اين نخستين بار است که دولت آمريکا به دليل نقض حقوق بشر، تحريم هايی را عليه کسی اعمال می کند.
هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا و تيموتی گايتنر، وزير دارايی آمريکا امروز چهارشنبه ۷ مهر (۲۹ سپتامبر) در يک کنفرانس مطبوعاتی در مورد تصميم جديد دولت آمريکا توضيح دادند.
خانم کلينتون گفت: "شهروندان ايرانی تحت نظارت يا فرماندهی اين افراد بی جهت بازداشت شدند، کتک خوردند، مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند، تهديد و حتی کشته شدند".
وزير امور خارجه آمريکا گفت که اين اعمال با "ادعاهايی که اخيرا در سازمان ملل مطرح شده مبنی بر اينکه ايرانی ها از آزادی بيان برخوردارند و هيچ کس در ايران به دلايل سياسی در زندان نيست" تناقض دارد.
به نظر می رسد اشاره خانم کلينتون به سخنان محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری ايران در سفر اخيرش به نيويورک باشد.
وزارت دارايی آمريکا اعلام کرده است که افراد تحريم شده، مشمول محدوديت های مسافرتی و انسداد دارايی ها می شوند.
دفتر رياست جمهوری آمريکا با انتشار بيانيه ای اعلام کرد که دولت آمريکا همواره در کنار کسانی می ايستد که در ايران "خواهان شنيده شدن حرف هايشان هستند" و تأکيد کرد که مصرانه از دولت ايران می خواهد که حقوق اين مردم را رعايت کند.
کيم غطاس، خبرنگار بی بی سی در واشنگتن می گويد که به نظر می رسد دولت آمريکا به اين نتيجه رسيده که اکنون لازم است در مورد ايران، بر موضوعی به جز پرونده هسته ای هم تمرکز کند
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/09/111319.php
=======
در راستای اینکه خبرگزاری فارس نوشته است که " برخی از هیأتها برای برگزاری انتخاباتهای پیش روی کشورشان از مقامات ایرانی درخواست میکردند که تجربیات خود را در اختیار آنها قرار دهند." خبردار شدیم که در نیویورک هیات های نمایندگی کشورهای مختلف برای حل مشکلات شان به احمدی نژاد مراجعه و از سوی وی کمک های شایانی به عنوان " مشاور امور کارگشائی جهانی" بعمل آمد. به برخی پرسش و پاسخ ها که محرمانه در اختیار ما قرار گرفته توجه کنید.
نخست وزیر سنت وینسنت: ما 120 هزار نفر جمعیت داریم، نمی دونیم چطور رضایت اونها رو جلب کنیم، چکار کنیم؟
احمدی نژاد: ساندیس با کیک، بنگاههای زودبازده هم راه خوبیه، ما الآن پنج ساله راه انداختیم و قراره ده سال دیگه جواب بده.
سودان: اخیرا رئیس جمهور ما تحت تعقیب قرار گرفت، چه راهی داریم که از این وضع بیرون بریم؟
احمدی نژاد: ایشون رو بکنید وزیر دفاع حل می شه، ما هم همین خیال را داریم.
جمهوری آذربایجان: ما تعداد زیادی زندانی سیاسی داریم که خیلی سعی کردیم از بطری و باتوم برای تغییر نظر اونها استفاده کنیم، ولی فایده نداره، چه نوع بطری مناسبه؟
احمدی نژاد: قوه قضائیه در ایران مستقله، با دفتر حاج آقا لاریجانی تماس بگیرید.
لبنان: ما در لبنان تعداد زیادی بی حجاب داریم که طرفدار حزب الله هستند، شما هم در ایران تعداد زیادی باحجاب دارید که مخالف دولت هستند، مگر شما چکار می کنید؟
احمدی نژاد: با حجاب های ما با مال شما فرق می کنند، در حقیقت باحجاب های ما همون بی حجاب های شما هستند. زیاد زور نزنید، فایده نداره. البته باتوم و تجاوز و فحش هم بی تاثیر نیست و امتحانش عیبی ندارد.
ازبکستان: ما تعدادی زندانی داریم که خیلی دوست داریم اعتراف کنند و بگن مخالف حکومت ما نیستند، ولی وقتی اونها رو می زنیم، می میرن، شما چطوری اعتراف می گیرید؟
احمدی نژاد: با محبت برخورد کنید، - این اسم یک نوع بطری ساخت چین است - البته قبل از اینکه محبت کنید، سه ماه انفرادی لازمه.
اسرائیل: ما شصت سال بود که می خواستیم مشکلات اسرائیل رو در داخل و سطح جهان حل کنیم، ولی نمی تونستیم، تا وقتی شما رئیس جمهور شدید و مشکلات ما بطور معجزه آسایی از میان رفت. با توجه به اینکه ممکنه شما بمیرین یا برکنار بشین، لطفا بگین چی کار کردین که مشکل ما حل شد که ما برای بعد از شما بتونیم از اون استفاده کنیم.
احمدی نژاد: قرار نبود جلوی بقیه این چیزها رو بگی، خودم زنگ می زنم.
برزیل: ما یک جنگل بزرگ به اسم آمازون داریم که در اون مردمی زندگی می کنند که هنوز با تمدن و تکنولوژی هیچ آشنایی ندارند و همه مظاهر تمدن رو از بین می برند، از چه طریق می تونیم اونها رو وارد جامعه مدرن بکنیم؟
احمدی نژاد: دولت رو بدین دست شون، اونها خوب می شن، بقیه مردم هم از برزیل می رن آمریکا.
ونزوئلا: تعدادی از تراکتورهایی که از شما خریدیم، خراب شده، هرچی هل می دیم روشن نمی شه، به اندازه کافی هم سرازیری نداریم که بندازیم توی سرازیری روشن شون کنیم، اینها رو چکار کنیم؟
احمدی نژاد: باید تعدادی تپه درست کنید، هم می تونید تراکتور ها را روشن کنید، هم آن ها را از صبح تا شب گلگاری کنید. کشاورزی اطراف هم رونق می گیرد.
واتیکان: ما تعداد زیادی از بزرگان مون بعد از مرگ لقب قدیس می گیرند، حضرت مسیح هم با وجود اینکه پسر خداوند بود، ولی آخرش فقط یک حلقه خار دور سرش بود، ما چطور می تونیم از شما تقاضا کنیم که به ما یاد بدید که هاله نور دور سر پاپ ایجاد بکنیم.
احمدی نژاد: گوشی دست تون، با آقای مشائی صحبت کنید.
مصر: ما چون می دونستیم که اگر کسی غیر از جناب مبارک نامزد انتخابات بشه، ممکنه مخالفان ما رئیس جمهور دیگری رو انتخاب کنند و قدرت از دست ما بیرون بره، به همین دلیل ایشان تنها نامزد انتخابات شد و با 99 درصد آرای موافق انتخاب شد، اولا می خواستیم ببینیم راهش چیه که یک نفر دیگه هم نامزد باشه، ولی باز هم ما خودمون انتخاب بشیم؟ و دوم اینکه سووال کنیم شما که می خواستید تقلب کنید، چرا به جای 63 درصد نگفتید 99 درصد رای آوردید؟
احمدی نژاد: اتفاقا کار راحتی یه، اشتباه شما اینه که هم رای می گیرید، هم می شمارید، بعد تقلب می کنید، مرحله وسطی رو حذف کنید، تقلب هم نکنید، رای بگیرید، بعد نتیجه خودتون رو اعلام کنید.
کره شمالی: ما می دونیم که هیچ کسی از زندگی در کشور ما راضی نیست، ولی هیچ کس با ما مخالفت نمی کنه، به همین دلیل بخش اعظم پلیس امنیتی ما مدتهاست بیکاره، چکار کنیم که بیکاری پلیس امنیتی برطرف بشه؟
احمدی نژاد: یک انتخابات برگزار کنید، درست می شه.
روسیه: کشور ما براساس سیستم جمهوری اداره می شه، چکار کنیم که هم سیستم مون جمهوری باشه، هم همیشه خودمون رئیس جمهور باشیم
احمدی نژاد: ای ناقلا، خودت یاد می دی، خودت هم می پرسی؟
هندوستان: مردم ما خیلی فقیر هستند ولی همیشه یا می رن سینما یا می رقصن یا آواز می خونن، خیلی هم با سیاست کاری ندارند، همیشه هم از همه چیز راضی اند. چکار کنیم که به جای سینما و رقص با سیاست مشغول بشن؟
احمدی نژاد: اول ببرین، بعد بگین اشهد ان لا اله الا الله....... ( ادامه مشکلات)
کوبا: هشتاد درصد مردم ما مخالف دولت هستند، ولی هیچ حرفی نمی زنند و ما نمی تونیم بیشتر از این زندانی شون کنیم، شما که نود درصد مخالف دارید، چکار می کنید؟
احمدی نژاد: تعداد مخالف مهم نیست، اگر ده درصد رو نه بار نشون بدی، ولی نود درصد رو اصلا نشون ندی، مساله حل می شه. رحیم و غلامی و جوانفکر و صفار را می فرستم برای مشاوره.
فرانسه: در شورش هایی که در کشور ما شد، دو نفر کشته شدند و مردم 1137 اتومبیل رو آتش زدند، در حالی که در تهران در درگیری هایی که اتفاق افتاد هشتاد نفر کشته شدند، ولی فقط دو اتومبیل از بین رفت. برای جلوگیری از آتش زدن اتومبیل ها چکار می کنید؟
احمدی نژاد: اون هایی که ماشین آتیش می زنن بگذارید پلیس، ما همین کار رو کردیم درست شد. یا ببنیم بسیجی به فرانسوی چی میشه؟
سوئد: یکی از وزرای ما که در مورد مالیات دروغ گفته بود، مجبور شد استعفا بدهد و از سوئد برای همیشه برود، شما چطور موفق می شوید در مواردی که همه مردم در جریان هستند دروغ بگوئید؟ ما چگونه می توانیم از این تجربه استفاده کنیم؟
احمدی نژاد: هر وقت می خواید دروغ بگید یا برید آمریکا یا برید توی استودیو.
ایتالیا: آقای برلوسکونی با استفاده از قدرت حزب و کار خودش موفق شد چند شبکه تلویزیونی را به دست بیاورد. در حالی که شما سه برابر همین شبکه های تلویزیونی را بطور رایگان و بدون هیچ سرمایه گذاری به دست آوردید و برای تبلیغات از آن استفاده کردید. لطفا در این مورد ما را راهنمایی کنید، چون خیلی حرف و حدیث در این مورد زیاد است.
احمدی نژاد: از حاج آقا موسولینی بپرسین، ایشون بلدن.
بولیوی: رئیس جمهور ما هم مثل شما تلاش کرد مدتها حمام نرود، با پیژامه و دمپایی سرکار رفت و در مدتی که در موضع قدرت است، هرگز موهایش را شانه نکرده، ولی ایشان موفق نشد که شهرت رئیس جمهور ایران را به دست بیاورد، باید چکار کند؟
احمدی نژاد: همین وضع خوبه، فقط باید بدون اینکه فکر کنه یا نظر کسی رو بپرسه دائم سخنرانی کنه.
پاکستان: در کشور ما هر چند سال یک کودتا می شود، ولی مسوولان دولتی عوض نمی شوند و رئیس جمهور هر کار می کند تا همه خانواده اش را سر کار بیاورد، بخاطر قوانین الکی نمی تواند. در کشور شما معمولا کودتا هم به اندازه پاکستان نمی شود، اما شما موفق می شوید همه فامیل و همکلاسی هایتان را سر کار ببرید، رمز موفقیت شما چیست؟
احمدی نژاد: ما چون می خواهیم هزار فامیل از بین برود، این کارها را می کنیم که موفق هم بوده الآن شده دویست فامیل ولی دیگه همه خانواده اومدن.
کانادا: تعداد زیادی ایرانی در کانادا زندگی می کنند که مشکل پزشکی، خانه سازی و بسیاری از کارهای مهم ما را حل کردند، در حال حاضر ما نیاز به تعداد 40 نفر کارگردان سینما، 250 نفر لوله کش، 120 نفر هنرمند طراحی داخلی، و حداقل دویست نفر در حوزه داروسازی داریم، لطفا اگر ممکن است کارگردانان، لوله کش ها، دکوراتورها و داروسازان تان را تحت فشار قرار دهید تا مشکل ما زودتر حل شود، ممنون.
احمدی نژاد: این موارد روی چشم، ولی ما نمی تونیم سوا کنیم، اگر اینها رو می خواین، سه هزار تا استاد علوم انسانی، چهارصد تا روزنامه نگار هم داریم که باید همه رو با هم ببرید
روزآنلاین
====
همزمان با ادعای نیروی انتظامی مبنی بر عدم وجود ارتباط میان ترور دکتر عبدالرضا سودبخش و دکتر غلامرضا سرابی، دو پزشکی که در هفته گذشته در تهران به قتل رسیدند، رسانه های مستقل خبری، از ترور دکتر سودبخش به دلیل معاینه قربانیان جنایتگاه کهریزک و قتل دکتر سرابی به دلیل معاینه برخی از مقامات حکومت اسلامی و اطلاع از وضعیت پرونده پزشکی آنها خبر داده اند.
انتشار خبر ارتباط ترور دکتر سودبخش با پرونده جنایتگاه کهریزک که به تازگی "متهم اصلی" آن از سوی عباس جعفری دولت آبادی، "سعید مرتضوی" عنوان شده است، موجب شد تا دیروزاسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی، هرگونه ارتباط این ترور با جنایت کهریزک را تکذیب و بنا به گفته یکی از حاضرین در "نشست خبری هفتگی نیروی انتظامی"، به خبرنگار طرح کننده سئوال ارتباط این ترور با کهریزک نیز پرخاش کند.
به گزارش ایسنا، احمدی مقدم در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه "وطن امروز" و پس از اعتراض به وی مبنی بر اینکه "ما نباید خودمان تولید ابهام کنیم و این سئوالی نیست که خبرنگار وطنامروز بپرسد"، با رد هرگونه ارتباط دکتر سودبخش با جنایتگاه کهریزک گفته است: "این قتل هیچ علت سیاسیای نداشته است و هیچ ربطی به مسأله کهریزک ندارد، حتی پلیس از وزارت علوم نیز استعلام کرده و این پزشک هیچ سابقهای در کهریزک ندارد و ما اعلام میکنیم قطعا این قتل علت سیاسی نداشت و بهطور حتم این پزشک فردی سیاسی نبوده است".
علاوه بر فرمانده نیروی انتظامی که محمد رضا رادان، جانشین وی در این نیرو هم از جمله متهمان مطرح پرونده جنایت کهریزک است، عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران نیز یک روز قبل از سخنان احمدی مقدم، ترور زنجیره ای دو پزشک در تهران را "بی ارتباط با هم" دانسته و به فارس گفته بود: "تا کنون طی بررسیهای صورت گرفته هیچگونه ارتباطی میان قتل دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و حادثه سوءقصد به جان دکتر غلامرضا سرابی پیدا نشده است".
محمد شهریاری، قاضی کشیک دادسرای جنایی تهران نیز در تکمیل پروژه "بی ارتباط نشان دادن ترور ها" از اعتراف دو متهم به قتل دکتر سرابی و با انگیزه گرفتن انتقام مرگ مادرشان که در حین عمل جراحی قلب جان باخته، خبر داده بود.
این ترورها در حالی بی ارتباط با یکدیگر و نیز با مسائل سیاسی جلوه داده می شوند که انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران با انتشار بیانیه ای به صورت تلویحی به انگیزه های سیاسی این ترورها اشاره کرده و آنطور که سایت آفتاب گزارش داده، آورده است: "پس از سوءقصد اول در حالی که فضا ابهامآلود به نظر میرسید، پلیس آگاهی تهران بزرگ انگیزه قتل را شخصی خواند و هر احتمال دیگر را منتفی دانست. پس از سوءقصد دوم نیز به سرعت این دو حادثه را فاقد هیچ ارتباطی ارزیابی نمود.آیا نگران کننده نیست که دو تن از بزرگان جامعهی پزشکی، در پایتخت و نه در مناطق دور افتاده و همچنین در پر رفتو آمدترین ساعات به ضرب گلوله کشته شوند و ما به راحتی با توجیه شخصی بودن این جنایات از کنار آن بگذریم؟"
این بیانیه می افزاید: "انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران ضمن محکومیت شدید این جنایات اسفبار و ابراز نگرانی از تکرار این وقایع، از مسئولین امر خواستار پیگیری هر چه سریعتر موضوع و دستگیری غیرفرمایشی عوامل اصلی آن است".
گفتنی است، پیش از این نیز، فرمانده نیروی انتظامی قتل مشکوک دکتر رامین پوراندرجانی، دکتر وظیفه جنایتگاه کهریزک را "خودکشی" عنوان کرده بود.
اینک علاوه بر افزایش شائبه ترور دکتر سود بخش به دست "آمران جنایت کهریزک" برخی منابع خبری از ارتباط قتل دکتر سرابی با اطلاعات وی از پرونده پزشکی برخی از مقامات جمهوری اسلامی خبر می دهند.
این منابع خبری تاکید کرده اند که این "متخصص جراحی قلب" بر خلاف ادعای قاضی کشیک دادسرای جنایی، با انگیزه های سیاسی به قتل رسیده است.
از خردادماه سال گذشته تا کنون علاوه بر ٣ پزشک یعنی رامین پوراندرجانی، غلامرضا سرابی و عبدالرضا سودبخش، دکتر معتمدی، استاد دانشگاه تهران و دکتر مسعود علی محمدی ترور شده اند. ترورهایی که موجب افزایش وحشت جامعه دانشگاهی کشور شده؛ تا کنون عاملان هیچ یک از این جنایات معرفی و یا شناسایی نشده اند
خانواده های علی حسن پور و مسعود هاشم زاده، دو تن از جانباختگان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد در مصاحبه با "روز" از آخرین روند پی گیری های شکایاتشان سخن گفته اند؛از اینکه پیگیری های آنها به جایی نرسیده و اینکه در انتظار مجازات آمرین و عاملین هستند.
"روز" در چهار روز گذشته طی مصاحبه هایی با خانواده های جانباختگان از مسکوت ماندن شکایات آنان و همچنین فشارهایی که اعمال می شود تا با گرفتن دیه، خانواده ها شکایت خود را مختومه اعلام کنند گزارش داده بود.اینک همسر علی حسن پور که روز گذشته به دادسرا مراجعه کرد و مادر مسعود هاشم زاده از آخرین وضعیت پرونده هایشان می گویند.
مسعود هاشم زاده، جوان 27 ساله ای بود که روز 30 خرداد در خیابات شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.مادر او به "روز" می گوید: هیچ تغییری حاصل نشده. به ما می گویند دیه بگیرید اما ما دیه نمی خواهیم. ما خواهان معرفی و محاکمه قاتل یا قاتلان فرزندم هستیم.
خانم محسنی توضیح میدهد: گفته بودند اگر دیه را قبول نکنید پرونده ها مسکوت خواهد ماند و در اصل همین طور هم شد. مراجعات و پی گیری های ما هیچ پاسخی به دنبال ندارد. می گویند قاتل شناسایی نشده در حالیکه مشخصات قاتل فرزندم در پرونده او است چون مسعود به اتفاق دوستانش بود و دوستان او مشخصات کسی را که با گلوله مسعود را زد، داده اند. اما تنها صحبتی که میکنند دیه است وهیچ پاسخ دیگری نیست.
شلیک با کلاشینکف از پایگاه بسیج
لادن مصطفایی، همسر علی حسن پور نیز در مصاحبه با "روز" از ارسال پرونده شکایت اش به دادسرای نظامی خبر میدهد.
علی حسن پور، روز 25 خرداد در خیابان آزادی بر اثر اصابت گلوله به سرش کشته شد و خانواده اش 104 روز بعد از این واقعه، پیکر او را تحویل گرفتند و به خاک سپردند.
خانم مصطفایی توضیح میدهد: دیروز لایحه ای را به قاضی دادگاه ارائه کردیم با اینکه قبلا خواسته های خودمان را به عنوان یک خانواده عزیز از دست رفته مطرح کرده بودیم ولی دیروز مجددا لایحه ای ارائه دادیم و خواهان تحقیقات لازم درباره چگونگی قتل، عامل و عاملان قتل، محل نگهداری جسد در سه روز بعد از شهادت ـ چون پیکر همسرم سه روز بعد از شهادت به پزشکی قانونی منتقل شده و مشخص نیست این سه روز کجا بوده ـ دلیل عریان بودن پیکر همسرم که باعث شد 105 روز به شکل مجهول الهویه در پزشکی قانونی باشد و اینکه لباس ها، وسایل شخصی و مدارک شناسایی همسرم چه شده ان، دارائه دادیم و توضیحاتی هم به قاضی پرونده دادیم که همه را در داخل پرونده گذاشتند.
همسر آقای حسن پور می افزاید: پرونده ما ابتدا در دادگاه جنایی تهران بود و قاضی با نامه های رسمی که از طرف دادسرای جنایی داد تا من برای پیدا کردن وسایل شخصی، لباس ها و مدارک شناسایی همسرم به چندین بیمارستان مراجعه کنم، واقعا کمک کرد. اما متاسفانه این کارها تاکنون بی نتیجه بوده است.
خانم مصطفایی سپس به نظریه کارشناسان اسلحه اشاره میکند که رسما عنوان کرده اند آقای حسن پور با اسلحه کلاشینکف کشته شده است. او می گوید: براساس نظریه کارشناسان اسلحه، همسرم با اسلحه کلاشینکف و از فاصله بیشتر از 3 متر و کمتر از 15 متر کشته شده است. اما متاسفانه پایگاه بسیجی که از بالای آن شلیک میکردند تاکنون به هیچ یک از استعلام های قاضی پرونده مبنی بر اینکه چه کسانی آن روز و با دستور چه کسی شلیک کردند و از اسلحه چه کسانی شلیک شده، پاسخی نداده است.من در نامه ای به دادستان تهران سئوالاتم را مطرح کردم که بگویید همسر من سه روز بعد از شهادت کجا بوده، چرا عریان بوده و الان چرا پایگاه بسیج به استعلام ها هیچ جوابی نمی دهد. بعد از این نامه بود که طبق دستور دادستان، رسیدگی به پرونده از صلاحیت دادسرای جنایی خارج شد و به دادسرای نظامی رفت.
همسر آقای حسن پور می گوید: مشخص شده است که از پایگاه بسیج به همسرم شلیک شده وتشخیص هویت رسما گفته اسلحه جنگی بوده و کارشناس سلاح دادگستری هم نوع آن را کلاشینکف اعلام کرده است؛اکنون پرونده ما دو ماه است که به دادسرای نظامی فرستاده شده اما اینکه آنجا چقدر با ما همکاری کنند و به چه شکلی پیش برود نمی دانم.
از خانم مصطفایی هم خواسته اند که دیه بگیرد:به ما هم مثل سایر خانواده ها گفتند باید دیه بگیرید اما تا امروز مقاومت کرده ایم و گفته ایم که ما دیه نمی خواهیم و خواهان شناسایی قاتل و قاتلان همسرم هستیم و در مرحله بعدی هم قصاص.
5 مهر سالروز خاکسپاری آقای حسن پور بود.همسرش می گوید: رفتیم سرخاک علی، اما متاسفانه نیروهای امنیتی خیلی زیاد بودند حدود 40 ون آورده بودند و به ما هم مدام می گفتند که زودتر تمام کنید بروید. برای چه امروز مراسم گرفته اید و... من هم گفتم مراسم سالروز خاکسپاری همسرم بعد از 105 روز در به دری و بی خبری از اوست.شما 25 خرداد در سالروز شهادت همسرم هم حضور داشتید امروز هم حضور دارید، یعنی ما حق یک مراسم ساده بر سر خاک هم نداریم؟
خانم مصطفایی می افزاید: ابتدا نیروهای انتظامی بودند اما بعد لباس شخصی ها به تعداد زیاد آمدندکه از حضور مردم هم جلوگیری می کردند.هر کسی از خانواده های شهدا هم می آمد از آنها کارت و موبایل هایشان را می خواستند. با اینکه ما مراسم خاصی نداشتیم اما در برخی سایت ها سالروز خاکسپاری همسرم را نوشته بودند و 4 تا 5 تن از خانواده های شهداهم آمده بودند.
همسر آقای حسن پور با طرح این سئوال که آیا سر خاک رفتن جرم است؟ می گوید: من فقط امیدوارم اینقدر زنده بمانم که بتوانم قاتلان علی را ببینم. همسر من واقعا مظلوم کشته شد و من خودم را مسئول میدانم و نمی توانم ساکت بنشینم تا قاتلان او راست راست بگردند و به ریش ما هم بخندند و بگویند که کشتیم صدایی هم از کسی در نیامد. باید بیایند و بگویند واقعا چرا کشتند. زندگی همه ما را نابود کردند چرا؟
از خانم مصطفایی می پرسم سخن از قصاص کردید آیا شما خواهان قصاص و اعدام قاتلان همسرتان هستید؟ پاسخ میدهد: باور کنید من هیچ موقع برای هیچ کسی بد نخواسته ام امااز روزی که با علی اینکار را کردند آرزو کردم خدا بلایی سرشان بیاورد که هر روز مرگ خودشان را آرزو کنند و گرنه دار زدن و یا کشتن با اسلحه کافی نیست این مرگ خیلی راحتی است برای آنها.من از خدا میخواهم آنها هم زجر بکشند و ببینند من چقدر زجر میکشم. حتی ثانیه و لحظه ای نیست که به یاد علی نباشم. از خدا خواسته ام آن چیزی که سر من، مادر علی و بچه های من آمد تنها یک روز از آن 105 روز را تجربه کنند.
مادر مصطفی کریم بیگی که روز عاشورا کشته شد در گفتگو با "روز" گفته بود خونبها و دیه فرزندش، آزادی ایران وآزادی زندانیان و راحتی ملت است. این موضوع را به خانم مصطفایی می گویم و نظرش را می پرسم. می گوید: درست گفته است من هم همین را میخواهم. آزادی ایران و اینکه وضعیت به گونه ای باشد که واقعا بتوانیم حرفمان را بزنیم.
او می افزاید: قصاص برای این قاتلان، تنها یک مرگ خوب است باید زجر بکشند. من آرزو کرده ام دستانشان که به همسر من و بچه های مردم شلیک کرد طوری به درد بیاید که روزی هزار بار آرزوی مرگ بکنند. قصاص مشکل مرا حل نمی کند اماباید ببینیم پرونده به چه شکلی مسیرش طی می شود و در مراحل بعدی در این مورد تصمیم بگیریم.
همسر آقای حسن پور سپس می پرسد: واقعا روزی می رسد که در ایران دادگاهی برای همسر من تشکیل شود؟ الان 15 ماه است که مسئولان یک باراز وضع ما نپرسیده اند. یکبار نگفته اند چی بر سر عزیز شما آمده. نمیدانم شاید توقع ما زیاد است یا اینکه مسولان واقعا نگاه به اطرافشان نمی کنند ببینند چه اتفاقاتی در مملکت می افتد.