و قضات صالح و عادلتان به چنین برداشت های فکورانه و بشردوستانه و انسانی و اخلاقی و عرفانی از آیات الهی و احکام دین مبین رسیده اید که شکنجه هایی مافوق طاقت بشری به زندانی های فهیم و عزیز و کریم و شریفتان تحمیل می کنید.
در پی فشارهای مضاعف و آزار و اذیت های زندانیان سیاسی دربند، بیستم مهرماه برادر "شاهین زینعلی" که برای دیدار کابینی با این زندانی سیاسی به زندان رجایی شهر کرج مراجعه کرده بود متوجه شد که برادرش ممنوع الملاقات است و نتوانست او را ملاقات کند.
این در حالی است که این دانشجوی محروم از تحصیل از بهمن سال گذشته بی دلیل و غیرمنتظره به زندان رجایی شهر منتقل شده است. وی پیش از این تبعید به بند 209 سپاه منتقل و مورد بازجویی قرار گرفته بود.
مریم اصلانی، مادر شاهین زینعلی با تاکید بر تداوم فشارها بر فرزندش به "جرس" می گوید: "روز پنج شنبه من زندان رفتم و خدا را شکر اینبار مشکلی پیش نیامد و او را به سالن ملاقات آوردند اما خیلی رنگ پریده و ضعیف شده بود و علتش را نفهمیدم. هر چه هم پرسیدم چی شده؛ چیزی نگفت. طفلک سعی می کرد به ما روحیه بدهد. هفته گذشته وقتی برادرش ساعت ملاقات رفته بود، شاهین را نیاوردند. اول گفتند ممنوع الملاقات است بعد دوباره برادرش پیگیری کرد و آقای خدا بخش به زندان زنگ زد و ماموران در نهایت آخرین جوابی که دادند این بود که شاهین خواب بوده است. روز پنج شنبه که ماجرا را از شاهین پرسیدم، عصبانی بود و می گفت که اصلا او را برای ملاقات نخواسته بودند و منتظر هم بوده است."
شاهین زینعلی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات است که بر اساس حکم صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، به دو سال و نود و یک روز حبس به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم شده است.
وی یکی از زندانیان سیاسی اوین بود که از غروب روز یکشنبه ۱۵ خرداد ماه طی بیانیه ای ضمن اعتراض به نحوه کشته شدن هاله سحابی از اعتصاب غذای خود در زندان اوین خبر داده و پایان اعتصاب غذای خود را منوط بر تشکیل کمیته مستقل حقیقت یاب و تحقیق در مورد تمامی جنایات ۲سال اخیر به ویژه قتل مظلومانه هاله سحابی دانسته بودند.
خانم اصلانی با غیرقانونی خواندن تبعید فرزندش به زندان رجایی شهر خاطرنشان می کند: "از آن زمانیکه شاهین را به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند یک هفته خانمها می توانند برای ملاقات بروند یک هفته آقایان. در حقیقت شاهین را غیرقانونی به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند. دوری مسافت تا کرج و یک هفته در میان دیدن فرزندم با توجه به اینکه اصلا تلفن هم نداریم، خیلی سخت است. اینقدر برای پیگیری به دفتر دادستانی مراجعه کردم اما هیچ جوابی ندادند؛ فقط یکبار خدابخش گفت که شیطنت کرده و بیانیه از زندان داده است. این اقدامات هم بعد از اعتصاب غذایی که زندانیان برای شهادت هاله سحابی انجام دادند، رخ داد. همان موقع هم گفتم که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بیانیه ها را امضاء کردند چرا فقط شاهین را به رجایی شهر تبعید کردید و تنها جوابی که دادند این بود که تمام این بیانیه ها زیر سر پسر شماست. من هم گفتم که اگر این حرفی که می زنید درست باشد من به پسرم افتخار می کنم، بعد یک آقای لواسانی نامی آنجا بود، گفت: "وقتی مادرش این است دیگر چکار کنیم؟"
وی تصریح می کند: "ملاقات حضوری نداریم البته با این وضعیت و شرایط زندان رجایی شهر همان بهتر که نداریم. یکبار بعد از عید بطور تصادفی رئیس زندان به ما ملاقات حضوری داد. یک دیواره کوتاه گذاشته بودند خانواده ها اینور نشسته بودند و زندانیان آن طرف. اینقدر وضعیت ناجوری بود. فشرده و چسبیده به هم نشسته بودیم و اصلا صدا به صدا نمی رسید، نه می توانستیم دست هم را بگیرم و نه بچه هایمان را ببوسیم؛ ماموران هم به ردیف پشتمان ایستاده بودند. از آن روز دیگر تقاضایی برای ملاقات حضوری نکردیم چون اصلا فایده نداشت جز عذاب بیشتر...خیلی امکانات و شرایط زندان رجایی شهر بد است اصلا معروف است که زندان رجایی شهر آخر خط است، برای همین بچه ها را برای فشار مضاعف به آنجا می فرستند. حالا تمام اینها را تحمل می کنیم تا اسفند ماه که دوران زندانش تمام شود.
لازم بذکر است که کارمندان حراست دانشگاه در آستانه ی امتحانات نیمه اول سال 89 مانع از ورود شاهین زینعلی دانشجوی کارشناسی دانشکده علوم اقتصادی به دانشگاه شده بودند و کارت دانشجویی او را توقیف کرده بودند.
========================================
اوباما و رامنی گزینه نظامی علیه ایران را آخرین راهحل دانستند
جـــرس: دو هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آخرین مناظره تلویزیونی میان باراک اوباما و رقیب وی، میت رامنی صورت گرفت. سیاست خارجی ایالات متحده از جمله در قبال ایران از موضوعات محوری این مناظره بود.
به گزارش خبرگزاری آلمان، دوشنبه شب (۲۲ اکتبر) سومین و آخرین مناظره تلویزیونی میان باراک اوباما و میت رامنی، دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ایالت فلوریدا برگزار شد. مجریگری این مناظرهی ۹۰ دقیقهای را باب شیفر از شبکه تلویزیونی سی بیاس بر عهده داشت.
اوباما و رامنی در این دوئل به سیاست خارجی ایالات متحده پرداختند و در مورد شیوه برخورد آمریکا با ایران، کشورهای عربی و همچنین چین و روسیه بحث و مناظره کردند.
"خطر ایران اتمی"
بخش درخورتوجهی از مناظرهی طرفین به موضوع ایران و برنامهی اتمی این کشور اختصاص داشت. رامنی، نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات سیاستهای اوباما در قبال جمهوری اسلامی را ناموفق خواند و گفت: "ایران در مقایسه با چهار سال قبل به بمب اتمی نزدیکتر شده است."
در حالیکه اوباما تروریسم را بزرگترین مسئله آمریکا دانست، رامنی "ایران اتمی" را بزرگترین چالش آمریکا در آینده خواند و مدعی شد که دولت کنونی ایالات متحده با رفتار و عملکرد خود، آیندهی مناسبات با اسرائیل را به خطر میاندازد.
اوباما در پاسخ به انتقادات رامنی از تاثیر تحریمهای سنگین علیه ایران سخن گفت و در مورد روابط با اسرائیل تصریح کرد: "اگر اسرائیل هدف حمله قرار گیرد، آمریکا نیز در کنار این کشور خواهد ایستاد."
هر دو سیاستمدار در این مورد اتفاق نظر داشتند که حمله و گزینهی نظامی علیه ایران آخرین راه برای حل مناقشهی هستهای است و باید در صورت بینتیجه ماندن راههای دیگر به آن متوسل شد.
مبارزه با افراطگری مذهبی
رامنی در همان آغاز مناظرهی نهایی با اوباما کوشید مانع قدرتنمایی رقیب خود شود. وی کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر شبکه تروریستی القاعده را به اوباما تبریک گفت، اما در عین حال خاطرنشان ساخت که کشتن تنها راه نابودی در مبارزه با افراطگرایی مذهبی نیست و در این راه یک استراتژی گسترده لازم است.
به اعتقاد نامزد حزب جمهوریخواه، اوباما نتوانستهاست سیاستی یکپارچه در قبال تغییر و تحولات کنونی در خاورمیانه در پیش گیرد. از دید رامنی سرنگونی رژیمهای مستبد در مصر، لیبی و دیگر نقاط در سالهای اخیر به هرج و مرج انجامیده است.
اوباما انتقادات رقیب خود را رد کرد و موفقیتهای آمریکا در عرصهی سیاست بینالملل برجسته نمود. وی در این راستا به پایان جنگ در عراق و خروج آتی نیروهای آمریکایی از افغانستان اشاره کرد.
رئیسجمهور آمریکا همچنین رامنی را متهم کرد که سیاست خارجی او از رویکردی کهنه برخوردار است. رامنی در یکی از سخنرانیهای خود در کارزار انتخاباتی روسیه را دشمن شماره یک آمریکا در عرصه ژئوپلتیک خوانده بود.
اوباما در مناظره نهایی به این گفته اشاره کرده و اظهار داشت: "آقای فرماندار، به نظر میرسد که شما قصد دارید سیاست خارجی دههی هشتاد میلادی را اساس کار خود قرار دهید.، همانگونه که سیاست اجتماعی شما بر اساس دههی پنجاه میلادی و سیاست اقتصادیتان مبتنی بر دههی ۲۰ میلادی است."
اوباما، برندهی سومین مناظره
رئیسجمهور آمریکا در نخستین مناظره (در روز ۳ اکتبر در شهر دنور) کمقدرت ظاهر شده و بر اساس نظرسنجیها برندهی مناظره دوم بود.
آخرین نظرسنجیها که پس از برگزاری مناظرهی نهایی دوشنبه شب (۲۲ اکتبر) صورت گرفته نشان میدهند که اوباما، سومین دوئل را نیز به سود خود به پایان برده است.
طبق نظرسنجیای که از سوی شبکهی سی بی اس صورت گرفته، ۵۳ درصد از شرکتکنندگان اوباما را برنده و ۲۳ درصد رامنی را برنده سومین مناظره دانستهاند.
نظرسنجی دیگری نیز توسط شبکهی تلویزیونی سی ان ان انجام گرفته که بر اساس آن ۴۸ درصد از شرکتکنندگان باراک اوباما و ۴۰ درصد میت رامنی را برندهی مناظرهی نهایی خواندهاند.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا روز سهشنبه، ششم ماه نوامبر برگزار میشود.
=======================================
اتحادیه بین المجالس در قبال وضعیت ایران احساس مسئولیت کند
جمعی از نمایندگان ادوار مجلس:
جـــرس: در آستانه برگزاری یکصد و بیست و هفتمین اجلاس اتحادیه بین المجالس، گروهی از نمایندگان ادوار مجلس ایران، طی نامهای به نمایندگان ملتهای مختلف دنیا، از آنان خواستند تا در برابر روند غیر قانونی حاکم بر پارلمان ایران و همچنین حصر و حبس و بازداشت نمایندگان سابق مجلس احساس مسوولیت کرده، و اعضای ایرانی اتحادیه را به پاسخگویی و رفع محدودیت ها دعوت نمایند.
به گزارش جرس، متن نامۀ احمد سلامتیان، حسن یوسفی اشکوری، علی مزروعی، اسماعیل گرامی مقدم، فاطمه حقیقت جو و علی اکبر موسوی (خوئینی) به اعضای پارلمان های سراسر جهان به شرح زیر است:
نمایندگان محترم حاضر در یکصد و بیست و هفتمین اجلاس اتحادیه بین المجالس
اکنون که در اجلاسی چند روزه درکبک سیتی کانادا حضور دارید، ما به عنوان جمعی از نمایندگان ادوار گذشته پارلمان ایران این نامه را در شرایطی برای شما می نگاریم که تعدادی از همکاران سابق مان اسیر بازداشت و زندان در ایران شده اند.
افرادی که سالها به واسطه پشتوانه رای ملت، در جایگاه رفیع قانون گذاری و نظارت بر اجرای قانون قرار گرفتند و در سخت ترین شرایط ممکن برای نهادینه کردن حکومت قانون در کشورشان تلاش کردند. و متاسفانه بواسطه همین تلاش و پایبندی به حقوق و آزادی های مردم مندرج در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از آنها توسط سیستم نظارتی معیوب موجود در کشور با تیغ تیز و برنده ای تحت عنوان نظارت استصوابی از کاندیداتوری برای حضور در انتخابات های دوره های بعدی محروم گشتند و یا درانتخابات ریاست جمهوری با موضوع عدم سلامت انتخابات مواجه شدند.
اما این محرومیت تنها برخورد غیر قانونی صورت گرفته با نمایندگان منتخب مردم در ادوار گذشته مجلس شورای اسلامی ایران نبود، بلکه سیستم قضایی ایران، در سه سال گذشته و پس از برگزاری انتخابات مناقشه برانگیز سال ۲۰۰۹، یک بار دیگر تیغ سرکوب را بر تن و جان نمایندگان سابق مجلس نشانه گرفت و هر کدام را به دلایلی واهی و دور از حقیقت محصور، بازداشت و به حبس های طولانی مدت محکوم نمود، به نحوی که کماکان آقایان بهزاد نبوی نایب رئیس مجلس ششم، محسن میردامادی رئیس کمیسیون امنیت ملی وسیاست خارجی، میر طاهر موسوی نمایندگان مجلس ششم و فائزه هاشمی نماینده مجلس پنجم در زندان و در شرایط غیر قانونی نگه داری می شوند.
این در حالی است که آقای مهدی کروبی ریاست مجلس شورای اسلامی ایران در دوره های سوم و ششم همزمان با میرحسین موسوی دیگر کاندیدای ریاست جمهوری و خانم زهرا رهنورد، هم اکنون نزدیک به ۶۲۰روز است که بدون ارائه هیچ حکم قضایی در اتاقی همچون سلول انفرادی خارج از منزل مسکونی خود به سر برده و محصور و بازداشت است.
علاوه بر آن تعدادی از نمایندگان ادوار مجلس مانند آقایان ابراهیم یزدی (نماینده دوره اول)، محسن صفایی فراهانی، محسن آرمین و علی شکوری راد نمایندگان مجلس ششم به طرق مختلف پس از بازداشت همچنان در معرض خطر زندان هستند.
در اینجا لازم به تصریح است هرچند ایشان بعد از دوران نمایندگی و بنا به اتهامات سیاسی بازداشت شده اند ولی مطابق سند موجود از کیفرخواست عمومی دادگاه (که علنی منتشر شده و پیوست می باشد) و نیز در بسیاری از بازجویی ها ودوران بازداشت به انحای مختلف فعالیت های دوران نمایندگی آنان در مجلس مورد اتهام رسمی و دروغین قرارگرفته است. در مورد آقای ابراهیم یزدی نماینده دور اول مجلس علاوه بر سایر اتهامات مشابه و تکراری طرح ضرورت نظارت بین المللی با استانداردهای اتحادیه بین المجالس برای انتخابات آزاد و منصفانه نیز به عنوان اتهامی دیگر مطرح شده است!
در چنین شرایطی انتظار می رود، شما نمایندگان ملت های مختلف دنیا، در برابر این روند غیر قانونی حاکم بر پارلمان ایران و همچنین حصر و حبس و بازداشت نمایندگان سابق مجلس احساس مسئولیت کرده، و مقامات ایرانی عضو اتحادیه بین المجالس را به پاسخگویی و رفع محدودیت ها دعوت نمایید.
باسپاس وامتنان
جمعی از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در خارج کشور
احمد سلامتیان نماینده دوره اول، حسن یوسفی اشکوری نماینده دوره اول، علی مزروعی نماینده دوره ششم، اسماعیل گرامی مقدم نماینده دوره هفتم، فاطمه حقیقت جو نماینده دوره ششم و علی اکبر موسوی (خوئینی) نماینده دوره ششم
===========================================
احمد شهید: جمهوری اسلامی ايران هر سال صد ها تن را اعدام می کند
جـــرس: احمد شهيد، گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ايران می گويد جمهوری اسلامی هر سال صدها تن را اعدام می کند و ممکن است آمار اعدامها بیش از موارد اعلامی باشد.
به گزارش رادیو اروپای آزاد، احمد شهيد روز دوشنبه در نيويورک گفت:" در هشت ماه نخست سال ۳۹۱ ۱، بيش از۳۰۰ اعدام در ايران ثبت شده است، اما احتمال دارد که تعداد اعدام شدگان بيش از اين باشد."
احمد شهيد همچنين گفت :"در سال گذشته ميلادی ۶۷۰ تن در ايران اعدام شده اند که نسبت به جمعيت کشور، بالاترين ميزان اعدام در جهان به شمار می رود."
احمد شهيد همچنين اعلام کرد: "هر سال شرايط برای اقليت های دينی و قومی، زنان و همجنس گراها در ايران بدتر می شود و اعضای اقليت بهايی مورد بيشترين اذيت و آزارقرار می گيرند."
گزارش سالانه احمد شهيد درباره وضعيت حقوق بشر در ايران قرار است اين هفته منتشر شود.
========================================
جزئیات مراسم تشییع ، خاکسپاری و ترحیم استاد احمد قابل
جـــرس: مراسم تشييع پيكر احمد قابل صبح روز چهارشنبه سوم آبان از صحن آزادي حرم امام رضا آغاز و برگزار می شود. مراسم ترحیم نیز، پنج شنبه صبح و عصر در محل مسجد النبی و صبح و عصر جمعه برگزار خواهد شد.
خانواده احمد قابل تصریح کردند: پس از مراسم تشییع، پیکر این اندیشمند و پژوهشگر در بهشت رضا دفن می شود.
در همین حال، مراسم ترحیم مرحوم احمد قابل پنج شنبه صبح از ساعت 9 تا 11 و عصر از ساعت 14.30 تا 16.30 در محل مسجد النبی در خیابان کوهسنگی مشهد و در روز جمعه از ساعت 9 تا 11 در محل موسسه انصار الحسین واقع در میدان 10 دی مشهد و جمعه عصر نیز بر سر مزار استاد در بهشت رضا برگزار خواهد شد.
استاد احمد قابل پس از یک دوره بیماری ظهر امروز دار فانی را وداع گفت. مراسم تشییع این اندیشمند دینی روز چهارشنبه برگزار خواهد شد.
=======================================
فرید راستگو : خامنه ای از تحریم ها جان سالم بدر نخواهد برد
افزایش بیش از حد تورم و گرانی باعث شده است بسیاری از مردم علی الخصوص کارگران و زحمتکشان ایران حتی توان خرید کالاهای اساسی، داروئی و غذائی را نداشته باشند. احوال وضعیت کشور و مردم ایران بسیار تاریک و آشفته است. آشفتگی مالی، آشفتگی اجتماعی، آشفتگی اقتصادی، آشفتگی سیاسی، آشفتگی ارزی بهمراه بی ثباتی و ورشکستگی همه جانبه نظام ولایت مطلقه فقیه نشانگر سر درگمی و ناتوانی مسئولان رژیم جمهوری اسلامی به رهبری سید علی خامنه ای در حل بحران هایی است که آنان برای ایران و ایرانیان ایجاد کرده اند. بحرانهائی که ایران را در شرایط بسیار خطرناکی قرار داده اند. مسئول اصلی این بحرانها شخص آقای خامنه ای است زیرا طبق اصل 110 قانون اساسی او عهده دار تعيين سياستهاي كلي نظام جمهوري اسلامي ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام و نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام می باشد.
تحریم های اقتصادی ایران ناشی از پرونده هسته ای بطور مدام در حال افزایش است و اقتصاد ورشکسته رژیم در حال سقوط است. اجرا شدن تحریمهای نفتی، صنعتی، بانکی و ارتباطی کشور که به خاطر نیروگاههای اتمی و برنامه های پنهانی هسته ای نظام ولایت مطلقه فقیه برعلیه ایران وضع شده، عامل اصلی بحران لاینحل اقتصادی و سیاسی کشور است. تحریمهائی که بارها قبل از شروع شان مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی و بویژه شخص خامنه ای و رئیس جمهور دلبندش می گفتند که قعطنامه ای و تحریمی بر علیه ایران صورت نخواهد گرفت. بعد از صورت گرفتن گفته میشد هیچ اثری بر ایران نمی گذارد. تا چند روز قبل از این همه دولتمردان ریز و درشت رژیم جمهوری اسلامی از جمله شخص سید علی خامنه ای منکر اثر گذاری آن بودند. بطوریکه، او بعنوان- رهبر نظام ولائی و جناحهای اصولگرا، بارها و بارها، نه تنها اثرات این تحریمها را انکار کرده، بلکه در یک گفتمان آرمانگرایانه، تحریمهای اخیر و اصولاً تحریمهای غرب علیه ایران را نعمتی خدادادی دانستهاند. آنان دراین خیال سیر می کردند که تحریمها، موجب سازماندهی مقاومت در داخل کشور شده و این امر اقتصاد مقاومتی ( بخوانید جیره بندی و کوپنی) را تقویت کرده و در نهایت تیر غربیها به سنگ میخورد و بالاخره در این جنگ اقتصادی که بین جهان غرب و نظام اسلامی درگرفته، این غرب است که مغلوب می گردد.
آقای خامنه ای در سخنرانی ها و موعظه های خود همواره اين جمله را يادآوری ميکند که تحريم ها اثری در ما نداشته بلکه ملت ما را مصمم تر کرده است تا راه درستی را انتخاب کند. بطوریکه روز شنبه 19 دی 1390 در پاسخ به بهمنی رئیس بانک ملی که گفته بود تحریم ها بر ما اثر گذاشته است و ما در شرایط دشوار شعب ابی طالب بسر می بریم. گفت خیر ما در دوران بدر و خیبریم. خبرگزاری مهر اعلام کرد: رهبر معظم انقلاب با اشاره به بحث تحریم تاکید کردند: امروز در شرایط «شعب ابی طالب» نیستیم؛ در شرایط «بدر» و «خیبر» هستیم.
12 تیر 1391 به گزارش خبرنگار ايلنا، رستم قاسمی وزیر نفت، ظهر دوشنبه در پايان سفر به شيراز در جمع خبرنگاران اظهار کرد: تحريمها تاکنون هيچ تاثيری بر ايران نداشته و از اين پس نخواهد داشت.
در اوائل مهر در برابر سرعت غیرقابل انتظار افزایش قیمت دلار و دیگر ارزهای خارجی در بازار، به گزارش خبرنگار ایرنا ، حجت الاسلام والمسلمین" محمد هادی بهشتی پور" نماینده خامنه ای در سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی كشور روز شنبه 8 مهر ماه در جمع نیروهای نظامی و انتظامی مهریز- یزد می گوید: تحریم ها و تهدیدهای دشمن هیچ اثری در اراده ملت و دولت ما در انجام اهداف و ماموریت های بزرگ خود ندارد و عاقبت شكست خواهند خورد.
اما اکنون که تحریم ها تاثیرگذار شده اند احمدی نژادی که هفت سال مثل خامنه ای از بی اثر بودن و بی ارزش بودن تحریم ها سخن می گفت و قطعنامه های شورای امنیت را ورق پاره می خواند.او در اسفندماه ۱۳۸۵، تحریمهای بینالمللی بر سر برنامه هسته ای ایران را "ورق پاره" توصیف کرده بود.آقای احمدی نژاد همچنین در اسفند ۱۳۸۶، با بی اهمیت توصیف کردن تحریم های شورای امنیت علیه ایران اعلام کرده بود که کسی برای این تهدیدات "هویج هم خرد نمی کند" و در آذر ۱۳۸۷، خطاب به جامعه بین المللی گفته بود: "آن قدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دان شما پاره شود".
اکنون یکباره با تغییر 180 درجه ای از موثر بودن تحریم ها می گوید.در ماه های اخیر تاثیرات این تحریم ها را بر مشکلات اقتصادی ایران قابل توجه دانسته و مشخصاً، نقش آن بر ایجاد بحران ارزی را مورد تاکید قرار داده است.
ولی امر مسلمین جهان، جناب خامنه ای در 19 مهر در سفرش به بجنورد اعلام می دارد تحریم ها وحشیانه اند. « رهبر انقلاب اسلامی افزودند: آنها به دروغ می گویند که اگر ملت ایران از انرژی هستهای صرفنظر کند، تحریمها برداشته میشود در حالی که علت اصلی اِعمال این تحریمهای غیرمنطقی که نوعی وحشیگری نیز به حساب میآید، بغض و کینه آنها از ملت ایران است».
خامنه ای در همان سخنرانی در شهر بجنورد می گوید: این تحریمها در واقع جنگ با یک ملت است اما به توفیق الهی، دشمنان در این جنگ هم مغلوب ملت ایران خواهند شد.
خامنه ای نمی گوید که خود مسبب تحریم های وحشیانه و این جنگ می باشد و خسارت ملی جبران ناپذیر و بحرانهای ایجاد شده حاصل حاکمیت مطلقه خودش می باشد. آقای خامنه ای! هیچکس و هیچ قدرتی با مردم ایران سر جنگ ندارد ولی شما حاکمان جمهوری اسلامی 34 سال است که با مردم ایران در جنگ هستید و باعث و بانی اصلی ویرانی ایران و تباهی ایرانیان شده اید. از طریق گروگانگیری و هشت سال ادامه دادن به جنگی که در خدمت غرب و اسرائیل بود 1000 میلیارد دلار خسارت به ایران وارد کردید و یک نسل را یا اعدام نمودید یا در جبهه های جنگ نابود ساختید تا استبداد مطلقه آخوندی را برپا سازید و در پی آن به چپاول ثروت ملی اقدام نمودید.
ایجاد اوضاع مصیبت باراقتصادی، سرکوب و فشار بر احاد ملت ایران از آن جمله اقلیت های قومی، مذهبی و جنسیتی و پایمال کردن حقوق انسانی آنان، سرکوب و اختناق شدید روزنامه نگاران،دانشجویان، نویسندگان و جوانان و کشتار و زندانی کردن دگراندیشان، دزدیهای میلیاردی که تبلور فساد اداری و بوروکراسی حاکم بر دستگاههای زیر نظارت شماست و اکنون تشدید تحریم های بین الملی و بقول خودتان تحریم های وحشیانه که عامل غول گرانی شده و این گرانی آثار هولناکی بر زندگی ایرانیان برجا گذاشته است که در آینده نه چندان دوری کشور را با قحطی مواجه خواهد کرد. آری این شمه ای کوتاه از جنگ شما با مردم ایران و حاکمیت مطلق و آخوندی تان می باشد.
سید علی خامنه ای در بجنورد می گوید: «بدانید جمهوری اسلامی ایران با این مشکلات از پا در نمی آید و به فضل الهی بر مشکلات غلبه خواهد کرد و بار دیگر دشمنان را در حسرت شکست دادن ملت ایران خواهد گذاشت».
آقای خامنه ای این جمله اعتراف به شکست است و نشاندهنده شکست مفتضحانه شما در برابر تحریم ها می باشد. تا دیروز که همگی می گفتید ما تحریم نمی شویم و بعد خود و مافیاهای رنگارنگ حاکم بر ایران بیان کردید که تحریم ها اثری ندارند. اکنون از جنگ و تحریم های وحشیانه و مشکلات سخن می گوئید. تحریم ها بر شما اثر گذاشته است و بدجوری هم اثر گذاشته است و مطمئن باشید شما فرو می پاشید و از این مهلکه جان سالم بدر نخواهید برد زیرا در باتلاقی گرفتار شده اید که خود بوجود آورده اید.
آقای خامنه ای تحریم ها بمثابه اسلحه صدا خفه کن عمل می کنند و بصورت آهسته ولی پیوسته در حال فروپاشی رژیم تان می باشند. شما تصور می کردید با تکیه بر چین و روسیه، تحریم ها عامل فروپاشی شما نخواهد شد. ولی بیاد بیآورید تحریم های عراق منتهی به جنگ شد و رژیم صدام را سرنگون ساخت، تحریم های منجر به محو رژیم آپارتاید افریقای جنوبی شد. تحریم های صربستان منتهی به حمله ناتو به آن کشور شد و میلوزوویچ بعنوان جنایتکار جنگی در دادگاه لاهه محاکمه گردید و در آنجا دق مرگ شد، تحریم های لیبی باعث تسلیم بی چون و چرا و بی قید و شرط معمرالقذافی شد و تحریم منجر به تسلیم آبرومندانه رژیم نظامی برمه و تحریم ها رابرت موگابه زیمبایوه را به زانو درآورد. نتیجه تحریم این شده است که در نشست اضطرای تشخیص مصلحت نظام در ماه رمضان گذشته پاسدار رستم قاسمی وزیر نفت اعلام دارد: « پس از تحریم های نفتی اتحادیه اروپا، وضعیت فروش نفت ما دچار کاهش قابل توجهی شده است. پیش از این یعنی حدود ۴ ماه قبل، نفت تولیدی ما ۲ میلیون و سیصد هزار بشکه در روز بود که هرچه به تحریم ها نزدیک تر شدیم فروش هم کاهش یافت و در حال حاضر نفت تولیدی ما زیر یک میلیون بشکه رسیده و پیش بینی ما این است که به رقم ۸۰۰هزار بشکه در روز خواهد رسيد». این جمله بدین معناست که صادرات نفت خام ایران به دوسوم رسیده است و نفت که نان آور دولت ایران است قابل فروش نیست.
درهمان نشست عباس واعظ طبسی» تولیت آستان قدس رضوی و عضو مجمع تشخیص مصلحت، خطاب به وزیر اقتصاد میگوید: آقای حسینی! روزانه بیش از هزار نامه مردمی در شکایت از گرانی ها به دفتر من در مشهد ارسال می شود که از پاسخگویی به آنها عاجزم. دولت هم که میگوید نرخ تورم ۲۲ درصد است. این چه نرخ تورمی است که مرغ آن کیلویی ۷ هزار تومان شده و تورم ۲۲ درصد است؟ فرمول محاسبات شما چیست؟ وزیر اقتصاد پاسخ داد: حاج آقا نرخ تورم اعلام شده با نرخ واقعی تورم از زمین تا آسمان تفاوت دارد. نرخ واقعی ۱۲۶درصد است اما آقای احمدی نژاد دستور دادند با توجه به جو روانی همچنان رقم های زیر ۲۴ درصد را اعلام کنیم. البته نظر مقام رهبری این بوده که در شرایط فعلی آمار واقعی اعلام نشود! تا از این شرایط عبور کنیم.»آقای خامنه ای که ظاهراً خود را به نفهمی می زند حتماً مطلع است که تحریم نفتکش ها انتقال نفت را دشوار ساخته است و باعث شده اند ماهانه 5 میلیارد دلار از درآمد نفت ایران کاهش یابد و بدین قرار، سالانه 60 میلیارد دلار از درآمد نفتی ایران کاسته میشود. یعنی تحریم نفتی، صادرات آن را با مشکل مواجه ساخته و حداقل 60 درصد از درآمدهای ارزی ناشی از آن را کاهش داده است. نا بسامانی بازار ارز کشور و وضعیت مخرب آن از این جا سرچشمه می گیرد بصورتی که در کمتر از دو ماه 55 درصد ار ارزش ریال کاهش می یابد و در عرض 6 ماه قیمت دلار دوبرابر میشود. و تازه اول کار است.
رئیس جمهور فرانسه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از وضع مجازاتهای جدید بر ضد ایران خبر داد. و بدنبال آن در 25 سپتامبر آمریکا مدعی شد که وزارت نفت ایران وابسته به سپاه است و باید مجازات شود و در همانروز وسائل ارتباط جمعی اروپا خبر دادند که فرانسه، آلمان و انگلستان، در کار آنند که اروپا مجازاتهای جدیدی بر علیه ایران وضع کند؛ پس تحریمها در حال گسترش اند. بطوریکه در هفته گذشته شرکت "مرسک لاین" - بزرگ ترین شرکت حملونقل دریایی جهان- ارائه خدمات به ایران را متوقف کرد. و طبق خبرگزاری رویتر، این شرکت از مهمترین واسطههای حملونقل کانتینرهای مواد غذایی و وسایل نقلیه به ایران بود. قطع همکاری مرسک با ایران، بر واردات کالاهای اساسی به ایران تاثیرگذار خواهد بود و همانطوریکه در فوق اشاره شد به زودی مردم با قحطی و کمبود دارو دست به گریبان خواهند بود.
دوشنبه 24 مهر برابر با 15 اکتبر 2012 وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا در بیانیه خود گفته بودند: "اتحادیه اروپا موافقت خود را با ممنوعیت تمامی نقل و انتقالات بین بانکهای ایران و اروپا اعلام میکند، مگر آن که این مبادلات دلایل بشردوستانه داشته باشند." توجه داشته باشید مگر "دلائل بشردوستانه" یعنی تحریم فراگیر و محاصره همه جانبه و در پی آن قحطی سراسری و فاجعه انسانی.
آقا خامنه ای شما در مهلکه ای افتاده اید که عملاً هیچ بانک و موسسه خارجی پیدا نمی کنید تا مبادلات خارجی و انتقال ارز شما را انجام دهد. حتی برای خرید لوازم یدکی هم مجبورید به بازار سیاه پناه ببرید و اینها نتیجه تحریم هائی میباشند که اثری نداشته اند. بحران پولی و ورشکستگی اقتصادی، بسته شدن مغازه ها، بی ارزش شدن پول ملی، افزایش شدید قیمتها، بسته شدن کارخانه ها و موسسات تولیدی و خدماتی و توسعه بیکاری در شهرها، احوال مصیبت بار اقتصادی و آشفتگی و دعوای روزمره دولتمردان و رشد روز افزون اختلافات مافیاهای قدرت حاکم خود نتیجه محتوم تحریم است.
مردم به پرتگاه کشیده شده چون به شما و اقتصاد کشور و سیاست های خانمان براندازتان بی اعتمادند، پولهای خود را از بانک ها خارج می کنند و نقدینگی خود را به طلا و ارز خارجی تبدیل می کنند. عدم اعتماد مردم به حاکمان بی لیاقت موجب هجوم آنان به صرافی ها و طلافروشان شده است چون آنان آینده را تیره و تار می بینند و جز فلاکت و سیاه روزی برای خود و فرزندانشان چشم اندازی ندارند. تمامی اینها نشانگر موثر بودن تحریم ها هستند آنوقت شما در بجنورد می گوئید: دشمنان تلاش دارند موضوع تحریمها را بزرگنمایی کنند و متأسفانه برخی هم در داخل با آنها همزبان میشوند. همه می دانند بانی و مسبب اصلی وضعیت فاجعه بار کنونی که مردم ایران با آن در گیرند شخص علی خامنه ای و جانیان حامی او می باشند و طبق قانون اساسی سید علی خامنه ای همه کاره رژیم حاکم بر ایران است، سیاست خارجی و پرونده هستهای جمهوری اسلامی، در قلمرو صلاحیت تصمیمگیری دولت نبوده و تحت نظر رهبر نظام و هدایت او است.کاظم جلالی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس در همین زمینه ۲۶ مهر (۱۷ اکتبر) در گفتگو با خبرآنلاین می گوید « در موضوعات اصلی و اساسی کشور اصلی ترین شخصیت، رهبری نظام است ».
ادامه مشی سیاسی خامنه ای منجر به تشدید تحریم ها که عملاً همچون موریانه رژیم را از درون می خورد و بزودی موجب اضمحلال آن میشود و شدت یابی فقر در جامعه وضعیت خطرناکی را برای ایران و ایرانیان بوجود آورده است که شبیه بیماری است که دردهای او انکار شده و فرصت جراحی برای کنترل بیماری را از دست داده و در نتیجه غفلت، سلولهای بدخیم در اندامهای داخلی آن ریشه کرده اند و آنرا در معرض مرگ حتمی قرار داده است.
آقای خامنه ای برای برون رفت از این اوضاع و نجات خود سه راه دارد:
1 - در تلویزیون حضور یابد اعلان وفاق ملی کند و با آزاد کردن زندانیان سیاسی و مطبوعات و رسانه ها و آزادی احزاب و شخصیت های اجتماعی و سیاسی برون و درون مرز مانع نابودی ایران و ایرانیان شود. دست همکاری به طرف دگراندیشان دراز کند و در راه تعالی ایران گام بر دارد. لازمه چنین عملی شجاعت و شهامت است که متاسفانه تجربه به ملت ایران آشکار کرده است که این سید فاقد آن است. زیرا کسانی که احساس حقارت می کنند شجاعت خود را از دست می دهند و دیگران را دشمن خود می پندارند.
2 - خودکشی. آری خودکشی، دیگر انتخاب سیدعلی خامنه ای می تواند باشد که این عمل هم احتیاج به شجاعت دارد و همانطورکه در فوق گفته شد، انسانهای زورگو حقیر و فاقد شجاعت اند.
3 - نوشیدن جام زهر و تسلیم بی چون و چرا. این تنها راه حلی است که سید علی خامنه ای همچون مرادش روح اله خمینی انتخاب خواهد کرد و چاره ای جز نوش جان کردن جام زهر ندارد.
خامنه ای در بجنورد فریاد زد عقب نشینی نمی کند. ولی ما ایرانیان نباید فریب رجز خوانی او را بخوریم. ما تجربه گروگانگیری و جنگ را داریم. بویژه اینکه کارد تحریم ها به استخوان او و نظامش رسیده است. چرا که در همان حال که مدعی است رژیم از اهدافش عقب نشینی نمی کند، با صدای بلند غیر مستقیم به اوباما و خانم کلینتون گفت عقب نشینی می کنیم و حتی گفت "آنها به دروغ می گویند که اگر ملت ایران از انرژی هستهای صرفنظر کند، تحریمها برداشته میشود." یعنی اگر راست می گوئید ما هستیم و حاضریم از انرژی هسته ای دست بداریم. تنها ضمانتی که خامنه ای از غرب می خواهد مطمئن شدن از عدم تغییر او است و گرنه به راحتی حاضر است تن به مصالحه بدهد و تسلیم شود.
هرگاه می خواهیم با نقطه پایانی یک رخداد آشنا شویم باید در جستجوی رخدادهای مشابه تاریخی آن باشیم تا المثنی آنرا پیدا نمائیم. نتایج آن رخدادها را دریابیم تا بدرک صحیحی از رخدادی که در آن زیست می کنیم نائل آئیم. کمتر از دويست سال از عقد قراردادهای گلستان و ترکمانچای ميگذرد، قراردادهای ننگينی که مسؤلين آن ها روحانيون عاليقدر! بودند. به بهانه های واهی فتوای جنگ ميدادند و از کشته شدن مردم، ويرانی کشور و تجزيه آن واهمه ای نداشتند.
33 سال قبل با اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن 52 امریکایی، خمینی گفت ما انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول انجام دادیم و غول آمریکا را شکستیم و پوزه آمریکا را به خاک مالیدیم. اما بعد از آنهمه فریبکاری و رجز خوانی در پنهان با ریگان سازش کردند و روز قسم خوردن ریگان گروگانها را با سلام و صلوات سوارهواپیما کردند و به ریگان هدیه دادند. بعلت همان عمل خائنانه خمینی و چماقدارانش چه ضرر و زیانهای فراوانی که ملت ایران تا به امروز پرداخت می کنند. چهارمین تجربه تاریخی تجربه جنگ است که بعد از هشت سال جنگ خانمانسوز که بنا بود تا سرنگونی صدام و رسیدن به قدس ادامه یابد خمینی با سر کشیدن جام زهر نشان داد که آخوندهای قدرت پرست عالیقدر! همگی از یک آب وگل اند و همه نوع دروغی می گویند و برای حفظ قدرت خود از انجام هیچ خیانت و جنایتی دریغ نمی کنند.
اکنون خامنه ای و دیگر بازماندگان همان آخوند ها به نام خدا و دينی که از آن بيگانه بوده و هستند، خاک ایران و منافع کشور و ثروت مردم را بازيچه اميال و خواسته های خود کرده اند، برای حفظ جان و نظام شان جام زهر را خواهند نوشید. خامنه ای محاصره است و راهی جز تسلیم بی قید و شرط ندارد و همین تسلیم هم مانع تغییر نظام نامقدس او نخواهد شد و جان سالم هم بدر نخواهد برد. این نقطه پایانی عمر تمام رژیمهای تحریم شده فراگیر بوده است.
===========================================
خاطره استاد محمدرضا حکیمی از نظر شهید مطهری درباره اجباری شدن حجاب
فردای آن روز به همراه شهید مطهری به قم رفتیم و از قضا وقتی به بیت امام رسیدیم، گفتند: امام امروز دیگر ملاقاتی نمی کنند؛ ما هم به منزل آیت الله منتظری رفتیم.. اتفاقاً نظر ایشان نیز به نظر من و شهید مطهری بسیار نزدیک بود
استاد محمد رضا حکیمی که خود از پیشگامان انقلاب است و رابطه دوستی نزدیکی با سابقون انقلاب از دکتر شریعتی گرفته تا شهید بهشتی و استاد مطهری و... داشته است، مدتی پیش در یک جمع دانشجویی به ذکر خاطره ای درباره اجباری شدن حجاب پرداخت که بیانگر نظر مخالف ایشان، استاد مطهری و آیت الله منتظری درخصوص نحوه اجباری شدن حجاب در آن برهه از زمان می باشد.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، وی می گوید:
« در منزلم در تهران بودم که به وسیله یکی از دوستان متوجه سخن امام در خصوص اجباری شدن حجاب شدم و از آنجا که این اقدام را در آن زمان خیلی به صلاح نمی دانستم، به شهید مطهری که ایشان را بسیار نزدیک به امام می دانستیم، تماس گرفتم و گفتم: این اقدام در این زمان و قبل از اینکه شعارهای اصلی انقلاب محقق شود، صلاح نیست و نکند حجاب اجباری نسبت به عدالت و مسائل اصلی انقلاب پیشی بگیرد و...
شهید مطهری با تعجب گفتند: حکیمی تو هم مخالفی؟ اتفاقاً من هم نسبت به این دستورالعمل در این موقعیت زمانی انتقاداتی دارم و اگر تو هم مخالفی، بیا فردا به قم پیش امام برویم و اگر هر دو نظراتمان را به امام بگوییم و استدلال کنیم، بهتر است.
فردای آن روز به همراه شهید مطهری به قم رفتیم و از قضا وقتی به بیت امام رسیدیم، گفتند: امام امروز دیگر ملاقاتی نمی کنند؛ بروید فردا صبح بیایید. ما هم به پیشنهاد شهید مطهری به منزل آیت الله منتظری رفتیم تا شب را در آنجا بمانیم. در آنجا آقای منتظری با یک تیپ ساده به استقبالمان آمد که من تا ایشان را دیدم، ضمن سلام و احوالپرسی گفتم: آقا شما اصالت نجف آبادیتان را خوب حفظ کرده اید.
به هر حال شب را در منزل ایشان مهمان بودیم و درخصوص مسئله اجباری شدن حجاب، با ایشان هم صحبت کردیم که اتفاقاً نظر ایشان نیز به نظر من و شهید مطهری بسیار نزدیک بود و ایشان هم گفتند، من هم موافق اجباری شدن حجاب در این زمان نبودم و ممکن است باعث سوء برداشت شود و...
ولی در نهایت هر سه معتقد بودیم اکنون که این دستور صادر شده، شاید رها کردن و عقب نشینی از آن هم به صلاح نباشد و تاثیرات بدی داشته باشد.
صبح روز بعد قبل از اینکه به منزل امام برویم، برای من کاری پیش آمد که نتوانستم به همراه شهید مطهری به منزل امام بروم و به تهران بازگشتم و شهید مطهری خودشان به تنهایی نزد امام رفتند و موضوع را مطرح کردند و بعد به من گفتند، وقتی موضوع را خدمت ایشان شرح دادم و استدلال کردم و گفتم برخی مانند شما هم مخالف بودید امام فرمودند: اینها آمدند از من نظر اسلام را پرسیدند و من هم نظر اسلام را گفتم که حجاب در اسلام واجب است. حالا می خواهند اجرا کنند، نمی خواهند اجرا نکنند.
شایان ذکر است اخیرا نیز علی مطهری فرزند شهید مطهری در پاسخ به سوالی درباره نظر شهید مطهری با اجباری شدن حجاب گفت: وقتی ایشان شهید شدند، کاغذی از جیبشان بیرون آوردند که در آن، کارهایی را که با امام داشتند نوشته بودند از جمله اینکه نوشته بودند: «موقوف شدن مساله حجاب به استقرار نظامات اسلامی». که این جمله که ایشان بر روی کاغذی نوشته و قصد مطرح کردن آن را نزد امام داشت، مصدق همین خاطره استاد حکیمی می باشد.
============================================
هست اميد صلاحی ز فسادِ ايشان؟!
برگرفته از وبلاگ: ملکوت
آيا نظام جمهوری اسلامی اصلاحپذیر است؟ پاسخ کوتاهاش اين است که تا حيات در زمين هست، هيچ چيزی اصلاحناپذير نيست! پاسخ بلندش البته شرح و تفصيل لازم دارد و به اين سادگی نيست. گمان من اين نيست که نظام جمهوری اسلامی به دليل تباهیهای مکرر و انحرافهای بزرگی که به طور مستمر و روزمره از اصول اخلاقی، انسانی و شرعی دارد بايد يکسره به زبالهدانی تاريخ سپرده شود. از اين حيث، هيچ تبعيض و تمايزی ميان نظام جمهوری اسلامی و هر نظام سياسی ديگری در جهان نمیبينم. اما تفاوتهای بزرگی که وجود دارد، بیشک در روشهاست و نحوهی پی گرفتن راست کردن کژیها و به صلاح آوردن امور.
میتوان از منظرهای سياسی و حقوقی متفاوتی این بحث را پيش برد، اما برای این يادداشت مختصر، تمام سخن من مقصور است به یک نکته که ظاهراً تبار دینی و مسلمانی دارد اما عمیقاً مضمونی سياسی-اخلاقی دارد. این نکته، مضمونی است که به باور من، در سالهای پس از انقلاب به تدريج و در سالهای اخير با شتاب و شدت بيشتری رو به تباهی، انحراف و اعوجاج رفته است. اين مضمون چيزی نيست جز «امر به معروف و نهی از منکر». پيش از اين بارها نوشتهام که به اعتقاد من، «امر به معروف و نهی از منکر» يک تکلیف اخلاقی است که درونمايهای به شدت سياسی دارد. اين دستور اخلاقی، که ريشه در قرآن هم دارد، به باور من ابتدائاً و در سطح نخست، مخاطباش حاکمان و صاحبان قدرت است (در سطح فردی، مقولهای اخلاقی میشود که به اختيار و انتخاب افراد بر میگردد و هيچ تکليف قهری به آن تعلق نمیگيرد).
امر به معروف و نهی از منکر در يک جامعهی اخلاقی راهی است برای پاسخگو کردن صاحبان قدرت و مسؤولان سياسی – در هر سطحی – و معنای مستقيمی که دارد اين است که هيچ حاکمی در هيچ جايگاهی بری و مصون از خطا نيست لذا بايد مردم – يا گروهی از مردم – باشند که اين خطاها را به صاحبان قدرت گوشزد کنند و به آنها موارد لغزش را يادآوری کنند. امر به معروف و نهی از منکر – متأسفانه – در نظام جمهوری اسلامی فروکاسته شده است به اینکه صاحبان قدرت به مردم يادآوری کنند که چه کارهايی باید بکنند که به باور قدرتمندان (که در لباس علمای دین، متولیان اخلاق و مروجان عدالت و آزادی پنهان شدهاند) از طريق آنها راهی بهشت میشوند و چه کارهايی را نکنند که باعث دوزخی شدنشان میشود؛ یعنی درست عکس مضمون و معنای اين دستور اخلاقی.
عبارات زير از وصيت مختصر و کوتاهی است که علی بن ابیطالب در بستر مرگ خطاب به حسن و حسين گفته است: «لاَ تَتْرُكُوا اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ» (نامهی ۴۷ نهج البلاغه؛ پس از ضربت خوردن) يعنی: «امر به معروف و نهى از منكر را فرو مگذاريد، كه بدترين كسانتان بر شما سرورى يابند و از آن پس، هر چه دعا كنيد به اجابت نرسد» (ترجمهی آيتی). جامعهای که از امر به معروف و نهی از منکر فاصله میگيرد يا روايت رسمی و مسلط صاحبان قدرت را از آن درونی میکند و آن را در ناخودآگاهاش مستقر و محکم میسازد، ناگزير به جايی میرسد که بدترين افراد آن جامعه بر او مسلط میشوند. و در نظام جمهوری اسلامی – در سالهای اخیر – اين نکته اظهر من الشمس بوده است که چگونه تباهترين افرادی که کارنامهی سياسی، اقتصادی و اخلاقی آلودهای داشتهاند بر مهمترين گلوگاههای سياسی و اقتصادی کشور مسلط شدهاند و به رغم افتادن مکرر تشت رسوايیشان از بام افلاک همچنان حمايت میبينند و سر سوزنی مجازات نمیشوند و درست بر عکس، همان کسانی که منادی «امر به معروف و نهی از منکر» هستند، سختترين تضيیقات و عسرتها را تحمل میکنند و ظالمانهترين برخوردها با آنها میشود. حاصل کار میشود اين همه دعای بیاجابت!
فراموش نکنيم که نظام جمهوری اسلامی، مدعی اسلاميت است که ديگر اين روزها کمتر چيزی در آن هست که بتواند نشان بدهد کوچکترين شباهتی به آرمانهای اخلاقی مسلمانی داشته باشد. تکليف اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر، اصالتاً و بالذات اسلامی نيست؛ تکليفی است اخلاقی که برای هر انسان و برای هر نظام سياسی معنا دارد. تا زمانی که مردم (بخوانيد شهروندان) نتوانند بدون هيچ بيم و پروايی و بی ترس از عقوبت زبان به انتقاد صريح از مقامات حکومتی از پايينترين سطح تا عالیترين مقام بگشايند، امر به معروف و نهی از منکر تنها ابزار و وسيلهای است برای ارعاب، برای نشان دان تسلط صاحبان قدرت بر مردم (مثل نمونهی گشت ارشاد). در حالی که آنکه بايد مدعی «امر به معروف و نهی از منکر» باشد خود مردماند در برابر حاکمان و قدرتمندان (نه در برابر خودشان و مردم ديگر): اين مردم نيستند که بايد از گشت ارشاد بهراسند؛ اين گشت ارشاد است که بايد پشتاش از ديدن مردم بلرزد. اين پليس نيست که بايد مايهی رعب مردم باشد؛ بلکه مردماند که پليس از ديدنشان بايد احساس خضوع کند. اتفاقی که افتاده است اين است که در گفتار نظام، جای «مردم» (يعنی مردمی که قابليت امر به معروف و نهی از منکر دارند) با «مجرمان» عوض شده است (و وجود بعضی از مجرمان هم در دامن زدن به اين مغالطهی هولناک و شنيع ياری رسانده است). اولین گام برای محروم کردن انسانها از حقوقشان اين است که نخست آنها را از انسانيت تهی کنی. ابتدا بايد آنها را مجرم، دشمن، جاسوس، منحرف، ميکروب، بيمار، ليبرال، اغتشاشگر، فتنهگر، بیدين، سکولار (به معنای لامذهب و لاابالی و بیاخلاق) و خطرناک قلمداد کنی و آنگاه است که ديگر میتوان هر رفتاری با آنها کرد. مردم هم «میتوانند» (حاکمان و صاحبان قدرت را) امر به معروف و نهی از منکر کنند (يعنی هم «حق» آنهاست) و هم «بايد» امر به معروف و نهی از منکر کنند (یعنی «وظيفه»ی اخلاقی، سياسی و انسانی آنهاست).
استعارههايی که مردم و شهروندان را از حقوقشان محروم میکند، گام اول را برای ميراندن فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر بر میدارند. در چنين نظامی، هر کجای نظام هم که اصلاح شود، هر چقدر هم که قانون انتخابات دستکاری شود و هر چقدر هم که سياستگزاریهای داخلی و خارجی عوض شود، باز هم فساد، تکبر و فرعونيت از جای ديگری سر برون میکند چون اساساً مردم و شهروندان طفيلی هستند؛ واجد حقوقی بالذات نيستند و از اساس حق ندارند که صاحبان قدرت را به چالش بگيرند: مردم يا مطيعاند و گوش به فرمان قدرت يا اساساً ديگر مردم نيستند و مجرم، اغتشاشگر، فتنهگر، جاسوس، ميکروب و منحرف میشوند.
اين منطق خودشکن تنها در نيروهای مسلط و قاهر نظام جمهوری اسلامی متجلی نيست؛ نظام توانسته است رنگ خود را به منتقدان و مخالفان خود نيز بزند. نزديکترين گروهی که در متن نظام جمهوری اسلامی منتقد سياستهای فعلی است – و عملاً از کشتی نظام پيادهشان کردهاند – اصلاحطلبان هستند. اما همچنان میبينيم که در ذهن و زبان اصلاحطلبان هم هنوز دوگانههای کاذب و ويرانگری مثل انقلاب-اصلاح، درون-برون نظام، برانداز-اصلاحطلب، داخلنشين-خارجنشين سخت پافشاری و جانسختی میکند. اين را میشود محض امتحان آزمود: اگر اين دوگانههای کاذب را از گفتمان فعلی اصلاحطلبان بگيریم، از گفتار و منطقشان چه چيزی باقی میماند؟ پاسخ اين پرسش (هر چه باشد) برای فهم فضای کلی سياست ايران بسيار کليدی است.
با عوض کردن جای حاکمان فعلی با حاکمانی که منتقد يا مخالف آنها هستند، مشکل سياسی کشور حل نمیشود. با اين جابهجايیها تنها يکی دو مهره عوض میشوند و همان منطق بيمار در لباسی ديگر و تازه فرمانفرمايی خواهد کرد. اصلاحگری و اصلاحطلبی نه به نام است و نه به شهرت. اين تصور که کسانی که از لحاظ سياسی مشهورند به «اصلاحطلب» لزوماً اهل اصلاح هستند و کسانی که از لحاظ سياسی مشهورند به «محافظهکار» يا مثلاً «راست» لزوماً اهل اقتدارگرايی و استبداد هستند، تصور نادقيقی است. فرار از پاسخگویی و سر خم نکردن در برابر ارادهی شهروندان عارضهی مزمن تمام طيفهای سياسی حاکم بر ايران است (با بعضی استثناها البته)؛ با اين تفاوت بزرگ که آنها که قدرت را در اختيار دارند پروايی ندارند از اینکه اين خصلت را آشکارا نشان بدهند. بدون اينکه بيش از اين بخواهم به جزييات بپردازم، خلاصهی مدعای من اين است که: تا فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر هم به معنای دقيق و درست اخلاقی-دينی و هم به معنای سياسی و دموکراتيکاش در کشور نهادينه نشود، هيچ فرقی نخواهد کرد که چه کسی در قدرت باشد. تفاوتهای اصلی فقط در جزيیات خواهد بود و استبداد همچنان به شيوههای مختلف ديگری خود را نشان خواهد داد.
============================================
نامۀ احمدی نژاد به لاریجانی: "عسس بیا مرا بگیر است و فرصت سوز!
برگرفته از وبلاگ: دلقک ایرانی
1- احمدی نژاد نامه ای نوشته بغایت تند و از موضع بالا و قوۀ قضائیه و رییس آن را بشدیدترین ادبیات مورد بازخواست و استیضاح قرار داده است. نامۀ احمدی نژاد ضمن خوشایند برای مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی بسیار برخورنده است از جهت مناسبات سیاسی و دیوانی جمهوری اسلامی. و محتمل است با در نظر گرفتن یکی از موارد زیر نوشته شده باشد:
الف- هیچ منظور خاصی را تعقیب نمی کند بلکه فقط بخشی از ادبیات روکم کنی جمهوری اسلامی است - در دورۀ احمدی نژاد تشدید شده - که این بار بجای گفتن وشفاهی به نوشتن و کتبی ارتقاء یافته است. این رو کم کنی می تواند اول برگردد به آن واکنش منفی که بازدید اعلام شدۀ احمدی نژاد از اوین را منتفی کرد تا او کتباً نامه نگاری و اجازه بگیرد؛ و پاسخ اجازۀ - از موضع دستور - او هم با همان پاسخ منفی رد شد. و پشتیبان این انگیزۀ قوی اولیه نوعی صادق لاریجانی کشی بجای علی لاریجانی کشی هم می تواند وجود داشته باشد. زیرا احمدی نژاد این ماه ها بشدت با مجلس درگیر بوده ولی تیغش از پارسال ببعد نتوانسته به مقننۀ تحت ریاست علی لاریجانی تفوق پیدا کند. این موضوع روکم کنی محتمل ترین دلیل یا علت این نامه نگاری بوده است.
ب- احمدی نژاد ضمن داشتن انگیزۀ "روکم کنی" انتظار دارد که این نامه بخشی از نخبگان و روشنفکران و طبقۀ متوسط را متقاعد کند که با باور او به یاریش بیایند و نه تنها در حال حاضر در مقابل جناح سنتی اصولگرا کمکش کنند که در آیندۀ نزدیک و انتخابات ریاست جمهوری هم. زیرا که او به ارزش های لیبرال آن ها پایبند است و یا حداقل بیشتر از اصولگرایان نامی به این ارشهای لیبرال احترام می گذارد. این خواستۀ احمدی نژاد بطور پروسه ای و پایدار و بلند مدت محال است اتفاق بیفتد. اما اگر با نتیجه ای نسبی موفق همراه این فعل و انفعال نامه نگاری باشد ممکن است بصورت پروژه ای - نوع استقبال از اظهار نظرش در مورد روزنامۀ شرق - اعلان رضایت تک و توک و انفرادی و فرصت طلبانۀ مثبت سیاسی تعدادی از دانشگاهیان مستقل را جلب کند. اما اینکه سازمان رأی نخبگان و لیبرال ها بسمت احمدی نژاد و یارانش بیاید محال قطعی است.
پ- نه هیچکدام از دو مورد بالا منظور احمدی نژاد نیست بلکه طبق ادعای تک و توک هواداران سکولارش احمدی نژاد هدفی بسیار بزرگ و مقدس دارد از این تند کردن دور اختلافات. به این معنا که او مصر است که پای خامنه ای در موقعیت ضعیف فعلی اش را به معرکه بازکند و با موضع گیری او علیه یا له خودش بتواند در صورت تأیید خامنه ای از راه قدرت مطلقی که بدست می آورد و در صورت مخالفت خامنه ای با مشروعیتی که در بین اکثریت ناراضی ملت کسب می کند ایران را از نکبتی که گرفتارش است نجات دهد. این مورد اما بدلایل زیر بوقوع نمی تواند بپیوندد:
پ1- بسیار بعید است که خامنه ای فریب بخورد و خودش را وارد دعوا کند در عرصۀ عمومی و رسانه ای.
پ2- همان دلیلی که پیش تر گفتم: احمدی نژاد عقبۀ نخبگانی ندارد و نخبگان جامعه با طناب او وارد هیچ گودالی هم نخواهند شد تا چه رسد به چاه آرتزین مقابله با خامنه ای.
پ- و اگر حتی دو مورد بالا اتفاق بیفتد بازهم احمدی نژاد محال است بتواند نقش ناجی را بازی کند زیرا او خودش دکترین مخالفت بنیادی با مناسبات جهانی دارد و نه می تواند و نه کسی از او می پذیرد که دچار تحول شده باشد بیکباره.
ت- یک دلیل دیگر می تواند این باشد که احمدی نژاد بریده و دست به انتحار زده. زیرا که شرایط بسیار سخت است و خزانه خالی و توزیع پول تعطیل. لذا برایش فرقی نمی کند که واکنش ها به عملش به استیضاح و عزلش بیانجامد و او بعد از 7/5 سال خرابکاری بتواند بعنوان شهید آرمان های ملت برگردد به نارمک و بشود یکی دیگر از قهرمانان خدمتگزار که نگذاشتند کشور را نجات بدهد. این را از این جهت هم می گویم که او مضحکانه ادعا کرده است که در شش ماه آینده می خواهد مشکلات کشور را از ریشه حل کند.
2- می شود این سیاهه از انگیزه ها را ادامه داد بازهم. اما بی فایده است و بهتر است نتیجه را بگویم از منظر پیش بینی خودم: به احتمال زیاد نامۀ احمدی نژاد نه خامنه ای را به واکنش علنی وادار خواهد کرد و نه لاریجانی به آن پاسخ خواهد داد. و نه هیچکدام از هیئت حاکمۀ مؤثر آن را جدی خواهند گرفت. آنان از تاکتیک خود احمدی نژاد (بی اعتنایی و سکوت) استفاده خواهند کرد و صورت مسئله را از روی میز جمع خواهند نمود.
3- آری اگر کار به سکوت و بی اعتنایی کشید احمدی نژاد دست بعمل دیگری بزند مثل هجوم فیزیکی به زندان اوین - با چند مشیر و مشار و وزیر بروند در زندان اوین و ممانعت را جنجال رسانه ای کنند - یا حطاب قرار دادن خامنه ای در علن و بطور مستقیم؛ ممکن است نتایج بهتری در آن اتفاقات بیافتد. اما اگر به تعبیر خوب مطهری "احمدی نژاد بدیوار که خورد برگردد" موضوع تمام خواهد شد و استخوان لای زخم باقی خواهد ماند. بنظر خودم احمدی نژاد اگر قصد خدمت دارد نباید بازی نارس را به فینال ببرد مثل این نامه. او باید کمی بیشتر بازی را ادامه بدهد تا حریف از نفس بیفتد. زیرا در موقعیت فعلی اگر دست خامنه ای از پشت احمدی نژاد برداشته شود جناح راست بسرعت میتوانند او را حذف کنند و آب هم از آب تکان نخورد. و این بسیار بد است. زیرا اگر احمدی نژاد حذف شود الیگارشی و جناح راست خیلی سریع همه چیز را پنهان می کنند و آب ها را از آسیاب می اندازند. بهمین خاطر هم من از حرکات انتحاری احمدی نژاد استقبال نمی کنم به این زودی.
4- نکتۀ آخر می ماند اینکه امید ما برای تغییرات حتمی بیشتر به خارج از مرزها و این محاصرۀ وحشتناک - فقط باید کوتاه مدت باشد و تعیین تکلیف کن و الا خدا لعنت کند دولت های غربی را - بسته است. و بنظر من که تغییر حتمی است. اما چرا ما یک مهرۀ خوب خرابکار تسریع کنندۀ فروپاشی حاکمیت مثل احمدی نژاد را سوخته ببینیم در یک هماورد روکم کنی. برای آنانی هم که حسم را نپسندیدند یک مژده بدهم که حرکت احمدی نژاد - گذشته از لوطی و نالوطی - بشدت بضرر خامنه ایست. و او بیشتر تحت طعن و لعن ناگفتۀ اصولگرایان واقع خواهد شد. یا...هو
و یک جملۀ قصار هم اضافه کنم که: "ما به یک سیاستمدار جسور نیاز داشتیم خداوند یک پیامبر دیوانه برایمان فرستاده؛ و عصر پیامبران سپری شده است".
==========================================