.
«قول» عنوان فرعي يي هم دارد با نام «فاتحه يي بر رمان پليسي» که بسيار
تامل برانگيز است. فصل ابتدايي رمان قول در حکم مقدمه يي است بر ايدئولوژي و
انگاره هايي که قرار است در رمان پيش کشيده شوند و پس از آن تمام رمان در
پي اثبات فصل اول و به کرسي نشاندن عنوان فرعي اثر است. يک نويسنده داستان
هاي پليسي به صورتي کاملاً تصادفي به رئيس بازنشسته پليس ايالتي زوريخ برمي
خورد و رئيس پليس سابق شروع مي کند به خرده گيري از آثار پليسي و آنها را
«اتلاف وقت» مي خواند.و اثبات اين نوع نگاه، روايت ماجرايي است که داستان
اصلي رمان قول را شامل مي شود.
ماتئي از بازرسان پليس ايالتي در شرايطي که موفقيت کاري بزرگي در اردن
انتظارش را مي کشد، با قتل دختربچه يي مواجه مي شود که زندگي اش را دگرگون
مي کند. ماتئي مرد عمل و بهترين جرم شناس در ميان همکارانش است. وقتي او در
قبال قولي که به مادر دختربچه داده است متوجه مي شود پيرمرد دوره گردي که
همه او را به عنوان قاتل مي شناختند و خودش را حلق آويز کرده، قاتل گريتلي
موزر، دختربچه مقتول نيست، براي اثبات نظرش پا به ميدان مي گذارد. او به
مانند همه کارآگاهان هميشه پيروز رمان هاي پليسي تمام ابعاد جنايت را مي
سنجد و دست به اقدام مخاطره آميزي مي زند. در فرودگاه از سفر به اردن چشم
پوشي مي کند و روزها را در پي يافتن سرنخي از قاتل پشت سر مي گذارد.