مبارزه خشونت آمیز: خواست جناح حاکم، چالش مخالفان، و دور باطل

1 view
Skip to first unread message

Halaj

unread,
Mar 17, 2011, 8:09:43 PM3/17/11
to ashghan-sabz-group

مبارزه خشونت آمیز: خواست جناح حاکم، چالش مخالفان، و دور باطل

توسط رضا ایران دوست

دیکتاتوری نظامی ایدئولوژیک حاکم بر ایران، از تمام ظرفیتهای سیاسی تبلیغاتی، اقتصادی و نظامی کشوربرای تثبیت پایه های حکومت استفاده می کند. خشونت وسرکوب عریان آخرین حربه ایشان به منظور ایجاد ترس و خفقان، و نا امید و منفعل نمودن فعالین جنبش سبز است.  این نظریه احتمالا مورد توافق همه منتقدین نظام است اما تفاوتها در ارائه راهکارهای اصلاح طلبانه و یا انقلابی جهت جایگزینی نظام نه جمهوری و نه اسلامی فعلی با رویکردی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر نمودار می شوند.  

نگارنده بر این باور است که تنها با تحلیل منطقی شرایط موجود بدور از حب و بغض ها و نقد منصفانه نقاط ضعف و قدرت حکومت جنبش میتوان به تبیین راهکارهای موثر دست یافت. بر این اساس و با تکیه بر تجارب ۱۹ ماه گذشته، به دیده شک به برخی از نظرات حامیان جنبش سبز می نگرد. البته دور از ذهن نیست اگر برخی دوستان، خصوصا دور از فضای اجتماعی ایران، با رصد اخبار خاص در فضای مجازی و نه جریان زندگی جامعه، درک دورتری از این فضا داشته باشند.  برای نمونه شعارهای احساسی "اندکی صبر سحر نزدیک است" (بابک داد)، مانند تیغ دو لبه ای کار می کند که پس از انتظاری طولانی در سرخوردگی جوانان همراه جنبش و تمایل برخی به مهاجرت یا انفعال سیاسی موثر واقع می گردد. و یا تحلیل هایی چون حکومت دیگر توان بسیج ۵۰ هزار نفر نیروی سرکوبگر در سطح کشور را ندارد. (محسن سازگارا)، گر چه ابتدا روحیه بخش می نماید، اما پس از مواجهه مردم با کثرت نیروهای متنوع نظامی و امنیتی در شهرها، که حتی به معترضین فرصت اجتماع نمی دهد، نومیدی می آفریند. در وافع استهلاک نیرو عاملی دو طرفه بوده و حتی صدمات مردم در مبارزات خیابانی مرسوم بیش از نیروهای مسلح سرکوبگر.

 بازگشت امواج تحول خواه منطقه ای به ایران درفصل آخر سال ۱۳۸۹ خورشیدی، موجی از امید و نشاط سیاسی آفرید و دعوت موسوی و کروبی از جنبش برای تظاهرات موفقیت آمیز ۲۵ بهمن، چنان رویای کودتا گران رادر مورد موج سبز مرده برآشفت که پروژه حصر سران جنبش را آغاز کردند. سه شنبه های اعتراض با دعوت راه سبز امید ادامه یافت تا آخرین سه شنبه سال. گر چه تقارن این شب با چهارشنبه سوری،  برای برخی تداعی جنگهای خیابانی را دارد ولی می تواند به بهانه خشونت طلبی با سرکوب شدید، دستگیریهای بی سابقه و انتشار اخبار دروغ و انحرافی (از صحنه سازی جنگ با کوکتل مولوتف به جای رسم ترقه بازی، تا نمایشی گزینشی از صحبت های دو سویه موسوی و کروبی) همراه شود. شاید چنین تجربه ای دیگر بار بدنه اجتماعی (و نه فضای مجازی) جنبش را به محاق سکوت فرو برد و برخی جوانان را به نبرد مسلحانه یا زیرزمینی ترغیب نماید. این همان وضعیتی است که باید از آن حذر کرد. نباید در دام حریف افتاد. آیا قرار است سرنوشت مبارزه با سرکوب نیروهای سرکوبگر تعیین شود؟ جنبش سبز در تمام زمینه ها از حکومت برتر است مگر نظامی گری، پس چرا اصرار به پیروزی در میدانی را دارد که حریف در آن دست بالا را دارد؟ حتی اگر قرار باشد سرنوشت نهایی این مبارزه در خیابانها رقم بخورد، این اتفاق در مقطعی صورت می پذیرد که ریزش نیروهای نظامی حکومت به اوج خود رسیده باشد. تا آن زمان باید میدان مبارزه را به عرصه هایی با احتمال برد بیشتر و آسیب کمتر کشاند، عرصه هایی که تعداد، قدرت استدلال، قدرت بازدارندگی اقتصادی، و نافرمانی مدنی برنده را تعیین می کند، نه کاربرد سلاحهای سرد و گرم. این جنبش توانست افکار عمومی دنیا را با خود همراه سازد. همزمان اشتباهات حکومت در خشونت ورزی و مقابله فیزیکی بجای اقناع فکری، موجب ریزش شدید هواداران خود شد اما آیا ریزش هواداران حکومت (مایلم آنان را به خاطر پیروی از مکتب بنی امیه، سیاه بنامم) و رویش سبزها بدون کشاندن مبارزه به عرصه تعقل، انسانیت و دیانت امکانپذیر بود؟ کمتر کسی میتواند منکر تاثیر فتاوی مرحوم منتظری، بیانیه های موسوی، افشاگری های کروبی و قلم نوری زاد دراین ریزش سیاه باشد.

موسوی به خوبی اشاره کرد که این مبارزه باید دارای چنان ابعاد مسالمت آمیزی باشد که کهنسالان نیز توان شرکت در آن را داشته باشند. قطعا تا بحال شهروندان راهکارهای متعددی را در شبکه های واقعی و مجازی عرضه نموده اند (مانند امیر فرشاد ابراهیمی) ولی کمتر به بررسی و جمع بندی آنها در یک الگوی کار آمد بومی پرداخته شده است. اینجاست که نقد (جین شارپ) نویسنده کتاب مبارزات غیر خشونت آمیز (دفاع استراتژیک بی خشونت) در مورد جوانان ایرانی معنا می یابد. تا دو سال پیش مانع اصلی برای وادار نمودن دولت به تقسیم قدرت و ثروت با ملت، نبود عزم ملی ارزیابی می شد اکنون اما انعطاف ناپذیری رهبری در امتیازدهی به ملت، نظام را به لبه پرتگاه_گسل با ملت نزدیک ساخته است. پیشنهادهای زیر در جهت دستیابی به حقوق ملت ارائه شده است گامی که نیاز به مشارکت_خرد جمعی برای اصلاح، تکمیل و انتشار دارد:
۱ شبکه های مجازی اجتماعی (وبسایت های خبری، فیس بوک،صفحه های مباحثه) عمدتا عملکرد روزنامه _خبرنامه ای دارند در حالیکه میتوانند به ارائه آرشیوهای موضوع محور و کارآمد در مورد مسایل اساسی سیاسی*، فرهنگی، و اقتصادی بپردازند (برای اطلاعات بیشتر به این مقاله مراجعه نمایید). این پایگاهها می توانند محل رجوع مخاطبین برای آگاهی، تحلیل، ونیز مباحثه حضوری بین افراد با دیدگاههای مختلف باشند. بنابراین نیاز به دسته بندی اسناد کتبی، صوتی و تصویری** دارند. کاری که فعالین خارج از کشور به خوبی از عهده آن برمی آیند.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* برای مثال به جای پرداختن به عملکرد اقتصادی مسوولین، هنوز هم وضع مالی یا رفتارهای تبلیغاتی ایشان مورد توجه قرار می گیرد.
** پایگاه های خبری و گروه های دانشجویی می توانند موثرترین و مناسبترین اخبار مستند (مانند گزارش های تصویری که دروغ های اقتصادی رییس دولت را بر ملا می کند)، بیانیه ها، عکس ها و کلیپ ها را با هدف آگاه سازی کسانی که رسانه ای جز صدا و سیما نمی شناسند به صورت یک مجموعه آماده برای تکثیر توسط لوح فشرده، به اشتراک بگذارند. اکثر هوادران رژیم صدای اعتراض را شنیده اند اما کمتر به ریشه ها و اهداف آن وقوف دارند.
 --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
۲ جنبش سبز از یکسو نیاز به گسترش در قشر های جامعه چون کارگران و پیشگَیری از منفعل شدن هواداران دارد و از سوی دیگر باید برای ریزش نیروهای هوادار حکومت و دست کم منفعل نمودن ایشان تلاش کند. امری که باید همراه با درایت و مخاطب شناسی در خلال فرآیندی چند مرحله ای از گفتگو و کنش های اجتماعی ممکن نیست. توجه به ویژگیهای هیجانی_احساسی جامعه  و آینده نگری در این فرایند نقش کلیدی دارند. از آنجا که هدف این نوشتار روی کاهش نیروهای نظامی و شبه نظامی حامی حکومت متمرکز است ابتدا سعی در گروه بندی این نیروها می نماید تا بر اساس خصلت غالب هر گروه به راهکار مناسب بپردازد.    
لازم به ذکر است این گروه بندی نه بر مبنای دسته بندی سازمانی نیروها (اعم از نیروی انتظامی، گردان های ویژه سپاه، بسیج، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، سپاه و ارتش)، بلکه بر اساس انگیزه و محرک اصلی ایشان در حمایت از حکومت بنا شده است. بدیهی است تحلیل سازمانی میتواند با تمایز سه گروه: پرسنل انتظامی و نظامی، نیروهای مخصوص سرکوب، و نیروهای موقت_ داوطلب، در جای خود مفید واقع گردد.
الف- اولین گروه در قشر متدین_متعصب مذهبی پایگاه اجتماعی دارد. بحث با ایشان بر سر مسایلی چون حقوق بشر، دموکراسی، و منافع ملی کم فایده است مگر آنکه رنگ و بوی مذهب به خود بگیرد. به همین دلیل موسوی در بیانیه هایش هوشمندانه از کرامت انسانی سخن گفت تا از گزند تبلیغات منفی رسانه های حکومتی در مورد حقوق بشر در امان بماند. محورهای زیر می تواند شروع مناسبی باشد:
_ هدف حکومت اسلامی احیای اخلاق و تعالی جامعه است. حال اگر حکومتی به بهانه حفظ نظام اسلامی دروغ بگوید و به انحاء مختلف اخلاق و دین را زیر پا بگذارد نقض غرض کرده و مستوجب کیفر است.
_ برای تمایز مباحثه سیاسی از ارزشهای مذهبی، مقایسه امامان معصوم با ولی نا فقیه، مشروع نیست. اگر بنا باشد همیشه حاکم سیاسی را رهبر بر حق اسلامی بدانیم چرا از پیروان امیرالمومنین معاویه و خلفای بعدی" ایراد می گیریم؟
_ اگر حرف امام خمینی حجت است چرا نخست وزیر محبوب امام را ضد انقلاب می نامند (انحراف جمهوری اسلامی) و اگر حجت نیست چرا خامنه ای را مبری از خطا و انحراف می دانند. آیا سید علی در شیوه حکومت به فرعون نزدیکتر است (بوسیدن جای پای قبله عالم) یا به امام علی (ع)؟
_ وقتی دین ابزار کسب قدرت یا ثروت می گردد (فتو ای منتظری)، چگونه می توان شکنجه (محسن روح الا مینی) و قتل مردم معترض را توجیه نمود. هر کس به اندازه ذره ای ظلم مسئوول است و تایید روحانیون درباری چیزی از این مسؤولیت نمی کاهد.  در این راستا شناخت جریان های انحرافی مانند مدعیان ارتباط با امام زمان، برای نقد دولت ضروری است (خزعلی ، هاشمی، فراماسونری).
ب- گروه دوم طبقه حقوق بگیر یا فقیری هستند که دستمزد روزانه سرکوب (پاداش های دویست هزار تومانی) را غنیمت  مالی می شمرند و به کمک توجیهات رسانه ای یا هیاتی حکومت، خشونت ورزی خود را توجیه میکنند. این قشر فرودست در واقع "فتنه" را فرصتی مالی برای ساختن خانه خویش، حتی به قیمت ویرانی مملکت میداند. اینان قباحت ظاهر شدن در نقش مزدوران مزد بگیر را با لباس نیروهای داوطلب بسیجی می پوشانند و از همین زاویه متزلزل ترین پایگاه حکومت هستند.
 اگر ایشان باور کنند که در این سرزمین ثروتمند، در نبود مدیریتی عاقل و عادل، چقدر حق شان خورده شده و با وجود درآمد طلایی شش سال اخیر، (حدود 450 میلیارد دلار، دولت با این این همه پول چه کرده! در حالی که مملکت در حال جنگ با سالی ۷ میلیارد دلار اداره می شده)تنها تورم، فقر و بیکاری رشدی فوق العاده داشته است، بجای جیره خواری مشتی سردار میلیاردر و فاسد سپاه (محصولی) و یا روحانیون طرفدار شان (پالیزدار) برای موسوی می جنگیدند.
 ج- گروه سوم عمدتا نوجوانانی هستند که نه چندان غم دین دارند و نه گرفتار تامین معاش خانواده اند بلکه شکاف فرهنگی، با جمعی که از خود نمی دانند شان و مجذوب شدن به فرهنگ دولتی عوام فریب، آنان را به ستیز با طبقه متوسط شهری (موتور محرکه توسعه سیاسی) کشانده است. اینان ترجیح میدهند رسانه های دولتی برایشان فکر کنند، سخن بگویند و تصمیم بگیرند. ایشان پس از دوران جنگ به دنیا آمده اند ولی از اینکه بسیجی بنامند شان و با اسلحه ای در دست به مردم امر و نهی کنند لذت میبرند. آنها از دوران جنگ، امام، و سرداران دفاع مقدس خاطره ای ندارند تا تفاوت آن را با فضا سازی های صدا و سیما درک کنند.
 شروع  گفتگو با ایشان دشوار است اما اگر درک شان کنیم می توانند همنوعان خود را در میان مخالفان ببینند. مقایسه هدف، عملکرد، و رفتار بسیجی در دوران دفاع مقدس با رفتار ایشان در حمله به مردم بی دفاع (داوطلبانه روی میدان مین دویدن کجا و با میل گرد به جان دختر مردم افتادن کجا؟) قصّه سقوط بسیج از ایثار به بی غیرتی است. باید ایشان را متوجه نمود که حمایت از قدرت مطلقه نه افتخار که عین ذلت است. در واقع، مبارزه امروز زنان با لشکر خشن تر از ارتش اسرائیل است که دل شیر می خواهد. بحث جمعی با ایشان بی سر انجام است اما یک دوست اگر با زبان دل با ایشان سخن کند میتواند نفرت را با اخوت بشوید. همچنین خانواده های احیانا ناراضی ایشان می توانند از ایشان بخواهند تا بین دولت عجل_ناپایدار، و جامعه یکی را بر گزینند.
د- گروه آخر از نظر تعداد اندک ولی با انسانیت غریبه شده اند. اینان در مکتب اراذل و اوباشی چون رادان، طائب، و نقدی تربیت شده اند که به خاطر منافع شان از دروغ و ریا و جنایت ابایی ندارند. بحث با این گروه تلف کردن وقت و انرژی است. یاران جنبش سبز تا کنون به شناسایی و افشای تعدادی از آنها پرداخته اند، همان کاری که در روز مبادا ایشان را ناگزیر به تغییر هویت و اختفا می سازد.
سخن پایانی:
پیشنهاد مشخص نگارنده دعوت  از همه حامیان جنبش و منتقدین حکومت به گفتگو و مباحثه، نه با همفکران که با گروه های یاد شده در قالب مثبت و به شکل موثر است. ایام نوروز بهترین فرصت برای این حرکت ملی است چرا که مسافرت یا دید و بازدید ها برای هر خانواده، امکان تعامل با اقوام، دوستان، و همسایگان را فراهم می نماید. هر کس بتواند حتی نظر یکی از هواداران مذکور را تغییر دهد، دانه ای کاشته است که فضای جامعه را در فصل بعدی سبز خواهد کرد.
فراموش نکنیم که هدف هیچ گاه وسیله را توجیه نمی کند، ما برای تعالی حقوق مادی و معنوی جامعه تلاش می کنیم.   
  ما مسلح به قدرت استدلال فردی و توانایی تغییر جمعی هستیم.

======================================================================================
با سباس و آرزوى سربلندى و شادكامى شما 
حلاج
لینک ذیل مجموعه ایمل ها واخباری است که من روزانه انها را برای شما و دیگر دوستاران سرزمینم
ایمل می کنم. با عضویت در ان هم می توانید اخبار را مستقیما مشاهده کنید وهم مطالب واخباری را که
دانستن  ان را برای دیگران مفید می دانید قرار دهید.ولی قبل ازان" امیلی جدیدی در سایت گوگل" با نام
مستعاربوجود اورده وبا ان ایمل به ارسال اخبار اقدام نمایید.
خواهشمندم وقتي ايميلها را فوروارد مي فرماييد از بی سی سی استفاده کنید. بعد
از زدن فوروارد و باز شدن فايل ،‌ قبل از ارسال در فايل باز شده نام و آدرس
فرستنده قبلي را  حذف فرماييد.
Be kind and use the Bcc field whenever you send emails; and delete all
personal information so you do not expose your  personal data including
emails addresses and phone numbers or name.
have a nice day
Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages