[E:M] Orwell's 1984 in Iran: Murder is activism, terrorism is journalism

1 view
Skip to first unread message

Hossein Derakhshan

unread,
Aug 9, 2008, 7:15:52 AM8/9/08
to editor...@googlegroups.com, chal...@googlegroups.com

 سردبیر:خودم


نگاه فراساختاری حسین درخشان به ایران و ورای آن


تازه ترین مطالب این وبلاگ را که به درخواست شما به آدرس ایمیلتان فرستاده شده است. لطفا ببینید و برای دوستانتان هم بفرستید.اگر می‌خواهید اشتراکتان را قطع کنید، پایین صفحه را نگاه کنید. برای مشترک دوستانتان آنها در این خبرنامه میتوانید آدرس ایمیل آنها را در این صفحه وارد کنید:  » فرم اشتراک ایمیلی «سردبیر: خودم»

توجه: برای دسترسی به این وبلاگ بدون فیلتر از این به بعد میتوانید از این نشانی استفاده کننید: httpS://i.hoder.com

 
  لينک‌دونی - Aug. 6

۱۹۸۴ در ایران: قاتل روزنامه‌نگار است، تروریست فعال مدنی


واقعا مسخره است. دارند رسما از این بابایی که دیروز بخاطر همکاری و عضویت در گروه تروریستی و جدایی‌طلب جندالله اعدام شده بود دارند شهید می‌سازند. انگار نه انگار که جندالله همان گروهی است که کلی آدم غیرنظامی بی‌گناه ایرانی را در این یکی، دو سال به قتل رسانده و این بابا هم با آنها همکاری می‌کرده. حالا یک زمانی هم فعال مدنی یا روزنامه‌نگار بوده که بوده. وبلاگ هم داشته که داشته. به درک. چه ربطی دارد.

مگر آدم نمی‌تواند هم عضو گروه غیرقانونی تروریستی باشد و هم روزنامه‌نگاری هم بکند. مگر کسی که وبلاگ دارد نمی‌تواند آدم بکشد یا به کشته شدن کسی کمک بکند؟ پس لابد می‌گویید کارادزیج هم شاعر است و نباید مجازات شود؟ هیتلر هم نقاش لابد بود و نه قاتل میلیون‌ها غیرنظامی بینوا. روح جورج اورول واقعا زنده باد که همه‌ی اینها را پیش بینی کرده بود که روزی به جنگ می‌گویند صلح، و به اسارت می‌گویند آزادی.

این بابا با این جرایم هرجای دنیا که بود به اشد مجازات محکوم می‌شد. حالا بعضی جاها این اشد مجازات زندان ابد است، بعضی جاها هم اعدام. شوخی که نداریم. (هرچند من شخصا با مجازات اعدام مخالفم، ولی به هر حال این مجازات همیشه در قانون ایران وجود داشته و دارد.) شما فکر کردید اگر مثلا کسی در همین فرانسه‌ی مهد آزادی کوچکترین سندی از عضویت و همکاری یک نفر با یک گروه تروریستی مثلا بگوییم القاعده پیدا کند، فکر می‌کنید با او چه می‌کنند؟ آمریکا که جای خود دارد.

شماها واقعا اسم این را می‌گذارید دفاع برای حقوق بشر که هر تروریست و قاتل و قاچاق‌چی و متجاوزی را که ایران محکوم و مجازات می‌کند تبرئه می‌کنید و شهید می‌دانید؟ کدام مملکتی را می‌شناسید که با قاتلان و متجاوزانش کاری جز مجازات بکند؟ اگر با مجازات اعدام مشکلی دارید، این یک حرف است و جای خودش قابل بحث. ولی شماها اصلا دارید اصل مجرمیت طرف را دارید می‌برید زیر سوال و از مجرم قهرمان می‌سازید، چون اصلا نان شبتان از همین راه تامین می‌شود که به رسانه‌ها و دولت‌های اروپایی و آمریکایی بهانه‌‌های تازه بدهید که مردم و حتی خودتان را بیشتر تحقیر و سرکوب کنند.

جالب اینجاست که همین سیستم قضایی وقتی به نفع شماها و رفقایتان رای می‌دهد و مثل همین امروز تبرئه‌تان می‌کند کاملا مشروع و بی‌طرف است و وقتی به ضررتان یک دفعه کل مشروعیت آن را زیر سوال می‌برید. واقعا که شماها نوبرید بخدا.

ولی بی‌شرف‌هایی مثل هادی قائمی و کمپین قلابی حقوق بشرش که خرجش را هم لابد دولت هلند به نمایندگی از خانم رایس می‌دهد شماها را وارد بد بازی کرده اند. (ببینید این حرام‌زاده چطور دارد دوباره تمام دنیا را پر از دروغ می‌کند که وای دنیا، حکومت وحشی ایران یک روزنامه‌نگار بیگناه سنی‌مذهب و بلوچ را اعدام کرد!) این استراتژی جدیدتان که در آن مسایل قومی و نژادی را قاطی بازی حقوق بشرتان کرده‌اید خیلی بازی خطرناکی است و آتشش همه را و از همه مهمتر خودتان را خواهد سوزاند. از این بازی خارج شوید. از من بشنوید، چندرغاز پول و پانزده دقیقه شهرتی که گیرتان می‌آید ارزش این‌همه بی‌شرفی و خیانت را ندارد. باور کنید چند سال دیگر پشیمان می‌شوید که چرا زودتر به فکر نیفتادید.

تکمیل:

- جزییاتی تازه از جرایم این دو عضو و همکار ریگی از دادسگتری سیستان و بلوچستان بخوانید:

به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي دادگستري سيستان و بلوچستان، ابراهيم حميدي امروز در بيانيه‌اي اعلام كرد: دو تن از اعضاي اين گروهك به نام‌هاي عبدالناصر طاهري صدر فرزند سهراب و يعقوب مهرنهاد فرزند علم خان به جرم محاربه و فساد في‌الارض به اعدام محكوم شده و حكم آنان در سحرگاه يكشنبه 14/5/87 به اجرا درآمد.

وي در اين بيانيه اظهار داشته است: متهم رديف اول با نام مستعار بنيامين عضو گروهك تروريستي بوده و در جريان گروگانگيري يكي از شهروندان زاهداني، انتقال وي به پاكستان، نگهباني از آن و نهايتاً شهادت مظلومانه گروگان نقش داشته و اينك به سزاي اعمال خويش رسيده است.

حميدي همچنين افزوده است: متهم رديف دوم با نام مستعار امير صلاح‌الدين، تشكيلاتي به نام «الجهاد» را در سال 85 راه‌اندازي كرده و به عنوان شاخه داخلي گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي با استفاده از محمل‌هاي گوناگون و بستر ارتباط با جوانان بلوچ اقدام به فريب تعدادي از آنان كرده و بالاخره برنامه ترور و گروگانگيري افرادي را در داخل و يا حين ماموريت به پاكستان طراحي و اجرا كرده كه به لطف الهي به همراه افرادش دستگير و به موجب حكم شرعي اعدام شد.

منبع: فارس


Excerpt: It's incredible how a group of foreign-funded 'human rights activists', such as Hadi Ghaemi and Shirin Ebadi and their gang on the internet are making a martyr of Yaqoub Mehnahad, a member and collaborator of a terrorist and separatist group, Jondollah, that is is responsible for dozens of murders. Yes, he has been a journalist and an activist, but the basis for the verdict was his collaboration with and membership in a terrorist and separatist group. I'm against capital punishment myself, but these people are against anything Iran does, not just teh form of punishment. I wonder how other countries treat similar members of outlawed terrorist organizations backed by their enemies' funds.

نظرات ديگران
:

بابا حسین جان بیخیال چرا اینقدر تند داری میری؟ فرض کنیم که این بابا "امیرصلاح الدین" بوده که قوه قضاییه میگه . مگه تا حالا اینجور آدمها رو که میگرفتن اعترافاتشون رو پخش نمی کردن ؟ مگه دلایلشون رو رو نمی کردن ؟ چه عجله ای داشتن که یه همچین آدمی رو اعدام کنن ؟ به نظرت عجیب نیست کسی رو بگیرن و بعد بدون وکیل در یک محاکمه غیر علنی محکوم به اعدام کنن و بعدش هم دار بزنن ؟ به نظر من قضیه خیلی ساده است ، این بابا رو میگیرن ، شاید ارتباطی هم با جندالله داشته ولی نه اونقدر که کار به اعدام بکشه ، بعدش هم در حین بازجوییهای خیلی فنی وزارت اطلاعات ( که در جاهایی مثل سیستان زیادی فنیه) طرف میمیره ، برای ماست مالی میگن فلانی ال بوده و بل بوده و بعدش میگن دارش زدیم. آخه برادرمن تئ ضد امپریالیسمی ، دمت گرم ، مخالف سرمایه داری هستی ، خیلی خوبه ، اما دلیل نمیشه که هر گندی که جمهوری اسلامی زد تو ازش دفاع کنی . من اتفاقاً طرفدار جمهوری اسلامی ام ، خونواده ام هم توی این راه هم شهید داده ، اما دلیل نمیشه که بلاهت های دیگران رو لاپوشونی کنیم. سیستم اطلاعات ایران توی سیستان و بلوچستان فشل شده و به نظر من باید یه فکر اساسی براش کرد ، این همه فعالیت ریگی به خاطر ضعف ماست توی اون منطقه.


:

اینجا انگار یه نفر دهنشو باز کرده و چشماشو بسته و بدون اینکه فکر بکنه کلمه ها رو ریخته بیرون. واقعا شما به این چیزایی که گفتین اعتقاد دارین؟! بدتر اینکه بیشتر اونایی که کامنت گذاشتن هم همین وضع رو دارن. همینه که ایران ویران شده و روز به روز ویرانتر...


:

برادر هودر مثل اینکه این قضیه گوانتانامو کمی قلقلک داد ذهنت رو که عصبانی شدی. از ابوغریب گفتی و شکنجه! اما روت میشه بگی که در ایران متهمان شکنجه نمی شوند! از حرف های همه زندانی های اپوزیسیون که به شکنجه اذعان داشتند از سحابی تا دیگران با فیلم بازجویی متهمان قتل های زنجیره ای چه می کنی؟ در مورد نگه داری بی محاکمه گفتی برادر هودر! حکومت محبوبت که ید طولایی در این زمینه داره! می بینی که در نهایت استدلال هات چقدر نزدیک میشه به نئوکان ها. دوما من لازم نیست به فکت ها نگاه کنی (که البته در این قضیه خیلی گویا اند). نگاه کن که روش استدلالی ات چطور کار می کنه. چطور توجیه می کنه اعمال خشونت رو. اینجاست که شباهت ها رو می بینی. البته اگه بخوای ببینی و دچار fethishistic disawoval به قول ژیژک نشی!

---------

• هودر: حداقل در دوره‌ی دوم خاتمی و از زمان اومدن احمدی‌نژاد کسی شکنجه نشده. البته اگه تو واتربوردینگ و دیگر شکنجه‌های مرسوم آمریکا را می‌خوای با اتاق انفرادی هاله اسفندیاری مقایسه کنی، ضعف منطق خودت رو نشون میدی. هیچکدوم از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که این سالها دستگیر شدن نگفتن که شکنجه شدن. از نبوی و زید آبادی بگیر تا گنجی و باقی و جنبش زنان. لطفا یک نمونه از بازداشت بدون تفهیم اتهام (با محاکمه فرق داره) در جمهوری اسلامی بیار که ببینم روی شکمت حرف نمی‌زنی. چون بدون سند و مدرک حرف زدن که کاری نداره. من اتفاقا فکر می‌کنم تو هم به سبک مد روز سوسول‌های ترسوی آمریکایی و امثال گنجی جرات نداری فقط آمریکا رو محکوم کنی و همیشه ایران رو هم در مقابل اون قرار میدی. در صورتیکه این دوگانه‌ات از اساس بی معنیه و توش رابطه قدرت رو کاملا نادیده میگیره. ایران قربانی آمریکا است و بجز این رفتارش هم با مخالفانش بسیار بهتر از آمریکا بوده. ایران گوانتانامو نداره، دو کشور دیگه رو اونور دنیا غیرقانونی و به دروغ اشغال نکرده، یک میلیون آدم بیگناه رو توی عراق به کشتن نداده و... مقایسه ایران و آمریکا فقط از ذهن‌های تنبل یا ترسو بر میاد. ژیژک رو هم بذار دم کوزه آبشو بخور. این آدم خودش از مدافعان دخالت نظامی آمریکا در خارج از مرزهاشه و بیخودی هم نیست اینقدر آمریکاییها بهش پر و بال میدن.


:

توجه داشته باشید که داریم در مورد دستگاه قضایی بی آبروی ایران صحبت می کنیم که شاخص ترین چهره هایش خلخالی , محمدی گیلانی, نیری و مرتضوی هستند. چنین دادگاهی اگر فردی را به قتل عمد هم متهم کند باید در آن شک کرد. چه رسد به نقش داشتن در آدم ربایی. اینکارها تماما برای زهر چشم گرفتن است و تازگی هم ندارد. (ر.ک. ماجرای اعدام سعید سلطانپور شاعر و نویسنده در سال 60)


:

ایرانیها انقدر بی قانونی دیده اند که دیگر به ان عادت کرده اند. هر محاکمه ای باید علنی باشد متهم وکیل داشته باشد اسناد و مدارک جرم منتشر شود .... اینها را همه میدانیم. در این مورد خاص جمهوری اسلامی به عادت همیشگی خود رفتار کرده است مساله اصلی در اینجا دفاع بی دلیل شما از اعدام یک انسان است اگر بی گناهی ایشان اثبات شود شما چه میخواهید بگویید ؟ چکونه این پست امروز را میخواهید تفسیر کنید؟ سابقه نوسان فکری شما بسیار زیاد است بهتر است قدری بیشتر فکر کنید صحبت از جان یک انسان نیست بلکه عادت شدن این طرز فکر است.

----------

• هودر: من از اعدام هیچکس دفاع نکرده و نمی‌کنم، چون اصولا با مجازات مرگ مخالفم. ولی کاملا با مجازات یک تروریست موافقم. ایده‌آل من این بود که این بابا به حبس ابد محکوم شود.


:

کاملا باهات موافقم. جالبه بدونی که خیلی از دوستام هم که معمولا با حرفات مخالفن این حرفت رو کاملا قبول دارن. بد وضعی شده حسین. مردم از ترس فحش خوردن جرات ندارن توی اینترنت چیزی بنویسن. ولی وقتی باهاشون حرف میزنی چیزایی میگن که ضاخ درمیاری. دمت گرم که این وسط واقعا تک و تنها جللوی اینا ایستادی و باج نمیدی به کسی و جوابشون رو هم میدی. کاش موافقین دیگه هم جرات میکردن کامنت میذاشتن. البته چند تا تا حالا بوده.


:

آقاي درخشان عزيز... اينها اينقدر فيلمهاي تخيلي تماشا كردند كه واقعا فكر ميكنند يه نفر رو همينجوري ميگيرن و ميبرن و بعدش هم ميگن تو وبلاگت خيلي سياسيه، پس بايد اعدام بشي!؟ با اين وجود نميدونم چرا همين آقايون و خانمهاي وبلاگ نويس هنوز زنده اند و اعدام نشده اند؟؟؟!!!


:

1-"شما فکر کردید اگر مثلا کسی در همین فرانسه‌ی مهد آزادی ... " معلومه چیکارش می کنن: در دادگاهی با حضور اعضای هیات منصفه و با داشتن وکیل محاکمه می کننش و حکمش هم بعد از چندین مرحله تجدیدنظر و اینا معلوم میشه . نه مثل این بابا که هیچکدوم اینا رو نداشته 6-خیلی دلم می خواد اینقدر از خدا عمر بگیرم که عاقبت تورو ببینم !


:

اقای درخشان بنده مخالفم که کامنتهای فحاش و چارواداری را چاپ میزنید اگر بناست این اراجیف را چاپ کنی خب چرا کامنتدونی ات را باز نمیکنی؟ نه جانم این صداقت نیست و سعی نکن لمپنها را خوشحال کنی.

----------

• هودر: کامنت دونی را برای اسپم و کامنتهای بی ربط باز نمی‌کنم. ولی فحش از نظر من تا وقتی به خود من باشد مهم نیست و منتشرش میکنم. بهر حال فحش هم یک واکنش است و نباید سانسور شود.


:

تمام مولوی های اهل سنت از جمله مولانا عبدالحمید میداند که مهرنهاد یک تبعه افغان بوده و برای گروه مالک ریگی تحت پوشش انجمن جوانان صدای عدالت و با نام مستعار صلاح الدین جاسوسی می نموده و به همین دلیل مولوی درخواست بخشش مهر نهاد را نموده ولی مگر می شود برای یک جاسوس بیگانه درخواست بخشش نمود و توقع داشت که وی پس از چند سال آزاد شود .

----------

• هودر: اتهام جاسوسی به این یارو کسی نزده بوده و افغانی تبار بودنش رو هم من نمیدونم. من راجع به نظر مولوی عبدالحمید هم چیزی نمیدونم. شما هم اگه چیزی داری مرجع و سندش رو بگو که کجاست. چون خیلی راحت میشه توی وضع شایعه ساخت.


:

نه عمو این سیاستیه که رژیم در پیش گرفته تا بتونه مخالفاشو راحت بکشه، اول ایجاد تصویری بد از جندالله در ذهن ملت (هر چند جندالله در واقع این چنین اند) سپس انتساب مخالفان به آنها و در آخر اعدام. همان کاری که در اول انقلاب با مخالفان و انتساب بسیاری از آن ها به منافقین انجام شد. تو هم خیلی تند نرو پولت میرسه. کسانی امثال تو خائنین به ملت مظلوم ایران انند.


:

برادر هودر. می دونی که با همین استدلال ها میشه به راحتی گوانتانامو و ابوغریب رو توجیه کرد. البته گمانم زندانی های اونجا وکیل دارند و اعدام هم نمی شن! اینجا جایی ست که چپ (البته از نوع حسین درخشانی اش) و راست نئوکانی اش به هم می رسند! ----------

• هودر: سفسطه نکن. توی گوانتامو آدمها اصلا تفهیم اتهام هم نمیشن! خیلی هاشون بیشتر از پنج ساله که اونجا در حالت بازداشت یعنی بدون تفهیم اتهام نگهداری و شکجنه شدن و دلیل غیرقانونی بودنش همین چیزهاست. ابوغریب هم که اصلا ماجراش سر شکنجه بود. شما مثل اینکه اطلاعاتت در حد تیتر خبرهاست. برو یه کم جزییات ماجرا رو هم بخون و الکی همه چی رو با هم مقایسه نکن. ایران اگه این بابا رو نگه داشته بود پنج سال و شکنجه اش کرده بود بدون اینکه حتی بهش اتهامش رو اعلام کرده باشه و بعد یهو اعدامش کرده بود اونوقت یه چیزی. ولی ایران یارو رو تفهیم اتهام و محاکمه کرده و حکمش رو هم چند وقت پیش اعلام کرده بود.


:

آقای محترم، برای اثبات گناه بايد مدرک ارايه کرد نه برای بی گناهی. شما که اينهمه دم از شرف و انسانيت می زنيد چطور بدون هيچ مدرکی و به صرف اينکه دادگاهی در نظام مورد قبول شما اين شخص را بدون وکيل و طی کردن مراحل قانونی، اعدام کرده، پس مو لای درزش نمی رود؟ چطور اعدام يک قاتل بعد از محاکمه چند سال طول می کشد، ولی شخصی بر فرض عضويت در يک گروه تروريستی، در عرض چند ماه بعد از دستگيری اعدام می شود؟ کدام وکيل اجازه‌ی دفاع و اعتراض به حکم و دسترسی به پرونده‌ی ايشان را داشته؟ در ضمن مگر هر کاری که آمريکا و فرانسه می کنند درست است تا اگر حکومت ايران، شديدترش را کرد، بايد بدون بر و برگشت پذيرفت؟ اينکه دادگاه‌های حکومت مورد علاقه شما، هيچ اشکالی ندارد، نهايت کم آگاهی و بخاطر دوری شما از ايران است؛ زيرا در دادگاه‌های پايتخت ايران به صورت علنی از قاضی گرفته تا آبدارچی در حال رشوه‌گيری و پايمال کردن حق هستند. حال چطور می توان به دادگاهی در دوردست و محرومترين استان ايران، اينقدر اطمينان داشت؟ آن هم در يک دادگاه غير علنی و بدون ارايه هيچ مدرکی به افکار عمومی؟ که اگر اين شخص تروريست بود، حق مردم است بدانند تروريست ها چگونه فعاليت می کنند، تا فريب آنها را نخورند.

آيا افشای مدارک مجرميت او، امنيت ملی را بيشتر به خطر می اندازد يا اينکه مردم بدانند چه کسانی و چگونه در قالب وبلاگ و روزنامه نگار و نماينده ی سازمان دولتی ملی جوانان، بر ضدشان فعاليت می کنند؟ اگر چند وقت ديگر که به ايران سفر می کنيد، شما را گرفتند و بر اساس تمام توهين هايی که در يک زمان به رهبر و مرجع تقليد ايران و همينطور مقدسات اسلام (بخصوص حضرت فاطمه) داشتيد و فکر کنم کماکان در وبلاگتان وجود دارند، به اشد مجازات محکوم شديد، نبايد اعتراضی کرد؟ مگر نه اين است که در قانون جزايی ايران اسلامی مجازات انتشار آن جملات اعدام است؟ اگر هم بگوييد از آنها پشيمانيد، قاعدتاً باز هم فرقی نمی کند؛ چون خيلی ها بعد از انجام جرم پشيمانند ولی چه سود!؟ در ضمن محض اطلاع در قانون جزايی حکم سه بار اعتراف به شرب خمر، اعدام است. خودتان بشمريد چند بار در وبلاگ به اين مسأله اعتراف کرديد. اگر شما را در ايران بنا به اين قانون، اعدام نکنند، آيا عدالت رعايت شده يا نه؟ مطمئن باشيد آرزوی من اين است که سالم و بدون مشکل برويد به ايران و حتی ماندگار شويد، ولی فقط خواستم تلنگری بزنم که از ديد قوانين ايران اسلامی بر فرض بی ايراد بودن محاکمه ی ايشان، شما و او هردو محکوم به اعدام هستيد. آيا اين قابل دفاع است؟

ای کاش شما که اينگونه از مجرم بودن اين شخص دفاع می کنيد، مانند افشاگری های ديگرتان، از گوگل يا وبلاگ اين شخص، فقط يک خط پيدا می کرديد که نشان دهنده ی افکار ضد مردمی (بخوانيد تروريستی) يا حتی ضد حکومتی او باشد. حتماً چون ديگر زنده نيست، افشاگری لازم ندارد! هنوز به ماه نمی گذرد که در مورد هشدار برای همين اعدام ها نوشته بوديد، هروقت اعدام شدند آنوقت اعتراض کنيد، و جالب است که اکنون هم می گوييد نبايد اعتراض کرد؛ چون مطمئنيد دادگاه های نظام در کمال عدل و عدالت، فقط ظالمان را به سازی اعمال خود می رساند. اميدوارم اين نظر را هم مانند فحاشی هايی که به شما می شود، به همراه پاسخ خود منتشر کنيد و اگر لازم بود با دليل و مدرک ثابت کنيد که ايشان عضو خطرناک يک گروه ضد مردمی بود و زنده بودنش برای جامعه خطرناک.

----------

• هودر: من قاضی نیستم و اینجا هم دادگاه نیست. من می‌گویم چرا شما هر وقت به ضررتان باشد مجرم را تبرئه میکنید و هر وقت به نفعتان باشد سیستم قضایی را قبول دارید. این که نمیشود. بالاخره سیستم قضایی مشروعیت دارد یا ندارد. از بی عرضگی قوه قضاییه است که اسناد مجرمیت یارو را نشان نداده و امیدوارم به زودی نشان دهد. جمهوری اسلامی هیچ کس را تا حالا بخاطر روزنامه نگاری اعدام نکرده است که این بخواهد دومی باشد. این آدم در هر جای دنیا بود با این جرایم اشد مجازات میگرفت.


:

اگر هم اون تروریست بحق اعدام شده رو محاکمه علنی هم می کردن این بیشرف ها میگفتن دادگاه غیر قانونیه و حکم عادلانه نیست اینها چشمشون رو روی جنایتای بیشمار گروهک ادمکش ریگی بستن اگه یکبار زن و بچه و خانواده خودشون رو اینها تکه پاره کنن اونوقت هم فریاد سر میدن که چرا تروریستها رو کشتین !!


:

آقای درخشان

در دادگاهای ایران به راحتی میتوانند یک بیگناه را مجرم محسوب کنند برایشان کاری ندارد که انقدر بیگناه را شکنجه میدهند تا به گناه نکرده خود اعتراف کند . آقای درخشان برای چی انقدر دست و پا میزنید؟! پول؟امنیت خود و خانواده تان؟ یا شایدم مانند خائنین وطن دنبال قدرت هستید؟ به نظر میاد آدم باهوشی باشید!!! باید متوجه شده باشید که اینها برایتان عاقبتی ندارد. من به عنوان یک ایرانی مخالف اقدامات ریگی هستم. چرا که او هم رفته چند تا سرباز صفر (که به ناچار سربازی آنها در آن منطقه افتاده) را به گروگان و آن جوانان بی گناه را میکشد.

آقای درخشان به نظر من شما هم در جتایتهای آخوندها شریک هستید . چند ماه پیش اعترافات آرش(نام مستعار یکی از شکنجه گران معروف ساواک) را در شبکه یک خودمان نشان میداد با کمی تفکر میشود شباهتی بین شما و آن آرش را پیدا کرد .روزی شما هم باید در دادگاهای عدالت پاسخگو باشید .

----------

• هودر: بابا یارو یه شبکه داشته به اسم «الجهاد» که باهاش برای ریگی آدم حذب میکرده و توش برای آدم ربایی و بمب گذاری و قتل برنامه ریزی میکرده. چطوری میشه وزارت اطلاعات هیچ سندی از یارو نداشته باشه و قاضی فقط بخواد روی اعترافات طرف حکم بده. همچین چیزی برای یه همچین جرم گنده‌ای محاله و سابقه هم نداره. دیدی هم که خیلی وقتها آدمها به دلیل کافی نبودن مدارک وزارت اطلاعات تبرئه شدند. آخرین مثلا دیروز محبوبه حسین زاده از کمپین زنان. یا مثلا ماجرای حسین موسویان که حکمش خیلی ضعیف تر از چیزی بود که وزارت اطلاعات می‌خواست. شما انگار از مسایل قضایی هیچی نمیدونی. برو یه کم مطالعه کن و اینقدر مملکت خودت رو دست کم نگیر. امیدوارم هرگز گذرت به دادگاه نیفته، ولی اگه یه روز بیفته میبینی که شهر هرت نیست.


:

سلام. خوب بود. هر چي بيشتر اينا فحش ميدن مشخص ميشه دقيق تر زدي به هدف


:

سلام.مسئله اين نيست كه كسي تروريست رو شهيد مي خونه..مشكل در اينه كه چرا بر خلاف قانون اساسي دادگاه به طور غير علني و بدون حضور هيات منصفه و حضور وكيل مدافع برگزار ميشه. وقتي چنين احكامي سربسته صادر و اجرا ميشه بازار شايعه داغ ميشه، و تشخيص حق از ناحق ناممكن. به نظر من تا وقتي براي افكار عمومي (كه در اصل هيات منصفه غير حكومتي بايستي آن را نمايندگي كند)سند قانع كننده‌اي براي اثبات مجرميت ايشان صادر نشود، اصل بر برائت است و ايشان بي‌گناه اعدام شده و اگر توسط عده‌اي شهيد خوانده شود جاي شكايت نيست.

----------

• هودر: علنی بودن دادگاه الزامی نیست در موارد امنیتی. هیات منصفه هم فقط برای بعضی موضوع‌ها مثل طبوعات وجود داره و نه همه چیز. مثلا دادگاه ها خانواده هم هیات منصفه نداره. ولی تو از روی چه سندی میگی طرف وکیل مدافع نداشته؟ حکم طرف قبلا اعلام شده بود و کلی هم بخاطرش همین حقوق بشری‌ها جارو جنجال کردند. فقط اجرای حکمش ناگهانی بوده. ولی به نظر من سیستم قضایی باید بهتر اطلاع رسانی کند و مدارک و شواهد جرایم افراد را ارایه کند. در تهران این کار را می‌کنند، ولی در شهرستان‌های دورتر هنوز این مشکلات هست.


:

حسین، خیلی یک طرفه به قاضی میری. ما نمی‌دونیم که دادگاه منصفانه و عادلانه بوده. در ضمن می‌دونیم که سیستم قضایی ایران ناشفاف،‌ ناکارآمد و ناعادلانه رفتار می‌کنه. حسین از اونور ‍‌ پشت بوم افتادی پایین . از مخالف با جنایتهای آمریکا جنایتهای ایران رو ماست مالی می‌کنی.

اما این مصاحبه شیرین عبادی رو با تلویزیون هلند ببیؤن.. شهلا لاهیجی هم توش هست. من فکر می‌کنم اینها اشتباه دارن می کنن...

http://www.nos.nl/nosjournaal/artikelen/2008/8/5/050808_iran.html

----------

• هودر: عزیز من. همین که منصفانه بودن دادگاه رون زیر سوال ببری نشون میده که مشروعیت سیستم قضایی رو قبول نداری و سیاسی برخورد میکنی. سیستم قضایی ایران با اون سی سال پیش که می‌زدند آدمها رو توی راهروی دادگاه میکشتند فرق داره و اگر اینطوری که تو میگی بود سنگ روی سنگ بند نمی‌شد. آیا واقعا همین احساس را درباره سیستم قضایی آمریکا یا هر جای دیگر داری که همه‌ی احکامشان غیرعادلانه است، مگر اینکه خلافش اثبات بشه، یا اینکه فقط با ایران این حس رو داری؟ در ضمن، بگو لطفا کجای مراحل دادرسی‌اش غلط بوده حداقل. آخر سر اینکه کجا تا حالا جمهوری اسلامی یه روزنامه نگار رو اعدام کرده که این دومیش باشه؟ اینا اگه میخواتن کسی رو اعدام کنن گنجی و باقی و عبدی و زیدآبادی و نبوی رو اعدام میکردن که هزاران بار بیشتر از این یارو حرفشون خواننده داشته.

همه جای دنیا بعضی محاکمه‌های مهم و امنیتی غیرعلنی برگزار می‌شه. حالا اگه سندی داری که رویه‌ی قضایی این حکم ناقص یا غلط بوده رو کن.


:

ایشالا یک روزی هم قسمت شما بشه... ایشالا به همین نزدیکی!!! خاک تو سرت بکنن


:

آقای حسین درخشان اگر از سفسطه ای که در رابطه با تایید حکم اعدام مرحوم میرنهاد کردید بگذریم مقاله تان با این الفاظ رکیک برای قهوه خانه ها مناسب است.


:

من قبلا نوشته هات را می خوندم ولی جدیدا ترجیح می دم کیهان بخونم چون اونا سالهاست همین جوری می نویسن و هر سال تغییر موضع نمیدن و بخاطر این همه سال تلاش مطالبشون اصالت پیدا کرده ولی تو تازه کاری و ثبات فکری نداری. ولی بازم هر وقت بخوام که میزان تحملم را در برابر افکار مخالفم بسنجم یک سری به سایتت می زنم بنظرم همه ما برای صیقل دادن روح استبداد زدمون باید همین کارو بکنیم. راستی چی شد که تو این جوری شدی برادر حسین؟؟


:

با mas , و آقا پسر کاملا موافقم


:

اگرراست میگن چرا محاکمه علنی و با حضور موکل نبود.انو میدونی هر گونه فعالیت سیاسی مدنی و اجتماعی در بلوچستان قد غن است و هر فعال سیاسی اخرش یا می شود قاچاقچی یا وهابی یا تاجزیه طلب. میتونی یک گروه در بلوچستان نام ببری که فعالیت مدنی شان مورد پسند جنابعالی اند و اتهامی هم تاکنون نخورده اند؟آیا میدونی بودجه ای که صرف دیوار مرزی استان میشود از کل اعتباات بهداشت واموزش و پرورش بیشتر است.تو که از باندهای اونجا خبر ننداری چطور میتونی در مورد سلب حق حیات از دیگران قضاوت کنی.؟


:

من در نجاست بودنت حسين جان در عجبم!! تو معناي مجسم تهوع استفراغ و نجاستي ننگ بر آناني كه با لينك كردن وبلاگشان توسط تو ساكت ماندند وبلاگ آنها هم نجس شد!!


:

اخه بیشعور، تو به گزارش دادگستری استناد میکنی که بقول خودشون سرتاپا فساده؟


:

فقط می خوام بدونی. که خیلی خ.ایه مال و خواهر.کسته هستی همین


:

دیوث حرومزاده - تو بهتر نیست به تخصص خودت سرویس دادن به حوزه علمیه از در پشتی توجه کنی؟ جنده بیشرف تو کی هستی که فکر می کنی می تونی حکم اعدام رو تایید یا رد کنی؟


:

بانظرت موافقم و این نشان از بی خبری و تنبلی فکری کسانی است که فقط بلدند اشک بریزند ولی نمی دانند چه وقایعی در صحنه جدال های بین المللی قضیه را به اینجا کشانده که دولت ایران حالا باید با این خشونت و با اعدام از تمامیت ارضی اش دفاع کند .


:

من هم با کلاً با حکم اعدام مخالفم. اما اگر این اعدام طبق قانون بوده و به دلیل مشارکت در قتل کسی و انجام عملیات تروریستس بوده، روزنامه نگار بودن یا آخوند بودن یا دکتر بودن یا وبلاگ نویس بودن و ... نمی تواند مانع این اعدام باشد. اشکال اینجاست که جریان چوپان دروغگو اتفاق افتاده و باور کردن گفته های نظام خیلی سخت شده است. آقای حسین درخشان که اینقدر از اعدام این آقا دفاع میکنی (دفاع از کشتن کسی به نظر من خیلی کار سختی است)، آیا مدرک و سندی در خصوص همکاری وی با این گروه تروریستی دیده ای؟ چرا دادگاه این مدارک را برای تنویر افکار عمومی منتشر نمی کند؟


:

تو هم هنوز هیچی نشده داری مثل جنتی فکر میکنی. به زودی لایق ابا و عمامه هم خواهی شد.


:

چند بار کون دادی تا حالا؟ اگه ندادی که بدا به حالت چون به زودی قراره که بدی. J-K Org


:

What about your master Mr.Khomenie and th killing of summer of 86?. He was terrorist too.


:

نوشته اید: "... شوخی که نداریم..." چطور شد که خودتان را در تیم بازجویی و قضاوت نشانده اید؟


:

سلام حسین. با بعضی از حرفات موافقم و با بعضی دیگر مخالف. اما از اینکه جرات شنا کردن در جهت خلاف آب رو داری ازت خیلی خوشم می یاد.


:

فکر نکنم که درخواست دادگاه عادلانه و با حضور وکیل انتخابی و هیات منصفه درخواست زیادی باشه. چون هیچ کدام از این ها رو نداشته دادگاه عادلانه نبوده و اعدامش ظلم در حق اون و همه مردم بوده.


:

بی شرف مادر جنده اته


:

جندالله قاتل و تروریسته. در این که بحثی نیست. اما کسی که محاکمه علنی نشده و هنوز در مورد جزئیات اتهامش اطلاعی در دست نیست از کجا معلوم تروریست بوده و همکار جندالله؟ فرض شما بر اینه که هرچه آن خسرو(ج.ا.ایران) کند شیرین بود (و کاملا درست)

----------

• هودر: همه جای دنیا بعضی محاکمه‌های مهم و امنیتی غیرعلنی برگزار می‌شه. حالا اگه سندی داری که رویه‌ی قضایی این حکم ناقص یا غلط بوده رو کن.


:

نه حسین جان. در آمریکا هم هیج وقت کسی رو بخاطر عضویت در یک گروه تروریستی اعدام نمیکنند. ممکنه کسی رو بخاطر انجام عمل تروریستی اعدام کنند ولی عضویت در یک گروه تروریستی مجازاتش اعدام نیست و یک مدت زندانه. اتهام این شخص اگر هم درست باشه "ارتباط با گروه های تروریستیه". میشه یک نفر رو نام ببری که در آمریکا یا فرانسه به جرم ارتباط با القائده اعدام شده باشه؟



  لينک‌دونی - Aug. 5

اندر بازگشت به وطن، در باب غذا


با اینکه خیلی دلم برای غذای ایرانی خانگی تنگ شده، ولی می‌دانم که بعد از چند ماه که برگشتم ایران و هر روز رفتم هانی (یا جاهای مشابهی که من ازشان خبر ندارم) و غذاهای جورواجور ایرانی خوردم و چاق و چله شدم، دلم برای یک سری غذاهای دیگر دنیا تنگ خواهد شد.

البته قبلش بگویم که در ایران برای اولین بار در زندگی‌ام می‌خواهم بطور منظم بروم باشگاه آمادگی جسمانی یا همان جیم خودمان که سر وزن بمانم و کمی عضلاتم را که در اثر یک سال زندگی در این لندن خراب‌شده‌ی گران تحلیل رفته‌اند، حالی بدهم. اینجاها اینقدر این چیزها گران است که آدم اگر کار تمام وقت نداشته باشد از پسش برنمی‌آید -- البته اگر هم داشته باشد آن وقت انرژی و وقت آن را پیدا نمی‌کند.

برگردیم سر غذا. (البته هشدار می‌دهم که اگر بالای ۱۸ سالتان است و گرسنه‌اید بقیه‌ی این مطلب را نخوانید) نگرانی من آن است که تنوانم در تهران سالاد تبوله‌ی لبنانی، سوپ سرد یا گازپاچوی اسپانیایی، سوپ شیره‌ی نارگیل تایلندی، سوپ رامن و رشته‌ی برنجی ژاپنی، نیوکی ایتالیایی، خوراک کوسکوس مراکشی، پاستل دناتای پرتغالی، کرم بروله‌ی فرانسوی و خیلی چیزهای دیگر را که الان به ذهنم نمی‌رسد (شاید چون گرسنه نیستم) پیدا کنم. حالا رستوران سرش را بخورد، من نگرانم که مواد اولیه‌ی بعضی از این غذاها را هم نتوان پیدا کرد. مثلا طبیعتا من هیچ جا نمی‌توانم پروشوتوی پارمای ایتالیایی پیدا کنم و تا هنوز هوا گرم است دور نکه‌های آب‌دار طالبی بپیچم و خودم را در بهشت احساس کنم؟ یا مثلا حبه‌های کاپری خشک یا تر، یا پنیر موتزارلای تازه‌ی گرد وقلمبه، یا رشته‌ی سفید و درشت اودن ژاپنی از کجایم بیاورم؟

راستش را بخواهید یکی از برنامه‌هایم در تهران این خواهد بود که درست و حسابی شروع به آشپزی کنم. اولا که چون خیلی از غذاهایی را که دوست دارم احتمالا جایی نمی‌شود پیدا کرد، دوم اینکه تازگی‌ها در خودم یک جور نیاز به کارهای غیرذهنی و با دست و بالم (بله، من دو تا بال مخفی هم دارم) می‌بینم. دلم می‌خواهد یک چیزی را از اول تا آخر درست کنم بدون اینکه دست به ماوس و کی‌برد بزنم. احتمالا شما هم همین حس را دارید گر صبح تا شب کارتان پشت میزو کامپیوتر است. سوم اینکه سی و سه سالم شده و دیگر زشت است که فقط چندتا غذای ساده بلد باشم درست کنم. چهارم اینکه خانم‌های باهوش و زیبا از مردانی که آشپزی بلدند، حتی اگر مثل من متوسط باشند، خوششان می‌آید و درست است که من الان دوست دختر دارم، ولی معلوم نیست وقتی به ایران برگردم چه خواهد شد.

حالا اینها هیچی، اگر صبح هوس یک اسپرسو ماکیاتوی داغ (یا کافه نوازت بقول فرانسوی‌ها یا کافه کورتادو بقول اسپانیایی‌ها) و مرغوب به همراه یک پن او رزن یا پن او شکلات بکنم و بخواهم یک جا در پیاده‌رو، زیر آن درخت‌های چنار خوشگل تهران، بنشینم و جودیت باتلرم را بخوانم و سیگاری دود کنم، باید چکار کنم؟

می‌بنید که مشکل یکی دو تا نیست و من می‌دانم که آدم اگر سالها به این چیزها عادت کرده باشد، سخت است یکدفعه از آنها دل بکند. برای همین می‌دانم که زندگی در تهران پس از هشت سال بخاطر همین دلایل پیش‌پاافتاده برایم زیاد آسان نخواهد بود. ولی خب، آن انرژی و محیط بکر و تشنه و مهربانی که در آن شهر پیدا می‌شود، با این حس خوبی که آدم از زندگی در کنار پدر و مادر و خواهر و برادر و فک و فامیل و دوست و آشنا پیدا می‌کند، احتمالا به تحمل این سختی‌ها می‌ارزد.

من برخلاف تصور خیلی از شما برای خودم یک تصویر آرمانی و بهشتی از ایران نساخته‌ام و می‌دانم که هزار جور مشکل کوچک و بزرگ که اینجا ندارم، آنجا خواهم داشت. ولی می‌خواهم برگردم و یکی، دو سالی در میان مردم خودم زندگی کنم و چیزهای جدید یاد بگیرم و تجربه کنم. می‌خواهم در غم و شادی آنها پس از هشت سال شریک باشم و اگر هم سودی می‌توانم به کسی برسانم، به مردم مظلوم و خوش‌قلب خودم برسانم تا این خارجی‌های شکم‌سیر اروپایی و آمریکایی.

ولی ممکن هم هست که نتوانم طاقت بیاورم و خیلی زودتر از آن چیزی که فکر می‌کردم، به دلایل ساده‌ی بالا یا دلایل دیگری که باید درباره‌شان بنویسم، ایران را دوباره ترک کنم. این را هم می‌دانم. با وجود تمام اراداه و انگیزه‌ام برای ماندن، ممکن است به این نتیجه برسم که از بیرون بیشتر و بهتر می‌توانم به مردمم کمک کنم تا از داخل. ولی به‌هرحال می‌خواهم امتحان کنم و در ضمن مهمترین نکته آن است که دلم می‌خواهد بتوانم بیایم و بروم و رابطه‌ام را نگه دارم.


Excerpt: I know going back to Iran and living there would not be that easy. But it's worth trying. One thing that I'm sure I'll miss would be Italian, Thai, Lebanese, French, Japanese, and Portuguese cuisine. :) Unless Tehran has really changed into a more cosmopolitan city. We'll see.

نظرات ديگران
:

واقعا دلم برات کباب شد چه زجری می کشی . دلم برات می سوزه که کل زندگیت شده این جور ادا و اطوار ها. تو حتی این ضد آمریکایی بودنت هم از سر مد و هوسه. اصولا چون محبوبیت آمریکا کم شده و عده از احمقان عالم به دلیل عدم درک صحیح از اوضاع خاورمیانه این طرفکی رفتن تو هم با خودت گفتی ااا این مد جدیده ما هم بریم سراغ این بازی ها.


:

احتمالا حسين شريعتمداري وقتي بياد ملاقاتت در اوين برات "پروشوتوی پارمای ایتالیایی " مي آره. چون فكر نكنم پروشوتوی پارمای ایتالیایی جزو برنامه ي غذايي اوين باشه.


:

I think you should go to Iran asap. And don't worry, we promise to supply you with "Crème brûlée" no matter what, even if you are in Evin.


:

Hoder! Yes, you should go for that. I mean going to Iran. Seriously, don't think about that too much. Just go. You have all my support. Personally, I am looking forward to read your very first post from there.

And as for all the stuff that you may miss; just think about having a photo next to Ahmadinejad, that blacksmith son with those rough hands because of too much working for building Iran, and his pants rolled up because of too much shit... oh sorry where was I... yes! think about that, that only photo will make up for all the loss....


:

اشکالی نداره نگران نباش !

گاهی اوقات وقتی پست هات رو میخونم حس میکنم وارد سایت جوکستان شدم 6 سالی میشه وبلاگت رو هر روز میخونم دفاع کردنت از احمدی نژآد هم دیگه اوج این جو گیریه اونوقت تو با دوست دخترت تو پاریس نشستی و بی خبر از بطن متعفن اجتماعی که احمدی نژآد درست کرده ازش حمایت میکنی !


:

I hope you have a great time there and never leave iran


:

حسین کمتر چرت و پرت بگو. در حال حاضر بیشتر ایرانیها در مورد احمدی نزاد مثل نبوی فکر میکنند. تو همه را به کیش خود میپنداری. شاید هم برای اینکه ایران اذیتت نکنن میخوای خود شیرینی کنی. بهر حال امیدوارم عقلت سرجاش بیاد یا اینکه عقاید مزخرفتو برای خودت نگهداری. یه چیزی بگم من چندین ساله که وبلاگتو میخونم ار نظر محتوایی هر روز بدتر میشه. احتمال میدم که این مطلبو حذف کنی ولی خوب حداقل خودت میخونی ...


:

انصافا که تنت می خاره، برای خیلی چیزا! از شوخی که بگذریم، امیدوارم ماجراهای اولیه ات به زود حل و فصل شه. در مورد لندن هم دست گذاشتی رو دلمون، این یکی دو ماهی که برگشتم اصلا نمی فهمم روزها چی می شه و پول ها کجا می ره و هیچ به هیج، بگذریم... دیگه این که بیشتر اونایی که گفتی تهران هم پیدا می شه، دست کم نگیر...


:

You'll end up drinking VAJEBI...make sure you find a good cocktail recipe to make it a bit tasty!


:

بابا حسین جان بیخیال مگه کس خل شدی ؟ من شوخی کردم گفتم پاشو بیا شام مهمون من ، فکر کردی اینجا واقعاً بیخیالت میشن ؟ با این چیزایی که تو قبلاً نوشتی ؟ بابا ما دوست داریم همون جا بمون وبلاگت رو بنویس. البته اگر اومدی ایران و بهت گیر ندادن من سر قولم هستم.( هرچند بهت گیر بدن هم بعد از یه مدت وت میکنن)


:

اونوقت اینا رو با احمدی نژاد با هم می خواین بخورین؟ اونم بشینه با دستای زبرش از این چیزایی که نوشتی نوش جان کنه؟


:

ببین برادر این همه اسم غذاها را ردیف کرده ای و بهانه اورده ای که دلت برایشان تنگ خواهد شد. البته که تنگ خواهد شد. برای خیلی چیزهای ساده ترش هم تنگ خواهد شد. اما جون ما باز چی فیلمی داری انهم درست در استانه انتخابات


:

ای ول حسین. فرصت خوبی است. فقط یک قول هم بده: لچ نکنی با کسی. اگر متوجه شدی راهی که در یک سال اخیر رفته ای ایراد اساسی دارد، همینجا بیان کنی... گرچه قول دادن نمیخواهد.شفاف تر از این حرف هایی. اگر هم نشد و همین حسین درخشان ماندی، تو را به خیر.روزگارت خوش.دلت برای آدم ها هنوز بتپد، برای زندگی شان، برای آزادی شان، برای همه چیزشان.حتی اگر شیرین عبادی باشند، شادی صدر باشند، طرفدار آمریکا باشند.خیلی که نتوانستی همزادپنداری کنی، دلت برای آدم ها بسوزد. احتمالا مدتی در زندان خواهی بود(نمیدانم چقدر هماهنگ کرده ای.منظور خاصی ندارم.صرفا فکر میکنم شاید قول هایی داده ای و قول هایی شنیده ای).سعی کن آنجا و زیر آن فشار ها به همه چیزت پشت پا نزنی.چون میدانی که دیگر کسی پشت سر تو نیست که بیاید و دستت را بگیرد تا بحران های بعد از زندان را تحمل کنی.حتما با دکتر روانکاو خوبی از حالا هماهنگی کن که برای چنان شرایطی کمکت کند. غذا... راست میگویی مهم است.اما نه به مهمی این چیزها.یادت باشد در تهران دیگر حق نداری درباره ی دوست دخترت در وبلاگ چیزی بنویسی.خودت میدانی دیگر... خدا یارت.حقیقت جویی ات قابل تقدیر است.

----------

• هودر: من هیچوقت با خودم تعارف نداشته‌ام. شک نداشته باش که هر وقت فکر کنم اشتباه کردم می‌گم، کما اینکه تا حالا هم گفته‌ام. زندان هم فکر نمی‌کنم ببرندم. ولی بازجویی در خدمتشان هستم حداقل برای یکی، دو هفته. اگر هم به دادگاه ببرندم هیچ مساله‌ای نیست. قبول دارم که اسراییل رفتن و بعضی نوشته‌های قدیمم جرم بوده. ولی برایشان دفاع دارم و برای بعضی‌ هم آماده‌ی مجازات هستم. هر چه که باشد. من اگر این سیستم را مشروع می‌دانم نمی‌توانم فقط تا وقتی که به نفع خودم بود قوانین آن را بپذیرم. در ایران هم اگر دوست دخترم بیاید او را عقد می‌کنم و می‌شویم نامزد لابد تا گیر اسلامی‌اش هم حل شود! ولی فکر نمی‌کنم اینقدر سخت گیری بکنند. مسایل و خطرات خیلی بزرگتری هست که باید به آنها رسید.


:

از قصد این مطلب رو نوشتی که فحش بخوری نه؟ که بهت برینن که تویی که از دست زبر احمدی نژاد حرف میزنی و به عبای شکلاتی ترجیحش میدی چرا میخوای کاهدونت رو پر از این اشربه ها و اطعمه ها کنی؟نمیخواد isp چک کنی و بگی من آمریکام. حداقل مثل تو مزورانه سنگ مردم فقیر رو که گرونی کمرشون رو خم کرده به سینه نمیزنم و همزمان برای همون مردم قمپز غذا کس کشی و اینها نمیدم که خودت میدونی از هر کس کش و کوشی کس کش و کوش تری. بقیه دوستان هم نیازت به فحش خوری رو تغذیه میکنند.نگران نباش....


:

تبریک میگم حتما تو برنامه ایرانت بازدید از روزنامه کیهان و دوست عزیزت حسین شریعتمداری را هم فراموش نکن خدا رو چه دیدی شاید بردنت ملاقات اخمدی نژاد معجزه هزاره سوم و یا رهبر انقلاب روهنا فدانا. فقط عزیزم نمی دونم تو غذایی که می خواهی درست کنی گوشت استفاده می کنی خیلی گرون شده گوجه یا سیب زمینی چطور. نمی دونم شاید می یایی که حقوق مزخرف نویسی رو بگیری . امیدوارم تو ایران بهت خوش بگذره تو هم یک ایرانی هستی حق داری برگردیدی به کشورت.


:

راستش این دلتنگی ها ماکزیمم در 3 ماه اول جبران میشه و دیگه از همه شون فکر کنم زده بشی. همچین که وارد ماه چهارم بشه (اگه به اون جا هم قد بده) تازه می بینی که ای بسا دوری و دوستی خیلی بهتر و موفقیت آمیزتر بوده. اما می تونم درک کنم که بعد از این همه سال بخوای برگردی و همه چیز رو خودت تجربه کنی. البته به نظرم از خیلی لحاظ ها دچار تضاد خواهی شد. ولی شاید مشکل اساسی دیگه واست سیاسی باشه و یه ذره از خوردنی و خوراکی بگذره و یهویی ببینی سر از اوین درآوردی. اون وقت می فهمی که واقعاً این مشکلاتی که بهش فکر می کردی هیچ شباهتی به مشکل نداره!!


:

اون چیزهایی که در مورد زیر درخت چنار نوشتی، از دوره‌ای که کافه نادری از مُد افتاد دیگه نه در تهران بلکه هیچ کجای ایران پیدا نمیشه! البته باید بگم پتانسیلش هست، ولی شعور راه‌اندازی همچین جایی کم پیدا میشه. حالا شاید بتونی چند نفر اینکاره رو پیدا کنی که هم پولش رو داشته باشند هم سلیقه و هم شعور و هم علاقه به یادگیری، که بتونن یک یا چند جای مشتی در نقاط مختلف تهران یا شهرستان‌ها راه بندازند. اطراف پارکها، بالاهای شریعتی، خیلی جاهای ولیعصر، و حتی خیابونهای پردرخت جنوب تهران خوراک این جور کارهاست.


:

I am glad u made yr decision.I lived in the UK mainly in London for 8 yrs and recently moved back to Iran.I reassure u that u will enjoy it but as they say:if u immigrant once u r an immigrant for life!!so be prepared for migration for the rest of yr life!!!I like yr left wing ideas and warn you to be ready for an awful Capitalist Iran.take care



از جنوب فرانسه تا فارس نیوز


جای شما خالی یک چند روزی را با دوست دختر عزیز در تعطیلات بودیم. از پاریس با ماشین کرایه‌ای راه افتادیم به سمت بندر مارسی در جنوب فرانسه. در راه از منطقه‌ی پروانس (جنوب غرب فرانسه) گذشتیم که به نظرم خیلی شبیه به شیراز و کلا استان فارس بود از نظر اقلیم و آب و هوا و حتی از نظر تاکستان‌ها و باغ‌های میوه‌اش. حیف که فقط شیراز بی‌شراب شده است.

در نزدیکی آوینیون، همان شهری که به جشنواره‌ی تئاترش معروف است، یکی از دوستانم یک باغ بزرگ داشت که چند روزی هم جای دوستان خالی آنجا ماندیم و استراحت کردیم. اتفاقا آنجا با یک خانم میان‌سال ثروتمند یهودی آمریکایی آشنا شدم که از من بیشتر طرفدار احمدی‌نژاد و ضد اسراییل بود.

یکی دو شب هم در مارسی ماندیم و کمی لب دریا آفتاب گرفتیم و ماهی‌های تازه و خوشمزه و شراب‌ رُزه خوردیم و از ارزانی طالبی که در پاریس چهاربرابر قیمت است لذت بردیم. (کاش اینجا انگو یاقوتی بود تا به دوست دخترم آن ترکیب بهشتی طالبی سبز و انگو یاقوتی و شربت آب لیمو را نشان بدهم) کلی هم عکس گرفتیم که باید بفرستمشان به فلیکر و شاید این بالا ببینیدشان. البته فقط خودم را. مغز خر نخورده‌ام که زندگی خصوصی خودم را با وجود این همه دشمن پرچم کنم! (صحبت از خوردن بود، کسی تا حالا مغز خر خورده است ببیند چه مزه‌ای است؟)

حالا از این سفر گذشه، قرار بود من الان در تورنتو باشم. در روز اول کنفرانس دوسالانه‌ی مطالعات ایرانی قرار بود مقاله‌ای را با عنوان «نیویورک تایمز بر ضد ایران: روایت‌های خبری درباره‌ی نفت و اتم» ارایه کنم که درباره‌ی روایت‌های مشابهی بود که نیویورک تایمز درباره‌ی برنامه‌ی پنجاه سال پیش ملی شدن نفت و برنامه‌ی اتمی ایران ساخته است؛ همینطورکاراکترهای مشابهی که از بازیگران اصلی این روایت یعنی مصدق و احمدی‌نژاد ساخته است.

ولی متاسفانه یکی از مراکز دانشگاهی انگلیس که قرار بود خرج این سفر را بدهد در آخرین لحظات اعلام کرد که منصرف شده است و من هم طبیعتا از این سفر منصرف شدم. آن‌قدر هم حالم گرفته شده بود که دیگر نشد حتی به آقای توکلی، برگزارکننده‌ی کنفرانس، ایمیل بزنم و بگویم که نمی‌روم و بعدش هم که در سفر اینترنت درست و حسابی نداشتم. البته کمی هم دلخور شده بودم که بدون اینکه از خودم سوالی بکنند من را در یک پانلی که یک آقایی از دانشگاه تل آویو اداره می‌کرد گذاشته بودند. بخصوص که سخنران دیگر آن هم یکی از «دیپلمات»های ایرانی-آمریکایی از سفارت آمریکا در دوبی بود. به نظرم بدجنسی ناجوانمردانه‌ای آمد برای گرفتاری درست کردن برایم در ایران و از یک جهت خوشحالم که نرفتم.

از اینها گذشته دیشب که رسیدم دیدم چند تا ایمیل آمده از دوستان که خبر داده بودند که خبرگزاری فارس یکی از مطالب وبلاگم را ورداشته و کار کرده. دستشان درد نکند. هرچند که من را «اپوزیسیون» خوانده‌اند و هرچند به غلط ساکن کانادا معرفی‌ام کرده‌اند و به اشتباه مطلبم را در واکنش به گفتگوی ان.بی.سی با احمدی‌نژاد نشان داده‌اند. ولی باز هم دمشان گرم که به هر حال یادی از ما کردند و صدای این وبلاگ به ناحق فیلترشده را به داخل ایران بردند.


Excerpt: Notes about the event of the last week. I'm lazy to summarize it!

نظرات ديگران
:

آها راستی یادم رفته، کی اون شراب رو از شیراز برده؟ کی برگردی ایران واست درد سر درست میکنه؟ کی دشمن مصدقه؟ نمی دونم من حافظه ام ضعیف شده یا تضاد های نوشته های تو اینقدر آزار دهنده شده. آخر پاییز منتظریم


:

عقده ای بدبخت!


:

Could you upload your presention somewhere or send me a copy? I would appreciate it.


:

ناراحتی نداره , وبلاگ به ناحق فیلتر شده شما هم به میمنت مدیحه سرایی شما از جمهوری اسلامی انشاا... بزودی مورد عنایات ویژه وزارت ارتباطات وفناوری اطلاعات!!دولت مهرورز وعدالت محور رییس جمهور محبوبتان قرار خواهد گرفت . تا یادم نرفته , شما همیشه نظراتی رو که حاوی 2کلمه حرف حسابه رو حذف میکنید ولی فحاشی هارو در معرض دید قرار می دهید؟در این مورد هم به رییس جمهور محبوبت رفتی !!بمیرم برات که اینقدر مظلومی


:

I bet you felt like you've been kicked in the balls when you saw how Fars had called you an opposition figure. See hoder. Licking Ahmadinezhad's boots all the time will not get you anywhere and this is how you get paid back. Good luck when you get back to Iran..



  لينک‌دونی - Jul. 25

 
 




--
- Hossein Derakhshan
Weblog: http://hoder.com

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages