آزادی
من اگر هنوز پویانم
برای رسیدن به توست [آزادی]
شعرم اما صدایِ غم است
غمی که همصدایِ حسرتِ رسیدن به توست [آزادی]
گر من اینک خزانم
شعرم اما از بهار [آزادی] میگوید
گرچه گامهایم در خزان است
اما شتابانم بسویِ آزادی
گر در این راه ، در خزان باقی بمانم
میدانم که این راه ، بهار [آزادی] را به آیندگان هدیه خواهد کرد
اگر در این شبهای سرد ، با خود تنها مینشینم
بدنبال یافتنِ راهی برای رسیدن به تو [آزادی] هستم در میان تازیانههای باد
سوز و سرمای زمستان را حس میکنم
اما باید چون کوهی در برابرش ایستاد تا قانونِ سرما را شکست
در سوزِ این سرما میخوانم از بهار [آزادی] تا فردا [آزادی] را ببینم
اگر همصدایِ اشک شدیم ، در راه رسیدن به آرزویِ برباد رفته [آزادی]
تا آخرین نفس مینویسم از آزادی
تا بهار [آزادی] از یاد نرود
تمام دلخوشیم به این است
که روزی فرا میرسی [آزادی] و تو حاکم خواهی بود
حتی اگر در این خزان ، چون درختی باشم بی بهار
من اما برای رسیدن به بهار [آزادی] لحظه ای نمیایستم
دست در دست انسانها
برای رسیدن به آزادی
پرچمهای رنگارنگ را کناری نهیم
رنگمان رنگ خون سرخ قهرمانان باشد
و پرچممان ، پرچمِ سرخ آزادی
پیش بسوی اعتصاب عمومی و قیام مسلحانه ، آزادی در راه است
توماج
سه شنبه یازدهم خرداد هشتاد و نه