درباره وقایع اخیر مصر و وضعیت متغیر آن، و همچنین تحلیل وضعیت این کشور در مقایسه با وضعیت مشابه در ایران سه دهه پیش و درعین حال تاثیر چنین جنبش مردمی در منطقه، صدای آمریکا پرسش هایی را با ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران در میان گذاشته است. به نظر شما چه دلایلی انگیزه چنین جنبش ها وانقلاب هایی در چند کشور خاورمیانه به ویژه مصر شده است؟ بنی صدر: رژیم های دیکتاتوری پیر می شوند و عامل پیر شدن هر رژیمی، بی هدف شدن آن است. رژیم مبارک دنباله رژیم ناصر است که حاصل «انقلاب افسران آزاد» بود. آن رژیم هدف داشت: ناسیونالیسم عرب به معنای بازیافت غرور ملی و اتحاد اعراب و بازگرداندن سرزمین فلسطینی به فلسطینیان و رشد؛ می دانیم که مصر با اسرائیل صلح کرد و از اتحادیه عرب اخراج شد. پس، از هدف ها، یکی بیشتر باقی نماند و آن رشد بود. فساد و فقر گسترده و تحقیری که جامعه جوان مصر به آن معترض است نشان می دهد که رشد نیز به مثابه هدف رها شده است. رژیم بی هدفی که جز حفظ قدرت جبار هدفی نداشته باشد، مردنی است. مصر یک جمعیت ۸۴ میلیونی دارد. بنابراین، جمعیت جوان به مثابه نیروی محرکه ای که نیروهای محرکه دیگر را می سازد و نظام اجتماعی را بازتر و تحول پذیر تر می کند، در جامعه امروز کشورهایی چون مصر و ایران، به آبی می ماند که در دیگ دربسته ای می جوشد. دیر یا زود، دیگ را منفجر خواهد کرد. معنای بیکاری جوان در جامعه ای چون جامعه مصر، نقش «مرده متحرک» پیدا کردن است. آیا صرف وجود نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی می تواند مردم را به صورت توده های میلیونی به خیابان ها بکشد و حتی آنها را به رغم نبودن رهبری و تشکیلات سیاسی و وجود خطر رویارویی با خشونت و هلاک در خیابان ها نگاه دارد؟ بنی صدر: هر جامعه ای که به جنبش در می آید، به رژیم میرنده نه می گوید اما می باید به رژیم جانشین نیز آری بگوید. استبدادها مدار بسته ایجاد می کنند و جامعه را در مدار بسته زندانی می کنند. ترس از بدتر سبب می شود که جامعه به بد تن دهد. از وقتی ولایت مطلقه فقیه بر ایران استبداد جبار را برقرار کرد، در کشورهای اسلامی، «اسلام گرایی» خطری شد که باید کشور را از آن حفظ کرد. رژیم های تونس و مصر که بی هدف شده بودند، این حفظ کشور از این خطر را جایگزین هدف کردند. هم امروز نیز، مصری ها را از آن می ترسانند که اخوان المسلمین جانشین رژیم مبارک شود. علاء الاسوانی، از نویسندگان بزرگ مصر، راست می گوید: آنچه رژیم مبارک را حفظ می کرد، پلیس او نبود، ترس از پلیس او بود. پس هر زمان، جامعه از آن مدار بسته رها شود، دیوار ترس نیز فرو می ریزد. جامعه ها دریافتند که چنین اسلامی راه حل نیست بلکه مانع از یافتن راه حل است. از این رو، ضعیف و ضعیف تر شد و امروز دیگر، جامعه های عرب خود را در آن مدار بسته نمی بینند. از سوی دیگر، اسلام سازگار با استقلال و آزادی و حقوقمندی انسان و طرز فکرهای دیگر و زندگی در جامعه دارای نظام دموکراسی، قوت گرفته اند. با این حال، قوت این اندیشه های راهنما و نیز فرهنگ دموکراسی آن اندازه نیست که بتوان گفت: استقرار مردم سالاری در تونس و مصرو در کشورهای عرب دیگر، برگشت ناپذیر است. دلیل آن اینکه بدیل دموکرات توانمند در صحنه حضور ندارد. چرا دامنه جنبش در تونس به چند کشور دیگر کشیده شد؟ چه نکات مشترکی بین این کشورها وجود داشت که جامعه را برای انقلاب آماده کرده بود؟ بنی صدر: جنبش وقتی همگانی می شود که جمهور مردم، از هر قشر اجتماعی و هر قشر سنی در آن شرکت کنند. هرگاه خشونت و فسادی که دولت تجسم آن است، سبب گسترش آسیب ها و نابسامانی های اجتماعی بگردد و جمهور مردم تمامی راه های بیرون رفتن از فضای بسته و خفقان آور را برخود بسته ببینند، محرومیت توأم با تحقیر جمهور مردم را به حرکت در می آورد. جامعه ما و جامعه های تونس و مصر و... خود را در چنین فضای بسته و خفقان آوری می بینند و همه قشرهای سنی و اجتماعی هدف مشترک پیدا می کنند. این مرحله، مرحله ای است که وجدان همگانی رهبری جامعه را برعهده می گیرد و جنبش همگانی میسر می شود. خواست مردم این کشورها، و بویژه مصر، از این تظاهرات چیست؟ آیا می دانند چه می خواهند؟ آیا می دانند چه نمی خواهند؟ بنی صدر: هدف مشترکی که جامعه می یابد، هرگاه دقیق نباشد و یا دقیق باشد اما نیروی جانشین سازگار با خود را نداشته باشد، جنبش همگانی می تواند پیش رود و رژیم را نیز از میان بردارد اما ممکن است نتواند مانع از بازسازی دیکتاتوری بگردد. در ایران چنین شد. در حال حاضر، جنبش مصریان خواهان تغییر نظام سیاسی و نیز نظام اجتماعی (عدالت و آزادی) است. اما توأم شدن عدالت با آزادی، نیاز به تعریف هایی از این دو دارد که شفاف و دقیق باشند و جمع این دو را میسر بگردانند. وگرنه، یکی می تواند قربانی دیگری بگردد. هرگاه فشار محرومان و تحقیر شدگان مقاومت ناپذیر باشد، تقدم عدالت بر آزادی می تواند عامل بازسازی استبداد بگردد. باوجود این، توأم شدن این دو در این مرحله از جنبش، موجب ضعف آن نمی شود. سازمان های سیاسی در شخص آقای البرادعی به عنوان طرف گفت وگو با رژیم – به شرط رفتن مبارک – توافق کرده اند. اما برکسی پوشیده نیست که این سازمان ها وقوع جنبش را پیش بینی نیز نکرده بودند، هیچ، معلوم هم نیست که چه موقعیتی نزد نسل جوان دارند. دو ضعف عمده در جنبش مردمی مصر قابل مشاهده است: ضعف وجود بدیل نیرومند و ضعف ناشی از شفاف نبودن هدف. غرب برای مصر چه راهی را می پسندد؟ بنی صدر– جنبش در استقلال آغاز شده است. گرچه برخی می گویند جنبش خود جوش نیست و سال ها کار برده است تا به وقوع بپیوندد و حتی اسم و رسم اشخاص و گروه های دخیل در آن را – که اخوان المسلمین در میان آن ها نیست – بر زبان و قلم می آورند، اما جوانان ۲۰ و ۲۲ ساله ای که ابتکار عمل را از آن خود کردند، نمی توانسته اند طی سال ها تربیت شده باشند. در حقیقت، جامعه امروز مصر مشاهده کرد که از بیرون، تهدید نمی شود. و در همان حال، رژیم میرنده را نیز بی پشتیبان یافت. هواداری آقای نتانیاهو، آن هم بعد از وقوع جنبش، اگر برای آقای مبارک زیان مند نباشد، مفید هم نیست. آسوده خاطری از بیرون و برخورداری از حمایت افکار عمومی جهانیان، عامل عمده ای از عوامل پیدایش جنبش و ادامه آن تا پیروزی است. آیا مبارک می تواند بر قدرت بماند؟ نقش ارتش چگونه است؟ بنی صدر: از دید من، روز ۲ فوریه، روزی تعیین کننده بود. در این روز، رژیم مبارک بر قوای سرکوبگر خود لباس شخصی پوشاند و با بسیج چماقداران، به میدان تحریر، حمله کرد. اگر موفق می شد جمعیت غافلگیر شده را از جا بکند و میدان را در روز اول، به تصرف در بیاورد، می توانست به خود وعده بدهد که، همچون رژیم ایران، با سرکوب جنبش توانا می شود. با آن که قوای ارتش مانع از هجوم لباس شخصی ها به میدان تحریر نشد و به آن ها اجازه داد مجهز وارد جنگ با مردم شوند، اما قوای سرکوب از تصرف میدان ناتوان شدند. معنای این ناکامی این است که ترس خانه عوض کرده است. در حقیقت، یکی از عوامل پیدایش و ادامه هر جنبشی، انزوای رژیم و از کار افتادن ابزار سرکوب آنست. در حقیقت، از زمانی که هدف تغییر رژیم تعیین می شود، آن ها که در خدمت رژیم هستند، در می یابند که رژیم رفتنی است. پس ترجیح می دهند حساب خود را از حساب رژیم جدا کنند. در مقابل، استقامت مردم، جامعه را به حرکت در می آورد و پیروزی را زود رس می کند – چنانکه گفته اند جنبش مشروطیت از ایران برخاست و در تبریز ماند. از تبریز برخاست در محله سکونت گاه ستارخان و باقر خان ماند و از این محله نیز برخاست و در این دو خانه ماند و مقاومت این دو خانه، مشروطیت را به ایران بازگرداند. ایران و انقلاب های خاورمیانه، شباهت ها و تفاوت ها این روزها، کارشناسان و تحلیلگران مسائل خاورمیانه و ایران، وقایع تونس و به ویژه مصر را با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و نیز با جنبش سبز ایران مقایسه می کنند. مصرِ امروز و ایرانِِ سال ۱۳۵۷ از نظر ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی چه شباهت هایی دارند؟ نقش آمریکا و متحدان خارجی در دوانقلاب چگونه بود وهست؟ بنی صدر: هر جنبش همگانی ویژگی خود را دارد و وجود همانندی ها و ناهمانندی ها در این میان، ویژگی خاص هر جنبش را بسا نمایان تر نیز می کند. این همانندی ها و ناهمانندی ها را می کوشم به طور واقعی و نه صوری در زیر نشان دهم: ۱- از لحاظ هدف، جنبش های تونس و مصر با انقلاب ایران همانند و با جنبش سال ۸۸، ناهمانند هستند. زیرا تغییر نظام و نه اصلاح آن را هدف گرفته اند. ۲- از نظر خودجوش بودن جنبش و نقش اولی که نسل جوان برعهده گرفته است، جنبش های تونس و مصر هم با انقلاب ایران و هم با جنبش سال ۸۸ همانند هستند. از لحاظ برقرار کردن «رادیو بازار» که ایرانیان در دوران انقلاب برای برقرار کردن جریان اطلاعات، به کار گرفتند و در جنبش سال ۸۸، این کار را با استفاده از تلفن دستی و اینترنت انجام دادند، ایرانیان معلم معترضان تونسی و مصری بوده اند. جنبش های همگانی شباهت ها و تفاوت های دیگری دارند که در پاسخ به پرسش اول، شناسانده شدند. از راه فایده تکرار، باید گفت: • نه اسلام حزب های اسلامی شفاف است و نه طرز فکرهای دیگر و میزان سازگاری شان با کثرت گرایی که لازمه مردم سالاری است- در همان حال اتحاد- معلوم است. مهم تر این که معلوم نیست نسل جوان تونس و مصر، اندیشه های سازمان های سیاسی را می شناسد یا خیر؟ بگذریم از فرهنگ دموکراسی که میزان برخورداری این دو جامعه از آن، دانسته نیست. • جنبش های تونس و مصر، از لحاظ قشرهای اجتماعی و سنی به انقلاب ایران می مانند اما از لحاظ وسعت نه. در مقایسه با جنبش ۸۸، از لحاظ قشرهای اجتماعی شرکت کننده نیز ناهمانند هستند. • از لحاظ رهبری، کسی چون آقای خمینی را ندارند. در جریان انقلاب ایران، باور این بود که او، به بیان آزادی که در برابر دنیا اظهار کرده است، وفا می کند. غافل از این که وقتی فکر راهنمای او بیان قدرت آن هم از نوع ولایت فقیه است، چون بر مرکب چموش قدرت نشست، ولایت فقیه را وسیله کار بازسازی استبداد می کند. دو جنبش مصر و تونس این اقبال را دارند که کسی چون خمینی را با طرز فکری که داشت و طرز فکری که اظهار می کرد، ندارند. (بعدها گفت از راه مصلحت دم از ولایت جمهور مردم و... زده است). باوجود این، کمبود یک بدیل توانمند در هر دو جنبش مشاهده می شود. • از لحاظ حمایت افکار عمومی جهان و نیز حمایت دولت ها از جنبش، دو جنبش تونس و مصر با انقلاب ایران متفاوت و با جنبش ۸۸، همانندی نسبی دارند. در انقلاب ۵۷، دو ابر قدرت وجود داشتند و هردو از رژیم شاه حمایت می کردند. باوجود این، مردم ایران دریافتند که دوران انبساط دو قدرت جهانی به پایان رسیده و دوران انقباض آنها شروع شده است. پس می توانند بدون بیم از دخالت مؤثر قدرت خارجی، فعالیت کنند و آن را تا پیروزی ادامه دهند. همان عامل مهم، در دو جنبش تونس و مصر، مشاهده می شود. در حال حاضر، دولت روسیه سیاست محتاطانه دارد حال آنکه حکومت اوباما خواهان توقف خشونت رژیم مبارک بر ضد مردم و تغییر بلافاصله است. ۴- از این نظر که سازمان های سیاسی و روشنفکران وقوع انقلاب را ندیدند – در مورد ایران و مصر، اقلیت انگشت شماری وقوع انقلاب را دیدند و در تدارک آن کوشیدند – میان دو جنبش مصر و تونس و جنبش ۵۷ و جنبش ۸۸ ، همانندی وجود دارد. ۵- ویژگی هر دو جنبش مصر و تونس – که با دو جنبش ۵۷ و ۸۸ ناهمانندند – این است که اندیشه راهنمای معینی ندارند. هرگاه بیان آزادی اندیشه راهنما بود، از استقرار قطعی مردم سالاری اطمینان حاصل بود. هرگاه بخواهیم به قول نویسندگان مصری و اروپایی اعتماد کنیم، جامعه جوان به جای آنکه بیانی را اندیشه راهنما کند، جریان آزاد اطلاعات و اندیشه ها را برقرار کرده است تا طرز فکرهای مختلف بتوانند جریان پیدا کنند و به محک دموکراسی صیقل بخورند. باوجود این، در صورتی که دولت نسبت به طرز فکر ها و باورها - از جمله اسلام- بی طرف شود و اختیار باور افراد از دست دولت خارج شود، ویژگی بارزی است که این دو جنبش به آن ها، شناخته خواهند شد. ۶- رفتار ارتش های تونس و مصر، تا این هنگام، با رفتار ارتش تا مرحله اعلان بی طرفی در انقلاب ۵۷ و نیز سپاه در جنبش ۸۸ نایکسان و با رفتار ارتش ایران، از آن پس تاکنون، همانند است. خاورمیانه به کجا می رود؟ با برنامه هایی که آمریکای جورج بوش برای ایجاد خاورمیانه بزرگ داشت فکر می کنید که این رویدادها، بویژه در مصر، تا چه حد راه را برای رؤیای خاورمیانه بزرگ باز می کند؟ بنی صدر- آن ها که با استقرار دموکراسی در کشورهای مسلمان مخالفند تئوری نیز ساخته اند: طرح خاورمیانه بزرگ را بوش تهیه کرد و اوباما دارد اجرا می کند. الگو نیز دولت عراق است: دموکراسی ای که آمریکا آن را هدایت می کند و دو پایه دارد. یکی ارتش و دیگری اسلام گرایان. به نظر آن ها، آمریکا دارد در مصر، برابر الگوی عراق، دولت را به اخوان المسلمین و ارتش می سپارد. چنین دموکراسی نمی تواند از مهار آمریکا خارج شود. این نظر، با به کار بردن منطق صوری، ساخته شده است. چرا که طرح بوش تحول از بالا بود. دولت های استبدادی، از راه اصلاح خود، فضای اجتماعی را باز می کردند و نسل جوان جامعه فضای فعالیت می یافت و به گرد «اسلام رادیکال» نمی گشت. حکومت بوش فشار لازم را نیز وارد آورد اما ناکام شد و طرح را رها کرد. در آن طرح، جنبش مردم محلی از اعراب نداشت. پیش بینی نیز نمی شد. به قول یک کارشناس (لویی لما)، آمریکا نه وقوع جنبش ها در تونس و مصر را دید و نه راه حلی برای آن دارد. چنان که جنبش مردم ایران را ندید و راه حلی نیز برای آن نداشت. نه در تونس ابتکار عمل با اسلام گرایان بود- که تازه غنوشی رهبر حزب نهضت اعتراض می کند که چرا او را با خمینی مقایسه می کنند – و نه در مصر، ابتکار عمل در دست اخوان المسلمین است. در هر دو کشور، تا این زمان، ارتش نسبتا بی طرف مانده است. آیا از این پس باید منتظر بود که سرنوشت سیاسی خاورمیانه تغییری شدید پیداکند یا با تحولات آرام و گام به گام روبرو خواهیم بود؟ بنی صدر: همانطور که در پاسخ به پرسش اول توضیح دادم، اگر اسلامِ [از نوع] توجیه کننده ی خشونت برای تصرف دولت و در اختیار گرفتن دائمی آن شکست نمی خورد، هیچیک از دو جنبش تونس و مصر، روی نمی دادند. باوجود سیاست غلط بوش – که در آغاز دم از جنگ صلیبی نیز زد – و با وجود اسلام ستیزیِ غرب و دستگاه تبلیغاتی و سیاسی اسرائیل، سازمان های سیاسی که اسلام را وسیله توجیه خشونت و تحصیل قدرت کرده اند، قربانی خشونت خود شده اند. در حال حاضر، اسلامی که دارد اعتبار روز افزون می جوید، اسلام به مثابه بیان آزادی است که در انقلاب ایران، گل را بر گلوله پیروز کرد؛ اسلامی که انسان را حقوقمند و حاکمیت را از آن جمهور مردم می شناسد. الگوی ترکیه، (واشنگتن تایمز اردوغان را بنی صدر ترکیه خوانده است)، وقتی با اسلام القاعده و حماس و رژیم سعودی مقایسه شود، جامعه های مسلمان را به سوی خود می خواند. هیچ سازمان اسلامی در کشورهای سنی نشین، نمی تواند نسبت به الگوی ترکیه لاقید بماند. هرچند از دید من، این اسلام نیز بیان قدرت است و از اسلام به مثابه بیان آزادی فاصله دارد. آیا خاورمیانه گذاری مسالمت آمیز به سوی دمکراسی خواهد داشت یا گرفتار رادیکالیسم افراطی (مذهبی، نظامی، یا آمیزه ای از هردو) خواهد شد؟ بنی صدر: دو جنبش تونس و مصر نخستین آزمایش در دنیای عرب و نیز جامعه های سنی مذهب هستند. هرگاه در این دو کشور اسلام سازگار با مردم سالاری به کرسی قبول نشیند و حق اختلاف و اصل کثرت گرایی پذیرفته شود، تحول عمومی، در خاورمیانه و دنیای مسلمان، تحول از استبداد به دموکراسی است. امر مهم این است که همگان می باید بکوشند تا اسلام به مثابه بیان آزادی و سازگار با دموکراسی تبیین گردد تا که راه رشد بر میزان عدالت اجتماعی باز شود و جامعه های مسلمان نظام های اجتماعی باز و تحول پذیر بجویند. بدین قرار، هرگاه در تونس و مصر، حزب های اسلامی و ارتش «دموکراسی هدایت شده» را پدید نیاورند، تحول در جهان اسلام بسیار شتاب خواهد گرفت. مانند گذشته باید بکوشیم که جامعه های مسلمان دریابند هدف دین باید استقلال و آزادی انسان باشد و نه وسیله کار دولت. به نظر می رسد که راه بر «اسلام رادیکال»، به خاطر شکستش در ایران و در جامعه های دیگر، بسته شده است و بسته نیز می ماند. حتی سیاستی از نوع سیاست بوش و سیاست حکومت نتانیاهو و اسلام ستیزی غرب نیز نمی تواند راه را برآنها باز کند. زیرا این اسلام بی هدف و بنابراین مرده است. از زیادت نیاز حکومت نتانیاهو و راست گراهای غرب است که این مرده زنده تصور می شود. آیا می توان از خاورمیانه به گونه یک بلوک ( مانند بلوک شرق سابق و بلوک اتحادیه اروپا) وبه عنوان یک بلوک دیکتاتوری سخن گفت و پیش بینی کرد که در صورت وقوع دمکراسی در مصر و تونس و ....مانند آنچه در مورد بلوک کمونیستی دیدیم دیگر دیکتاتوری های خاورمیانه نیز یک به یک فرو خواهند ریخت؟ بنی صدر: در خاورمیانه رژیم های دیکتاتوری وجود دارند. هوای یکدیگر را نیز دارند. اما بلوکی همچون بلوک کمونیست را تشکیل نمی دهند. نه یک قدرت جهانی ارباب آنها هست و نه می تواند هربار که رژیمی به خطر افتاد، قشون برای نجاتش گسیل کند و نه حتی می تواند حمایت مالی جدی برای بیرون بردن رژیمی که در تنگنا قرار گرفته است، بکند. باوجود این، استقرار دموکراسی در تونس و مصر، نقش تعیین کننده ای در تحول دنیای اسلام پیدا می کند. اثر تونس دموکراتیک بر شمال افریقا و اثر مصر دموکراتیک هم بر شمال آفریقا و هم برخاورمیانه مستقیم خواهد بود. بجای نقش منفی که دموکراسی دست پخت بوش در عراق و افغانستان در منطقه بازی کرد، دموکراسی تونس و مصر نقش مثبت بازی خواهد کرد. آیا سرنوشت ایران نیز به دیگر کشورهای خاورمیانه پیوسته است؟ بنی صدر:با توجه به این که ایران، به لحاظ فرهنگی، نقش قلب را در دنیای مسلمان بازی می کند، استقرار دموکراسی در ایران، عامل مؤثر سومی خواهد شد در برچیدن بساط دیکتاتوری ها در دنیای اسلام. امید که موج های جنبش مردمی که از تونس به مصر و از مصر به اردن و یمن رسیده است، به ایران برسد و ایران مانع استبداد را از سرراه بردارد و تحول جهان به عصر استقلال و آزادی و رشد انسان در جهان، شتاب گیرد. نظرگاهی وجود دارد که می گوید وجود دیکتاتوری ها در خاورمیانه نفت خیز برای سرمایه داری های غربی و بویژه آمریکا سود آور است. به نظر شما دمکراسی در ایران ، عربستان ،...و به طور کلی در خاورمیانه تا چه حد با منافع دولت های غربی و در راس آنها آمریکا هم سویی دارد؟ بنی صدر: بتازگی اسناد محرمانه ۳۰ سال پیش انگلستان انتشار یافته است. در آن اسناد، استقلال طلبی بنی صدر، مانع برای منافع غرب ارزیابی شده است. در حقیقت، هرگاه در کشورهای ما، دموکراسی بر اصول استقلال و آزادی مستقر شود، تنظیم کننده رابطه این کشورها با دنیای خارج، حقوق ملی خواهد بود. هرگاه دولت های آمریکا و اروپا، از دید سلطه جویانه، برای خود در کشورهای ما منافع قائل شوند، البته استقرار دموکراسی واقعی را موافق منافع خود نخواهند یافت. چنان که استقرار این دموکراسی را درایران بعد از انقلاب، موافق منافع خود نیافتند. گروگان گیری و پیش کشیدن ولایت فقیه و محاصره اقتصادی و جنگ ۸ ساله و تقدم بخشیدن به دولت قوی ضد شوروی (در این مورد، سندی از سندهای محرمانه انگلستان که توضیح می دهد چرا حفظ ایران از نفوذ شوروی تقدم دارد، بسیار گویا است) و... وسائلی بودند که برای جلوگیری از موفق شدن تجربه دموکراسی در ایران به کار رفتند. باوجود این، استقرار دموکراسی بر اصول استقلال و آزادی، نظام های اجتماعی را باز و تحول پذیر می کند و رشد جامعه های ما، به سود جهانی خالی از جنگ و ترور است. بنا براین، این دموکراسی با برخورداری جامعه های آمریکایی و اروپایی از حقوق ملی خود بسیار سازگار است. موضع اسرائیل در قبال وضعیت فعلی، بویژه در قبال مصر، و نیز در قبال سرنوشت خاورمیانه چگونه است؟ بنی صدر:اسرائیل هم اکنون «دموکراسی هدایت شده» را پیشنهاد می کند. دموکراسی که نگران تحقیر شهروندان عرب در مناطق فلسطینی و هیچ جای دیگر جهان نباشد و مهار آن نه در دست مردم مصر که در دست آمریکا و اسرائیل باشد. از دید من، رفتار حکومت نتانیاهو حتی برای رژیم مبارک نیز زیان مند است. به سود مردم اسرائیل است که [این کشور] رابطه خود را با مردم فلسطینی خصوصاً و با جامعه عرب و چه بسا دنیای اسلام عموماً بر رعایت حقوق ملی مردم این کشورها تنظیم کند و مستقیم و غیرمستقیم در امور این کشورها دخالتی از نوع دخالت فعلی حکومت نتانیاهو در مصر، نکند. آیا درست است که قرن بیست و یکم قرن نابودی دیکتاتوری ها است؟ و آیا شما در قبال سرنوشت خاورمیانه خوش بین هستید؟ بنی صدر: نیروهای محرکه ای که در هر کشور ایجاد می شوند، در نظام های اجتماعی بسته و بسا نیمه باز، نمی توانند در رشد به کار افتند. تخریب آنها حیات را تهدید می کند. آلودگی محیط زیست و نیز افزایش میزان خشونت در جهان و در همان حال، وجدان یافتن بر خطری که حیات انسان و محیط زیست را تهدید می کند، وجدان به ضرورتِ بازایستادن از تخریب نیروهای محرکه و به کار بردن آن ها را در تخریب حیات، ارتقاء می بخشد. همچنین وجدان به نقش انسان مستقل و آزاد و حقوقمند، عامل جنبش ها شده اند و می شوند که به استبدادها پایان بخشیده اند. |