مراسم سالگرد شهدای کهریزک نیمه‌تمام ماند

7 views
Skip to first unread message

jonbesh sabz iran

unread,
Jul 20, 2012, 6:35:04 PM7/20/12
to jonbeshsabziran

تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۱, ساعت ۱۰:۴۲ بعد از ظهر

مراسم سالگرد شهدای کهریزک نیمه‌تمام ماند

اعتراض حاضران به سخنران با شعار "الله اکبر" و "یاحسین میرحسین"

 

جـــرس: مراسم بزرگداشت شهدای کهریزک در مسجد نور تهران، امسال در فضایی متفاوت برگزار شد و با سر دادن شعار از سوی حاضران علیه سخنران مراسم، به طور نیمه کاره پایان یافت.


در حالی که خبرگزاری‌ها و منابع رسمی به ارائه گزارش های شبیه به هم و غیر واقعی از این مراسم بسنده کردند، گزارش کلمه از حاشیه های مهمتر از متن در این برنامه خبر می دهد.


به گزارش کلمه، مراسم سومین سالگرد شهادت قربانیان بازداشتگاه کهریزک روز پنج شنبه ۲۹ تیرماه در مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران، در فضایی متفاوت برگزار شد و برخلاف مراسم دو سال گذشته، امسال این مراسم به دلیل سر دادن شعار علیه سخنران از سوی حاضران، نیمه کاره پایان یافت.


بر اساس این گزارش، در میانه برنامه و در حالی که مراسم به روال همه برنامه های رسمی ختم و بزرگداشت در حال انجام بود، ناگهان سخنران از لفظ “فتنهبرای توصیف وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ استفاده کرد که این سخن وی با واکنش از سوی زنان حاضر در مسجد مواجه شد و آنان با سر دادن شعارهای “الله اکبر” و “یاحسین میرحسین” از ادامه سخنان او جلوگیری کردند.


این اعتراض، در ادامه با همراهی مردان حاضر در مراسم رو به رو شد و در نتیجه سخنران مجبور شد مراسم را نیمه کاره رها کند. جوانانی که در این مراسم با نماد سبز حضور یافته بودند نیز با این اعتراض همراهی کردند.


این گزارش حاکی است، در حاشیه این مراسم در مقابل مسجد نور و همچنین در سالن محل برگزاری مراسم پلاکاردهایی با عنوان “شهدای مظلوم کهریزک” و یادشان سبز” نصب شده بود.


در پایان مراسم نیز تعدادی از خانواده‌های جان‌باختگان نسبت به عدم رسیدگی مسئولان قوه قضائیه به پرونده‌ فرزندان خود و عدم مجازات آمران و عاملان این جنایت به شدت اعتراض کردند.


نکته قابل توجه در این مراسم این است که امسال بر خلاف سال های گذشته جای بسیاری از چهره های شناخته شده نظام خالی بود. حسین محمدی، نماینده دفتر رهبری، یکی از این شخصیت ها بود که سال گذشته به عنوان نخستین میهمانان وارد سالن اجتماعات مسجد نور شد اما امسال حضور نداشت.


همچنین چهره هایی چون محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ منوچهر متکی، وزیر سابق امور خارجه؛ داود دانش جعفری، وزیر پیشین اقتصاد و دارایی؛ حجت‌الاسلام علوی، عضو مجلس خبرگان رهبری و جواد منصوری، سفیر سابق ایران در چین نیز سال گذشته در مراسم حضور داشتند و امسال از غایبین این مراسم بودند.


اما در عوض، در مراسم امسال چهره هایی همچون سردار حسین علایی، علی شکوری راد، محمد کیانوش راد، رضا طلایی‌نیک، امیرعلی امیری مدیر سایت تابناک حضور داشتند.


همچنین در بیرون از مسجد نیز نیروهای امنیتی سعی در پراکنده کردن مردم داشتند اما برخی از شرکت کنندگان در مراسم، همچنان به اعتراض در خیابان ادامه دادند.


برخی از نیروهای امنیتی نیز با برخی از خبرنگاران و عکاسان خبری رسانه های مستقل و اصلاح طلب برخورد می کردند و می خواستند به هرنحوی که شده از تهیه و انتشار عکس ها و مطالب مربوط به این مراسم جلوگیری کنند. به گفته شاهدان عینی، حداقل یک عکاس و خبرنگار نیز برای ساعتی بازداشت شدند.


خبرگزاری های رسمی کشور اما در گزارش هایی شبیه به هم، که بیشتر به متن های دیکته شده از بالا شبیه به نظر می رسد، به گزارش رسمی این مراسم و سانسور جزئیات بالا بسنده کردند.


بر اساس این گزارش ها، در حاشیه مراسم برگزار شده، عبدالحسین روح‌الامینی در جمع خبرنگاران از ادامه پی‌گیری‌های صورت‌گرفته در مورد پرونده کهریزک خبر داد و گفت: “در مراسم هفته قوه قضائیه که در مشهد برگزار شد، بنده گلایه هر سه خانواده را در خصوص رسیدگی به پرونده سه قاضی کهریزک خدمت رهبری و مقامات قضایی رساندم.”


او همچنین درباره اظهارات محسنی ‌اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه، در مورد قرار داشتن پرونده مرتضوی در وضعیت “ابهام” نیز گفت: “بهتر است در این‌باره از خود ایشان سؤال کنید. زیرا بنده کارشناس سیاسی نیستم.” روح‌الامینی در پایان نیز بار دیگر اعلام کرد که “روزشماری می‌کنیم تا دادگاه رسیدگی به پرونده این قربانیان برگزار شود.”


با گذشت سه سال از شکایت خانواده قربانیان شکنجه های بازداشتگاه کهریزک، هنوز حکمی از سوی قوه قضاییه در این باره صادر نشده است و به جای محاکمه و مجازات آمران و عاملان این جنایت، سعید مرتضوی از متهمان اصلی این جنایت هم ارتقاء مقام پیدا کرده و به عنوان رییس سازمان تامین اجتماعی منصوب شده و در مقابل، روزنامه نگارانی همچون مهدی محمودیان به علت افشای این جنایت، محکوم و زندانی شده اند.

 

 

 

تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۱, ساعت ۱۰:۱۳ بعد از ظهر

رئیس سازمان اطلاعات سوریه کشته شد

گزارش های متناقض از حضور فرمانده سپاه قدس در دمشق

جـــرس: تلویزیون دولتی سوریه روز جمعه اعلام کرد که هشام بختیار رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ملی سوریه که روز چهارشنبه در انفجار مقر این سازمان زخمی شده بود در بیمارستان درگذشت. همزمان یک سایت اسرائیلی از احتمال کشته شدن پاسدار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در انفجار روز چهارشنبه دمشق خبر داد. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز، جمعه ۳۰ تیر به اتفاق آرا قطعنامه تمدید ماموریت ناظران بین المللی در سوریه را به مدت ۳۰ روز تصویب کردند.

 

به گزارش العربیه، مقر سازمان اطلاعات و امنیت سوریه روز چهارشنبه هنگام برگزاری جلسه ای با حضور چند تن از وزیران و مقامات بلند پایه رژیم اسد که به گروه “کنترل بحران” معروفند منفجر شد.


در این انفجار مهیب وزیر دفاع و معاونش، همچنین دستیار رئیس جمهور سوریه کشته شدند و هشام بختیار رئیس اداره اطلاعات و امنیت ملی و محمد الشعار وزیر کشور نیز در اثر جرحات وارده به بیمارستان منتقل شدند.


تمدید ماموریت ناظران
شورای امنیت سازمان ملل متحد جمعه ۳۰ تیر به اتفاق آرا قطعنامه تمدید ماموریت ناظران بین المللی در سوریه را به مدت ۳۰ روز تصویب کردند.


به گزارش رادیو اروپای آزاد، روسیه تهدید کرده بود این قطعنامه را که پیش نویس آن را بریتانیا ارائه داده بود، وتو کند. اما پس از انجام تعدیل‌هایی در آن سرانجام روسیه نیز با این قطعنامه موافقت کرد.


بنا بر این گزارش، دیپلمات‌های حاضر در جلسه شورای امنیت گفته‌اند که هدف از تصویب این قطعنامه این است که به ناظران مهلت داده شود تا برای خروج امن از سوریه آماده شوند.


دیپلمات‌ها افزوده‌اند که این تمدید نهایی است و امکان تمدید دوباره ماموریت ناظران در سوریه وجود ندارد مگر آنکه دمشق به تعهد خود مبنی بر خارج کردن سلاح‌های سنگین از مناطق مسکونی عمل کند.


این گزارش ادامه می‌دهد که در تمدید صورت گرفته، همه توصیه‌های دبیرکل سازمان ملل متحد مد نظر گرفته خواهد گرفت.


بان گی مون دبیرکل سازمان کلل متحد پیشتر خواستار کاهش شمار ناظران که تعداد آ‌نها به ۳۰۰ نفر می‌رسد و همچنین دادن نقش برجسته‌تر سیاسی به آنها شده بود.


ناظران سازمان ملل متحد از حدود یک ماه و نیم پیش به دلیل شدت گرفتن خشونت‌ها در سوریه، فعالیت خود را در این کشور به حال تعلیق در آورده‌اند.


این ناظران برپایه طرح شش بندی صلح کوفی عنان فرستاده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب به سوریه رفته بودند. آتش بس میان طرف‌های درگیر در سوریه نخستین بند از این طرح است که با وجود حضور ناظران، اجرایی نشد.


سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد پس از توصویب قطعنامه گفت که این قطعنامه آخرین فرصت را برای موفقیت ماموریت ناظران ارائه می‌دهد. او همچنین تاکید کرد که واشینگتن به پشتیبانی از معترضان سوریه بدون مسلح سازی آن‌ها ادامه خواهد داد.


ویتالی چورکین نماینده روسیه در سازمان ملل متحد هم گفت که قطعنامه تصویب شده معتدل و غیرجانبدارانه است. او تاکید کرد که طرف‌های بحران در سوریه مسئول تشدید خشونت‌ها در این کشور هستند.


پنجشنبه روسیه و چین قطعنامه دیگری را که پیش نویس آن را غرب ارائه داده بود، وتو کردند. این پیش نویس برای نظام بشار اسد ضرب الاجلی ۱۰ روزه برای خارج کردن نیرو‌هایش از مناطق مسکونی تعیین کرده بود که در صورت پایبند نبودن این نظام به آن، اعضای شورای امنیت اجازه اعمال تحریم‌های بیشتر بر نظام اسد داشتند.


ادامه درگیری‌ها در سوریه
گزارش‌ها از تشدید درگیری‌ها در سوریه در چند محور از جمله در دمشق پایتخت این کشور حکایت می‌کند و عملیات جنگ و گریز میان نیروهای دولتی و مخالفان همچنان ادامه دارد.


عملیات نیروهای دولتی در منطقه المیدان در جنوب دمشق، مخالفان را مجبور به عقب‌نشینی از این منطقه کرد. تلویزیون دولتی سوریه گزارش داد که نیروهای ارتش موفق شدند منطقه المیدان را از وجود «تروریست‌ها» پاکسازی کند.


خبرگزاری رویترز نیز به نقل از فعالان سوری با تایید این خبر گزارش داد که حمله نیروهای دولتی با تانک و خودروهای زرهی به پایگاه‌های مخالفان در منطقه المیدان، آنها را مجبور به عقب‌نشینی از این منطقه کرده است.


در مقابل مخالفان با حمله به یک پایگاه نظامی در نزدیکی دفتر نخست وزیری در دمشق، آن را به آتش کشیدند و نیروهای نظامی و امنیتی حاضر در آن را مجبور به عقب‌نشینی کردند.


شبکه خبری «شام» هم گزارش داده است که نیروهای دولتی اقدام به گلوله‌باران توپخانه‌ای منطقه البساتین در دمشق کردند.


از سوی دیگر، جنگ گذرگاه‌های مرزی میان نیروهای دولتی و مخالفان سوریه وارد روز دوم خود شد. پس از به کنترل در آوردن بخشی از گذرگاه باب الهوا میان سوریه و ترکیه به دست مخالفان در روز پنجشنبه، اکنون نوبت به گذرگاه‌های میان سوریه و عراق رسیده است.


عدنان الاسدی از مقام‌های امنیتی وزارت کشور عراق در مصاحبه با شبکه خبری الجزیره تایید کرده است که مخالفان مسلح بشار اسد موفق به کنترل تمام گذرگاه‌های مرزی میان عراق و سوریه شده‌اند.


پس از این اعلام خبرگزاری رویترز گزارش داد که ارتش عراق روز جمعه گذرگاه مهم خرسانیه میان این کشور و سوریه را بست.


قاسم سلیمانی در عملیات انتحاری روز چهارشنبه سوریه کشته شده است؟
در گزارشی دیگر یک منبع اسرائیلی از احتمال کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران در انفجار روز چهارشنبه دمشق خبر داد.


تارنمای العربیه با اشاره به ادعای سایت اسرائیلی «آروتز شوا» نوشته که برخی از منابع خبری گفته اند که قاسم سلیمانی در جلسه مسئولان امنیتی سوریه که روز چهارشنبه ۱۸-۷-۲۰۱۲ در دفتر سازمان امنیت ملی این کشور برگزار شده بود، حضور داشت.


انفجار روز چهارشنبه دمشق که دفتر سازمان امنیت ملی سوریه را هذف قرار گرفت، به کشته شدن چند تن از سران نظامی و امنیتی این کشور انجامید. دولت سوریه تا کنون کشته شدن داود راجحه وزیر دفاع، آصف شوکت همسر خواهر بشار اسد و از شخصیت های کلیدی امنیتی، حسن ترکمانی رئیس کمیته بحران و هشام بختیار رئیس سازمان اطلاعات این کشور را اعلام کرده است.


قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، بازوی برون مرزی سپاه پاسداران ایران به شمار می آید. گفته می شود او مدیر عملیات نیروی قدس در عراق، لبنان و همه کشورهای منطقه است. پیش از این خبرهایی از حضور او در سوریه در جریان بحران این کشور منتشر شده بود. وی طی این مدت دست کم دو بار به لبنان رفت و با حسن نصر الله دبیرکل حزب الله دیدار و گفت و گو کرد.


در خصوص کشته شدگان انفجار روز چهارشنبه، به جز نام های اعلام شده، منابع خبری و همچنین معترضان سوری، نام های دیگری نیز مطرح می کنند.


محمد الشعار وزیر کشور سوریه و حافظ مخلوف پسردایی بشار اسد و از فرماندهان گارد ریاست جمهوری این کشور، از جمله نام هایی هستند که به عنوان قربانیان انفجار چهارشنبه از آن ها یاد می شود.


به جز اسامی رسماٌ اعلام شده، هنوز منبع مستقلی هویت کشته شدگان را اعلام و یا تایید نکرده است. دقیقاٌ مشخص نیست افراد حاضر در جلسه چهارشنبه چه کسانی بودند. در این روز جلسه کمیته بحران سوریه در دفتر سازمان امنیت ملی این کشور تشکیل شده بود.

 

 

 

 

 

 

تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۱, ساعت ۱۱:۲۶ بعد از ظهر

سرمایه شرکت ساپیا در سوریه به ایران منتقل شد

جـــرس: در پی تداوم بحران در سوریه و چشم انداز موفقیت مخالفین، معاون اقتصادی سایپا اعلام کرد که بخشی از سرمایه این شرکت از سوریه به ایران منتقل شده است.


به گزارش خبر آنلاین، معاون اقتصادی گروه سایپا در مجمع عمومی این شرکت در پاسخ به سوال یکی از سهام‌داران در مورد سرمایه‌های این گروه در سوریه با توجه به اوضاع داخلی این کشور گفت سرمایه‌گذاری‌های سایپا در سوریه مطمئن بوده و دارای بیمه نامه سیاسی در صورت وقوع اتفاقات سیاسی است.


به گفته حسن امیری علاوه بر وجود بیمه نامه سیاسی ، بخشی از سرمایه این شرکت در چند ماه گذشته به ایران منتقل شده است.


بر اساس گزارش حسابرس ونیراتو شریک و مشتری سایپا در ونزوئلا از سال ۹۰ بابت فروش قطعات اس. کی .دی، ۳۹.۵ میلیون دلار تعهدات دارد. از سال ۸۹ نیز سایپا ۲۲.۵ میلیون دلار طلب از این شرکت دارد که هنوز پرداخت نشده است. بدین ترتیب شریک سایپا در ونزوئلا که دولت این کشور می‌شود حدود ۶۰ میلیون دلار به سایپا بدهکار است. در مجمع سایپا معاون اقتصادی این گروه در رابطه با موضوع فوق توضیح داد علاوه بر مشکلات نقل و انتقال مالی، کالای ساخته شده و سی. کی .دی انباشته نیز وجود دارد که مجوز فروش آنها به مشکل خورده است.


امیری در رابطه با مشکلات نقل و انتقال پول نیز توضیح داد نامه نگاری انجام شده و از سویی وزیر صنعت و معدن در این رابطه با نامه‌ای به وزیر نفت ایران بحث تهاتر با فراورده‌های سوختی، آلومینیوم و سنگ آهن را مطرح کرده است. امیری با توجه به نرخ ارز و بدون در نظر گرفتن طلب ها کسب و کار در ونزوئلا را سودده دانست. همچنین بیان شد تا تعیین و تکلیف بدهی‌ها ارسال قطعه به ونزوئلا متوقف شده است.

 

 

 

 

تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۹۱, ساعت ۱۱:۰۹ بعد از ظهر

روایت تاج زاده از پرونده خرم آباد و روند برخورد با مدیران اصلاح طلب دوره خاتمی

 

جـــرس: سیدمصطفی تاج زاده، عضو ارشد جبهه مشارکت با نگارش نامه ای به شرح آنچه از در پرونده ی خرم آباد (حمله لباس شخصی های سازمان دهی شده به نشست سالانه دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۷۹) و شکایاتش از علی لاریجانی، احمد جنتی و ابراهیم رییسی گذشته بود پرداخت.


به گزارش کلمه، آقای تاج زاده این نامه را خطاب به داماد خود سیدعلی طباطبایی به بهانه ی سالروز تولدش نگاشته است.


معاون سیاسی دولت سیدمحمد خاتمی در بخشی از نامه ی خود با اشاره به شکایاتش از علی لاریجانی، رییسی و جنتی نوشته است: اکنون من در زندانم. البته به حکم قاضی دیگری! آن حضرات هم یکی رئیس یکی از قواست و دیگری معاون اول رئیس قوه ای دیگر و سومی، دبیر شورای نگهبان به صورت مادام العمر! با وجود این من نه تنها ناامید و خسته نیستم بلکه احساس می کنم وظیفه خود را به خوبی انجام داده ام. و امیدوارم که خداوند به ما توفیق دهد که آخرین زندانیان سیاسی در این مرز و بوم باشیم و پس از ما دیگر هیچ ایرانی قانون گرایی با هرعقیده و مرام، به علت نقد حکومت مطلقه فردی و استبداد، چه دینی و چه سکولار و نیز به دلیل مخالفت با آن دسته از سیاست های خرد و کلان نادرست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی محبوس نشود.


متن کامل این نامه به شرح زیر است:


به نام خدا
داماد و فرزند عزیزم با سلام
پیش از ظهر روزی که قرار بود با خانواده گرامی ات به خواستگاری دخترم، عارفه، به منزل ما بیایید، حجت الاسلام رئیسی از من خواست غروب به دفتر وی در سازمان بازرسی کل کشور بروم تا گپ و گفتی یکی دوساعته با او و معاون مربوطه اش درباره حوادث خرم آباد (حمله لباس شخصی های سازمان دهی شده به نشست سالانه دفتر تحکیم وحدت، شاخه علامه در سال ۱۳۷۹) داشته باشیم تا تحقیقات سازمان بازرسی در این باره تکمیل شود.


عذر خواستم و به او گفتم که نه تنها امشب معذورم، بلکه فردا نیز ساعت پنج صبح در رأس هیأتی سیاسی و امنیتی عازم اسلام آباد هستم تا درباره امنیت مرزهای کشور با مقامات پاکستانی مذاکره کنم. پس باید ۴۸ ساعت صبر کنید تا برگردم. آقای رئیسی مصراً خواستار تشکیل جلسه در همان شب شد در هر ساعتی که من بتوانم به دفتر وی بروم. و از آن جا که احساس کردم استنکاف من از خواسته او ممکن است این شائبه را ایجاد کند که نگرانی خاصی درباره عملکرد خود دارم و می خواهم از گفت و گو در این زمینه طفره بروم، پذیرفتم که ساعت ۲۳ به دفتر او بروم که بعد از خداحافظی با تو و خانواده ات به آن جا رفته و ساعت ۲ بامداد بازگشتم و ساعت ۳ و نیم بامداد به فرودگاه مهرآباد رفتم تا اولین و آخرین سفر خارجی کاری خود را در دوره اصلاحات به انجام برسانم.


دو روز بعد و در آخرین جلسه رسمی با مقامات پاکستانی، از طرف سفارت ایران به من اطلاع دادند که هم اینک اخبار ساعت ۱۴ شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی در حال قرائت گزارش تحقیقات سازمان بازرسی کل کشور درباره حوادث خرم آباد، متضمن اتهامات گوناگون علیه این جانب است. البته فهم مقامات پاکستانی آن قدر بود که تا بدرقه رسمی در فرودگاه نیز چیزی به روی خود نیاورند. به این ترتیب علت اصرار معاون اول کنونی رئیس قوه قضائیه برای تشکیل فوری جلسه در آن شب برای من کاملا روشن شد! احتمالا برایت تعریف کرده ام که همان روز آقای رئیسی از من پرسید که چرا وزارت کشور را ترک نمی کنم و به وزارت خانه دیگری نمی روم تا اعتراض ها بخوابد؟!


پاسخ من روشن بود و مشابه همان پاسخ که به رئیس کل دادگستری تهران دادم

.
توضیح آن که در یکی از روزهایی که برای شرکت در دادگاه رسیدگی کننده به شکایت دبیر مرکزی هیأت نظارت بر انتخابات مجلس ششم، آقای جنتی، از این جانب، رئیس ستاد انتخابات کشور، به دادسرای رسیدگی به شکایات کارکنان دولت رفتم که قبل از مواجهه با قاضی پرونده، مرا به اتاقی هدایت کردند و در آن جا حجة الاسلام علی زاده که ادامه دادگاه و محکومیت مرا به صلاح نمی دانست، خیرخواهانه اعلام کرد که می تواند این پرونده را مختومه اعلام کند به شرط آن که آقایان خاتمی و شاهرودی، رؤسای وقت دو قوه، با یکدیگر گفت و گو و توافق کنند.


منظورش این بود که من بپذیرم از وزارت کشور بروم و دادگستری نیز پرونده را مختومه اعلام کند. یعنی مانند روندی که درباره آقای مهاجرانی طی شده بود برای من اجرا شود.


من به هردو نفر که این پیشنهاد را مطرح کردند گفتم هر کس خواهان جدایی من از وزارت کشور است، باید خود هزینه اخراج مرا بپذیرد نه این که این هزینه به آقای خاتمی تحمیل شود. بر این اساس هم در دو دادگاه محاکمه شدم: دادگاه رسیدگی کننده به شکایت آقای جنتی مرا به سی ماه انفصال از خدمات دولتی و در نتیجه ترک وزارت کشور محکوم کرد. من هم متقابلا کوشیدم افکار عمومی را به نقش مسببان اصلی تخلف ها و تقلب های انتخاباتی، یعنی آقای جنتی و حامیانش در ارکان حکومت جلب کنم. به دوستان هم عرض کردم این نمی شود که کانون قدرت و ثروت هر مدیر اصلاح طلبی را که نمی پسندند، دادگاهی کنند و او نیز از ترس محکومیت رأسا و داوطلبانه استعفا دهد و آقای خاتمی نیز برای جلوگیری از محکومیت احتمالی او با استعفایش موافقت کند و بعد اقتدارگراها رجز بخوانند که رئیس جمهوری نمی تواند از حقوق نزدیک ترین همکارانش دفاع کند، هرگز نخواهد توانست حامی و ناجی حقوق ملت شود!


بعد از محکومیت اول، قاضی پرونده خرم آباد مرا از همه اتهاماتی که گزارش سازمان بازرسی کل کشور متوجهم کرده بود، تبرئه کرد. اگرچه برای خالی نبودن عریضه، به جرم این که در جمع چند نفره ای در پاویون فرودگاه خرم آباد، لباس شخصی های سازمان دهی شده را که به سخنرانان مراسم حمله کرده بودند، فاشیست خوانده و خواهان جلوگیری از اقدام های غیرقانونی آنان از جمله شکستن شیشه های فرودگاه شده بودم، به یک صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم کرد.


به این ترتیب در فاصله کوتاهی دوبار مجرم شناخته شده و از وزارت کشور جدا شدم اما پس از آن دیگر مدیر اصلاح طلبی در این سطح دادگاهی نشد و این روش مختومه گردید! من بعد از دادگاه دوم، پاسخ اتهامات سازمان بازرسی را برای قرائت در شبکه های خبری صدا و سیما به دفتر مدیرعامل وقت فرستادم هرچند که جواب های مرا هرگز پخش نکردند. به همین دلیل از آقایان رئیسی و لاریجانی به دستگاه قضائی شکایت کردم که چرا پیش از تشکیل دادگاه و اثبات جرم، اتهامات زیادی متوجه من کرده و حاضر به پخش جوابیه من نیستند؟! روشن است که به این شکایت ها نیز هم چون شکایت از آقای جنتی به دلیل تخلف های انتخاباتی اش، هرگز رسیدگی نشد!چرا که این هرسه نفر منصوب رهبری بودند و واجد مصونیت آهنین، تازه بعضی هایشان به علت خدمات ضداطلاعاتی شان درسن ۸۴ سالگی در سمت خود ابقاء شدند و بعضی هم ارتقای مقام گرفتند!


علی جان، پسر عزیزم!
اکنون من در زندانم. البته به حکم قاضی دیگری! آن حضرات هم یکی رئیس یکی از قواست و دیگری معاون اول رئیس قوه ای دیگر و سومی، دبیر شورای نگهبان به صورت مادام العمر! با وجود این من نه تنها ناامید و خسته نیستم بلکه احساس می کنم وظیفه خود را به خوبی انجام داده ام. و امیدوارم که خداوند به ما توفیق دهد که آخرین زندانیان سیاسی در این مرز و بوم باشیم و پس از ما دیگر هیچ ایرانی قانون گرایی با هرعقیده و مرام، به علت نقد حکومت مطلقه فردی و استبداد، چه دینی و چه سکولار و نیز به دلیل مخالفت با آن دسته از سیاست های خرد و کلان نادرست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی محبوس نشود.


پسر همراهم!
امیدوارم استاد خرم شاهی برای استفاده از این عنوان از من ایراد نگیرد که کژتابی دارد و معلوم نیست منظور آن است که پسر خودم و همراه من هستی یا چون پدرت یا مادرت با من همراه بوده اند، چنین خطابت کرده ام! در هرحال قصدم اولی است با کمال تشکر از والدین بزرگوارت که با محبت های بی دریغشان، مرا شرمنده کرده اند و امیدوارم به این جرم ممنوع الخروج یا ممنوع المعامله نشوند! البته مخصوصاً نگفتم برادر همراهم! زیرا ترسیدم در این هرکجا و هر کی، شهاب را مجدداً بازداشت کنند و سپهرم، آن بزرگ مرد کوچک، گله مند شود و تنها!


باری این نامه را به بهانه تولدت نوشتم تا یادگاری کوچک از من برایت بماند و از این که مطالب بی ارتباط با مناسبت تولدت بود امید بخشایش دارم. عارفه را از طرف من ببوس و امیدوارم علیرغم وسوسه خناسان بدخواه، همیشه زندگی شاد و سعادت مندی داشته باشید. تولدت مبارک پسرم.


بنده خطاکار خداوند
بابا مصطفی
اوین- تیرماه

 

 

 

نامه ی محمد نوری زاد به رییس قوه ی قضاییه

سلام به محضرحضرت آیت الله شیخ صادق آملی رینه ای لاریجانی

اگر از من مکدر نمی شوید، یک حقیقت جاری را با شما درمیان بگذارم. حقیقتی که چندان هم ازنگاه اطرافیان شما پنهان نیست. حقیقتی که “لازمه اش” ازمقام شامخ شما ارتزاق می کند.

و به تعبیری: حیات و مماتش به وجود مبارک شما بند است. و آن این که: جناب شما، فارغ از همه ی هیاهوهایی که برایتان آراسته اند، نفر ششم دستگاه معهود خویشید. چه بشود که با ارفاق و اغماض بشوید نفر پنجم.

این حقیقت جاری، همان است که به وجود مبارک شما محتاج است. برای چه؟ تا آن چهار پنج نفری که نفوذشان از جناب شما بیشتر و نافذتر است -بی حضور شما- آجرهای رفاقت و رعایت را برهم بچینند و چفت و بست ظاهری اش را برای شما باقی گذارند.

مثلا با شرمندگی بگویم که جناب رییسی، شاید بیست برابر شما در دستگاه قضایی نفوذ دارد. و شما برای او، آنسوتر از تعارفات معمول و متداول، “مکملی” بیش نیستید. و مگرجناب اژه ای، که از صندلی وزارت به کرسی دادستانی تنزل فرمود، پس و پشت تبسم های متداولش را برای شما معنا می کند؟ یا جناب حجازیِ بیت، مگر برای استقلال دستگاه قضا و قعی می نهد که مأموران و بازجویان وزارت اطلاعات، آنگاه که برای متهمین یا بهتر بگویم: سوژه های خود سه سال و چهارسال و ده سال حبس وشلاق دیکته می کنند، سه قاضی فلک زده ی شما آقایان صلواتی و پیرعباس و مقیسه را بقدر یک رهگذر اطراف دادسرای انقلاب بحساب آرند؟

شاید برمن بربخروشید و بفرمایید که نخیر، من نفراولم. با شرمندگی می گویم: نیستید. با اطمینان می فرمایید: هستم. به آرامی می گویم: نیستید. برافروخته می فرمایید: اگرمی خواهی قدرت ونفوذ و استقلال و برتربودن مرا بیازمایی یک نمونه بگو تا قاطعیت وبُرد و تامّ الاختیاربودن مرا تماشا کنی.

می گویم: گرچه من خود به پایان این هماورد طلبی شما واقفم اما این شما و این چند نمونه ای که می آورم:

۱برادران خودتان را به محکمه بخوانید. هم رییس مجلس را و هم آن یکی را که کمی شوخ است و سخن به مطایبه می راند و از جایگاه یک مترسک حقوق بشری مدعی است که “درایران، ما زندانی سیاسی نداریم و شکنجه ای هم در کارنیست و همه چیزنظام در امن و امان و صحت و سلامت و انصاف وعدل است.” به اولی بگویید: گذشته از این که شما یک نظامی هستی و در کار سیاست دخول کرده ای و این دخول سراسیمه ی تو و طایفگان سپاهی ات مخالف قانون و فرمان امام و اساس حکومت است، اسنادی نیز برای من ارسال شده که نشان می دهد دست تو به اموال مردم آلوده است. من از جایگاه مدعی العمومی تو را به محکمه می خوانم. بیا و به پرسش های تمام نشدنی ما پاسخ بگو.

به آن یکی هم که شوخ و شنگ است بفرمایید: اخوی، شما که به کشاورزبودن خود می نازی و اجداد کشاورزت را شاهد مثال می آوری و به گندم وجوی کاشته ات اشاره می کنی و نکته ای ازشترمرغ هایت نمی گویی، دریک قلم بما بگو این صدها هکتار زمینی را که در همین چندسال اخیر صاحبت شده ای از کجا آورده ای؟ تو که مثل خود من اهل اطراف آمل و رینه و پردمه ای. در ورامین چه می کنی؟ نه ارث پدری ما راه به این سوی می کشد و نه اگر کلاه ما به ورامین می افتاد راهمان را کج می کردیم. به وی بفرمایید: اخوی، شما که به گندمکاربودن  و جوکاربودن خود می نازی، به ما بگو در یک شرایط مساوی، این همه برخورداری از درهای گشوده آیا برای دیگران هم مهیا بوده است؟ یعنی یک آدم بی نشان هم اگر در کنار شما قرار می گرفت آیا می توانست صبح به اداره ی ثبت ورامین داخل شود و ساعتی بعد با سندهای منگوله دار از آنجا بیرون بزند؟

نیزبه ایشان بفرمایید: اخوی محترم، اگر بفرض محال دروغ گفتنِ مردم امری پذیرفتنی باشد، دروغ گفتن مسئولین جرمی محرز و قابل پیگرد است. این که شما می گویی ما درایران شکنجه و زندانی سیاسی نداریم، نه یک دروغ، که یک جرم آشکار است. به وی بفرمایید: اخوی، پیش هرکس اگر معلق می زنی پیش خود ما مزن. که ما خود بهتر از هرکسی می دانیم در دستگاه قضایی مان چه می گذرد. ما که بهتر می دانیم این براداران امام زمانی اگر بروند کلاه یکی را بیاورند، سرطرف را می آورند.

به وی بفرمایید: ما خودمان در داستان کوی دانشگاه هرچه پرپرزدیم، این برادران امام زمانی یک برگ سند ندادند دستمان. چرا بدهند؟ چاقو مگر دسته اش را می برد؟ ما مگرمی توانستیم آن بسیجی هایی را که به کوی دانشگاه حمله کردند و چشمها را دریدند و تن و بدن دانشجویان را سیاه کردند و اموالشان را دزدیدند و تخریب کردند، محاکمه کنیم و به زندانشان بیاندازیم؟ یکی از اینها را که به زندان می انداختیم فردا مگر تره برای ما و اشارات ما و فرامین بعدی ما خورد می کردند؟ پس ای برادر، دروغ ممنوع. لطفاَ زیپ دهانت را بکش و بیش  از این آبروی نداشته ات را برطبق رسوایی مریز.

۲اگر معتقدید فرد نخست و مستقل دستگاه قضایی هستید، ازهمان جایگاه مدعی العمومی، این آقای احمدی نژاد را بخاطر سالها تحقیر ایرانیان و تاراج اموالشان و برکشیدن دزدان و داخل کردن دزدان به جایگاه مسئولیت، یک بار، آری یک بار، به محکمه بخوانید. شما سه برادر عجبا که چقدر ترسو هستید. همه ی غوغای شما در شعار های پرطمطراق و توخالی محدود است.

گرچه این احمدی نژاد هم در شعارگویی و شعارخواری دست کمی از شمایان ندارد اما هرچه که ندارد، یک عربده هایی به اسم جسارت دارد. از او یاد بگیرید و یک یا اللهی بگویید و چنگ درچنگ او بیاندازید. اولی درمجلس و دومی دردستگاه حقوق بشری وشما نیز در دستگاه خودتان. دستگاه ها را بکار اندازید و یک سمفونی نترسیدن بکار اندازید. مردن یک بار و شیون یک بار.

از چه می ترسید؟ سند ومدرک علیه شما دارد که دارد. این همه خفت را چرا با خود حمل می کنید؟ پاچه ها را وربکشید و به میدان بیایید. در یک قلم از محمد رضا رحیمیِ دزد شروع کنید و بعد از صادق محصولی و مشایی و پاسداران دزدی که دست به دست احمدی نژاد داده اند، دست به گلوی خود او ببرید. البته نه برای گروکشی و دعواهای بین المجالسی. بل بخاطر سالها دزدی و تحقیری که آوار احمدی نژاد و یارانش بر سر مردم ایران و تاریخ این سرزمین فرو باریده اند.

۳اجازه بدهید جلوتر نروم. از این روی فرد خام و ناپخته وبی تجربه ای چون شما بر سر دستگاه قضا گمارده می شود که حرف شنو باشید. و البته ماشین امضا. اگر بنا بود شما کارکشته و استخوان خرد کرده ی دستگاه قضا بودید و هرازگاهی فرمانروایان خود را به قانون و تبصره های قانونی ارجاع می دادید و یک “نمی شود” تحویلشان می دادید، کارها به کامشان تلخ می شد که. شما “باید”، آری “باید” خام و ناپخته می بودید.

۴من اگر خیلی بخواهم آرمانی بیندیشم باید می گفتم: شما در مقام رییس دستگاه قضا باید شخص رهبر را بخاطر خیلی کارهایی که در پس و پشت حقوق بدیهی مردم کرده و می کند به محکمه فرا بخوانید. و مثلا از وی بخاطر حساب های مالی ناپیدا و نامشخصش پرسش کنید. که چرا پول های مردم را و میزان آنها را آشکار نمی کند و بی اجازه ی مردم به جاهای مختلف پول سرازیرمی کند. راز خام بودن شما و اطاعت بی چون و چرای شما به همین مواقف مربوط است. خنده دار نیست این جمله ی شما که فرموده اید: ما مطیع هماره مقام معظم رهبری هستیم؟ ظاهراَ شما باید مستقل باشید.

۵اجازه بدهید از تخته سنگ های عظیم الجثه ی سر راه شما نگویم. که خود می دانم شما نه مرد این خطرهای قضایی هستید و نه اساساَ شما را بر این جایگاه بلند نشانده اند تا به درون این درهای بسته سر فرو برید. پس، از چند سنگ ریزه ی قضایی با شما می گویم تا ببینیم میزان قدرت شما تا کجاست. مثل سنگ ریزه ای به اسم حقوق مدنی یک زندانی.

بعنوان نمونه خود مرا ممنوع الخروج کرده اند. از همان سه سال پیش. حالا که پرونده ام مختومه شده، همچنان ممنوع الخروجم. یک خودی نشان بدهید و از جایگاه پنجمی دستگاه قضا خود را به جای واقعی خود بکشانید تا ببینیم دستخط مبارک شما تا کجاها بُرد دارد. بخواهید زندانیان سیاسی مثلا به مرخصی بروند. بخواهید سالهای زندانی اینان به قدر واقعی اش تقلیل پیدا کند. و نه به اندازه ای که بازجوها به قاضیان شما دیکته می کنند.

۶من ازآقای طائب رییس اداره ی اطلاعات سپاه بخاطر ساخت فیلم علیه من و انتشارآن درفضای مجازی، به دادسرای ویژه ی روحانیت شکایت بردم. به قاضی که خود روحانی بود گفتم: یعنی می شود باور کرد که شما طائب را به اینجا بکشانید و بخاطراین جرم آشکار زندانی اش کنید؟ گفت: ما بزرگتر از طائب را هم به اینجا می کشانیم. که همانجا به وی گفتم: شوخی نفرمایید.

اکنون بعد از ماه ها جواب آمده که شکایت شما بی مورد است. یک تکانی به قلم مبارک خود بدهید ببینیم می توانید یک روحانی در اندازه ی طائب را بخاطر یک جرم آشکار و محرز و غیرقابل انکارش به محکمه بخوانید و به دست یک قاضی مستقل بسپاریدش؟ گرچه من به شما حق می دهم که چنین نکنید. چرا که این ناپختگی و حرف شنوی غلیظ شما بوده که شما را تا این مقام بالابرده. وگرنه ما و شما به نقض غرض مبتلا می شدیم.

۷من از آقای ضرغامی و مدیر سایت باشگاه خبرنگاران جوان بخاطر انتشار همان فیلم های غیراخلاقی که اداره ی اطلاعات سپاه علیه من ساخته بود شکایت کردم. بعد ازسه چهار ماه مرا خواسته اند که مدرکت کو؟ من همه ی مدارک را به آنها تحویل داده بودم. اما پرونده ی من از مدارک خالی بود. به قاضی شعبه ی چهار دادسرای ویژه ی فرهنگ و رسانه گفتم: چشم، من بازبرای شما مدرک می آورم. اما شما جرأت می کنی آقای ضرغامی را دست بسته به اینجا بیاوری و یک میلیارد خسارت بخاطر تخریب عاطفی و روانی خانواده ام از کیسه ی فرد خاطی بگیرید و به من بدهید؟ کاری که درجاهای دیگر و کشورهای دیگر به راحتی صورت می پذیرد. پوزخندی زد و با چهره ای عبوس و طلبکار گفت: از این خبرها اینجا نیست. اینجا فرهنگ و رسانه است. دلت خوش است بنده ی خدا.

گلی به گوشه ی جمال این قاضی که مرا “بنده ی خدا” خطاب کرد. اگرچه به مسخره. اما بازجویانی که پرونده های قضایی متهمان سیاسی را برای شما مهیا می کنند، ما وخانواده های ما را فاحشه هایی تعریف می کردند که “نظام لطف می کند که تکه ای نان جلوی ما می اندازد”.

حالا شما با ورود به جایگاه نخست دستگاه قضایی ببینیم می توانید آقای ضرغامی را دست بسته و چشم بسته به همان سلولهایی بیندازید که ما ماه ها درآنجاها حبس بودیم و درفشار جسمی و روانی؟ با این تفاوت که ما یک چند خط مطلب انتقادی نوشته بودیم و وی نه نوشته که فیلمی در حوزه ی خانوادگی و خصوصی علیه من منتشر کرده است. تا ببینیم نه میزان استقلال شما در بُعد قضایی، که میزان مسلمانی شما چه اندازه است.

۸سه سال است که دزدان اطلاعات و دزدان سپاه، لوازم شخصی مرا برداشته و برده اند. چندی پیش با هزار مکافات برای چندمین بار به قاضی اجرای احکام زندان اوین مراجعه کردم و در این خصوص از وی پرسش نمودم. که: بالاخره داستان این اموال شخصی من چه می شود؟ پاسخ وی همان بود که خود می دانستم: برای ما نفرستاده اند.

شما برای این که میزان استقلال و نفر اول بودن خود را در دستگاه قضایی کشور به ما ثابت کنید، نمی خواهد به سراغ برادران خود بروید. یا دزدانی چون احمدی نژاد و همدوشانش را به سلول های نفرت و قانون بسپرید. یا بسیجیان قلچماقی را که فاجعه ی خونین کوی دانشگاه را رقم زدند به زندان بیاندازید و از آسیب دیدگان آن فاجعه پوزش بخواهید، یا رهبر را برای پاره ای توضیحات به دستگاه تحت امر خود فرا بخوانید. یا طائب را و ضرغامی را با چشمان بسته به سلول انفرادی بیاندازید. من و شما نیک می دانیم که اینها شدنی نیست. دلیلش را خودمان می دانیم. هم ما و هم شما.  اما بیایید و برای اثبات نفر اولی خود دستور بدهید دزدان اطلاعات و دزدان سپاه، این اموال شخصی مرا به من بازبگردانند. من قول می دهم، امضا می دهم، به محض دریافت اموالم، یک نامه ی بلند بالا بنویسم و منتشرکنم و در آن با صدای بلند فریاد بزنم: جناب آیت الله شیخ صادق آملی رینه ای لاریجانی نه نفر پنجم، که نفر نخست دستگاه قضایی است. حالا دیگران هرچه می خواهند بگویند بگویند.

۲۳/۴/۹۱

با احترام: محمد نوری زاد

 

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages