تاريخ: 28/09/90 |
كار امروز را به فردا نيانداز، چون فردا هم يك امروز ديگر است. برگرفته از كتاب خامه كيك |
|
زماني ديگر (تابلوي آخر شهر شكلاتي كابوس در زمستان) مجموعه نمايشنامه ديشب دوباره همون كابوس هميشگي رو ديدم... هميشه اومدم پيشت تا از من عكس بگيري... منظورم زمانيه كه پليس دستگيرم كرد... من دارم در مورد اون شب حرف ميزنم كه رفتي هتل گل سرخ بي گل سرخ... خانمها، آقايان به اولين كنسرت موسيقي اين شهر بعد از سالها خوش آمديد. بيشتر...
|
|
ايدههايي براي انيميشن كوتاه (چگونه داستان بنويسيم) كتابي كه پيش روي شماست به مباحث ايدهيابي و ايدهپردازي براي انيميشنهاي كوتاه اشاره ميكند. اين مجموعه مفيد نقطه عطفي در آموزهها و مباحث تئوريك ايده داستان در انيميشن كوتاه است و همينطور مرجعي براي نوآموزان، علاقهمندان، دانشجويان و فيلمسازان حرفهاي. بيشتر...
|
|
بئاتريس: چرا روي زمين زانو زدهاي؟ تروفالدينو: (بلند ميشود.) داشتم ترتيب چيدن ميز را ميدادم. بئاتريس: آن كاغذها چيست؟ تروفالدينو: (زير لب) اي واي! كاغذش را پاره كردم! بئاتريس: اين كه اعتبارنامه من است. تروفالدينو: آقا، واقعا متاسفم، همين الان ميچسبانمشان. بئاتريس: حقهباز! همينطوري از چيزهاي من مواظبت ميكني؟ آنهم چيزهاي به اين با ارزشي! حقت يك كتك حسابي است. بيشتر...
|
|
درايزيگر: به نظر خودمم نيستم. حالا اين عوضيها دوره ميافتن و درباره كارخونه ما آوازهاي قايمكي ميخونن و درباره گرسنگي هرزهگويي ميكنن و البته از اون ور پول كافي هم دارند كه بريزن پاي يك ليتر براندي آشغال. اصلا اينها چرا نميرن از كتونبافا پرس و جو كنن؟ كتون بافا ميتونن از فلاكت واقعي حرف بزنن. بيشتر...
|
|
مترسكها ايستاده ميخوابند (مجموعه داستان كوتاه) جنگندهها هفت تا بودند. از شكاف ديوار پت و پهن قديمي شيرجه زدند. هدف سر ده ساله من بود كه «قاسم سلموني» با ماشين نمره 2 شكل طالبي در آورده بود. تا از كوچه پاييز پرواز كنم به طرف خانه سر رسيدند و هفت نقطه سرم را جابهجا نيش زدند. بيشتر...
|
|
سامان براي آخرين بار از خودت بپرس اين جا توي پاساژ گلستان چه ميكني. هر پاساژ اقيانوسي است و خيابانهاي شهر رودخانههايي بزرگاند كه آخرش به پاساژها ميرسند. همهي رودها به اقيانوس ميرسند. بيشتر...
|
|
هاروكي موراكامي (متولد 1949) در ايران كمابيش شناخته شده است. ايشان پرآوازهترين نويسنده ژاپني معاصر است كه حدود ده رمان و چند غير رمان نوشته و شهرت جهاني كسب كرده است. كافكا، در كرانه و پس از تاريكي با ترجمه همين قلم و چند ترجمه ديگر از او به زبان فارسي منتشر شده است. بيشتر...
|
|
گربههاي آدمخوار (مجموعه داستان كوتاه) ساده و سرراست اينكه به نظرم رمان نوشتن كشمكش است و نوشتن داستان كوتاه سرخوشي. رمان نوشتن شبيه جنگلكاري است و نوشتن داستان كوتاه مثل ايجاد باغ. اين دو روند يكديگر را تكميل ميكنند و چشمانداز كاملي ارائه ميدهند كه ذيقيمت است و برگ و بار سبز درختان سايه دلانگيزي بر زمين مياندازند و باد لابهلاي برگهايي خشخش ميكند كه گاه رنگ طلايي به خود ميگيرند. بيشتر...
|
|
داستان از نيمه شب تا صبح در خيابانهاي توكيو و بخش كوچكي از آن در خانه ميگذرد، ماري كه از خواب طولاني (حدود دو ماه) خواهر زيبايش، اري به ستوه آمده، راهي خيابانها و كافههاي توكيو ميشود و طي ماجرايي خود و او را باز مييابد. بيشتر...
|
|
من خيانت ميكنم. به خودم خيانت ميكنم. به چيزهايي كه فكر ميكنم. خيليها فكر ميكنند آدم اول خيلي با خودش كلنجار ميرود، خيلي آره نه ميگويد تا بالاخره تصميمش را ميگيرد. اما همه آدمها خيانت ميكنند بعد برايش دليل پيدا ميكنند. من هم وقتي به تهمينه خيانت كردم دنبال اين توجيهات بودم. بيشتر... |
|
فضلالله مهتدي (صبحي)، شيوه خاص خود را انتخاب كرد. او از ميان روايتهاي گوناگون افسانههاي كهن، به روايت واحدي ميرسيد و در جهت جذب شنوندگان، با افزودن شاخ و برگ، قصهاي تازه ميآفريد كه شايد بتوان در ميان روايتهاي گوناگون آن قصه، به روايت صبحي نائل شد. بيشتر...
|
|
ليلا! نامي كه ابوالقاسم، براي او انتخاب كرده بود. حس كرده بود... اين نام بر او مناسب است. اكنون به خود ميگفت: ليلايت را ببين. ببين كه چطور شده؟ نگاهش كن! خوب و برنا و به كمال، قد كشيده، بزرگ شده و وقت آزمون اوست. هر آنچه را آموخته، تو يادش دادهاي ابوالقاسم! حس ميكرد ديگر او را نخواهد ديد. بيشتر...
|
|
محمدعلي جمالزاده را پايهگذار داستاننويسي جديد فارسي و ندا دهنده تجديد حيات نثر فارسي شمردهاند. عموم كساني كه درباره نثر فارسي معاصر و داستاننويسي جديد فارسي بحث كردهاند جمالزاده را پيشرو اين طريق شمرده و از سهم بزرگ او در اين كار ياد نمودهاند. بيشتر...
|
|
تكين حمزهلو در بيست و دوم فروردين سال 1356 در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات دبيرستانى، در رشته عمران شاهرود و مهندسى نرمافزار دانشگاه آزاد اسلامى واحد شمال تهران پذيرفته شد كه چون در همان زمان درگير مسايل ازدواج بود، لاجرم تهران را براى ادامه تحصيل انتخاب كرد. دوره مهندسى را در مدت پنج سال به اتمام رساند و فرزند اولش ايليا، متولد سالهاى دانشجويى اوست. از همان ابتدا به كارهاى هنرى بسيار علاقه داشت و در رشتههاى مختلف هنرى به فعاليت مىپرداخت و تحت تعليم اساتيدي، رنگروغن، آبرنگ و مينياتور را تجربه كرد. اما با تولد فرزندش اين كار را به يكباره كنار گذاشت. پس از آن كار ويرايش اولين اثر ترجمه مادرش را به عهده گرفت كه اتفاقا كار موفقى از آب درآمد. بيشتر...
|
چنانچه تمايل به دريافت اين خبرنامه نداريد لطفا اينجا كليك كنيد. در صورتي كه مايليد دوستان شما نيز اين خبرنامه را دريافت كنند، لطفا اينجا كليك كنيد.
|
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد بشگاي تربتم را بعد از وفات بنگر كز آتش درونم دود از كفن برآيد حافظ |
آدرس: خيابان انقلاب ـ مقابل دانشگاه تهران ـ شماره 1292 ـ تلفن: 66480871 |