تازه ترین مطالب این وبلاگ را که به درخواست شما به آدرس ایمیلتان فرستاده شده است. لطفا ببینید و برای دوستانتان هم بفرستید.اگر میخواهید اشتراکتان را قطع کنید، پایین صفحه را نگاه کنید. برای مشترک دوستانتان آنها در این خبرنامه میتوانید آدرس ایمیل آنها را در این صفحه وارد کنید: » فرم اشتراک ایمیلی «سردبیر: خودم»
توجه: برای دسترسی به این وبلاگ بدون فیلتر از این به بعد میتوانید از این نشانی استفاده کننید:
httpS://i.hoder.com لينکدونی -
Oct. 2
لينکدونی -
Sep. 30
آقا من یک پیشنهاد دارم. الان سالهای سال است که روزنامههای اطلاعات، کیهان و جمهوری اسلامی توسط سه نفر آدم به ترتیب محمود دعایی، حسین شریعتمداری، و مسیح مهاجری اداره میشود. الان مطمئن نیستم، ولی فکر میکنم سالهای ریاست این آقایان بر این موسسات بر اساس حکم رهبر به بیش از ده سال رسیده است که این وضعتی استثنایی است. چون آقای خامنهای هم بارها خودش به صراحت گفته که بودن کسی را بیش از ده سال بر یک مسند صلاح نمیداند و خوب است برای جوانگرایی و نوگرایی هم که شده این تغییرو تحولات اتفاق بیفتد. پس آیا وقتش نیست که سران این سه روزنامه تغییر کنند؟ آیا قرار است این آقایان تنها کسانی باشند که قاعدهی مرسوم رهبر را میشکنند؟ انگیزهی من اتفاقا اصلا سیاسی نیست. بلکه بیشتر به کارکرد و اثر این روزنامهها برمیگردد، بخصوص که از بیتالمال تغذیه میشوند. مثل روزنامهی اطلاعات و مجلههایش را نگاه کنید. من شک ندارم اگر این را بدهند دست یک جوان نوگرا و کاربلد که از نظر موضع سیاسی هم با آقای دعایی هیچ تفاوتی نداشته باشد، اثر این روزنامه و مجلاتش بسیار بیشتر خواهد بود. روزنامهی اطلاعات را با آن قطع کت و کلفت و آن مطالب خستهکننده و آن صفحهبندیهای زشت و آن زبان عصاقورت داده در شان ممکلت جوان و باهوش و پرانرژیای مثل ایران نیست. مثلا مقایسهاش کنید با روزنامهی ایران که از ابتکارات مثبت رفسنجانی بود برای اینکه دیده بود پیروپاتالهای اطلاعات و جمهوری اسلامی را هیچکس رغبت نمیکند بخواند و دولت عملا هیچ رسانهای که با آن بتوان مواضعش را اعلام کند و برنامههایش را تشریح کند ندارد. یا حتی همشهری یا جام جم. کیهان البته از زمان مهدی نصیری که آن زمان جوانی پرانرژی بود با این دوتای دیگر فرق داشت و حداقل از نظر محتوا واقعا جوانانه و منتقد و رادیکال بود. حسین شریعتمداری هم همان تم جوانانه را بخاطر ذهن جوانش حفظ کرد. ولی با این وجود، کیهان با توجه به این همه پتانسیل و امکاناتی که دارد از نظر یک بنگاه رسانهای مدرن واقعا خیلی ضعیف است. تيراژ کیهان و اطلاعات باید حداقل ده برابر این باشد. باید قطعشان کوچک شود و صفحه آراییشان به کل عوض شود. باید صبح و عصر منتشر شوند. باید ضمیمههای مختلف دربیاورند. باید تعداد صفحاتشان ده برابر شود. باید مطالبششان به معیارهای تازهی روزنامهنگاری نوشته شوند. باید تمام رنگی و قشنگ و خواندنی باشند. باید هر روز در دوبی و لندن و نیویورک منتشر به فارسی منتشر شوند. باید به انگلیسی منتشر شوند و هر جا که هرالد تریبون هست، کیهان و اطلاعات انگلیسی هم باشند. باید به عربی در پایتختهای مهم دنیای عرب هر روز منتشر و توزیع شوند. خلاصه کیهان و اطلاعات باید وارد قرن بیست و یکم بشوند. ایران توان مالی و اجرایی و مدیریتی این را دارد و اگر هم جایی ضعف هست به آسانی و با چهارتا دورهی کارآموزی در خارج و داخل برطرف میشود. مشکل از مغز آدمهایی است که اینها را میچرخانند و دید محدود و انتظارات پایین و اعتماد به نفس کمشان. و گرنه ایرانی که میتواند چیزی مثل پرس تی.وی را راه بیندازد یا شصتتا کانال تلویزیون و رادیویی برای هر جور سن و سلیقهای راه بیندازد، چطور نمیتواند یک روزنامهی قرن بیست و یکمی و جهانی راه بیندازد؟ تکرار میکنم که اصلا منظورم جهتگیری سیاسی این روزنامهها نیست. کیهان باید و باید در همین موضع عدالتخواهانه و ضد امپریالسیتی و ضد اسراییلیاش باقی بماند. (اطلاعات البته فرق دارد و باید از نظر موضع سیاسی عوض شود. بد نیست حتی برود به سمت مدل سرمایهداری اسلامی از نوع کروبی و رفسنجانی، ولی با صراحت بیشتر. از این روزنامه بیخاصیتتر و بیشخصیتتر در دنیا ندیدهام!) ولی این دو روزنامه از تمام فضای رسانهای این ملکت عقباند. اینها در همان دههی ۱۳۶۰هنوز دارند در جا میزنند، در صورتیکه بخاطر نام و تاریخ و پتانسیلشان باید از همهی روزنامههای دیگر جلوتر باشند.
Excerpt:
Kayhan and Ettelaat newspapers are way far from their potentials to be
popular international media outlets that could provide a new and unique
voice to the world debate. Perhaps it is time to overhaul their
management and structure and their mission.
نظرات ديگران
:
نه نه، اين قسمتش رو می دونم که می گم جنايتکار. گفتم حداقل 10 نفر چون ده نفرش رو خودم می دونم. بقيه که ادعای صدها نفر می کنند. من ادعاش رو نمی کنم، اين مورد رو خبر دارم. در مورد سعيدی سيرجانی هم خيلی دوست دارم بدونم چی می گی. حرفت رو در مورد چنگيز و هيتلر هم رد نمی کنم. شريعتمداری در مورد قتل ها فقط "سکوت" نکرد عزيزجان، عملا" تشويقش کرد. بخون کيهان اونموقع رو! در مورد قتل استادمرحوممون احمد تفضلی فقط دوست دارم بخونی چی نوشته! ---------- • هودر: ببین تو داری agent و instrument رو این جا قاطی میکنی. شریعتمداری حتی اگه نوشته باشه که فلانی باید کشته شود و مثلا محدورالدم است (که بدترین چیزیه که میتونه نوشته باشه و من بعید میدونم چنین چیزی این طروی پیدا کنی، ولی اگه کردی هم خوشحال میشم ببینم) هم باز نمیشه مسوولیت قتل بهش داد و گفت که جنایت کرده. طرف نه فقیه است که فتوا بدهد، نه کارهای توی سیستم اجرایی مملکت بوده. این خیلی نامردیه که دوم خردادیهای که زورشون به فلاحیان ورفسنجانی نمیرسید، چون دستشون با هم قدیمها توی یه کاسه بوده، این بیچاره رو که بدبخت همیشه یه روزنامه نگار بوده کردن جنایتکار بزرگ. بعد رفسنجانی و فلاحیان و حتی خاتمی و بقیهشون برای ما راست راست راه میرن. الان قوه قضاییه یه غلطی بکنه میندازن گردن احمدی نژاد. اون موقع این همه آدم کشته شد توی وزارت اطلاعات رفسنجانی و خاتمی و این دو هیچ مسوولیتی ندارشتن توش؟
:
حسين! نزديک بود بهت اولتيماتوم بدم چون فکر می کردم واقعا" مغزت تاب برداشته، اما از جوابت به يکی از کسانی که از دفاعت از کيهان انتقاد کرده بود، فهميدم که مشکل اينه که طبق معمول ساده انگاری می کنی. حسين، آدم ها رو نمی شه از کارهاشون جدا کرد. شريعتمداری اگر کسيه که به کيهان تم جوانانه داده يا به ذهن های باز جای کار، اما شخص خودش کسيه که «بازجوی مهربان» بدبخت سعيدی سيرجانی بوده که در بی گناهی و آزادگيش فکر نکنم کسی بتونه شک کنه. حسين، من می دونم که خون حداقل 10 نفر روی دستان شريعتمداريه. حالا اگر روزنامه اش رو به هردليلی (هرچند که روزنامه اون نيست و سنت شکنيش خودش جزوی از سنت موسسه کيهانه) کرده جای بحث و بقول تو عدالتخواهی (که اون هم جای بحث داره)، اين دليلی نمی شه، بخصوص برای تو که بايد از پيامدهای جنايت با خبر باشی، که از شخص حسين شريعتمداری دفاع کنی. بله، اگر اينجوری حساب کنی، مطمئنم اگر از مادر ديک چنی هم بپرسی، کلی صفات خوب برای پسرش می تراشه. اما کسی حاضره از ديک چنی دفاع کنه؟ من هم مثل تو از سياه و سفيد ديدن ماجرا بری هستم، اما جنايت جنايته و جنايتکار هم جنايتکار. نبايد اينقدر از بغض علی به دام معاويه بيافتی... ------------- • هودر: ببین، شریعتمداری بیچاره که تو میگی دستش به خون ده نفر آلوده است (که البته در هیچ دادگاهی بجز جلوی وبکم علیرضا نوریزاده این اتهام اثبات نشده) که سهل است، من خود چنگیزخان یا هیتلر یا صدام یا بوش رو که میلیونها آدم رو به کشتن دادند رو توی هیچ دوگانهای نمیتونم بذارم. بعدش هم دفاع همیشه یه دونه «درمورد» هم داره. همینجوری کیلویی نمیشه از یکی یا چیزی در همهی موارد و زمانها دفاع کرد. من از سکوت شریعتمداری و کیهان دربارهی قتل نویسندگان در وزارت اطلاعات رفسنجانی و خاتمی و همینطور تجسسی که در زندگی خصوصی دیگران میکنه و به مسایل سیاسی ربط میده و همینطور نگاه سطحی و «شریعت»محورش به اسلام شیعه دفاع نمیکنم. برای همین هنوز هم سر موضعم راجع به یونس شکرخواه که توی اون سالها توی شورای سردبیر کیهان بود هستم و اون عملش رو تقبیح میکنم. ولی اینها که در تمام زندگیشون بقول تو جنایت نکردن. تازه جنایت یه مفهوم حقوقیه و از تو بعیده که همینجوری از روی شکمت به کسی که بر اساس حدش و گمان تو و نه مدرک و سند جنایتی نکرده بگی جنایتکار. عین مجاهدین خلق که به هر کسی ریش داشته باشه و توی یه جایی از دولت کار کنه میگن جنایتکار. در ضمن، کیهان خیلی خیلی محتاطتر از سالهای قبل دربارهی آبرو و امنیت آدمها شده. مثلا حتی دربارهی شیرین عبادی و خبر دروغ ایرنا درباره بهایی شدنش هم کیهان این رو کار نکرد. حتی اگر دلیلش ترس از عواقب قانونی هم باشه اتفاق خوبیه و باید به فال نیک گرفت. ولی بهرحال من که دارم میگم کیهان و اطلاعات و جمهوری اسلامی باید خونهتکونی اساسی بشن.
:
در ايران چيزی به نام "چاپلوسی آقا" وجود ندارد ... به لجن کشيده میشوی و من آنروز را انتظار میکشم.
:
اقای ارش خان جنابعالی فکر میکنی کدوم دموکرات ترن - بالا ترین که دار و دسته توهم زده اش تمام نظرات مخالف رو به روش خنده دار خودشون حذف میکنن یا هودر که نظر مخالفینش رو که بعضی هاشون از نظر من حقیقتا ارزش خوندن نداره اینجا زیر مطلبش میگذاره ؟ - در ضمن برای من خیلی جالبه که فکر مدعیان دوستدار ازادی مثل همین عزیز متخصص در امور پورنوگرافی - دانیل - یا اقای ارش - چقدر درگیر مالیدن و ساک زدن و خوردن و چیزهایی در این حول و حوشه - مبارزان راه ازادی حداقل کمی دایره مقایسه مسایل و تحلیل تفکرات رو از میان پای ملت تغییر بدید - گرچه شک دارم که بتونید .
:
حسین خودت فکر می کردی بعد از 4 و 5 سال وبلاگ نویسی و بقول خود دفاع از آزادی و نقد جامعه بیایی و از روزنامه کیهان دفاع کنی و با یک نقد دستو پا شکسته البته این جملت رو باید در تاریخ وبلاگ نویسی نوشت :"حسین شریعتمداری هم همان تم جوانانه را بخاطر ذهن جوانش حفظ کرد" حداقل یکم با خودت رو راست باش اگه نور ولایت بهت رسیده می خواهی انقلابی بشی یا حقوق بگیرشون شدی مرد باش بیا اعلام کن به خدا خواننده هاتو از دست نمی دی مثلا این وبلاگ کلاشینکف هم اندازه تو بازدید کننده داره . ------------- • هودر: فکر نمیکنم کسی توی وبلاگستان فقط ۱۲ هزارتا مشترک ایمیلی داشته باشه، حالا بازدیدهای مستقیم وبلاگ به کنار. بعدش هم من مثل شما دنیا رو سیاه و سفید نمیبینم. حسین شریعتمداری یه خوبیهایی داره و یه بدیهایی. من با بسیاری از روشهای غیراخلاقی کیهان در کار روزنامهنگاری مخالفم، ولی در اهدافش که مبارزه با فساد و ظلم و استعمار است کاملا با آن هستم و به نظرم در این زمینه بیرقیب بوده است. شریعتمداری در این سالها نگاه سیاسی-اقتصادی خاص و بسیار جوانانهای به کیهان داده است که باعث شده است هیچکس، حتی بزرگترین دشمنانش، هم نتوانند کیهان را نادیده بگیرند. به جوانهای زیاد و بسیار مستعدی هم مثل مهدی محمدی یا دیگرانی که اسمش یادم نیست میدان داده تا رشد کنند. ولی بهرحال فاصلهاش با چیزی که میتواند و باید باشد خیلی زیاد است.
:
به نظرم بخش کامنت رو حذف کنی بهتره. هر وقت به کامنتهات سر میزنم به جز فحش و بدوبیراه چیزی توش نمیبینم. ولی من عادت ندارم وقتی رودروری کسی نیستم بهش فحش بدم. راستش زودتر پاشو بیا اینجا، اینجا به مجیزگوهایی مثل تو باز هم نیاز دارن، وقتی تاریخ مصرفشون هم تموم بشه، خودشون میدون چه جوری طرف رو له کنن که دیگه نه راه پس داشته باشه، نه راه پیش. زنده بود ایران! ------------- • هودر: مجیزگو ندیدی که من رو مجیزگو حساب میکنی. دفاع من از فرد احمدینژاد نیست، از تفکری است که او زنده کرده است. هر جا هم، مثل ماجرای کردان، از این تفکر تخطی کند من هیچ محابایی برای نقد ندارم، همانطور که تا حالا دیدهاید. در ضمن، من طبیعتا وقتی به ایران برگردم نقدهایم بیشتر میشود، چون بیشتر مشکلات را خواهم دید و بخاطر درگیر بودن خودم هم صلاحیت بیشتری برای نقد خواهم داشت. ولی راهی که احمدینژاد میرود و اصول گفتمانی که شروع کرده را قبول دارم و همیشه دنبال چنین چیزی در ایران بودهام. حمایت من از خاتمی برای همین بود، ولی او فقط حرف زد و باج داد و الان هم که خودش شده یه پا شیرین عبادی. ولی احمدینژاد همهی آن حرفها را و کلی هم رویش دارد به سرعت و شجاعت عملی میکند.
:
god bless your little heart, hossein derakhshan, for trying to make this a more efficient dictatorship.predictably, you seem too busy with your anti-colonial struggle to remember the promises of the revolution: esteghlal, AZADI, jomouri eslami. you want kayhan to fight an anti-imperilist fight internationally, but can't devote 2 lines to mention the need for a free opposition press. ----------- • Hoder: Whever the U.S. allowed Al-Qaida to have a newspaper or a amagzine in the U.S., Iran would also allow the MKO or other oppoistion groups who fight for the toppling of the system to have a voice too. If you don't think Shahrvand-e Emrooz, Kargozaran, Etemad-e Melli, Etemad, Resalat, and so many websites like Baztab, Aftab, etc. are not opposition media, you should probably go and look what it means, my engineer friend. Open your eyes and stop seeing the world through the English-speaking media.
:
همان خامنه ای و احمدی نژادی که مرتب آنجایشان را می مالی با تو رفتاری خواهند کرد که در بالاترین با تو می شود و خواهد شد (یعنی قد ... هم برایت ارزشی قایل نمی شوند) چه برسد به اینکه بخواهی به آنها خط و ربط یاد بدهی. گاهی اوقات شگفت زده می شوم که یک انسان چه قدر می تواند سطحی و احمقانه فکر کند. برایت متاسفم که یک جو آبرو برای خودت باقی نگذاشته ای و به خیال خودت به راه راست رسیده ای و سایرین نیز به زودی خواهند رسید! بارک الله به تو. فقط تو فهمیده ای و بقیه همه نادانند... این عوعو سگان شما نیز بگذرد... ---------- • هودر: مهم نیست. من وظیفهام رو به عنوان یه شهروند انجام میدم.
:
شما اگه يه كم ديگه ارادتتون را به آقا بيشتر كنيد مي تونيد به اتفاق دوست دختر فرانسويتون مسوليت يكي از اين دو روزنامه را از حضرت آقا بگيريد ---------- • هودر: دوران ابراز ارادت مال زمان شاه بود. الان وفاداری به انقلاب مهمه، نه چاپلوسی برای یک شخص، هرچند به اهمیت رهبر. در ضمن، من هیچ علاقهای به کارهای اجرایی بزرگ ندارم و اصلا دنبالش نیستم.
:
خود ایت ... خامنه ای چند ساله که روی پست (مقامیت معظم رهبری) شریفشان لم داده اند و تا کی می خواهند بدهند؟ ۱۰ سال؟ ۲۰ سال؟ ۱۰۰ سال؟
:
حالا چون پرس تي.وي باهات مصاحبه كرده فكر كردي گهيه؟ كدام انگليسي زبان پرس تي . وي نگاه مي كنه؟ و كدام ايراني آشنا به انگليسي ندونه تصويري كه پرس تي.وي مي خواهد از رسانه اي ايراني نشون بده كاملا با آنچه داخل كشور پخش ميشه متفاوته؟
:
hi mate i think you need to suck shariatmadari's cock smoother and nicer than this.last time his orgasm was optimised so please adjust yourself , timing wise with his orgasm when you are sucking his cock. keep in touch an have fun.
نیما راشدان یک انشای تازه در وبسایتش نوشته و پس از اینکه برای جلب خوانندههای عقبافتاده و حشری مثل خودش، کلمهی مورد علاقه (یا تنفر)اش، یعنی کاندوم، را در تیتر آن گذاشته، طبق معمول با یک برخورد نژادپرستانهی اولتراناسیونالیستی ایرانی میخواهد بهزور اثبات کند که احمدینژاد بر ضد منافع ایران عمل میکند ولی مثلا شیمون پرز یا جورج بوش طبق منافع مردم ایران. آن هم با یک روش مهندسی احمقانه که در آن کلمات یک سخنرانی یا متن را میشمارند و بر اساس آن به نتایج محیرالعقول میرسند. ولی مشکل راشدان این است که معمولا استدلالهایش بر اساس مقدماتی (معمولا آمار و ارقام) کاملا دروغ بنا شدهاند و وقتی دروغ و جعلی بودن آنها آشکار شود تمام «استدلال»های رفیقمان نیز خرد و خاکشیر میشود. مثلا انشای تازهی او تماما بر این «استدلال» بنا شده که هر رییسجمهوری که در سخنرانیاش در سازمان ملل اسم کشورش را بیشتر در سخنرانیاش استفاده کند آدم مفیدتری برای مردمش است. درنتیجه احمدینژاد، که راشدان ادعا میکند، پنج بار از کلمهی ایران و شش بار از کلمهی فلسطین استفاده کرده است کمتر از مثلا نخستوزیر چین که مثلا Nبار اسم چین را در سخنرانیاش برده است برای وطن و مردمش مفید است. هرچند که برداشت ابتدایی راشدان از روش پیچیدهی «تحلیل محتوا» با توجه به سطح تحصیلات و نوشتههای عوامپسند و بیسوادخرکن قبلیاش دور از انتظار نیست، ولی روش «تحلیل محتوا» از اساس مشکلات تئوریک جدیای دارد که برای آشنایی با آنها میتوانید از مقالهی برایان وینستون (۱۹۹۰) به نام «شمردن اعداد اشتباه» شروع کنید. Winston, B. (1990), 'On Counting the Wrong Things', in M. Alvarado and JO Thompson, eds, The Media Reader, London, BFI: pp. 50-64 ولی مشکل نیما راشدان فراتر از اشکالات جدی تئوریکی است که بر «روش تحلیل محتوا» وارد است. مشکل آقای راشدان این است که مقدمات «استدلالهایش» معمولا برپایهی دروغ و جعل آمار ساخته شدهاند. مثلا در همین مورد خاص، احمدینژاد هشت بار از کلمهی ایران استفاده کرده، نه پنج بار؛ و اگر راشدان خواسته با این دروغ زشت بگوید که احمدینژاد بیشتر دربارهی فلسطین حرف زده است تا دربارهی ایران، باید بداند که سخنرانی احمدینژاد در دسترس همه هست. هرکسی میتواند ببیند که راشدان چطور بر اساس ایدههای نژادپرستانهی عربستیز خود و همینطوری دشمنی کوری که با جمهوری اسلامی دارد، واقعیات آماری و تاریخی را جعل میکند تا برای نژادپرستی خطرناک خود توجیه بتراشد. متاسفانه تمام نوشتههای راشدان پر از همین مقدمات جعلی هستند و اگر کسی حوصله کند و دروغ بودن آنها را روشن کند، پایههای استدلالهای سست او به آسانی فروخواهند ریخت. حالا که صحبتش شد، بد نیست برای نشان دادن عمق عقاید نژادپرستانهی نیما راشدان، مطالبی را که چندی پیش در وبسایت بالاترین (که متاسفانه در نتیجهی فیلترینگ تبدیل شده به پاتوق نژادپرستان و فاشیستهای جورواجور) نوشته است ببینید. جالب اینجاست که این نوشتهها یکی دیگر از کاربران بالاترین (با شناسهی america) را که از نظر سیاسی کاملا همرای راشدان است، عصبانی کرده بود و من برای واضحتر شدن ماجرا نظرات او را هم میآورم. میدانم که این پاسخ من به راشدان بیهزینه نخواهد بود و طبیعتا بر اساس عادت رایجش به زودی داستانهایی هیجان انگیز را دربارهی ملاقاتهای من با روسای سازمان جاسوسی اسراییل در سونای زعفرانیه و همینطور نقش تعیینکنندهی من در درست کردن مدارک قتوشاپی جعلی اسراییل دربارهی برنامهی موشکی ایران و نیز البته همکاری من با موساد برای ترور عماد مغنیه به قلم راشدان یا یکی از صدها اسم مستعارش خواهید خواند. به هر حال حواستان باشد که کافرها معمولا همه را به خویش خود میپندارند.
1- ما دربارهء یک موضوع مشترک گفتگو می کنیم و آن هم نگاه نامعقول و غیر انسانی و ضد نژادی شما به مسائل اجتماعی و رخدادهای سیاسی در خاورمیانه و مشخصا نفرت شدید و غیر قابل کنترل حضرت عالی نسبت به یک قوم خاص یعنی عرب ها است . نفرتی که یادآور تاریخ شرم آور نازیسم و فاشیسم در اروپا و توجیه قتل عام بی رحمانهء شش میلیون انسان بی گناه به جرم تعلق به قومی خاص بود. بلغور کردن عقاید نژادی پرستان و خون آشامان نازی - که صرفا در آنها بجای کلمهء یهودی از واژه عرب استفاده می کنی - باعث شرمساری من به عنوان یک ایرانی و هموطنت است . نوشته ات مملو از عقاید متعفن ضد نژادی است و همچنان اعتقاد داری که سخنی از نفرت و ضدیت با هیچ قوم و نژادی را عنوان نکرده ای . البته این انکار هم دلیلی دارد که در ادامه عرض می کنم . 2- تو اظهار انزجار نژادی و ضد انسانی ات را قاطعانه تکذیب می کنی . چرا؟ چون اصولا عربها را انسان نمی دانی . همانگونه که نازی ها اصولا یهودی ها را انسان نمی دانستند. از نظر آنها یهودیان صرفا مشتی جانور موذی و چیزی در حد سگهای مبتلا به بیماری هاری و یا موشهای ناقل بیماری تیفوس بودند که برای حفظ سلامت " انسانها " باید از میان برداشته می شدند. ممکن است وجود همین دیدگاه را در برخی عربهای تروریست و متوحش - مانند ابومصعب زرقاوی و بن لادن - نشان بدهی ، اما این توجیه خوبی برای داشتن عقاید متقابل ضد انسانی در تو نیست . امیدوارم آن موئسسات ایتالیایی و آن سایتهای معتبر ایرانی - و از جمله سایت گویا - که نوشته های نیما راشدان را روی سر می گذاشتند و حلوا حلوا می کردند حالا بیایند و ببینند که میزبان و دوستدار چه آیشمن و ابومصعبی بوده اند و خودشان خبر نداشته اند . 3- تو از شدت استیصال ، برای توجیه احساسات ضد انسانی ات متوسل به وجود برخی باورهای اخلاقی در جوامع عربی شده ای و اعتقاد عربها به مسائلی مانند لزوم حفظ بکارت برای دختران و یا مخالفت آنها با همجنس گرایی را دلیلی برای بیزاری ات از عربها دانسته ای . اولا موضوعاتی اینچنینی اصلا چه ربطی به گفتگوی ما داشت ، ثانیا ، چقدر درک و شعور لازم است تا متوجه این نکته بشوی که اهمیت موضوعاتی که نام برده ای مختص عربها نیست و در میان همهء اقوام و مردم ایران نیز وجود دارد و برای هموظنان خودمان نیز صدق می کند؟ 4- گفته ای " دنیای عرب متعلق به جهان توسعه نیافته است، چه به لحاظ
اقتصادی و چه فرهنگی و چه شاخصهایی نظیر باسوادی و اشتغال زنان از بسیاری
کشورهای آفریقایی پایین تر است." 5- تویی که نیما راشدان هستی ، تا کنون به چند کشور عربی سفر کرده ای که دیده ای در آنها با زنان " همچون چهارپایان " رفتار می شود؟ این قوانین کشور عزیز خودمان است که زنان را در حد چهارپایان می داند یا قوانین کشورهای عربی؟ در کدام کشور عربی حکومت و مردم ، زنی را به جرم ارتباطی عاشقانه ، تا گردن در خاک فرو می کنند و آنقدر با سنگ بر سرش می زنند تا زجرکش شود؟ در کدام کشور عربی زنان در سرزمینشان حتی یک وجب خاک برای نشستن در آرامش و امنیت را ندارند؟ از میان 24 کشور عربی فقط عربستان را مثال می زنید؟ سختگیری های قانونی نسبت به زنان در عربستان ، اولا در جهان عرب استثنا محسوب می شود و کسی بر اساس استثنا قضاوت نمی کند، و ثانیا ریشه در عقاید مذهبی خاص مردم آن کشور (وهابیت) دارد و نه خصلتهای عموم جوامع عربی . کما اینکه متعصبین فارسی زبان افعانستان نیز این رفتار را با زنانشان نه به دلیل فارس بودن خود بلکه بخاطر عقاید مذهبی شان می کردند و می کنند .اصلا چرا آزادی های فردی و حمایتهای قانونی از زنان در سایر کشورهای عربی را مثال نمی زنید؟ چرا رفاه و آزادی و امنیت و آسایش زنهای عرب در این کشورها را با کشور خودمان مقایسه نمی کنی؟ چرا به این نتیجه گیری درباره مردم و جامعهء خودمان نمی رسی؟ 6- گفته ای " حرف من این است که ما عرب نیستیم، عربی حرف نمی زنیم و شیوه زندگی ما متفاوت است، از ابراز محبت به دوست دخترمان یا همسرمان در حضور بقیه شرم نمی کنیم او را به جای ام عمار یا بنت محمد با اسمش صدا می کنیم، می بوسیمش در خیابان و ..... " اولا حرف شما عرب نبودن ما نیست ، بلکه نفرت از عربها و ضدیتی اهریمنی علیه این انسانهاست،ثانیا این مایی که مرتبا به آن اشاره می کنی کی هستند؟ تو داری از طرف چه کسی و یا چه کسانی حرف می زنی؟ اگر منظورت مردم ایران هستند، این اوج بلاهت نیست که بخواهی مردمان جهان را به دو دستهء عرب و غیر عرب تقسیم بندی کنی؟ گیریم که یونانیان یا رومیان و یا عربهای باستان و یا ایرانیان باستان مردمان جهان را به دو دستهء رومی و بربر و یا عرب و عجم و یا ایرانی و انیرانی تقسیم بندی می کردند و هر که جز خود را ناچیز می دانستند. اما نیما راشدان تقویم ندارد تا به آن نگاه کند و بفهمد که دوران برده داری و اسیرگیری و بربر ستیزی و عجم ستیزی و انیرانی ستیزی هزاران سال است که گذشته است و ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم ؟ ثانیا ، شیوهء زندگی تو چگونه است که مثلا با مردم لبنان یا بحرین فرق می کند؟ و این تفاوت چه فصیلتهایی را برایت به ارمغان آورده است که با استناد به آنها عربها را پست می شماری؟ اصلا مگر قرار است میلیاردها انسان مانند نیما راشدان زندگی کنند تا انسان شمرده شوند؟ ضمن اینکه تاکید بر عرب نبودن شما آیا شامل دو میلیون عرب ایرانی هم می شود یا نه؟ ادامهء نوشته ات جالبتر می شود! بوسیدن دوست دخترت در مقابل دیگران را نشانهء پیرشفت و فضیلت خودت دانسته ای . لابد لخت شدن و جماع جنسی با زنان در خیابان و یا هم آغوشی جنسی بدون شرم و در مقابل دیگران را نیز اوج فضیلت خودت محسوب می کنی . خیلی هم خوب . اما آیا واقعا در جامعهء ایران - از روستاهای بلوچستان بگیر تا شهرهای خراسان و کرمان و بوشهر و بویر احمد - پسران ایرانی علنا دوست دختر دارند و در حضور بقیه و بدون شرم او را می بوسند؟ برای یک بار هم که شده ، نه در دهات هرمزگان و روستاهای ترکمن صحرا ، بلکه در همین تهران خودمان ، تشریف ببر در خیابان و دست بینداز دور کمر دوست دختر محترمت و لبت را روی لبش بگذار و واکنشهای " مردم غیر عرب ایران " ببین تا ببینی و بفهمی که باورهای اخلاقی مردمان خاورمیانه و عربها شامل ما ایرانی ها نیز می شوند یا نه؟ قبلا هم عرض کردم که زندگی طولانی در کشورهای اروپایی و دوری ات از عالم واقعیت و نیز البته میهن ، تو را به عالم رویاها و خیالات مالیخولیایی برده کشانده است و گرنه چنین مطالبی را هرگز نمی گفتی . 7 - اوج پیشرفت و فضیلت فرهنگ ایرانی ( یا بقول خودت غیر عربی) را در افعانستان دیده ای و از من خواسته ای را رفاه و امنیت و آزادی و آسایش زنان افعانی را با بدبختی زنان عرب عراقی در شهر فلوجه! مقایسه کنم و به برتری فرهنگ و اخلاق و رفتار پیشرفتهء افغانها ( به عنوان نماد فرهنگ برتر و غیر عربی!) نسبت به عربها پی ببرم . تصور می کنم تنها کسانی می توانند چنین جرفی را بزنند که یا جمجمه شان به آسفالت خیابان اصابت کرده است ، یا دچار تب پنجاه درجه شده اند و یا اینکه از تیمارستان گریخته و سراسیمه به وبلاگستان وارد شده و مشغول نوشتن تحلیلهای سیاسی شده اند! 8- قند و عسل های نیما راشدان زمانی به اوج شیرینی و با مزگی شان می
رسند که می فرماید " ما در ایران عرب نداریم، ایرانیان فارسی زبانی داریم
که قادرند برخی لغات عربی را با لهجه اهوازی به عنوان زبان دوم تکلم کنند.
"
Excerpt:
Nima Rashedan fabricates statistics to make his racist, anti-Semitic, and simplistic notes.
نظرات ديگران
:
موفقیت و پیروزی برای بعضی ها آن است که به نوعی در جایی مطرح شوند. برای همین ابایی از لاطائلات بافتن ندارند. شما آقای درخشان و دوستان بهتر است وقت مبارک خودراصرف کارهای مفیدتر بنمایید
:
گذشته از همه اینها باید گفت این آقای عبداللطیف کلاً راشدان را صاف کرده و خداوکیلی حرفش حساب است مخصوصاً پاراگراف آخرش را من خیلی موافقم
:
Rashedan is IRI spy.
:
به نظر من اگر کسی حرفهای نژادپرستانه این جماعت اوپوزسیون سکولار را ترجمه کنه و دنیا را ازش مطلع کنه هیچ کس حتی تف توی صورتشان نخواهد کرد. سایت بالاترین و امثال آن پر است از فحش و ناسزا به عرب سوسمار خور و عربی که مسوول همه عقب ماندگی های ماست و پر است از چرندیات در مورد نژاد آریا که باور نمی کنم کسی جرات کند از ترس اتهام به فاشیسم یک کلمه اش را به زبانی به غیر از فارسی بنویسد. ضمناً این آقای آمرکیای بالاترین هم از اعراب جنوب است و فقط به همین خاطر از مواضع ضد عرب راشدان ناراحت شده. من فکر می کنم همانقدر مجذوب آمریکا ست که آیدی اش نشان می دهد.
:
اگر آقای راشدان نژاد پرست دو آتشه هست متاسفانه اکثر مردم ایران نژاد پرستی خفیفی دارند چه بر علیه اعراب (که فرهنگمان به آنها از هر فرهنگ دیگری نزدیکتر هست) چه ترکها (که آنها را خر مینامند) و چه حتی افغانها که در واقع فرهنگ و تاریخ خودمان را دارند و نمیشود گفت قوم دیگری هستند.
:
من هم با دوستان روزگار و حامد موافقم . اخه بالا ترین هم شد سایت ؟ یا مطلب این اقای راشدان هم شد مطلب که نه بار علمی داره نه اماری نه ادبی و نه هیچ چیز دیگه ؟ اضافه بر اینکه من حتی اسم ایشون رو هم تا قبل از این نشنیده بودم . ( ظاهرا این جماعت رو خود تو معروف میکنی و من مطمئن شدم حتما در این وبلاگ فکر و منطق پیدا میشه که مخالفینش همه از دم فحاشن و از مغزشون به غیر از چهار تا فحش در پیتی چیز دیگه ای در نمیاد . سریع زدم : آی دات هودر دات کام !!
:
ای ول حسن خان ، راشدان با خاک یکسان شد ، عجب حال مشتی بهش دادی ، نابود شد ، ایندیانا جونز باید بیاد از زیر خروار ها ریدن ، کشفش کنه و بیرونش بکشه
:
Rashdan's racist rants should be translated to english too. We'll see how much longer he can pull a superior pose once he is exposed in multiple languages.
:
من همان آدی america در بالاترین هستم . این پست شما در واقع حاوی نظرات و عقاید بنده است و شما صرفا زحمت کشیده اید و بر آن یک مقدمه بی ربط نوشته اید! جالبترین و مضحک ترین قسمت مقدمه تان هم این جمله است که گفته اید " یکی دیگر از کاربران بالاترین (با شناسهی america) که از نظر سیاسی کاملا همرای راشدان است .." و بعد هم نظریات مفصل و کامل بنده را در رد عقاید سیاسی و اجتماعی نیما راشدان نوشته اید! تو واقعا فکر نمی کنی خوانندگان وبلاگت با خواندن اتهامی که به من زده ای و سپس مطالعه دیدگاههای کاملا متضادم در عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی با نیما راشدان و پس از ملاحظهء ضدیت رای بنده با ایشان ، به این نتیجه می رسند که حالت خوب نیست؟! قربانت گردم! تو خودت آمده ای و نوشته های مفصل بنده در رد کامل افکار نیما راشدان را نوشته ای و بعد در مقدمه اش گفته ای که از نظر سیاسی با او کاملا هم رای هستم؟! اگر با او کاملا هم رای هستم پس چرا چرا طبق همین نوشته هایی که خودت به نقل از من اینجا نوشته ای کاملا مخالفش هستم؟ و اگر طبق همین نوشته ها کاملا مخالفش هستم پس چرا در مقدمهء مضحکت گفته ای که با او کاملا هم رای هستم؟! عزیز من! بنده قویا" معتقد هستم که مخالفین جمهوری اسلامی گروهی از آدمهایی روانپریش ، خل وضع و در عین حال خطرناک هستند که تفاوتی با نامعقولترین لایه های حکومت جمهوری اسلامی ندارند . فرق من با تو و نیما راشدان این است که من صرفا به منافع ملی کشورم فکر می کنم و خودم را دربند حمایت و یا مخالفت با حکومت جمهوری اسلامی و گرایشهای فکری و سیاسی موافق و مخالف با آن نکرده ام و نمی کنم . اما شما عده ای آدم خام و احساساتی و بی تجربه هستید که به گونه ای منفعلانه و دائمی در حال تغییر مواضع عقیدتی و سیاسی خود و از این شاخه به آن شاخه پریدنید . تو و راشدان بخشی از عمرتان رادر مخالفت با جمهوری اسلامی و بخش دیگرش را در حالت پشیمانی و برای جلب رضایت دستگاههای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی گذرانیده اید و یا بالعکس . نیما راشدان که در زمان دولت خاتمی در مدح آیت الله خمینی مقاله می نوشت اکنون پشیمان شده و به آمریکا و اسرائیل و دیگر ممالک و دول اجنبی به چشم کعبه آمالش نگاه می کند . تو هم که در همان زمان عملهء بخشی از مخالفین جمهوری اسلامی بودی الان مثل سگ پشیمان شده ای و برای جلب ترحم و گذشت دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی خودت را به در و دیوار می زنی . بنابراین عملکرد هر دوی شما انفعالی است . اما بنده انسانی هستم که از هفت دولت آزادم و جز به سرزمینم و خاک وطنم و منافع ملی مردم به چیزی دیگری نیندیشیده ام و خدمتی نکرده ام و از کسی یا جایی هم چشم لطف و امید ندارم . از کسی یا جایی هم بیم و هراسی ندارم . بنده به همان اندازه که انتساب خودم را به تویی که حسین درخشان هستی توهین تلقی می کنم ، اتهام هم رایی و یا همسویی ام با با مخالفین جمهوری اسلامی و از جمله فردی مانند نیما راشدان را هم دشنام به خودم می دانم . از نظر من ، تو و نیما راشدن دقیقا لنگهء هم هستید . منتها یکی از این وری و دیگری از آن وری! شما در بخشهایی از عمر خود به گونه ای موثر در خدمت سازمانهای جاسوسی و امنیتی اسرائیل ، آمریکا و بریتانیا بوده اید و هز از چندگاهی هم تئبه می کنید و البته باز کارتان را از سر می گیرید . در نتیجهبرای منی که یک وطن پرست آزاده هستم ، نه قابل اعتماد هستید و نه ثبات شخصیتی دارید . بنابراین خواهش می کنم از این به بعد در دعواهای درون گروهی و خاله زنکی مخالفین عقب ماندهء جمهوری اسلامی با عناصر تواب و مسئله داری مثل خودت از بنده و نوشته های بنده مایه نگذارید . مرا با شما کاری نیست . متشکرم . ------------- • هودر: موضع شما دو نفر در آرزویتان برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تنفرتان از انقلاب و رهبرانش فرقی با هم ندارد. منتها شما مثل راشدان نژادپرست و عربستیز نیستی که احتمالا دلیلش این است که خودتان از عربزبانان جنوب یا غرب ایران هستید. ولی آقای عبداللطیف عبادی، من شما را بر اساس نوشتههای دیگرتان در بالاترین و همینطور وبلاگتان میشناسم و میدانم که در اهدافتان با امثال راشدان زیاد فرقی ندارید.
:
هر چی میگی درسته. منم هشت سال پیش تلفنی باهاش صحبت کردم. البته اون بود که با ای میل های متعدد به سایتی که درش می نوشتم خواهان تماس با من شده بود. به سر حجاریان و حسین بشیریه قسم می خورد. ولی نفهمیدم اصلاح طلبان داخل چرا اینهمه لی لی به لالای یک بچه ننه گذاشتن. اینجا تا چشمش افتاد به چهار تا لختی دیگه همه مبارزات جهان براش خلاصه شد در پایین تنه. بی ظرفیت تر از این بچه مزلف کسی نبود بفرستند به خارج کشور که بگه انقلاب ایران انقلاب سکسه! البته تقصیر ملاها هم هست که اینهمه محرومیت ایجاد می کنن ولی اصلاح طلبا چرا اینقدر شوتن؟
:
متاسفانه بالاترین اصلا نتونسته جای خالی صبحانه رو پر کنه و تبدیل شده به تریبون نئوفاشیست ها و نئوراسیست های بی چاک و دهن. امیدوارم به زودی بازگشت صبحانه رو به میادین فوتبال(:دی) شاهد باشیم. ضمنا، من هم با حامد موافقم که تو بعضی ها رو بیش از حد آدم حساب می کنی. مثلا همین راشدان که اسمش بیش از هرچیز یادآور سنگ و حجر و صخره (اصلا منظورم حجاریان نیست) و اینجورچیزا میندازه;)
:
خوبه آقای موافق آزادی که فقط تعریف و تمجید از خودت رو میزاری و بقیه حذف... چرا انقدر خودت رو عالم دهر میدونی؟؟؟دچار توهم خود بزرگ بینی شدی؟ یادت رفته کارهای خودت رو؟ بی ادبیات در سفر به اسراییل و همی روزنامه مسخره چلغوز ؟؟؟ خدا بهت عقل بده....
:
حسين عزيز... چه انتظاري از اين جماعت داري؟ به قول معروف كسي رو كه خوابيده ميشه بيدارش كرد، ولي كسي كه خودش رو به خواب زده چي؟ ميشه؟ اين جماعت با زلزله 9 ريشتري هم بيدار نميشن...
:
حسین مشکل تو اینه که اصلا آدمهایی مثل راشدان و کمانگیر رو آدم حساب میکنی و یه تیمارستان به اسم بالاترین واست اینقدر مهم شده که از اونجا کوت میکنی .
:
به به . عجب مغز متفکری . ببینم راستی اقای بوش چند بار گفته بود امریکا ؟ سارکوزی چطور ؟ چند بار گفت فرانس ؟ خوب شما که یه میلیون تا کلمه رو شمردی مال این دو تا رو هم میشمردی اینجوری تحقیقات قرن بیست و یکمیت کاملتر میشد ما هم حسرت به دل استفاده از ترشحات مغز های متفکر انگشت به دهان نمی موندیم . انشالله دفعه دیگه . نکته : گفته بودی نصرالله 4 تا زن داره و دخترش رو هم ختنه کرده و دو تا شاخ داره با یک دم ( شایدم بر عکس ) و قص علی هذا . توضیح : تا جایی که ما شنیدیم نصرالله یه زن بیشتر نداره - دخترشم شما لابد بهتر میدونی ختنه کرده یا نکرده . باز هم تا جایی که ما شنیدیم حزب الله لبنان بسیار ملی تر از اون چیزیه که اقای دوم در تحقیقاتشون بهش اشاره کردن . حیفا خواننده قرتی و سکسی لبنانی رو اگه نمیشناسید بهتون معرفی میکنم - که البته کمم پیش میاد در کنسرت هاش به نصرالله نگه دمت گرم - اینو گفتم شاید اقای اولی بخوان تعداد دمت گرم های حیفا ( که کشف کردیم مددجوی کمیته امداد امام خمینی هستن ) رو به نصرالله بشمرن . راستی اقای دوم شما در کجای فلسطین راجع به حماس امار گرفتی ؟ الهیه فلسطین نبوده احتمالا یا کافی شاپای فرشتش ؟ در ضمن اقای اول - گفتی فارسا - که البته خالصش کم پیدا میشه - از عربا بهترن . دلیلشم مقایسه کردستان و فلوجه . مگه همین چند ماه پیش ویدیوی سنگسار اون دختر مفلوک پخش نشد که بعدش کاشف به عمل اومد ماجرا در کردستان عراق بوده ( با یاداوری اینکه حقوق بشری ها تا فهمیدن ماجرا در ایران نبوده خفه خون گرفتن انگار که اون دختر بدبخت اصلا وجود نداشت ) . یه مطلبی هم میخواستم اضافه کنم راجع به شجره نومچه - من یکی که تا 9 نسل قبلم رو میشناسم و همگی غیر از یک نفر فارس بودن - این از من - شما مطمئنی خودت فارس فارسی ؟؟؟ پس تا اینجا یک هیچ به نفع من . این اخری هم جمله بیست و پنجم از کامنت دویست و پنجاهم من : راشدان جان نشنیدی بعضی فارس ها به زنشون میگن ننه علی یا ننه حسن ؟؟
:
حسابي باهاش تسويه كردي
:
حالا می فهمم چرا عده ای مانند کک به تنبان افتاده ها از تو بیزارند. دست مریزاد حسین... دست مریزاد لينکدونی -
Sep. 27
می دانید چیست؟ ایران برای اینکه بتواند در برابر سازمان ملل و شورای امنیت و آزانس اتمی از حالت دفاعی بیرون بیاید باید یک کار اساسی بکند. بهترین کار هم این است که ساختارهای موازی درست کند. در نتیجه به نظر من ایران باید از پتانسیل کشورهای غیر متعهد استفاده کند و اولا یک آزانس اتمی درست کند که در عمل رقیبی برای آزانس اتمی سازمان ملل باشد و دقیقا همان طور رفتار کند. دوم اینکه یک شورای امنیت درست کند با همان شکل و وظایف شورای امنیت سازمان ملل. سوم اینکه یک دادگاه بین المللی درست کند و در آن امثال بوش و بلر و شارون را به دادگاه ببرد.
Excerpt:
Iran should help the Non-Aligned Movement establish a non-proliferation
watchdog, rival to IAEA, and also a security council, parallel to the
UN one. That's the only way it can come out of its defensive position
with its dealings with the US-dominated UN institutions.
نظرات ديگران
:
بسیار نظر مسخره ای است
:
حسین دو تا نکته رو دیدم باید در مورد خودت حتماً بهت تذکر بدم !! دوم اینکه یه نگاه به خودت از بیرون بنداز هر روز به یکی گیر میدی تنها دیکته ی بدون غلطت هم احمدی نژاده و لا غیر ! لينکدونی -
Sep. 26
ویدیوی کامل مصاحبهی لری کینگ سی.ان.ان را با احمدینژاد ببینید: (با تشکر از علی)
نظرات ديگران
:
John N Gray, a prominent British political philosopher & professor of European Thought at the London School of Economics agrees with Ahmadinejad that the era of American dominance is over http://tinyurl.com/4xpege
:
LOVED when he KILLED israel when he said: "israel is tooooooo small to even be considered into the equation of attacking IRAN" :D LOOOOOOOOOL :D
:
it so interesting that we just hear bad words about ahmadinejad from some iranian cowards here!! soon the world will know who is the real evil ... (as we know for years, the real evil are Zionists and their american servants!)
:
Every American citizen in particular should watch the ENTIRE interview... This is the REAL Ahmandinejad and the real Ahmandinejad is totally different from whats shown in the media. This interview ALONE can turn the tide and help IMPROVE the relationships between Iran and the US.
:
Hoder! I think you could eventually convert me. Ahmadinejad is the best president ever... of course, if he was running for the Palestinian presidency. لينکدونی -
Sep. 25
میدانم که خیلیها که یک موقعی خودشان را به من مدیون میدانستند، الان بخاطر اختلاف عقیدهی سیاسی و مسایل حزبی، دارند پس از هفت، هشت سال تاریخ وبلاگستان فارسی را طوری مینویسند که انگار کسی به نام حسین درخشان هرگز وجود نداشته است. مهم نیست. من که میدانم دو سال دیگر خیلیهایشان به همین جایی که من در این دو سال رسیدم خواهند رسید. همانطور که خیلی از آن کسانی که وبلاگ نوشتن را کسر شان میدانستند و ابراز عقیده در بارهی مسایل ایران و دنیا را خودبزرگبینی، بعد از یکی دو سال وبلاگنویس شدند و خیلیهای دیگر را هم آلوده کردند. خلاصه میخواهم در مظلومیت و آهسته درگوشتان بگویم که امروز ۲۵ سپتامبر، چهارم مهر، تولد هشتسالگی وبلاگم است. برای یادآوری سالهای گذشته، لینک تمام مطالبی را که در سپتامبر هر سال نوشتهام اینجا میگذارم. فکر کنم خواندنش برای کسانی که اینجا را از آن اوایل دنبال کردهاند و دوست دارند مسیر هشتسالهی فکریام را ببینند باید جالب باشد:
Excerpt:
Today is the eighth anniversary of this blog, which I started in
September 25th, 2001. But it's amazing how some people are rewriting
the history of the Iranian blogosphere as if I never existed and I did
nothing for it. These were the same people who started calling me the
blogfather after they made their own blogs using my instruction and
technical help and now that they don't like my politics, they would
rather removing me from teh whole narrative. But I'm sure in two years
many of them would be where I am today, politically speaking.
نظرات ديگران
:
اون جواب سوال های ملت که سال پیش ازت پرسیدن چی شد راستی؟!
:
خوب گفتی راجع به این خورشید خانوم. اینها همیشه دو، سه سال از تو عقبتر دقیقا به همان نتایجی رسیدند که تو هم رسیدی. الان هم که ضد امپراطوری شدن و بالاخره قبول کرددند حقوق بشر یه بهانه است. البته خب چون هنوز نونشون از همون صنعت حقوق بشر میاد، از یه جایی اون ور تر نمیرن. مثل خودت که مدتی تو هم لب مرز راه میرفتی که اون ساپورتهای خارجیت قطع نشه. ولی خب، اون دعوای روز به نفعت شد و آب از سرت گذشت و تو هم آزاد شدی از بند اینها هم از نظر فکری و هم از نظر مالی. خورشید خانوم و یک سری از دوستاش هم دارن قدم به قدم دنبالت میان. به زودی میرسن به همین جایی که تو هستی و خیلی خوب این رو حدس زدی. فقط خودمونیم. واقعا اون قدیمها پرت و پلا میگفتی کلی ها!
:
آقا به نوشتن ادامه بده برای اینکه من یکی با احترام به اختلاف نظرم با برخی مسایل، از تحلیل و لینکهایی که میدی خوشم میاد و واقعیتش اینه که تحت تاثیر قرار میگیرم. یکی از منابع واقعا «دگراندیش» در فضای فعلی فکری ایران. ما به این نیاز نداریم بلکه علاقمندیم. ادامه بده، تولد وبلاگتم مبارک. خودت یه نگاهی بنداز دور و ورت ببین باعث شدی چندتا وبلاگ فارسی هوا بشه :)
:
سالروز تولد وب لاگ شما بر شما مبارک باد . و نیز بر خوانندگان قدیم و جدیدت .
:
هشت سال دوام آوردن میان کسانی که حتا یک لحظه در خاموش کردن صدا و فکرت ساکت نشستهاند جای تبریک دارد. تولدت مبارک پسر.
:
حسین، با این هوشنگ یه مجله طنز اینترنتی توپ می تونی را بندازی!!
:
مبارکه . . انشالله همچنان بنویسی . .یادش بخیر . . اون روزها لیست وبلاگهای فارسی که در ستون سمت چپ این وبلاگ می وامد همه وبلاگستان فارسی بود. اولین بار که لینک وبلاگم رو در اون ستون دیدم برای نوشتن بیشتر تشویق شدم . . در هر حال همه تغییر می کنند حسین آقا . . ببینیم دو سال دیگه خودت کجائی . . خدا می دونه!
:
Censorship is what you have mastered the best. And please, don't tell me you havn't censored anything. Go FOX yourself.
:
هودر جان رسیدن خیلی ها به جایی که تو الان هستی دو سال دیگه یا ده سال دیگه اصلا مهم نیست - اون چه که مهمه اینه که تو الان اینجایی و خیلی های دیگه هم هستند . رسیدن یا نرسیدن بقیه نه به اعتبار انهایی که الان اینجا هستند چیزی اضافه میکنه و نه از اون چیزی کم . خوش باشی - خوش باشند . ما فکرمان را از کسی وام نگرفتیم که وامدار کسی باشیم - تنها ماندن هم غمگینمان نمیکند .
:
تولد وبلاگت مبارک با حفظ هر اختلاف نظری!
:
نازیییییییییییییی حسین جون....شکلات برات بخرم حالت خوب میشه
:
اینطور نیست. تو هنوز برای خیلی ها مرد شماره یک وبلاگستان فارسی هستی. شماره یک بودن یعنی کسی که آن ابتدا باعث گسترش وبلاگ نویسی شد و بعد هم با همان انرژی ادامه داد و رها نکرد. داشتم فکر می کردم که چه خوب شد کسی آغازگر است که ناگهان وسط کار (با آنهمه فشارهای دوستان سابقش) رها نکرد. این موضوع خیلی مهمی است که خوشختانه اتفاق افتاد. تو همین الان هم با آنهمه وبلاگ، مرد شماره یک هستی و بیشترین تاثیر را روی وبلاگستان می گذاری. همان واکنش ها دوستان سابقت نسبت به مطالبت نشانه تایید ضمنی این موضوع است واگرنه اصلا درباره ات اینطور واکنش نشان نمی دادند و جز و ولز نمی کردند و برایشان مهم نبودی. من مطمئنم آنها خودشان قلبا هم به این موضوع اعتقاد دارند هرچند در ظاهر علیه تو می نویسند. موضوع دیگر این است که همه دوستان و خوانندگان سابقت علیه تو نیستند. تعدادی از آنها مثل من با تو هستند و ما را با آنها یکی نکن! تعداد ماها هم کم نیست. اصلا همین خوب شد که در این مدت دوستان و مخاطبانت از یک فیلتر گذشتند و بی فکرها(متعصبین) از بافکرها جدا شدند. در مورد مخاطب جدید هم خودت می دانی که هر روز چقدر مخاطب تازه پیدا می کنی که البته صد مخاطب بافکر بهتر از هزار مخاطب بی فکر است. هرچند معتقدم چه موافقان و چه مخالفانت به شدت وبلاگت را می خوانند که همه اینها نشانه موفقیت تو است. همه اینها که گفتم نه حرافی بلکه واقعیت آشکار است حتی اگر خودت هم جرات اعتراف به آن را نداشته باشی! گرم تر از گذشته ادامه بده. هشت سالگی ات مبارک!
:
کی گفته تولد تو است! در کدام دایرهالمعارف نوشته است! تو اگر تولد داشتی با یک حمله به مسافرتت به اسراییل جا نمیزدی. تو اگر تولد داشتی در انتخابات ریاست جمهوری میرفتی از ایران وبلاگ مینوشتی نه اینکه برای خودت بگردی. ولی اینها گذشته است و گذشت و در دایرهالمعارف ثبت است. گذشتهها گذشت. چرا به فکر آینده نیستی. در آینده اگر درس نداشتی، اگر پول داشتی و حوصلهاش را هم داشتی برو ایران، همانجا اسمت را در دایرهالمعارف بنویس. در بیرون ایران تا دکترا نگیری دایرهالمعارف نداری، تولد نداری. کو دکترای تو. حالا دکترا نداری هیچ، مگر همه باید دکترا داشته باشند. ولی کو دکترای تو که دم از تولد میزنی. هزار فوق لیسانس هم بگیری ده شاهی ارزش ندارد. فوق لیسانس پیش درس است، نه درس. درس یعنی دکترا. چه وبلاگ نویسی بودهای که درس نداری. اصلا بگو ببینم مبدا تاریخ تو چیست. اگر به فکر وبلاگ میبودی تاریخ درست میکردی، مبدا تاریخ داشتی و در وبلاگت دو هزار یا هزار و نمیدانم چند نمینوشتی. فسفر بسوزان ببین مبدا تاریخ تو کی است، 22 بهمن است آیا، یا دوم خرداد. کسی به تو زور نکرده یکی را مبدا تاریخ بکن برای خودت. سه نقطه را میخواهند از اسکناس بردارند و تو هنوز نمیتوانی سه نقطه را از مبدا تاریخ وبلاگ خودت برداری. اگر میتوانی توی ویلاگت بگذار تا مردم ببینند، در دایرهالمعارف وبلاگستان بنویسند. میتوانی؟ نمیتوانی که. میدانی اصلا در دیماه در کدام دانشگاه چه بررسی برای چند سالگی چه چیزی گرفته میشود. حالا اشکالی ندارد. دکترا که گرفتی بیا با هم صحبت بکنیم و جواب همه اینها را در بیاوریم. تا آن زمان خیر پیش. شاد و سرفراز باشی پیش خودت. تولدت مبارک. |