بسم الله الرحمن الرحیم
ملّت بزرگ و شریف ایران
یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی” بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.
ملّت بزرگ و شریف ایران
یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.
ملت حق خواه و آزادی خواه ایران
تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.
ملت عزیز ایران
همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که ” کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ ” باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همینرو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟
از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار ” حق ” سنجید و نه ” حق ” را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخواسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: “النصیحه لائمه المسلمین”. امام صادق می فرمایند که “احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی” اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟
ملت آزادی خواه و شریف ایران
همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.
ملت شریف و آزاده ایران
یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.
ملت آزاده و حق خواه ایران
آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آنچنانکه پس از یکسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههای فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».
والسلام
مهدی کروبی
۳۰/۳/۱۳۸۹
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/06/106413.php
=============================
ژاپن و کره جنوبی نیز به صف کشورهایی پیوستند که علاوه بر قطعنامه تحریم شورای امنیت ، خود تحریم های جداگانه ای را علیه ایران اعمال می کنند.
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه واشنگتن پست، کره جنوبی و ژاپن نیز قصد دارند تحریم های مضاعفی را علیه ایران اعمال کنند اما هنوز معلوم نیست ، خود تحریم های مستقلی را وضع و اعمال خواهند کرد یا اینکه از تحریم های مستقل و مضاعف استرالیا، آمریکا و اتحادیه اروپا پیروی خواهند کرد.
[گزارش روزنامه واشنگتن پست را بخوانید]
پس از اقدام شورای امنیت در تصویب قطعنامه 1929 و تایید تحریم های جدید علیه ایران، کشورهای استرالیا و آمریکا و اتحادیه اروپا ، تحریم های مستقل و مضاعفی را علیه کشورمان اعلام کردند
به نوشته این روزنامه، کشورهای دیگری نیز به این تحریم های خار ج از چارچوب شورای امنیت نیز پیوسته اند که هنوز نام آنها اعلام نشده است.
واشنگتن پست اضافه می کند: تحریم های مضاعف و مستقل کشورهای مختلف علیه ایران، در راستای سیاست دولت آمریکاست. براساس این شیوه، آمریکا و هم پیمانانش ، تصویب قطعنامه تحریم های سبک علیه تهران را در شورای امنیت می پذیرند ولی هر یک به تنهایی و جداگانه، تحریم های شدیدتری را علیه ایران اعمال می کنند.
مقامات آمریکایی و غربی ادعا می کنند هدف این تحریم ها، بازگرداندن ایران به میز مذاکرات است اما همچنان اهداف مهم دیگری را نیز دنبال می کند که از جمله می توان به منع حمله نظامی اسرائیل علیه تاسیسات هسته ای ایران اشاره کرد که منطقه را به آتش خواهد کشید.
اطمینان بخشی به کشورهای عربی هم پیمان آمریکا به این که پیشرفت برنامه هسته ای ایران ، تحت پیگیری است، از دیگر اهداف این تحریم هاست.
این تحریم ها همچنین به دنبال ارسال پیام هایی به کشورهایی است که به دنبال دست یابی به سلاح هسته ای هستند و تاکید بر این نکته که این روند دارای هزینه های ملموس و واقعی است.
"روبرت اینهورن" از مقامات برجسته وزارت خارجه آمریکا در امور اجرایی کردن تحریم ها در این باره می گوید: تحریم ها، هدف نهائی نیستند بلکه وسیله ای برای تحقق نتیجه هستند . این تحریم ها باعث می شوند ایران به سختی، آرمان های موشکی و هسته ای خود را پیگیری کند.
وی اضافه می کند: امیدواریم بررسی های ایران درباره هزینه - فایده این طرح ها تغییر کند و تحریم ها باعث شود آنها برای مذاکره با ما ، با جدیت بیشتر ، تشویق شوند.
این گزارش ادامه می دهد: اعضای اتحادیه اروپا با سرعت غیرعادی، تحریم های مستقل و مضاعف خود علیه ایران را تنها با گذشت یک هفته از قطعنامه تحریم شورای امنیت تایید کردند.
این در حالی است که اتحادیه اروپا هفت تا هشت ماه زمان را برای بررسی تحریم های شورای امنیت علیه ایران، صرف کرده بود.
برخی منابع دیپلماتیک معتقدند تلاش های دولت اوباما برای ارتباط گیری با ایران که با پاسخی روبه رو نشد؛ اعلام ساخت تاسیسات هسته ای جدید ایران و حوادث پس از انتخابات سال گذشته ایران باعث شد تا مواضع کشورهای اروپایی در مقابل تهران تغییر و منجر به تایید سریع تحریم های مستقل و مضاعف کشورهای اروپایی علیه ایران شود.
ارزش تجارت مشترک میان ایران و اتحادیه اروپا متشکل از 27 عضو بیش از 30 میلیارد دلار می شود
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/06/106396.php
البته ممکن است بعضی از مردم از اینکه منافع شان را از دست داده، یال مثلا غارتگر بوده اند و احمدی نژاد، جلوی غارتگری آنها را گرفته، و یا کسانی کارهای توپس غارتگرانه داشته اند که آن را از دست داده، و درست برعکس کسانی هستند که کارهایی در کابینه احمدی نژاد گیرشان آمده که عمرا و نه تنها در هیچ کابینه ای چنین کاری گیرشان نمی آمد، بلکه اصلا چنین کارهایی وجود نداشت، و احمدی نژاد چنین کارهایی را اختراع کرد. به برخی از این کارها توجه کنید:
نامه نویس: شاغلین حداقل شش میلیون نفر، درآمد متوسط 200 هزار تومان، این افراد یک کاغذ را تا می کنند و در یک پاکت می گذارند و روی آن اسم رئیس جمهور را می نویسند و آن را به یک وانت تحویل می دهند و پول شان را می گیرند. فرقی نمی کند که خواسته آنها چه باشد یا چه چیزی نوشته باشند. اصولا کسی داخل این پاکت ها را نگاه نمی کند.
نامه سواکن: شاغلین حداقل سی هزار نفر، درآمد متوسط 600 هزار تومان، کار این افراد متفاوت است، کاغذ پخش کن، نامه گیر، سرکیسه نامه نگهدار، نامه وانت گذار، نامه ریز( امه ها را از پاکت در می آورند و در انبار می ریزند)، نامه سوا کن( از روی وزن نامه می فهمند که باید پول بفرستند، یا جواب بدهند)، آدرس نویس، پول توی پاکت گذار، نامه به ادارات فرست، تمبرخیس کن، تمبر چسبان، نامه به کیسه ریز، نامه فرست. مسوول این بخش در آرادان چنان که در فیلم "نامه ای به رییس جمهور" ساخته روزنامه نگار کانادائی پیتر کو دیدیم دست کم دویست کارمند زن و مرد داشت و خودش قیافه ای داشت مانند سعید مرتضوی، حالا خودتان شهرهای بزرگ را حدس بزنید.
نامه نگار: شاغلین حداقل دویست نفر از نویسندگان شاخ شکسته، این افراد نامه های پیامبر در صدر اسلام را برمی دارند، جای گیرنده را اوباما، یا مرکل یا بلر می نویسند، و به جای نام پیامبر نام احمدی نژاد را می گذارند. تایپ کن نامه، مترجم به همه زبان ها [البته با کمک دیکشنری و تلفن به دختر عموجان که سال اول ترجمه در دانشگاه آزاد است[، ارسال کننده به وزارت خارجه، کارمند نامه رسان به محل مذکور، حامل نامه و خانواده برای رساندن نامه به افراد مهم.( توضیح: چون جوابی گرفته نمی شود پیگیری لازم ندارد.)
سبز پاک کن: شاغلین حداقل ده هزار نفر، درآمد متوسط ماهی یک میلیون تومان، این افراد نسبت به رنگ سبز حساسیت دارند و هر جا رنگ سبز ببینند آن را پاک می کند، از روز دیوار با دستمال، از روی پارچه با وایتکس، از روی آسفالت با خاک و لکه گیر های چینی مناسب.
موتوری دنبال ماشین کن: شاغلین حداقل ده هزار نفر، درآمد فصلی است. این افراد از زمان ورود رئیس جمهور سه نفری روی موتور می نشینند، احمدی نژاد را تعقیب می کنند و وقتی به او می رسند، برایش دست تکان می دهند و می گویند " احمدی دوستت داریم" و حقوق شان را می گیرند.
آستون مال: شاغلین حداقل پنجاه هزار نفر خانم، ده هزار نفر نگهبان مرد. درآمد حداقل یک میلیون تومان. این افراد استون را در شیشه های مناسب در جیب می گذارند و به محض دیدن لاک روی ناخن خانمها، اول او را می ترسانند، بعد دست هایش را می گیرند و با دستمال کاغذی لاک را پاک می کنند
آستین چسبان حقیقی: شاغلین حداقل چهل هزار نفر، درآمد ماهانه حداقل یک میلیون تومان، این افراد در اماکن خاصی که لازم است آستین های پیش ساخته را به افراد آستین کوتاه داده و جلوی افزایش زمین لرزه را می گیرند.
آستین چسبان مجازی: شاغلین حداقل چهار هزار نفر، درآمد ماهانه دو میلیون تومان، این افراد کارشان این است که برای زنانی که در زمین ورزشی یا مناطق گرمسیر طرفدار احمدی نژاد هستند و دامن کوتاه یا پیراهن آستین کوتاه پوشیده اند( مثل ارغوان رضایی) آستین و شلوار مناسب فوتوشاپی تهیه کرده و جلوی ضربه به نظام را می گیرند.
لاست تحلیل کن: شاغلین فعلا یک نفر، دستیاران دو هزار نفر، درآمد ماهانه احتمالا پنج میلیون تومان، کار شخص مذکور این است که سریال های روز را تهیه می کند، آنها را تماشا می کنند و بعد از حال کردن سعی می کنند عوامل فتنه را در آنها شناسایی و افشا کنند.
چپ ختنه کن: شاغلین پانصد نفر، درآمد ماهانه پنج تا ده هزار دلار، شرط لازم ادعای زباندانی در زبان های فرانسه، اسپانیولی و روسی، این افراد کسانی مثل چاوز، فامیل های دور چه گوارا، نواده های استالین، نواده های سیمون بولیوار، خاخام هائی که به جرم بچه بازی از کنیسه اخراج شده اند و فامیل های نوریه گا و ایدی امین را کشف و به اسلام هدایت می کنند. آنها برای هدایت ابتدا همان مارکسیسم را به شخص مذکور می آموزند، بعد شهادتین را جاری می کنند. بریدن الزامی نیست.
پرچم دوز: شاغلین سه هزار نفر، درآمد ماهانه بستگی به تعداد مراسم در ماه و یا حملات اسرائیل و آمریکا دارد. آنها پرچم کشورهایی مثل اسرائیل، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، بلژیک، هلند، ولتای علیا، مصر، امارات متحده عربی، دانمارک، و هر پرچم جدیدی که لازم باشد، از جنس آماده اشتعال به سفارش سازمان تبلیغات اسلامی می دوزند و بعد آنها را در مراسم آتش می زنند، در برخی موارد نیز پرچم روسیه، سوریه، لبنان، حزب الله، فلسطین، ترکیه را نیز آماده می کنند و به عنوان پرچم مناسب حمله می کنند، پرچم های نوع دوم ممکن است با تغییراتی به نوع اول تبدیل شده( مثال: روسیه) و آتش بگیرد.
چهارپاینده: شاغلین پنجاه نفر، درآمد ماهانه یک میلیون تومان، کار این افراد این است که در هنگام عکاسی رسمی از رئیس جمهور، در کنار روسای جمهور طولانی( بشار اسد، اردوغان، علی اف، و بخصوص آفریقایی ها) چهارپایه زیر پای رئیس جمهور می گذارند تا اندازه شود.
پرچم گیر: شاغلین چهار صد نفر، درآمد ماهانه فصلی است. کار این افراد این است که در هنگام سخنرانی رئیس جمهور پشت صحنه پرچم را در دست می گیرند و آنرا تکان می دهند که عکس ها خوب از آب دربیاید.
فوتوموشک ساز: شاغلین صد نفر، درآمد ماهانه محرمانه است. کار این افراد برگزاری مانورهای بسیار استراتژیک در کویر است. آنها موشک های لازم را به تعداد کافی با فوتوشاپ پرتاب می کنند و باعث دقت در عملیات و موفق شدن مانور می شوند.
ارتش سایبری، واحد لائیک: تعداد دو هزار نفر، درآمد ماهانه چهار تا پنج میلیون تومان، این افراد بعد از گذراندن یک دوره کامل از آموزشهای فلسفی از دفتر خودشان در وزارت خانه مذکور، به گذاشتن کامنت هایی با محتوای لائیک علیه جنبش سبز در سایت های سکولاریسم تازه، میانه و متوسط، می پردازند. این افراد باعث می شوند تا مخالفان جنبش سبز احساس کنند که در زمانی بخواهند می توانند صدا و سیما را فتح کنند و انقلاب کنند. این افراد در مواقع به هک کردن، انتشار روضه سیدالشهدا، توزیع فیلمهای پورنوگرافیک می پردازند.
ارتش سایبری، واحد سبز کم رنگ: تعداد سه هزار نفر، این افراد هر روز اعلام می کنند که جنبش سبز در حال مرگ است و با نگرانی اعلام می کنند که اخیرا چیزهایی که قبلا زیاد بود کم شده و یا چیزهایی که قبلا کم بود زیاد شده.
پارازیت انداز: تعداد پانصد نفر، درآمد ماهانه حداقل ده میلیون تومان، کار این افراد مقطوع النسل کردن تدریجی مردم ایران از طریق بمباران پارازیتی مردم است. آنها در حقیقت موظفند همان بلایی را که پرتاب یک بمب نوترونی بر سر یک شهر می آورد، بر سر مردم بیاورند.
رهبر شور: تعداد بیست هزار نفر، درآمد ماهانه بین هفتصد هزار تا یک میلیون تومان، کار این افراد این است که صبح زود از ساعت چهار در شهر بگردند و هر جا نوشته شده باشد که " مرگ بر دیکتاتور" یا " مرگ بر خامنه ای" یا " مجتبی بمیری رهبری رو نبینی" را بشورند تا رهبری تمیز و مرتب شود.
دستبوس کن و پابوس کن: تعداد دو هزار نفر، درآمد ماهانه پانصد هزار تومان، کار این افراد این است که در هنگام ملاقات با رهبری یا دیدار با احمدی نژاد، ناگهان خودشان را به سوی او پرت کنند و سعی کنند دست یا پای او را ببوسند، در این موارد رئیس جمهور موظف است که فورا دست خودش را پس بکشد، و با استفاده از فنون فوجیتسو طرف را بغل کند و یک فریچ کیس حسابی از او بگیرد. در مورد رهبری همه این اتفاقات بصورت اسلوموشن اتفاق می افتد.
شانه بوس کن: تعداد صد هزار نفر، درآمد فصلی است. این افراد کسانی هستند که وقتی رئیس جمهور به شهرستانهای کوچک یا کشورهای آفریقایی یا حیاط خلوت آمریکا یا سوریه و لبنان می رود، یک دفعه به او آویزان شوند و شانه هایش را ببوسند، و معمولا معلوم می شود طرف خانواده شهید بوده و در هفته گذشته یک اختراع مهم کرده است.
گوله موتوری: تعداد بین پنجاه تا صد هزار " نفر- موتور"، درآمد ماهانه حدود یک میلیون تومان. این افراد در یک محل جمع می شوند و بخصوص در روزهایی که اهمیت سیاسی دارد، به این طرف و آن طرف می روند. این افراد در هنگام حرکت با هم گاز می دهند و سعی می کنند که یک منطقه را کاملا قرق کنند و مردم را دچار وحشت کنند.
ال ا تواب کن( لس آنجلسی تواب کن): شاغلین فعلا دو نفر، دستیاران حدود بیست هزار نفر. این افراد موظفند از طریق عشوه شتری برای خوانندگان درپیتی ولی بی ضرر آنها را به داخل کشور دعوت کنند، و همزمان با ایجاد مشکلات و دردسر برای هنرمندانی که مردم دوست شان دارند، آنها را از ایران فراری بدهند.
لحظه نگار: حدود صد نفر، درآمد متوسط براساس مطلب محاسبه می شود. نویسنده موظف است یک لحظه یا یک نگاه یا یک حرکت رهبر یا رئیس جمهور را بصورت یک کرامت عجیب و غریب در بیاورد. او باید سعی کند طوری بنویسد که ضمن اینکه رهبر خیلی مطرح می شود، اما جوری نباشد که کسی باور نکند، رهبر باید مثل ایکی یو سان در این داستان ها یک دفعه نبوغ و حافظه اش گل کند و ضمنا باید همه چیز جوری گفته شود که در آن هیچ شخصی که فعلا مساله دار است، یعنی هفتاد درصد گذشته کشور، وجود نداشته باشد. حتی الامکان اگر به شناخت آقا از شعر، داستان، کوهنوردی، علم رجال اشاره شود و به تمام شدن برنج در خانه آقا و این جور چیزها هم اشاره شود، بهتر است.
باستان شناس: حدود هزار نفر، درآمد ماهانه حدود بیست میلیون تومان. این افراد باید دو کار اصلی بکنند، یکی اینکه طوری حوادث گذشته انقلاب را بنویسند که کسانی که در حال حاضر " عنصر نامطلوب" هستند، از تاریخ محو شوند. از طرف دیگر باید در خانه های سالمندان، آرشیو روزنامه ها، زندان ورشکستگان مالی به تقصیر، زندانیان مالی دارای جرایم فساد، بگردند و ببینند کسانی مثل " حمید نقاشیان، جلال الدین فارسی، جعفر شجونی، علی اکبر پرورش"، یا عناصری از این دست که به دلایل مختلف مطرود شده اند، مثل تیره های در حال نابودی ایرانی ، پلنگ یا پروانه ایرانی، کشف شد. آنها را احضار کنند و سعی کنند قحط الرجال موجود را و ریزش نیرو را از طریق نه زایش نیرو بلکه احضار روح حل کنند.
دونده پشت ماشین: حدود یک میلیون نفر در سراسر کشور، دستمزد بصورت جنسی ساندیس یا ناهار پرداخته می شود. این افراد، در مراسم مختلف خیابانی حضور پیدا می کنند، و از یک ماه قبل با آنها هماهنگی می شود. وظیفه آنها این است که قبل از آمدن به مراسم لباس کار اعم از سربازی یا لباس متحدالشکل کارخانه، یا لباس بسیج را در بیاورند، و وقتی ماشین رئیس جمهور وارد خیابان شد، با صدای بلند نعره بکشند و سعی کنند خودشان را تا آنجا که می شود به ماشین بمالند. دستمزد برحسب طول مدت مالیدن محاسبه شده و گاهی اوقات علاوه بر دستمزد جنسی دستمزد نقدی هم خواهد داشت.
در ادامه این مبحث مشاغل بسیار زیاد دیگری نیز وجود دارد که نیازمند فرصت بیشتر و امکانات و فضای بهتر است. شاید ادامه دادم
اما همه اینها نه تنها از محبوبیت شجریان کم نمی کند، بلکه او را در چشم مردم عزیزتر می کند. همین طور جعفر پناهی و فاطمه معتمد آریا که با وجود محرومیت از فیلم ساختن و بازی کردن در سینما و تلویزیون، جای بیشتری در دل مردم بازکرده اند. به این مجموعه باید محمد نوری زاد نویسنده و فیلمساز را نیز افزود که باردیگر خبر بیماری او در زندان موجب نگرانی دوستداران فرهنگ و هنر ایرانی شده است؛ هر چند که در روزگاری نه چندان دور بعلت حمایت و همراهی با دولت و رهبر شهرت ویژه ای نداشت اما امروز به نمونه ایستادگی و مقاومت هنرمندان در برابر ظلم و جور حکومتی تبدیل شده و در دل مردم جای گرفته است. حالا مریم زندی عکاس صاحب نام نیز به این مجموعه اضافه شده است که با نوشتن نامه ای سرگشاده به وزیر ارشاد، از گرفتن نشان هنر از دست احمدی نژاد سرباز زده است.
گروهی از هنرمندان در فرصت های مختلف همچنان زبان به انتقاد می گشایند و حرف دل بیرون می ریزند. گروهی دیگر با وجود حمایت از جنبش سبز در آغاز، با تهدید چماقدران یا از بیم عاقبت، گوشه عافیت اختیار کرده و سکوت پیش گرفته اند. اما در مقابل هنرمندانی هم وجود دارند که با وجود سابقه درخشان و خلق آثار ماندگار در دنیای هنر، امروز با همراهی با دولت احمدی نژاد از چشم مردم افتاده و در برخی موارد شدیدا مورد انتقاد هنردوستان قرار گرفته اند. استاد محمد رضا لطفی نوازنده تار و آهنگساز، علیرضا افتخاری خواننده، مجید انتظامی موسیقی دان و هدیه تهرانی بازیگر مشهور ترین چهره ها از این نمونه اند.
لطفی و رئیس جمهور محترم
لطفی که دوسال اول انقلاب رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شده بود، پس از آن و هنگامی که شایعه هواداری او از حزب توده قوت گرفت، ایران را ترک کرد و پس از اقامتی کوتاه در آلمان، بالاخره سر از آمریکا در آورد. او در این مدت فعالیتهای مختلفی انجام داد اما جز یک کنسرت با شجریان که حاصل آن آلبوم "معمای هستی" بود، هیچ یک از کارهایش جایگاه در خوری پیدا نکرد؛ تا اواخر دولت اصلاحات که با استفاده از فضای باز فرهنگی به ایران بازگشت و دست به کار گشایش مرکزی به نام "مکتب خانه موسیقی میرزا عبداله" و تشکیل دوباره گروه موسیقی "شیدا" شد. اما کسی از بزرگان موسیقی ایران در این دوره حاضر به همکاری با وی نبود و او می رفت و می آمد تا اینکه در دولت احمدی نژاد امکان یافت برنامه های تازه خود را اجرا کند. هم مکتب خانه راه افتاد و هم گروههای سه گانه شیدا تشکیل شد و چند کنسرت اجرا کرد.
در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن، هیچ اثری از لطفی در همراهی با جنبش سبز و دفاع از رای مردم وجود ندارد. برعکس، شاگردان او تعریف می کنند که پس از راهپیمائی بزرگ 25 خرداد سال گذشته، وقتی تعدادی از آنان فردای پس از راهپیمائی با دستبندهای سبز وارد کلاس می شوند، داد استاد درمی آید که جای چنین "جنگولک بازی" هائی در آموزشگاه او نیست! این امر نشان می دهد که لطفی "چپ" حالا به قدردانی از حمایت وزارت ارشاد احمدی نژاد چقدر "راست" شده است.
موسیقی دان صاحب نام کشورمان، این قدردانی را قبل از آن و درشهریور 86 در گفت وگوئی با "کیهان فرهنگی" نشان داده بود و گفت و گو کننده هم کسی نبود جز مهدی کلهر مشاور فرهنگی و رسانه ای احمدی نژاد. لطفی در آن گفت و گو از حمایت "مقام معظم رهبری" از کارهایش صحبت می کند، از دوسال اقامت در جنگلهای آمریکا برای تنزیه روح می گوید و به رسم حکومتیان به "شیطان بزرگ" می تازد و به "دموکراسی لیبرال" خرده می گیرد. این اواخر هم در نوشته دیگری زبان به انتقاد از شجریان و مشکاتیان می گشاید که "آواز" خواندن را او به شجریان آموخته، "بیداد" ساخته اوست و از مرگ زودهنگام مشکاتیان هم پیشاپیش خبرداشته است. همان نوشته ای که "آوا مشکاتیان" دختر پرویز و نوه شجریان را وادار می سازد در نامه ای خطاب به پدرش بنویسد: "بی شک تاریخ بزرگان را به قضاوت خواهد نشست و مردمان خود نیک می دانند کدامین هنرمند مهر مردم و وطن به دل داشت و که از برای سوسوزدنهای بی فروغ حرمت می شکند؟"
سخنرانی در حضور محمد حسینی وزیر ارشاد که در آن لطفی رئیس جمهوری تقلبی را"دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم" خطاب می کند، تیر خلاصی است که استاد به شهرت و محبوبیت خود زده است. دراین سخنرانی که اوایل خرداد و در پایان نشست روسای شعب انجمن دولتی موسیقی ایران ایراد شد، لطفی به احمدی نژاد پیشنهاد می کند که در کارگروههائی که در سفر به استانهای مختلف تشکیل می دهد، ازاهالی موسیقی نیز استفاده کند. اگر دیدگاههای جوانان اهل موسیقی را در سایتها و وبلاگهای گوناگون دنبال کنید، متوجه می شوید سازنده "ایران ای سرای امید" با شعر هوشنگ ابتهاج و صدای شجریان در آغاز انقلاب، حالا چگونه از چشمها افتاده است؟
مجید انتظامی، شریفی نیا و افتخاری دربیت رهبری
مجید انتظامی موسیقی دان و آهنگساز برجسته که بخصوص در زمینه موسیقی فیلم آثار ماندگاری دارد، از همان آغاز جنبش سیز برای تغییر در ایران، برخلاف پدرش عزت اله انتظامی آقای بازیگر، از مردم فاصله گرفت. روزی که هیئت مدیره خانه موسیقی ایران تصمیم گرفت در مقابل "وطن فروش" خواندن کیهان شریعتمداری به دفاع از شجریان بیانیه ای منتشر کند، هر چه گشتند مجید انتظامی را نیافتند. اما پس از انتخابات شبهه دار و در دیدار هنرمندان دست چین شده با رهبر، او و چند نفر دیگر مانند محمد شریفی نیا (بازیگر) و احسان خواجه امیری (خواننده پاپ) روی زیلو چهار زانو نشسته و بعد پشت سر آقا به نماز قامت بستند تا "خودی" بودن خود را ثابت کنند. در آستانه عید و همزمان با سفر اسفندیار رحیم مشائی به کشورهای اروپائی نیز آخرین ساخته آهنگساز با عنوان "سمفونی صلح" با صرف میلیونها تومان هزینه در شهرهای مختلف به روی صحنه رفت اما همه جا با اعتراض ایرانیان سبز مواجه شد که حالا دیگر سازنده موسیقی فیلم ارزشمند "از کرخه تا راین" را از خود نمی دانستند.
علیرضا افتخاری هم از آنانی بود که قبل از انتخابات تکلیف خود را روشن کرده و از سبزها فاصله گرفته بود. درهمایش های انتخاباتی احمدی نژاد می رفت و برنامه اجرا می کرد که نتیجه اش گزینش او بعنوان چهره ماندگار هنر اصفهان و دریافت جایزه از دست احمدی نژاد بود. می گویند در مراسم امسال "چهره های ماندگار" علم و ادب و فرهنگ ایران، افتخاری بخاطر حضور در محافل ادبی/هنری بیت رهبری، حمایت از احمدی نژاد قبل و بعد از انتخابات و همکاری و همراهی نزدیک با صدا و سیمای ضرغامی، بعنوان چهره ماندگار موسیقی ایران معرفی خواهد شد. یا شاید این عنوان قبل از او به استاد لطفی برسد؟
هدیه تهرانی "سبز" کم رنگ شد
اما داستان هدیه تهرانی داستان جالبی است. او در جریان انتخابات یکی از سبزترین و پرشورترین هنرمندان ایرانی بود که شبها با روسری و دستبند سبز بر سقف اتومبیل خود می ایستاد و مردم را به حضور در انتخابات و رای به موسوی تشویق می کرد. اما پس از بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق، نمایشگاه عکسهای هدیه تهرانی در خانه هنرمندان مسئله ساز شد. اسفندیار رحیم مشائی دوست نزدیک و رئیس دفتر احمدی نژاد و پدر عروس او، در مراسم گشایش نمایشگاه در کنار خانم تهرانی نشست و معلوم شد که هزینه این نمایشگاه را که بین 80 تا 200 میلیون تومان تخمین زده می شود، به دستور او از صندوق سازمان میراث فرهنگی کشور پرداخته اند! این فاش سازی و آبروریزی موجب شد که بازیگر عکاس از برگزاری نمایشگاه در جاهای دیگر منصرف شود و از آن پس در هیچ جای عمومی و در بین مردم آفتابی نشود تا کی آبها از آسیاب بیافتد؟
از این داستانها در یکسال گذشته کم اتفاق نیافتاده است. اما اگر می خواهید بدانید نزدیکی به دولتی که بدون تکیه به رای مردم بر سرکار آمده است، چه آخر و عاقبتی برای هنرمندان دارد، باید نامه "مریم زندی" عکاس نامدار کشورمان را خطاب به وزیر ارشاد بخوانید که دعوت به حضور در همایشی با حضور هفتاد هنرمند دیگر و دریافت نشان هنری از دست رئیس جمهوری را رد کرده و برای گرفتن آن اشتیاقی در خود احساس نمی کند و "تا زمانی که شرایط چنین باشد از دریافت چنین نشانهائی معذور است"!
عدم اشتیاق برای دریافت نشان از احمدی نژاد
مریم زندی در بخشی از نامه خود به سید محمد حسینی نوشته است: "متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفه شان، مورد ضرب و شتم و زندان قرار گرفته اند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفه ای و غیرحرفه ای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دست گرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقه ای میسر نمی باشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم."
http://www.rahesabz.net/story/17611/
--
***************************
این ایمیل را برای دوستان خود نیز ارسال کنید. رسانه شمایید
جهت عضو شدن در گروه ايران ما. كافي است كه به آدرس زير يك ايميل ارسال کنید. لازم نيست كه هيچ چيزي در ايميل بنويسيد. سپس یک ایمیل از جانب گروه دریافت خواهید کرد و باید روی لینک داده شده در ایمیل کلیک کرده و درخواست خود را تایید نمایید.
OUR_IRAN+...@googlegroups.com
چنانچه مایل به دریافت این ایمیلها نیستید برای لغو عضویت خود به آدرس زیر یک ایمیل ارسال کنید و لازم نیست که در ایمیل چیزی بنویسید:
OUR_IRAN-u...@googlegroups.com