تاريخ: 23/08/90 |
دلواپسي بايد ما را به سمت عمل سوق دهد، نه به سمت افسردگي. برگرفته از كتاب مهربانتر باشيم |
|
زندگي وحشي است در تئاتري كه آتش گرفته. همه به دنبال در خروجي ميگردند، هيچكس هم پيدايش نميكند، همه يكديگر را هل ميدهند، بدبخت آنهايي كه به زمين ميافتند: بلافاصله لگدمال ميشوند. سنگيني چهل ميليون فرانسوي را كه روي پوزهتان راه ميروند حس نميكنيد؟ روي پوز من راه نميروند. بيشتر...
|
|
پژوهشي در تاثير نمايش خلاق در فرايند تربيتي كودكان كتاب حاضر پژوهشي است در باب تاثير نمايش خلاق در فرآيند تربيتي كودكان پيش از دبستان (گروه سني 6 سال) منظور كودكاني كه يك سال قبل از ورود به مدرسه قرار گرفتهاند. در اين پژوهش، تلاش شده است تا اهميت بازي و نمايش خلاق را به مربيان و معلمان پيش از دبستان نشان داده شود تا آنها با آگاهي هر چه بيشتر به مقوله بازي و نمايش خلاق اهميت دهند و آن را صرفا وسيلهاي براي تفريح و سرگرمي كودك نپردازند. بيشتر...
|
|
آنگاه بانوي پرغرور عشق خود را ديدم. در آستانه پر نيلوفر، كه به آسمان باراني ميانديشيد. و آنگاه بانوي پرغرور عشق خود را ديدم. در آستانه پر نيلوفر باران، كه پيرهناش دستخوش بادي شوخ بود. بيشتر...
|
|
تئاتر كودك و نوجوان به چند جهت اهميت دارد. يكي از مهمترين جنبههاي مهم تئاتر كودك و نوجوان نقش جدي آن در آموزش و تربيت مخاطب ميباشد. منظور از تربيت در حوزه تئاتر كودك و نوجوان ايجاد شناخت و آگاهي در مخاطب است. درك انديشه و مفهوم از طريق هنر تئاتر متناسب با قوه ادراك و فهم بچهها نياز به شناخت و تجربه دارد. بيشتر...
|
|
زمستان به پايان نميرسد. هيچكس دليلش را نميداند. آد نوجوان از خانه گريخته است، هر چند به زحمت و با كمك چوب زير بغلش ميتواند راه برود. در جنگل به موجوداتي برخورد ميكند كه داستان غريبي برايش تعريف ميكنند. بيشتر...
|
|
ديدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زيباي ماه آوريل (مجموعه داستان) مرد جوان در حالي كه راه خود را از ميان بيدهاي نابيناي تنومند باز ميكرد، به تپه رسيد. از زماني كه بيدها تپه را اشغال كرده بودند، او اولين كسي بود كه توانسته بود از تپه بالا برود. كلاهش را تا روي چشمها پايين كشيد. بيشتر...
|
|
گربههاي آدمخوار (مجموعه داستان كوتاه) ساده و سرراست اينكه به نظرم رمان نوشتن كشمكش است و نوشتن داستان كوتاه سرخوشي. رمان نوشتن شبيه جنگلكاري است و نوشتن داستان كوتاه مثل ايجاد باغ. اين دو روند يكديگر را تكميل ميكنند و چشمانداز كاملي ارائه ميدهند كه ذيقيمت است و برگ و بار سبز درختان سايه دلانگيزي بر زمين مياندازند و باد لابهلاي برگهايي خشخش ميكند كه گاه رنگ طلايي به خود ميگيرند. بيشتر...
|
|
داستان از نيمه شب تا صبح در خيابانهاي توكيو و بخش كوچكي از آن در خانه ميگذرد، ماري كه از خواب طولاني (حدود دو ماه) خواهر زيبايش، اري به ستوه آمده، راهي خيابانها و كافههاي توكيو ميشود و طي ماجرايي خود و او را باز مييابد. بيشتر...
|
|
سامان براي آخرين بار از خودت بپرس اين جا توي پاساژ گلستان چه ميكني. هر پاساژ اقيانوسي است و خيابانهاي شهر رودخانههايي بزرگاند كه آخرش به پاساژها ميرسند. همهي رودها به اقيانوس ميرسند. بيشتر... |
|
غذا دعا عشق (داستان زني در جستجوي همه چيز در ايتاليا هند و اندونزي) اليزايت گيلبرت در اين كتاب خاطرات پس از طلاقش را در سفري به دور دنيا روايت ميكند و نيز از آنچه به دست ميآورد ، سخن ميگويد. در 32 سالگي، گيلبرت تحصيل كردهاي است كه خانه و همسري دارد و به عنوان يك نويسنده، روزگار موفقي ميگذراند، اما او از زندگي مشتركش راضي نيست و كارش به جدايي ميرسد. بيشتر...
|
|
روزها و هفتهها پشت سر هم ميگذشتند. هر روز صبح با خودرو خودم به دانشگاه ميرفتم و شنبهها و چهارشنبهها بعد از ظهرها كلاس داشتم. گاهي هم اداي خانواده احمد را در آورده هفتهاي يك بار با خانواده كه آقا رضا و مژگان هم عضوي از ما بودند شام را در خارج از خانه صرف ميكرديم كه مادرم خوشش نميآمد. بيشتر...
|
|
كاترين د موبري كه هنوز با فاجعه مرگ غمانگيز مادرش كنار نيامده است، ناگهان بر رازي تلخ و دهشتناك از گذشتهاش واقف ميشود: كلاوس ون ترلنبرگ، مقام عالي رتبه اس اس و مجرم جنگي تحت تعقيب كه در اواخر جنگ ناپديد شده بوده است، پدربزرگ مادري اوست. كاترين كه از كشف اين قضيه به شدت شوكه و در عين حال مسحور آن شده است. بيشتر...
|
|
سوگلي نگاهي به وحيد كرد و لبخندي زد. احساس ميكرد او را دوست دارد، اما مايل نبود با او ازدواج كند. چرا كه حوصله خانهداري نداشت. اگر ازدواج ميكرد ميبايست مثل مادرش وظايف خانهداري و بچهداري را انجام دهد و ديگر از شيطنتهاي دخترانه خبري نبود. بيشتر...
|
|
پائولو کوئلیو در سال 1947، درخانوادهای متوسط بهدنیا آمد. پدرش پدرو، مهندس و مادرش، لیژیا، خانهدار بود. درهفت سالگی، به مدرسهی عیسویهای سن ایگناسیو در ریودوژانیرو رفت و تعلیمات سخت و خشک مذهبی، تاثیر بدی بر او گذاشت. اما این دوران تاثیر مثبتی هم بر او داشت. در راهروهای خشک مدرسهی
مذهبی، آرزوی زندگیاش را یافت: میخواست نویسنده شود. درمسابقهی شعر
مدرسه، اولین جایزهی ادبی خود را به دست آورد. مدتی بعد، برای روزنامهی
دیواری مدرسهی خواهرش سونیا، مقالهای نوشت که آن مقاله هم جایزه
گرفت. بيشتر...
|
چنانچه تمايل به دريافت اين خبرنامه نداريد لطفا اينجا كليك كنيد. در صورتي كه مايليد دوستان شما نيز اين خبرنامه را دريافت كنند، لطفا اينجا كليك كنيد.
|
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به
منش ميسپارم
به تو از چشم حسود چمنش حافظ |
آدرس: خيابان انقلاب ـ مقابل دانشگاه تهران ـ شماره 1292 ـ تلفن: 66480871 |