خبرنامه شماره 26 تاريخ: 30 /08/90 |
شكست دادن كسي كه هرگز تسليم نميشود كاري بس دشوار است. برگرفته از كتاب عمر كوتاه نيست ما كوتاهي ميكنيم
|
|
ما از نوشتههاي سامرست موام بياندازه لذت بردهايم او آنچنان عظمت و شكوهي در هنر نويسندگي بر جاي گذاشته كه تا زماني كه ادبيات مكتوب انگليسي زنده است همراه ما خواهد بود. اين مجموعه داستانهاي كوتاه سامرست موام شامل داستان مشهور باران است كه تراژدي آقاي داويدسون مبلغ مذهبي زاهد مآب و خشكه مقدس و سدي تامپسون روسپي را تعريف ميكند. بيشتر...
|
|
غصه نخور عزيز دلم، يه روزي مهمون دل تو هم از راه ميرسه يكي مياد تا واسه هميشه كنارت بمونه. يكي كه جاي اون رو برات پر مي كنه. مثل فرزاد كه نگارو جايگزين نياز كرد. بيشتر...
|
|
نميدونم كجاست (مجموعه داستان) ما مسخ شديم، مسخ چيزهايي كه نميدونيم كجان! هر روز به چهره مردم شهر نگاه ميكنيم و به اين فكر ميكنيم كه مرد چاق رئيس بانك سر كوچه با كت و شلوار سرمهاي يا استاد ادبياتمون با چشمهاي سبزش يا پيرمرد استخواني تا ابد نشسته روي نيمكت پارك ته كوچه و صدها و هزاران مرد و زن ديگهاي كه توي روزهام از كنارشون رد ميشوم چه چيز گم كردهاي دارن؟ بيشتر...
|
|
سالها بعد، از آن به گذر ياد ميكنم. شايد همان كاري بود كه مادرم هم ميكرد، گذر. از سرزميني آشنا به سرزميني ناآشنا. گذر از جايي كه مردم تو را آنجا ميشناسند، به جايي كه مردم گمان ميكنند تو را آنجا ميشناسند. بيشتر...
|
|
اكثر ما آنجا زياد حرف ميزدند، نه فقط درباره شعر، كه از سياست، سفر (كمتر كسي از جمع ما ميدانست سفرهاي ما به چه چيز شبيه خواهد بود)، نقاشي، معماري، عكاسي، انقلاب و مبارزه مسلحانهاي كه خيال ميكرديم طليعه زندگي تازه و دوراني تازه خواهد بود. بيشتر...
|
|
مثل اسبي بودم كه پيشاپيش وقوع فاجعه را حس كرده باشد. ديدهاي چطور حدقههاش از هم ميدرند و خوفي را كه در كاسه سرش پيچده باد ميكند توي منخرين لرزانش؟ ديدهاي چطور شيه ميكشد و سم ميكوبد به زمين؟ بيشتر...
|
|
ديدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زيباي ماه آوريل (مجموعه داستان) مرد جوان در حالي كه راه خود را از ميان بيدهاي نابيناي تنومند باز ميكرد، به تپه رسيد. از زماني كه بيدها تپه را اشغال كرده بودند، او اولين كسي بود كه توانسته بود از تپه بالا برود. كلاهش را تا روي چشمها پايين كشيد. بيشتر...
|
|
گربههاي آدمخوار (مجموعه داستان كوتاه) ساده و سرراست اينكه به نظرم رمان نوشتن كشمكش است و نوشتن داستان كوتاه سرخوشي. رمان نوشتن شبيه جنگلكاري است و نوشتن داستان كوتاه مثل ايجاد باغ. اين دو روند يكديگر را تكميل ميكنند و چشمانداز كاملي ارائه ميدهند كه ذيقيمت است و برگ و بار سبز درختان سايه دلانگيزي بر زمين مياندازند و باد لابهلاي برگهايي خشخش ميكند كه گاه رنگ طلايي به خود ميگيرند. بيشتر...
|
|
اومدم و نبودي. ميخواي از من فرار كني؟ قول داده بودي خونه منتظرم بموني. رفته بودي دنبال نامههات؟ اميدوارم هنوز بازشون نكرده باشي. برگرد و بذارشون تو صندوق. باشه؟ بيشتر... |
|
سامان براي آخرين بار از خودت بپرس اين جا توي پاساژ گلستان چه ميكني. هر پاساژ اقيانوسي است و خيابانهاي شهر رودخانههايي بزرگاند كه آخرش به پاساژها ميرسند. همهي رودها به اقيانوس ميرسند. بيشتر...
|
|
در بسياري از جوامع افريقايي آدمها را به سه دسته تقسيم ميكنند: آنهايي كه هنوز زندهاند و روي زمين به سر ميبرند، ساشاها، و زمانيها. ساشاها يا مردههاي زنده كساني هستند كه به تازگي مردهاند و مدتي از زندگيشان با افرادي كه هنوز در اينجا هستند هم زمان بوده است. بيشتر...
|
|
رخشنده خاله در حالي كه گره به ابروها داده بود به دلتنگي در چوبي حياط خانه پدر را باز كرد و تو رفت. در با صداي قژ قژ كشداري پشت سرش بسته شد. خانه خاموش بود و حياط زير آفتاب داشت گرم ميشد. در انباري را باز كرد. بيشتر...
|
|
خانم آگاتا كريستي بدون شك پرآوازهترين نويسنده داستانهاي پليسي جنايي در سراسر جهان است. قهرمان بسياري از داستانهاي او يك كاراگاه باهوش كوتاه قد و بذلهگوي بلژيكي به نام هركول پوارو است كه نظير خالق خود، در بين ادبيات پليسي، شهرت و محبوبيت فراواني دارد. بيشتر...
|
|
هاروكي موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن بهدنیا آمد. پدربزرگش یک روحانی بودایی بود و پدر و مادرش دبیر ادبیات ژاپنی بودهاند اما خود وی به ادبیات خارجی روی آورد. موراکامی در دانشگاه توکیو در رشتهی ادبیات انگلیسی درس خوانده است. وی اهل ورزش، شنا و موسیقی نیز هست. تسلطش به ورزش و موسیقی درجای جای آثارش نیز مشهود است. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد. به گفته خودش در آوریل سال ۱۹۷۴ در هنگام تماشای یک مسابقه بیسبال، ایده اولین کتاباش «به آواز باد گوش بسپار» به ذهنش رسید. در همان سال یک بار جاز در کوکوبونجی توکیو گشود. بيشتر... |
چنانچه تمايل به دريافت اين خبرنامه نداريد لطفا اينجا كليك كنيد. در صورتي كه مايليد دوستان شما نيز اين خبرنامه را دريافت كنند، لطفا اينجا كليك كنيد.
|
آن چنان مهر توام در دل و جان جاي
گرفت كه اگر سر برود از دل و از جان نرود حافظ |
آدرس: خيابان انقلاب ـ مقابل دانشگاه تهران ـ شماره 1292 ـ تلفن: 66480871 |