[E:M] A letter to my beloved Human Rights businesswomen + 60 Afghan kids killed by Americans

2 views
Skip to first unread message

Hossein Derakhshan

unread,
Aug 30, 2008, 9:44:03 AM8/30/08
to editor...@googlegroups.com, chal...@googlegroups.com

 سردبیر:خودم


نگاه فراساختاری حسین درخشان به ایران و ورای آن


تازه ترین مطالب این وبلاگ را که به درخواست شما به آدرس ایمیلتان فرستاده شده است. لطفا ببینید و برای دوستانتان هم بفرستید.اگر می‌خواهید اشتراکتان را قطع کنید، پایین صفحه را نگاه کنید. برای مشترک دوستانتان آنها در این خبرنامه میتوانید آدرس ایمیل آنها را در این صفحه وارد کنید:  » فرم اشتراک ایمیلی «سردبیر: خودم»

توجه: برای دسترسی به این وبلاگ بدون فیلتر از این به بعد میتوانید از این نشانی استفاده کننید: httpS://i.hoder.com

 

  لينک‌دونی - Aug. 29

جای من هم گونه‌ی گل‌انداخته‌اش را ببوس


صبح‌ات به‌خیر خانم فعال حقوق بشری عزیز،

امیدوارم دیشب در آغوش مرد زندگی‌ات خوب خوابیده باشی. می‌دانم که خیلی وقت نیست که با چشم‌های پف کرده از خواب بلند شده‌ای و قبل از هر چیزی به اتاق کوچک دختر یا پسر فسقلی شیطانت سر زده‌ای و صورت آن فرشته‌ی کوچک را که در خواب هم لبخند می‌زند چنان بوسیده‌ای که انگار هیچ چیزی در دنیا مهم‌تر و گران‌تر از او نداری. می‌دانم که بعد از آن به حمام رفته‌ای و تن نرم و لطیفت را زیر آب ولرم صاوبنی کشیده‌ای، موهای بلند خرمایی‌ات را شسته‌ای و الان داری از سایش پوست لوسیون خورده‌ی ابریشمی‌ات با آن جنس نرم لباس سفید و حوله‌‌ای‌ات لذت می‌بری.

می‌دانم که برای خودت چای یا قهوه‌ی داغ درست کرده‌ای و پشت کامپیوترت نشسته‌ای و داری ایمیل‌هایت را می‌خوانی. چقدر دوست داشتنی شده‌ای الان که داری ایمیل دوست‌ات را در نیویورک می‌خوانی که از تو و دیگر اعضای فهرست ایمیلی همکاران حقوق بشری‌‌ات خواسته است تا در وبلاگت برای یک قاتل یا تروریست یا متجاوز بی‌گناه دیگری که قرار است هفته‌ی دیگر اعدام شود، مطلبی بنویسی. من بمیرم برای آن قطره‌ی اشکی که با خواندن آخرین کلمه‌ی نامه‌ی دوست نیویورک‌نشین‌ات به گونه‌ات غلطیده. من فدای آن دل نازک و طبع بشردوستانه‌ی تو.

ولی زود باش. الان است که آن فرشته‌ی کوچولو بیدار شود و نگذارد به بقیه‌ی کارت برسی. هرچند که می‌دانم هیچ شغلی برای تو الان از این بهتر نمی‌شود که روزها پیش آن فسقلی باشی و بدون دردسر سروکله‌زدن با مردان بی‌شعور توی اداره‌ها و دفترها و تاکسی‌ها و مغازه‌ها در همان خانه بنشینی و برای نجات قاتل‌های خوش‌تیپ و ترورویست‌های لبخند بر لب و متجاوزان معصوم فعالیت کنی و هر ماه هم به اندازه‌ی دویست و پنجاه برابر آن خانمی که تا چند ساعت دیگر می‌آید تا خانه‌ات را تمیز کند و ظرفهای میهمانی دیشبت را بشوید و پراهن‌های شوهرت را اطو کند حقوق بگیری. البته می‌دانم تقصیر تو نیست. تقصیر این ریال بی‌ارزش است که وقتی آن را از یورو تبدیل می‌کنی پف می‌کند و این همه زیاد می‌شود.

فقط خواستم بگویم که پریروز یک هواپیمای قشنگ و شیک آمریکایی که برای آزاد کردن مردم افغانستان از آن مردهای ریشو و بدبو و کثیف طالبان دارد فداکاری می‌کند، شصت‌تا بچه‌ی افغانی چشم بادامی شیرین را دور از جون آن فرشته‌ی آرمیده‌ی کوچک تو به بهشت فرستاده. بعضی ها را بی سر، بعضی‌ها را بی دست، بعضی ها را با موهای سوخته و صورت جزغاله شده.

البته اصلا انتظار ندارم کاری بکنی یا چیزی بنویسی یا امضایی جمع کنی. وقت تو ارزشش بیشتر از اینهاست و زندگی هم بالاخره همین است دیگر. روزی هزارها هزار آدم به دلایل مختلف به بهشت می‌روند و تو که نمی‌توانی برای همه‌شان کاری بکنی. تو فقط یک نفری و طبیعتا باید خرج زندگی‌ات را هم دربیاوری و می‌دانم و می‌دانی که فعلا نان توی دفاع از آدم‌کش‌های جذاب و چشم عسلی است.

امیدوارم که دراین صبح قشنگ دل نازک‌ات را با این خبر تلخ نیازرده باشم. ببخشید که چشمانت را برای خواندن این نامه در این صفحه‌ی سیاه‌پوشیده آزردم. من عزادارم، ولی تو باید به زندگی‌ات برسی. فقط وقتی برای سر زدن به اتاقش می‌روی جای من هم بوسه‌ای بر گونه‌ی گل انداخته‌‌ی آن زیبای خفته‌ات بزن.

دوست‌دار تو،


Excerpt: A letter to an Iranian human rights activist.

نظرات ديگران
:

جالبه که بی بی سی فارسی هیچ اشاره ای به خبر کشته شدن این 60 کودک نکرده . فقط توی صفحه افغانستان و او ته لیست یک جا یک خبر زده با این تیتر "واکنش کابینه افغانستان به تازه‌‎ترین تلفات غیرنظامیان" و نه اصلاً آماری از کشته ها داده و نه هیچ چیز دیگر. یعنی کشته شدن این کودکان خبر فرعی است و خبر اصلی "واکنش کابینه افغانستان" است. لابد با "استاندارهای بی بی سی" جور در نیامده!!!


:

عالی بود عالی بود ورود زیبایت را به ماه خدا ماه رمضان با این روشن بینی و شجاعت تبریک می گویم


:

Human rights is an industry and like any industry has its own interests and paid clients.

A few hundred children being brutally killed by Americans is not a sexy topic to be addressed by these human rights mercenaries.

The speed in which American empire is going toward moral bankrupcy and illigeitmacy, makes me very optimisitic. Optimisitic to the fact that WE WILL OBSERVE THE COLLOSSAL COLLPASE OF THIS NASTY EMPIRE IN OUR LIFE TIME.


:

خوشم اومد از این نوشتت. حسابی سیاه بود و مدل حقیقت-سرده-و-شما-دورو. ناراحتت شدم از کم پولی و گرونی لندن نالیدی. امیدوارم خوب و خوش باشی.


:

You and your viewers are bunch of shameful morons


:

چند وقتی شده که دارم وبلاگت رو پشت سر هم می خونم! وبلاگ نویس نیستم و نبودم ولی خواننده بودم از اون اوایل! جدیدا با یک سری از پست هات خیلی حال می کنم! حرف هایی می زنی که واسه خیلی ها که چشم و گوششون با تبلیغ های بی بی سی و سی ان ان و هالیوود ناجور کور و کر شده خیلی تلخه ولی عین حقیقته!


:

دمت گرم. خوب نوشتی ... و مردی کردی اینجا رو مشکی پوشوندی. ایول.


:

ایول! خدا بود.


:

من نمیدانم چند نفر از کسانی که برای تو ایمیل میزنند در ایران زندگی می کنند ولی اگر شما اینقدر طرفدار احمدی نژاد و حکومت ولایت مطلقه فقیه هستی چرا این بلاد کفر رو رها نمیکنی و نمی ایی در این باغ ارم زندگی کنی؟ چرا مانند یک مسلمان شیعه معتقد واقعی و پایبند به اصول دینی زندگی نمی کنی؟ همه رو از شیرین عبادی تا عباس میلانی تا اکبرگنجی وتمام مدافعین حقوق بشر را مسخره می کنی ولی حاضر نیستی بیای در این مملکت به همین احمدی نژاد مورد علاقه ات خدمت کنی؟ایا میشود یک مسلمان شیعه بود و طرفدار دو اتشه احمدی نژاد و ولایت فقیه !


:

What you are doing is revolutionary. Thanks


:

اها! یعنی کشته شدن بچه ها برات مهمه ، یعنی تجاوز به یک کشور دیگه رو محکوم میکنی ، یعنی اصولا برای جان آدمها ارزش قائلی . یادم نمی آید بعد ازحمله و تجاوز روسیه به گرجستان یک کلمه هم نوشته باشی یاهر موردی که درش آمریکا دست نداشته باشد. تو مشکلت صرفا با آمریکاست ، چرا دیگر چوس ناله میکنی و ادا در می آوری. هیچ چیز هم برایت مهم نیست جز اینکه به آمریکا یا متحدانش حمله کنی ، اصولا گور پدر آمریکا. بعدش هم گور پدر امثال تو. چپی هم چپی های امریکا ، لااقل آدم میخواند یک دمش گرم بهشان میگوید ، نوشته های تو به درد مسابقه نامه به یک کودک فلسطینی میخورد.


:

اگه فعال حقوق بشری بخواد از همه مظلومین از جمله مظلومین مورد غضب امریکا یا بقیه بزرگان فعال حقوق بشر یعنی : 1 - عنوانی برای شهرت . 2 - عنوانی برای بردن جایزه . نکته : دایره فعالیت : ایران : 1 - سنگسار ( که خوب این یه قلمو انصافا حق دارن ) ولی نمیگن { کی } سنگ میزنه - غیر از دور و وری ها و خانواده و کس و کار و در و همسایه قربانی مگه کس دیگه ای هم هست ؟ 2 - اعدام قاچاقچی ها . 3 - اعدام باج گیر ها و شرور ها و قاتل ها که احتمالا لواط هم کردن . ( در تیتر خبر اخبار حقوق بشری ترجمه میشود به : همجنس باز ( ترجمه : وبلاگ نویس ! ) و قص علی هذا . و صد البته بقیه مظلومان عالم شامل دفاعیات بشر دوستانه نخواهند بود . / البته دلم میخواد اینم بگم : هیچکس از اعدام هم وطن شاد نمیشه . کسی که بگه حقوق زن در ایران ضایع نشده یه مغرض به تمام معنیه . کسی که ندونه یه سازمان درست حسابی واسه حمایت از حقوق کودکان نداریم از مرحله خیلی پرته . { اما } این دلیل نمیشه واسه احقاق حقوق ستمدیده ها مون بریم تو صدای امریکا و داد بزنیم - از بلند گوی اونایی که فقط و فقط اشک تمساح میریزن . از بلند گوی اونایی که اگه بچه غیر امریکایی زیر دست و پاشون له ام بشه ککشون هم نمیگزه . به خدا نمیگزه . / نکته دیگه اینکه شک دارم که منظور هودر از نوشتن این مطلب خانم عبادی باشن . خانم عبادی با وجود ابزار شدن در دست غربی ها از توصیفات مطلب هودر ابدیده تر و کارکشته ترن . غیر از خانم عبادی فعال حقوق بشر نازنازی که قهوه صبحشون فراموش نمیشه زیاد داریم .


:

نه نشد، آخه تو تفاوت مرگ آدمها رو با هم تشخیص نمیدی.

آدمهایی که ما فعالان حقوق بشر براشون کار میکنیم،تمیزند، خارج رفته‌اند یا دست کم کراوات می‌زنند. با جمهوری اسلامی مخالفند و حرفهایی که میزنند شبیه حرفهای صدای آمریکا و آدم‌های باکلاس دیگه هست. باعث افتخار و بالا رفتن کلاس من میشه اگر من از حقوق اونها طرفداری کنم. باید بذاریم همه دنیا بفهمند که ما تو این مملکت آدم باکلاس هم داریم که دلش از بازداشت و محاکمه آدمهای بیگناه و شیک به رنج میاد. البته منظورم همه دنیا نیست، فرانسه و انگلیس و آمریکا است. ترکیه و پاکستان و افغانستان و چین و این گری گوری‌ها که آدم نیستند.

ولی افغانستان به ما ربطی نداره، خوب اونجا جنگه دیگه، بمباران هم میشه تر و خشک رو با هم میسوزونه. این که میگن ۵۰ تا بچه کشته شدن هم کمی اغراقه که توجه ما رو جلب کنند، وگرنه خود افغانیها که زن و بچشون رو آدم هم حساب نمیکنند، حالا چهار تاشون هم وسط جنگ کشته بشن دنیا خراب میشه؟ تازه وزارت دفاع آمریکا هم که تکذیب کرده. معلومه شایعه بوده. حالا خون ۴ تا بچه نشور دماغوی افغانی از خون اون همه آدم بی‌گناه متخصص شیک پوش که توی نیویورک در ۱۱ سپتامبر کشته شدن رنگین‌تر شد؟ اونها که خیلی بیشتر از دست دادن تا یه مشت افغانی که اصلا چیز زیادی هم ندارند که از دست بدند! اصلا بچه افغانی به ما چه؟ به فرض هم که خبر درست باشه، مگه ما باید توی همه کارهای دنیا دخالت کنیم؟ مگه من چقدر دل دارم که برای هم بسوزونم. تازه بیا و دل هم بسوزون؟ که مثلا بعدش چی بشه؟

خبر نداری که نژادپرستی، تبعیض نژادی و عقده خودکم‌بینی تا کجای روح ما نفوذ کرده.

پ.ن.: یکی از دوستام میگه اگر در مورد این افغانیها و فلسطینی‌ها توی وبلاگم بنویسم، ممکنه موقع گرفتن ویزای آمریکا به ضررم تموم بشه. میگن موقع بک‌گراند چک همه این چیزها رو بررسی میکنن. من اگه نتونم ویزا بگیرم هم از ورک‌شاپم می‌افتم هم از تولد ۳۰ سالگی مریم توی سانتا مانیکا جا می‌مونم. نه، ارزشش رو نداره. ربطی هم به من نداره


:

شاهکار بود. باید دید که این موضوع هم مثل مثلا" اون دختر 15 ساله تروریست که تو عراق چندهفته پیش گرفتنش داغ میشه یا نه.


:

درود به روح بيدارت. با اين دو پست آخرت زندگي كردم.


:

سلام... چقدر سياه؟! فكر ميكني دل شيرين خانوم را شكستي با اين نامه سياهت؟! _



  لينک‌دونی - Aug. 28

بردگی متروپولیتن


دنبال یک اتاق تازه هستم در لندن، چون تصمیم گرفته‌ام سپتامبر را در لندن بمانم تا با تمرکز بیشتری پایان‌نامه‌ام را بنویسم. ولی لامصب این شهر دراندشت لعنتی اینقدر گران است که واقعا یک جور استرس عجیب همیشه آدم را به دلشوره می‌اندازد. فکرش را بکنید، آدم برای یک اتاق که زیاد از دانشگاه دور نباشد باید ماهیی نزدیک به پانصد پوند بدهد. تازه، این جدای از خرج رفت و آمد است که خودش حداقل می‌شود ۶۰، ۷۰ پوند در ماه با اتوبوس و با مترو هم حداقل ۱۰۰، ۱۱۰ پوند. آن تقریبا سی درصد تخفیف دانشجویی را هم که در نظر بگیری زیاد فرقی در ماجرا نمی‌کند، چون تنها در صورتی‌که پاس هفتگی یا ماهیانه بگیری این تخفیف را می‌دهند و برای خریدن تک بلیط هیچ تخفیفی در کار نیست.

من در این ماه آخری شدیدا به پیسی خورده‌ام و دیگر فقط به اندازه‌ی یک ماه برایم اجاره خانه باقی مانده که تازه باید خرج‌های دیگرم را هم بدهم. آن هم در حالی که در تمام این چند ماه روزی بیشتر از یک وعده عذای گرم نخورده‌ام و تازه هر لقمه‌ی آن هم با آن استرسی که به ادم می‌دهد یک هفته پیرم کرده است. گه بزنند به این شهری که فقط برای این قماربازان جوان و نادان بانک‌کار ساخته شده و بقیه باید برای اینکه نان شبشان لنگ نماند آن‌قدر سگ‌دو بزنند که هیچ چیزی از زندگی‌شان نمی‌فهمند. من یکی که اگر بخاطر درس خواندن نبود هرگز در این خراب‌شده نمی‌ماندم. (گزارش تکان‌دهنده‌ی مجله‌ی نیو استیتسمن را وضع اقتصادی مردم بریتانیا ببینید.)

آدم جوانی و عمر بی‌قیمتش را بریزد به پای این یک سری حرام‌زاده‌ی میلیونر و میلیاردر که چه بشود؟ تف به این سیستم لجن سرمایه‌داری که شیره‌ی جان آدم‌ها را می‌کشد و دل مردم را خوش می‌کند به اینکه چندر غاز درمی‌آورند که همه‌اش را هم خرج فلان کوفت الکترونیک و فلان زهرماری که به اسم غذا یا فیلم یا نوشیدنی یا موزیک یا پارتی کنند. آدم اگر حواسش نباشد مثل آب خوردن سی سال زندگی‌اش را می‌دهد به این جاکش‌ها و در ازایش سی سال فقط در جا می‌زند. نه وقت دارد چیز جدیدی یاد بگیرد، نه از جوانی اش لدت ببرد، نه سودی به بقیه برساند، و نه هیچ. هر ماه باید به فکر اجاره‌ی خانه و فیش آب و برق و تلفن و اینترنتش باشد و بس. اگر هم بچه داشته باشد که دیگر کارش زار زار است. هزار جور خرج تازه و بدبختی و استرس وحشتناک.

در این سیستم لعنتی فقط می‌توانی لب مرز گرسنگی و بی‌خانمانی حرکت کنی. مگر اینکه شانس آورده باشی و ارث و میراث گنده‌ای از خانواده‌ی اشراف‌زاده‌ات برده باشی. وگرنه حتی وقت نمی‌کنی عرقت را پاک کنی. من به این می گویم بردگی متروپولیتن یا نوبردگی که تفاوتش با بردگی‌ از نوع قدیمی تنها این است که تصور می‌کنی که آزادی. بیایید شش ماه در این جهنم خراب‌شده زندگی کنید تا ببینید چه می‌گویم.

خلاصه اینکه تصمیم گرفته‌ام تنها برای ۱۰۰، ۱۵۰ پوند صرفه‌جویی بروم به یک اتاق در آن سر شهر و روزی دو ساعت از عمرم را تنها برای رسیدن به دانشگاه و بازگشت به خانه هدر بدهم. این زندگی صدها میلیون نفر از آدم‌هایی است که در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکای شمالی زندگی می‌کنند.


Excerpt: Unless you come from a super rich family, you are always on the verge of hunger and homelessness. I would never live in this damn city (London), if I didn't have to study. This is not life, it is modern metropolitan slavery, and it is way worse than older forms of slavery, because you don't even have time to realize that you are a slave.

نظرات ديگران
:

I have the same problem in this country but never can write it any where,maybe my family see that and become sad!

Working is not the soloution,as much as you earn,you waste it on buying or spending.easily end of the month same story.

what to do Hoder?study and back to Iran or other thing? I have not decide yet...


:

این رنگ وبلاگت را عوض کن. چشم آدم را داغون می کنه...همون سفید خیلی خوبه...


:

برای بار هزارم: اگه انقدر بده برگرد ایران!


:

حسین هم لندن را با خرم آباد مقایسه نکرد :)))) به نظرم داشت لندن را با برلین مقایسه می کرد که هم ارزانتر است و هم مردمش آدم ترند.


:

I agree that accommodation in south (London) is expensive and often poor value, especially if you happen to be a single traveller/student and of course in short supply in July and August. Staying (price of living) in London is expensive too. I would say working is the only solution if you want to enjoy the life there, as you could quite easily end up with an empty bank account and seriously overdrawn. Contrary to popular belief though, London is not just for rich kids and if you avoid the ridiculous overpricing in some places, you can still live perfectly well "on a budget". The main problem in there is that it can be difficult to exercise self-control when there's so much to buy, so much to try, so discipline is essential. Being "on a budget" is something, whereas being "well-off" is something else. You were quite right on that, anyway.


:

ببین ! ازت خوشم نمیاد ولی این مطلبت به دلم نشست .مرسی


:

عیبی نداره، تجربه‌ای کردی و با آدمهایی آشنا شدی که امیدوارم ارزشش رو در آینده برات بهت نشون بده. تو رفتی اونجا که دانشجو باشی و در قناعت زندگی کنی، نه اینکه وضعیت زندگی خونه مادرپدرت در ایران رو داشته باشی که! اینقدر ادای سوسولها رو درنیار، همین سیستمی که برای خرید غذا و تفریحات مجبوری پنی‌هات رو بشماری خودش درس و تمرین خوبی در زندگی‌ات بوده. این همه سفر هم که رفتی، دیگه چه شکایتی داری؟

ضمنا این درسی شد که دفعه بعد اگر فکر کار دانشگاهی به سرت زد، اول از موقعیت و مکان زندگیت باخبر بشی، بعدش شیرجه بری توش. دو چیز در زندگی دانشجویی با ارزش هست: «وقت و پول». با درس خوندن توی شهرهای بزرگ هردوی اینها رو به هدر میدی، مگر اینکه بتونی خیلی نزدیک به دانشگاه خونه پیدا کنی، و عرضه جمع و جور کردن خودت رو از نظر مالی (مخصوصا در مورد غذا) داشته باشی. اگر مواد اولیه‌ات رو از سوپرمارکت (حتی از گرونترینش) بخری و روزی نیم‌ساعت آشپزی کنی، توی هزینه‌هات صرفه‌جویی حسابی می‌کنی. اگر راه ارزان زندگی کردن رو می‌خواهی یاد بگیری، نگاهی به چینی‌های دور و ورت بنداز. بالاخره کون گشادی هزینه‌هایی هم داره.


:

سیستم سرمایه داری اسمش روشه : سرمایه داری . یعنی سرمایه داشته باشی به همه چی میرسی . یعنی حتی اگه نابغه باشی اول باید فکر یه راهی باشی که پول واست بسازه - بعد بری دنبال نبوغ . بدون پول نبوغتو بذار در کوزه . بیخود نیست خیلی از رفقا که در امریکا زندگی میکنن هرچند باهوش و هر چند صاحب شغل خوب هستند ولی چون شغلشون { کارمندیه } دائم به فکر ایده های عجیب غریب و انچنانی هستن که یه شبه پولدارشون کنه . یا به فکر نوشتن کتاب از سرگذشت های مسخره که شاید که گل کنه جماعت کمتر دارن ؟ طرف یه اهنگ میخونه به نام امبرلا به این میگن ایده باید گفت در امریکا سرمایه به هر جا که دلش بخواد میرسه . نه ادم . سرمایه داری پره از زرق و برق - واسه چهارصد نفر - پره از حسرت و ارزو و امید رسیدن به اون زرق و برق - واسه چهل میلیون نفر . چشم مردم دنیا رو هم همین زرق و برقه میگیره - امریکا هم با اون هالیوودش خوب چشم عقل همه رو بسته . امریکا سرزمین فرصت ها !!! ( کسی نمیگه چون سرمایه داری بده ایران خوبه ! این جواب اون اقای خرم ابادیه - ایران از همه دنیا سرمایه داری تره عزیز جان ) باهوش خان تو سوءد هم اگه 50 درصد حقوقتو مالیات میدی اون پولداره 80 درصد میده . همه سطح زندگیشون تقریبا یه اندازه است . کسی حسرت زندگی چهار تابچه پولدار مفت خور رو که ارث بابا بهشون رسیده دیگه نمیخوره . این انسانی تره .


:

You just need to see the opportunities and make the most of them. I have seen many people, especially Iranian, like myself who has started from nothing and have a good comfortable life living happily in the UK Stop moaning and try to make your own living You are always complaining about the Europe and USA and their lifestyle yet you are so in love with them that would never ever think of living in Iran. Be honest you don't need to be an actor all the time.


:

دلم برات سوخت ولی این عاقبت آدم فروشی است به اون زندانهایی فکر بکن که یک وعده غذای گرم رو هم با کتک می دهند

----------

• هودر: راجع به گوانتانامو حرف میزنی دیگه، نه؟


:

If you don't like London then get the f... out of there no one invited you to stay and live there.


:

I mentioned that long time ago my friend you better have a look: http://atlarge.blogspot.com/2006/11/collapsed.html I always write the truth and try to encourage people not to leave their country and I will do that til the day I go back home myself also check: http://atlarge.blogspot.com/2007/03/31m.html and other posts as well please


:

I have been living in most of europe and for me lodon is the best place to live, i love my gorgeous grilfriend and my job , any place u live you have to pay for yyour bills and taxes, if you don't move your big fat ass and not working when you studying, that is what you feel.


:

Have you ever thought why this shit has been happening to you? May be you hurt someone or broke a heart. Did you forget what God gave you and then took it away from you? Think about it. May be it's a good time to go back to him and ask for forgiveness.

---------

• Hoder: Your idea of justice badly resembles with those who blame sins of people for hurricane and earthquakes. Only if you really think the world is a system, in theoretical terms, you can so easily eradicate contingency. System doesn't exist, my friend, if where we think it does, i.e. computers, etc.


:

والا دعوتنامه نفرستاده بودن. همین سیستمی که ازش شکایت میکنی امکان تحصیل تو رو فراهم کرده


:

Its funny a long time ago in a similar situation i came to the same conclusion - this is modernized slavery at its best.


:

If only Iranian were given a chance to live in countries so called modern for only few months, they would never bitch about their lives in Iran. thats why i'm moving back to iran right after i graduated from school.


:

sad and true.this the end of capitalism.


:

كاملا با حرفهايت موافق هستم... يكي از ايده هاي جالبي كه براي حل اين مشكل دارم Urban Village است كه اتفاقا اولين بار در انگليس مطرح شده است ولي خيلي جدي گرفته نشده است ولي در دنياي اي تي شدني است.


:

حق با توست منهم حدود دو سال لندن زندگی کردم به خاطر درسم. خیلی شهره گرونیه و واقعا دلم تنگ شد برای روزهایی که خرم آباد زندگی میکردم.یاد روزهایی که آبشونه میکردم تا با دوستان بریم بهترین رستوران شهر فقط یه چلومرغ با نوشابه نی دار بخوریم و برگردیم خونه تا هفته بعد. یادش بخیر که چون مجرد بودم بهم خونه نمیدادن مادر و پدرم هم اینقدر پیر بودن که نمیتونستن از ده تا روستا اونور تر بیان برام خونه بگیرن یادش بخیر که بعد از ظهر ها تو پارک تنها جایی که میشد پیدا کرد برای کتاب خوندن رو نیمکتی میشستی تا یه نفر بیاد بگه اینجا جای خانوادگیه سیگارتو خاموش کن برو.یادش بخیر که تنها سینمای شهر فیلمی میاورد که میشد دیدش و دو ساعتی دوام اورد بعد گوسفندوار باید ردیف پایین میشستیم بالا خانوادگی بود و داد میزدن مجردا اینجا بشینن بعدش از گرما عرق میکردیم چون هواکش کار نمیکرد و با صدا و تصویری فاجعه بار میشستیم فیلم میدیدیم.یادش بخیر که تابستونا میرفتیم تو استخر لجی شنا چقدر غنیمت بود.یادش بخیر خرم آباد! شهر پرافتخار من که تاریخش رو همیشه ستایش کردم.یادش بخیر که تویه تنها کتاب خونه شهر اجازه نداشتی بیشتر از دوساعت بشینی و کتاب بخونی. یادش بخیر !!! آره رفیق منهم لندن زندگی کردم بیشتر از تو هم زندگی کردم خیلی هم سختی کشیدم و دقیقا همین استرسی که تجربه کردی رو داشتم. من اطمینان دارم که مثل من ذاتا از اعماق دهات ایران نیستی من واقعا همونی ام که به فحش میگن بهش دهاتی من همونم و همیشه بدم نیامده که اینو بهم بگن ولی تو باید از طبقه متوسط تازه به دوران رسیده باشی خوشحالم که به زودی از لندن میری چون متاسفانه عمیقا معتقد هستم که لیاقتشو نداری.جای تو شهری مثل لندن نیست.فهمیدن لندن درک فرهنگی میخواد که خب تو نداری و عیبی هم نداره همه که نباید فرهنگ و هنر رو بفهمن.همونطور که تو فلسفه میفهمی و یکی نمیفهمه.پس زود درستو بخونو از لندن برو و حدالمقدور سعی کن اینجور جاها پیدات نشه شدیدا با فرهنگی که توش بزرگ شدی در تضاده.


:

شما بعنوان یک شهروند یا باید ریسک کنی که سرمایه دار میشی و یا اگر اهل ریسک نیستی باید کارمند بشی که به صورت مطمئن همیشه یک رقمی ماهیانه داشته باشی دیگه شما هر سیستم دیگه هم بچینی بازهم همین میشه ، شما سوئد هم بری باید 50 درصد حقوقت رو مالیات بدی ! نمیشه گشاد گشاد راه بری و دولت بهت حقوق بده البته در ایران و بعضی کشورها قضیه فرق میکنه شما باید ناراحت باشی چون شما موقعیت طلائی که داشتی تو ایران را با کارهای مسخره ی (از نظر آخوندا ) که انجام دادی تباه کردی و حالا ماتحت مبارک داره میسوزه :) یک نکته هم بگم چون کار علمی میکنی هیچ وقت نظرات شخصی رو برای زیر سئوال بردن یک سیستم استفاه نکن الان پول نداری پس سیستم بده بعدا پدر پول برسونه سیستم خوب میشه :)) تابستون هم شد شما ایران تشریف نبردین ها :))



  لينک‌دونی - Aug. 25
  لينک‌دونی - Aug. 24


 
 




--
- Hossein Derakhshan
Weblog: http://hoder.com




Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages