dastane khandani va matalebe Jalebداستا​ن و مطالب جالب و خواندنی

0 views
Skip to first unread message

saha 1

unread,
Sep 20, 2012, 2:27:24 AM9/20/12
to
داستان افراد ساده لوح
زن و شوهرى بودند که دو پسر و دو دختر داشتند. دخترها ازدواج کرده بودند. پسر بزرگ‌تر هم زن گرفته بود و پیش پدر و مادرش زندگى مى‌کرد. قباد که پسر کوچکتر بود، زن نگرفته بود. همهٔ افراد خانواده به‌جز قباد آدم‌هاى ساده لوحى بودند. روزى مادر قباد به او سفارش کرد که زن بگیرد و آنقدر اصرار ورزید تا قبال قبول کرد. مادر هم رفت و دختر خوب‌روئى براى قباد خواستگارى کرد و آنها زن و شوهر شدند. و زندگى خود را در خانهٔ پدر قباد شروع کردند.

روزى از روزها یک کاسهٔ چینى از دست زن قباد افتاد و شکست. او که شنیده بود اگر تازه عروس در ماه اول ازدواجش ظرفى را بشکند، شوهرش او را دوست نخواهد داشت، ترسید.

ادامه داستان در لینک زیر


peb30.mihanblog.com/post/510


مطالب دیگر وبلاگ





Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages