[E:M] Drinking Israeli win to Hezbollah's big victory + Ghoochani praises Capitalism

2 views
Skip to first unread message

Hossein Derakhshan

unread,
Jul 19, 2008, 3:34:10 PM7/19/08
to editor...@googlegroups.com, chal...@googlegroups.com

 سردبیر:خودم


نگاه فراساختاری حسین درخشان به ایران و ورای آن


تازه ترین مطالب این وبلاگ را که به درخواست شما به آدرس ایمیلتان فرستاده شده است. لطفا ببینید و برای دوستانتان هم بفرستید.اگر می‌خواهید اشتراکتان را قطع کنید، پایین صفحه را نگاه کنید. برای مشترک دوستانتان آنها در این خبرنامه میتوانید آدرس ایمیل آنها را در این صفحه وارد کنید:  » فرم اشتراک ایمیلی «سردبیر: خودم»

توجه: برای دسترسی به این وبلاگ بدون فیلتر از این به بعد میتوانید از این نشانی استفاده کننید: httpS://i.hoder.com

 
  لينک‌دونی - Jul. 19

الان وقت امتیاز گرفتن است


اگر آمریکا واقعا دنبال حمله به ایران بود، امکان نداشت به اروپا اجازه‌ی ادامه‌ی مذاکره با ایران بدهد، آن هم مذاکره‌ای بدون تضمین برای توقف غنی‌سازی.

اگر هم اسراییل واقعا دنبال حمله بود این‌قدر پارس نمی‌کرد. می‌رفت و یک دفعه بی سر و صدا، مثل کاری که در سوریه کرد، چهار تا بمب می‌انداخت و می‌رفت.

این سر و صدا‌ها و تهدید‌ها تنها یک هدف دارد و آن هم این که در داخل شورای امنیتی ملی (و به تبع بین مدیران ارشد جمهوری اسلامی) بر سر استراتژی آتی اتمی اختلاف بیندازد و در نهایت ایران را وادار به متوقف کردن غنی‌سازی کند. یعنی یک سری از سست‌بنیادهای تاجرمسلک نزدیک رفسنجانی مثل محسن رضایی و حسن روحانی را به بهانه‌ی اینکه «آی، خطر حمله جدی است» و «آی، اسلام در خطر است» را به جان احمدی‌نژاد و همفکرانش بیندازد تا در نهایت شورا رای به این دهد که مثلا مصلحت است که ایران غنی‌سازی را مدتی متوقف کند.

حالا اگر واقعا احتمال حمله به ایران در صورت متوقف نکردن غنی‌سازی جدی بود، یک چیزی. ولی الان هیچ‌کس این احتمال را جدی نمی‌داند و این آن‌قدر جدی است که صدای اسراییلی‌ها را درآورده است. چون اگر اسراییلی‌ها می‌دانستند که آمریکا قرار است به ایران حمله کند، اینقدر به آمریکا قر نمی‌زدند.

خلاصه اینکه حالا که هیچکس جرات یا امکان ندارد به ایران حمله کند و از طرفی هم جنگ اقتصادی علیه ایران به یک دهم اهدافش هم نرسیده است، ایران بهترین فرصت را برای امتیازگیری و ناز کردن و گرفتن کامل حق و حقوقش دارد.

تا حالا که آمریکا و حتی اسراییل را هم برای اولین وادار کرده که به صراحت بگویند انرژی اتمی برای مصارف غیرنظامی را حق ایران و هر کشور دیگر دنیا می‌دانند. این کم چیزی نیست. اگر ایران کمی دیگر هم مقاومت کند می‌تواند آمریکایی‌ها را مجبور کند که خودشان حتی در کنسرسیوم غنی‌سازی اتمی در خاک ایران سرمایه‌گذاری کنند.


Excerpt: Now that military action against Iran is impossible, it is the best time for Iran to demand as much as it can during the negotiations. And of course, there is no need to stop enrichment. A bit longer resistance and the Americans would even find themselves investing in the Iranian-based joint international enrichment facility. And maybe Israel would also be forced to sign the NPT too. Who knows.

نظرات ديگران

  لينک‌دونی - Jul. 18

چند روز است که پاریسم. لندن هیچکس نمانده و آدم از تنهایی دق می‌کند. این بود که آمدم ور دل دوست دختر عزیز و مهربان خودم و از همین‌جا به درس‌ها و مشق‌هایم می‌رسم. ولی دیشب یک کار خیلی بد کردم. یکی از همکلاسی‌های قدیمی دوست دختر عزیز برایش قبلا یک بطری شراب اسراییلی آورده بود. من دیشب به افتخار پیروزی حزب‌الله بر اسراییل دو جام از آن شراب نوشیدم. :) زنده باد گفتمان خمینی، زنده باد مقاومت، زنده باد حسن نصرالله.


نظرات ديگران
:

فعلن تا چهل شب نجسی. بچه پررو رفتی اون ور نمی دونم از کی پول می گیری و عشق و حال می کنی توی آزادی اون ور لول می خوری از کسایی که اینجا رو مثل قبرستون کردن تعریف می کنی. البته خوب تونستی با این حرف های بی خودت جلب توجه کنی خوبه اونایی که ازشون تعریف می کنی از تو به عنوان جاسوس اسراییل یاد میکنن. خب البته برات بد نیست. در همین حدی دیگه . تو هم خوش باش کوچولو ما که بخیل نیستیم


:

I've been meaning to write you about this for a while. I think if Nasrallah shaves, and loses a bit of weight you two look alike, don't you think so:)?


:

خاک بر سرت واقعاً! خائن وطن فروش! نمی‌دونم چی باعث می‌شه مزخرفاتتو بخونم! نکنه منظورت از گفتمان خمینی، کشتار‌هاییه که به دستور این پیرمرد ملعون انجام شده، مخصوصاً تو سال شصت و هفت؟! رفتی نشستی اون سر دنیا داری مزخرف به هم می‌بافی، حامی آدم‌کش‌ها و تروریست‌ها هستی و ازشون قهرمان درست می‌کنی!


:

گوارای وجودت


:

اقای هودر سلام. مطمئنا قبول داری سگ حیوان وفاداریه ولی همین حیوان وفادار اگه از صاحبش بدی ببینه پاچشو میگیره. اما سوال مسابقه : اون کدوم حیوانیه که انداختنش بیرون سایتشو فیلتر کردن محل سگ بهش نمیزارن اما اون لاینقطع دمشو واسه اونا تکون میده و براشون پارس میکنه. راهنمائی: اول اسمش ح یه. نتیجه اخلاقی: لااقل حیوان باش حیوان!

-----------

• هودر: چقدر شما ماشاله بامزه‌ای. شبهای توی آب نمک می‌خوابی؟


:

Part of God is a terrorist organization. Since you are supporting a terrorist orginization you will neved be allowed to enter USA. That is the reaon you hate Iranians who live in USA. Go to IRan and work for Mr. Shariatmadari. He will love you. May Criminal mulahhs bless your dirty soul.

-----------

• Hoder: Hezbollah is a resistence group the same way the French were resisting the Nazi occupation. Lebanon is still under Israeli occupation.


:

Hossein, that was wrong. Part of resistance is financially boycotting the apartheid state of Israel.

------------

• Hoder: I think this is more damaging to Israel than the boycott. Especially if it's a gift from an Israeli person and you haven't bought it yourself. :)


:

بابا تو میخوای انگل بدی و فکر نمیکنم حرفهایی که میزنی اینجا جدی باشه.


:

What a pathetic hypocrite.


:

ما میدونیم پاریسی، یا خودتو تسلیم کن یا دخلتو می آریم.

-----------

• هودر: چشم بسته غیب می‌گی. خوبه خودم گفتم که پاریسم. بیا ببینم چه علطی می‌خواهی بکنی.


:

زنده باد مست لا یعقل! منظورت از گفتمان خمینی، که لابد قطعنامه 598 ه! جام زهر امام هم که توش شراب اسراییلیه! تو هم که پاریسی، فرقی با نوفلو شاتو نداره. حالا فقط باید بفهمیم این دوست دختر خمینی اسمش چی بوده؟ خوب قشنگ، می خوای زار بزنی چرا خمینی رو بهونه میگیری؟ اون بنده خدا که حداقل با خودش و ملتش رو راست بود. اگه ملتش جام رو دادن دستش از خریت خودش بود که به دوست دوخترش اطمینان کرده بود.

-----------

• هودر: ببین، فکر کنم اون کسی که زیادی نوشیده تو باشی. هروقت که صر عقل اومدی دوباره کامنت بذار ببینم چی میگی اصلا.


:

زنده باد آدم غیرقابل طبقه بندی برای ذهنهای کوچک برخی از هموطنان عزیز.


:

زمان خمینی گفتمان نداشتیم، اونی که میگی خاتمی بود مجید جان.

-----------

• هودر: دوست من. لاقل برو اول توی لغت‌نامه معنی گفتمان رو ببین بعد بیا اینجا کامنت بذار.


:

زنده باد کسخلی! زنده باد آدم فروشی! زنده باد ریپ زدن! زنده باد به خاطر مطرح شدن هر مزخرفی را نوشتن!


:

ای اون شراب به کمرت بخوره بدبخت اگه زمان اون خمینی بود که الان داده بودت دسته خلخالی بعدش وسط میدون شهر دارت میزدن که درس عبرتی بشه برای بقیه . پیاده شو با هم بریم جاده در دست تعمیر است



  لينک‌دونی - Jul. 17

اسراییل، ضعیف‌تر از همیشه و حزب الله از همیشه قوی‌تر


هیجان‌انگیز است که حزب‌الله لبنان همینجوری پشت سر هم دارد از اسراییلی‌ها امتیاز می‌گیرد. این هم برای لبنان خوب است و هم برای ایران. هر چه حزب‌الله قوی‌تر باشد، ایران هم خیالش راحت‌تر است. برای دیدن واکنش رسانه‌های منطقه راجع به این تبادل، ویدیوی پایین را از لینک تی.وی ببینید. سخنرانی نصرالله را هم در مراسم جشن دیشب بیروت بخوانید.


Excerpt: Another victory for Hezbollah.

نظرات ديگران
:

Thanks to USA and Israel, murderers are our heroes!

-----------

• You know there is one politician who has illegally invaded and occupied a country far away and has murdered hundreds of thousands of civilians. Is Bush your hero?


:

حسین اینجا بوی گه گرفته .سمیر قنطار تروریست بوده آزادیش جشن و شادی نداره.

----------

• هودر: آهان، اونوقت سربازای اسراییلی همه‌شون مادر ترزا هستند. آقا جان، لبنان و فلسطین اشغال شدن. می‌فهمی؟ مثل فرانسه که توسط آلمان اشغال شده بود. مقاومت مسلحانه ضد نازی‌ها چطور خوب بود، ولی الان عین همون رو وقتی حزب‌الله و حماس می‌کنن اسمش می‌شه تروریزم؟ بعدش هم، یارو هر کس بوده باشه، بهرحال آزاد کردنش از زندان‌های هر کی می‌خواد باشه یه پیروزی است برای طرف مقابل. بوی گه از اون اتاق تو میاد که توش صبح تا شب سی.ان.ان و فاکس نیوز روشنه عزیز من.


:

از اون مادر جنده هايي


:

جالب اینکه شبکه ای بی سی استرالیا داشت طوری این خبر را پخش می کرد که انگار اون دو تا سرباز کاملا بی گناه و این 5 نفر زندانی یه مشت تروریست بودند. بخصوص خیلی تاکید می کرد که یکی از زندانیها یکی از ماموران اسراییلی و دختر 4 ساله اش را کشته. انگار نه انگار که اینها زن و بچه نداشته اند و یا در بمبها و موشکهایی که اسراییل روی سر مردم لبنان می ریخت هیچ بچه ای کشته نشده


:

حاج حسین آقای عزیز. لحن نوشته هات خیلی چیپه. رذالت از سر و کولت می باره. تو کی می خوای از صرف ... مردم دست برداری؟


:

Hoder! You seriously need to dissociate politics from personal issues. It is one thing to have personal views and another thing to take politics personally. What matters is the ideas not the personalities. Unfortunately it is a plague that Iranians have greatly suffered from. Not everything that Khomeini did was correct, the same way that not whatever that Shah did was incorrect. Untill we, as Iranians, don't learn to debate ideas instead of personalities, we won't get anywhere. Most of the innovative and revolutionary ideas in the history have come from people who would be considered as psychoes by the avrage.

What you could had done was to say that you would agree with this idea of a person, but not that idea and then say why and start a debate. That is a path that would progress to somewhere.

Totally discarding someone's ideas, because he is inconsistent, doesn't advance to anywhere. Again, it is ideas that matter not people.


:

Hoder! Let's assume the extreme and say Iran manages to unite all the Shiite, or even further, all the Moslems and built a powerful state. Then we are talking about another Soviet Union that would eventually collapse similarly. A totalitarian state can't survive just on blind ideology and the fear of outside enemy while disregarding the will of the people and their freedom. It is a path already tried and doomed to fail.

-----------

• Hoder: What a preposterous assumption. Who has ever expressed any interest in establishing a Shia state? This is the US/Israeli produced bullshit to further demonize Iran.




خیلی جالب است. رفیق‌مان گزارش درست کرده درباره‌ی اینکه چقدر کاریکاتور نیویورکر درباره‌ی اوباما طنزی بی‌انصافانه و غیراخلاقی است و چقدر با نامرد می‌‌خواهند «مردم را از اوباما بترسانند»، بعد یک روز خودش ورداشته یکی راجع به احمدی‌نژاد برای «روز» کشیده که صدها برابر بی‌انصافانه‌تر و غیراخلاقی‌تر از کاریکاتور اوباماست. در آن احمدی‌نژاد بدبخت را کشیده که دارد از ایرانیان خارج از کشور دعوت به بازگشت به ایران می‌کنند، بعد ته این فرش قرمزی را که او پهن کرده یک چوبه‌ی دار کشیده که یعنی هرکس بیاید ایران احمدی‌نژاد او را اعدام می‌کند.

آخر نامرد بی‌انصاف، خوب است خودت با امیراحمدی در وسط تهران مصاحبه کرده‌ای و دیده‌اید که سالم و سلامت دارد حرف‌هایش را می‌زند و بقیه را هم تشویق به بازگشت می‌کند. بعد این را کشیده‌ای. کاسب بی‌شرف، تو واقعا عذاب وجدان نمی‌گیری وقتی آن دویست یورو دستمزد را تبدیل به چربی دور شکم گنده‌ات می‌کنی؟


نظرات ديگران
:

شما بهتره برای اینکه ثابت کنی نیک آهنگ بی انصافه قدم رنجه کنی یه تک پا بیای ایران ، اونوقت به همه ثابت کنی که ازین خبرا نیست. منتظرم توی ایران ببینمت شام هم مهمون من .

-----------

• هودر: حتما. شماره‌ات رو بده که وقتی تا اوایل پاریس اومدم ایران بهت زنگ بزنم و بریم یه چلوکبابی بزنیم. تو فکر می‌کنی من شوخی دارم می‌گم می‌خوام برم ایران؟


:

در بی هنری نیک آهنگ در کارتون و کاریکاتور (و بسیاری دیگر از زمینه ها) تردیدی نیست، اما محتوای کارتونش را بسیار درست می دانم. شاید اگر تو هم به ایران برگشتی و البته خایه داشتی یکی دو تا از حرف های سال های پیشت را تکرار کنی، در بالای آن درخت چوبین موافق آن شوی ;)


:

جناب آهنگرزاده شیردل به یک رییس ستاد انتخاباتی در لندن نیازمند می باشند. از هم اکنون واضح و مبرهن است که چه کسی انتخاب اصلح برای چنین سمت میمونی است. این مردک بی همه چیز (آهنگرزاده شیردل یا شیردل آهنگرزاده) فعلا کاری کرده است که گروه گروه ایرانیان درحال فرار از کشور هستند. بازگشت ایرانیان به کشور پیش کش...


:

مردونه بگو از کسی که قول پول نفت داده بود و الان مردم رو به این روز انداخته چه انتظاری داری؟


:

خیلی جالبه منم الان همینطور پستی زدم و به همین نتیجه رسیدم، واقعا که سیاست سطحی شده تا کجا؟


:

مگه دروغه؟ همین رقاصه محمد خردادیان اومد ایران بازداشتش کردن و کلی دهنش رو سرویس کردن! حالا میخوای بگذارن مخالف های سیاسی آزادانه بیان ایران؟ واقعا میگذارن؟ حاجی! جناب امیر احمدی لابی حمهوری اسلامی تو آمریکا هست. حالا بیان دهنش رو سرویس کنن؟ احمدی نژاد داره خودش رو برای ارتباط با آمریکا جر میده که برقراری ارتباط با آمریکا رو به نام خودش بزنه! وقتی هیچ منبع رسمی دولت آمریکا حرفی در مورد برقراری کنسولگری در تهران نزده، میاد میگه آره بیان بزنن، چه عیبی داره؟! این آدم حرفش اعتباری نداره. تا دیروز میگفت ما هیچ مشکل اقتصادی نداریم و این توطئه دشمن هست که وضع ما رو بد جلوه میده، خیلی خوب باور کردیم حرفش رو! حالا اومده میگه ما خیلی مشکل داریم و اقتصاد ایران رو باید جراحی کرد! بابا کدوم حرفش رو باید باور کرد. شما بگو؟ چه روشی وجود داره تا ما بین حرفهای دورغی و واقعی احمدی نژاد ، حقیقت رو تشخیص بدیم؟ چه جوری باید به چنین شخصیتی بی ثباتی اعتماد کرد؟


:

Hoder. Just remember that the Iranian presidential election is close. It's usually at this time that the government remembers that it has to be compassionate towards its people regardless of whether they are living inside or outside the country Amir Ahmadi's presence in Tehran is probably part of a plan to show how "compassionate" the Iranian government can be when it gets close to the elections. I bet they won't do the same thing once the elections are over?

-------------

• Hoder: What's wrong with trying to win a re-election if one is honest?


:

وجدان؟ بابا دست ور دار! يک لقمه نون از همه اين حرف ها واجت تره. اين کارتون احمدي نژاد براي خنک کردن دل آن دسته از هموطنان عزيز است که در راديوها و تلويزيون هاي آمريکايي اشک تمساح مي ريزن و همش مي گويند که دلشان براي تهران قشنگ لک زده. براي مثال اگر آن خواننده هاي بي استعداد لُس آنجلسي به ايران برگردند چي ميشه؟ کاريشون دارند که همش اشک مي ريزن که اي داد، دلمون يک ذره شده؟ گوگوش که مرتب ميره و برميگرده کاريش دارن؟ هر کسي را هم که تا حالا گرفتن به دليل موجهي بوده. بهرحال همه اين حرف ها بهانه است براي کسب آن يوروها و دلارهاي دلفريب. اين دوستان ليبرال ما هم يک دل نه صد دل عاشق گنده گويي هاي اوباما شدند. يکي نيست به اينا بگه شما را سننن!



  لينک‌دونی - Jul. 15
  لينک‌دونی - Jul. 14
  لينک‌دونی - Jul. 13

احمد باطبی قدم در راه فخرآور می‌گذارد


قهرمان قلابی تمام‌شده‌مان احمد باطبی امروز در نیویورک تایمز مصاحبه‌ای دارد با مایکل گوردون، خبرنگار نیویورک‌تایمز در پنتاگون که عملکردش در انتشار دروغ‌های مربوط به «سلاح‌های کشتار جمعی عراق» و دروغ‌های مربوط به برنامه‌ی اتمی ایران و نقش ایران در عراق باعث شده که یک روزنامه‌نگار مجله‌ی «سالون» او را با سخنگوی کاخ سفید تشبیه کند. (نمونه‌های بدنامی این جانور را در گوگل پیدا کنید.) بجز محتوای کلی آن که آدم را یاد چاخان‌های عباس فخرآور در گنده نشان دادن خودش و هندوانه‌های سفارشی‌ای که «روزنامه‌نگاران» آمریکایی زیر بغلش می‌گذاشتند، چند نکته‌ی جالب دارد.

یکی اینکه مشخص شد که او با ویزای عادی وارد آمریکا نشده است، بلکه با یک چیزی شبیه به پناهندگی موقت که وزارت امنیت داخلی آمریکا (و نه وزارت خارجه که معمولا مسوول ویزا دادن است) در موارد بسیار خاص و در عرض سه تا چهار ماه، بنام Humanitarian Parole، می‌دهد و با میزبانی یک وکیل حقوق‌بگیر وزارت خارجه‌ی آمریکا (از طریق صدای آمریکا) به نام لیلی مظاهری، وارد آمریکا شده است. (او تنها تا یک سال می‌تواند از این اجازه‌نامه استفاده کند و بعدش لابد یا باید پناهنده بشود یا مثلا با لیلی مظاهری ازدواج کند.)

دوم اینکه باطبی «قهرمان» ما همین جمعه‌ی پیش برای تشکر به دست بوس کارمندان شورای امنیت ملی آمریکا (NSC)، یعنی بالاترین نهاد امنیتی دولت آمریکا که در کاخ سفید مستقر است، رفته که این شبه‌پناهندگی را برایش جور کرده‌اند.

سوم اینکه باز هم دروغ گنده‌ی گرفتن حکم اولیه‌ی اعدام و نهایی ده سال زندان تنها بخاطر گرفتن پیراهن خونین را تکرار کرده است. در صورتی که خودش در مصاحبه‌اش با «روز» (ارگان غیررسمی وزارت خارجه‌ی آمریکا) نقشش را مسوول انتظامات تحکیم وحدت و مسوول امنیت اتوبوسهای تحکیم وحدت که دانشجویان را از داخل کوی به مرکز شهر می‌برد، خوانده بود:

«من قبل از ۱۸ تير، سه بار سابقه دستگيري در همين حوزه ‏فعاليت هاي دانشجويي داشتم. دستگيري اولم بر مي گشت به يک تجمع اعتراضي براي زندانيان سياسي. ۱۵ اسفند ۷۷ ‏بود. بار دوم در يک تجمع اعتراضي دانشجويي دستگير شدم. ۱۵ ارديبهشت ۷۸.بار سوم هم در ۴ خرداد ۷۸ دستگير و ‏‏۱۰ تير آزاد شدم. تا ۱۸ تير. لذا يکي از دلايلي که اين حادثه براي من به آن شکل اتفاق افتاد، و برخورد آنها با آن شدت ‏همراه شد، همين پسزمينه بود. من را شناخته بودند و آمادگي برخورد را داشتند. منطقا هم نبايد يک نفر به خاطر يک ‏تصوير تا اين حد مورد توجه و فشار نيروهاي قضايي و نهادهاي امنيتي قرار گيرد. مجموعه ارتباطاتم در آن دوره با ‏دفتر تحکيم وحدت، جريانات دانشجويي، مرحوم فروهرها، رفت و آمد به دفتر ايران فردا... هم مزيد بر علت شد. ...

من ۱۸ تير به طور اتفاقي آنجا بودم. داشتم ادامه فيلم ام را مي ساختم. دوربيني هم که دستم بود مال دانشگاه بود ‏و من خيلي از آن مراقبت مي کردم. نمي توانستم خودم را درگير ماجرا کنم. يک بخشي از فيلم را هم گرفتم و بعد رفتم ‏کرج؛ خانه پدرم. دوربين راگذاشتم و دوباره برگشتم. در برگشت اولين کاري که کردم اين بود که رفتم پيش دوستان ‏تحکيم که ببينم چکار بايد کرد. هر کس بخشي از کار را به عهده گرفت؛ من چون به لحاظ جسمي نسبت به بقيه قوي تر ‏بودم، کارهايي مثل نظم دادن و حفظ امنيت بچه ها را به عهده گرفتم. در آن روزها کوي دانشگاه بازديد کننده زياد ‏داشت. ما مي خواستيم به بازديد کنندگان آسيبي نرسدو بتوانند به داخل بيايند و اتفاقي را که افتاده بود، بدون دستکاري، ‏ببينند. پذيرايي از بچه هاي دانشگاه هاي ديگر هم بود که حتي از شهرستان هم مي آمدند. تا اينکه اعتراضات به دانشگاه ‏تهران کشيده شد. يعني دانشجويان تصميم گرفتند از کوي تا دانشگاه راهپيمايي کنند. دفتر تحکيم اتوبوس هايي را تدارک ‏ديده بود که بچه ها را از کوي دانشگاه ببرد. من تمام مدت در داخل اتوبوس بودم و فاصله کوي تا دانشگاه را با اتوبوس ‏رفتم و آمدم. تا اين اتفاق افتاد و ناگهان همه چيز به مسير ديگري رفت. »

ولی جدا از اینها، یک چیزی توی کت من نمی‌رود و آن ناگهانی بودن تصمیم باطبی به فرار غیرقانونی از ایران توسط یک گروه جدایی طلب است. چون پارسال که سر ماجرای مشکوک بازداشت موقت زنش در اینترنت گشت و گذاری کرده بودم به یک گزارش خیلی جالب رسیده بودم در روزنامه‌‌ی نومحافظه‌کار نزدیک به دیک چینی، یعنی «نیویورک سان». در این گزارش آمده که ریچارد پرل در جریان کنفرانس سالانه‌ی لابی اسراییل در آمریکا (AIPAC) در سال ۲۰۰۵ پس از ستایش از باطبی می‌گوید که با او تا آن زمان پنج بار تماس تلفنی داشته است و می‌خواهد باز هم از وسط همان کنفرانس به او زنگ بزند تا پیام باطبی را مبنی بر درخواست حمایت از دولت آمریکا به گوش مسوولان آمریکایی برساند.

بر اساس همین شواهد و چیزهای دیگری که لابد در آینده‌ی نزدیک توسط رقبا یا دشمنانش آشکار خواهد شد می‌گویم که فرار این آدم از ایران اصلا تصادفی نبوده است و در پی یک برنامه‌ریزی دقیق قبلی و به کمک کلی آدم ریز و درشت دیگر انجام شده است.

به هر حال به باطبی تسلیت می‌گویم که با این فرار آن یک ذره اعتباری را هم که در دل بخشی از مردم مظلوم‌پرست و ساده‌دل ایرانی داشت از دست داد و همزمان خودش را به دست رقبای بی‌رحمی مثل علی افشاری و عباس فخرآور و اکبر عطری سپرد تا گوشتش را در رقابت برای خدمت بیشتر به دولت آمریکا سلاخی کنند. چند ماه پیش خطاب به او نوشته بودم که «خودت و مردمت را به این حرام زاده‌های پنتاگون و وزارت خارجه‌ی بی‌رحم‌ترین حکومت جهان نفروش. اگر با اینها دست بدهی تا آخر بازی تو را خرکش می‌کنند. فکر نکن می‌توانی مقاومت کنی.»


Excerpt: Infamous New York Times 'journalist', Michael B. Gordon, has written a piece on Ahmad Batebi today in which he tells the story of his escape from Iran, his urgent Humanitarian Parole issue by the Homeland Security, and his recent meeting with the U.S. National Security Council's staff. Was it just a coincidence that Richard Perle said in AIPAC in 2005 that during his numerous phone conversations with Batebi he has called for the U.S. government's support?

 
 




--
- Hossein Derakhshan
Weblog: http://hoder.com

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages