خداوند عالم، خاک ایران و اهل ایران را از برای چه آفریده است؟
- به هنر این که ایران را فقیرتر و ذلیلتر و خرابتر از هر نقطۀ روی زمین ساختهاند.
از برای پیشرفت چنان مأموریت مقدس، باید صاحب چه فضایل باشند؟
ثانیاً: باید از روی صدق و ایمان دشمن معرفت و مروج منتهای قرمساقی باشند.
ثالثاً: باید خود را به حدی بیغرض بسازند که از روی انصاف آن رذلی که بر حسب پستی ذاتی و به حکم شرافت جنون بر همه ایشان مرجح باشد، او را شخص اول قرار بدهند.
ـ باید در این ملک آن چه آدم آبرومند و صاحب شعور هست، همه را بدنام و منکوب و به هر قسم شناعت، تا به هر جا تعاقب و فانی نماید. باید برادران و اقوام و جمیع منسوبان خود را علیالخصوص آنها که نالایقتر هستند، بر دور سلطنت طوری سوار کار بسازد و جمیع لوازم زندگی ملوکانه را چنان به ید قدرت خود بگیرد که ذات همایون نتواند بدون اجازۀ او نه قدمی بردارد و نه نفسی بکشد.
باید جمیع ولایات و مناصب و نشانها و القاب و کل حقوق ملت را به وضعی که از آن قبیحتر نباشد حراج نماید و در آن ضمن، تمام ایران را به هر قسم شقاوت سراسر بچاپد و هر شب یک قسمت کثیف غارت خود را به ذهن شاهنشاه ایرانپرور بیاندازد.
چون لفظ نظم و عدالت و قانون از برای رونق این وضع مبارک سَم ِ قاتل است، باید هر کس اسم قانون و کلمۀ آدمیّت را به زبان بیاورد، او را بیناموس و کافر و خائن ملت و واجبالقتل بداند.
باید از هیچ فضاحت خارجه و از هیچ رسوایی داخله، ابداً باکی نداشته باشد، اما از رنگ جریدۀ قانون، مثل اسافل حلاج یهودی بلرزد.
- باید هر بدبختی که یک پارچه ملک یا جزئی اعتباری داشته باشد، او را به هزار وعدۀ دروغ به آیین آن قِسم گوشبری، که به اصطلاح دیوان «تقدیم حضور» میگویند، برهنه بکند و بعد به یک پارچه کاغذ کثیف که اسم آن را «فرمان جهان مطاع» گذاشتهاند، او را حاکم یک خرابه قرار بدهد و پس از چند روز به افتضاح تمام او را معزول و به جای او یک احمق دیگر پیدا نماید.
به جهت مزید شکوه سلطنت شاهنشاهی، دیگر چه حکمت باید به کار ببرد؟
ـ چون اقتضای مذهب دیوان و مصلحت این دستگاه اسلامپناه این است که اهل ایران، بزرگ و کوچک، از شدت پریشانی به جز پرستش اولیای دیوان حالت هیچ تعقل دیگر نداشته باشند، لهذا باید کفایت وزیر اعظم اعتبار و سکۀ دولت و لوازم زراعت و جمیع اصول معاملات را طوری مغشوش بکند که عامۀ ولایات ایران خرابتر از قبرستان ممالک خارجه و کل تجار ایران به قدر یک یهودی دهات فرنگستان سرمایه نداشته باشند.
ـ در دول کفر، تکلیف اهل نظام این است که بروند در مقابل خارجه حقوق و حدود ملت را حفظ نمایند ولیکن در ملک ایران، مأموریت اهل نظام این است که در همۀ سرحدات از مقابل هر دشمن فرار بکنند و از برای اثبات جلادت خود در داخلۀ مملکت به یک اشارۀ انگشت مبارک، زن و بچه و زندگی برادران مسلمان خود را بدون سؤال و جواب به اشد شقاوت آتش بزنند.
در میان مفاخر این خدمات شایسته، قسمت مأمورین دولت در ممالک خارجه چه خواهد بود؟
ـ مأمورین دولت به محض پوشیدن خلعت رذالت، باید التزام بدهند که در هر جا یک ایرانی صاحب مایه سراغ نمایند، او را یک دقیقه آسوده نگذارند، تا این که به هر وسیله که ممکن شود، هست و نیست او را غارت بکنند و بدون تخلف قسمت اولیای ظلمت ایران را هرچه زودتر تقدیم حضور باهر انور نمایند.
باید مخصوصاً منتهای مواظبت را به عمل بیاورند که هیچ ایرانی نه از اتفاق نه از عدالت، نه از قانون، نه از آدمیّت به هیچ وجه بویی نشنود. زیرا که اقتضای دین دیوان این است که مسلمانان ایران به جز پرستش «رأی» این دستگاه حکمتپناه، هیچ آرزوی دیگری نداشته باشند.
و آن مأمورین معالیصفات که خود را از روی حقیقت، مستعد منتهای رذالت میبینند، باید بدون خجالت خود را عاشق مخصوص وزیر اعظم قرار بدهند و با هر پوسته به این قسم ثابت بکنند که همۀ وزرای دنیا متحیر ماندهاند که ذات صدارتپناهی، این همه نجابت و کفایت را به چه کرامت در یک خورجین آبداری* جمع فرموده است.
رأی انور این صدارت عظمی در مقابل سفرای دول خارجه، باید مصدر چه نوع کرامت دیگر باشد؟
باید از املاک و از حقوق ایران، آن چه میخواهند فیالفور تسلیم آنها نماید.
باید همۀ آنها را به نشان و تعارف و به هر قسم تملق به طوری مشغول لغویات این ملک بسازد که هرگز در خیر این مظلومین بینوا یک کلمه حرف ترحم نزنند سهل است، جمیع سفاهتها و شقاوتهای این وضع شاهپسند را تصدیق و تمجید نمایند.
ـ به سند این که ید قدرت او مهر و امضا و دستخط و فرمان ذات مقدس شاهنشاهی را در خارج و داخل مبدل فرموده است به آفتابۀ طهارت فرنگی.
ـ باید مجتهدین و علما و فضلای این ملت را به قدر قوه بدنام و تحقیر و ذلیل کرد.
ـ میگویند این وزیر بینظیر، هیچ حق ندارد که مال و جان مسلمانان را جزو میراث اجداد خود قرار بدهد.
میگویند هیچ جانور دولتی، اصلاً حق ندارد که به میل خود یک مویی از سر مسلمانان کم بکند.
میگویند آن دستگاهی که بدون قانون خدا مردم را حبس بکند و مالشان را به زور بگیرد، آن دستگاه مخرب دین و دشمن خداست.
میگویند آن دولتی که مواجب نوکر را بخورد و جمیع حقوق امت را بفروشد و علمای اسلام را در به در بکند و بیتالمال مسلمانان را به میل ملیجکهای خود اسباب رسوایی ملت بسازد، آن دولت دزد و خائن و شقی و ملعون خداست.
میگویند هر کس که به چنان جانوران ملتکش خدمت یا تقویت یا تملق بکند، او نامرد و نامسلمان و خائن ملت و مستوجب عذاب الیم است.
باید عموم اهل دربخانه را به وعدۀ مواجب و به زور میرغضب، بیغیرتتر از هر جنده و بیحستر از هر حیوان ساخت.
باید طوری کرد که هر یک از آنها به جهت قبول هر قسم قرمساقی، جرأت شیر داشته باشد و از واهمۀ قطع مواجب مثل سگ لاسی بلرزد.
باید درجۀ دنائت اینها را به مقامی رساند که وقتی میل مبارک شاهنشاهی، یک نقارهچی را مالکالرقاب ایران قرار بدهد، کل بزرگان، خواه شاهزاده، خواه ملا، خواه وزیر، خواه امیر، هر صبح و شام بروند در آستان جلالت او فضلۀ آن ذات اشرف را حنای ریش افتخار خود بسازند.
در میان این همه شوکت دربخانۀ شاهنشاهی، تکلیف خود شاه چه باید باشد؟
دقایق آن در فصل دیگر بیان خواهد شد. نکتهای که در هر فصل باید بر عهدۀ ملوکانه مقرر باشد این است که به فغان مردم و به هیچ یک از نالههای قلب ایران [و ایرانیان] ابداً گوش ندهد و جمیع اصول این وضع مبارک را از برای افتخار سلطنت قاجاریه تا آخر خوب محکم نگاه بدارد.