تاريخ: 26/10/90 |
توجهات به بهتر انجام دادن كارها باشد، نه بزرگتر انجام دادن آنها. برگرفته از كتاب كوچك نكتههاي زندگي |
|
كتابي كه پيش رو داريد متضمن حدود دوازده هزار بيت شعر است. تلاش شده بيتهاي حكمتآميز، زيبا و خواندني انتخاب شود. نيز در اين مجموعه سعي شده از بيتهاي آئيني از جمله شعرهاي عاشورايي و رضوي گرفته تا بيتهاي عاشقانه و رباعيات دلپذير و شعرهاي نيمايي و سپيد استفاده شود. بيشتر...
|
|
كاش آن قصه عشق باز تكرار شود. قلب زنگاري و سنگ باز بيمار شود. كاش يادي كند از حرمت رفته ز دست. بين محبوب و حبيب راه هموار شود. بيشتر...
|
|
يادداشتهايي كه در اين مجموعه گردآوري شدهاند، نوشته شدهاند تا به صورت سخنراني ارائه شوند و طبعا تمام دوران زندگي گابريل گارسيا ماركز را در بر دارند، از مقاله اول كه در سال 1944 براي خداحافظي از همشاگرديها در شهر زيپاكيرا نوشته شده است تا نطق آخر در آكادمي زبان و براي شاه اسپانيا در سال 2007. بيشتر...
|
|
پريخواني عشق و سنگ (مجموعه 3 نمايشنامه) خدا شنيد و لبخند زد و لبخند خدا آفتاب است كه هرگز با زمين قهر نميكند و هر آفتاب تازه يعني جهاني تازه، ببين از چاه چه آوردهام؟ آخرين وصيت بزرگمردي را... بخوان... صداي مرا در صحرا آواز ده. خواستم از چاه بيرون بيايم تا بخوانم. خواستم بيرون بيايم، اما نشد. تاريكي مرا به سوي خود كشيد. بيشتر...
|
|
بالاخره تعطيلات عيد پاك هم از راه رسيد! حالا ديگر كي ميتواند جلودار لئون و رفقايش باشد: پيش به سوي زمين فوتبال كه بايد يكبند دريبل بزني، حمله كني و توپ را بگيري! و هنوز پايشان به زمين فوتبال نرسيده، سايه نااميدي ميآيد و مينشيند روي سرشان: ميش خپل و دار و دسته مردمآزارش زمين فوتبال را قرق كردند. بيشتر...
|
|
هاروكي موراكامي (متولد 1949) در ايران كمابيش شناخته شده است. ايشان پرآوازهترين نويسنده ژاپني معاصر است كه حدود ده رمان و چند غير رمان نوشته و شهرت جهاني كسب كرده است. كافكا، در كرانه و پس از تاريكي با ترجمه همين قلم و چند ترجمه ديگر از او به زبان فارسي منتشر شده است. بيشتر...
|
|
ديدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زيباي ماه آوريل (مجموعه داستان) مرد جوان در حالي كه راه خود را از ميان بيدهاي نابيناي تنومند باز ميكرد، به تپه رسيد. از زماني كه بيدها تپه را اشغال كرده بودند، او اولين كسي بود كه توانسته بود از تپه بالا برود. كلاهش را تا روي چشمها پايين كشيد. با يك دست انبوه مگسهايي را كه در اطرافش وزوز ميكردند، كنار ميزد و بالا ميرفت تا بتواند دختر را ببيند. بيشتر...
|
|
خانم يكي از شانههايش را بر نرده يخ كرده بين زندان و مردم، تكيه داده بود و چند نرده آن طرفتر، مليحه چشم از در فلزي كه صبح روي لبه بالاي آن سفيدك زده بود برنميداشت. گروهباني، خبرنگارها را از پلههاي كنار نرده، پايين ميآورد. بيشتر...
|
|
سامان براي آخرين بار از خودت بپرس اين جا توي پاساژ گلستان چه ميكني. هر پاساژ اقيانوسي است و خيابانهاي شهر رودخانههايي بزرگاند كه آخرش به پاساژها ميرسند. همهي رودها به اقيانوس ميرسند. بيشتر...
|
|
از حرفهاي سايه ‹‹... ميگويي تو اين شهر نه دعوايي است و نه نفرتي يا ميلي. اين روياي قشنگي است. من هم بدون شك طالب سعادت توام. اما غياب دعوا يا نفرت يا ميل همچنين به معناي آن است كه ضد آنها هم نيست. نه شادي، نه پيوند و نه عشق. فقط آنجا كه دلسردي و افسردگي و غم هست شادي موجوديت دارد. بيشتر... |
|
مجموعه مقالات نخستين گردهمايي گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران 1 (3جلدي) حضور و زيستن در جامعه سنتي ما، همواره آميخته با عشق است و تدبير، و هنر تلاشي است براي معنا بخشيدن به زندگي و فضيلتي براي ميل به كمالات انساني. در اين وادي هنر از زندگي و زندگي از هنر جدا نيست. چنانكه در گذشته هنر جزئي از آهنگ زندگي روزانه بود و در تمام وجوه و مظاهر زندگي حضور داشت و مفارقت و مرز مشخصي بين ادبيات، اخلاق، دين، فنون و علوم نبود. بيشتر...
|
|
چند روز بود كه يكي از دندانهاي بالاييام لق شده بود. با زبانم با آن بازي مي كردم. بعضي وقتها يك كمي درد مي گرفت، ولي باز هم به اين كار ادامه ميدادم. ديروز ظهر وقتي مامان رفته بود آشپزخانه تا كباب بياورد، يك تكه نان گاز زدم و تق دندانم افتاد. بيشتر...
|
|
اين رمان پديده مخرب خيالپردازي را با مضموني عاشقانه به تصوير كشيده است. همچنين يادآور يك اصل، به نام شكرگذاري است، شكر براي هر لحظه كه در آن به سر ميبريم، هر چند تلخ و ناگوار. بيشتر...
|
|
لئو نيكولايوويچ تولستوي (Leo Nikolaevich Tolstoy) لئو نيكولايويچ تولستوي در خانوادهای اشرافی و ثروتمند، در دهکده «یاسنایا پالیانا» در 160 کیلومتری جنوب مسکو متولد شد. او مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و زیر نظر ديگر افراد خانواده و مربیان خارجی تربیت یافت. وي در سال 1844 در دانشگاه «قازان» به تحصیل زبانهای شرقي و حقوق پرداخت و در 1847، بیآنکه مدرکی به دست آورد، از ادامه تحصیل سر باز زد و پس از تقسیم املاک خانوادگی به خوشگذراني پرداخت؛ اما روحیه ناآرام، او را به تجربههای گوناگون و متضاد کشاند. در 1851 براي دفاع از شهر «سواستوپول» به ارتش قفقاز پيوست. اولین اثر ادبی تولستوی مربوط به این دوره است؛ اثری سه بخشی که بخش اول آن به نام «کودکی» در 1852، بخش دوم آن به نام «نوجوانی» در 1854 و بخش سوم با عنوان «جوانی» در 1857 انتشار یافت. این اثر در حقيقت، زندگینامه نویسنده است که او را در چهره قهرمان کتاب نمايان ساخته و اندیشهها و باورهايش را بیان میكند. بيشتر... |
چنانچه تمايل به دريافت اين خبرنامه نداريد لطفا اينجا كليك كنيد. در صورتي كه مايليد دوستان شما نيز اين خبرنامه را دريافت كنند، لطفا اينجا كليك كنيد.
|
من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان قال و مقال عالمي ميكشم از براي تو دولت عشق بين كه چون از سر فخر و افتخار گوشه تاج سلطنت ميشكند گداي تو حافظ |
آدرس: خيابان انقلاب ـ مقابل دانشگاه تهران ـ شماره 1292 ـ تلفن: 66480871 |