در روایت است که مریدان، حکیم را پرسیدندی: بهای دلار چند؟ حکیم در پاسخ پرسیدندی: الان؟ یا الان؟
مریدان جملگی ازین پاسخ حکیم نعره ها زدندی و جامه ها بدریدند و سر به بیابان گذاشتندی
روزی مریدان در چشم شیخ زل زدند . شیخ زل زد .مریدان زل زدند . شیخ زل زد . مریدان
زل زدند . ناگها شیخ فرمود : پخخخخخخخخ
پس مریدان جامه ها بدریدند . نعره ها زدندی، خشتک ها دریدندی و سر به بیابان
گذاشتندی
شیخ را گفتند :« وزیر مسکن گفته : نياز به مسكن از سال 92 كاهش مييابد »
شیخ اندکی بیاندیشید و فرمود:
و نیاز به قبر ، افزایش...!
و مریدان های های بگریستندی و خود را جر دادندی
روزی شیخ به همراه مریدان برای نماز به مسجد برفتندی و در حیاط مسجد وضو بساختندی و وارد صحن مسجد بشدندی.شیخ در کنار مریدی بنشسته بود.ناگهان مریدی بادی بغایت صدادار و طولانی از خود به در کرد و رو به شیخ پرسید : یا شیخ آیا وضوی من باطل گشت ؟ شیخ نگاه غضبناکی به او انداخت و فرمود : با آن ساکسیفونی که تو نواختی وضوی خود که هیچ وضوی من هم باطل گشت.مریدان که این بشنیدند عربده زنان به حیاط مسجد فرار کرده و با خشتک به داخل حوض آب پریدندی و جملگی غسل ارتماسی
به جا آوردندی.