جنبش راه سبز - خبرنامه

59 views
Skip to first unread message

ایران باشکوه

unread,
Nov 25, 2009, 8:41:41 AM11/25/09
to policyiranian



جنبش راه سبز - خبرنامه


هشدار نهضت آزادی درباره  گسترش خشونت متقابل درجامعه

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):نهضت آزادی ایران با انتشار بیانیه ای نسبت به گسترش خشونت در کشور هشدار داد.

متن کامل بیانیه نضهت آزادی چنین است:

پس از گذشت نزديك به پنج ماه از انتخابات ریاست جمهوری، تداوم اعتراضات عمومی به شیوه رفتار امنیتی و پلیسی نظام نشان دهنده عمق جنبش اعتراضی سبز مردم ایران است. بااینکه تمامیت خواهان اعتبارات بسیار سنگینی از بودجه کشور را برای کنترل، سرکوب و خاموش كردن جنبش هزینه کرده‌اند، حضور گسترده معترضان در گردهمایی‌هاي رسمی و عمومی در روزهای قدس و 13 آبان این واقعیت را آشکار ساخت که این جنبش را نمی‌توان با شیوه‌های پلیسی و امنیتی خاموش ساخت.

تلاش حاکمان در اعمال خشونت بیشتر و صرف هزینه‌های کلان برای برخورد با جنبش، به ویژه در روز 13 آبان سال جاری، نشان دهنده احساس ضعف حاکمان از يك سو و ناتوانی آنان از درک عمق و گستردگی جنبش، از سوي ديگراست. اما اعمال سیاست خشونت و سرکوب هزینه سنگيني را برای حاکمان در پی داشته است. كه برای ادامه چنين سياستي باید بتواند آن را توجیه کند. بنابراین، تمایل درونی حاكمان رادیکالیزه کردن جنبش است. تجربه نشان داده است كه اگر پاسخ مردم به خشونت حکومت به صورت واکنشی و احساسی و درقالب رفتار تلافی جویانه و تقابلی صورت گیرد، نه تنها مردم موفق به عقب‌راندن نظامیان نخواهند شد، بلکه اين گونه رويارويي توجیه اعمال زور به عنوان یک «حق قانونی» را برای حکومت آسان خواهد ساخت.

نقش و ماموریت عامل تحریک ( پرووکاسیون) در مبارزات سیاسی کاملا شناخته شده‌است. حاکمان نظامی و شبه نظامی با نفوذ در صف‌های معترضان و تحریک احساسات مردمی فضایی را به وجود می‌آورند که «اقدام متقابل خشونت آمیز» از نظر مردم عقلانی و درست جلوه کند، درحالی که نظاميان، به دلیل برتری ابزاری و اطلاعاتی، قطعا پیروز میدان خشونت خواهند بود. از سوي دیگر، رادیکالیزه و تند شدن جنبش از فراگیری و گسترش آن کاسته، امکان حضور میلیونی را از مردم سلب خواهد کرد. در نتیجه، جنبشی که در آن همه اقشار مردم، اعم از زنان و مردان، سالمندان و نوجوانان به صورت جمعی و خانوادگی شرکت می‌كرده‌اند، تبدیل به درگیری‌های خشونت آمیز شهری خواهد شد که تنها عده اندکی از مردم تمایل حضور در آن را خواهند داشت.

نهضت آزادی ایران معتقد است که جنبش سبز تنها در چارچوب مبارزات مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه پیروز خواهد شد. اندیشه «عدم خشونت» برای جنبش تنها یک تاکتیک مقطعی نبوده، بلکه از

ابتدای تشکیل جنبش به عنوان استراتژی اصلی آن مطرح بوده است. ما بر اين باوريم که مقاومت مدنی مردم در قالب های اصلاح طلبانه ضامن بقا و ماندگاری جنبش سبز مردم ایران خواهد بود.

نهضت آزادی ایران، ضمن آنکه در شرایط دشوار کنونی خود را در کنار مردم و شریک دردهاي آنان در صدمات پرشمار روحی و جسمی می‌داند، از تمامی مردم، بويژه جوانان و دانشجویان، صمیمانه می‌خواهد كه در دام خشونتی که از سوی حاکمان نظامی پهن شده‌است نیفتند و با خویشتن‌داری و انتخاب ابتکارات گوناگون و حساب شده تداوم جنبش ضد استبدادی و ضد استکباری را تضمین كنند.

متاسفانه، برخی از گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشورـ که درک واقع بینانه‌ای از شرایط درونی کشور ندارند ـ خواسته یا ناخواسته، با دامن‌زدن به فضای احساسی، به تشویق دانشجویان برای اقدامات خشونت آمیز و تلافی جویانه در روز 16 آذر پرداخته، انتقام‌گیری از سرکوب 13 آبان را با روش‌های مشابه تجویز می‌کنند. در برنامه‌ریزی برای 16 آذر، باید توجه داشت که روزهاي قدس و 13 آبان فرصتی ملی برای مشارکت گسترده همگان بود، در حالی که 16 آذر روز دانشجو است.
نهضت آزادی ایران دلسوزانه توجه عموم مردم را به اندیشه نفي خشونت و صلح جویانه بودن جنبش سبز، در کنار مبانی دموکراسی خواهانه آن، جلب کرده، يادآور می‌شود كه صلح و دموكراسي هيچگاه از درون کینه‌ورزی، انتقام جویی و تجویز خشونت بر نمی‌آید. نخستين هدف جنبش اصلاح طلبی، در شرایط کنونی، وادار ساختن حاکمیت به تمکین از قانون است. در صورت تداوم اعتراضات مسالمت آمیز قانونی، با توجه به بحرانی که در درون حاکمیت پديد آمده است، احتمال پذیرش این خواست از سوي حاکمیت و تسلیم شدن آن به راه حل سیاسی وجود خواهد داشت. اما، اگر مطالبات مردم از این سطح فراتر رود یا واکنش‌های خشونت آمیز بر جنبش تحمیل شود، موجب انسجام دروني حاکمیت به نفع نیروهای سرکوبگر خواهد شد و تشديد سرکوب استمرار جنبش را در سطح کنونی متوقف ‌خواهد ساخت. براین پایه، به دانشجویان عزیز توصیه می‌شود كه، برای خنثی کردن طرح خشونت‌طلبان، در روز 16 آذر به بزرگداشت این روز تاریخی در قالب برنامه‌ای مسالمت آمیز و آرام تنها در محوطه دانشگاه‌ها بپردازند تا بهانه‌ای به دست بدخواهان برای تحمیل خشونت در داخل دانشگاه‌ها داده نشود.

همچنین، بار دیگر، به حاکمان نظامی و سیاسی اكيداً توصیه می‌شود که مدیریت سیاسی را جایگزین مدیریت امنیتی و نظامی فعلی کرده، با پذیرش وجود بحران و به رسمیت شناختن جنبش سبز، پل‌های پشت سرشان را برای یافتن راه حل‌های مسالمت‌آمیز برای خروج از بن بست سیاسی خراب نکنند. سرکوب خشونت آمیز جنبش باعث از بین بردن آن نمی‌شود، بلکه به معناي پاک کردن صورت مسئله است و حتي اگر نمود بیرونی جنبش را کمرنگ کند، بدون شک بر عمق مطالبات آن خواهد افزود، مطالباتی که اگر امروز تامین نشود، در آینده به شکلی جدی‌تر مطرح خواهد شد. منافع و مصالح ملی و حفظ کیان کشور در گرو این است که برون رفت از بحران کنونی با تدبیر سیاسی، مرحله به مرحله و بتدریج صورت گیرد. روزی که در پس حوادث و اتفاقات ناگهانی و بروز جنبش‌های مختلف، نیروی عظیم اجتماعی برای تغییرات اساسی آزاد شود، دیگر زمان برای پذیرش خطاها و اشتباهات دیر خواهد بود.

نهضت آزادی ایران

حکم سنگین 5 سال زندان،5 سال تبعید،و محرومیت مادالم العمر از فعالیت سیاسی اجتماعی برای احمد زید آبادی

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):احمد زيدآبادی روزنامه نگار و دبيرکل ادوار تحکيم وحدت، به ۶ سال زندان، ۵ سال تبعيد و محروميت مادام العمر از فعاليت های اجتماعی و سياسی محکوم شد.

سایت نوروز خبر داد که دبیرکل ادوار تحکیم وحدت صبح دوشنبه دوم آذر با انتقال به دادگاه حکم خود را دریافت کرد.دادگاه مبلغ قرار وثیقه این روزنامه نگار نیز تشدید کرده و از 250 میلیون تومان به 350 میلیون تغییر داده است. خانواده زیدآبادی در تلاش برای تامین وثیقه جدید هستند.

وکلای احمد زیدآبادی ضمن اعتراض به حکم صادره برای این فعال سیاسی مطبوعاتی امیدوار هستند که با تامین وثیقه جدید، حداقل به طور موقت زیدآبادی از زندان آزاد شود.

ادعای جدید  فرمانده بسیج؛ندا آقاسلطان را بسیجی ها نکشتند،شخصی از امریکا کشت

Posted:



اغلب سران کشوراهی غرب فساد اخلاقی دارند اما به حکومت ولی فقیه می گویند دیکتاتوری -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):محمدرضا نقدی فرمانده بسیج در ادعای جدید گفت"شخصي از آمريكا خانمي را در جريان اغتشاشات اخير تهران به قتل مي‌رساند و رسانه‌هاي غربي فرياد مي‌‍زنند كه قاتل او حكومت ايران است."
محمدرضا نقدي که یکشنبه شب در همايش پرچمداران بصيرت كه در سالن اجتماعات مدرسه فيضيه قم سخن می گفت،کشته شدن ندا آقا سلطان از شهدای جنبش سبز با شلیک گلوله فرمانده سپاه که آن را به انگلیس نسبت داده بود،اینبار به"شخصی از امریکا"منسوب کرد و گفت"شخصي از آمريكا خانمي را در جريان اغتشاشات اخير تهران به قتل مي‌رساند و رسانه‌هاي غربي فرياد مي‌‍زنند كه قاتل او حكومت ايران است، در حالي كه خود آنها صدها زن و بچه را در افغانستان و عراق قتل‌عام كرده و اسم يكي از آنها را هم كسي نمي‌داند."

این درحالی است که شاهدان عینی مشخصات،عکس،فیلم و کارت شناسایی ضاربیک بسیجی را به عنوانکسی که به صورت مستقیم به سوی نداآقا سلطان شلیک کرد و او را به شهادت رساند در سایت های اینترنتی منتشر کرده انداما قوه قضائیه تاکنون حتی از احضار و بازجویی این بسیجی خودداری کرده است.


محمدرضا نقدی در بخش دیگری از اظهاراتش همچنین از دیکتاتور خواندن ولی فقیه ابراز ناراحتی کرد و گفت"در كشورهاي غربي افراد بدون هيچ الزام قانوني به داشتن علم و ايمان و گاها با فسادهاي اخلاقي در رأس حكومت قرار مي‌گيرند و اسم آن را دموكراسي مي‌گذارند، اما در ايران اسلامي كه ولي فقيه عالم، عادل و متقي رهبري جامعه را بر عهده دارد، آن را حكومت ديكتاتوري مي‌نامند." 
فرمانده بسیج همچنین خواستار حضور بيشتر روحانيت در عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي كشور شد و گفت"امروز همه كفر در برابر همه ارزش‌هاي اسلامي قرار گرفته و ما براي مقابله با اين هجمه گسترده دشمنان دست نياز به سمت حوزه‌هاي علميه دراز مي‌كنيم." 
سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی افزود" امروز يك قطره از درياي بي‌كران حوزه‌هاي علميه و انقلاب اسلامي در لبنان اين‌گونه صهيونيسم جهاني را عاجز كرده و رؤياي از نيل تا فرات آنها را باطل ساخته است." 
وي افزود" روحانيت بايد از اين آشفتگي در جبهه غرب استفاده كرده و حقانيت مكتب تشيع را به جهانيان به اثبات برساند كه اميدواريم اين مهم مقدمه‌اي براي ظهور حضرت وليعصر  باشد."
نقدی  با بيان اينكه"حوزه‌هاي علميه در برابر تفكر شكست خورده ليبرال دموكراسي غرب مي‌توانند انديشه بالنده اسلامي را براي جهانيان تبيين كنند" در حمله ای به دانشگاهیان گفت"متأسفانه امروز در دانشگاه‌هاي كشور كتاب‌هايي تدريس مي‌شوند كه نه تنها علم بلكه جهل غربي را گسترش مي‌دهند و اين معضل وظيفه حوزه‌هاي علميه در توليد فكر ديني را سنگين‌تر مي‌كند." 
وی افزود"روحانيت كه از منبع نامتناهي قرآن و اهل بيت  بهره‌مند است، بايد مراكز آموزشي را از اين وابستگي به علوم متغير و بي‌پايه و اساس غربي‌ها رهايي بخشد."

اظهارات معاون دادستان تهران درباره قتل فجیع فرزند شهيد سيدمجتبي هاشمی و همسرش

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس):به دنبال قتل فجيع فرزند شهيد هاشمي و همسرش در غرب تهران، سرپرست دادسرای امورجنایی تهران گفت که درحال حاضراحتمال می دهیم انتقام جویی یا اختلافات اقتصادی منجر به این جنایت شده باشد. با این حال فخرالدین جعفرزاده  با اشاره به بازداشت یک مظنون در این خصوص گفت که اظهار نظر قطعی دراین مورد پس از تحقیقات بیشتر ممکن است.

فخرالدين جعفرزاده سرپرست دادسراي امور جنايي تهران گفت که" ساعات ابتدايي شب گذشته ماموران كلانتري 140 باغ فيض طي تماسي با قاضي هنرمند بازپرس ويژه‌ي قتل تهران از به قتل رسيدن يك زوج در داخل منزلشان واقع در خيابان آيت‌الله كاشاني، پشت شهرداري منطقه‌ي پنج خبر دادند كه بلافاصله بازپرس جنايي در راس اكيپي تخصصي از عوامل بررسي صحنه‌ي جرم در محل حادثه حضور يافت و تحقيقات خود را آغاز كرد."

وي افزود"در بررسي‌هاي ابتدايي مشخص شد كه آتنا ملكي 26 ساله و سيدمرتضي هاشمي 30 ساله فرزند شهيد سيدمجتبي هاشمي با ضربات متعدد چاقو و قطع عناصر حياتي گردن به قتل رسيده است."

معاون دادستان تهران با بيان اينكه خواهر سيدمرتضي هاشمي با مراجعه به منزل آنها و بسته بودن درب مشكوك شده و پس از حضور در خانه با جسد اين زوج روبه‌رو شده است، خاطر نشان كرد"در حال حاضر يك مظنون در رابطه با اين جنايت بازداشت شده و تحقيقات در شعبه‌ي چهارم بازپرسي دادسراي امور جنايي ادامه دارد."

جعفرزاده همچنين در خصوص فرضيه‌هاي احتمالي از انگيزه‌ي عامل جنايت به خبرگزاری ايسنا، گفت: "فعلا احتمال مي‌دهيم كه انتقامجويي يا اختلافاتي در باب مبادلات اقتصادي انگيزه‌ي وقوع اين جنايت شده باشد؛ اما اظهارنظر قطعي در اين خصوص منوط به انجام تحقيقات بيشتر است."

 

شهرام شيدايي،شاعر و مترجم،درگذشت

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس):شهرام شيدايي،شاعر و مترجم دوشنبه دوم آذرماه در 42 سالگی درگذشت.

شيدايي نزدیک به یک سال پیش در دوران بيماري‌اش تحت عمل جراحي و شيمي‌درماني قرار گرفته بود.او متولد سال 1346 بود و کتاب های «آتشي براي آتشي ديگر»، مجموعه‌ي شعر (1373)، «آدم‌ها روي پل»، منتخب شعرهاي ويسوا شيمبورسکا، ترجمه به همراه مارک اسموژنسکي و چوکا چکاد (1376)، «شايد ديگر نتوانم بگويم»، ترجمه‌ي شعرهاي صالح عطايي (بلکه داها دئينمه‌ديم) به همراه چوکا چکاد (1376)، «ثبت نام از کساني که سوار کشتي نشده‌اند»، مجموعه‌ي داستان از هشت نويسنده‌ي ايراني، گردآوري (1379)، «پناهنده‌ها را بيرون مي‌کنند»، مجموعه‌ي داستان (1379)، «خنديدن در خانه‌اي که مي‌سوخت»، مجموعه‌ي شعر (1379)، و «رنگ قايق‌ها مال شما»، ترجمه‌ي مجموعه‌ آثار اورهان ولي (1383) ز او منتشر شده است.

 

نامه مهدي هاشمي به دادستان تهران

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):مهدي هاشمي رفسنجاني با ارسال نامه سرگشاده‌اي خطاب به دادستان عمومي و انقلاب تهران نسبت به تهاجم تبليغاتي رسانه‌های وابسته به دولت برآمده از کودتای انتخاباتی از سوءاستفاده از اظهارات عباس جعفری دولت آبادی و همچنین به اظهارات وی انتقاد كرد.


متن كامل اين نامه چنین است:


جناب آقاي دكتر جعفري دولت‌آبادي
دادستان محترم عمومي انقلاب تهران
با سلام و احترام
اخيرا در بعضي رسانه‌ها جمله‌اي از جنابعالي نقل شده كه باعث تعجب بسيار است. شما در جواب سوال يك خبرنگار كه درباره اينجانب سوالي پرسيده، گفته‌ايد: «در جلسات دادگاه برخي از متهمان، مطالبي را به آقاي مهدي هاشمي نسبت داده‌اند. او بايد برگردد و از خود دفاع كند».
ترديدي نيست كه چند نفر از متهمان در دادگاه مطالبي عليه اينجانب گفته‌اند و رسانه‌ها هم پخش كردند و سپس رهبر انقلاب آيت‌الله خامنه‌اي با صراحت فرمودند: «اعتراف در حق ديگران اعتباري ندارد» قانون و عقل و منطق و اخلاق هم همين را مي‌گويد و بعيد است كه شما بي‌اطلاع باشيد.
تا جايي كه خبر دارم به استناد تبصره ماده 65 قانون آيين دادرسمي كيفري، شروع به تحقيقات و رسيدگي منوط به ارجاع رئيس حوزه قضايي مي‌باشد، آيا شروع به تحقيقات در مورد اينجانب به كسي ارجاع شده است؟ اگر چنين باشد، با استناد به ماده 112 قانون آيين‌دادرسي كيفري احضار متهم بايد به وسيله احضارنامه كتبي به عمل آيد و نه از طريق رسانه‌هاي عمومي!!
گرچه به خودی خود در این گفته نکته مهمی نیست، ولی با توجه به فضاسازی‌ها و تهمت های فراوانی که به بهانه این اظهارات در این روزها علیه اینجانب ابراز شده مساله مهم است و آثار سوئی در پی دارد .
لابد بی‌اطلاعی نیستید که بعضی از رسانه‌ها معلول الحال، این اظهار را دلیل وجود پرونده ای در دادگاه ها علیه اینجانب گرفته‌اند وحتی به خاطر آن در خارج از کشور هستم این همه در حالی است که تا این لحظه از سوی مسوولان قضایی و امنیتی اخطار یا احضاریه‌ای به اینجانب داده نشد گرچه ادعاهایی در رسانه‌های خاص مطرح شده که تکذیب آنها هم ازسوی من منتشر شده و باز هم تکررا می شود.
اگر منظور شما در فرض صحت خبر نقل شده از شما این است که من باید تکذیب کنیم که کرده‌ام ولی اگر منظور این است که باید در دادگاه دفاع شود، این را هم ضمن نامه‌ای به ریاست قوه قضاییه به صراحت اعلام کرده‌ام که آمادگی دارم و خواسته‌ام که دادگاه صالحی برای بررسی همه اتهام و شایعات تشکیل دهند و در مقابل هم دادگاه صالحی دیگری شکایت فراوانی را که من از بعضی رسانه‌ها و افراد و مقامات دارم بررسی کنند و حتی برای این منظور وکیل هم انتخاب شده ولی متاسفانه تاکنون اقدامی نشده و اگر شده به اینجانب ابلاغ نشده و انتظار اینجانب و تمامی خانواده آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این است که دستگاه قضایی این وظیفه را به خوبی انجام دهد.
زندگی اینجانب کاملا روشن است؛ در دوران نوجوانی سرو کارم با زندانهای رژیم پهلوی به خاطر حبس‌های پدرم بوده که در مقابل درب‌های زندانهای اوین، قزل قلعه، شهربانی، عشرت‌آباد، پادگان باغشاه و دادگاههای نظامی سپری شده و در جوانی نیز پس از رسیدن به سن بلوغ در جبهه های دفاع مقدس و در خطوط مقدم و خطرناک شلمچه، دربندیخان، گردرش و... از اسلام ، انقلاب و میهن دفاع کرده‌ام و اکنون مصدومیت شیمیایی ریه ام را آزار می دهد.
در دوران سازندگی به مدد الهی توانسته‌ام چند نیاز مهم کشور را بر طرف نمایم با تاسیس شرکت صنایع دریایی ، تکنولوژی ارزشمند سکوهای دریایی و لوله گذاری کف دریا را که در انحصار چند کشور پیشرفته است در ایران بومی نمایم و اکنون این شرکت جزء سازمان های فعلا و پرکار کشور است که
در آب های ایران ، هندوستان ، ونزوئلا و جاهای دیگر پروژه اجرا می‌کند. اولین فاز بهره برداری در پارس جنوبی وتوسعه منطقه عسلویه را اینجانب آغاز و فعال کردم.
تاسیس سازمان مهم بهینه سازی مصرف گاز یکی دیگر از اقدامات اینجانب است که اگر به طور کامل اجرا شود تحول عظیمی در مصرف انرژی و حفظ محیط زیست است، اکنون هم مسوولیت دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی را به عهده دارم که در این زمینه مسوولیت فعال کردن شعبه‌های شش گانه دانشگاه آزاد اسلامی به من واگذار شد که توسعه دانشگاه لبنان برای جوانان مسلمان یکی از موارد مهم آن است که در جریان گرفتن مجوز وزمین در مرکز و جنوب لبنان تلاش می‌شود و نیز برنامه تقویت و توسعه دانشگاه آزاد آکسفورد انگلستان پیگیری می شود و فعال کردن دانشگاه آزاد در زنگبار که زمین و مجوز تهیه شده و مردم در انتظار شروع کارند.
می توانید حدس بنزین که صدور چنان کلماتی از مقام دادستانی تهران با پیرایه‌هایی که افراد و رسانه‌های مریض به آن می بندند چه آثار منفی در راه کار ما می گذارند؟!
در پایان باز هم تاکید می‌کنم در انتظار تحقق خواسته‌هایم که در نامه به رئیس محترم قوه قضاییه مطرح شده می باشم و با آشنایی به کارهای خویش اطمینان دارم که در هر دادگاه صالحی حکم برائت خواهم گرفت، اما با عنایت به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی که پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی و مسوولیت تحقق عدالت را وظیفه قوه قضاییه می باشد، انتظار دارد دستگاه قضایی مستقل تهمت‌ها و افتراهایی را که مستندات آن مکرر به دادسرا تقدیم شده است مورد رسیدگی قرار گیرد.
مهدي هاشمي

روزنامه همشهری پس از چندساعت رفع توقیف شد

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس):با رايزني هاي انجام گرفته از سوي مسوولان نشريه ، روزنامه همشهري كه با اعلام هيات نظارت بر مطبوعات از امروز به مدت يك هفته توقيف شد، بعد از چند ساعت رفع توقيف شد .
به گزارش خبرگزاری ايلنا، دستور توقيف اين روزنامه صبح امروز به دليل درج يك آگهي گردشگري صادر شده بود كه در تصوير مندرج آگهي ياد شده عكس يكي از مراكز مربوط به فرقه بهائيت به چاپ رسيده يود.

 

رفع توقیف روزنامه همشهری

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): روزنامه همشهری که امروز با اعلام هیات نظارت بر مطبوعات به مدت یک هفته توقبف شده بود، با رایزنی های مسولان این روزنامه پس از چند ساعت رفع توقیف شد.


دستور توقيف اين روزنامه صبح امروز به دليل درج يك آگهي گردشگري صادر شده بود كه در تصوير مندرج آگهي ياد شده عكس يكي از مراكز مربوط به فرقه بهائيت به چاپ رسيده يود.


پیش از انتشار خبر رفع توقیف این روزنامه وابسته به شهرداری تهران، خبرگزاری ایلنا گزارش کرده بود که "مديرمسوول روزنامه همشهري در تلاش است تا حكم ياد شده را از امروز به آخر هفته انتقال دهد

«نه» مجدد به احمدی‌نژاد

Posted:



مرتضی کاظمیان -

 

احمدی‌نژاد در سفر اخیر خود به تبریز، بار دیگر با یک «نه» معنادار مواجه شد. این «نه» مشهود و آشکار، عدم‌استقبالی بود که با وجود همه‌ی تمهیدات دولتی، محسوس و قابل توجه بود.

مطابق داده‌های اعلام شده توسط وزارت کشور محصولی، احمدی‌نژاد در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، تنها در شهر تبریز بیش از 435هزار رای داشته است (بیش از 50 درصد آراء). و این درحالی است که براساس همین نتایج، آراء میرحسین موسوی در این شهر حدود 420 هزار نفر بوده و رضایی و کروبی نیز به‌ترتیب حدود 10 هزار و  سه هزار و 500 رای داشته‌اند. اما آیا استقبال صورت گرفته از احمدی‌نژاد، متناسب با آراء اعلام شده برای او بود؟

قابل اشاره است که مطابق نتایج رسمی انتخابات 22 خرداد (تایید شده توسط شورای نگهبان) احمدی‌نژاد در استان آذربایجان شرقی بیش از یک میلیون و 131 هزار رای داشته است (حدود 75/56 درصد کل آراء این استان). برطبق این نتایج، احمدی‌نژاد در شهرستان‌های اطراف تبریز، چنین آرائی را کسب کرده است: مراغه بیش از 87 هزار؛ مرند بیش از 70 هزار؛ اهر حدود 48 هزار؛ بستان ‌آباد بیش از 38 هزار؛ آذرشهر بیش از 37 هزار؛ اسکو بیش از 32 هزار؛ و ورزقان حدود 21 هزار رای. و این نکته را نیز باید افزود که در هیچ‌یک از شهرهای یادشده آراء موسوی بیشتر نبوده است.

ذکر این مطلب هم بی‌فایده نیست که از یاد نبریم شهروندان صاحب حق رای، همه‌ی اهالی منطقه نیستند. چنان‌که بسیاری از کودکان و نوجوانان و کسانی که در انتخابات شرکت نکرده بودند را باید مورد توجه قرار داد. گفتنی است، براساس آمار جمعیت سال 1385، جمعیت تبریز حدود یک میلیون و 580 هزار نفر و جمعیت استان آذربایجان شرقی بیش از سه میلیون و 600 هزار نفر است (تاکید می‌شود که آمار مزبور مربوط به نتایج رسمی آخرین سرشماری کشور در سال 1385 است و جمعیت منطقه‌ی مورد اشاره، قطعا" بیشتر از سه سال پیش است).

نیم‌نگاهی به اعداد و ارقام پیش گفته (آراء اعلام شده برای احمدی‌نژاد در تبریز، آذربایجان شرقی، و شهرستان‌های پیرامون و تقریبا" نزدیک به مرکز استان) نشان می‌دهد که انتظار استقبال چشمگیر از احمدی‌نژاد، آن‌هم در دور جدید از سفرهای استانی‌اش، و در مقام رئیس‌جمهور پیروز در انتخاباتی حساس و پرحاشیه، انتظاری بیراه نیست. خواننده‌ی منصف، بی‌شک با این نظر همدل است که پیش‌بینی و تدارک «استقبال رسمی» از احمدی‌نژاد در چنین سفری، مفروض ارزیابی می‌شود. چنان‌که شواهد متعدد و تصاویر پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی و عکس‌های مندرج در خبرگزاری‌های حکومتی، این مدعا را به‌قدر لازم مدلل می‌سازد که نیازی به تردید و گمان نباشد.

نکته‌ی قابل توجه آن‌که در یکی از مهم‌ترین بخش‌های خبری سیمای جمهوری اسلامی، یعنی خبر ساعت 21 شبکه اول روز چهارشنبه 27 آبان‌ماه 1388، پوشش تصویری مراسم استقبال از احمدی‌نژاد و دیدارها و برنامه‌های بعدی او، به‌شکلی محسوس تامل‌برانگیز بود. مستقل از پخش تصاویر «بسته» از مستقبلان در خیابان و استادیوم تختی تبریز (که بعدتر و در تصاویر منتشر شده در اینترنت، مشخص شد علت چه بوده!) و صرف‌نظر از تاکید مجری خبر بر هوای سرد و بارش باران در تبریز، جالب توجه این بود که حتی تصویری از میزان استقبال از دیدار وی با خانواده شهدا پخش نشد، و در مورد دیدار احمدی‌نژاد با روحانیان منطقه نیز، در تصویر کوتاهی که سیمای ضرغامی پخش کرد، آشکار شد که سالن معمولی مراسم، نیمه‌‌پر است و مجریان و هادیان مراسم نتوانسته‌اند آن را لبالب از جمعیت مشتاق و حامیان شیفته، حتی از جمع طلاب و روحانیان منطقه کنند.

یکی از معنادارترین رخدادها در نحوه‌ی پوشش سفر اخیر احمدی‌نژاد به تبریز هم، در ارگان اقتدارگرایان رخ داد. کیهان، به‌مثابه‌ی مهم‌ترین تریبون تحریف‌گران حقیقت، بی‌پروایی تمامیت‌خواهان را در دروغ‌پردازی و انعکاس وارونه‌ی وقایع، با دست‌کاری عکس جمعیت حاضر در استادیوم تختی تبریز، و انتشار آن به‌عنوان عکس اول صفحه‌ی نخست خود، عریان ساخت. جالب آن‌که کیهان در تیتر عکس خود به «هوای سرد و بارانی تبریز» اشاره کرد و این‌چنین، بیش از پیش، تعجب و خشم حامیان رسانه‌ای (و امنیتی) احمدی‌نژاد را از کیفیت استقبال مردم از وی، عریان ساخت.

استقبال کم‌رنگ و معنادار مردم تبریز و آذربایجان شرقی از احمدی‌نژاد، پس از واکنش قابل‌تامل مردم مشهد و خراسان رضوی و زائران حاضر در مشهد نسبت به سفر پیشین او (نخستین سفر استانی او در دور جدید)، «نه»‌ی جدید و دیگری بود که نشانه‌های متعددی نه تنها برای ناظران و تحلیل‌گران و نیز همگامان جنبش سبز که برای صاحبان قدرت به‌همراه داشت؛ البته اگر گروه اخیر، چشمان خود را بر واقعیت‌ها نبندد، حقایق را تحریف نکند، و نخواهد با نخوت و بی‌اعتنایی از کنار مطالبات و خواسته‌های لایه‌های اجتماعی گوناگون، و شهروندان پرشمار، عبور کند.

احمدی‌نژاد در سفر به مشهد نیز با همین «نه»ی معنادار روبرو شده بود. او و همفکرانش که این سفر را در مقطع زمانی خاصی تدارک دیده بودند (هم‌زمان با جشن سالروز میلاد امام رضا و حضور صدها هزار زائر در مشهد) باز هم با واکنش تامل‌برانگیز شهروندان و «قهر» محسوس مردم معترض مواجه شدند. چنان‌که که نگارنده (که خود اصالتا" مشهدی است) تا هنگامی که عکس‌های منتشر شده از این سفر را در خبرگزاری‌های همسو با قدرت مسلط ندید، اخبار مربوط به عدم‌استقبال معنادار از وی را _آن هم در هنگام سخنرانی در یکی از صحن‌های حرم رضوی_ باور نکرد.

این نوشتار بدون یک اشاره، غیرعلمی و ناتمام و ناصحیح می‌نماید. صاحب این قلم هرگز مدعی نبوده و نیست که محمود احمدی‌نژاد و شعارهای او، فاقد هرگونه حمایت اجتماعی است. بی‌تردید جمعیت حاضر در استادیوم تختی یا مستقبلان به‌پیشواز رفته در خیابان‌های تبریز را تنها حامیان حکومتی و «گوش به فرمان»ها  و  کودکان و نوجوانان مدرسه‌ای و کارمندان مجبور، تشکیل نمی‌دادند. لایه‌هایی غیرقابل اغماض از شهروندان، به‌هر علت و دلیل، حامی او بوده و هستند. اما آنچه به‌نظر می‌رسد بتوان بااطمینان مدعی آن شد، یکی نسبت کمتر آنها در مقایسه با معترضان و منتقدان احمدی‌نژاد است، و دیگری، ریزش محسوس حامیان و هواداران احمدی‌نژاد، پس از وقایع انتخابات و به‌ویژه سرکوب خشن شهروندان معترض؛ وضعی که می‌توان از آن با عنوان «بحران مشروعیت اخلاقی اقتدارگرایان» یاد کرد.

عدم‌استقبال معنادار از احمدی‌نژاد در تبریز _و آذربایجان شرقی_ «نه»ی دیگری به اقتدارگرایی و اقتدارگرایان بود. این شکاف محسوس و قابل توجه میان ملت و دولت، و این «قهر» تامل‌برانگیز بخش قابل‌توجهی از مردم ایران،  اگر با پاسخ و واکنش واقع‌بینانه و علمی و عقلانی مواجه نشود، و تنها بی‌اعتنایی و تحقیر و توهین و تهدید و سرکوب را در برابر ببیند، پیامدهای ناگواری نه تنها برای جریان مسلط در بلوک قدرت، که برای ایران و ایرانیان درپی خواهد داشت.

ترمز بریده در جاده یکطرفه

Posted:



ماشاءالله عباس زاده: -

 

پاییز خونریز سال هفتاد و هفت خورشیدی،حدودا یک سال پس از پیروزی جنبش دوم خرداد،نخستین فرمان آتش از سوی تئورى پردازان مدیریت فقهی و بعضا نئو نظریه سازان دکترین مهدویت و قائلين به آموزه کشف ولی‌فقیه از سوی خبرگان و نصب از سوی امام زمان و لاضرور بودن مشروعیت حضرت ایشان ،عمدتاً بر آمده از مدرسه نئو طالبانی به نام مریدان مکتب حقانی،با سلاخی ساختن دو تن از کوشندگان جامعه مدنی به نام داریوش و پروانه فروهر،صادر شد و با افزایش کشته شدگان دو نویسنده کمتر مشهور،شاد روانان پوینده و مختاری،خزانی خفقانی تمام ایران را فرا گرفت. در این میان  به یمن وجود دولتی نسبتا مدنی و فرهیخته محور و صدای رسانه‌های نیمه باز که تازه زبان باز نموده بودند،خبرش را مستقیم مردم شنیدند. شنیدند که از سوی شخص رئیس جمهور اعلام شد که عده‌ای از عوامل خودسر در وزارت اطلاعات نظام جمهوری اسلامی،دست به چنین اقدام هولناک زدند و همو وعده نمود که این غده سرطانی و چرکین را خواهد خشکاند.ادامه ماجرا را که خوانندگان می‌دانند تا مرحله خودکشی‌یکی‌از متهمان به نام سعید امامی که مجری احکام واصله و واجبه آن‌محافل فقهی‌بود که اینبار واجب آمد که واجبی سر کشد تا واجبات و دانسته‌ها خاک شوند.این پاراگراف صرفا نوشته‌ای بود تا رسیدن به آن‌هشدار که در تیتر پدیدار گردید و همه کوشندگان مدنی و سیاسی میباید،گوش به فرمان آن هشدار باشند تا تصادف ترسناک احتمالی‌این ماشین کشتار در راه،هزینه گزافی بر جای نگذارد.همینک با مرور بر گوشه‌ای از فرایند فرامین فقهی‌آن‌واقعه،مصادیق مشابهه و براهین مبرهنه در باز تولید احتمالی‌آن‌جنایت را باز میشکافیم
 
برگی از بازجوئی  سعید امامی  - محرمانه ترین پرونده امنیتی - جلد 16پرونده -  صفحه 384

"من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون  دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام نداده ام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته ام به عنوان پیشنهاد به مسئولانم ارائه کرده ام. من خود را گناهکار نمیدانم.کسانی که حذف شده اند، مرتد، ناصبی و محارب بوده اند. حکم مجازات آنها مثل همیشه به ما تکلیف شده است و ما آنچه کرده ایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت.

حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجت الاسلام علی فلاحیان به من داد.احکام اعدام سایر محاربین قبلا” در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود.از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده میکردند و جمعا” صد نفر بودند اعدام شوند.حکم حذف 29 نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلا” صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود.وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه میشود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است.این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج آقا دری نجفآبادی هماهنگ میشد.هنگامی که بازجو از امامی سؤال می کند  که آیا اعدامها رویه امنیتی داشت و با حکم "حفظ نظام از واجبات است”  انجام میشد یا حکمهای موضوعی نیز داشت ؟سعید امامی پاسخی می دهد که شاید بتوان آنرا مهم ترین فراز بازجوئیهای وی تلقی نمود. وی در جواب میگوید :"  فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولا” و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصا صادر نمیکرد".

 او این احکام را از آیت الله خوشوقت، آیت الله مصباح، آیت الله خزعلی، آیت الله جنتی و گاها” نیز از حجت الاسلام محسنی اژه ای دریافت میکرد و بدست ما می داد.و ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می رساندیم و بعد هم منتظر دستور می ماندیم. وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند،آنرا ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان،ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم.متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم وحتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت الله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژه ای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعداحاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که  نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت میکنند،رحم کرد".
 
حال که همگی‌ همان اصحاب جمعند و همه آمرین و عاملین آن قتلهای زنجیره‌ای صاحبان منصب و کرسی داران قدرت،قطعاً وضعیت قرمز تر از قبل به نظر می‌رسد.در آن‌ایام اگر فلاحییان ازجنس شرع حجب ورزيد و يا حيا مينمود،همینک حلقه صدور فتوا از فقها ی پرده نشین به نظامیان بازاری رسیده است.اظهارات هفته گذشته سردار ذوالنور مبنی بر برای حفظ نظام میتوان واجبات دین را هم تعطیل کرد در این راستا قابل ارزیابی است.اگر در آن‌مقطع - بنابر مفاد بازجویی سعید امامی- برای حفظ نظام،یادگار بنیانگذار نظام،نیز قربانی میشد، در مقطع کنونی که پروژه قتل درمانی کلیدی دوباره خورد،کسانی‌بیشمار در وضعیت خطرناک و زرد امنیتی قرار گرفتند. قتل احسان فتاحیان  و تهدید آشکار فرماندهان ارشد سپاهی و كماندوهاى بى نشان واحد قتل‌های برون مرزی به تمامی کوشندگان سیاسی مدنی خارج از کشور،نمونه ایست از تصمیم سازان جوخه جدید کمیته قتل درمانی.افشای قتل‌های زنجیره از سوی دولت اصلاحات،نه تنها پایان پروژه کشتار را رقم نزد،بلکه صرفا یک دوره کوتاه مدت خاموشی بود که فرصت توان بخشی و نیرو سازی و وحدت رویه تمامی لایه‌های افراطی متمایل به قتل درمانی را فراهم ساخت.

شکل و دوره کشتار‌های سازما نیافته به چهار دسته تقسیم میشوند،که در واقع دو دسته را می‌توان با یک عنوان اعدام‌های خاموش نامید و در واقع ادامه روند کشتار دهه شصت میباشد.دسته نخست قتل‌های زنجیره‌ای قبل از افشای رسمی‌از سوی دولت خاتمی است که عمدتاً در زمان هاشمی رفسنجانی صورت گرفته بود و در آن‌میان از مفسر قرآن همچون حسین برازنده تا نویسنده صاحب نامی‌چون سعیدی سیرجانی را شامل میشد.قتل عام درمانی نا موفق گروهی از اعضاى کانون نویسندگان ایران که عازم ارمنستان بودند نیز در همین مقطع زمانی‌قرار می‌گیرد. دسته دوم که اوج شتاب گیری ماشین کشتار آنهم به منظور زهر چشم گیری از جامعه مدنی میباشد،همانی بود که ملت، آگاه گردیدند. فروهر‌ها ،مختاری ،پوینده، مجید شریف،و تنی دیگر از نویسندگان و فعالان سیاسی مدنی. و اما دوره سوم به نحوی از انحاً نوعی کشتار خاموش در مراکز بسته همچون زندان‌ها با اجرای نهاد‌های امنیتی موازی خارج از حیطه دولت خاتمی پدیدار شد و با روی کاری احمدی‌نژاد شدت یافت.اکبر محمدی،زهرا کاظمی،زهرا بنی یعقوب،ابراهیم لطف الاهى (سنندج)،ولى اله فیض مهدوی و عبدالرضا رجبی از ساز مان مجاهدین خلق،امید رضا میر صیافی وبلاگ نویس،یعقوب مهر نهاد (اعدام مشکوک،قتل زیر شکنجه قبل از اعدام) و کشته شدن مشکوک مرحوم امانی فعال هوییت خواه آذری همراه با برادرانش در این زمره میباشند.

اما دوران حاضر که در واقع پریود بی‌پایان این اپیزود تراژیک بوده،قتل درمانی و کشتار منتقدین و معترضین انتخاباتی ، بی‌پرده به نمایش گذاشته شد و پس از یک سرکوب توام با کشتار همگانی عمدتاً نیرو‌های موسوم به "کف خیابان"، حال نوبت به لیست انتظار رسیده است. نگارنده این نوشتار که پیشتر در دولت اصلاحات کارشناس کشوری- مدنی وزارت کشور بود و همچنین در ایام حبس ، نخستین شاهد زنده قتل اکبر محمدی در اوین،نیک به خاطر میاورم که در هنگامه هول افزای ظهور غول قتل‌های زنجیره ای، پس از بازداشت عاملین قتل‌ها،لیست حدودا یک صد نفره‌ای با مهر به کلی‌سری و محرمانه افشا شده بود که اسامی تعداد بیشماری از اسرای سبز در آن‌لیست جای داشتند. جدای از صاحب نامانی چون دکتر سروش،شیرین عبادی،شمس الوأعظین و ...که در آن صفحه سیاه به چشم میخورد،آقایان تاج زاده ،رمضان زاده،بهزاد نبوی،لیلاز،زید آبادی، خانجانی،عطريانفر، طبرزدی،کدیور،اشکوری،مهاجرانی و کسانی‌دیگر نيز بودند  که نظر به گذشت زمان و احتمال فراموشی به منظور جلوگیری از هرگونه اشتباه احتمالی‌،اسامی  مطمئن را یادآور شدم.

 فرم و شکل قتل به تناسب وزن موضوع مثلا لزوم امحائ آنى قربانى همانند پديده سعيد امامى و اخيرا روانشاد دكتر رامين و يا طول زمانى ميانمدت ،به دو دسته تقسیم میشوند. قتل‌های زمانبر که غالبا با دارو‌های مخصوص و افزودنی‌ها در نوشیدنی‌‌ها و غذای شخص شکار که در طول زمان یک  ماه تا حد اکثر یکسال به شکل بیماری سرطان و یا بيمارى صعب العلاج خود  را نشان میدهد و قتل آنی‌و فوری‌فوتی که عمدتاً دارو‌های مرگ به گونه‌ای انتخاب میشوند که کمتر از یک شبانه روز و غالبا با نماد سکته قلبی و یا مغزی طعمه رابه کام مرگ میکشانند. دکتر رامین  پوراندرجانی پزشک وظیفه کمپ کهریزک نمونه قتل درمانی آنی‌با عنوان سکته قلبی می‌باشد.

در پایان راقم این مقال،ضمن اظهار نگرانی‌نسبت به سلامتی و جان اسرای سبز به ویژه آقایان زید آبادی ،تاج زاده ،نبوی،رمضان زاده و همچنین قبح شکنی اعدام‌های بى اتهام همچون قتل احسان،نگران جان زندانيان محکوم به مرگ از جمله محمدرضا علی‌زمانی، آرش رحمانی‌پور، ناصرعبدالحسینی ، حامد روحی‌نژاد،  شيركوه معارفى و  رضا خادمی که نظر به نوشته پیشین و اشارات آشکار فرایند قتل‌های زنجیره‌ای و کشتار‌های سازمان یافته ،احتمال  وقوع هر حادثه فاجعه بار و ضد انسانی‌از این وضعیت نامعلوم،معلق و مبهم میرود. قطعاً تکلیف و مسئولیت زندانیان، مستقیم با مسئولین زندان و حتا در رده بالاتر رئیس قوه قضائیه و شخص رهبری نظام خواهد بود. 

همواره آگاهی‌و دانش و استفاده از تجارب پیشینی بهترین ابزار دفاعی در مقابل تهدیدات و جنایات ساز مان یافته است.


ایران باشکوه

unread,
Nov 25, 2009, 8:54:20 AM11/25/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

قوه قضائیه دستور وزارت ارشاد را  لغو کرد:ادامه انتشار همشهری بلامانع است

Posted:



زور آزمایی تیم احمدی نژاد با منتقدان درون جناحی شدت گرفت -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):در ادامه زور آزمایی تیم احمدی نژاد با منتقدان درون جناحی اش از جمله علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف که طی روز دوشنبه به تعطیلی روزنامه خبر و توقیف روزنامه همشهری منجر شد،خبرگزاری مهر خبر داد که"قوه قضائیه دستور رفع توقیف موقت روزنامه همشهری را صادر کرده است."

این خبرگزاری به نقل از یک منبع آگاه گزارش داد که دادگستری کل استان تهران توقیف موقت روزنامه همشهری را که عصر دوشنبه توسط معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام شده بود ، امروز سه شنبه لغو کرد و بدین ترتیب همشهری منعی برای انتشار نداشته و فردا منتشر خواهد شد.

به نوشته مهر"در پی چاپ سهوی تصویر معبد لوتوس هندوستان در متن یک آگهی مربوط به گردشگری در شماره یکشنبه روزنامه همشهری ، هیئت نظارت بر مطبوعات روز گذشته تشکیل شده و بنابر اطلاعیه اولیه دبیرخانه این هیئت ، به این روزنامه تذکر کتبی داده و پرونده این تخلف را نیز برای رسیدگی به دادگاه ارسال کرده بود. همشهری نیز در شماره دوشنبه خود از این اشتباه عذرخواهی نموده بود."

محمد علی رامین معاون وزیر ارشاد و دبیر هیئت نظارت بر مطبوعات صبح امروز از استمرار توقیف همشهری تا زمان تشکیل دادگاه خبر داده بود.

مدیر مسئول روزنامه همشهری امروز فاش کرد که عکس و آگهی که منجر به توقیف روزنامه همشهری شده پیشتر در دو روزنامه"خورشید" و "ایرانگ هر دو از روزنامه های وابسته به تیم احمدی نژاد منتشر شده بود اما وازارت ارشاد حتی به آنها تذکر نداده بود ولی با انتشار آن در روزنامه همشهری این روزنامه را توقیف کرد.

از سوی دیگر صبح سه شنبه نیز اکثریت شورای شهر تهران با انتقاد از توقیف روزنامه همشهری و اشاره به موارد اشتباه مشابهی که پیش از این توسط برخی مطبوعات صورت گرفته بود خواستار سعه صدر مدیران مربوطه و پرهیز از برخوردهای دوگانه با مطبوعات و دادن بهانه های تبلیغاتی به بدخواهان شده بودند.

پیش از این یک عضو هیات نظارت بر مطبوعات نیز تاکید کرده بود"دلیل توقیف روزنامه همشهری منطقی نیست."ناصر سراج با اشاره به اینکه"من معتقدم این مشکل به زودی برطرف خواهد شد . توقیف این روزنامه پر تیراژ کار درستی نبوده و اتهام وارد شده از درجه اعتبار ساقط است" تاکید کرده بود که"از جمله افرادی بودم که از تایید توقیف همشهری خودداری کردم."

نماینده رئیس قوه قضائیه در هیات نظارت بر مطبوعات همچنین گفت که"به نظر من باید اندکی شکیبا بود و این مشکل با صبر و سکوت برطرف خواهد شد.روزنامه همشهری ‌مدتی قبل در ویژه نامه ای با 400 هزار تیراژ مخالفت خود را با فرقه بهائیت اعلام کرده است و زدن این اتهام به این روزنامه اصولگرا دور از ذهن است."

باید تبلیغات دروغین علیه اصلاح طلبان را خنثی کرد

Posted:

باید تبلیغات دروغین علیه اصلاح طلبان را خنثی کرد

مرتضی حاجی:یکی از ضرورت های امروز خنثی کردن ترفندهای تبلیغاتی ناجوانمردانه علیه اصلاح طلبان است -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):مرتضی حاجی می گوید" با توجه به موقعیت اجتماعی و پایگاه مردمی اصلاحات تلاش گسترده ای برای مخدوش کردن چهره اصلاح طلبان و تعریف غلط از اصلاحات در جریان است. بنابرین یکی از ضرورت های امروز کوشش برای خنثی کردن ترفندهای تبلیغاتی ناجوانمردانه در این رابطه است."

مرتضی حاجی مدیرعامل بنیاد باران طی گفتگویی با سایت"نواندیش" درخصوص چشم انداز جریان اصلاحات ، گفت"معتقدم من اصلاحات مسیر اجتناب ناپذیر برای رسیدن به توسعه است و در جامعه ای که رسیدن به توسعه و عدالت به عنوان یک هدف و خواست ملی شناخته می شود تحقیر و تهدید انسانها جایی ندارد و حرکت به سمت توسعه تنها با کمک انسانها که مهمترین و عامل توسعه هستند اتفاق می افتد از اینرو در چنین جامعه ای حرمت و کرامت انسان پاس داشته میشود."

وی افزود" در چنین جامعه ای انسانها ریز و درشت نمی شوند و مدیران جامعه برای بروز و ظهور شایستگی های فرد فرد جامعه خود را تجهیز می کنند و موظف و مکلف میشمارند ، قابلیت های فردی هر یک از اعضای جامعه و نیز تلاش های جمعی انها را غنیمت میشمارد و به هیچ وجه خود را بی نیاز از انها نمی انگارد."

وزیر آموزش و پرورش دولت اصلاحات گفت که"در چنین جامعه ای نهادها و سازمانهای مردمی شکوفا کننده استعدادها و قابلیتها و سامان دهنده توانایی ها انان در جهت تعالی جامعه است و به جد حمایت می شود و میدانیم مردم کشور ما با همه وجود خواهان توسعه و عدالت هستند و انچه گفته شد بیان کننده باورهای اصلاح طلبان نسبت به انسان در جامعه اسلامی است."

مرتضی حاجی در بیان اصول اصلاحات گفت"اصلاحات پاسداری از حرمت کرامت و آزادی انسانها ، ارائه چهره رحمانی اسلام و مقابله با خرافات ، تحجر ، واپسماندگی ، خشونت و خود کامگی که از عوامل اصلی عقب ماندگی جوامع هستند را در اصول تفکر خود قرار داده است و سربلندی ایران و ایرانی در عرصه بین المللی دستیابی به اقتصاد پویا و شکوفا تامین رفاه و اسایش عمومی را همراه با عدالت اجتماعی ترویج معنویت و اخلاق سر لوحه برنامه های خود میداند."

مدیرعامل بنیاد باران همچنین گفت که"باید تردید کرد که در آینده جامعه ای همچون امروز و بلکه بیش از آن از اصلاحات استقبال خواهد کرد و این چشم انداز روشنی برای اصلاح طلبی است."

دبیرکل انجمن اصلاحات درپاسخ به این سوال که در "شرایط کنونی کشور اصلاح طلبان چگونه میتوانند فعالیت های خود را سازماندهی کنند؟" گفت"با توجه به موقعیت اجتماعی و پایگاه مردمی اصلاحات تلاش گسترده ای برای مخدوش کردن چهره اصلاح طلبان و تعریف غلط از اصلاحات در جریان است. بنابرین یکی از ضرورت های امروز کوشش برای خنثی کردن ترفندهای تبلیغاتی ناجوانمردانه در این رابطه است."

وی افزود"باید کوشش کرد تعریف درست و واقعی اصلاحات را در جامعه ترویج نمود و فعالیت های تخریبی کسانی که تریبون ها و امکانات ملی را به منزله اموال شخصی خود مورد بهره برداری قرار می دهند و تبلیغات گسترده منفی و نادرست نسبت به رقبای سیاسی خود و هواداران آنها روا می دارند ، خنثی نمود."

مرتضی حاجی در ادامه گفت که"اصلاح طلبان همواره بر فعالیت های قانونی و در چهار چوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی تاکید داشته اند ، اصولی از این قانون مغفول مانده و بعضی دیگر هم مورد بد فهمی است باید کوشش کرد این ظرفیت های استفاده نشده از قانون اساسی شناسانده و برجسته شود تا به درستی جهت گیری خواسته ها به سمت تحقق این ظرفیت و اصول سازمان یابد و ترفندهای کسانی که بی توجه به پایگاه بزرگ اصلاح طلبان و استقبال گسترده مردم از اصلاح طلبی و تبلیغات دروغین میکوشند بیگانگان را در سازماندهی خواسته های مردم موثر معرفی می کنند نیز بلا اثر گردد."

مدیرعامل بنیاد باران در پایان گفتگوی خود با سایت"نواندیش" تاکید کرد که"اعتقاد دارم کوشش مستمر برای تحکیم بیشتر انسجام فکری اصلاح طلبان و تشکل ها و سازمان های آنها ضرورت دارد که برای این امر متن منتشر شده منشور اصلاحات محور مناسبی است و ادامه تلاش های روشن گرانه و قانونی برای درست نمایی انچه در عمل اتفاق می افتد و آثار و پیامد های تصمیمات عجولانه و غیر کارشناسی مختلف بخش دیگری از کارهایی است که در این شرایط می توان به آن پرداخت."

بازداشت 60 دانشجو در یک ماه

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):طی ماه آبان در سراسر ایران، حداقل 60 دانشجوی تنها در ماه آبان بازداشت شدند.

با نزدیک شدن به 16 آذر، روز دانشجو نیز فشارها بر دانشجویان شدت گرفته و با احتمال برگزاری تجمعات و اعتراضات دانشجویی تمرکز نیروهای امنیتی بر بازداشت فعالان دانشجویی نیز در حال اوج گرفتن است.

سایت دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران،خبرنامه امیرکبیر،طی گزارشی از بازداشت گسترده دانشجویان در آبان ماه به ویژه روز 13 ابان و پس از آن خبر داد و افزود که  در ماه های نخست سال 88 به رغم بازداشت های گسترده، بازداشت ها بوی دانشجویی نمی دادند و پرشمار دانشجویان بازداشت شده خرداد و تابستان 88 هم در جریان بازداشت سبزها قرار می گرفتند.

این سایت اضافه کرد که شاید اگر یک سال پیش چنین گزارشی نوشته می شد باورش برای همگان سخت بود و عده ای نمی پذیرفتند که بازداشت ها به این حد گسترده و پرتعداد باشد. اما 22 خرداد همه چیز را تغییر داده است و امروز حاکمیت دستپاچه و سراسیمه به نیروهای امنیتی خود مجوز هر اقدامی را داده است. مجوزی که جز معنای برخورد و سرکوب و بازداشت و شکنجه ندارد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر با نزدیک شدن به 16 آذر، روز دانشجو، فشارها بر دانشجویان شدت یافته و با احتمال برگزاری تجمعات و اعتراضات دانشجویی پیش بینی می شود که تا روزهایی پس از 16 آذر نیز این بازداشت ها ادامه یابد. اما در سال 88 به رغم بازداشت های گسترده، بازداشت ها بوی دانشجویی نمی دادند و پرشمار دانشجویان بازداشت شده خرداد و تابستان 88 هم در جریان بازداشت سبزها قرار می گرفتند.

13 آبان کم کم به شدت تاثیر دانشجویان در روند اعتراضات گسترده علیه حاکمیت افزود و نزدیکی به 16 آذر نیروهای سرکوب را بر آن داشت تا نگاهی جدی تر به دانشگاه ها داشته باشند. بازداشت ها از چند روز قبل از 13 آبان در دانشگاه های مختلف شروع شد. از ابتدای مهرماه با موج گسترده احضاهای کمیته انضباطی و حراست و حتی وزارت اطلاعات، دانشجویان به سکوت فراخوانده شده بودند و تعلیق و اخراج نیز اتفاقی عادی در بسیاری دانشگاه ها شده بود تا دانشگاه ها را به محیطی آرام برای دانشجویان تبدیل نماید. به جز بازداشت ها و احضارهای پراکنده در 2 هفته اول آبانماه باید بازداشت های دانشجویی را از 13 آبان پی بگیریم. بازداشت هایی که در هفته گذشته شدت گرفته و آینده اش نیز روشن نیست.

در دانشگاه خواجه نصير، علی پرويز و سهيل محمدی یک روز قبل از 13 آبان بازداشت شدند. اين دو فعال دانشجويی پس از حضور صفار هرندی در دانشگاه و اعتراضات دانشجويان دانشگاه خواجه نصير به سخنان هتاکانه وی با يورش ماموران امنيتی به منازلشان بازداشت شدند و ادامه بازداشت آنان همچنان هر روز اعتراضات دانشجویی را در این دانشگاه در پی داشته است. اعتراض های دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر و این بازداشت ها در حالی صورت گرفته است که رسانه‌های حاکمیت اظهار داشتند که صفارهرندی بدون هیچ گونه مشکلی در دانشگاه سخنرانی کرده است.

در دانشگاه مازندران، 5 دانشجوی این دانشگاه با شکل گیری تجمع 12 آبان در دانشگاه بازداشت شدند. اشكان ذهابيان برای هشدار 10 آبان ماه و سياوش رضاييان 11 آبان بازداشت شدند. رضائیان يك روز بعد آزاد و براي بار دوم در 15 آبان بازداشت شد. بهنام فرازمند، زاوش گرايلي و مهدی داودیان بعد از تجمع بازداشت شدند.

در اصفهان علی مشمولی در جریان اعتراضات مردمی 13 آبان با یورش نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت شد. علی مشمولی طی هفته جاری آزاد شد. امین وطانی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف نیز دوشنبه شب 11 آبان با یورش نیروهای امنیتی بازداشت شده و به مکان نامعلومی انتقال داده شده بود. وی هفته گذشته از زندان آزاد شد.

یاشار دارالشفا دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و دبیر سابق تشکل اصلاح طلب دانشگاه قزوین نیز طی ماه آبان بازداشت و آزاد شد. مرتضی اسدی دانشجوی دانشگاه علامه نیز در 16 آبان بازداشت شد و از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.

پلی تکنیکی ها هم بازداشتی داشتند اما اینبار از تفرش شروع شد. 7 دانشجوی پلی تکنیک واحد تفرش با اعلام برگزاری تجمعی در روز 13 آبان در روز 11 آبان بازداشت شدند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، حمید عظیمی، محمد اسعدی، سعید قاسمی، امین عربی، علی مطلبی، کورش یکان و محسن ادبی پور توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و چند روز بعد نیز با بازداشت محسن پریزاد، سیاوش بیگ مدیان، ایزد جابری و مسعود مرادی شمار تفرشی های پلی تکنیک به 11 رسید. پویا شریفی دانشجوی کارشناسی ارشد پلی تکنیک و دانشجوی کارشناسی دانشگاه علم و صنعت نیز که در ستاد میرحسین در جریان انتخابات فعال بود صبح 13 آبان در منزلش بازداشت شد. وی چهارشنبه شب 27 آبانماه از زندان آزاد شد.

محمد هاشمی عضو دفتر تحکیم وحدت نیز در ظهر روز 13 آبان بازداشت و پس از ساعاتی آزاد شد. ماموران وزارت اطلاعات در شب قبل از آن به منزل وی مراجعه کرده و خانه وی را تفتیش کرده بودند. در آستانه روز 13 آبان به اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت نیز مجدداً حمله شد. در این روز حسن اسدی زیدآبادی و محمد صادقی 2 تن از اعضای سازمان دانش آموختگان بازداشت شدند.

فرزاد اسلامی از دانشجویان دانشگاه آزاد نیز بازداشت شد تا برای اولین بار نیروهای امنیتی نشان دهند که دیگر از اعتراضات هفتگی و گسترده دانشجویان آزاد به تنگ آمده اند. ماموران وزارت اطلاعات برای بازداشت سلمان سیما نیز به منزل وی یورش بردند اما وی در منزل نبود تا 10 روز بعد او نیز برای بار دوم به زندان برود. گرچه فرزاد اسلامی با صدور وثیقه آزاد شد اما سلمان سیما همچنان در زندان و در وضعیت نگران کننده ای به سر می برد.

در کاشان 3 دانشجوی این شهر امیرحسین چیت ساززاده، امین حیدری و مجید شهرابی پس از سه روز بازداشت در زندان کاشان به زندان مرکزی اصفهان منتقل شدند. این سه دانشجو در تاریخ نهم آبان ماه در بیرون از دانشگاه توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شدند.

اما بخش زیادی از بازداشت ها در شیراز و پس از اعتراضات دانشجویی در روز 13 آبان صورت گرفت. بازداشت دانشجویان دانشگاه شیراز در برخی موارد همراه با ضرب و شتم توسط نیروهای لباس شخصی و با کمک نیروی انتظامی صورت گرفت.

گرچه بازداشت ها از تجمع 13 آبان شروع شد اما تاکنون حتی نام برخی از بازداشت شدگان منتشر نشده است. به گزارش خبرنامه امیرکبیر خبرها از بازداشت بیش از 20 دانشجو در مقابل دانشگاه شیراز حکایت دارد. بنایی، جلالی، سعید رضایی، زاهدی، ظهوریان، عارف، پورفتحی، طاهری، صفرپور و پورسلطان از جمله دانشجویانی هستند که در زندان عادل آباد در شیراز همچنان در بازداشت هستند. به همراه این دانشجویان دکتر مسیح الله حقیقت جو نیز در زندان به سر می برد.

علی صالح پور، کاظم رضایی، یحیی طاووسی، ندا اسکندری، خدیجه قهرمانی، نظری، شیروانی و باقری از دیگر دانشجویان دانشگاه شیراز نیز در زندان اطلاعات شیراز (پلاک 100) در بازداشت به سر می برند.

با وجود تمامی این بازداشت ها، همچنان هم فضای امنیتی سنگینی بر دانشگاه شیراز حاکم است و بازداشت ها نیز همچنان ادامه دارد. در آخرین مورد، بعد از ظهر روز سه شنبه 26 آبان ماه ندا اسکندری و خدیجه قهرمانی دو دانشجوی دختر دانشگاه شیراز بازداشت شدند.

پنجشنبه ۲۸ آبان، نیز موج جدیدی از بازداشت ها شروع شد. عباس حکیم زاده دبیر سیاسی دفتر تحکیم صبح در منزلش بازداشت شد. حکیم زاده در حالی که 134 روز از آخرین آزادی اش با وثیقه می گذشت برای سومین بار بازداشت شد.

در عصر همان روز نیز حمید قهوه چیان، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، امیرکاظم پور و یاسر معصومی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بازداشت شدند.

شب همان روز نیز نیروهای امنیتی با هجوم از قبل برنامه‌ریزی شده، دست کم هفت عضو دانشجویان و دانش‌ آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران را بازداشت کردند. مهرداد بزرگ، سورنا هاشمی، علیرضا موسوی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و البرز زاهدی دانشجویانی بودند که در جلسه این دانشجویان در آستانه آذرماه بازداشت شدند.

پنج شنبه شب هم دو تن از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد تبریز به نام‌های رسول عالی نژاد و بهروز فریدی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. بدین ترتیب تنها در روز پنج‌شنبه ۲۸ آبان حداقل 15 دانشجوی در نقاط مختلف ایران بازداشت شدند.

با احتساب تمامی دانشجویان بازداشت شده طی ماه آبان در سراسر ایران، حداقل 60 دانشجوی تنها در ماه آبان بازداشت شدند.

لازم به ذکر است در 2 روز اول آذر ماه نیز حداقل 7 دانشجو در نقاط مختلف کشور بازداشت شدند. آرش خاندل و مراد باصره از فعالین دانشجویی دانشگاه ایلام به همراه تعدادی از اعضای انجمن اسلامی این دانشگه و همچنین پيام حيدر قزوينی، فرهاد فتحی و سعيد سكاكيان دانشجویان دانشگاه قزوین بازداشت شدند.
عطا علیزاده (عضو هیئت موسس انجمن اسلامی دانشجویان دانششگاه آزاد تبریز) و بهنام نیک زاد (دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز) نیز روز 13 آبان بازداشت و در روز 24 آبان با قرار وثیقه آزاد شدند
بی‌شک این حجم بازداشت دانشجویان نشان از ضعف و نگرانی حکومتی است که پایگاه خود در بین مردم از دست داده و مرتبا مورد اعتراض دانشجویان قرار می گیرد.

ادامه غیبت آیت الله هاشمی،نماز عید قربان را احمد خاتمی اقامه می کند

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز (جرس):رئیس ستاد نماز جمعه تهران خبر داد که"احمد خاتمی نماز عید قربان امسال را اقامه خواهد کرد."

حجت‌الاسلام مسعود مرادی به ایلنا گفت"نماز عید قربان امسال به امامت  احمد خاتمی ،امام جمعه موقت تهران اقامه خواهد شد و  این‌ در حالی است که در سال‌های گذشته، نماز عید قربان تهران معمولا به امامت آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و خبرگان رهبری اقامه می شد.

هاشمی رفسنجانی بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری دهم تنها یکبار در تاریخ ۲۶ تیر ماه تریبون نماز جمعه عبادی و سیاسی جمعه را بر عهده داشت.

همشهري تا زمان برگزاري دادگاه توقيف شده است

Posted:



عكس منتشره در"همشهري"چندبار در روزنامه‌هاي"خورشيد" و "ايران" منتشر شد اما تذكري به آن‌ها داده ‌نشد -

 شبکه جنبش راه سبز (جرس):مدير مسوول همشهري گفت"اين روزنامه تا زمان برگزاري دادگاه توقيف شده است."

علي اصغر محكي مدير مسوول روزنامه همشهري در بيان دليل توقيف روزنامه همشهري توسط هيات نظارت بر مطبوعات گفت"در يكي از آگهي‌هاي چاپ شده در روزنامه همهشري عكس ساختماني منتشر شد كه طبق گفته هيات نظارت بر مطبوعات به معبد بهائيان مربوط است."

وي با بيان اين كه اتهام روزنامه همشهري ترويج بهائيت اعلام شده است،به ايسنا گفت"اين عكس در گذشته چندين بار در روزنامه‌هاي ديگر همچون خورشيد و ايران منتشر شده اما تذكري به آن‌ها داده ‌نشد."

محكي خاطرنشان كرد"اين عكس روز يكشنبه در روزنامه چاپ شد و هيات نظارت بر مطبوعات، روز دوشنبه حكم توقيف همشهري را صادر كرده است."

او با بيان اينكه اين اشتباه سهوي و به دليل آشنا نبودن عوامل روزنامه همشهري با اماكن مربوط با بهائيان بوده است گفت"متن توضيح و عذرخواهي در اين باره را در شماره سه‌شنبه چاپ كرديم كه نمايندگان هيات نظارت بر مطبوعات شب گذشته با حضور در چاپخانه از توزيع آن جلوگيري كردند و به ما اجازه انتشار عذرخواهي ندادند."

به گفته وي حدود دو هزار نفر در تحريريه و بخش‌هاي اداري، آگهي‌ها و توزيع روزنامه همشهري مشغول به كار بودند كه تا زمان برگزاري دادگاه كه پس از طي مراحل اداري برگزار خواهد شد، بيكار مي‌شوند.

هيات نظارت بر مطبوعات ديروز در خبري اعلام كرد كه در جلسه اين هيات به روزنامه‌هاي"همشهري" و "خبر" به علت درج مطالب مغاير با قانون مطبوعات، تذكر كتبي ارسال و موضوع جهت رسيدگي قانوني به مرجع قضائي ارجاع شده است.

فرمانده انتظامي تهران بزرگ: مگر روز 16 آذر خبري است؟

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس):فرمانده انتظامي تهران بزرگ گفت:"براي 16 آذر تمهيدي نيانديشيده‌ايم."

عزيزالله رجب‌زاده در حاشيه همايش"پليس، امنيت و چشم‌انداز 1404" در پاسخ به اين سئوال كه آيا تمهيدي براي روز 16 آذر انديشيده‌ايد، ضمن پاسخ منفي گفت"مگر روز 16 آذر خبري است؟ روز دانشجو است و طبق معمول هرسال روز آرامي است."
وي در پاسخ به سئوال ديگري در مورد آخرين وضعيت بازداشت‌شدگان 13 آبان گفت"در اين مورد از قوه قضائيه سئوال كنيد، زيرا ما همان روز بازداشت‌شدگان را تحويل مراجع قضايي داديم."

علي تاجرنيا به 6 سال حبس و تحمل 74 ضربه شلاق محكوم شد

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز (جرس):وكيل علي تاجرنيا از محكوميت موكل خود به 6 سال حبس و تحمل 74 ضربه شلاق از سوي شعبه 26 دادگاه انقلاب به رياست قاضي پير عباسي خبرداد.
حميدفاتح نيا در به ايلنا گفت‌: صبح امروز حكم علي تاجرنيادر شعبه 26 دادگاه انقلاب به بنده ابلاغ شد.
وكيل تاجرنيا ادامه داد: موكلم به اتهام اجتماع و تباني به قصد برهم زدن امنيت عمومي به 5 سال حبس و اتهام فعاليت تبليغي عليه نظام به يك سال حبس و توهين به مسوولان كشور ( رييس جمهور و مجموعه دولت) به 74 ضربه شلاق تعزيري محكوم شده است.
وي بااشاره به نمايندگي موكلش در مجلس ششم اظهارداشت:اتهام توهين به مسوولان كشور در راي صادره بگونه‌اي بيان شده كه گويي موكلم در زماني كه رييس جمهور و اعضاي دولت مشغول به انجام وظيفه بودند به آنها توهين كرده است در حاليكه آنچه كه در راي آمده با متن كيفرخواست كاملا مغايرت دارد.
علي تاجرنيا عضو جبهه مشاركت در 29 خردادماه بازداشت و در 16 آبان ماه با توديع وثيقه يك ميليارد ريالي از زندان آزاد شد.

چریک پیر را نمی توان از پا درآورد

Posted:



نامه فرزندان بهزاد نبوی به پدرشان به مناسبت سالگرد آزادی او از زندان ستمشاهی -

 شبکه جنبش راه سبز (جرس):فرزندان بهزاد نبوی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سالگرد آزادی پدرشان از زندان های رژیم پهلوی نامه ای خطاب به او نوشته اند. به گزارش نوروز، دوم آذر ماه مصادف است با آزادی چریک پیر از زندان ستمشاهی، درحالی که این فعال سیاسی باسابقه یک دهه پس از آن به جرم اصلاح طلبی در زندان جمهوری اسلامی گرفتار است. نامه یاسر و میثم نبوی که روز گذشته خطاب به چریک پیر نگاشته اند، بدین شرح است:

پدر عزیز! امروز دوم آذر بود، سالروز آزادیت از زندان ستمشاهی. سی و یک سال پیش در چنین روزی به همراه شمار زیادی از زندانیان سیاسی و در پی اعتراضات به حق مردم آزادیخواه کشورمان به استبداد و خفقان موجود در کشور، حاکمیت مجبور به تن دادن به خواست مردم و آزادی تمام زندانیان سیاسی شد. هفت سال از بهترین سالهای جوانیت را زیر فشار شکنجه و بازجویی و زندانهای انفرادی و عمومی‌ سپری کردی به این امید که مردم حاکم به سرنوشت خودشان باشند، به این امید که دین ضامن آزادی و اخلاق و معنویت باشد، به این امید که تذکر ناراستی‌های حاکمان نه تنها حق، بلکه وظیفه مردم باشد، با این امید که ایران برای همه ایرانیان باشد، به این امید که بتوانیم با همه دنیا از موضع قدرت ارتباط داشته باشیم و مجبور به باج دادن به قدرتهای شرق و غرب نباشیم...

شاید در زمان آزادی، به ذهنت خطور نمی‌‌کرد که پس از بیست سال مبارزه قبل از انقلاب و سالها خدمت بی‌ منت پس از انقلاب به جرمهای واهی و فقط به قصد تسویه حساب اربابان قدرت، دستگیر، زندانی و محاکمه شوی. شاید باور نداشتی‌ در حاکمیتی که داعیه عدل علی‌ دارد، تو را با دمپایی و لباس زندان به نمایشی به نام دادگاه بیاورند، به هر اتهام دروغین متهمت کنند، سیمای ضدملی‌ و رسانه‌های مرتزق از بیت المال هم تمام این اتهامات را به کرّات تکرار کنند، ولی‌ از حداقل شهامت بی‌ بهره باشند و جرات این را نداشته باشند که لااقل دادگاهت را علنی برگزار کنند. شجاعت و اقتدار این جماعت تا دندان مسلح در برابر معترضین بی‌ دفاع و رافت اسلامیشان برای ملوانان انگلیسی است. ولی‌ بدان پدر! همان جمله کوتاه تو که گفته بودی حاضر نیستی‌ به موسوی به عنوان سمبل حاکمیت ملتت خیانت کنی‌ تمام نمایش مضحکشان را بر هم زد و خیال خامشان را که چریک پیر را می‌توان شکست نقش بر آب کرد.

پدر عزیزم، صلابت، صداقت، صراحت، شجاعت و آزادگی تو خاریست در چشم جریانی که جز سرسپردگی چیزی طلب نمی‌‌کند. ممکن است جسم بیمار و رنجورت را به بند بکشند، ولی‌ روح بلندت، ایمان راسخت و اراده پولادینت چراغ روشنیست در مسیر آزادی خواهی‌ و حق طلبی نسل من. بدان که عزّت و افتخار دنیوی و اخروی از آن‌ تو و اصلاح طلبان تاریخ کشورمان و ننگ و ذلت ابدی بر پیشانی کسانیست که با مردم خود و خادمان به کشور چنین می‌‌کنند.

فرزندانت یاسر و میثم
2 آذر ماه 1388

ظرفیت مطالبات و ارزش ها در کجاست؟

Posted:



مرتضی سمیاری -

 

بسیاری از تحولات روی داده در ایران بدون دستاورد سازی به پایان راه خود می رسند، فرایند دو انقلاب و دو دوره اصلاحات در ایران همواره با دست انداز عبور بی دستاورد از مرحله ای به مرحله دیگر قرار دارد، در تمام این سالها عبور از ایده ها، ایدئولوژی ها و انشعابات مکرر و خسته کننده، شاه بیت تمام تلاش ها بوده است. و شاید بد قضاوتی نباشد که بگوییم ایران سرزمینی بزرگ برای نا هماهنگی بین توان و اجرا در فرایندی از تکرار بوده است.

به صورت ساده ایران محل بازی روشن فکران و سیاست مدارانی بوده است که هیچ گاه نتوانسته اند ظرفیت های خودشان را با ارمان های خود پیوند بدهند و دائم در تناقض ارمان و عمل گرفتار شده اند لذا یا محل بازی را بدون نتیجه ترک کرده اند و یا اینکه نتیجه را واگذار کرده اند.

بسیاری از کسانی که امروز در خیابان ها حاضر میشوند دنیا را از پشت عینک ایدئولوژی نمی بینند. انها بر خلاف مبارزانی که از گذشته در ذهن داریم علاقه مند به مبارزاتی نیستند که بروی مفاهیم یک بیانیه انشعاب  سیاسی کنند، انها گاهی با خانواده های خود در میدان حاضر می باشند، و نمیدانند و شاید دوست هم ندارند بدانند فاصله بین رهبران فعلی جنبش سبز با اپوزسیون داخل و خارج از کشور در کجاست و یا مرز انها در کجا تلاقی می یابد و یا علت این جدایی ها در کدام نقطه تاریخی بوده است، انها تنها یک عنصر برایشان اهمیت دارد و ان استقرار ازادی های مدنی، ارزش مند بودن جایگاه هر فرد و در یک کلام زندگی در شان یک ایرانی است و برای انها اهمیت ندارد و قاعدتا نباید هم داشته باشد که مثلا مرز ایدئولوژی مذهبی ها با سکولار ها در کجاست.

حال با وصف این مختصات از حاضران و هواداران جنبش سبز باید این سوال را از تحلیل گران این جنبش مطرح کرد که ماندگاری و دستاورد سازی چگونه صورت می گیرد تا پس از مدتی شاهد ان نباشیم که تمامی تلاش ها به سمت نا مطلوبی مصادره نشود؟، و ایا گسترده کردن شکاف نا مفهوم مذهبی و غیر مذهبی و یا حکومتی و غیر حکومتی می تواند به حفظ اساس این جنبش کمک کند یا خیر؟
علاوه بر شرح بیرون و نمای جنبش سبز باید محتوای درونی جنبش(سازمان و رهبری) را نیز نشان داد تا با کنار هم قرار دادن هر دو زاویه به صورت استدلالی مشخص کرد که چرا طرح برخی شعار ها و مطالبات با وجود بر حق بودن انها در حال حاضر دستاورد ساز نمی باشد و می تواند زمینه انحراف را در این جنبش ایجاد کند.

سازمان این جنبش خود جوش است و متمرکز نمی باشد لذا با وجود انکه احتمال اسیب امنیتی بر ان کم است اما چون اجزائ شبکه با هم هماهنگی ندارند و از ان سو رهبری متمرکز صورت نمی گیرد و اموزشی به صورت استدلالی صورت نگرفته است ذاتا در زیر فشار های وارده خود به خود به سمت رادیکالیسم حرکت می کند.

مثال واضح در این میان نوع بیان مطالبات در سیزدهم ابان میباشد در واقع نه رهبران و نه تحلیل گران غیر ذهنی جنبش، مردم را دعوت به بیان مطالبات چپ گرایانه نکردند اما در عمل این اتفاق افتاد. و نسبت به روز قدس میزان برخوردها برای سرکوب کوتاه مدت نیز شدت گرفت.

در مثال تاریخی نیز این واقعه باز تکرار شده است، بعد از حمله استبداد و حاکمیت استبداد صغیر و به توپ بسته شدن مجلس رکودی ایجاد شد که عدم ترسیم خواسته ها از سوی رهبران، جریان حوادث روند رادیکال گرفت. سازماندهی مطلوب شبکه ای و چهره به چهره در واقعیت باعث تندی حوادث شد، گاها تظاهرات های ضد مذهبی برگزار می شد که مورد تائید رهبران نهضت نبود و حتی ترور بهبهانی از سوی همین گروه رادیکال صورت گرفت.

البته در چنین شرایطی لازم است مهندس موسوی و آقای کروبی به اجزای این جنبش هم بپردازند و کلی گویی، خود جوشی و گسترش روز به روز را به حال خود رها نکنند تا میزان اسیب ها بر جنبش کاهش یابد.

با این مقدمه مهم باید وارد بحث اقناعی تری هم شد تا زوایای مسئله شفاف تر شود.

در کنار فاکتور خود جوشی و عدم تمرکز جنبش برای توسعه مطالبات ونیز رفتار حاکمیت در گسترش رادیکالیسم بی دستاورد دو دلیل عمده دیگر نیز برای بسط چنین نگاهی وجود دارد:

۱-عدم شناخت دورانی از شرایط ایران. ۲- ناکامی پروژهای ایرانی در جذب تمام نیروها

۱-عدم شناخت دورانی و مقایسه فصل به فصل با دستاورد های غیر بومی: بهتر می دانم بحث را با بیان مثال های تاریخی از جناح های مختلف مذهبی و غیر مذهبی کشورمان در طول تاریخ اغاز کنم.

مشی مسلحانه در ایران تا پیش از تجدید نظر طلبی سال ۵۵ تحت تاثیر پارادایم های جهانی خود بوده است. بدون اینکه توجه ای به این نکته از سوی رهبران صورت بگیرد که پیوند مبارزات چریکی و توده ای در نقاط مختلف تنها در تئوری ساده موتور کوچک محرک موتور بزرگ نبوده است. لذا در حال حاضر به سادگی میتوان گفت که عدم شناخت دورانی از شرایط ایران باعث قطع شدن فصل مبارزات در ایران شده است.

موسسان مجاهدین خلق در عبور از نهضت آزادی تمام نتایج بدست آمده از تجربیات پارلمانی نهضت مقاومت ملی را به کناری نهادند و خود را متصل به دستاوردهای نهضت جنگل در گیلان کردند. در واقع با وجود صداقت عمل در موسسان به علت تاثیر پذیری شدید از جنبش مسلحانه در الجزایر کل دستاورد های نهضت ملی فراموش شد. و جالب تر ان است که سازمان مجاهدین خلق درنتیجه تاریخی در انشعابات کاملا شبیه نهضت جنگل بوده است. اگر انها می توانستند دوره مبارزاتی در ایران را درک کنند قاعدتا این پتانسیل جوان می توانست در طول این مبارزه فرسایشی بهتر وارد شود و نتیجه مند تر عمل کند.

رهبران بعد از انقلاب این سازمان نیز باز همان گونه می اندیشیدند و گمان می کردند ایران ویتنام است و انها ژنرال های جنبش مقاومت ویتنام هستند. لذا با رادیکال کردن مطالبات زمینه انحراف را از خواسته های اصلی انقلاب را گسترده کردند.

سازمان چریک های فدایی خلق نیز کم شباهت به خلف مذهبی خود نمی باشد آنها کاملا تحت تاثیر جنبش توپامارو ها در اروگوئه بودند لذا در شبیه سازی درونی دست به ترور برخی از چهره های بورژوا -ملی می زنند که مورد تائید هیچ فردی نبود به گونه ای که ایت الله طالقانی در دیدار با تقی شهرام بسیار از ان انتقاد می کند.

این نوع مثال ها ی تاریخی نشان میدهد تاریخ تنها برای اسطوره سازی نیست، بلکه در دل خود راه کار هم دارد.

جنبش سبز، جنبشی با ویژگی های منحصر به خود می باشد به هیچ عنوان در قالب جنبش های کلاسیک امروزی طبقه بندی نمی شود. لذا هر نوع برداشت فلسفی از ان نوعی عقب گرد به دستاورد های بدست امده است. این جنبش در دل خود حامل چند مطالبه کلی است که تمامی انها در فصل سوم قانون اساسی ذکر شده است لذا بردن این جنبش به سوی تضاد سکولار _مذهبی به مفهوم نابودی ان نیز می باشد.

این که در این جنبش مطالباتی فرادست قانون اساسی طرح شود نوعی شنا کردن در مسیر خلاف جریان اب است زیرا هواداران این جنبش خود را در قالب جنبشی مدنی، غیر خشونت امیز و محدود و در چهار چوب دسترسی به پیروزی تعریف کرده اند.

اینکه در این زمان شعار بلند (البته قابل درکی )چون جمهوری ایرانی را مطرح کنیم. به نوعی گذر از یک دوره تاریخی بدون توجه به محتویات است که اصلا مشخص نیست این عبور ایران را به دوره ای مدرن تر متصل میکند و یا اینکه ممکن است ایران را به نتایج دهه شصت برساند.

۲- ناکامی پروژهای ایرانی در جذب تمام نیروها :این بحث بیشتر جنبه روان شناسی دارد تا جامعه شناختی، معمولا میل ایرانیان به کار های گروهی کمتر از سایرین است حال اگر این پروژه را با سایرین (غیر خودی ها) انجام دهند وضعیت اسف بار تر میشود، تجربه نشان می دهد که در پروژه جذب و همکاری در ایران اگر جناحی توانایی داشته باشد معمولا دیگران را به صورت کامل حذف میکند مانند اتفاقی که در پس انقلاب روی داد و اگر چنین توانی نباشد ایرانیان استعداد فراوانی در انشعاب دارند.

شاید این جمله طالقانی امروز بیشتر اهمیت دارد که می گفت اگر مارکسیست رای نیاورد بگذارید در مجلس بیاید تا بداند لا اقل بداند چه چیزی تصویب میشود.

این قرائت از اسلام در سپهر سازی طالقانی و رفتار مهندس بازرگان در بعد از انقلاب ناکام ماند. و شفقت و رواداری نسبت به دیگران به شقاوت تبدیل شد لذا نگارنده درک میکند که امروز یک سکولار –دموکرات بخواهد بداند جایگاهش در این جنبش کجاست زیرا در پس ذهن او تلخی های فراوانی از حذف در فرمول خودی و غیر خودی وجود دارد. وقتی رهبران این جنبش نخواهند جایگاه نیروها را مشخص کنند طبیعی است که فردی در مقابل شعار جمهوری اسلامی اصلاح شده بگوید جمهوری ایرانی یا هرنوع جمهوری که خودش می پسندد.

با دو علت بیان شده میتوان تا حدودی ظرفیت طرح شعار ها و مطالبات را معیین کرد اما لازم است نگاه باریک تری هم به پیش رو کرد.

 در حال حاضر سه نوع مطالبات در جنبش سبز مطرح است که میتوان انها را از یکدیگر تمییز داد.

۱- مطالبات ارمانی:این نوع مطالبات در افق دور دستی قرار دارد و چون در دور دست است لذا نیاز نیست که مشخص شود که راه رسیدن به انها چگونه است. و نیاز نیست مشخص کرد نقشه راه را باید چگونه طی کرد و محورها را چگونه باید ترسیم کرد. این نوع مطالبات چهار چوب خاصی ندارد. چینشی از نیروها نمی دهد وبرای اینده راهکار نمی دهد در ساخت سیاسی نگاه براندازانه دارد. که بیشتر مطلوب غالب اپوزسیون داخل و خارج می باشد. اما بیشتر میل به داخل دارد.

اینکه بگوییم دولتی ملی و دموکراتیک میخواهیم بدون راهکار امری ارامش بخش است اما اگر وارد پارادایم های سازنده این دولت شویم انجاست که بحران ها یکی پس از دیگری خود را نشان می دهد. مطالبات ارمانی برای نسلی که تمایل پراتیک دارد قابل درک نی مباشد زیرا نگاه کوتاه مدت ندارد.

۲- مطالبات انتزاعی:این دست از مطالبات اغلب در چالش های فکری روشن فکرانه نمود دارد لذا گاهی ماهیت سیاسی هم می تواند نداشته باشد.

موثر ترین این مطالبات در حال حاضر بحث ارتباط جنبش سبز با مبانی سکولاریسم است. بدون توجه به این نکته که اصولا ایران و بافت طبقاتی ان پذیرش سکولارسیم را ندارد زیرا در مردمی که خواب های ایدئولوژیک هم می بینند و برای ان تعبیرات مذهبی میاورند چگونه میتوان نسخه ای غیر بومی ارائه داد. بیشتر این مطالبات در اثر عدم وجود رابطه اجتماعی مشخص بین روشن فکران و توده مردم صورت می گیرد.

زیرا یک مکث ساده هم نشان میدهد در کشوری که در هفتاد درصد شهر ها و روستا های ان بجز دولتی با تمایلات مذهبی هیچ چیز وجود ندارد چگونه میتوان مبانی سکولاریسمی را رشد داد.

از سوی دیگر تاریخ نشان میدهد که جنگ سکولار ها و سنتی ها به همان میزان خطر ناک است که بحث تناجس بین زندانیان سیاسی پیش از انقلاب در زندان های پهلوی که این اختلافات کاملا در مسیری قرار گرفت که دستگاه امنیتی وقت از ان در اختلاف اندازی سود میبرد.

۳- مطالبات مدنی:این مطالبات بر گرفته از فصل سوم قانون اساسی میباشد به طور کلی در حال حاضرموارد زیر در مطالبات مدنی مطرح است.

الف- مسالمت جویی و خشونت گریزی،

ب- قانون گرایی و ایستادن بر حقوق قانونی،

پ- عدم تکیه به قدرت های خارجی و اتکاء بر قدرت شهروندان

ت- حقیقت جویی و اخلاق گرایی

ث- تشکیل گروه حقیقت یاب بی طرف برای رسیدگی به تخلفات انتخابات

ج- محاکمه و مجازات عاملین کشتار مردم، شکنجه زندانیان، و تهمت به افراد،

چ- اصلاح قانون انتخابات،

ح- آزادی زندانیان سیاسی،

خ- رعایت آزادی های قانونی،

د- بی طرفی صدا و سیما، حق دسترسی مخالفان به رسانه ها،

ز- منع مداخله نهادهای نظامی در امورسیاسی و اقتصادی

تمامی این موارد و برخی موارد دیگر بر امده از اصل مردم سالاری و شهروند مداری می باشد که دارای چند ویژگی مهم نیز می باشد اول انکه مورد وثوق همگان است یعنی هیچ فرد و سازمانی را نمیتوان یافت که بگوید از ازادی زندانیان سیاسی ناراضی است!

حتی این نوع مطالبات توانسته است که بخش محافظه کار را نیز به سوی خود جذب کند. دوم انکه میتواند رهبری را در داخل حفظ کند و منطقه مشاعی را بسازد که هر فردی با هر برداشتی را جذب کند این نوع تعیین مطالبات زمین بازی جناح سرکوب را هم بهم می ریزد زیرا لازم نیست در عکس العمل درخواست های ان جناح، رهبران جنبش سبز مرز خود را با نیروهای متفاوت معیین کنند این برداشت سرگردانی بین نظام و جنبش را به سمت دستاورد سازی می برد. و ادبیات منسوخ دوالیسم اصلاحات حکومتی و بیرون از نظام را که سال هاست شکل گرفته به سمت نتیجه گرایی ودستاورد سازی اصل اصلاح طلبی می برد.

ایران در مرحله ای قرار گرفته است که بیش از هر عنصری نیازمند همگرایی در مسیر سازی میباشد باید دانست که تاریخ مان نشان میدهد که روند بحران ها همواره به سمت روند جدایی حرکت کرده است. واز سوی دیگر ارزش گذاری ها باید بر اساس ظرفیت های موجود صورت بپذیرد که تا حدودی در بالا به انها اشاره شد. اینکه بخواهیم دستاورد های ذهنی و عقیدتی خود را در این جنبش به رقابت بگذاریم تنها ظرفیت های درونی این جنبش را اشغال کرده ایم انچه که در جنبش سبز اهمیت دارد داشتن منش در مبارزه است تا مشی مبارزه و مطالبات مدنی بر اصول اخلاقی درونی باید سوار شود تا اینکه بخواهیم بر تن این جنبش لباس های رنگارنگی از مذهبی تا سکولار، حکومتی یا خارج از ان تن کنیم. باید بپذیریم که مطالبات جنبش سبز باید بر اساس ظرفیت های شکل گرفته در ان و با توجه به خصوصیات روان شناسانه و جامعه شناختی ایران ترسیم شده است.

حرکت جنبش سبز در صورتی گسترده خواهد شد که ارزشهای ایدئولوژیک را از مطالبات جدا کردو یا حد اقل  تعادل میان ارزش های فردی و مطالبات موجود با دید اخلاقی ایجاد کرد از یک سوی دیگر باید توانایی های درونی را نیز سنجش کردزیرا نمیتوان بر جنبش مطالباتی را تحمیل کرد که رسیدن به انها در کوتاه مدت و میان مدت امکان پذیر نیست. باید به این نکته توجه کرد که سنگین کردن بار مطالبات گاهی کار را به جایی میرساند که شعار "حق حاکمیت برای همگان به زدن سر پنجه های نظام "تبدیل می شود. و اوانگارد بودن مطالبات را به اوانتاریسم در مطالبات و تحلیل نا صحیح از ظرفیت ها تبدیل می کند.

مطالبات فراتر از چهار چوب جنبش سبز در کنار فاکتور های (رفتار حاکمیت، ساختار و رهبری غیر متمرکز، غیر بومی اندیشی) میتواند به شدت اهداف را رادیکالیزه کند. از ان سو  نیروی رودر رو با جنبش سبز تمام تلاش خود را برای رادیکال کردن فضا و بر هم زدن توازن معطوف کرده است. این جریان نیروی نظامی را در مسیر اهداف خود بسیج کرده است و بسیار واضح است که در گیر شدن در چنین فضایی موثر نمی افتد. البته بیان مطالبات حداقلی به مفهوم تجدید نظر طلبی نیز نمی باشد بلکه ترسیم افق های بر فراز ظرفیت های اخلاقی این جنبش نوظهور است.

منبع : سايت ميزان نيوز

جنبش سبز، قدرت نمایی جامعه مدنی

Posted:



سعید مدنی -

 

پنج ماه از آغاز جنبش سبز مردم ایران می گذرد. دراین میان بحث ها درباره جنبش سبز بالا گرفته است. عده ای دست به آسیب شناسی جنبش سبز زده اند تا مبادا ناکامی های گذشته مردم ایران در رسیدن به دموکراسی بار دیگر ناکام بماند. با دکترسعید مدنی، پژوهشگر مسایل اجتماعی، درباره جنبش سبز و آسیب های آن گفت و گو کرده ایم.

به راه افتادن جنبش سبز در ایران، بسیاری از تحلیل گران را شگفت زده کرد. هنوز بسیاری به بحث درباره ریشه ها و دلایل ایجاد این جنبش می پردازند. فکر می کنید ریشه های جنبش سبز را باید در کجا و کدام واقعه یا بازه تاریخی جست و جو کرد؟

برای این که به بحث درباره ریشه های جنبش بپردازیم، ناچاریم کمی درباره ماهیت آن صحبت کنیم. این حرکت یا کنش جمعی که پس ازانتخابات رخ داد، شواهد و علایمی را از خود بروز داد که براساس آن شواهد و علایم می توان آن را در ردیف جنبش های اجتماعی جدید قلمداد کرد.


منظور از جنبش اجتماعی جدید چیست؟

منظور از جنبش اجتماعی جدید، یک تلاش مستمرو هماهنگ است که توسط بخشی از جامعه برای رسیدن به هدف یا اهداف مشترک خود آگاهانه  صورت می گیرد. جنبش های اجتماعی در برهه ای از زمان  دچار تحول و تغییراتی شدند. در واقع از یک مقطع مفهوم و اصطلاح جنبش های اجتماعی جدید در برابر جنبش های قدیم مطرح شد. علت آن هم این بود که کنش های جمعی که به تدریج از اواخر قرن بیستم شاهد آن بودیم ویژگی های متفاوتی از جنبش های پیش از خود داشتند و به همین دلیل  هم به آن ها جنبش های اجتماعی جدید اطلاق می شد. جنبش های اجتماعی اصولا از زوایایی چون هویت، موضوع مبارزه و چشم انداز یا مدل جنبش اجتماعی مورد بحث و تحلیل قرار می گیرند و از همین زاویه هم تفاوت هایی میان حرکت های جمعی در گذشته و حرکت هایی که در چند دهه اخیر انجام شده است، وجود دارد.


تفاوت های جنبش های قدیم و جدید در چیست؟

البته شاخص های زیادی این دو کنش جمعی را از یکدیگر متمایز می کند.مثلا  در گذشته جنبش ها را از زاویه نقطه نظرات ایدئولوژیک رهبران آنها تحلیل می کردند اما به تدریج در تحلیل جنبش های جدید دریافتند این جنبش ها از ساختار طبقاتی فراتر رفته اند.به علاوه فرهنگ حاکم بر این جنبش ها متکثر و برخلاف ایدئولوژی که یک عنصر وحدت بخش و تمامیتگرا بود فرهنگ جنبش متکثر و در عین همگرایی در عمل واجد تنوع در نظر و اندیشه است. از این گذشته در حالی که جنبش های قدیم در پیوند با گذشته تبار خود را روشن می کردند، جنبش های جدید ضمن پیوند با گذشته در پی ایجاد ارزش ها، سبک زندگی و دنیای جدیدی بودند.به همه اینها خصلت خرد گرایی و واقع بینی در جنبش های جدیدرا در  برابر آرمان گرایی جنبش های قدیم اضافه کنید. به این ترتیب جامعه شناسان ترجیح دادند از اصطلاح هویت در برابر ایدئولوژی برای توضیح وجوه تمایز جنبش های جدید  از دیگر کنش های جمعی استفاده کنند. هویت جنبش روشن می کند  چه کسانی این جنبش را به پیش می برند و در مقابل چه نیروهایی قرار می گیرند. در واقع ویژگی های مشترک  نیروهای درون جنبش، هویت آن جنبش را نشان می دهد. اگر از این زاویه در نظر بگیریم، جنبش های اجتماعی به مثابه کنش گروهی هستند که مستلزم یک آگاهی مشترک و احساس هم دلی هستند که این احساس هم دلی هویت مشترک را سامان می دهد.


این ویژگی در جنبش های اجتماعی قدیم وجود نداشت؟

جنبش های اجتماعی قدیم، فصل مشترک های خود را با ایدئولوژی تبیین می کردند و در قالب یک ایدئولوژی مشخص تعریف می شدند. این جا باید به تمیز بین ایدئولوژی و هویت هم اشاره کنیم. ایدئولوژی مجموعه ای از ارزش هاست که دایره ای به شدت محدود را در میان مجموعه ای محدودی از افراد تعریف می کند. در حالی که هویت می تواند ویژگی یک جمع متکثر باشد. ضمن این که ایدئولوژِی تعیین کننده بسیاری از نرم های رفتاری یک مجموعه است، در حالی که هویت اصول کلی حاکم بر جمع را مشخص می کند. بنابراین  حالا می شود توضیح داد که چرا حامیان  جنبش سبز در عین تنوع و تکثر می توانند حامل ارزش های مشترک، نمادها و رفتارهای مشابه یعنی هویت مشترک هستند.


از دیگر زوایا جنبش های قدیم و جدید چه تفاوت هایی با هم دارند؟

از زاویه دیگر می توان به هویت طبقاتی جنبش های قدیم و هویت فراطبقاتی جنبش های جدید اشاره کرد. این مساله هم در جنبش سبز به چشم می خورد. گرچه شاید براساس اکثر تحلیل ها این جنبش بر دوش طبقه متوسط  شهری آغاز شد و به پیش می رود، اما نمی توان برای  آن خاستگاه طبقاتی مشخص قائل شد.

درباره سازمان جنبش هم باید گفت در جنبش های قدیم، سازمانی هرمی وجود داشت که نوعی سلسه مراتب رابین رهبری و فعالان و حامیان جنبش برقرار می کرد.اما جنبش های اجتماعی جدید، سازمان افقی – در بسیاری از موارد – دارند. سازمان شبکه ای الگوی نسبتا شایعی میان جنبش های اجتماعی جدید است.  از جهت هدف گذاری هم تفاوت های جدی وجود دارد، اهداف جنبش های قدیم عموما بلندمدت و فراگیر بود. به این معنی که نیروها خواستار تغییرات کلی در جامعه وحتی گاهی تمام جهان بودند. در حالی که جنبش های جدید مبتنی بر نوعی عقلانیت و واقع بینی هستند و منطق هزینه – فایده را درک می کنند و بر همین اساس به دنبال تغییرات محدود و مشخص هستند که برای جامعه هم قابل فهم است. این ها تفاوت های جنبش های قدیم و جدید – البته به صورت مختصر – است که شواهد زیادی در جنبش سبز می توان یافت تا آن را  در ردیف  جنبش های اجتماعی جدید قرار دارد.


با این توضیحاتی که شما دادید، ریشه های جنبش سبز را باید در کجا جست و جوکرد؟

جنبش های اجتماعی جدید، محصول تغییرات اجتماعی در یک جامعه هستند. یعنی بدون یک سری تغییرات مشخص در جامعه و عرصه عمومی، جنبش های اجتماعی جدید شکل نمی گیرند. باید تاکید کنم در ایران هم جنبش سبز، حامل و برآیند تغییرات اجتماعی است که در  سه دهه اخیر رخ داده است.در این رابطه  به طور مختصر می توان به چند موضوع مهم اشاره کرد: یکی بحث تغییرات تکنولوژیک خصوصا در حوزه ارتباطات  در سطح جهانی است  که آثاری آن با آمدن اینترنت در ایران کاملا مشهود است:این تغییرات امکان تبادل اطلاعات در فضای مجازی  را گسترش داده است. جنبش سبز هم ازاین دستاورد استفاده کرده است. وجه دیگر این تغییرات، تغییرات در ارزش ها و هنجارهاست. جامعه ایران سه دهه اخیر فرصت داشت تا از نزدیک اقتدار بسیاری از نهاد های سنتی را تجربه کندو بر همین اساس، به تدریج دچار نوعی تغییر نگاه نسبت به نهادهای موجود و مهم مثل دولت، قدرت، روحانیت و دین شود. بدون این تغییرات د ررفتار و نگرش ایرانیان امکان وقوع یک جنبش اجتماعی جدید بسیار نامحتمل بود. این تغییرات محصول چند ماه اخیر نیست. شاید اولین نمودهای این تغییرات را در جنبش اصلاحات دیدیم. علاوه بر این باید به تغییرات سیاسی – اقتصادی هم اشاره کنیم که به نوعی قشربندی اجتماعی جدید   در ایران منجر شد. مثلا طبقه متوسط به دلیل فرایندی که در دو  دهه اخیر  طی کرد، این امکان را یافت که بتواند مثل گذشته نقش اجتماعی موثری را ایفا کند ودر جنبش سبز هم موقعیت خاصی پیدا کند. بنابراین بدون این که بخواهم به جزییات این تغییرات اجتماعی اشاره کنم، باید گفت که جنبش سبز محصول یک مجموعه از تغییرات در سطوح تکنولوژی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است، تغییراتی که حاصل تجارب جامعه ایران در تحولات سه دهه اخیر است.


در این مدت بسیار درباره رهبری جنبش سبز بحث شده است. فارغ از بعضی بحث ها درباره درست یا غلط بودن رهبری جنبش، عده ای آقایان موسوی و کروبی را رهبران این جنبش می دانند وبرخی هم پای افراد دیگر را به میان می کشند. درمواردی شاهدیم که از فعالان خارج از کشور هم به عنوان رهبران جنبش نام برده می شود. واقعا رهبر این جنبش کیست؟

نکته اولی که باید به آن توجه کنیم، این است که در جنبش های اجتماعی جدید نوع رابطه میان رهبران با بدنه جنبش، بسیار متفاوت با جنبش های قدیم است. در جنبش های اجتماعی قدیم، این رهبران بودند که بعد از تشکیل یک هسته قوی و فعال سیاسی، به تدریج بدنه اجتماعی ایجاد می کردند که این بدنه به رهبران وفادار می ماند و منتظر می ماند تا کوچک ترین حرکات و رفتارش توسط رهبران تعیین شود. در جنبش های اجتماعی جدید، این رابطه، رابطه ای دو طرفه است. یعنی در عین حال که در مراحل اولیه کسانی هستند که مردم را به کنش جمعی دعوت می کنند، جامعه هم به تدریج این تایید را نسبت به آن ها نشان می دهد. این رفت و برگشت همین طور ادامه پیدا می کند. یعنی این جنبش است که رهبران را به وجود می آورد، بنابراین خطا است که تصور شود  رهبران جنبش را به وجود می آورند. در جنبش سبز این رابطه به طور بسیار موثری میان جامعه ایران و مهندس موسوی برقرار شد. تصور نمی کنم از روز اول آقای موسوی تصور می کرد که در موضع رهبری یک جنبش قرار می گیرد، حتی فکر نکنم جنبش به صورت خودآگاه چنین پیوندی را  با ایشان برقرار کرده بود. اما در طی فرایند، این رابطه میان رهبری و بدنه جنبش به صورت طبیعی شکل گرفت و موجب تقویت و استحکام جنبش شد و هم چنان رو به جلوحرکت می کند. پس وقتی درباره رهبری جنبش صحبت می کنیم، از چنین رابطه ای صحبت می کنیم، نه رابطه مرید و مرادی  ورهبری در جنبش های اجتماعی قدیم. مثلا این نوع از رهبری کاملا متفاوت است با رهبری آیت الله خمینی در انقلاب سال ۵۷ و برخی تحولات پیش از آن.


چه تفاوتی؟

در واقع صرف اراده یک فرد یا یک جمع و ادعای رهبری جنبش توسط آنها، به معنای قرار گرفتن شان  در موضع رهبری نیست، این خرد جمعی جنبش است که رهبری را مشخص می کند.. در عین حال باید تاکید کنم که وظایف رهبری هم در جنبش های اجتماعی جدید متفاوت است. رهبران در این جنبش ها، نوعی سیاست گذاری می کنند  تا  جنبش درآن چارچوب حرکت می کند. تا زمانی که فرد یآ افرادی و نیروهایی بتوانند فعالان جنبش را متقاعد کنند که  این سیاست ها  به مصلحت آنها است این رابطه متقابل هم حفظ می شود.


به هر حال این رهبران در جنبش نقش موثری هم دارند. این طور نیست؟ یعنی جنبش به حال خود رها نمی شود.

بله کاملا صحیح است، رهبری جنبش نمی تواند جنبش را به حال خود رها کند، کما اینکه  جنبش سبز نیز تا حالا به حال خود رها نشده است.یکی از رهبران جنبش دانشجویی آلمان در دهه ۸۰ وقتی با این سوال مواجه شد که رهبری جنبش  دانشجویی به چه شکلی بود و آیا اصلا رهبری وجود داشت یا خیر، پاسخ داد که  گروهی به صورت عمومی  مبارزه می کردند، اما گروه کوچک تری هم بودند که در کافه ای جمع می شدند و درعرض  نیم ساعت درباره  مسایل جنبش  تصمیمی اتخاذ می کردند، مساله ای که مثلا گروه عمومی در طی ۵ ساعت هم نمی توانستند نتیجه ای درباره آن بگیرند. او اضافه کرد که ما ناچار بودیم در مواردی به این روش تصمیم بگیریم، چون نمی توانستیم همه چیز را به دست "خودانگیختگی" بسپاریم. یعنی برخلاف تصور، جنبش های اجتماعی جدید به  خود سپرده نمی شوند، بلکه رهبری  دارند. اما میزان و سطح مداخله رهبران در جنبش، کاملا متفاوت از جنبش های اجتماعی قدیم است و من در متن بیانیه های مهندس موسوی این مساله را به روشنی می بینم.  یعنی شخصیت آقای موسوی یک هویت جمعی را متعین می کند. ایشان تاکید می کند روی سازمان شبکه ای، و برخی رئوس جنبش، را در قالب ۹ هدف  مشخص کرده است. بنابراین در مجموع استنباط من این است که آقای موسوی در یک  فرایند طبیعی در موضع رهبری جنبش قرا گرفته  است.البته در کنار مهندس موسوی نقش برجسته  آقایان کروبی و خاتمی را نه باید و نه می توان نادیده گرفت.به هر حال به نظر بنده توصیف جنبش بی سر برازنده جنبش سبز نیست، جنبش سبز بر پایه خرد جمعی فعالان جنبش و در ارتباط فعال با رهبرا ن جنبش خصوصا مهندس موسوی  راه خود را به جلو میگشاید.


با توضیحاتی که شما دادید، این که در مقطعی جنبش از رهبران فعلی خود عبور کند و رهبران جدیدی برای خود تعریف کند، منتفی هم نیست..

همیشه این امکان وجود دارد که جنبش از رهبران خود عبور کند و رهبران دیگری را برگزیند. اما ارزیابی من از جنبش سبز ونیروهای درون آن، این است که  چنین تمایلی لااقل در حال حاضر، به صورت جدی وجود ندارد. این که در جنبش سبز تکثروجود دارد، امری بسیار روشن است. اتفاقا یکی از نقاط تفاوت جنبش های اجتماعی قدیم و جدید، این است که قبلا تکثر را نشانه ضعف جنبش می دانستند، در حالی که در جنبش های اجتماعی جدید تکثر قوت است. این را آقای موسوی در اطلاعیه های  خود بارها مورد تاکید قرار داده است. اما این که نیرو یا فردی دیگری بتواند در موضع رهبری جنبش قرار بگیرد، بستگی دارد به ارزیابی ما از برآیند نیروهای حاضر در صحنه سیاسی ایران و فرایند حرکت جنبش. در هر حال بنده بحث عبور از رهبری جنبش را  نه ممکن می دانم و نه مطلوب و به مصلحت جنبش. ممکن نیست چون در حال حاضر نیرویی که در بدنه جنبش چنین سمپاتی نسبت به آن وجود داشته باشد، سراغ ندارم. مطلوب هم نیست چون فرایندی که تاکنون طی شده و نقشی که اقای موسوی و در کنار ایشان آقایان کروبی و خاتمی داشته اند، هوشیارانه بوده و دستاوردهای زیادی داشته است.


به هر حال این امکان وجود دارد.این طورنیست؟ مثلا خیلی ها به بعضی از صحبت های آقای موسوی درباره شعارهایی که در روز قدس سر داده شد – مثل جمهوری ایرانی یا نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران – عملا اعتنایی نکردند. یعنی شاید نوعی بی اعتنایی به رهبر.

در جنبش های اجتماعی جدید، این برایند جنبش است که باید صلاحیت را در رهبری جنبش تشخیص دهد. مهم نیست که نیروهایی یا افرادی برخلاف مواضع آقای موسوی، شعارهایی را مطرح کردند، بلکه مهم فرایند کلی است.آیا به نظر شما برآیند جنبش آن است که عکس کسی را پایین بکشند و شعار مرگ بر فلانی دهند؟ این اتفاق افتاده، اما اگر اجازه می دادند روز ۱۳ آبان سبزها  در کنار یکدیگر و با هم حرکت  کنند احتمال چنین اتفاقی بسیار پایین می آمد زیرا آنجا خرد جمعی واکنش نشان می داد و رفتارها توسط جمعیت کنترل می شد. مهم این است که اگر فراخوانی صورت بگیرد، تا چه حد سبزها به آن پاسخ مثبت میدهند. یادمان نرود در طی سه دهه اخیر بسیاری از گروه ها سعی کردند با فراخوان مردم جنبشی را برای تغییر فعال  کنند، اما موفق نشدند. اما در طی ۵ ماه اخیر این اتفاق افتاده است و کارنامه رهبران فعلی بسیار مثبت است.


از این جهت این بحث را مطرح کردم که بعضی معتقدند خواسته ها و مطالبات بدنه جنبش، عملا با مطالبات رهبران تفاوت دارد و اگر جنبش به اهدافی که رهبران دارند، برسد، از آن ها عبور کرده و به دنبال تحقق خواسته های خود خواهد رفت. یعنی به نوعی خارج از اراده و کنترل رهبران فعلی.

در این نظراتی که مطرح کردید دو پیش فرض وجود دارد که هر دو مورد سوال است. یکی این که اساسا خواست ها و مطالبات جنبش سبز فراتر از مطالبات رهبران است. واقعیت این است که چنین ارزیابی ای به صورت علمی تاکنون صورت نگرفته و امکان آن هم وجود ندارد. نکته دوم این است که این خواست ها و مطالبات آن قدر رادیکال است که پس از دست یابی جنبش به اهداف تعیین شده توسط رهبران فعلی، از آنها عبور می کند. این هم مورد سوال است. چون چشم انداز مبهمی است. آیا تا این نقطه ای که مورد بحث است یعنی تا دست یابی به اهداف فعلی، جنبش راه کوتاهی در پیش دارد یا بلند و طولانی؟ کسی نمی تواند در حال حاضر پاسخ قطعی به این سئوالات دهد.حتی پاسخ به این سئوالات مفید هم نیست. به نظرم برخی از افراد یا نیروها صبرشان لبریز شده و به دنبال آن هستند تا جنبش را وادار به زایمان زود رس کنند، آنها باید صبر کنند و منتظر زایمان طبیعی جنبش شوند. واقعیت این ا ست که اگر رهبران فعلی جنبش ارزیابی صحیح و منطبق بر واقعیتی از مطالبات جنبش داشته باشند، قطعا در موقعیت رهبری می مانند و با  جنبش به پیش می روند. اما اگر این رهبران یا هر نیروی دیگری بخواهد فراتر از خواست جنبش، جنبش را رادیکالیزه کند یا برعکس جنبش را تعدیل کند، این جنبش به سادگی به سمت و سوی تعدیل یا رادیکالیسم نمی رود. زیرا از منطق جنبش های اجتماعی جدید پیروی می کند یعنی حرکتی خود آگاهانه و مبتنی بر خرد جمعی دارد. برخی نیروها تصور می کنند رادیکالیزه کردن جنبش، به معنای این است که جنبش از رهبران فعلی عبور خواهد کرد و رهبران خود را تنها گذارد. این نگاه قدیم به جنبش های اجتماعی است. بخش قابل توجهی از انرژی جنبش های اجتماعی جدید، از خودآگاهی حاصل از آن متاثر است. بنابراین جنبش سبز، یک جنبش کور نیست که با طرح شعارهای رادیکال یا تعدیل شده، بتوان بر امواج آن سوار شد و رهبران آن را تغییر داد.گذشته از آن چنین اقداماتی با منافع جنبش نیز مغایرت دارد.

 
با این بحث ها، باید گفت که شما از جمله افرادی هستید که به جنبش سبز، آن چه تاکنون انجام داده و آینده آن خوش بین هستید.

بله. همان طور که گفتم، جنبش های اجتماعی جدید، واجد ویژگی هایی هستند که جامعه را به سمت حل گره های تاریخی خود می برند. از آن جا که حاصل  تغییرات اجتماعی هستند،   نه به سادگی قابل سرکوب و حذف شدن هستند و نه امکان انحراف آنها وجود دارد، سمت و سوی جنبش های جدید را نیازهای واقعی جامعه روشن می کند.  جنبش سبز، جنبشی رو به جلو است که می تواند بسیاری از مسایل ایران را در سطح ملی حل کند. ضمن این که چون مبتنی بر عقلانیت است، بنابراین بر مدار آن سرمایه اجتماعی قوت و دوام میگیرد، عقلانیت رشد می کند و مشارکت افزایش پیدا می کند. فرایندی که جنبش های اجتماعی طی می کنند، منجر به توان مندی جامعه می شود. جامعه ای که توان مند شود، استعداد آن را پیدا می کند که هوشیارانه به مسایل جامعه خود فکر کند و به دنبال راههای حل این مشکلات خواهد بود.جنبش های اجتماعی جدید به دنبال تغییر رفتار قدرت هستند و نه تغییر  عناصر قدرت. به نظر من فرایندی که جنبش سبز   طی همین مدت کوتاه طی کرده، دستاوردهای بسیار بزرگی برای جامعه داشته که بسیار مغتنم است. در این مدت جامعه ایران نشان داده که از توانایی، رشد  و توسعه لازم برای حضور  در مشارکت طلبانه ترین نوع سازمان برای حرکت جمعی برخوردار است.نشان داده که می تواند در یک گفت و گوی جمعی، در مواردی به اجماع برسد و براساس آن  کنش جمعی انجام دهد. از همه موثرتر این که نشان داده است که قدرتمند است و توانسته برخی رفتارها را به نظام سیاسی تحمیل کند، گرچه شاید هنوز موفق نشده ساختار سیاسی را به  گفت و گو وادار کند. در همین چند هفته پیش رییس جمهور برنامه معمول خود را برای رفتن به نمایشگاه مطبوعات لغو کرد و همه  می دانیم که نگران قدرت نمایی جنبش سبز در آن جا بود. در ۱۳ آبان همه می دانیم که همه نظام امنیتی – اطلاعاتی ایران در پی آن بود که مانع حضور جنبش سبز شود، اما دیدیم که همه تهران تحت پوشش جنبش سبز بود. همه این ها دستاوردهای بسیار بزرگی است که نشان دهنده قدرتمند شدن جامعه مدنی و عرصه عمومی است که  برای حل مسایل ملی جامعه ایران و رفع موانع تاریخی توسعه آن، درمانی بسیار موثر است. جنبش سبز نشان داده که در آمد  نفتی تنها منبع  برای قدرتمند شدن نیست تا با انحصار آن در دست دولت، هیچگاه به طور واقعی امکان تحقق حاکمیت مردم نباشد، بلکه قدرت در عرصه عمومی و جامعه مدنی در صورتی که از قوه به فعل درآید، می تواند همه قدرت نفتی ساختار سیاسی را کنترل کند و به معنای واقعی حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش را محقق کند.

منبع : روز ان لاين

ایران باشکوه

unread,
Nov 29, 2009, 2:27:14 AM11/29/09
to policyiranian

هشدار جدید آیت الله خامنه ای به رسانه و مطبوعات

Posted:



برخي مطبوعات، رسانه ها و دستگاهها دائماً به دنبال ايجاد اختلاف، بدبيني و شايعه سازي هستند -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):آیت الله علی خامنه ای برای چندمین بار با انتقاد شديد از برخي مطبوعات، رسانه ها و دستگاهها گفت که برخی از رسنه ها" دائماً به دنبال ايجاد اختلاف، بدبيني و شايعه سازي هستند،و به کساني که بدنبال مصالح کشور هستند، توصيه مي کنم، از اين اختلافهاي جزئي، و غيراصولي صرفنظر کنند."

وی با تاکید بر وجود جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی گفت"دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهاي فرهنگي و ارتباطاتي پيشرفته و با شايعه و دروغ پراکني و استفاده از برخي بهانه ها، ميان آحاد مردم ترديد، بدبيني، و اختلاف ايجاد کند."

آیت الله خامنه ای که در دیدار با گروهی از بسیجیان سخن می گفت،درباره رویدادهای پس از انتخابات گفت"در اين قضايا، به بهانه انتخابات، ايجاد ترديد و اختلاف کردند تا دلهاي مردم نسبت به يکديگر و نسبت به مسئولان چرکين شود و در چنين فضاي مشوش و شلوغي، عناصر مغرض، خائن و دست آموز خود را براي کارهاي اخلال گرانه وارد صحنه کنند اما به دليل بصيرت مردم به نتيجه نرسيدند."

وی با تأکيد مجدد بر موضوع بصيرت، افزود"علت تأکيدهاي مکرر من بر لزوم بصيرت در جامعه در شرايط حاضر، به اين دليل است که مردم بدانند چه اتفاقي مي افتد و بتوانند صحنه گَردان اصلي قضايا، و عناصر خائن و بدخواه را از آحاد مردم تشخيص دهند."

وی بسيج را رمز پايداري، ماندگاري، و عزت ملي دانست و ضمن توصيه مؤکد به همه رسانه‌ها، فعالان سياسي، و مسوولان براي پرهيز از اختلاف‌هاي جزئي و غيراصولي، تأکيد کرد"امروز اولويت اصلي کشور مقابله با جنگ نرم دشمن که هدف آن ايجاد ترديد، اختلاف و بدبيني ميان آحاد مردم است و مهمترين راه‌هاي مقابله با اين تهاجم، حفظ و تقويت بصيرت، روحيه بسيجي، اميد کامل به آينده، و مراقبت جدي در تشخيص‌ها است."

آيت‌الله خامنه‌اي  بسيج را يک استثناء و حادثه‌اي بي‌نظير در کشور خواند و افزود"اين‌که در يک کشور، مردم با همه وجود و با بهترين و مؤمن‌ترين عناصر خود از يک نظام بدون هيچ چشم‌داشتي و با همه توان دفاع کنند، فقط مخصوص انقلاب اسلامي ايران است که دل نوراني امام بزرگوار  توانست به اين حقيقت بزرگ دست پيدا کند و با کمک الهي آن را تحقق بخشد."

رهبر جمهوری اسلامی  با اشاره به نقش‌آفريني بسيج در"تثبيت اقتدار و ايستادگي سياسي، در عرصه‌هاي فرهنگي و سازندگي، و در عرصه‌هاي علمي" گفت"امروز افتخارات گوناگون کشور نتيجه حضور انسان‌هاي خدوم، توانا، و بي‌نام و نشان در صحنه‌هاي گوناگون است که اگر اين حقايق به درستي شناخته نشود، ظلم به بسيج است."

وی بسيج را فراتر از قالب‌ها و سازمان‌هاي نظامي دانست و گفت" اگرچه بخش‌هاي نظامي از بهترين بسيجي‌ها هستند اما بسيج در واقع، حضور فراگير، مقتدر، و تمام نشدني قشرهاي مختلف مردم است، که هيچ وابستگي به پول، جاه و مقام، و دستور از بالا، ندارد و معيار او هم بصيرت و ايمان است."

آیت الله خامنه ای با تأکيد بر اين‌که سازمان فعلي بسيج با خصوصيات منحصر بفرد خود قابل تکرار و تقليد در هيچ مجموعه ديگري نيست،گفت که" بسيج واقعيتي نافذ و تأثيرگذار است که در عين اقتدار و قدرت، مظلوم هم واقع شده است. مظلوميت به معناي ضعف نيست همان‌گونه که انقلاب اسلامي در عين حالي که جزو مقتدرترين و نافذترين پديده‌هاي معاصر است، مظلوم هم است و يا شخص امام بزرگوار که با وجود اقتدار و قدرت روحي از مظلوم‌ترين انسان‌هاي دوران خود بود."

وي با تأکيد بر لزوم تقويت و تعميق اثرگذاري بسيج افزود"تا هنگامي که بسيج است، هيچ تهديدي متوجه نظام اسلامي نخواهد شد و اين موضوع، يک رکن اساسي است."

آیت الله خامنه ای آسيب شناسي، شناخت نقص ها و آفت ها، و همچنين پيش بيني هاي لازم بمنظور پيشرفت بيشتر را براي بسيج يک ضرورت دانست و تأکيد کرد"با توجه به شکست استکبار در مواجهه سخت با نظام اسلامي در دهه اول انقلاب، اکنون دشمن، جنگ نرم را در دستور کار خود قرار داده و امروز اولويت اصلي مقابله با جنگ نرم است.دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهاي فرهنگي و ارتباطاتي پيشرفته و با شايعه و دروغ پراکني و استفاده از برخي بهانه ها، ميان آحاد مردم ترديد، بدبيني، و اختلاف ايجاد کند."

وی قضاياي بعد از انتخابات رياست جمهوري را نمونه اي از اين شيوه دانست و گفت که"در اين قضايا، به بهانه انتخابات، ايجاد ترديد و اختلاف کردند تا دلهاي مردم نسبت به يکديگر و نسبت به مسئولان چرکين شود و در چنين فضاي مشوش و شلوغي، عناصر مغرض، خائن و دست آموز خود را براي کارهاي اخلال گرانه وارد صحنه کنند اما به دليل بصيرت مردم به نتيجه نرسيدند."

او با تأکيد مجدد بر موضوع بصيرت، افزود"علت تأکيدهاي مکرر من بر لزوم بصيرت در جامعه در شرايط حاضر، به اين دليل است که مردم بدانند چه اتفاقي مي افتد و بتوانند صحنه گَردان اصلي قضايا، و عناصر خائن و بدخواه را از آحاد مردم تشخيص دهند.هر اقدامي که موجب مغشوش و تهمت آلود شدن فضا شود و مردم را نسبت به يکديگر بدبين و مردد کند، به ضرر کشور است.من اصرار دارم که آحاد مردم و جريانات مختلف سياسي، همه با يکديگر متحد، در مقابل آن افراد معدودي باشند که مخالف اصل انقلاب و استقلال کشور هستند و هدف آنها تقديم کشور به امريکا و استکبار است."

آیت الله خامنه ای با تأکيد بر لزوم"جداسازي ميان توده عظيم مردم اعم از خواص و عوام با معدود عناصر خودفروخته و تفاوت قائل شدن ميان اين دو"،گفت که" نبايد با برخي اظهارات و حرفها، فضا را بگونه اي مغشوش کرد که مردم سردرگم، و نسبت به يکديگر و نسبت به نخبگان و مسئولان بدبين شوند، اين کار درستي نيست."

وی با انتقاد شديد از برخي مطبوعات، رسانه ها و دستگاهها که دائماً به دنبال ايجاد اختلاف، بدبيني و شايعه سازي هستند افزود"به کساني که بدنبال مصالح کشور هستند، توصيه مي کنم، از اين اختلافهاي جزئي، و غيراصولي صرفنظر کنند."

آيت الله خامنه اي با انتقاد از فضاي تهمت زني و شايعه سازي بر ضد مسئولان کشور تأکيد کرد"اينگونه کارها در جهت خواست دشمن است، زيرا مسئولان کشور اعم از رئيس جمهور، رئيس مجلس، رئيس قوه قضاييه، و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، همه کساني هستند که زمام کشور را بدست دارند و مردم بايد به آنها اعتماد و حسن ظن داشته باشند."

وی با اشاره به آنچه"ترديدافکني هاي بعد از انتخابات در عملکرد مسئولان رسمي انتخابات اعم از وزارت کشور، و شوراي نگهبان" خواند،گفت که"اين ترديدافکني ها بسيار مضر است و دشمن هم، همين را مي خواهد."

وی بسيجيان را به"تقويت ايمان و بصيرت، و رعايت موازين و معيارها در تشخيص ها" فراخواند و  گفت" نمي شود هر فردي را به دليل يک خطا، منافق ناميد و همچنين نمي توان، هر فردي را بدليل اختلاف نظر و ديدگاه، ضدولايت فقيه خواند."

آيت الله خامنه اي گفت" توصيه من به فرزندان بسيجي ام اين است که ضمن حفظ پرقدرت انگيزه ها، ايمان، و اميد به آينده، در تشخيص ها و مصداقهاي مختلف، بشدت مراقبت کنند زيرا بي دقتي در مصداقها، برخي اوقات ضررهاي زيادي در پي خواهد داشت."

ايشان تنوع عرصه هاي بسيج را مهم خواندند و افزودند: رويکرد اخير توجه به علم، نوآوري علمي، و کارهاي فرهنگي در بسيج بسيار مبارک و پسنديده است زيرا کشور نيازمند کارهاي مختلفي است که جز با روحيه بسيجي محقق نخواهد شد.

وی  در عین حال گفت که" کساني هم که با اشاره، تشويق، و لبخند دشمن، مي خواهند با نظام اسلامي، قانون اساسي، و حرکت عظيم مردمي مواجه شوند، بدانند که سر به سنگ مي کوبند و تلاش آنان بيهوده است."

پرونده فیض الله عرب سرخي و فياض‌زاهد هنوز به دادگاه ارسال نشده است

Posted:

پرونده فیض الله عرب سرخي و فياض‌زاهد هنوز به دادگاه ارسال نشده است

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):نعمت احمدی وكيل فيض‌الله عرب سرخي و فياض زاهد با انتقاد از بلاتكليفي وضعيت موكلانش گفت"هنوز پرونده موكلانم به دادگاه ارسال نشده وازاتهامات آنها بي‌اطلاعم."
نعمت احمدي  در خصوص آخرين وضعيت فيض‌الله عرب سرخي و فياض زاهد گفت: که"تحقيقات مقدماتي از موكلانم همچنان ادامه دارد و پرونده‌ي آنها هنوز به دادگاه ارسال نشده است."
وي از اتهامات موكلان خود اظهار بي‌اطلاعي كرد و به خبرگزاری ایلنا گفت"دادسرا پرونده را در مرحله تحقيقات مقدماتي در اختيار وكلا قرار نمي دهد و تا زماني كه پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه ارسال نشود ما نمي‌توانيم كاري انجام دهيم."
نعمت احمدی همچنین گفت که"طبق قانون زماني كه تحقيقات مقدماتي به اتمام مي‌رسد ، به ادامه بازداشت ديگر نيازي نيست و متهمان مي‌توانند با توديع وثيقه از زندان آزاد شوند.درحال حاضر پرونده اكثر اين متهمان در دادگاه مطرح بوده و راي هم صادر شده و چون اين احكام قطعي نيست قضات بايد با توديع وثيقه موافقت كنند."
اين وكيل دادگستري همچنين از نحوه صدور قرارهای وثيقه سنگين برای برخي از فعالان سياسي انتقاد كرد.

حرف‌هاي لاريجاني نوش‌ دارو پس از مرگ سهراب است

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):عضو ارشد جبهه مشاركت ايران اسلامي می گوید"حرف‌هاي اخير لاريجاني نوش دارو پس از مرگ سهراب است."
مصطفي درايتي درباره سخنان اخير علی لاريجاني مبني بر اينكه فضاي سياسي كشور تبديل به فضاي مشت زني سياسي شده است،گفت" انتقاد ما به دوستان اصولگرا اين است كه براي طرح اين مسائل دير شده است و بهتر بود اين آقايان زماني كه شدت اين مسائل در كشور بود در مقابل آن ايستادگي مي‌كردند."
وي با انتقاد از اينكه فضاي سياسي كشور به دست كساني افتاده است كه حد و حدودي نمي‌شناسند،تاکید کرد"حضور اين افراد باعث شده است كه كساني كه مي‌توانستند در فضاي سياسي كشور نقش مثبت ايفا كنند،چون فضا را مناسب نمي‌بينند كناره‌گيري مي‌كنند."
درايتي به خبرگزاری ایلنا گفت که"متاسفانه ميدان‌داري در فضاي سياسي كشور به افرادي سپرده شده است كه شايستگي نقش آفريني را ندارند و براي اثبات خود مجبور هستند كه به همه افراد حتي بيت امام نيز بتازند." 
عضو ارشد جبهه مشاركت ايران اسلامي با تاكيد بر اينكه حرف‌هاي امروز لاريجاني نوش دارو پس از مرگ سهراب است،گفت"اگرچه در اين نوع اظهار نظرها بازهم هم جاي اميدواري هست، ولي انتقاد ما به جريان اصيل اصولگرا اين است كه وقتي اين راه آلوده سياسي آغاز مي‌شد، بايد بدون اينكه منافع زودگذر خود را در نظر بگيرند ، موضع گيري مي‌كردند."
درايتي تاكيد كرد"مسئله‌اي كه ما همواره به آن هشدار مي‌داديم اين بود كه اگر در عرصه سياست رفتارها و مواضعي خارج از روال معمول شكل گرفت آن زمان است كه هيچ‌كس از تبعات آن در امان نخواهد بود و دامان اصولگرايان را نيز خواهد گرفت و نبايد اجازه داد اين فضا بيش از پيش به آلودگي كشيده شود."

ادامه بي خبري از بازداشت‌شدگان سازمان ادوار تحكيم

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):بی خبری نسبت به بازداشت شدگان سازمان ادوار تحکیم وحدت ادامه دارد.

سلمان سيما از اعضاي کمیته سیاسی سازمان ادوار كه در تاريخ 23 آبان بازداشت شد، هنوز هيچ‌گونه تماسي را با منزل برقرار نكرده و نسبت به شرايط او اطلاع دقيقي در دست نيست. به گفته خانواده سيما، پيگيري‌هاي آن‌ها از طريق دادگاه انقلاب و شعبه سوم بازپرسي امنيت به رياست بازپرس " بيگي" تاكنون بي‌نتيجه بوده است و آن‌ها با گذشت حدود 15 روز در بي‌خبري مطلق از وضعيت سلمان سيما قرار دارند.

هم‌چنين خانواده محمد صادقي ديگر عضو بازداشت شده سازمان ادوار كه از تاريخ 12 آبان‌ماه در بند 209 زندان اوين در بازداشت به سر مي‌برد، مي‌گويند:" آخرين تماس وي 8 روز پيش بوده است و از آن زمان تاكنون از وضعيت وي اطلاعي ندارند." خانواده صادقي هم‌چنين با وجود گذشت 23 روز از بازداشت فرزندشان از حق ملاقات با او محروم بوده‌اند و دادستاني به‌ آن‌ها اعلام كرده تا 16 آذر امكان ملاقات با زندانيان بند 209 ميسر نخواهد بود.

بنابر گزاری کمیته گزارشگران حقوق بشر،حسن اسدي ديگر عضو بازداشت‌شده سازمان ادوار نيز تاكنون تنها يك‌بار موفق به تماس با خانواده‌اش شده است. اخبار رسيده از زندان اوين، از ادامه بازجويي‌هاي اين سه عضو سازمان ادوار حكايت دارد.

حسن اسدي و محمد صادقي، روز شنبه 30 آبان‌ماه پش از گذشت 19 روز از بازداشتشان، جهت تفهيم اتهام به دادگاه انتقال يافتند.

حجت شريفي و نفيسه زارع كهن نيز كه در روز 13 آبان ماه دستگير شدند. هم‌چنان بدون داشتن حق ملاقات با خانواده‌هايشان در زندان اوين نگه‌داري مي‌شوند.

سازمان دانش آموختگان ايران می گوید هم‌اكنون 9 عضو اين سازمان در بازداشت نهادهاي امنيتي قرار دارند.

بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی:آرمان جنبش سبز مجبورمان می کند اجازه ندهیم در ترسیدن ما طمع کنند

Posted:

بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی:آرمان جنبش سبز مجبورمان می کند اجازه ندهیم در ترسیدن ما طمع کنند

و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست،ترساندن آخرین تیر ترکش حاکمان است -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):میرحسین موسوی به مناسبت فرا رسیدن سی امین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان در بیانیه ای  با اشاره به اهداف تاسیس نهاد بسیج مستضعفان و مقایسه ای بین عملکرد این نهاد در سالهای اولیه انقلاب وماههای اخیر تاکید کرد"بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیش‌رویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازه‌ترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباس‌های مخوف می‌پوشند و ‌در خیابان‌های شهر آرایش‌های نظامی به خود می‌گیرند تا هم‌وطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را می‌ترسانند چون خود می‌ترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم می‌کنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمی‌کنند که با این رفتارهای کوته‌بینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار می‌دهند."

موسوی همچنین با اشاره به اینکه"اینک نوبت به وارثان باقری‌ها و باکری‌ها رسیده است" خطاب به بسیجیان گفت که" نسل جدیدی که بسیجی نامیده می‌شود امروز در بوته تاریک‌ترین شبهه‌ها و فتنه‌ها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاس‌ها واهی است و کسانی که این‌گونه قیاس می‌کنند بسیج را ماشینی سرکوبگر می‌‌خواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسان‌هایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را می‌دانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده می‌شود به راستی چیست؟ دستگاهی بی‌نیت که بفرموده چشمانش را می‌بندد و دست ‌و پای خواهران و برادرانش را می‌شکند، یا نهادی مجهز به عمیق‌ترین بصیرت‌ها که می‌تواند در ظلمانی‌‌ترین شب‌های فتنه راه‌ را از بیراهه‌ تشخیص دهد؟"

میرحسین موسوی همچنین با تاکید براینکه" بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بی‌نیاز نمی‌شویم" اعلام کرد که"تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریت‌های خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهم‌تر از آرمان‌های جنبش سبز ما را مجبور می‌کند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند."

موسوی در پایان بیانیه اش خطاب به مردم نوشته است"و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است.مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگر کارگر نشود چاره‌ دیگری نداشته باشند.چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچم‌های رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید.آن روز وقتی است که همه با هم سبز می‌شویم."

 

متن کامل بیانیه شماره 15 نیرحسین موسوی به نقل از سایت کلمه چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقه‌ها و گرایش‌ها در دوره‌ای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجه‌های کلان و سلاح‌های گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که توانایی‌های بسیج را شکل داد، بلکه نیت‌هایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوه‌هایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده می‌شود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد می‌آورند.

علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت]ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرت‌های بزرگ و کوچک مخرب‌تر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان می‌کرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمی‌ترسیدند و در دفاع از آرمان‌ها و حقوق خود کوتاهی نمی‌ورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش می‌گذاشت.

و بسیج جلوه‌گاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقه‌های گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس می‌کرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه می‌توانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا می‌کرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد ‌آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگ‌های جامعه را در خود جمع کند؛ شبیه‌ترین چیز به پرچم‌های سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند می‌شود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش می‌آورد.

اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسان‌هایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.

اینک نیز داستان همین است. نوعی از نام‌ها و نشانه‌ها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحن‌ها و لهجه‌ها، نوعی از جملات و طلسم‌ها…. نیستند که مدرسه‌های عشق و انسان‌های بزرگ می‌سازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار می‌کند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوته‌های فتنه آزموده نشود؟

احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و در فتنه‌ها آزموده نخواهند شد؟

و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین

به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغ‌گویانند.

اینک نوبت به وارثان باقری‌ها و باکری‌ها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده می‌شود امروز در بوته تاریک‌ترین شبهه‌ها و فتنه‌ها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاس‌ها واهی است و کسانی که این‌گونه قیاس می‌کنند بسیج را ماشینی سرکوبگر می‌‌خواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسان‌هایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را می‌دانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده می‌شود به راستی چیست؟ دستگاهی بی‌نیت که بفرموده چشمانش را می‌بندد و دست ‌و پای خواهران و برادرانش را می‌شکند، یا نهادی مجهز به عمیق‌ترین بصیرت‌ها که می‌تواند در ظلمانی‌‌ترین شب‌های فتنه راه‌ را از بیراهه‌ تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسش‌ها مردد مانده‌اند.

اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پاره‌های شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت ‌کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت ‌دهد تصدیق می‌شود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت می‌رود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ می‌راند؛ کتابی که به سوی بهترین راه‌ هدایت می‌کند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان می‌دهد تا با راستگویان باشیم.

یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.

ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان می‌رسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمی‌گویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلی‌ترین شیوه‌شان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی‌ با آنان و ایمان سازگار با پیروی‌شان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیده‌اید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.

بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟

بسیجی که امام می‌‌خواست در مقابل ملت قرار نمی‌گرفت، بلکه در کنار مردم و پشت‌سر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناح‌ها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقه‌ای خود با دیگران حافظ عرض و ناموس‌شان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریم‌های خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمی‌خواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم می‌دید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیره‌خوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان می‌خواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.

برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته ‌شود؟ و چرا باید چهره‌ای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورت‌ها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را می‌پسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نام‌هایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان می‌آید قلب بعضی از آنان را مشمئز می‌کند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاه‌ها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده می‌شوند. مگر نمی‌گوییم عنوان‌هایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثالشان محمل‌هایی است تا قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمان‌هایی باشند از آنها فاصله می‌گیرند؟ مگر می‌خواهند مکتب‌شان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن می‌کنیم و ملاک بی‌دینی قرار می‌دهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزه‌هایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس می‌گیرد زخمی شود؛ زخم‌هایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابان‌ها می‌بینند.

بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافه‌پرستی‌ها و قشری‌گری‌هایی که با نام دین به مردم فروخته می‌شود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدون‌تنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابان‌ها کتک بخورند، در زندان‌ها شکنجه ببینند و به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه می‌دهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر می‌کنند کشته شوند؟

و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
و مردمی را که به دادگری امر می‌کنند به قتل می‌رسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.

بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیش‌رویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازه‌ترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباس‌های مخوف می‌پوشند و ‌در خیابان‌های شهر آرایش‌های نظامی به خود می‌گیرند تا هم‌وطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را می‌ترسانند چون خود می‌ترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم می‌کنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمی‌کنند که با این رفتارهای کوته‌بینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار می‌دهند.

کافی است مردم بترسند تا پای قدرت‌ها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشه‌دار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرت‌ها با شعار آزادی‌بخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عین‌حال که وقتی ابوغریب‌ها را به راه می‌انداختند طمع خویش را در چهره‌های وحشت‌زده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور می‌گفتند شما همان‌هایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاح‌های رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریست‌های افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه می‌کشند. قربانیان ددمنشی‌های صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را می‌پردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.

حال کسانی در داخل کشور می‌خواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایش‌های آنان مردم یا نمی‌ترسند، که نمی‌ترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب می‌شود، و یا خدای ناکرده می‌ترسند. در آن صورت آیا اسباب‌بازی‌های جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟

بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بی‌نیاز نمی‌شویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریت‌های خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهم‌تر از آرمان‌های جنبش سبز ما را مجبور می‌کند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.

و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگر کارگر نشود چاره‌ دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچم‌های رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز می‌شویم.

میر حسین موسوی

خاتمی:امروز متاسفانه می‌بینیم خشونت تئوریزه شده عملی می‌شود

Posted:



شبکع جنبش راه سبز(جرس): محمد خاتمی  گفت:هر کار و روشی که مانع حاکمیت انسان بر سرنوشت خود بشود و این حاکمیت لطمه‌ای ببیند و یا از سوی گروه‌ها یا افرادی غصب شود، مغایر با بینش ما و انقلاب اسلامی است و این‌گونه رفتار و عمل یک روش انحرافی و خلاف مشیت الهی و بینشی است که اسلام و ادیان الهی درباره انسان دارند.
به گزارش روابط عمومی دفتر حجت الاسلام و المسلمين سیدمحمد خاتمی وی در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی، تقارن این دیدار با روزهای اول ماه مبارک ذیحجه را به فال نیک گرفت و با بيان اين‌كه « ذیحجه ماه بسیار بزرگی است که مراسم بزرگ حج ـ حجی که محور و مدارش کعبه است ـ صورت مي‌گيرد» افزود:«جالب این است که مهمترین و شاخص‌ترین خانه خدا، کعبه و مسجد الحرام است اما خداوند ‌آن‌را اولین خانه‌ای می‌داند که برای مردم (و نه فقط برای مومنان) برقرار شده است و در تاریخ منشا برکات بوده و هست و یک نوع اتصالی میان آسمان و زمین و نزول برکات الهی بر جامعه بشری است.»
ريیس بنیاد باران ادامه داد:«همین امر نشان دهنده این است که مردم در بینش الهی چقدر جایگاه والایی دارند؛ حج و اعمالی که انجام می‌شود، مشروط به خلع همه امتیازات اعتباری که در جامعه وجود دارد، برهنه شدن انسان از همه تعلقات و اعتبارات، فقط بنده خدا بودن و به خدا توجه کردن در این مراسم تجلی پیدا می‌کند و نشان دهنده بینش انسان شناسی اسلام و ادیان توحیدی و الهی است و نیز کرامتی که انسان دارد.»
وی با تاکید بر این‌که «این از افتخارات ادیان توحیدی و به خصوص دین اسلام است که برای انسان کرامت قائل است» تصریح کرد:«به همین جهت در بینش اسلامی ـ لااقل آن بینشی که در انقلاب اسلامی بود و ما به آن اعتقاد داشته و داریم ـ این است که انسان شایسته حاکم بودن بر سرنوشت خود است و به همین دلیل در اصل 56 قانون اساسی به صراحت مساله حاکمیت انسان بر سرنوشت خودش آمده است.»
وي يادآور شد: « بارها گفته‌ام و باز هم تکرار می‌کنم که یکی از طلائی‌ترین اصول قانون اساسی همان اصل 56 است که حاکمیت انسان بر سرنوشت خود را به رسمیت می شناسد و لوازم آن که آزادی انسان و زمینه‌سازی برای رشد همه جانبه انسان، تامین عدالت اجتماعی در جامعه است، نه تنها به عنوان حق طبیعی، بلکه علاوه بر آن به عنوان حق الهی شناخته شده است.»
ريیس دولت اصلاحات اظهار كرد: «هر کار و روشی که مانع حاکمیت انسان بر سرنوشت خود بشود و این حاکمیت لطمه‌ای ببیند و یا از سوی گروه‌ها یا افرادی غصب شود، مغایر با بینش ما و انقلاب اسلامی است و این‌گونه رفتار و عمل یک روش انحرافی و خلاف مشیت الهی و بینشی است که اسلام و ادیان الهی درباره انسان دارند.»
وی با بیان این‌که « تجلی این اصل حاکمیت در عرصه اجتماعی، این است که حاکمیت از آن مردم اند»، گفت:« مردم حکومت شان را تعیین می کنند؛ حکومت ها برآمده از اراده مردم اند و در مقابل مردم مسوولند؛ اين امرنيز لوازمی دارد، از جمله انتخابات، انتخاباتی آزاد، زمینه سازی برای انتخاباتی که واقعا رای مردم در آن تجلی پیدا کند و هر کاری برخلاف این مسیر، خلاف بینش اسلامی است.»
وي حج را مظهر و تجلی گاه انسان آزاد و بریده از تعلقات تعريف كرد و ادامه داد:« چنين انساني در مقابل هیچ کس و هیچ چیز جز خداوند قادر متعال حکیم سر تعظیم فرود نمی آورد و هیچ عاملی بر او جز اراده الهی حاکم نیست و نباید باشد.»
وي بارديگر با ابراز خوشحالي از انجام اين ديدار در روزهای اولیه ذیحجه خطاب به حاضران گفت: « شما بندگان خوب خداهستید که سعی کرده اید خدمتگزار مردم باشید و در عرصه خدمت به خصوص بهداشت و درمان وسلامت سایر مسائل اجتماعی با حسن نیت حضور داشته باشید. سابقه شما هم روشن است؛ انسان‌های مومني که برای انقلاب مایه گذاشتید، با حضور در دوران دفاع مقدس فداکاری کردید، و دلبسته به این انقلاب و نظام هستید.»
خاتمي ادامه داد: « اگر واقعا از اوضاع گله ای باشد ما معتقدیم بیان آن جرم نیست؛ این روزها به افرادی که انسان‌های صادق و سالمی هستند ستم شده است. همه ما ممکن است اشتباه داشته باشیم ولی باعث تاسف است كه به انسان‌هایي صادق و خدوم و خانواده‌های‌شان ستم شده است. ممکن است به خاطر چنين روش‌هايي آن چیزی که ما به آن اعتقاد داریم و دلبسته آن بودیم یعنی انقلاب ما و نظام ما لطمه ببیند. بعضی کارهائی مي‌شود ـ که کارهای بدی است ـ و در همه جاي دنیا هم کم و بیش رخ می‌دهد، اما مشکل مضاعف این‌جاست كه در یک جایی این‌ كارها ئی به نام اسلام و انقلاب بشود و اگر دل ما می‌سوزد از همين است.»
وي با اشاره به مطالبی كه در اين نشست درباره وضع مدیریت کنونی جامعه در زمینه بهداشت، رفاه و تامین اجتماعی، و به طور کلی شاخص‌های سلامت و بهداشت از سوی حاضران محترم مطرح شد، اين مطالب را شعاري ندانست و اظهار كرد :« اين مسائل را کسانی مطرح کردند که دست اندرکار امور بوده اند. متاسفانه مقايسه آن‌چه در گذشته بوده با آن‌چه امروز هست، نشان مي‌دهد كه وضع ما خوب نیست. همین مساله را می توان به همه عرصه ها؛ صنعت، کشاورزی، روابط خارجی، مدیریت های مختلف تعميم داد. تردید ندارم که با برخورد منصفانه با مساله می‌بینیم همه شاخص‌ها سقوط کرده یا حداقل در بسیاری از موارد به خصوص در برنامه چهارم ـ که یکی از علمی‌ترین و واقع‌بین‌ترین برنامه‌های تدوين شده در دولت اصلاحات با نظر کارشناسی و رعایت معیارهاست ـ آن طور که پیش‌بینی می‌شد پيش نرفته‌ايم و از آن مسیر عقب افتاده ایم.»
رييس‌جمهور سابق كشورمان تاكيد كرد « من بارها خدمت بزرگان گفته‌ام و الان هم می گویم؛ اگر یک نقشه راهی برای کشور مشخص شد که عبارتست ازسند چشم انداز بیست ساله و در آن هدف را معین کردیم، نه تنها در این مسیر حرکت نکرده‌ایم، بلکه از نقطه مبدا هم ـ که بنا بود 20 سال بعد به هدف هائی برسیم ـ عقب افتاده ایم و این باعث تاسف و تاثر است.
وی هم‌چنين با اشاره به مباحث مطرح شده درباره وحدت اجتماعی خاطرنشان كرد:« ملاک ما در اين زمينه عجیب و غریب نیست؛ ملاک ما همین قانون اساسی، همین برنامه چشم انداز بیست ساله و همین سیاست های کلی است که تدوین شده است. اگر در جاهایی انحراف وجود دارد همه بايد با وحدت این انحراف و اشکال را برطرف کنیم. حرف ما اين است كه وضع ما در عرصه‌های مختلف، در گذشته بهتر بود. البته نمی گویم عیب و کمبود نبود، حداقل این بود که با تجربه و تکیه بر کار کارشناسی مسیر درستی انتخاب شده بود و گام هایی در این زمینه برداشتیم، ولی كارها در این مسیر ادامه پیدا نکرد و متاسفانه این طور القا می شود که آن چه رخ می دهد درست، خواست انقلاب و مصلحت مردم است در حالی‌که ما معتقدیم هیچ کدام از این‌ها نیست.»
وي ادامه داد: « آیا این‌که عده ای دلسوز انقلاب و دلبسته به انقلاب و مصلحت مردم و کشور ـ که برای مملک، مردم، سربلندی در عرصه منطقه و جهانی آرمان‌ها، آرزوها و برنامه هایی داشتند و عمل می کردند ـ احساس می‌کنند مسیر فعلي منحرف است و باید تغییر پیدا کند، این عین انقلابی بودن، عین پایبندی به معیارهای انقلابی نیست؟ و در مقابل آیا وقتي کسانی‌ از این مسیرها منحرف شده‌اند، اين نشانه انحراف از معیارهای انقلابی نیست؟ آيا اين مقابله با انقلاب نيست كه وقتي کسانی می گویند این وضع با همین معیارهای قانون اساسی باید تغییر کند، به براندازی و تخریب نظام متهم شوند و برعكس عملكرد کسانیکه معتقدیم نتیجه عملشان ـ که در این روزها و سالها بوده است ـ نتیجه مطلوبی نیست، عین انقلاب تعبير شود؟ این‌ها مقابله با انقلاب است كه اگر كسي حرفي زد، راهكاري نشان داد و خواستار تغییر مثبت به نفع معیارهای انقلابی شد، هرگونه هزینه ای را بپردازد و متهم به انواع اتهاماتي شود که این روزها داریم می بینیم؛علاوه بر اتهامات، نسبت‌های ناروا، شکستن شخصیت كساني كه سرما یه های نظام هستند را نيز از سوی کسانی که نمی دانیم خیلی از آنها کی هستند و چگونه این طور سخاوتمندانه تخریب می کنند شاهد هستيم.»
وي با اشاره به «دستگیری‌ها، برخوردها، محدود کردن‌ها» و با بيان اين كه « آیا دلسوزان انقلاب آزادند که حرف های شان را در دانشگاه ها و در مجامع دیگر بزنند؛ یا برای شان هزینه دارد؟» ادامه داد: تنها صحبت تهمت زدن نیست، بلکه ایجاد هزینه کردن برای کسانی است که دل‌شان برای انقلاب و مردم می سوزد.»
رييس بنياد باران با بيان اين كه « ما افتخار می کنیم که از آزادی دفاع می کنیم، افتخار می کنیم كه از انتخابات آزاد دفاع می کنیم، افتخار می کنیم از این‌که اگر در عرصه انتخابات و مسائل دیگر مشکلاتی وجود دارد، انتقاد می کنیم» تاكيد كرد: « به نفع مردم و آرمان های انقلاب و برای تحقق اصل 56 قانون اساسی این مسیر را ادامه می دهیم ؛ چراكه معتقدیم مردم ما شایسته آزادی، شایسته رشد و پیشرفت و توسعه و عدالت هستند. وقتی می بینیم دراین مسیرمشکل و انحراف وجود دارد حرف می زنیم و صحبت می کنیم؛ چراكه از آن طرف مسائلی به نام اسلام و انقلاب پیش میاید که دودش در درجه اول و بیش از همه به چشم نظام می رود.»
وي خاطرنشان كرد: « مردم ما انقلاب شان را قبول دارند؛ چراكه احساس می کنند این انقلاب به آن‌ها عزت و حرمت داد، انرژی ها را آزاد کرد برای این‌که مملکت یک مملکت الگو و پیشرفته ـ در منطقه و دنیا ـ بشود، آزادی،عدالت و پیشرفت در در كنار اخلاق و معنویت در آن باشد. اگر خدای نکرده کسانی بخواهند مسائلی خلاف این مسائل را به نام انقلاب و اسلام مطرح کنند، مردم به آنها اعتراض می کنند.»
وي افزود: « ما از مردم دفاع می کنیم. دفاع کردن ما از مردم و آزادی آن‌هاست.دفاع از انتخابات سالم و آزاد دقیقا دفاع از ارزش هایی است که برای آن انقلاب شد، خون ها داده شد، محرومیت ها کشیده و هزینه ها پرداخته شد.»
خاتمي يادآور شد: « امروز متاسفانه می بینیم خشونت تئوریزه شده عملی می شود وعلیه بسیاری از نیروهایی که علاقه مند به انقلاب و امام هستند اعمال می شود.»
وي هم‌چنين گفت: « البته در این کشور کسانی هم هستند كه حتي این نظام را هم قبول ندارند ولی حاضرند در چارچوب قانونی نظام حرکت کنند و ما افتخار مي كنيم كه از حقشان دفاع کنیم. ستم به آنها را روا نمی داریم؛ چراكه به عنوان یک شهروند دارای حقوقی هستند که دیگران در این کشور دارند، مگر این‌که کسی به تعبیر امام توطئه و براندازی کند.»
وي با اين تعريف كه « خشونت می گوید یک روش و سلیقه و شیوه خاص عین اسلام و انقلاب است و هر کس خارج از این شیوه فکر کند، حق ندارد زندگی کند و حق ندارد در حاکمیت حضور داشته باشد يا حتی آزادانه بتواند حرفش را بزند؛ وبدتر اینکه تلاش می شود که این رفتارها و سیاست ها توجیه شود و کسانی وانمود(و عمل) می کنند که هرچه خلاف این روش باشد ضد انقلاب است و هرکس با این سلیقه مخالف باشد برانداز است و با او برخورد می شود.این‌ها مسائلی است که مشکل ایجاد می کند.»
خاتمي درباره كساني كه چنين ديدگاه‌ها و تفكراتي را دارند گفت:« کسانی که در تاریخ و سابقه شان هست که نه با این انقلاب سر سازگاری داشتند و نه به امام و نه یک ذره برای انقلاب دلشان سوخته چنين حرف‌هايي را مي‌زنند. متاسفانه زمینه برایشان باز می شود تا در ارکان و ارگان های برآمده از انقلاب ـ که خدمات بزرگی هم دارند ـ نفوذ كنند و از آن به عنوان ابزار حذف، سرکوب و... استفاده كنند.»
رييس دولت اصلاحات با تاكيد بر اين‌كه « سپاه و بسیج از متن انقلاب برآمده است» يادآور شد: « سپاه پاسدارانی که آن همه افتخارات در کنار ارتش ما آفرید بسیجی که با دست های تهی خودش توانست در مقابل نیروهای عظیم بایستد و نگذارد عزت مملکت از بین برود؛حرمتش این است که در کنار مردم باشد نه در رویاروی آنان.»
وي اظهار كرد :« وجود فضای امنیتی سیاسی بر اساس تحلیل های غلط و نیز اعمال روش ها و شیوه های غلط اولین زیانش به اصل نظام و مردم می رسد؛ چراكه نه تنها عموم مردم احساس می کنند آزادی های مشروعشان محدود شده، بلكه مردم مظلوم و محروم هم با همه وجود احساس می کنند محروم تر شده اند. نگرانی بنده این است كه در آینده نه چندان دور در کنار این نارضایتی های سیاسی که در قشرهای خاصی از جامعه بیشتر بروز و ظهور دارد نارضایتی های اجتماعی هم اضافه شود، به خصوص وقتی وعده های داده شده، عمل نشده یا بر خلاف آن عمل شده است.
وي با بيان اين‌كه « با فشار وارد آوردن، ایجاد ارعاب، بالا بردن هزینه حرف زدن و آزاد بودن و آزادنه زندگی کردن، مشکلي حل نمی شود و شکاف ها زیاد تر خواهد شد» گفت: « جنبش ما سابقه 150 ساله در مملکت دارد و اوجش در انقلاب اسلامی بود و همچنان تداوم داشته و خواهد یافت. جنبشی که ریشه اصیل در جامعه و تاریخ دارد از بین نمی رود البته اگر رفتارها با آن رفتارهای نادرستی باشد ممکن است یک نوع انحرافاتی در آن پیدا شود. چنانچه ما می بینیم بصورت عکس العملی مسائلی مطرح می شود که ما و شما آن را نمی پسندیم. اما مقصر آن کسانی هستند که این زمینه ها را فراهم آورده اند.»
رييس موسسه بين المللي گفت و گوي فرهنگ ها و تمدن ها تاكيد كرد: « باید بگذاریم نظام مسیر درست خود را طی کند، معیارهای اصلی در آن حاکم باشد، انسان در آن حرمت داشته باشد، زمینه برای پیشرفت جامعه مهیا باشد، مدیریت جامعه کارآمد و متعهدباشد، دروغ به مردم گفته نشود، بداخلاقی در جامعه نباشد؛ چراكه شکستن مرزهای اخلاقی بسیار مساله مهمی است.وقتی تهمت در سیاست رسمی شد، تهمت کار انقلابی و بيان دردها جرم شد، آن وقت در متن جامعه نسبت به تهمت زنندگان و شکنندگان مرز اخلاقی بدبینی ایجاد می‌شود و این بدبینی سرایت به اصل نظام می کند و این فاجعه بزرگی است.»
وي تاكيد كرد: « بیاییم همه دست به دست هم دهیم و از این فضای امنیتی و نظامی حاکم بر جامعه با تحلیل ها و توجیهات غلطی که وجود دارد، دست برداریم. فضا را تلطیف کنیم تا مردم بتوانند آزادانه حرف شان را بزنند و احساس کنند نظام حرف این ها را گوش می دهد و در مقابل‌شان نیست. آن وقت خواهید دید چقدر شور و اشتیاق در جامعه بوجود خواهد آمد.
رييس بنياد باران با تاكيد بر اين‌كه «اشتباهاتی که شده است نبايد تکرار شود» خاطرنشان كرد: « انتخاباتی در پیش روست، مردم باید بتوانند آزادانه رای بدهند و تضمین شود که نتیجه ای که بیان می شود؛همان است که مردم می خواهند اگر فضای اعتماد بود مردم که نتیجه کارشان چیز دیگری می شد اعتراض نداشتند. راه حل مشکل این نیست كه با اعتراض، با خشونت برخورد شود؛ چراكه این سبب از بین رفتن اعتماد و بسط بی اعتمادی می شود و مهمترین زیان نظام، حکومت و قدرت این است كه بین حاکمیت و مردم، «اعتماد» لطمه ببیند.»
وي ادامه داد : « باید با دلسوزی به انقلاب نسبت به راه های موجود بازنگري كرد؛ نظام و حاکمیت ما بايد قانع شود که این رفتارها و روش ها آن نیست که به سر منزلی برسد و به مصلحت جامعه بیانجامد یا مورد تاييد معیارهایی که انقلاب ما داشت و مردم ما می خواستند، باشد. تدبیر، عقلانیت،تقوا حکم می‌کند كه اگر مسیری اشتباه است، با شجاعت همه با هم دست به دست دهیم و آن مسیر را اصلاح کنیم تا فضا فضای امن و آباد وآزادی بشود.
وي در پايان با ابراز اميدواري نسبت به اين‌كه « در آینده شاهد وضعیت بهتری باشیم» گفت: « اميدوارم بسیاری از نیروهایی که شایسته و مظلوم هستند و گرفتار بند هستند، گرفتاری‌هاي‌شان رفع شود و به صحنه جامعه برگردند و فضای امنیتی روانی در کشور تغییر پیدا کند و آ‌ن‌چه به مصلحت کشور است انجام بگیرد.»
برخورد با فرهنگستان ها و دولتی کردن آنها، نگرانی از اتفاقاتی که به نام اسلام و انقلاب در حا ل رخ دادن است، هدایت و رهبری جنبش سبز، یاس و نگرانی مردم و آسیب دیدن مرزهای اخلاقی در جامعه، مقایسه وضعیت کنونی و گذشته بهداشت و درمان کشور از جمله محورهای صحبت های حاضرین در جلسه بود.

 

اعتراض محمدرضا تابش به سناریو امنیتی-قضایی علیه زندانیان سیاسی و اسرای جنبش سبز

Posted:



احكام صادره برای متهمان حوادث پس از انتخابات با جرم‌های اعلام شده تناسبی ندارد -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):دبیرکل فراکسیون خط امام  آزادی اخیر برخی چهره‌های اصلاح طلب بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات را به دلیل وثیقه‌ها و احكام سنگین در نظر گرفته شده برای آنها، نوعی سناریوی از قبل طراحی شده دانست که مرحله به مرحله اجرایی شده است.

محمدرضا تابش در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس،پارلمان‌نیوز، با بیان اینکه سکانس آخر این سناریوی را می‌داند، از بیان آن خودداری کرد و گفت:«اطلاعاتی از روند تشکیل پرونده‌ها و بررسی اتهامات این افراد دارم که انتشار آن هم برای رسانه‌ها مشکل‌ساز خواهد شد و هم دستگاه‌های با‌ربط و بی‌ربط مانع از انتشار آن می‌شوند. به همین دلیل است که گاهی همین مطالب کوتاه را که مطرح می‌کنم سانسور می‌شود.»

وی با تاکید بر اینکه روند بررسی پرونده‌های متهمان پس از حوادث انتخابات مغایرت‌های صریحی با قانون دارد‏، به طرح چند سئوال پرداخت و گفت:«اگر می‌شد چنین متهمانی را آزاد کرد، چرا اینقدر برای آزادی آنها تعلل کردند؟ صدور چنین احکام سنگینی برای آنها چه معنای دارد؟ آیا پشیمان کردن افراد اینقدر می‌ارزید.»

نماینده اصلاح‌طلب اردکان با اشاره به اینکه اتهام اغلب بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات، تشویق مردم به ایجاد اغتشاش و حضور در راهپیمایی بوده است، یادآور شد:«اغلب آنها در ساعات ابتدایی پس از انتخابات دستگیر شده‌اند و اصلا فرصت نداشتند تا چنین اقداماتی انجام بدهند.»

وی با تاکید بر این که احکام سنگین صارده شده هیچ نسبتی با اتهامات این افراد ندارد، خاطرنشان کرد:«بنده قصد دخالت در امر قضا را ندارم اما چرا قضات خاصی برای بررسی این پرونده‌ها انتخاب شده‌اند؟ آیا می‌توان باور کرد که این قضات مبسوط الید بوده‌اند؟ چرا از میان قضات برجسته و مقبولی که هیچ موضع گیری سیاسی نداشتند، کسی را برای بررسی این پرونده برنگزیده‌اند. »

تابش از اطلاعات بسیار ناگواری که از فرآیند تکمیل پرونده‌های این افراد به دست رسیده است خبر داد و افزود:«امیدوارم آیت‌الله لاریجانی به دلیل اشراف بیشتری كه به این مساله دارند از زوایای مختلف این قضیه را بررسی کنند.»

دبیرکل فراکسیون خط امام (ره) با اشاره به اینکه آیت‌الله شاهرودی 10 سال پیش زمانی که ریاست قوه قضاییه را برعهده گرفته بود، اعلام کرد که ویرانه‌ای را تحویل گرفته است، خطاب به آیت‌الله لاریجانی، گفت:«امیدوارم سیستمی را که مانع از سامان‌دادن این خرابه در دوران ریاست آیت الله شاهرودی شد را شناسایی کرده و آن را اصلاح کنید تا در این وادی گرفتار نشوید.»

به گفته وی تنها در این صورت است که می‌توان امیدی به اصلاح سیستم قضایی داشت، در غیر این صورت بعید نیست که تصمیمات مربوط به دستگاه قضایی در خارج از این دستگاه گرفته شود.

دولت احمدی نژاد از برنامه نود هم می ترسد!

Posted:

دولت احمدی نژاد از برنامه نود هم می ترسد!

مرتضی نیک پندار -

 

برنامه نود که هم اکنون بیش از ۱۰ سال از شروع آن توسط عادل فردوسی پور می گذرد از ابتدای روی کارآمدن دولت محمود احمدی نژاد به  چالشی آزار دهنده برای او تبدیل شده است.  انتقادات و افشاگری های این برنامه علیه مدیریت دستگاه ورزش کشور به خصوص در زمان ریاست علی آبادی بر سازمان تربیت بدنی تا بدانجا پیش رفت که محمود احمدی نژاد طی نامه ای محرمانه  وعده داد که پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ از پخش "برنامه های غیر شرعی همچون نود" جلوگیری خواهد کرد. احمدی نژاد در نامه خود که در تاریخ هشتم بهمن ماه سال ۱۳۸۷ صادر شده بود از علی آبادی خواسته بود که "تا برگزاری انتخابات در خرداد ماه ۱۳۸۸ به منظور عدم سوء استفاده جناحهای رقیب با مدیریت و برنامه های ورزشی صدا و سیما تعامل و همکاری" کند.او وعده داده بود که "با هماهنگی لازم با رهبری بعد از انتخابات ۸۸ با تغییر در مدیریت صدا و سیما از پخش برنامه های غیر شرعی مانند نود جلوگیری خواهد شد." این نامه که چهاربار مهر خیلی محرمانه بر روی آن خورده و رونوشتی از آن نیز به وزارت اطلاعات ارسال شده بود، در سایت های متعدد اینترنتی منتشر شد. همزمان مسئولان برنامه نود نیز در یک نظرسنجی عمومی  از طریق پیام کوتاه با عنوان "آیا با رویکرد برنامه نود موافق هستید؟" تلاش کردند تا محبوبیت خود را به رخ دولت احمدی نژاد بکشانند. در این نظرسنجی بیش از دو میلیون و صد هزار نفر شرکت کردند و بیش از یک میلیون و هفتصد هزار رای موافق به برنامه ارسال کردند.با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری توجهات عمومی نیز از برنامه نود معطوف رقابت نامزدها شد. پس از پایان انتخابات و آغاز اعتراضات سراسری پخش این برنامه تا مدتی به تاخیر افتاد و شایعات مختلفی بر سر زبان ها افتاد که حکایت از ممنوع شدن عادل فردوسی پور از مجری گری خبر می داد. تاخیر چهارماهه رهبر جمهوری اسلامی در تمدید حکم ریاست عزت الله ضرغامی بر سازمان صدا و سیما نیز این شایعه را تقویت کرد که احمدی نژاد دارد به وعده ای که در نامه محرمانه اش داده بود عمل می کند و قصد تغییر مدیریت رادیو و تلویزیون را دارد. همزمان شنیده شد که گروهی از مشاوران نزدیک احمدی نژاد در جلسات مشترکی با ضرغامی شروطی را پیش پای او گذاشته اند که او در صورت موافقت می توانست همچنان رییس صدا و سیما بماند. یکی از این شروط تغییر خط مشی برنامه نود بود.

به نظر می رسد که تاکنون چنین اتفاقی نیافتاده است. عادل فردوسی پور همچنان هر هفته برنامه خود را اجرا می کند و این برنامه در چندین ماه گذشته نیز جنجال برانگیز بوده است. به عنوان مثال در برنامه اخیر نود نشان داده شد که دولت نهم  برخلاف آن‌چه که تبلیغ می کرده، هیچ کاری برای ورزشگاه‌ های ناتمام انجام نداده‌ است. نشان داده شد که ساخت ورزشگاه علی دایی در اردبیل برخلاف دروغ صریح پرویز داودی، معاون اول وقت احمدی نژاد در مراسم افتتاحیه، نه محصول دولت نهم که کار دولت‌ خاتمی بوده است. فردوسی‌پور با نمایش تصاویری از ورزشگاه‌ ها در سراسر کشور که به ویرانه شبیه بودند، صداقت وآبروی دولت احمدی نژاد رازیر سوال برد.

در برنامه جنجالی دیگری عادل فردوسی پور در کنار جهانگیر کوثری اجراي طرح تازه تصویب شده منشور اخلاقي فدراسيون فوتبال را به شدت مورد انتقاد و سوال قرار دادند. فردوسي‌پور و كوثري در برنامه‌ زنده نود  به وضوح اعلام كردند که افرادي تندرو نظیر سردار سپاهی عزيز محمدي در فدراسيون فوتبال در مسائل خصوصي بازيكنان و مربيان فوتبال ايران دخالت  مي‌كنند!جهانگیر کوثری در اشاره ای صریح در این برنامه گفت که مسئولان ورزش "به جای پرداختن به ریشه ها به ریش می پردازند." در قسمتی دیگر از برنامه  عادل فردوسی پور طی گفت و گوی تلفنی با آرش كوشا مدیرعامل جدید و جوان سایپا فاش کرد که  رحیم مشایی، دایی اوست. رجانیوز که سایت اصلی حامی دولت احمدی نژاد است پس از پخش این برنامه حملات خود را علیه نود مجددا آغاز کرد.

فشارهای دولت احمدی نژاد برای توقف برنامه نود ورزشی در حالی صورت می گیرد که از هم اکنون مقامات صدا و سیما ناچار شده اند، پخش برنامه نود سیاسی را به تعویق بیاندازند. نود سیاسی قرار بود با سبک و سیاقی همچون نود ورزشی اما در حوزه سیاست باشد. ۲۳ آبان ماه علی دارابی، قائم مقام سازمان صدا وسیما در یادداشتی در روزنامه جام جم با اعلام اینكه آغاز پخش نود سیاسی به دلیل نبود زیر ساخت های لازم دچار تاخیر شده است در سوالی كنایه آمیز دلیل این تاخیر را چنین اعلام کرد: "اگر مقامات دولتی بخشنامه كنند كه وزیران، معاونان سازمان آنان، استانداران و مقامات ذی‌ربط در قوه مجریه با این رویكرد همكاری نكنند و به نوعی آن را بایكوت كنند، پس چه لزومی دارد كه نود سیاسی راه‌ اندازی شود؟" دارابی حتی با ذکر مثالی از تلویزیون دولتی روسیه مستقیما به شخص احمدی نژاد کنایه زد و گفت: "تلویزیون روسیه برنامه ثابتی در هفته دارد كه با استفاده از طنز و كاریكاتور مسئولان روسی از جمله مدودف و پوتین، به انتقاد از آنان می‌پردازد. نقل شده است كه یك هفته برنامه به دلایلی پخش نشد كه پوتین شخصا تماس می‌گیرد و از پخش نشدن برنامه، بشدت گله می‌كند. این وضعیت در كشورهایی مثل روسیه است."

هنوز معلوم نیست که آیا فشارهای احمدی نژاد و دوستانش بر برنامه نود به نتیجه می رسد یا نه اما یکی از طرفداران این برنامه به خبرنگار جرس چنین جواب می دهد: "هر بار که برنامه نود را می بینم احساس می کنم که این آخرین نوبت پخش آن است و باید آخرین لذت هایم را از آن ببرم. خیلی تلخ است که نمی توانی حتی با خیال راحت یک برنامه ورزشی را هم نگاه کنی!"

نشست فوق العاده مسئولین قضایی تهران و یک سوال

Posted:

نشست فوق العاده مسئولین قضایی تهران و یک سوال

بهار یکتا -

 

در حالی که چند هفته ای بیشتر از حادثه تلخ تجاوز قیامدشت نگذشته تاکنون جلسات فوق العاده ای در مجلس و قوه قضاییه برگزار شده و مسئولان بلند پایه سیاسی و قضایی نسبت به رسیدگی به این پرونده خواستار جدیت، فوریت و قطعیت شده اند.

این در حالی است که بیش از چند ماه از ارایه گزارشهای مستند مهدی کروبی در مورد ارتکاب تجاوز در زندانهای نظام می گذرد و مامورانی که از بیت المال مسلمین حقوق می گیرند و برای حفظ و برقراری امنیت مردم این مرز و بوم سوگند خورده اند، به حریم دختران و پسران جوانی که تنها خواستار رای گمشده خود بودند تعرض کرده اند و آزادانه به زندگی روزانه خود مشغولند و هنوز هیچ خبر مستند و غیر مستندی نشان از بررسی پرونده متخلفان نمی دهد.

همه باید حساس باشیم !

در همین رابطه رئيس پليس آگاهي نيروي انتظامي نیز اعلام کرده است " حتي يك مورد تجاوز به عنف در كشور، هشداري است براي همه، كشورمان با توجه به شرايط فرهنگي، اعتقادي و عرفي اين گونه جنايات را تحمل نمي‌كند و نبايد به راحتي از كنار اين جنايات بگذريم و بايد همه حساس باشيم."

رئيس پليس آگاهي تأكيد كرد: "سرعت در اجراي احكام اين گونه مجرمان بايد رعايت شود، اگر احكام متجاوزان قيامدشت و لواسان دير اجرا شود،‌بازدارندگي نخواهد داشت."  وي اظهار داشت: در حال حاضر با توجه به جريحه‌دار شدن احساسات عمومي در حوادث قيامدشت و لواسان، انتظار مردم اجراي اشد مجازات براي اين متجاوزان است.

تسریع در مجازات متعرضان به عنف عملی پسندیده و در خور ستایش است و این حساسیت نشان از آن دارد که افکار عمومی جامعه نسبت به چنین جنایاتی بشدت واکنش نشان داده و چنین عمل فجیعی را بر نمی تابد. ولی سوال اساسی این است در حالی که نیروهای قضایی و امنیتی کشور برای این مساله چنین بسیج شده اند، چرا هیچ عکس العملی نسبت به جنایاتی که با نام دفاع از اسلام و ولایت در زندانهای جمهوری اسلامی انجام شد، دیده نمی شود؟ چرا بجای مجازات متخلفان و متعرضان به ناموس و حیثت مردم، افرادی که از سر خیرخواهی و دلسوزی تنها هشدار دادند و خواستار رسیدگی به این مساله شدند ، آماج حمله رسانه ها ی دولتی و طرفداران احمدی نژاد قرار گرفتند؟ چرا بجای عاملان جنایات فجیع کهریزک ، پزشکی در عنفوان جوانی متهم و  به 5 سال حبس محکوم و بعد بطرز مشکوکی کشته می شود؟ چرا قرباینان این حادثه بی هیچ پناهی ناچار از فرار از کشورشان می شوند و یا سر از بیمارستانهای روانی در می آورند در حالی که عاملان و آمران با آزادی به ارعاب مردم مشغولند؟


 باز هم توجیه

رئيس پليس امنيت اخلاقي نيروي انتظامي در حالی که وظیفه دارد دلایل وقوع چنین جنایاتی را بیابد و در صدد ریشه یابی آن باشد باز هم به توجیه می پردازد و می گوید:" تجاوز به عنف در کشورهاي اروپايي و غربی بیشتر از ایران است و ما آنقدر مامور نداریم که در کوچه ها هم حضورداشته باشند!!" 

 اسماعیل احمدی‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی، نیز بجای یافتن نقاط ضعف این نیرو ،  قربانیان تجاوز به عنف را متهم کرد که خود "بستر جرم" را فراهم می‌‌کنند. فرمانده نیروی انتظامی می‌گوید: "بخش عمده‌ای از پرونده‌های تجاوز به عنف نشان می‌‌دهد که گام اول را خود قربانی برداشته است. احمدی‌مقدم می‌گوید که بخش عمده‌ای از امنیت زنان بر عهده جامعه است و"ظاهر نامناسب" زنان تاثیر زیادی در ناامنی آنها دارد.
وی نمی گوید این حوادث تلخ در حالی صورت می گیرد که نیروهای انتظامی بجای حراست از جان و مال مردم با باتوم و سلاح و خشن ترین شیوه های ممکن مردم معترض را که در سکوت خواستار خواندن رایشان هستند، به خون می کشند، شیشه های ماشین ها را می شکنند و به حریم خانه مردم تجاوز می کنند.


فرمانده نیروی انتظامی توضیح نمی دهد که این همه "طرح امنیت اجتماعی" بجز گریزان کردن مردم و تجاوز به حریم خصوصی چه نتیجه دیگری برای جامعه به همراه داشته است. او از عمق فساد در لایه های مختلف نیروی انتظامی هم سخنی به میان نمی آورد که چگونه افرادی به اسم نیروی انتظامی به جمع متجاوزان می پیوندند و شریک جرم می شوند .


اسماعیل احمدی‌مقدم ادعا می‌کند که 90 درصد موارد تجاوز به عنف توسط نیروی انتظامی کشف شده و می‌گوید: "آمار موارد تجاوز در هشت ماه گذشته نسبت به مدت مشابه سال گذشته افزایشی نداشته ولی فجیع تر شده است. "


اراذل و اوباش آزاد ، خدمتگزاران در بند


در همین حال که هنوز افکار عمومی در شوک جنایت قیامدشت بود روزنامه جام جم خبر از آزادی 5 نفر از متجاوزین به عنف داد. این افراد سابقه دار كه پس از ربودن یك زن جوان، او را در بیابان های اطراف تهران مورد آزار و اذیت قرار داده بودند دستگیر، اما پس از انتقال به دادسرا بدون قید و شرط آزاد شدند. در این گزارش آمده بود که "فقط یكی از متهمان به بازداشتگاه منتقل شد كه او نیز با پرداخت 20 میلیون تومان به یك وكیل و ارائه كپی كارت ملی، زمینه آزادی خویش را فراهم ساخت و بلافاصله، بازداشتگاه را ترك كرد".

آزادی اراذل و اوباش سابقه دار در حالی صورت می گیرد که حداقل وثیقه برای روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که بدون هیچ جرمی تنها به خاطر


ایران باشکوه

unread,
Nov 29, 2009, 3:00:18 AM11/29/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به عیادت چریک پیر اصلاحات رفتند

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): میرحسین موسوی و زهرا رهنورد امروزبا حضور در بیمارستان خاتم الانبیاء به عیادت چریک پیر اصلاحات رفتند.

بهزاد نبوي عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم‌اكنون در بيمارستان خاتم‌الانبياء تحت درمان پزشكان معالج قرار دارد.


در پي بروز برخي شايعات در خصوص بهزاد نبوي و آزادي وي صالح نيكبخت به ايلنا گفت: "بامداد امروز با تبديل قرار بازداشت به وثيقه موافقت شد و قانونا نبوي آزاد مي‌باشد و امروز نيز گروه كثيري از مردم و دوستان وي براي عيادت از او به بيمارستان خاتم‌الانبياء آمدند."


وكيل نبوي در خصوص علت ماندن موكلش در بيمارستان خاطر نشان كرد: "پزشكان معالج نبوي براي موكلم يك عمل جراحي در اوايل هفته آينده تجويز كردند و طبق نظر پزشكان وي از بيمارستان خارج نشده تا در اين مركز درماني تمهيدات لازم براي جراحي او صورت گيرد و به همين دليل در بيمارستان خاتم‌الانبياء مانده است و هر گونه اظهارنظر ديگر در خصوص علت ماندن وي در بيمارستان خلاف واقع است."


صالح نيكبخت درباره ميزان وثيقه نبوي نيز گفت:" ميزان وثيقه براي آزادي نبوي 8ميليارد ريال است."


گفتني است بهزاد نبوي از اعضاي ارشد سازمان مجاهدين انقلاب و وزير صنايع سنگين دولت ميرحسين موسوي است كه در كارنامه فعاليت‌هاي اجرايي خود حضور در مجلس و رئيس سازمان بسيج اقتصادي را دارد.


وي در تاريخ 26 خرداد ماه بازداشت شد.


مير حسين موسوي و زهرا رهنورد  از جمله چهره هاي سياسي بودند كه امروز براي عيادت نبوي به بيمارستان خاتم الانبيا رفتند.

اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به مناسبت یازدهمین سالروز تاسیس جبهه مشارکت

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): در يازدهمين سالروز تأسيس جبهه مشاركت ايران اسلامي، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی  با انتشار اطلاعيه اي نقش اين تشكل سياسي اصلاح طلب در يك دهه گذشته را ستوده  و نوشته " درشرایطی که ده ها تن از اعضای رده های مختلف این حزب، بدون هیچ دلیل موجه قانونی در بند اسارت قرار گرفته اند و حتی دفتر مرکزی آن نیز برخلاف قانون پلمپ شد، مشعل حق گویی و حق خواهی و همراهی با مردم، از افق مشارکت، همچنان فروزان و گرمابخش جان های شیفته و مشتاق آزادیخواهان و حق جویان این سرزمین است."


متن كامل اين اطلاعيه  که در پایگاه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی منتشر شده به شرح زير است:

 

بسم الله الرحمن الرحيم
پنجم آذر ماه، سالگرد تأسيس جبهه مشاركت ايران اسلامي را به رهبران، اعضا و هواداران اين حزب تبريك مي گوييم.


بي ترديد، يكي از بزرگترين دستاوردهاي دوره درخشان 8 ساله اي كه در كشور ما به دوره اصلاحات معروف شده است، رشد و تعميق مناسبات و ساز وكارهاي دموكراتيك بود كه در اين ميان توجه به فرهنگ تحزب و نهادينه شدن آن، از جايگاه رفيع و بلندي برخوردار است.


در اين دوره، علي رغم تمامي سنگ اندازي ها و مخالفت هاي آشكار و پنهان و همچنين تلاش تئوري پردازاني كه نهاد حزب را شيطاني و مغاير با مناسبات جامعه اي ديني معرفي مي كردند، پايمردي اصلاح طلبان، خاصه كساني كه در سنگر احزاب، به مبارزه با اين تفكرات منحط مي پرداختند، موجب شد تا در پايان اين دوره تابناك از تاريخ معاصر ايران و در حالي كه حاكمان جديد، از تمامي امكانات قانوني و غيرقانوني، براي هدم اساس حزب و تحزب بهره بردند، ريشه هاي فرهنگ تحزب در جامعه تا آن پايه مستحكم گردد كه نابودي و انهدام اين بناي استوار امكان پذير نباشد.


در اين ميان، بي گمان "جبهه مشاركت ايران اسلامي"، به عنوان فراگيرترين تشكل سياسي مولود دوره اصلاحات، در تحصيل اين دستاورد بزرگ، نقش مهمي ايفا كرده است. جبهه مشاركت يكي از مراكزي بود كه در دوره پرفراز و نشيب اصلاحات، با پايمردي از فرهنگ اصلاح طلبي، آزادي هاي قانوني شهروندان و آزادي مطبوعات مستقل و انتخابات آزاد دفاع كرد و در مقابل تهديدها و دست اندازي هاي دشمنان جمهوريت نظام عليه اين همه، با تمامي توان استقامت كرد و با گسترش فعاليت تشكيلاتي و كادرسازي، پايه هاي يك تشكل سياسي مردم نهاد و مومن به حاكميتي ديني و برخوردار از "معنويت" و در عين حال بهره مند از "آزادي" و "عدالت" را استحكام مي بخشيد. همچنين افتخار طرح و هدف گذاري شعار اصولي "ايران براي همه ايرانيان" را به نام خود ثبت كرد، شعاري كه اين روزها حتي طرفداراني در بين ساير جناح هاي سياسي كشور يافته است.


كارنامه جبهه مشاركت، در سالهاي پس از اصلاحات، كارنامه اي مثبت و قابل دفاع است. در دوره اي كه كينه توزي و حس انتقام جويي حاكمان جديد نسبت به هر چه و هر كه نشاني از دوران پر افتخار اصلاحات دارد، يكي از محورهاي اصلي در مديريت امور به حساب مي آيد، اين تشكل سياسي، صبورانه و مقاوم، تمامي تلخ كامي ها و فشارهاي وارده را به خوبي تحمل كرد و پرچم آزادي و مشاركت سياسي را همچنان برافراشته نگاه داشت.


حوادث پس از انتخابات اخير رياست جمهوري كه نوك تيز پيكان متخاصمان با ملت و خواسته هاي قانوني آنان را متوجه پيشگامان عرصه حق خواهي و اصلاحگري كرد، جلوه گاه ديگري از اثبات ميزان ايمان و پايفشاري جبهه مشاركت بر آرمانها و اهداف اعلام شده خود بود. در شرايطي كه دهها تن از اعضاي رده هاي مختلف اين حزب، بدون هيچ دليل موجه قانوني در بند اسارت قرار گرفته اند و حتي دفتر مركزي آن نيز برخلاف قانون پلمپ شد، مشعل حق گويي و حق خواهي و همراهي با مردم، از افق "مشاركت"، همچنان فروزان و گرمابخش جانهاي شيفته و مشتاق آزاديخواهان و حق جويان اين سرزمين است.


سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران ضمن تبريك فرا رسيدن يازدهمين سالگرد تأسيس جبهه مشاركت ايران اسلامي، پايمردي برادران وخواهران خود در آن تشكل را مي ستايد و موفقيت روزافزون آنان را از درگاه ايزد منان طلب مي كند. همچنين اين فرصت را مغتنم دانسته نسبت به برادر مجاهد و دربندمان، دكتر محسن ميردامادي، دبيركل محترم حزب و ساير همراهان دربندش؛ برادران و خواهران عبدالله رمضان زاده، محسن صفايي فراهاني، داوود سليماني، محمد كيانوش راد، آذر منصوري و ... اداي احترام كرده، آزادي عاجلشان را درخوست مي كنيم.


سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران
5/9/88

رییس دیوان محاسبات کشور:دولت 31 درصد بودجه مترو در دوسال گذشته را پرداخت نکرده است

Posted:



یکی از دلایل طرح در اختیار گرفتن مدیریت مترو توسط احمدی نژاد مشخص شد -

شبکه جنبش راه سبز (جرس): رئیس دیوان محاسبات کشور با بیان این که 31 درصد مبالغ تعیین شده در بودجه برای مترو در سال های 87 و 88 پرداخت نشده است، گفت: "گزارشهای دیوان حاکی از آن است که 69 درصد از کل بودجه قانونی مترو تهران محقق شده است."

عبدالرضا رحمانی فضلی در تشریح بررسیهای دیوان محاسبات کشور در خصوص مسائل مالی مترو تهران به مهر گفت:" قانونگذار در سال 87 و 86 مبلغی را تعیین کرده بود که باید به بخش حمل و نقل و مترو تهران اختصاص داده می شد."

وی ادامه داد: "دیوان محاسبات بر حسب وظیفه و تکلیف قانونی تحقق قانون را در این خصوص در سه نوبت مورد بررسی قرار داده و نتیجه را به مجلس ارائه کرد."

رحمانی فضلی افزود:" بر اساس بررسیهای دیوان محاسبات 100 درصد مبلغی که باید طبق قانون به مترو داده می‌شد تحویل داده نشده و نظرات دیوان نیز به صورت کتبی اعلام شده است."

رئیس دیوان محاسبات کشور با تاکید بر اینکه در بخش اعتبارات مخصوص مترو در قانون حمل و نقل سوخت کشور ذکر شده بود که 100 درصد بودجه باید تحویل مترو داده شود، تصریح کرد: "در سال 87 کل میزان تحقق بودجه مترو تهران در حدود 69 درصد بوده است، گرچه برخی مدعی هستند که به مترو تهران 72 درصد بودجه اختصاص داه شده است. با این حال سهم بودجه ای که باید به مترو اختصاص داده می شد، 100 درصد بوده نه کمتر."

وی گفت: "زمانی که مجلس قانونی را تصویب می‌کند دولت باید آن را اجرا نماید و در صورتی که دولت آن را اجرا نکند و تخلف کند دیوان به آن رسیدگی خواهد کرد."

بهزاد نبوی همچنان در بخش سی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است

Posted:

بهزاد نبوی همچنان در بخش سی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است

چریک پیر یکشنبه تحت عمل جراحی قلب قرار خواهد گرفت -

شبکه جنبش راه سبز (جرس): بهزاد نبوی، چریک پیر اصلاحات زیر بار امضای تعهد مبنی بر دست کشیدن از فعالیت های سیاسی نرفت .

به گزارش نوروز، عصر روز گذشته پس از آنکه نبوی شروط مسئولان مبنی بر اینکه فعالیت سیاسی و ارتباط خود با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را قطع کند تا آزاد شود، را نپذیرفت، دوباره از بیمارستان به سلول انفرادی منتقل شد.

بهزاد نبوی پس از انتقال به زندان و سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت، اما این فعال سیاسی با سابقه کشورمان حاضر به پذیرش شروط آزادی نشد.

نبوی ساعت یک نیمه شب دیشب، مجددا به بیمارستان منتقل و با قید وثیقه 800 میلیون تومانی آزاد شد.

 پزشکان بیمارستان خاتم الانبیا به دلیل فشارهای عصبی وارده بر چریک پیر به او اجازه مرخصی از بیمارستان ندادند. وی هم اکنون در بخش سی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است و قرار است روز یکشنبه تحت عمل جراحی قلب قرار بگیرد.

پزشکان به دلیل فشارهای عصبی وارد شده بر این فعال سیاسی در شرایطی که قرار است روز یکشنبه مجددا تحت عمل جراحی قلب قرار گیرد، از وی خواسته اند تا استراحت کرده و هیجان و فشار عصبی به او وارد نشود. بنا به توصیه پزشکان بهتر است تا پیش از عمل جراحی چریک پیر دوستداران وی به ملاقات او نروند.

این فعال سیاسی اصلاح طلب 3 سال قبل نیز تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفته بود.

تجمع دهها بسیجی در مقابل محل اقامت کروبی

Posted:



حسین کروبی: بسیج نیروی سرکوب شده است -

شبکه جنبش راه سبز (جرس): در اولین ساعات بادمداد امروز دهها موتور سوار در محل اقامت مهدی کروبی ، از رهبران جنبش سبز تجمع کردند و علیه او شعار سر دادند.


سایت تغییر پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی در تشریح این حادثه می نویسد: مهدی کروبی روز گذشته و درپی درگذشت آیت‌الله قاضی، نماینده آیت الله خمینی در استان لرستان، به شهر قم سفر کرد. او در این سفر ضمن بازدید و دل‌جویی از بازماندگان آن مرحوم، با آیت‌الله محفوظی هم دیدار جداگانه‌ای داشت. در این‌ دیدار کروبی و آیت‌الله محفوظی درباره حوادث پس‌از انتخابات و مشکلات اقتصادی که مردم با آن‌ها دست‌به گریبان هستند، بحث و تبادل‌نظر داشتند.

تغییر در ادامه می نویسد : رئیس مجلس اصلاحات پس‌از این دیدارها، به‌محل اقامت خود در شهر قم بازگشتند. در ساعت يک بامداد، بيش‌از ۶۰ نفر موتورسوار، تحت لوای نيروهای بسيجی جلوی درب محل اقامت وی تجمع کرده و به سردادن شعارهايی نظير" مرگ‌ بر منافق"،" مرگ‌بر ضد ولايت فقيه" پرداختند.


بنا بر این گزارش تجمع‌کنندگان، تا پاسی از شب گذشته ادامه داشت و موجب هراس و وحشت ساکنان محل شده بود و سپس به علت سوز سرما و دخالت نیروهای امنیتی این موتورسواران ناچار مجبور به ترک محل شدند.


از سوی دیگر حسین کروبی فرزند ارشد مهدی کروبی در گفتگویی با رادیو فردا و در خصوص این حادثه به انتقاد از بسیج پرداخت و از جمله گفت:" مهمترین موضوع این است که بسیجی که زمان امام مورد احترام مردم بوده و مقدس بود، مبدل به نیرویی برای سرکوب مردم شده است. در واقع نام بسیج به غارت رقته است."


این حادثه در حالی روی میدهد که اکنون به مناسبت سی امین سالگرد تاسیس بسیج و در هفته ای به نام این تشکل شبه نظامی برنامه های ویژه ای در جریان است.


مهدی کروبی در روز هفتم آبان ماه سال جاری و در دیدار با اعضای شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت گفته بود که معتقديم دولت فعلی با اين شيوه‌ها و اعمال اين فشارها نمی‌تواند به وظايفی که قانون برای او تعيين کرده عمل کند و بنابر اين مسوولين ناگزير خواهند بود تا به خواسته‌های مردم تن دهند.


میرحسین موسوی نیز روزگذشته با صدور پانزدهیمن بیانیه خود با انتقاد از فضای کنونی حاکم بر بسیج گفته بود: قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیره‌خوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان می‌خواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.
 

سخنی با شاعر آشفته و شاخه گل نسترن

Posted:



سید عطالله مهاجرانی -

 

ظاهرا داستان  یوسفعلی میر شکاک  و این بنده را پایانی نیست! آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام. شاعر آشفته پیله خلوت خود را دریده، از" قالب شتر نر دوساله " که در 18 تیرماه سال جاری وعده اش را داده بود، به در آمده است. در مصاحبه با هفته نامه پنجره، جوانان عزیز مصاحبه گر آقایان زهیر توکلی و رسالت بوذری، چند بار از من نام برده اند و یوسفعلی را بر سر ذوق آورده اند و ایشان هم تیغ کلام از نیام بر کشیده  و  داد سخن داده . و حمله بر  من مسکین یک  قبا آورده است. پیش از این هم با ایشان گفتگویی داشتم که با عنوان " نامه ای به شاعر شوریده " منتشر شده است.

این بار لحن و واژگان یوسف به تعبیر بیهقی لونی دیگر دارد. مثلا مرا حرمله نامیده است!  بسیار خوب چه جوابی می توان داد!؟  در باره نماز خواندنم در نماز جماعت  آیه الله خامنه ای گفته است:" من از روی نفاق و به طمع وزارت  به نماز جماعت ایشان می رفتم".  آیا نیت خوانی  از کرامات ایشان است؟ صرف نظر از این که چنین داوری هایی را بایست به نزد داور انداخت،

در تمام دورانی که معاون رییس جمهور بودم، حتی یک بار هم به  عنوان شرکت  درنماز جماعت رهبر محترم به بیت ایشان نرفتم. همیشه نمازم را در دفترم و گاه در نماز خانه ساختمان ریاست جمهوری می خواندم. علاوه بر آن، در دوران وزارت ارشاد هم هیچگاه به قصد نماز از وزارت خانه به بیت رهبری نرفتم. ( نماز جماعت هایی که پس از جلسه با ایشان بود و یا همراه اعضاء دولت می رفتم، حسابش جداست.)از این بابت یک بار گلایه شد که چرا به نماز نمی روم. نماز جمعه تهران هم همیشه در صف  توی خیابان شرکت می کردم. به همین خاطر هم  تصویر نمازم هیچگاه در تلویزیون حکومتی نیامد. یک بار هم از دست بچه های انصار حزب الله و سپاه در همان توی خیابان کتک خوردم!

اصلا به قول شبستری:
تو تا خود را به کلی در نبازی
نمازت کی شود هرگز نمازی

من حتی وقتی در خلوتم هم نماز می خواندم و می خوانم، ذهن و دلم هزار جا و هزار راه می رود، چه رسد به این که به نمازی بروم که از بنیاد ریشه و میوه و رنگ و بوی دیگری دارد.

داوری یوسفعلی در باره آیت الله خامنه ای هم، اهانت پنهانی نسبت به ایشان است. اگر کسی به نماز ایشان برود، وزیر می شود؟! یعنی ایشان تا این حد ظاهر بین اند؟

 در مورد مقاله " چشم انداز وحشت..." هم اساسا از آن مقاله کسی شکایت نکرده بود، تا بنده  اصل مقاله ایشان را به دادگاه بدهم.  این ادعای یوسف هم از اساس مبتنی بر توهم ایشان است و یا سخن ناسره ای برای شیرین کردن خویش و بالا بردن قیمت در پیشگاه شهریار...

اهل طریقت بودن و جامه قلندری پوشیدن و سی و سه سال صاحب خرقگی کردن و از مجاز به حقیقت برآمدن و راز گفتن  و دم همه دم علی علی گفتن ،که نمی شود باسخن ناسره و تهمت و هتک همراه باشد؟

درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد

 یوسفعلی عزیز، در انتخابات ریاست جمهوری از مهندس موسوی حمایت کرد. حمایتی قاطع، با واژگانی فراموش نشدنی. حتی گفت: جانش را برای مهندس موسوی فدا می کند و  سخنانش در ستاد جوانان مهندس موسوی در اصفهان با همین تیتر منتشر شد!در آنجا چنین گفت:

«اگر شانس داشته باشیم و دچار گسست هویت نشویم و حادثه‌ای غیر مترقبه‌پیش نیاید موسوی رای خواهد آورد."

اما شانس نداشتیم و حادثه غیر مترقبه ای پیش آمد و آقای احمدی نژاد رییس جمهور شد. یوسفعلی در تنگنای قافیه شعری که سروده بود، گیر افتاد. مصاحبه اش با هفته نامه پنجره فرصتی است تا ارادتش را به دکتر  احمدی نژاد  نشان بدهد و نیز دشنامی  نثار بنده تا رابطه اش با  شهریار را باز سازی کند. اصلا صاف و پوست کنده می گوید، با جمهوریت مخالف و طرفدار آئین شهریاری ست! خداوند به آیه الله خامنه ای صبر بدهد با این  زمره طرفدار   آشفته ی مست و ملنگ!

 اما( به قول ابراهیم گلستان وای از این امای آغاز عبارت!) یوسفعلی در عرصه ادبیات هم داوری های بسیار و سخنان عجیب و غریبی دارد. البته رسالت گفته، عجیب و غریب و درست، به گمانم چنین نیست. غالب داوری های ایشان در باره اشخاص، شاعران و نویسندگان شتابزده و نادرست است. همان آشفتگی در فکر و اندیشه و رفتار و روان و واژگان. به نظرم آمد فقط یک موردش را اشاره کنم و به بهانه همان مورد، نکته اصلی را بگویم.

یوسفعلی در باره هوشنگ گلشیری و رمان شازده احتجاب  در پاسخ بوذری گفته است:
" در شازده احتجاب یک غلط دارد.  می گوید" ریگ ریزی" باغچه های ریگ ریزی شده. احتمالا منظورش شن ریزی است و از دستش در رفته. شاید هم در اصفهان می گویند ریگ ریزی"

به نظرم رسید در باره همین یک غلط بنویسم.

اول: هیچ جا گلشیری در شازده احتجاب از باغچه های ریگریزی شده، سخنی نگفته است. سخن بر سر خیابان ریگ ریزی شده است:

الف-" مراد خان کلاهش را گذاشت روی سرش و نشست روی نشیمن جلو. اسب ها را هی کرد و به تاخت از خیابان ریگ ریزی شده وسط باغ گذشت." ( ص: 15)

ب-" سایه درخت ها تمام عرض خیابان ریگ ریزی شده را می پوشاند." (ص: 23)

ج-" باز پدر با نوک کفشش به ریگ ها می زند و با قدم های شمرده به طاق ضربی سبز نزدیک می شود." ( ص: 23)

د- " تمام اتاق و سرسرا و حتی خیابان ریگ ریزی شده را پر کرده بود." (ص:30)

ریگ اندکی درشت تر از شن و کوچکتر از قلوه سنگ است. مناسب  موقعیت خیابانی که کالسکه شازده احتجاب بایست از آن بگذرد. البته فرهنگ فارسی تاجیکی، ریگ را سنگریزه ی سوده شده و معادل شن توضیح داده است. کالسکه شازده احتجاب مثل خانه اش و  زنش و کتاب هایش و عتیقه ها و...همه دارند می پوسند و متلاشی می شوند. کالسکه که باید در ریگزار بتازد، در خیابان های اسفالته می لغزد و مراد علیل می شود. گلشیری ریگ ریزی شده را با دقت تمام انتخاب کرده است. هیچ جا هم صحبت از باغچه نیست بلکه از خیابان است.

دوم: گلشیری در نوشتن شازده احتجاب میناگری های بسیار دارد. این چنین میناگری ها کار اوست. به عنوان نمونه:
" فخرالنساء خندید. بلند خندید. شیار دو طرف لب ها تا تراش چانه کشیده شد. خال، لای شیار نازک طرف چپ گم شد." (ص: 37)

همین ظرافت و دقت را در صفحه های 50 و 52 هم می بینیم. نویسنده ای  که در سراسر نوشته اش موقعیت خال و تبسم و شیار ها را از یاد نبرده است، چطور ممکن است تفاوت شن و ریگ را نداند؟

سوم: گلشیری برای نوشتن شکل و شمایل یک صندلی، یک عصا، لباس و...پژوهش کرده است. هیچ واژه و شیئ و تصویری در شازده احتجاب رها و تصادفی نوشته نشده است. گلشیری می گوید:
" سال ها پیش مثلا من یادداشت آستین ناصرالدین شاه را پیدا کردم... یک کلمه هم اشتباه نیست."
( همراه با شازده احتجاب، فرزانه طاهری- عبدالعلی عظیمی، ص: 35)
 
سوم:  دریغ که هنوز هم قدر شازده احتجاب و گلشیری چنان که بایست دانسته نشده است. همین که چهل سال پس از انتشار شازده احتجاب در باره آن کتاب سخن می گوییم، نشانه آن است که رمان زنده است، جاری است؛ در زندگی ما جاری است. قلندر گلشیری بود، که تاریخ درد و سرگشتگی یک ملت تاریخی را خواند و اندیشید و در خویش ذوب کرد و گداخت و جلوه هایی از آن را آن کاتب درد بر جای نهاد. یوسفعلی میر شکاک صوفی وش است. به همین خاطر این همه از خود می گوید. از صاحب خرقگی و... در باره ادبیات هم داوری اش همین است؛ بی اعتبار و شتابزده، در جستجوی برگ سرای سلطان.

 همان میرغضب دستگاه و دربار جد کبیر و شازده بزرگ است، که با اشاره ای قلم بر می کشد و یا تیغ سخن تیز می کند و بر سر و صورت آنانی که سلطان نمی پسندد، می کشد و نام این کار را قلندری و طریقت می گذارد.

پیام شازده احتجاب که یوسفعلی یک غلط در آن یافته است، همان مصیبتی است که ملت ایران به لونی دیگر دچارش شده است. همان رفتار جد کبیر و شازده بزرگ، به تعبیر یوسفعلی در شمایل شهریار و آئین شهریاری. گلشیری نوشته است:
" اگر شازده احتجاب نوشته می شود، می خواهم تکلیفم را، یعنی شازده می خواهد تکلیفش را با گذشتگان معلوم کند و با آن ساختی که حاکم بر روابط ماست، یعنی کله قند. مقصود من  از شازده احتجاب دقیقا حمله به این ساختار غالب اجتماعی بوده که یکی در بالا تصمیم می گیرد سر یکی را ببرد... در حقیقت انگار پایه ها نقشی ندارند..." ( همراه با شازده احتجاب، ص: 18)

"  نجفی روزی از من پرسید واقعا این شازده ها، جد کبیر و غیره کی هستند. عکسی از شاه سابق روی مجله ای بود، نشانش دادم  گفتم این است." ( همان، ص: 28)

چهارم: جد کبیر و شازده بزرگ و شاه و  شهریار، اگر به خون عادت کردند و خون مردم را به هیچ انگاشتند و خواستند هیچ کسی بر خلاف نظر و اندیشه آنان دم نزند و حضور نداشته باشد؛ هنرمند، شاعر باشد یا نویسنده، منتقد ، موسیقی دان، بازیگر و کارگردان سینما... وظیفه اش این نیست که تیغ ستم را تیز کند و در حلقه شاعران دربار محمود غزنوی قرار بگیرد.  شاعر، سایه و مشیری است که شعرشان با پر پرواز  داود هزاره  آواز ایران، شجریان، تا ژرفای اندیشه و ذوق ملت ما پرکشید. "تفنگت را زمین بگذار" و "ای شادی ای آزادی..".شاعری که آرایشگر ستم و استبداد است در روزگار خود هم مرده است. تن او تابوت اوست و شعر او کفن و خاک گور او... قلندری و طریقت از پوسته خویش به در آمدن و برگ سرای سلطان را آتش زدن است. نه ناله برای شهریار وآئین شهریاری و نواله از دستش...

سخن آخرم با یوسفعلی این است که من با ولایت و اسلام مشکلی ندارم. مشکلم با استبداد است. محک و ملاک  انسان هنرمند و نویسنده نسبت او با آزادی است؛ آزادی خود و مردم خویش. از این عقبه باید گذشت: فک رقبه. کاش یوسفعلی از این آشفتگی بیرون می آمد و نهیبی به استبداد می زد؛ وقتی می دید هویت ملتی در آستانه و مسیر  استبداد وزوال است.  قلندری که از علی دم می زند ، نمی تواند عمله ظلم و ظلمه باشد.  باور کنید حوالت تاریخی ما تحقیر  و تزویر و استبداد نیست. باید بر چنین حوالتی اگر هم باشد که نیست، شورید....

" دو انگشت جلاد در بینی محکوم است. کدام محکوم؟ هر کس می خواهد باشد: یکی که سرش ارزش داشته باشد؛ پشت چین های پیشانی اش چیزی باشد که بدان وقوف نداریم. اما می دانیم که مضر است، که...جلاد خنجر را می گذارد روی گلوی محکوم و ما منتظر  فواره خون می نشینیم و یک شاخه نسترن را به دندان می گیریم..." ( شازده احتجاب، ص:81)

این شورش تاریخی ماندگار گلشیری ست بر ستم...

آن وقت یوسفعلی هم برای همان شاخه نسترن شعر می گوید و تیغ زبان تیز می کند. شاعر! مگر نسرودی:

ای پرسش همیشه من اینجا چه می کنم؟
در زیر بار زندگی و رو به نیستی

 بار سنگین، همان تن به استبداد دادن و بدتر از آن آرایشگر ستم بودن است. تو که قرار بود در فتنه  انتخابات چنان که وعده دادی، بچه شتر نر دو ساله باشی.  چرا این چنین دست افشان و پایکوبان در کام استبداد شیر می افشانی؟ آرایش ستم عین نیستی است.  سبک بار باش وتن رها کن تا نخواهی پیرهن. درویشی و قلندری  به ادعا نیست. همان فرصت ازلی و ابدی است ، تا یوسفعلی میر غضب نباشد همان میر شکاک باشد.

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
 

“او” دیگر “با” “ما” نیست

Posted:



صدرا سبزینه -

 

"آنها قادر به پاسخ مثبت نیستند. بنابراین به عنوان عواقب آن، ما به اتفاق متحدان بین ‌المللی‌مان، مذاکرات در خصوص افزایش تحریم‌ها را آغاز می‌کنیم." این صریحترین جمله باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در خصوص ایران است. فردی که بسیاری وی را رویای شبهای محمود احمدی نژاد می دانند. فردی که به زعم رییس دولت به زعم مخالفانش نامشروع ایران برای ایجاد انقلابی در آمریکا در عرصه سیاسی ابرقدرت جهان ظهور کرده است و بخاطر نسبی که به اسلام دارد می تواند رویاهای احمدی نژاد را در رسیدن به یک حکومت عدل جهانی محقق سازد. پس از ظهور اوباما در عرصه رقابتهای انتخاباتی در آمریکا بسیاری از تئوریسینهای نظریه مهدویت که مشترکا در دولت احمدی نژاد نیز مناصب عالیه ای دارند بعضا در محافل خصوصی خویش و در حین بررسی تحولات مربوط به انتخابات آمریکا ذکر اوباما را به عنوان یک پدیده در جهان غرب مدنظر داشتند و از این رو اشتیاق زیادی برای نزدیکی به وی و جذب یار برای نیل به  تخیلات خویش داشتند. در اظهارات تلویحی اخیر مرید محمود احمدی نژاد و رییس دفتر ظاهری وی در این باب که مهدویت تنها در ایران خلاصه نمی شود بلکه در سایر ادیان و کشورها نیز باید یارگیری کرد مصادیقی چون اوباما را نیز می توان جستجو کرد.

اسفندریار رحیم مشاعی که در هنگام پیروزی محمد خاتمی در خرداد 76 مدیرکل امور اجتماعی وزارت کشور بود و امروز تئوریسین و  فرد شاخص دولت دهم علیرغم مخالفت صریح و مکتوب رهبر منفعل جمهوری اسلامی است سخنان نغز بسیاری درباب اوباما دارد که هر یک به خوبی اثبات کننده فرضیه این یادداشت است. اظهاراتی نظیر "اوباما هم مثل احمدی نژاد حرف می زند"، حمایت از وی در کسب جایزه نوبل و نمونه های بیشمار دیگر که ازحوصله این یادداشت خارج است. از این اماره مستندتر اظهارات صریح شخص احمدی نژاد درباره اوباما است پیش از آنکه وی به عنوان نامزد برنده حزب دموکرات مطرح شود. آنجا که به صراحت گفت اظهارات اوباما امیدهای تازه ای را ایجاد کرده است ولی ساختار آمریکا اجازه نمی دهد وی در آمریکا به ریاست جمهوری برسد. نهایتا ارسال پیام تبریک برای باراک اوباما که در طول تاریخ انقلاب اسلامی اقدامی بی سابقه بوده است.

چنین لبخند و کرشمه هایی از سوی به اصطلاح تند رو ترین بخش از حاکمیت جمهوری اسلامی البته نمی توانست با آرمانهای اوبامای تازه کار که با شعار گسترش صلح در جهان و  کاستن از دشمنان آمریکا از طریق دیپلماتیک پیروز شده بود ناسازگار باشد. برای اوباما چه شرایطی بهتر از آن که یکی از دشمنان مهم آمریکا با پای خویش به پای میز مذاکره در آید و  وی مشکلی را که پنج رییس جمهور گذشته آمریکا ظرف سی سال نتوانستند برطرف کنند ظرف کمتر از یکسال حل نماید. از این رو می می توان گفت اوباما یا به عبارتی دموکراتها چندان از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری خشنود نبودند چرا که تحلیل این وضعیت که با روی کار آمدن اصلاح طلبان سیاست خارجی ایران را چه کسی تعیین خواهد کرد بار دیگر به مسئله ای بغرنج تبدیل می شد. این مسئله که در صورت پیروزی اصلاح طلبان باردیگر یک حاکمیت دوگانه در ایران بر سر کار خواهد آمد که یادآور دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی است برای راهبرد اندیشان غربی دغدغه ای جدی بود. زیرا صرف نظر از آنکه اصلاح طلبان سیاستهای افراطی دولت احمدی نژاد را تعدیل می کردند اما از دیگر سو چون بخش اعظمی از اختیارات حکومتی همچنان در دست اصولگرایان باقی می ماند بنابراین روی کار آمدن اصلاح طلبان بازهم مسئله مهمی چون مسئله هسته ای را تحت الشعاع خود قرار می داد. از این باب که با روی کار آمدن اصلاح طلبان و تعدیل سیاستهای گذشته غرب تا حدودی ناچار به نرمش در مقابل دولت جدید ایران بود و قادر نبود سیاستهای جاری در خصوص برنامه هسته ای ایران را در قالب مذاکره با چاشی فشار را ادامه دهد. از سوی دیگر از منظر غرب، بخش محافظه کار حکومت با بهره برداری از این فرصت می توانست به برنامه های جاه طلبانه خویش در زمینه تکثیر سلاحهای غیر متعارف و توسعه غنی سازی اورانیوم ادامه دهد. واقعیتی که در دوره محمد خاتمی رخ داد. بنابراین ایده آل برای غرب انتخاب مجدد احمدی نژاد بود تا با قوام یک حاکمیت یکدست بتواند تکلیف خود را با ایران روشن سازد. انتخاب مجدد احمدی نژاد یک فرصت چهار ساله جدید برای غرب بود تا بتواند با یک مجموعه واحد مذاکره نماید و بر این اساس به نتیجه ای مشخص در زمینه پرونده هسته ای ایران دست یابد اما این واقعیت نیز محقق نگردید. هرچند در ابتدای مذاکرات دولت احمدی نژاد خیز بزرگی برای انجام یک معامله بزرگ با غرب را برداشت اما لقمه آنقدر بزرگ بود که در گلویش گیر کرد. از این رو علیرغم وعده های ارائه شده در مذاکرات دولت ناچار به عقب نشینی شد و این رفتار ایران کل فرضیه غرب در زمینه حسن وجود یک حاکمیت یکدست در ایران را باطل کرد.

آری این مذاکرات و خوش رقصی ها  برای حل مسائل هسته ای ناشی از اشتیاقی بود که احمدی نژاد و یارانش برای بدست آوردن نظر مثبت اوباما نسبت به حاکمیت اخیر در ایران بود اما ظاهرا احمدی نژاد متوجه شده است که برای فشردن دستهای رییس جمهور سیه چرده آمریکا هنوز راه درازی در پیش دارد و چه بسا این شانس نصیب وی نگردد از این رو است که اوباما نیز علیرغم اشتیاقی که دولتمردان کنونی نسبت به نزدیکی با وی دارند  با انتقاد شدید اصواگرایان ایرانی مواجه شده است و به صراحت گفته می شود که وی دیگر با آنها نیست.

از این رو پس از تحلیل شرایط چند نتیجه را می توان حاصل کرد. نخست آنکه سیاست خارجی در بست در اختیار احمدی نژاد نیست و آیت الله خامنه ای و مجموعه مشاورانش در روزنامه کیهان و فرماندهان ارشد سپاه نقش تعیین کننده در زمینه ایفا می کنند بنابراین غرب نمی تواند در مذاکرات هسته ای با نمایندگان دولت طرف مذاکره قرار گیرد. دوم آنکه اوباما نتوانسته نظر رهبران عالی رتبه ایران جلب کند و از این رو رسیدن به توافقی با آمریکا با در نظر گرفتن شرایط موجود ممکن نیست.و نهایت آنکه سرنوشت جمهوری اسلامی امروز به این توافق مهم گره خورده است. چنانچه چنین توافقی میان ایران و غرب صورت گیرد نظام و حاکمیت موجود تا مدت مدیدی قادر خواهند بود تا حکومت خود را تثبیت کنند اما در غیر این صورت باید گفت که شمارش معکوس برای فروپاشی یک ساختار سیاسی دیگر در ایران آغاز می شود.

بسیج چه بود؟

Posted:



یدالله اسلامی -

 

عملیات رمضان بود .با گروهی ا زدانشجویان پزشکی خودرا به جبهه های نبرد رسانیده بودیم .عملیات رمضان قرار بود همراه باشد با فتح بصره که نشد , بعد از آزادی خرمشهر  نبرد سرنوشت سازی بود  بگذرم که چه شد وچرا شد ؟بنا ی تحلیل رخدادهای جنگ را ندارم اگر چه باید روزی همه ابعاد آن ماجرا با زخوانی وبررسی شود تا درس های لازم گرفته شود .برای کمک وامداد رسانی به خط مقدم فراخوانده شدم سوار با آمبولانس وهمراه با راننده ای که کم هم نمی ترسید به خط مقدم رسیدیم .در سنگری نزدیک به خطوط دشمن نوجوانی بود که به آتش خمپاره شصت  هزار پاره آهن  درتن داشت وجسمی سوخته از سر تاپای. دیدنش تاب از آدمی می گرفت واز بس زخم برتن داشت بستن زخم کار ساز نبود , سوخته وشکسته جسمی داشت .گوشش به پرسش های ما بدهکار نبود .چشم ماهم از دیدنش آرام نداشت . او زیر لب زمزمه ای جاری داشت .گوش که می سپردیم از میان لب های سوخته می شنیدیم والعصر, ان الانسان لفی خسر.دیگر توان نگاه دوختن برلبانش که به جای چشمانش نگاه می کردند ا زما گرفته شده بود .اشک می ریختیم واورا برای درمان به پایگاهی که از خط مقدم کمی فاصله داشت می بردیم .او بسیجی بود .دلسوخته میهن وعاشق مردم وبه راستی عارفی بلند آوازه وگمنام .آن سوخته از خسران می گفت در حالی که همه چیزخودرا در راه دوست بردست گرفته بود .آن شب در دفترچه خاطراتم از او نوشتم واز خسرانی که ما می بریم وآن رهاشده از آن می گفت .اورا به بیمارستان بردند از سرنوشتش هیچ نمی دانم ولی آن جسمی نبود که درمانی دراو کار گر باشد .

در تپه های الله اکبر آن قدر از نامداران به خون نشسته وبی ریارا دیدم ودیدم که از نوشتن شرح بزرگی های آن روح های رها شده در مانده ام .روزهای هویزه غم انگیز ودردناک وجان باختگان نه در پی نام ونه برای نان که برای آزادی میهن وبزرگی ایران گام در میدان نبرد نهاده وپایداری را معنا می کردند .هنوز از قایق های شکسته وتن ها ی خسته یادها دارم .                           

در فاو شهیدی که  نامش آرمان بود وآرمانی بلند داشت ازسنگر بیرون شد وچون پوتین خویش نیافت با خنده ای گفت می روم واز سنگر عراقی ها برای خود پوتین می آورم  سوار بر موتور سیکلت به سوی کار خانه نمک رفت وچون باز آمد به وعده اش وفا کرده بود .سنگر ساز بی سنگری بود که شجاعت برازنده اش بود .صاف وبی ریا .پرتلاش وبی ادعا  .

در عملیات کربلای پنج در میان آتش انبوه ومتراکم دشمن یاران شهیدمان ایستادگی را اعتبار می بخشیدند .شهید عرب نژاد درمیان آن همه آتش وگلوله برای سرپا نگهداشتن خودروهای سنگین وراهسازی که راهگشای رزمندگان میهن بودند دمی آرام وقرار نداشت .توصیه ها ی دوستان برای به کار بستن اندکی احتیاط را به هیچ می گرفت که از کار باز ماندن هر دستگاه سنگینی  را خطر برای رسیدن به هدف های نبرد می دانست وبرسر همین ایستادگی وخدمت بی ریا جان باخت وشهیدی بلند آوازی شد .  

حضور درمیدان ها ی نبر د با وجود این پا کبازان بی ادعا وبی ریا سختی های جنگ را از یاد می برد وبرای آدمی خاطره های شیرین وبی همتا می ساخت .از آن روزها واز آن بزرگی ها خاطرات بسیار دارم که شرح ان ممکن نیست .                

سالها بسیج را آن چنان می شناختم .یک پارچه عشق وا مید , پاکی وصفا , پاکبازی , رها ازقید نام ونان , بی ادعای بی ادعا .

روز سی خرداد روز سختی بود .هنوز آمار درستی از شهیدان سبز سی خرداد دردست نیست .خبر های جسته وگریخته آمار وحشتناکی را ارائه می دهند .خبرهای دولتی هم که از اعتبار چندانی برخوردار نیستند .آیا واقعا آن روز بسیج درخیابان ها ی تهران بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فیلم های منتشره شده خشونتی عریان را در برابر دیدگان وحشت زده مردم به نمایش گذاشت .خشونتی ویران گر واعتبار برباد ده .آیا آن همه خشونت دردل بسیج شکل گرفته وریشه دوانیده بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از حادثه شوم حمله به کوی دانشگاه در شامگاه 24 خرداد وآنچه در آنجا گذشته است بسیار شنیده ایم .آیا بسیج میدان دار آن رخداد شوم بوده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روز سیزدهم آبان هم خشونتی بی سابقه را همگان به چشم دیدند .آیا بسیجیان را به پاداش مادی برای زدن ودستگیری مردم به میدان فرا خوانده بودند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اعتبار بسیج وبسیجیان به پایداری ومقاومت در برابر بیگانگان وهمدلی وهماهنگی با مردم ودفاع جانانه از وطن درهنگامه خطربوده است .این اعتبار به ارزانی وآسانی به دست نیامده است که کسی مجازباشد آن را این چنین ازبین ببرد ودر معرض تهدید وخطر قرار دهد .آنان که همه سرمایه های کشور در قمار انتخابات به بازی گرفته وبه هدر داده اند به اعتبار بسیج وحرمت خون شهیدن نیز رحم نکردند  .اینکه سرمایه ای چنین گرانقدر به سودای سودی چنین نا چیز وبی بها از دست داده شود نمی تواند متکی برخرد وتدبیر باشد .گاه بذر تردیدی افشانده می شود که دست هایی در صدد انتقام از پایداری بسیج هستند که اعتبارش را چنین به حراج گذاشته اند .شاید در لباس دفاع از بسیج این انتقام وحشتناک را از بسیج وبسیجیان می گیرند .

بسیج از بامردم ودرمیان مردم بودن جان می گیرد ومی ماند . جداشدن بسیج همانند دور شدن ماهی از آب است که نمی تواند بماند .چتر بسیج برسر همه مردم به هرمرام وعقیده ای بود واین به بسیج قدر واعتبار می داد .فروکاستن بسیج به حزب وگروه ودسته ای خاص یعنی آن اعتبار را برباد دادن وآن سرمایه را به یغما بردن . 

این روزها من به بسیجی می اندیشم که آگاهانه ویا نا آگاهانه   اعتبارش را در برابر مردم از او می گیرند .واین پا داش آن همه فداکاری وایستادگی نیست .دست اندرکاران وفرماندهان بسیج نیز رسالتی سنگین دارند که کیمیای بسیج را فدای هوسرانی سیاسی گروهی نکنند که مردم با آنها میانه ای ندارند .سخنی بود کوتاه ویادی از یارانی که رفتند واین روزهای دشواررا ندیدند .                                                           

نقد گفتمان مصباح (دوازده)

Posted:



سعید رضوی فقیه -

همچنانکه گفته شد خلط میان مالکیت ، حاکمیت و ربوبیت حقیقی خداوند با مالکیت و حاکمیت اعتباری مورد نظر در مباحث حقوقی و سیاسی موجب شکل گیری مغالطه ای بنیان سوز می شود و به جای آنکه قلمرو حاکمیت و مالکیت خداوند را گسترش دهد آن را کاهش داده و به شدت محدود می سازد. ترديد نيست که خداوند مالک مطلق هستی است چه اشخاص و چه اشیا، چه عالم خلق وچه عالم امر، چه مردم معترف باشند و چه نباشند. همچنین خداوند حاکم مطلق بر هستی است و این حاکمیت هیچ حد و مرزی ندارد و هم شامل طبیعت می شود و هم شامل اجتماع و در واقع هيچ چيز و هيچ كس سر از فرمان او بيرون ندارد. اين حاكميت مطلق تكويني هم جوامع دیندار را در بر می گیرد و هم جوامع بی دین را و حکومتهای مشروع یا نامشروع به یکسان در ذیل سلطه و حاکمیت بلامنازع خداوند قرار می گيرند  که به هرکس خواهد ملک و پادشاهی می دهد و از هرکس که بخواهد ملک و پادشاهی داده شده را می ستاند . بنابراین داخل کردن مقدمه ای با این مضمون که : "خداوند رب و صاحب اختیار و مالک انسان و بلکه کل هستی است" در مبحثی که مربوط به مقولات سیاسی و حقوقی و معانی اعتباری است بالکل خلط مبحث و مغالطه آمیز است و نتایج زیانباری در پی دارد. این سخن نه بدان معناست که خداوند در باب حکومت و مالکیت هیچ حکمی مقرر و هیچ قانونی تشریع نفرموده است،  بلکه بدان معناست  که میان احکام تشریعی در این باب و مباحث هستی شناسانه و یزدان شناسانه نباید خلط نمود.

آشکار است که بنیاد همه ی مالکیتهای اعتباری مشروع بر مالکیت تکوینی خداوند بر کل هستی است وهمو در احکام و شرایع ابلاغ شده نظامی را برای مناسبات مالی میان مردم مقرر فرموده است اما هیچ فقیهی از هیچ مذهب ومكتب فقهي در اسلام مباحث مربوط به مالکیت را در ابواب فقهی به جای اتکا و استناد به منابع و ادله ی مربوطه اعم از كتاب و سنت يا عقل و اجماع ( و يا ديگر ادله در ديگر مذاهب)، به مباحث خداشناسانه و مالکیت تکوینی خداوند بر کل هستی پیوند نزده و از مالکیت الهی بر اشیا مالکیت نماینده ی ماذون او را نتیجه نگرفته آنگونه که آیت الله مصباح در باب حکومت و سیاست عمل نموده است. نيز آشكار است كه در نگاه مومنانه به هستي هاي مقدور و غير مقدور نه تنهافرمان تكويني خدا بر همه چيز و همه كس رواست بلكه فرمان تشريعي اش نيز بايد بنياد كنشهاي ارادي انسان در حوزه هاي فردي و اجتماعي قرار گيرد و از همينرو خداوند براي تنظيم مناسبات انسانها و رفع خلاف و اختلاف ميان ايشان احكامي را در سياسيات و امور خانوادگي و اجتماعي اعم از ايقاعات و عقود يا تعزيرات و حدود و غير آنها تشريع و ابلاغ فرموده است اما براي شناخت احكام كاشف از ارادۀ الهي بايد به منابع و ادلۀ ‌تفصيليۀ احكام شرعي فرعي رجوع كرد و با توسل به منطق خاص استنباط و با اتكا به قوۀ اجتهاد به شناخت احكام رسيد نه آنكه از حاكميت تكويني  مطلق و بلا منازع خدا بر هستي به يكباره به حاكميت تشريعي مطلق و بلامنازع نمايندۀ مأذون وي در زمين جهش كرد و با طفره به يكباره از هستي شناسي توحيدي كه در بالا ترين مراتب حكمت نظري است به سياست مدن كه در ادني مرتبة حكمت عملي است پل زد.

به واقع  در همۀ مكاتب فقهي همۀ مذاهب اسلامي ، كليۀ مباحث اعتباری و حقوقی در باب مالکیتهای شخصی یا عمومی یا مالکیت اشخاص حقیقی و اشخاص حقوقی مبتنی بر یک پیشفرض اولیه و بنیادین است و آن اینکه خداوند مالکیت انسانها را به نحوی اعتباری و مطابق با نظامی از احکام و شرایع مقرره به رسمیت شناخته و این مالکیتهای اعتباری هیچ منافات و تزاحمی با مالکیت حقیقی خداوند بر همه ی هستی از جمله مالک و مملوک اعتباری ندارد. حکایت حکومت و حاکمیت نیز در معنای اعتباری آن همین است. خداوند همچنانکه مردم را بر اموال خویش مسلط ساخته و به آنان تشریعا و اعتبارا اذن تصرف در مایملک مشروع داده است ، آنان را بر نفس و جان خویش نیز مسلط ساخته و به ایشان در تصرف در آن اذن داده و بنابراین بنیاد همه ی قوانین و مقررات تشریع شده در باب حاکمیت و مالکیت در معنای حقوقی و اعتباری آن بر همین سلطه ماذون بندگان بر اموال و انفس خویش قرار دارد و مشروعیت می یابد و اين مأذونيت بندگان بر جان و مال خويش در احكام شرعي مربوط به مالكيت و مناسبات اجتماعي تفصيل مي يابد.  اما نمی توان با گذاری ناروا از ولایت و ربوبیت مطلقه و تکوینی خداوند بر هستی به مقولات اعتباری و حقوقی پل زد و از مالکیت بی منازع خداوند بركل هستی، مالکیت شهرداری فلان منطقه ی پایتخت را بر چندصد متر از اراضی شهری نتیجه گرفت . هرکس که با مقوله های فلسفی و کلامی و یزدانشناسانه آشنا باشد نیک می داند که اینگونه استدلالات نه بسط ید خداوند در قلمرو حاکمیت و مالکیت بی حد و نهایتش را،  بلکه  بر عكس – معاذالله - قبض ید او را نتیجه می دهد.

اما مقدمه ی چهارم جناب آیت الله مصباح در اثبات مشروعیت ولایت فقیه عبارتست از این گزاره که "اعمال سلطه بر مایملک خدا ، بدون اذن او سلطه ی غاصبانه است". این گزاره نیز همچون مقدمه ی سوم اگرچه حقیقت دارد و در نظام اعتقادی مسلمانان و بلکه ادیان توحیدی بیان کننده ی نسبت خداوند با هستی  و نيز بيان كنندۀ تکالیف موجودات صاحب آگاهی و اختیار در برابر محیط پیرامون خویش است اما پيوند زدن آن به مقدمۀ پنجم داير بر اينكه "خداوندتنها به افرادخاصي اذن داده و ايشان را براي حكومت بر مردم نصب كرده است" و در نهايت مرتبط ساختن آن با مقوله ی مشروعیت حکومت و اثبات ولایت فقیه غلط و مغالطه است و همچون نهفتن زندگان در گور مصداقی از وضع اشیا در غیرموضعها می باشد.

بی تردید در یک نگاه دینی که براساس آن یک مومن دیندار هم خود و هم جهان پیرامون را مایملک آفريننده ی خویش می انگارد تصرف در این مایملک چه نفس مومن باشد و چه اشیاء واقع در محیط پيرامون وي ، بی اذن و اجازه ی مالک حقیقی تصرفی غیر ماذون و غاصبانه است ولی چگونه می توان از این گزاره،  نوع خاصی از حکومت و یا دامنۀاختیارات ولی فقیه را به عنوان نماینده ی ماذون خدا برای تصرف مطلق در این مایملک نتیجه گرفت؟ چرا نتوان گفت که خداوند به همه ی انسانها اذن داده است که در جان و مال خود در محدوده ی احکام و شرایع ابلاغ شده تصرف کنند اما از حدود تعدی نکنند؟ مگر نه اینکه خداوند در آيات متعدد قرآن به آدمي در تصرف در طبيعت و تمتع از آن اذن داده و تنها ايشان را از تعدي از حدود حذر داده است؟ پس چرا نتوان گفت كه انسانها بنا به اينگونه آیات متعدد قرآن مجاز به تمتع از نعمتهای مباح و طیب الهی  و بنا بر اين مأذون به تصرف در خود و طبيعت پيرامون خود البته در محدودۀ‌حدود الهي اند؟ بنابر اين چگونه می توان  با قاطعيت ازيك حکم کلی در باب ضرورت اذن الهی برای تصرف در مایملک الهی به مقوله ی مشروعیت ولایت فقیه و اطلاق دامنۀ اختياراتش  رسید مگر آنکه در این باب دلیلی يا ادله اي خاص موجود باشد که عقل یا آنرا مستقلا ادراک کند و یا آنکه براساس نقل معتبر گردن بگذارد. مگر نه اینکه بر اساس "الناس مسلطون علی اموالهم و علی انفسهم " مردم راسا ماذون به تصرف در مال و جان خویش هستند؟ پس چگونه و بر اساس كدام دليل خاص ميتوان اين اطلاق را تقييد يا اين عموم را تخصيص نمود به اينكه تنها ولي فقيه كه مأذون از جانب خداست حق تصرف در جان و مال مردم را دارد. اگر هم واقعا جناب آقای مصباح به ادله ی معتبر عقلی و نقلی دایر بر اینکه شخص یا اشخاص خاصی از جانب خداوند ماذون به تصرف در جان و مال مردمند رسیده باشند رأي ايشان در اين باب در حد يك نظريه باقي ميماند. نظريه اي كه براي ايشان معتبر و براي ديگران محترم است اما قطعا حكم قطعي عقل يا حكم ضروري شرع نيست چرا كه ادلۀ اقامه شده در اثبات اين نظريه از عهده ی اقناع عالمان دین و فقیهان خبره و آشنا به فروع و جزئیات احکام برنمی آید. در غير اين صورت پس چرا بسیاری از فقهای امامیه در اصل ولایت فقيه در عصر غیبت یا در دامنه ی اختیارات فقیه برای تصرف در امور عمومی، با طرفداران نظريۀ ولايت مطلقۀ انتصابي فقيه واز جمله آقای مصباح همنظر نیستند؟

از همینروست که می توان گفت مقدمه ی پنجم جناب آقای مصباح مبنی بر اینکه "خداوند تنها به افراد خاصی اذن داده و ایشان را  برای حکومت بر مردم نصب کرده است" دست کم در مورد آنچه مورد نظر ایشان است یعنی منصوب بودن ولی فقیه از طرف خداوند در عصر غیبت و خاصه در عصر ما کافی و وافی نیست اگرچه در مورد برخی از بندگان خاص خداوند که به نقل معتبر معلوم گرديده حکم و فرمانروایی از طرف خدا به ایشان اعطا شده صدق می نماید. اينگونه نقل ها نيز البته در جاي خود قابل تفسير و تأويل است و لزوما معناي مورد نظر آقاي مصباح را افاده نميكند.

بنابراین نتیجه ی مورد نظر آقای مصباح نیز مبنی بر اینکه "هیچکس حق حاکمیت بر دیگری را ندارد ، مگر آنکه از طرف خداوند متعال ماذون باشد ، یعنی تنها کسی که از طرف خدا نصب شده باشد مشروع است" محل تردید و سوال است و نمی توان اثبات  و تایید آن را دست کم با پنج مقدمه ی تشکیل دهنده ی استدلال آقای مصباح پذیرفت. واقعا چرا در چارچوب همين مقدمات نتوان گفت که خداوند به خود انسانها حق تصرف در جان و مال خویش را تفویض کرده و آنها را در حاکمیت بر نفس و مالکیت بر اموال خویش در چارچوب شرایع و قوانین ابلاغ شده ماذون ساخته است ؟  به علاوه، جز آنان که ماذون بودنشان در تصرف بر جان و مال مردم به حکم نقل قطعی ثابت است چه کسی را و به چه دلیل می توان بر این جایگاه نشانید؟ وراستي در زمانۀ پيش از بعثت پيامبر اعظم (ص ) چه كسي از جانب خدا مأذون در تصرف در جان و مال مردم ام القري و ما حولها بوده ويا اينكه تاریخ تشیع در عصر غیبت کبری چند مصداق از این حکم سراغ دارد؟ و به سخن ديگر مصاديق جزيي اين حكم قطعي كلي در عالم خارج كدامند؟

شاهپور کاظمی آزاد شد

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): شاهپور کاظمی برادر زهرا رهنورد که در روزهای نخست بعد از انتخابات بازداشت شده بود با قرار وثیقه صبح امروز از زندان اوین آزاد شد.او بیش از ۵ ماه در بازداشت به سر می برد.

به گزارش سایت کلمه اقدام علیه امنیت ملی، ازجمله اتهامات کاظمی بود. روزنامه دولتی ایران و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، نیز برادر همسر میرحسین موسوی را به آن‌چه که "هدایت آشوب‌های اخیر" خوانده‌اند، متهم کرده بودند .

این اتهامات در حالی به او وارد شده که او هیچ گونه فعالیت سیاسی و انتخاباتی نداشته و گفته می شود بازداشت او تنها به منظور تحت فشار قرار دادن مهندس میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد انجام شده است.
شاهپور کاظمی‌، ۶۲ ساله‌، یکی از متخصصین برجسته مخابراتی کشور، عضو هیات مدیره تولیدکنندگان “یو‌پی‌اس‌” و “اتاق بازرگانی مخابرات‌” و از شخصیت‌های برجسته علمی در عرصه مخابرات و الکترونیک ایران است. وی مدیر یکی از بزرگترین مراکز تولید علم و فناوری مخابراتی کشوربه نام “کارخانه منابع تغذیه الکترونیک” است که بیش از ۳۰۰ متخصص وکارمند و کارگر تحت نظر وی مشغول فعالیت وارائه خدمت هستند و در چند دهه گذشته هزاران تکنسین و متخصص حوزه‌های مخابراتی و الکترونیکی تحت نظر وی آموزش دیده‌اند. وی همچنین از کارآفرینان حوزه مخابرات است که در زمان جنگ تحمیلی خدمات مخابراتی و الکترونیکی به صنایع دفاعی کشور ارائه می‌داده‌ است.

شرکت‌های مخابراتی پیش از این در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه با تاکید بر این‌که شاهپور کاظمی یکی از کارآفرینان بخش صنعت کشور با ۳۴ سال سابقه خدمت است، تاکید کرده‌اند که او در مدت بازداشت از حقوق اولیه محروم بوده است. انجمن صنفی سازندگان «یو.پی.اس» ایران و سندیکای صنعت مخابرات ایران هم در نامه‌‌های جداگا‌نه‌ای از رییس دستگاه قضایی کشور خواسته بودند که حقوق و شان جایگاه علمی شاپور کاظمی حفظ شود و دستور آزادی او هرچه زودتر صادر شود.

همچنین وی از داخل زندان از فرزند خود خواسته بود ، مقدمات احداث یک باب «هنرستان تخصصی در حوزه برق و الکترونیک » را جهت اهداء به آموزش و پرورش فراهم آورد.
 


ایران باشکوه

unread,
Nov 29, 2009, 3:25:18 AM11/29/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

تئوری کشف ولی فقیه و چشم فتنه

Posted:



حسین منتطر حقیقی -

 

گفتگوها در بارهء مسألهء ولایت فقیه و حدود اختیارات آن مقام موضوعی نیست که از دیروز و امروز آغاز شده باشد بلکه حداقل سابقه ای سی ساله داشته و  از زمانی است که طرح پیش نویس قانون اساسی ای که دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان آنرا تنظیم کرد و می بایستی در مجلس خبرگانی که بجای مجلس مؤسسان تشکیل گردید ، مطرح گردد که نشد ،و طرحی دیگر که عنصر ولایت فقیه را درخود داشت  جای آن نشسته و در جلسهء خبرگان مورد گفتگو قرار گرفت.

تا آن زمان در میان فقهای مذهب تشیع بیش از یکی و یا دونفر بیشتر نبودند که به  مسألهء ولایت فقیه با ابعادی که در آن پیش نویس  آمده بود باور داشته باشند .اکثر فقهای شیعه  تا قبل از تشکیل نظام جمهوری اسلامی اصولا در بارهء ولایت فقیه به گونهء دیگری می اندیشیدند. از جمله این فقها حضرت آیت الله سید کاظم شریعتمداری بود. او  یکی از شخصیت های مطرح در جنبش انقلابی ایران بوده و بلحاظ فقهی نیز یکی از برجسته ترین صاحب نظران عصر خود بشمار می رفت. ایشان  با گنجانده شدن عنصر ولایت فقیه در طرح قانون اساسی ای که در مجلس خبرگان مطرح گردید بشدت مخالفت کرد و آنرا " استبداد دینی  " نامید و حتی حاضر نشد در رفراندم چنین قانون اساسی ای شرکت نماید.

آیت الله شریعتمداری در همان ایام طی مصاحبه ای که با روزنامهء بامداد  انجام داده چنین می گوید : « .. اجمالا" باید بگویم که در اسلام مسئله ای بنام ولایت فقیه وجود دارد ولی صحبت در بارهء حدود آن می باشد که فقیه تا چه اندازه در امور ولایت دارد.ولایت فقیه تا حدودی که ثابت و محقق است در اعمالی است که متصدی شرعی ندارد و آن اعمال باید صورت گیرد و به اصطلاح اعمالی که جواز آن « مفروع عنه » است و متصدی شرعی ندارد، در آنجا ولایت با فقیه است ...»

ایشان اضافه می کند  « ...در مورد ولایت فقیه باید دقت شود که بگونه ای تفسیر نگردد که با قوانین دیگر، حتی پیش نویس همین قانون اساسی سازگار نباشد. مثلا" اولین رفراندمی که صورت گرفت و حکومت جمهوری اسلامی را رسمیت و قانونیت داد و مبنای تغییر قانون اساسی قرار گرفت دلیل بارزی است که ریشه قدرت و حکومت در خود ملت نهفته است و همچنین انتخاباتی که بوسیلهء آن خبرگان همین مجلس انتخاب شدند دلیل دیگری است بر حق حاکمیت ملت و کذالک انتخابات مجلس شورای ملی که در آینده صورت خواهد گرفت شاهد دیگری بر واقعیت حکومت ملی است و همینطور قانون شورا ها که در قانون اساسی پیش بینی شده روشنگر این اصل مسلم در حاکمیت مردم و حکومت مردمی است و بالاخره اصولی که بنام قانون اساسی در مجلس خبرگان در دست تصویب است به اعتبار نمایندگانی است که از سوی مردم نمایندگی گرفته اند. پس نمی شود اصلی در آنجا تصویب شود که خارج از حدود وکالت آنها باشد...»

آیت الله شریعتمداری می گوید « ...بنا بر این مسئلهء ولایت فقیه نباید طوری تفسیر شود که از طرفی با اصول ثابته و مسلم چنانچه گذشت سازگار نباشد و از طرف دیگر دلیل و مبنای حقوقی نداشته باشد زیرا هر اصلی که با منافع اسلامی سروکار دارد یا باید دلیل صریحی از آیه و روایت داشته باشد و یا حد اقل با فتوای مشهور فقهای شیعه مطابق باشد ، لذا اگر ولایت فقیه به گونهء دیگری تصویب شود ، این شرط را هم دارا نخواهد بود و مبنای حقوقی نخواهد داشت و در آینده قانون اساسی را در معرض مناقشه و جرو بحث و یا احیانا" مخاطره قرار خواهد داد....»

ایشان در پایان می افزایند «...بنا بر این بنظر ما لازم است که اولا" در مورد اصل مزبور توضیح داده شود که از حالت ابهام خارج شود و ثانیا"به گونه ای تصویب شود که مورد تشکیک و تضعیف قرار نگیرد...»

آیت الله الغظمی آقای خمینی که قبلا" با طرح پیش نویس دولت موقت  که اثری از عنصر ولایت فقیه در آن دیده نمی شد،  موافقت کرده بود معلوم نیست تحت تأثیر چه کسانی و یا چه عواملی از نظر قبلی خود عدول کرده ،اصرار داشتند که حتما"مسألهء ولایت فقیه در قانون اساسی قید گردد.

جالب توجه است که آیت الله شریعتمداری که سوء استفاده از عنوان ولایت فقیه  را در آینده و بوسیلهء جانشینان آقای خمینی با گمان قریب به یقین محتمل می دانستند  طی یک پیام شفاهی و خصوصی به این مضمون به آقای خمینی گفتند « که اگر شما اصرار دارید تا عنصر ولایت فقیه در قانون اساسی قید گردد  شایسته است که  اعتبار آنرا مقید به حیات خود کرده وبه این ترتیب از سوء استفادهء آیندگان جلوگیری نمائید » ( 1 ) ولی  چنانکه ملاحظه می شود گوشی برای شنیدن  این نصیحت مشفقانه  یافت نشد  و امروز متأسفانه شاهد عملی شدن آن پیش بینی ها هستیم.

نگاهی به همین اتفاقاتی  که در مورد پیش نویس قانون اساسی ای که بوسیلهء دولت موقت تهیه شده و جایگزینی طرح دیگری که حامل  عنصر ولایت فقیه  بود و بوسیلهء مجلس خبرگانی به تصویب رسید که اعضاء آن اکثرا" یا مجذوب  و یا مرعوب آیت الله خمینی بودند این واقعیت را مورد تأیید قرار می دهد که دو گروه فکری متضاد  در تدوین آن قانون اساسی مؤثر بودند . گروهی که در انقلاب حضور داشته و معتقد به حکومتی برپایه و رأی مردم بودند و گروه دومی که اکثر آنان در اطراف آیت الله خمینی حلقه زده ، اما به رأی مردم  و در نتیجه یک حکومت مردمی باور نداشته ومترصد هر فرصتی برای تحقق تمایلات خود بودند

با فاصله گرفتن از زمان مبدأ انقلاب  ، ما شاهد حذف نیروهای مردمی از صحنهء مبارزات آزاد و علنی در جامعه و همچنین بی توجهی و کم اهميت شمردن عنصر مردمی در اصول قانون اساسی هستیم  که بطور اجمالی گذری بر آن خواهیم داشت.

حذف نیروهای مردمی از عرصهء فعالیت های سیاسی : پس از 22 بهمن ماه 1357 به دلیل عدم حضور یک نیروی متمرکز و کنترل کننده ، فضائی در کشور بوجود آمد که به بهار آزادی معروف گردید. در این زمان هریک از نیروها که در دوران حکومت محمد رضا شاه بوسیله ساواک سرکوب شده بودند امکانی یافته که بار دیگر خود را سازمان دهند.

 بطور مثال جبههء ملی ایران ، نهضت آزادی ایران و مرحوم آیت الله شریعتمداری سه نیروی تأثیر گذاردر کنار سازمانهای دیگری بودند که در انقلاب شرکت داشته و عمیقا" به حاکمیت قانون و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود باور داشتند.

مخالفت جبههء ملی ایران با قانون  قصاص که یک قانون عرفی نبود و همچنین مخالفت آن سازمان با  تشکیل دادگاه های  مخصوص روحانیت که این گروه را تافته ای جدا بافته  قلمداد می کرد، بهانهء مناسبی بود که با اتهام ارتداد( که آنهم معمولا" برای یک شخص حقیقی مناسب تر است تا یک شخصیت حقوقی ) نسبت به آن سازمان ، از فعالیت های علنی جبههء ملی ایران جلوگیری بعمل آید.

نهضت آزادی  به رهبری مرحوم مهندس بازرگان  که اولین دولت جمهوری اسلامی را  بعهده داشت  بلحاظ باور به  دخالت مردم در سرنوشت خود  و همچنین به دلیل پیروی منطقی از اصل  اختیار در برابر تکلیف  و اعتقاد به پایداری در  دفاع از مصالح و منافع ملی ، برنامه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود را در این راستا  تنظیم  کرده  و در صدد اجرای آنها بود که ملاقات رئیس دولت  ( که از سوی آیت الله خمینی دولت امام زمان لقب گرفته بود ) با آقای  برژينسکی، نماینده ء آمریکا در الجزائر کافی بود که مرحوم مهندس بازرگان و مجموعهء نهضت آزادی ایران از نظر این حضرات ، در اندیشه های ضد آمریکائی کم بیاورند ( 2 ) واضافه کردن چاشنی های نامهء مجعول و منتسب به آیت الله خمینی ، مجبور شوند برای فعالیت های سیاسی خود تاوان های سنگینی پرداخت نمایند.

سومین بخش از نیروهای مردمی که باید از عرصهء سیاسی ایران حذف می شد مرجع تقلیدی بود که برداشت او از اسلام و احکام فقهی آن " انسان"  محور بود . نظرات فقهی آیت الله شریعتمداری همانگونه که از نظر وی در بارهء ولایت فقیه مشخص است با نظرات بسیاری از به قدرت نشستگان جدید که عنوان دینی را با خود  یدک می کشیدند کاملا" متفاوت بود .آن مرحوم بر این باور بود که قوانین موضوعهء کشور نباید مغایر با نص صریح آیات قرانی و احکام مذهبی باشد. این قرائت از اسلام  یعنی استفادهء بهینه از تمام دست آورد های بشری برای پیشرفت جامعه ورشد ورفاه انسان  و با قرائت کسانی که طی سی سال کوشش کرده اند جامعه را ظاهرا" با شرائط دوران پیامبر و ائمه اداره کنند تفاوت بسیار داشته که او نیز باید حذف می گردید.

ساختن داستان کودتای ارزانی که با مبلغی با لغ بر پانصد هزار تومان و مشارکت مرحومان آیت الله شریعتمداری و صادق قطب زاده ( که تلاشهای او نیز کمک های شایانی به موفقیت آیت الله خمینی نمود) و شخص معمم کلاشی که بعلت کارهای خلاف اخلاق ، قبلا" از قم اخراج شده بود ، دست اندرکاران آنرا تشکیل میداد.


کاستن عنصر مردمی  از اصول قانون اساسی:

از جمله کسانی که  با حمایت و پشتیبانی کامل آیت الله  خمینی  ، تعزیه گردانان آنروز جامعهء ایران بودند تا تفکر مردم سالارانه و آزادیخواهانه را منزوی کنند آقایان احمد جنتی و شیخ محمد یزدی بودند که امروز نیز در زیر عبای آقای خامنه ای جا خوش کرده و بکار خود ادامه می دهند. این افراد و برخی دیگر از جمله آقای ریشهری ، کسانی بودند که بخصوص در بارهء مرحوم آیت الله سید کاظم شریعتمداری ، شنیع ترین اعمال را که با هیچیک از معیار های دینی، انسانی و آزادیخواهی سازگاری نداشت انجام دادند ( 3 ) و سپس قوانین را نیزگام بگام از خصلت مردمی اش تهی کردند.

مقایسهء اصول متعددی که در قانون اساسی اول وجود داشته ودر باز نگری دستخوش تغییر شده است ما را متوجه خواهد کرد که چگونه پس از گذشت ده سال از مبداء  انقلاب بزرگ  بهمن ماه 1357 حضراتی که تحت نام خدا و پیامبر و ائمه، سنگ مردم را به سینه می زنند این چنین از قدرت مردم وحشت زده شدند که تا توانستند ازقدرت و توان آنان برای دخالت در سرنوشت خودشان کاستند و به اختیارات مقام های انتصابی  و بعضا" غیر پاسخگو افزودند.

اما از آن میان ، مقایسه دو اصل از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی قبل و بعد از بازنگری آنها در سال 1368 که این حضرات در تنظیم آنها نقش فعال داشته اند نمونه های بارزی بر این مدعا  هستند که چگونه و گام به گام ، قدرت از مردم به عنوان  پایهء اصلی سلب و به رأس هرم و در یک فرد با اختیارات بی حد و غیر پاسخگو منتقل گردید.

اصل پنجم از قانون اساسی کنونی چنین می گوید :
« در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.»

درحالیکه این اصل قبل از بازنگری به شرح زیر بوده است :
« در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل‏الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است، که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط بالا طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد. »

در مقایسهء اصل پنجم سابق و لاحق این جمله حذف شده است : « ...که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط بالا...» (تکيه از حسين منتظرحقيقی) و در مقابسهء اصل سابق و لاحق یکصد و هفتم ، حذف عنصر مردمی از قانون اساسی نمایان تر می شود.

اصل یکصد و هفتم قانون اساسی کنونی نیزچنین می گوید : « خبرگان رهبری پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت‏الله‏العظمی امام خمینی "قدس سره‏الشریف" که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مساإل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسوولیت‏های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است. »

که این اصل درقانون اساسی اولیهء جمهوری اسلامی چنین بوده است : « هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب آیت‏الله‏العظمی امام خمینی چنین شده است، این رهبر، ولایت امر و همه مسیولیتهای ناشی از آن را بر عهده دارد، هر گاه یکی از مر اجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می‌نمایند، وگرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می‌کنند. » (تکيه از حسين منتظرحقيقی).

 در مقایسه  اصل یکصد و هفتم سابق و لاحق این جملات حذف شده است : « ... هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب آیت‏الله‏العظمی امام خمینی چنین شده است ... در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می‌کنند... » (تکيه از حسين منتظرحقيقی).

آقایان احمد جنتی و محمد یزدی و دیگرانی که بعدا" به آنان ملحق شدند زیر عنوان جامعهء مدرسین حوزهء علمیهء قم  ، برای اینکه بتوانند طبق قانون اساسی ساخته و پرداختهء خود رهبر تراشی کنند برخلاف سنت دیرینهء حوزه های علمیهء مستقل شیعه و انتخاب طبیعی مرجع تقلید ،  در یک اقدام بی سابقه  طی اطلاعیه ای  به معرفی کسانی به عنوان مرجع تقلید پرداختند که ویژگی مشترک آنان با صادر کنندگان بیانیه ، فقط  همسوئی آنها  با سیاست های درحال اجرای این حضرات بود ( 4 )

سیاست غیر مردمی کردن حاکمیت و قوانین به همین جا پایان نیافت. پس از تحمیل نظریهء غیر قانونی و غیر منطقی نظارت استصوابی و اعمال آن بوسیلهء شورای انتصابی نگهبان که مجالس شورای اسلامی و خبرگان را به مجالسی فرمایشی تبدیل کرده است چند سالی است که «تئوری تازهء کشف ولی فقیه »مطرح شده است و قبل از اینکه حتی  برای حفظ ظاهر هم که  شده آنرا به قانون تبدیل کنند  در هر کجا که می خواهند مردم را بیش از پیش از حقوق خود محروم کرده، ازعرصه های عمومی و تصمیم گیری خارج سازند از الزامات این تئوری استفاده می نمایند. مثلا" ولی فقیه را فراقانونی معرفی کرده و دست اورا برای صدور« حکم حکومتی » باز میدانند ویا اعمال و رفتار وتصمیمات اورا مشمول نظارت  هیچ نهادی ندانسته و به اصطلاح او را مبسوط الید  می دانند  و با تکیه  به  قدرت تصمیم گیری بی حد و مرز او، تعریف حقوق شهروندی  و حد و مرز آن و میزان دخانت مردم در سرنوشتشان  نیز مشمول نظر و تشخیص شخص ولی فقیه خواهد شد.

البته نا گفته نماند طرح تئوری کشف ولی فقیه تا آنجا که فقط یک نظریه است و به قدرت سیاسی کاری نداشته باشند می تواند نظریه ای در کنار نظرات دیگر در بارهء ولی فقیه و مشخصات او مورد بحث و گفتگو قرار گیرد.

اما اخیرا" کسانی  یافت شده اند  که پژوهشگر و صاحب نظر نیستند  و این نظریات را نیز به عنوان یک تئوری و بمنظوربررسی های آکادمیک مطرح نمی کنند بلکه کسانی هستند که در نهاد های قانونی کشور مشغول خدمت هستند و متأسفانه همان نظریات را طوطی وار و با داشتن ضمانت اجرائی در عرصهء عمومی و بدون توجه به پیامد های مخرب آن مطرح می سازند و غیر مسؤلانه  نتیجه گیری  می کنند که ولی فقیه فراتر از قانون است و هیچ نهادی نمی تواند اورا انتخاب کند و یا او را عزل نماید که آقای مجتبي ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران یکی از آنان است .

« آقای مجتبي ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ( 5 ) ادعا کرد که"در نظام اسلامي، ولايت ومشروعيت ولي فقيه ازسوي خداوند ، پيامبر  و معصومين  است و اينگونه نيست كه مردم به ولي فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند."

جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسدارن عزل ولی فقیه از جانب مردم یا مجلس خبرگان رهبری را غیر ممکن دانست و گفت : "مردم زمينه اجرايي شدن ولايت فقيه را فراهم مي‌كنند و آنها با انتخاب فقهاي مجلس خبرگان رهبري، اين اقدام را انجام مي‌دهند واعضاي مجلس خبرگان نيز ولي فقيه را نصب نمي‌كنند بلكه ايشان را كشف مي‌كنند و اينگونه نيست كه آنها هر زمان كه بخواهند مي‌توانند ولي فقيه را عزل نمايند."

ذوالنور گفت " ولي فقيه بايد مبسوط اليد باشد تا نيازهاي جامعه را برطرف كند، اين حرف اشتباهي است كه مي‌گويند ولي فقيه بايد در چارچوب قانون مقيد عمل كند." ( 6 )

این سخنان تازگی ندارد.  آقای مشکینی رئیس قبلی مجلس خبرگان هم این نظر را داشت ولی کمتر به تبلیغ این نظریه می پرداخت. شاید دلیل عمل ایشان ، توجه به این امر مسلم بوده است که او رئیس مجلسی بوده است که بر اساس اصول مصرح در قانون اساسی ای تشکیل شده است که تئوری کشف ولی فقیه در آن جائی نداشته است. شاید او بخوبی به این امر واقف بوده است که تعیین خدای کوچکی در روی زمین که بر اساس کشف عده ای کوچک تر بخواهد صورت بگیرد نیاز مند طی مراحلی است که قانون اساسی  کنونی جمهوری اسلامی ایران آنها را پیش بینی نکرده است .

 اما کسی که صریح تر و در هر فرصتی این تئوری را دامن  زده و می زند آقای محمد تقی مصباح یزدی است. او اما تا جائی که به عنوان یک پژوهشگر به این نظریه باور داشته  باشد و  آنرا تبلیغ کند  هر چند که بخش وسیعی از مردم جامعهء ایران با آن مخالف باشند  ، این حق اوست که نظریه خود را تبلیغ کند . در صورتی که دربارهء آقای مصباح یزدی نیز واقعیت غیر ار این است  و ما رد پای ایشان را با توجه به الزامات « تئوری کشف ولی فقیه » در حوادث زیادی می بینیم  که منتهی به قتل ، محرومیت و ... شده است. با این وصف ایکاش که دیگران نیز از سپر امنیتی ، همچون سپر امنیتی مشابه ایشان بهره مند بودند و می توانستند تا نظریات مخالف خود را در بارهء اندیشه های آقای مصباح یزدی و پیامد های ناهنجار این نظریات را مطرح کنند و ایکاش که این سپر امنیتی  برای بعد ازابراز اندیشه های مخالف همچنان پابرجا باقی می ماند .اما متأسفانه اکنون که به هیچ وجه چنین نیست .

 منظورآقای ذوالنوراز ارائه ولی فقیهی که  فرا قانونی ، مبسوط الید ، فارغ از کنترل از هر نهادی است و نه کسی او را انتخاب و یا عزل می کند ، چیست ؟ پاسخ این سؤال را خود ایشان به روشنی میدهد.  او می گوید برای اینکه « نیاز های جامعه » را بر طرف کند. اما ایشان باید پاسخ دهد که اینهمه وزارتخانه ، سازمان ، کمیته ، انجمن ، سه قوهء جدا از یکدیگر ،دارای چه علت وجودی هستند؟  تازه ما در کنار هریک از این نهاد های رسمی  چند سازمان غیر رسمی آنرا نیز داریم.

برای مثال از آنجا که ایشان در یک نهاد مسلح  بکار اشتغال دارند که بر اساس قانون وظیفه اش دفاع از انقلاب است ، می توان سؤال کرد که در کنا ر سازمان سپاه و بسیج ، این لبایس شخصی ها چه صیغه ای هستند؟ که در همه جا حضور دارند ، می زنند ، می کشند ، به خانه ها و دفاتر و خوابگاه ها و وسائط نقلیه اشخاص حمله می کنند و به تعبیر دیگر مبسوط الید هستند ولی هیچ سازمان رسمی هم مسؤلیت آنها را بعهده نمی گیرد. این یک نمونه از سازمانهای موازی است که در کنار سازمانهای رسمی وجود دارد.حال چگونه است که اینهمه نمی توانند نیازهای جامعه را بر طرف نمایند و باید فردی فراتر از قوانین و خارج از کنترل و نظارت و مبسوط الید که به هیچ احد الناسی پاسخگو نباشد وجود داشته باشد تا نیاز های جامعه را بر طرف نماید.!!

سخنان آقای ذوالنور بیشتر به یک طنز تلخ شبیه است که همهء  طرفداران تفکر استبدادی چه از نوع  زمینی و چه آسمانی ، بنوعی استبداد مورد نظر خود را تئوریزه می کنند که تئوری « کشف ولی فقیه » با تمام ویژگی هایش ،جدید ترین آن در ام القراء اسلامی است و کیست که نداند که او نیز مانند همکاران دیگرش در صدد است تا استبداد دینی حاکم در ایران را توجیه نماید.

آقای مجتبی ذوالنور ، جانشین ولی فقیه در سپاه پاسداران  باید بخوبی توجه داشته باشد و پاسخ دهد که اگر قرار باشد یک فردی که در یک نهاد قانونی وبخصوص یک نها د مسلح نظریاتی را در بارهء ولایت فقیه که برخلاف نص صریح قانون اساسی است ، مطرح کرده و به آن رنگ قانونی و با ضمانت اجرائی قانونی بدهد اولا" چرا نباید برداشت های دیگری از مسألهء ولایت فقیه  همچون نظر مرحوم آیت الله شریعتمداری ملاک عمل قرار گیرد که دست ولی فقیه را از اموری که متصدی معینی دارد کوتاه می کند؟ ثانیا" آیا طرح غیر مسؤلانه چنین برداشت هائی از سوی مقامات مسؤل باعث ایجاد موجی در جامعه نخواهد شد که دیگر سنگی بر روی سنگ باقی نگذارد ؟ و آیا دیگرانی نیز یافت نمی شوند که دیگر اصول قانون اساسی را نیز بر اساس میل و میزان قدرت خود تفسیر و اجرا نمایند؟ چنانکه نمونهء  آنرا در جریان انتخابات  اخیر شاهد بودیم.

آقای ذوالنور و همفکران و هم سنگرانشان  باید بدانند ، تا هنگامی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران  تعیین رهبر  و عزل او را  صراحتا" و بدون نیاز به هیچگونه تفسیری ، فقط از طریق رأی  اکثریت اعضای مجلس خبرگان  دانسته است  هرگونه سخنی  بر خلاف آن و بدون تردید هر عملی بر اساس چنین نظریاتی در عرصهء عمومی که  بر خلاف نص قانون اساسی باشد یک عمل مجرمانه تلقی خواهد شد .

به نظر من کسی  و یا کسانی  که با تکیه بر مبانی دینی ، معتقد به تئوری کشف ولی فقیه باشند  می توانند  این باور را فقط و فقط در عرصه مسائل شخصی و خصوصی خود  بکار ببندند. اما آنچه را که امروزه  متأسفانه ما شاهد آن هستیم چنین نیست ( 7) و با کسانی مواجهیم که با اصرار  می خواهند افراد را که در رده های مختلف حاکمیت هستند وادار کنند که  چنین باورها ئی را در عرصه های عمومی بکار ببندند . این در حالی است که بکار بستن این تفکر در عرصه های عمومی چنانکه در بالا ذکر گردید عملی بر خلاف نص صریح قانون اساسی ، غیر قانونی و مجرمانه است و قابل تعقیب جزائی  می باشد.

آثار تفکر افرادی مانند آقای ذوالنور درعرصه های عمومی  را بخصوص در جریا ن انتخابات دهمین دورهء ریاست جمهوری چنانکه قبلا" اشاره شد، بخوبی میتوان دید و همچنین میتوان خسارات ناشی از این تفکر را برای ملت و کشور مورد ارزیابی قرار داد.

 آقای ذوالنور و دیگرانی که  در نهاد های رسمی و قانونی این کشور  قرار دارند اگر بخواهند اتفاقاتی که پس از انتخابات دهمین دورهء ریاست جمهوری در ایران به وقوع پیوسته است ، بخوبی ریشه یابی کنند  متوجه خواهند شد که  حضور غالب تفکر "تئوری کشف ولی فقیه"  در اندیشهء کسانی که مسؤلیت هائی را در مراحل قبل و حین انجام انتخابات و اعلام نتایج آن را  بر عهده داشتند باعث گردید که در راستای  تحقق خواسته و جلب رضایت  آقای خامنه ای  که به زعم حضرات ، جانشین خدا بر روی زمین  است دست به تقلبی بزرگ و تجاوزی  نا بخشودنی به حقوق ملتی بزنند که می خواهد با عزت و افتخار در سرنوشت خود دخالت داشته باشد .

این آقایانی  که با بی تابی در پی کشف و در آوردن  چشم فتنه هستند تردید نکنند که چشم فتنه را  باید در میان همان کسانی جستجو کنند که با باور به « تئوری کشف ولی فقیه » برای تصمیم ملت ارزشی قائل نبوده و در مراحل مختلف انتخابات  دهمین دورهء ریاست جمهوری  مسؤلیت داشته اند و ملت را به اعتراض و تظلم خواهی  در بارهء رأیی که به صندوق ها ریخته اند وادار نموده اند . و اگر آقایان علاقمند باشند که خود را از چشم و یا چشم های فتنه دیگری در آینده نجات دهند راه آن لشگر کشی در خیابان ها بر علیه مردم بی دفاع  نیست بلکه اجرای کامل همین قانون اساسی موجود و بدون تفسیر های تحمیلی و نقض کنندهء اصول آن ، به عنوان تنها میثاق موجود  میان ملت و حاکمیت  است  و بس  که با قدرت جلو کسانی که قصد دست اندازی به قانون  و حقوق ملت  و امنیت آنان را دشته باشند  خواهد گرفت .

پا نویس :
1 – نویسنده شخصأ در جریان این امر قرار داشته است.
2-  « آقای بازرگان چرا با برژينسکی ملاقات کرديد» ؟
 http://www.ois-iran.com/ois-iran-1117-dr.bayatzadeh-darbarahe_namahe_montashernashodehe_mohandes_bazergan.htm
3 - جامعه مدرسین در پی انتخاب مراجع جدید

http://www.rahesabz.net/story/4170/

4 –  مأخذ شمارهء 3

5 - ذوالنور ادعا کرد؛ ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسي نيز نمي‌گنجد

http://www.emruznews.com/ShowItem.aspx?ID=25751&p=1

6 –  مأخذ شماره 5

7 -  در زمان غيبت امام زمان بايد همواره ولي فقيه از كارها و اعمال ما رضايت داشته باشند

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8809020062

جنبش های مدنی و حق راهپیمایی

Posted:

جنبش های مدنی و حق راهپیمایی

سید محمدرضا فقیهی -

 

نمی توان این واقعیت را کتمان نمود که با انسداد راهها و مکانیسم های اعلام اعتراض کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری از جمله توقیف روزنامه های کلمه سبز ، اعتماد ملی و یاس نو و پلمپ دفاترحزب مشارکت و حزب اعتماد ملی و دفتر کار دبیر کل  حزب اعتماد ملی و سلب امکان گفتگوی مستقیم و بی واسطه آقایان موسوی و کروبی با مردم و حامیان خود از طریق رادیو و تلویزیون توسط متولیان اداره سازمان صدا و سیما ، برگزاری راهپیمائی ها و تجمعات اعتراضی توسط کاندیداهای مذکور و حامیانشان به روشی مألوف تبدیل شده است . با توجه به اینکه هرگاه زمزمه برگزاری راهپیمائی یا تجمع از سوی کاندیداهای مذکور و طرفدارانشان به گوش میرسد مسئولان وزارت کشور ، استانداری تهران و نیروی انتظامی در واکنش به آن ، شرط برگزاری راهپیمائی و تجمع را اخذ مجوز از وزارت کشور عنوان می کنند و عملاً نیز چند نوبت درخواست های آقایان موسوی و کروبی ازوزارت کشور برای برگزاری راهپیمائی با پاسخ منفی آن وزارت مواجه شده و از سوئی دستگاه قضائی به اعتبار شرکت جمعی از دستگیر شدگان برهه زمانی متعاقب برگزاری انتخابات اخیر ریاست جمهوری در راهپیمائی های مختلف ، به اشتباه اتهاماتی نظیر : تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در راهپیمائی ها و تجمعات غیر قانونی ، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرائمی بر ضد امنیت کشور و اخلال در نظم و آسایش عمومی را به متهمان موصوف منتسب و حکم بر محکومیت آنان صادر کرده و نظر به اینکه در سالیان اخیر راهپیمایی ها و حرکات اعتراضی جنبش های مدنی مانند: جنبش ملی آذربایجان(خصوصاَ در اعتراض گسترده ی سال ١٣٨٥ به درج کاریکاتور موهن در روزنامه ی ایران) ،  جنبش دانشجویی،جنبش زنان،جنبش های صنفی و کارگری و... محتاج مجوز دولت شناخته شده وراهپیمایی کنندگان با اتهامات مختلف مواجه گردیده و محکوم شده اند، صاحب این قلم بر آن شد تا در این نوشتار به تحلیل مبانی حقوقی برگزاری راهپیمائی ها و تجمعات مسالمت آمیز پرداخته و به این سئوال مهم پاسخ دهد که آیا اساساً برگزاری راهپیمائی و تجمع محتاج مجوز و موافقت وزارت کشور است یا خیر ؟

با عنایت به اینکه تحلیل حقوقی موضوع برگزاری راهپیمائی ها و تجمعات و تشخیص آزادی یا ممنوعیت آن بدون امعان نظر در قوانین و مقررات ناظر به مورد ممکن و میسور نیست ذیلاً به تشریح و بررسی  قوانین و مقررات مربوط می پردازیم :


اول – قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، اصلی که بطور صریح بر آزادی راهپیمائی ها و تشکیل اجتماعات اشاره دارد اصل ۲۷ قانون مرقوم است . این اصل مقرر داشته : «تشکیل اجتماعات و راهپیمائی ها بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.» اما نمی توان و نباید از دیگر اصول قانون اساسی که آزادی برگزاری راهپیمائی ها و تجمعات از آن ها قابل فهم و استنتاج است غفلت و صرفنظر نمود . سایر اصولی که بطور ضمنی و تلویحی بر آزادی راهپیمائی و تجمعات بعنوان حقوق اساسی آحاد ملت ایران صحه نهاده و آن حقوق را تضمین و حتی آن را با وضع قوانین مخل قابل سلب ندانسته اند عبارتند از :

۱- بند ششم اصل دوم قانون اساسی : این بند ، جمهوری اسلامی ایران را نظامی بر پایه ایمان به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا دانسته است . تردیدی نیست که انسان آزاد و صاحب کرامت و ارزش ، به اقتضای همین صفات ذاتی باید بتواند خواست ها و مطالبات خود را به نظام جمهوری اسلامی ایران بعنوان حکومت مستقر و ارکان و اجزای آن منعکس و به تصمیمات و اقداماتی که حقوق و آزادی های وی را نقض نموده اعتراض نماید و یکی از وسایل و روش های طرح مطالبات و بیان اعتراضات ، برگزاری راهپیمائی و تشکیل اجتماعات است . بنابراین قبول ارزش ها و کرامات ذاتی شهروندان از سوی حکومت و اعلام ابتنای نظام بر آن کرامات در قانون اساسی ، ملازمه با این دارد که حقوق و آزادی های این شهروندان که منبعث و متأثر از کرامات آنان است محترم شمرده شود.

۲-بند هفتم اصل سوم قانون اساسی : وفق این بند ، دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده تا برای نیل به اهداف مصرح در اصل دوم (منجمله حفظ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت وی در برابر خدا) ، همه امکانات خود را برای تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی شهروندان در حدود قانون به کار برد . اینکه دولت مکلف و نه مخیر به تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی شهروندان شده حکایت از آن دارد که اگر واضعین قانون اساسی دولت را مخیر به تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی شهروندان می نمودند محتمل بود این نهاد به بهانه های متنوع و گوناگون ، نه تنها به تأمین آزادی های موصوف نپردازد بلکه در مقام سلب یا تحدید آن آزادی ها بر آید . مضافاً اینکه مخیر ساختن دولت به تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی شهروندان ، نیل به اهداف اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران که در اصل دوم منعکس است به ویژه حفظ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی وی را با تردید جدی مواجه می ساخت . بر این اساس دولت موظف است امکان برگزاری راهپیمائی و شکل گیری تجمعات را بعنوان یکی از مصادیق بارز حقوق و آزادی های سیاسی در دنیای امروز برای شهروندان فراهم سازد و البته انجام این وظیفه در حدود قانون خواهد بود لکن نخستین قانونی که چنین حقی را به رسمیت شناخته قانون اساسی بعنوان میثاق ملی است و تعطیل چنین میثاقی به بهانه اجرای قوانین عادی با اصول حقوقی و موازین قانونی سازگاری و انطباق ندارد .

۳- اصل ۹ قانون اساسی : این اصل مقرر داشته : «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است . هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند .»

واضعین قانون اساسی را برای تصویب چنین اصلی حقاً باید ستود چرا که صرفنظر از مطلوبیت چیدمان کلمات بکار رفته در این اصل از حیث ادبی و نگارشی ، مفاهیم مورد نظر و توجه خبرگان ملت به خوبی تبیین شده بنحوی که اصل ، تاب تفسیر یا تفاسیر خلاف را ندارد . نکاتی که از توجه به این اصل مستفاد می شود از اینقرارند : اولاً- مولفه هایی همچون آزادی، استقلال ، وحدت و تمامیت ارضی غیر قابل تفکیک دانسته شده اند بدین معنا که هر چند هر یک از این مولفه ها به تنهائی واجد مفهوم ، ارزش و اعتبار مستقل می باشند لکن در نظام جمهوری اسلامی ایران ، تمامی آن مفاهیم در کنار هم و بطور توأمان موضوعیت دارند و هرگاه یکی از آن مولفه ها منجمله آزادی را از بقیه آنها جدا کنیم حاکمیت ، معنا و مفهوم و اعتبار واقعی خود را از کف خواهد داد . ثانیاً-  آزادی به عنوان یک حق یا ارزش حتی از استقلال و تمامیت ارضی کشور نیز مرتبتی والاتر دارد و گرنه این واژه مقدس ابتدای عبارت ذکر نمیشد . ثالثاً – حفظ آزادی ، استقلال ، وحدت و تمامیت ارضی هم بر عهده دولت است و هم ملت لکن وظایف دولت در این فقره خطیر تر و سنگین تر است چرا که دولت بر امور کلان و خرد کشور تصدی دارد ، بر ثروت ها و منابع و امکانات کشورمسلط است ، قوای نظامی ، انتظامی و امنیتی را در اختیار دارد و حفاظت از آب و خاک و فضای این سرزمین بر عهده وی می باشد . دولت هرگاه حقوق و منافع مردم را در تضاد با حاکمیت ، اختیارات و منافع خویش پندارد با توسل به قوه قهریه ، حقوق شهروندان را نادیده انگاشته و نظر خود را به آنان تحمیل می کند. از همین رو است که حفظ مولفه های فوق در وهله نخست بر عهده دولت نهاده شده نه مردم . رابعاً عنوان شده که هیچ فرد ، گروه یا مقامی حق ندارد با مستمسک قراردادن آزادی و استفاده از آن ، استقلال سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و نظامی و نیز تمامیت ارضی ایران را مخدوش کند . از منطوق یا متن این فراز از اصل مورد اشاره به وضوح می توان دریافت که آزادی نباید استقلال و تمامیت ارضی کشور را مخدوش سازد و نمی توان با تفسیر موسع این اصل مدعی شد که اگر آزادی فی المثل با نظم و امنیت اصطکاک یا تعارضی داشت باید سلب شود . البته اشتباه نشود غرض نگارنده این نیست که می توان به اعتبار آزادی های مصرح در قانون اساسی دست به اقدامات مجرمانه زده و امنیت کشور را زائل ساخت . خیر ، این مورد پذیرش هیچ شهروند قانونمدار ، منطقی و منصفی نیست . خامساً عنوان شده که هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند . این بدان معناست که آزادی های مشروع شهروندان از چنان جایگاه ، منزلت و اعتباری برخوردار است که حتی قوای مقننه و مجریه که قانوناً اختیار وضع قوانین و آئین نامه ها و دستور العمل های اجرایی را دارند حق وضع و تصویب قوانین و مقررات ناقض و مغایر آن آزادی ها را حتی به اعتبار مصالحی نظیر حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور ندارند .

بنابراین تردیدی نیست هرگاه قانونی مغایر آزادی برگزاری راهپیمائی ها و تجمعات شهروندان بعنوان دو مصداق ازمصادیق آزادی های مشروع آحاد ملت از تصویب مجلس بگذرد و  یا آئین نامه ای از سوی دولت به منظور سلب یا تحدید آن آزادی ها وضع گردد حتی اگر مبنا و دلیل واقعی وضع آن قانون یا آئین نامه حفظ و استحکام مصالح عالیه مملکت از جمله : استقلال ، تمامیت ارضی ، امنیت و از این قبیل باشد ، مقرره وضع شده مخالف نص صریح قانون اساسی محسوب و آزادی های به رسمیت شناخته شده در میثاق ملی به قوت و اعتبار خود باقی خواهد بود .

۴- اصل ۲۰ قانون اساسی : این اصل همه افراد ملت را یکسان در حمایت قانون قرار داده و تأکید نموده که آحاد ملت از همه حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند . در ارتباط با این اصل ذکر دو نکته را حائز ضرورت میدانم:

نخست : اینکه مطابق اصل یاد شده تمامی شهروندان بطور یکسان و بدون تبعیض در پناه و تحت حمایت قانون قرار داده شده اند ، بدین معناست که اگر فی المثل گروهی از مردم در اعتراض به عملکرد یک دولت خارجی دست به راهپیمائی یا تجمع زده و گروهی دیگر در اعتراض به رفتار دولت خارجی دیگر اقدام به تظاهرات نمودند حکومت و قوای نظامی ، انتظامی و امنیتی اش به یک چشم به هر دو گروه نگریسته و چتر حمایتی خویش را بر هر دو گروه بگسترانند . اینگونه نباشد که گروههای وابسته به حکومت آزادانه در مقابل هر سفارتخانه ، کنسولگری و امثال ذلک تجمع کرده و یا در مسیرهای دلخواه به راهپیمائی و تظاهرات بپردازند اما منتقدین و معترضان به حکومت یا دولت از برگزاری راهپیمائی و تجمع منع شده و مورد تعرض واقع شوند . بعبارت ساده اگر تجمع و راهپیمائی صرفنظر از اصل ۲۷ قانون اساسی ، محتاج اخذ مجوز است وجاهتی ندارد دگراندیشان و دگرباشان را ملزم به اخذ مجوز از وزارت کشور کرد و بالعکس حامیان بی چون و چرای حاکمیت را مستغنی از دریافت مجوز دانست .

دوم : اینکه قانونگذار به صراحت اعلام داشته که تمامی مردم از جمیع حقوق انسانی ، سیاسی و... با رعایت موازین اسلام برخوردار می باشند واضح است که آزادی برگزاری راهپیمائی و تجمع در زمره حقوق سیاسی شهروندان در نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد و اجرای آن حقوق نه تنها خلل و خدشه ای به موازین اسلام وارد نمی کند بلکه خود از روشهای امر به معروف و نهی از منکر به حساب می آید.

۵- اصل ۲۲ قانون اساسی : این اصل حیثیت ، جان ، مسکن ، شغل و حقوق اشخاص را مصون از تعرض دانسته مگر در مواردی که قانون چنین تعرضی را تجویز کرده باشد . از آنجا که برگزاری راهپیمائی و تجمع بعنوان حقوق سیاسی شهروندان در فصل (حقوق ملت) قانون اساسی پیش بینی و به رسمیت شناخته شده ، تعرض به آن ممکن نیست مگر به حکم  قانون اما سئوال اینست که کدام قانون و تحت چه شرایطی امکان تعرض به آن حقوق را می دهد ؟ به ضرس قاطع می توان گفت منحصراً محدودیت ها و قیود مذکور در اصل ۲۷ قانون اساسی یعنی (عدم حمل سلاح) و (عدم اخلال به مبانی اسلام) در خصوص حق برگزاری راهپیمائی و تجمع قابلیت پذیرش دارد و تحدید یا سلب حقوق فوق با قوانین موضوعه عادی و تحت شرایطی فراتر از دو شرط پیش گفته فاقد وجاهت و اعتبار است .

دوم – قانون فعالیت احزاب ؛ جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده و آئین نامه اجرائی آن :

تنها قانون موضوعه عادی که در آن به موضوع برگزاری راهپیمائی و تشکیل اجتماعات اشاره گردیده قانون فعالیت احزاب ، جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده مصوب ۷ شهریوز ۱۳۶۰ است .

در تبصره ۲ماده ۶ این قانون مقرر گردیده : «برگزاری راهپیمائی ها با اطلاع وزارت کشور بدون حمل سلاح در صورتی که به تشخیص کمیسیون ماده ۱۰ مخل به مبانی اسلام نباشد و نیز تشکیل اجتماعات در میادین و پارک های عمومی با کسب مجوز از وزارت کشور آزاد است.»

 در همین راستا ماده ۳۰ آئین نامه اجرائی قانون فعالیت احزاب ، جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی مصوب۳۰خرداد۱۳۶۱ تصریح به این مطلب داشته که درخواست برگزاری راهپیمائی و اجتماعات باید یک هفته قبل از انجام راهپیمائی کتباً و حضوراً توسط نماینده رسمی گروه به وزارت کشور تسلیم گردد و ماده ۳۱ همان آئین نامه تکلیف کرده که گروه برای انجام راهپیمائی یا تشکیل اجتماعات باید تعهدی مبنی بر عدم حمل سلاح و عدم اخلال نسبت به مبانی اسلام و امنیت به وزارت کشور بدهد .

تسری یا شمول تبصره ۲ ماده ۶ قانون فوق به شهروندان و حتی احزاب و گروههای سیاسی با ملاحظات و تأملات ذیل روبرو می باشد :

۱- قانون و آئین نامه مورد اشاره منحصراًناظر به احزاب و جمعیت های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده است و نمی توان شهروندان بعنوان اشخاص حقیقی را تحت شمول آن مقررات دانست . بعبارت دیگر غرض قانونگذار از وضع قانون مورد بحث مقید ساختن احزاب و جمعیت های سیاسی و صنفی به قیود و شرایط منعکس در مقررات موصوف و در واقع کنترل فعالیت های آنان و نظارت بر آن فعالیت ها از جمله برگزاری راهپیمائی ها ، میتینگ ها و اجتماعات حزبی و تشکیلاتی بوده و اگر مقصود تحت شمول قراردادن آحاد مردم بود در آن مقررات مورد تصریح واقع می شد .

۲- با وصف آن که قانون و آئین نامه مورد نظر به احزاب و جمعیت های سیاسی و صنفی تسری دارد نه شهروندان لکن از این جهت که قانون عادی اطلاق اصل قانون اساسی را مقید ساخته و برگزاری راهپیمائی و تشکیل اجتماعات را منوط و مشروط به اخذ مجوز از وزارت کشور نموده ، قانون و آئین نامه مذکور ناقض حقوق مصرح در اصل ۲۷ قانون اساسی محسوب است و مآلاً در این رابطه  اعتباری ندارد . البته در این فقره تفاوتی میان احزاب و شهروندان هم نیست و اصل ۲۷ میان مردم و گروه های سیاسی و صنفی تفکیکی قائل نشده و حق برگزاری راهپیمائی و تجمع را برای عموم آزاد و ثابت دانسته است .

۳-در اصل ۲۷ قانون اساسی مقرر نشده که تشخیص اخلال یا عدم اخلال به مبانی اسلام به ترتیبی خواهد بود که قانون عادی معین می کند با این وجود تبصره ۲ ماده ۶ قانون اخیرالذکر تشخیص موضوع عدم اخلال به مبانی اسلام را بر عهده کمیسیون ماده ۱۰ نهاده و طبیعتاً چنانچه کمیسیون موصوف برگزاری راهپیمائی را مخل به مبانی اسلام بداند وزارت کشور مجوز برگزاری راهپیمائی و تجمع را صادر نخواهد کرد . به تعبیر دیگر در شرایطی که واضعین قانون اساسی صرفاًعدم اخلال به مبانی اسلام را به عنوان یکی از دو شرط برگزاری آزادانه راهپیمائی در اصل ۲۷ پیش بینی و با احترام گذاردن به شعور و آگاهی مردم ، تشخیص این موضوع را بر عهده شهروندان نهاده اند ، قوه مقننه بر خلاف منطوق و مفهوم اصل ۲۷ ، با وضع قانون عادی این اختیار را به وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ داده تا پیش از برگزاری راهپیمائی و تجمع از سوی گروههای سیاسی و صنفی ، اعلام نظر کنند که راهپیمائی و تجمع مخل به مبانی اسلام است یا خیر . لذا از آنجا که در اصل ۲۷ قانون اساسی تفکیکی میان مردم و احزاب و جمعیت های سیاسی و صنفی بعمل نیامده و تمامی آنها بدون استثنا از حقوق مورد اشاره در این اصل برخوردارند ، اینکه تشخیص اخلال یا عدم اخلال راهپیمائی و تجمع به مبانی اسلام در قانون عادی فوق به عهده وزارت کشور گذاشته شده قیدی جدید و مازاد بر قیود مصرح در اصل ۲۷ محسوب و برقراری چنین قیدی از این جهت که حق شهروندان و احزاب به برگزاری راهپیمائی و تجمع را بطور غیر قانونی محدود و دست دولت را برای سلب حقوق مذکور بازگذارده ، فاقد وجاهت و اعتبار حقوقی و قانونی است .

۴- در اصل ۲۷ قانون اساسی شرطی مبنی بر اینکه راهپیمائی و تجمع کنندگان باید از قبل ، تعهد به عدم حمل سلاح و عدم اخلال نسبت به مبانی اسلام بسپارند پیش بینی نشده از این رو تصویب ماده ۳۱ آئین نامه اجرائی قانون مورد بحث که گروه را موظف به تسلیم تعهد  به وزارت کشور دائر بر عدم حمل سلاح و عدم اخلال نسبت به مبانی اسلام نموده خروج از چارچوب اصل ۲۷ محسوب و از باب مغایرت با اصل مزبور و نقض حقوق مصرحه در آن اصل حجیت و اعتباری ندارد .

۵- اینکه در ماده ۳۱ آئین نامه اخیر الذکر عنوان شده که گروه باید تعهد دائر بر عدم اخلال نسبت به امنیت به وزارت کشور بدهد نیز شرط جدید و مازادی است که حتی در اصل ۲۷ به آن تصریح نگردیده است . با توجه به اینکه موضوع امنیت و اخلال یا عدم اخلال در آن همواره امری تفسیر بردار و سلیقه ای بوده و دولت ها این امکان را دارند تا به دلخواه خود و بنا به  مصالح مورد نظرشان ، راهپیمائی یا تجمع حتی مسالمت آمیز را مخل به امنیت قلمداد کنند ، مشروط و معلق نمودن برگزاری راهپیمائی ها و تجمعات به سپردن تعهد مبنی بر عدم اخلال نسبت به امنیت خروج از چارچوب اصل مورد نظر محسوب و مآلاً نمی توان  اعتباری بر آن متصور شد .

سوم – میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی :

میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دو موضع به آزادی تشکیل اجتماعات مسالمت آمیز بعنوان یک حق اشاره داشته است .

۱- در بند یک ماده ۹ عنوان شده که هر کس حق آزادی و امنیت شخصی دارد و از هیچکس نمیتوان سلب آزادی کرد مگر به جهات مقرر در قانون . حق آزادی ، حق تشکیل اجتماعات مسالمت آمیز را هم در بر می گیرد و اینکه گفته شده از هیچ کس نمی توان سلب آزادی کرد مگر به جهات مقرر در قانون ، نمی توان با تمسک به تبصره ۲ ماده ۶ قانون فعالیت احزاب و... آزادی تشکیل اجتماعات را سلب کرد چرا که مقدم بر این قانون عادی ، اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که در آن دو جهت یا شرط عدم حمل سلاح و عدم اخلال به مبانی اسلام بعنوان تنها شروط برگزاری راهپیمائی و اجتماعات معرفی شده و بنا به تقدم قانون اساسی بر قوانین عادی ، منحصراً اگر دو شرط اخیر تحقق یابد آزادی راهپیمائی و تجمع قابل سلب خواهد بود ولاغیر .

۲-ماده ۲۱ میثاق نیز تصریح داشته : «حق تشکیل اجتماعات مسالمت آمیز به رسمیت شناخته می شود . اعمال این حق تابع هیچگونه محدودیت نمی تواند باشد جز آنچه بر طبق قانون مقرر شده و در یک جامعه دمکراتیک به مصلحت امنیت ملی یا ایمنی عمومی یا نظم عمومی یا برای حمایت از سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادی های دیگران ضرورت داشته باشد .»

در این ماده نیز تدوین کنندگان میثاق ضمن به رسمیت شناختن حق تشکیل اجتماعات مسالمت آمیز ، اعلام داشته اند که اعمال حق مذکور تابع هیچ محدودیتی نیست جز محدودیت های مقرره در قانون . محدودیت ها هم در چارچوب مصالحی نظیر : امنیت ملی ، ایمنی عمومی ، نظم عمومی ، حمایت از سلامت یا اخلاق عمومی و حمایت از حقوق و آزادی های دیگران آن هم در قالب یک جامعه دمکراتیک توجیه شده اند . بر این اساس اگر بپذیریم ایران کشوری دمکراتیک است ، قانونگذار ایرانی نمی تواند و حق ندارد در وضع قوانین ناظر به تشکیل اجتماعات ، امنیت ملی و نظم عمومی را بعنوان مصالح عالی مد نظر قرار داده و حمایت از حقوق و آزادی های شهروندان را به پای نظم و امنیت ملی قربانی کند . مضافاً اینکه محدودیتها در وهله نخست در کادر و چارچوب اصل ۲۷ قانون اساسی قابل پذیرش است نه قانون عادی مغایر آن اصل .

حال با لحاظ اینکه دولت ایران در سال ۱۳۵۴ خورشیدی میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی را پذیرفته و الحاق خود به آن را اعلام و مجلس قانونگذاری ایران نیز در همان سال میثاق  مورد نظررا از تصویب گذرانده ، این میثاق بنا به ماده ۹ قانون مدنی که مقرر داشته : «مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است» بسان قوانین داخلی ایران می باشد . با این تفاوت که اعتبار چنین عهد نامه یا میثاقی در روابط بین المللی ، بیش از قانون داخلی است و چنین اسنادی اختیار دولت ها در وضع قانون معارض با آن را محدود می کند . [همچنان که قانون اساسی یک کشور بر قوانین عادی آن حکومت دارد و در صورت اختلاف باید مقدم شمرده شود تعهدات بین المللی نیز در برابر تعهدات ملی چنین موقعیتی را دارد . یعنی هیچ دولتی نمی تواند به استناد قوانین ملی خود از زیر بار تعهدات بین المللی که به گردن گرفته است شانه خالی کند .] *

لذا از این جهت که تبصره ۲ ماده ۶ قانون فعالیت احزاب و... و مواد ۳۰ و ۳۱ آئین نامه اجرائی آن قانون ناقض حق و آزادی تشکیل اجتماعات بعنوان حق به رسمیت شناخته شده در میثاق بین المللی موصوف در قامت یک سند لازم الاجراء  است ، اعتباری در برابر آن میثاق ندارند .

بنا به مجموع ملاحظات فوق التشریح حتی اگر احزاب و گروههای سیاسی و صنفی را بنا به قانون فعالیت احزاب ، جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده مصوب ۷/۶/۱۳۶۰ملزم به تسلیم تقاضای کتبی برای برگزاری راهپیمائی و تجمعات به وزارت کشور و نیز سپردن تعهد به آن وزارت دائر بر عدم حمل سلاح و عدم اخلال به مبانی اسلام بدانیم که حسب توضیحات سابق الذکر ، نگارنده چنین الزامی را بنا به حکومت اصل ۲۷ قانون اساسی و شمول آن نسبت به احزاب و گروه های سیاسی اصولی و قانونی نمی داند ،جنبش های مدنی و شهروندان برای برگزاری راهپیمائی و تجمع آزادند و الزامی به اخذ مجوز از دولت یا نماینده وی ندارند  و صرفاً مجاز به حمل سلاح و اخلال به مبانی اسلام نیستند . احراز تحقق یا عدم تحقق دو شرط منعکس دراصل ۲۷ نیز با دولت و وزارت کشور نیست و مادامی که راهپیمائی و تجمعی برگزار نگردد حمل یا عدم حمل سلاح و اخلال یا عدم اخلال به مبانی اسلام قابل تشخیص نخواهد بود . ازطرفی مبانی اسلام نیز هر چند احصاء و مشخص نگردیده اما ناظر به اصول پنجگانه دین است که غالب تجمعات و راهپیمائی های مسالمت آمیزی که تاکنون بوسیله طرفداران جنبش راه سبز امید برگزار گردیده علاوه بر آنکه توام با حمل سلاح نبوده به واقع خلل و خدشه ای هم به مبانی دین اسلام وارد نساخته است .

* پی نوشت: کتاب (در خانه اگر کس است) تألیف : محمد علی موحد ، نشر کارنامه ، چاپ دوم ، صفحه ۷۷
* وکیل پایه یک دادگستری

محسن مخلباف،جایزه خود را به آیت الله منتظری و جنبش مردمی ایران هدیه کرد

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):محسن مخلباف ، کارگردان ایرانی برنده جایزه " آزادی برای آفرینش " انگلیس ، روز چهارشنبه جایزه دریافتی خود را به رهبر روحانی مخالف ، آیت الله منتظری و جنبش مردمی مخالف ، هدیه کرد.

محسن مخلباف گارگردان 52 ساله فیلم "قندهار" در سال 2001 بوده است ، فیلمی که تحسین بین المللی را برانگیخت .او همچنین یکی از رهبران مخالف خارج از ایران و طرفدار رهبر جنبش مردمی ایران میرحسین موسوی است که پنج سال پیش ایران را ترک کرد.

مخملباف می گوید ، مردم من در ایران برای پس گرفتن رای خود ، مورد شکنجه ، تجاوز و زندان قرار می گیرند و کشته می شوند و ما هنرمندان با استفاده ازین جوایز باید مانند نوری بر این تاریکی بتابیم.

مخملباف به رویترز گفت که آیت الله منتظری رهبر کلیدی جنبش سبز است،روحانی که سالهاست تحت بازداشت خانگی قرار دارد و من جایزه خود را به وی به عنوان کسی که به مبارزه با فاشیسم حکومتی برخاسته است تقدیم می کنم .

علی رغم مواقفت مقامات قضایی ؛ فریبا پژوه همچنان دربند است

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس) : علی رغم موافقت دادستان تهران برای تبدیل قرار بازداشت فریبا پژوه و آزادی او اما این روزنامه نگار همچنان در بند است.


یک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار سایت جرس با اعلام این خبر گفت: خانواده فریبا پژوه پس از سه ماه پیگیری و ملاقات با دادستان تهران، بالاخره این روزنامه نگار روز 28 آبان به داد سرای انقلاب فرستاده شد. روز سه شنبه 5 آذر هم فریبا را به دادسرا منتقل و آخرین باز پرسی را از سر گذراند که در طی این جلسه هم مانند 3 ماه پیش تنها اتهام تبلیغ علیه نظام به او تفهیم شد.


این فرد که نخواست نامش ذکر شود در ادامه با بیان اینکه " نظر باز پرس هم بر آزادی فریبا پژوه با تبدیل قرار بازداشت بود" اظهار داشت:از آنجا که خانواده خانم پژوه ملاقاتهای متعددی که با معاون دادستان خانم اسدی داشتند و این مقام قضایی تاکید داشت که نظر دادستان نیز آزادی خانم پژوه است مشخص نیست که چرا این امرتاکنون محقق نشده است.


وی افزود: خانواده خانم پژوه سه شنبه آخر وقت از مقامات قضایی درخواست کردند تا به مناسبت عید قربان دستور تبدیل قرار بازداشت را صادر کنند ولی مقامات دادستانی گفتند که روز چهار شنبه خانم پژوه آزاد خواهد شد که این امر محقق نشد. و امروز این سئوال وجود دارد که از اینکه یک روزنامه نگار جوان و خانواده اش در فشار روانی باشند چه چیزی حاصل خواهد شد؟
 

تغییر علوم انسانی  در دانشگاه ها به حدادعادل سپرده شد

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):تغییر علوم انسانی در دانشگاه ها که پس از تاکید شهریور ماه آیت الله خامنه ای در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته بود به غلامعلی حدادعادل سپرده شد.

شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه  موضوع انتخاب"ریاست شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی" را مورد بررسی قرار داد و انگونه که خبرگزاری مهر گزارش داده غلامعلی حداد عادل را به عنوان رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی انتخاب کرد.

این شورا اعلام کرد که" با هدف ایجاد تحول در علوم انسانی و طراحی، سازماندهی، ‌برنامه ‌ریزی، مدیریت و هدایت تحول علوم انسانی در دانشگاهها بنا به پیشنهاد کمیسیون تحول علوم انسانی دبیرخانه شورای عالی آیین نامه تشکیل شورای تخصصی تحول و ارتقا علوم انسانی" را نیز تصویب کرده است.

ترخیص موقت بهزاد نبوی از بیمارستان

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):بهزاد نبوی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب، پیش از ظهر جمعه به طور موقت از بیمارستان ترخیص شد و پس از پنج ماه و نیم، به منزل خود رفت.او قرار است  روز دوشنبه برای ادامه سیر درمان خود به بیمارستان باز گردد.
نبوی که بامداد روز 26 خردادماه بازداشت شده بود و دو ماه اخیر را به دلیل بیماری و انجام عمل جراحی، دوران بازداشت خود را در بیمارستان می گذراند، شامگاه چهارشنبه و پس از ابلاغ حکم بدوی شش سال حبس، با تودیع وثیقه 800 میلیون تومانی برای مدت 10 روز از بازداشت مرخص شد.
چریک پیر اصلاحات چهارشنبه شب، در برابر درخواست دادن تعهد نسبت به عدم فعالیت سیاسی، در برابر آزادی از حبس، امتناع کرده بود.

کامران دانشجو: باید بر اساتید دانشگاهی نظارت شود

Posted:



اظهارات سیاسی و امنیتی وزیر علوم -

شبکه جنبش راه سبز (جرس): کامران دانشجو وزیر علوم محمود احمدی نژاد گفت:" باید بر اساتید دانشگاهی نظارت شود."

 کامران دانشجو طی اظهاراتی که خبرگزاری رسمی دولت ایرنا آن را منتشر کرده است، روز پنجشنبه در اختتامیه همایش ملی شکوه هجرت در اردوگاه شهید باهنر افزود:" آنان باید بر اساس جهان بینی اسلامی و منافع نظام سخن گویند."

وی با این ادعا که " امروز عده ای می خواهند دانشگاه ها را با دیدگاه غربی ها جلو ببرند"، گفت:" این عده می خواهند دانشگاه ها بر مبنای آزادی،لاابالی گری و هرج و مرج پیش رود."

وزیر علوم تحقیقات و فناوری اظهار داشت:" آنان بیان کردند دانشجو به دلیل آنکه قشر فرهیخته جامعه است هر کاری کرد نباید برخوردی صورت گیرد.آنان می گویند در مقابل باج خواهی و زورگویی عملی انجام ندهیم. جامعه دانشگاهی ما ارزش مدار است که اخلاق را در کنار علم می خواهد و این حرکات را بر نمی تابد."

وی افزود: "دشمنان بدانند که دانشجویان لاابالی گری های ترویجی آنان را قبول نخواهند کرد و دانشگاه ارزش مدار می ماند و این حق دانشجوی ایرانی است."

وی با بیان اینکه" اگر به تاریخ نگاهی بیاندازیم، تاریخ طوری پیش می رود که در انتها به عده ای آفرین می گوییم و عده ای دیگر را نفرین می کنیم.عده ای شبیه یابی و عده ای شبیه سازی می کنند" با اشاره به اینکه این دو مقوله با یکدیگر تفاوت عمده ای دارد، گفت:" در شبیه یابی نیاز به شناخت داریم اتفاقات تاریخ را باید عمیق تر مطالعه کنیم و این نگاه عبرت آمیز خواهد بود یعنی تاریخ را طوری مطالعه کنیم که درسی برای عبرت ما شود."

وی با اشاره به اینکه خطر بازی خوردن همگان را تهدید می کند، گفت: "این عبرت آموزی می تواند کمک کند که بازی نخوریم،بخشی از خوارج به این صورت بودند."

وی گفت:" خوارج نماز شب می خواندند، اما بازی خوردند کسانی که برای ترور علی (ع)آمدند عهد بستند که اگر امام را کشتند، اختلافات را حل کرده اند و اگر نه نیز شهید شده اند."

وزیر علوم در ادامه با اشاره به اینکه بعد از رحلت پیامبر (ص) شاهد فتنه واقعی هستیم، گفت:" در زمان پیامبر (ص) جنگ ها میان کفر مطلق و اسلام مطلق بود ولی امروز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی است."

دانشجو در ادامه مدعی شد:" ما در 30 سال انقلاب مرجع تقلیدی داشتیم که علیه امام می خواست کودتا کند و کسان دیگری نیز بودند که در آغوش غرب بودند، هیچ کس از این افراد در امان نیست."

دانشجو در ادامه با بیان این که" افرادی هستند که سابقه جهاد دارند ولی نمی شود به سابقه آنان دلخوش کرد." در قسمت دیگری از ادعاهای جدید خود افزود:" کار به جایی رسید که کسی که شاگرد امام بود از کسی رهنمود می خواهد که امام طلب مرگ از خدا می کند ،شیطان سن نمی شناسد در همه حال به سمت انسان می رود."

دانشجو گفت:" چه کسی می تواند قبول کند که بی بی سی فارسی و رادیو آمریکا دوستار ملت ایران هستند ،شاگرد امام در روز قدس که امام آن را مبارزه با اسرائیل تعیین کرده مرگ بر اسرائیل را خط می زند و مرز خود را هم مشخص نمی کند."

وی در ادامه اظهاراتش با کشف جدید "فتنه" که در چند ماه گذشته مورد تاکید فرماندهان سپاه پاسداران قرار گرفته است افزود:" درست است با یک فتنه مواجه هستیم ،امروز ببینیم که چه کسانی برای دیگران هورا می کشند و آمریکا برای چه کسانی هورا می کشد، این افراد باید از خواب بیدار شوند."

 

پيام تبریک اوباما به حجاج و مسلمانان

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): باراک اوباما رئيس جمهور امريکا عيد قربان را به حجاجي که درحال انجام دادن مراسم حج در عربستان هستند تبريک گفت .

به گزارش خبرگزاري فرانسه اوباما در بيانيه اي که کاخ سفيد آن را منتشر کرده است اعلام کرد " مراسم حج و عيد قربان هردو ياداور ريشه هاي مشترک سه دين بزرگ در جهان است که از حضرت ابراهيم به جا مانده است. "

وي افزود به نمايندگي از مردم امريکا عيد قربان را به مسلمانان تبريک مي گويد .

اوباما همچنين گفت وزارت بهداشت و خدمات انساني امريکا امسال براي جلوگيري از شيوع انفلوانزاي نوع آ در خلال برگزاري مراسم حج ، با وزارت بهداشت عربستان سعودي همکاري مي کند.
 

بار رای مثبت چین و روسیه ؛ محکومیت ایران در شورای حکام آژانس

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): آژانس بین المللی انرژی اتمی قطعنامه محکومیت ایران را تصویب کرده است.

اعضای شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در جلسه روز جمعه، 27 نوامبر (6 آذرماه)، قطعنامه پیشنهادی محکومیت ایران به خاطر فعالیت مخفیانه در ساخت یک مرکز غنی سازی اورانیوم را تصویب کرد و از این کشور خواست تا ساخت و ساز در این طرح را فورا متوقف کند.

به گزارش بی بی سی پیش نویس این قطعنامه در واکنش به اقدام جمهوری اسلامی در ساختن یک مرکز غنی سازی اورانیوم در فردو، نزدیک قم، ،هفته گذشته در جلسه نمایندگان کشورهای عضو گروه 1+5 تهیه و به اجلاس شورای حکام ارائه شد.

براساس گزارش های اولیه، از سی و پنج کشور عضو شورای حکام، بیست و پنج کشور به این پیش نویس رای مثبت، سه کشور رای منفی و شش عضو دیگر رای ممتنع دادند.

این نخستین قطعنامه مصوب شورای حکام علیه ایران در خلال حدود چهار سال گذشته بوده است.

در جلسه روز جمعه، روسیه و چین، که ایران آنها را از حامیان مهم خود در صحنه بین المللی محسوب می کند نیز به این قطعنامه رای مثبت دادند.

در عین حال، هنوز مشخص نیست که آیا تصویب این قطعنامه در شورای حکام باعث خواهد شد تا روسیه و چین از پیشنهاد احتمالی کشورهای غربی برای تصویب قطعنامه دیگری علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل حمایت کنند.

کشورهای غربی ایران را به تلاش برای دستیابی به تسلیحات اتمی در پوشش برنامه های صلح آمیز هسته ای متهم می کنند و در واکنش به خودداری جمهوری اسلامی از پذیرش درخواست شورای حکام و شورای امنیت برای توقف فعالیت در زمینه غنی سازی اورانیوم، خواستار تشدید تحریم های بین المللی علیه این کشور بوده اند.

پیش از این، نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی هشدار داده بود که در صورت تصویب این قطعنامه، ایران همکاری های خود با آژانس را به حداقل کاهش خواهد داد.
 

کناره گیری آیت الله جوادی آملی از خطبه های نماز جمعه

Posted:


ایران باشکوه

unread,
Nov 29, 2009, 3:43:56 AM11/29/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

تشكيل كمپين اعتراضي به حكم صادره عليه عاطفه نبوي

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس):گروهي از فعالان مدني با راه‌اندازي كمپين " من عاطفه‌ام" قصد دارند توجه تمامي نهادهاي بين المللي و حقوق بشري را نسبت به صدور احكام سنگين عليه فعالان سياسي و به خصوص عاطفه نبوي جلب كنند.

عاطفه نبوي ‌فعال دانشجويي روزسه شنبه 3 آذر از سوي شعبه 12 دادگاه انقلاب كه شعبه مخصوص به رسيدگي به جرايم قاچاق و مواد مخدر است، به 4 سال حبس تعزيري محكوم شد. نبوي به اتهام " اجتماع و تباني عليه نظام" و " فعاليت تبليعي عليه نظام" از طريق شركت در راه‌پيمايي 25 خرداد، به چنين حكم سنگيني محكوم شده است.

بنابر گزارش كميته گزارشگران حقوق بشر،شركت‌كنندگان و موسسان اين كمپين مي‌گويند:" هدف ما اين است كه دستگاه قضايي و افكار عمومي جهاني را متوجه وضعيت عاطفه نبوي و حكم غيرعادلانه صادره عليه او بكنيم."

اين كمپين در اولين فراخوان خود از همه افراد شركت كننده در اعتراض‌هاي پس از انتخابات و به خصوص 25 خردادماه، خواسته است. با نوشتن چند خط، اعلام كنند كه آن‌ها هم در اين اعتراضات حضور داشته‌اند و هم‌فكر عاطفه هستند. بنابراين، اگر‌آنچه عاطفه به خاطرش محكوميت دريافت داشته است، جرم است، همه مجرم هستيم."

كمپين" من عاطفه ام" در معرفي خود مي آورد:" همه ما هم‌فكر عاطفه نبوي هستيم و به همراه او در تظاهرات 25 خرداد و ساير اعتراضات شركت كرده‌ايم. جرم عاطفه، جرم ماست و ما هم آماده‌ايم تا به اين دليل، در كنار عاطفه زنداني شويم. "

عاطفه نبوي، در شام‌گاه 25 خردادماه به همراه هفت تن از دوستانش در منزل بازداشت شده و به مدت 95 روز در بند 209 نگه‌داري شد. او در اين مدت تحت شديدترين فشارهاي روحي و رواني قرار گرفت. عاطفه، هم‌اكنون ششمين ماه اسارتش را در بند عمومي زندان اوين مي‌گذراند.

متن فراخوان آغاز به كار كمپين " من عاطفه‌ام":

درحالي كه هر روز اخبار صدور احكام سنگين عليه فعالان سياسي تمام صفحات وب‌سايت‌ها را پر مي‌كند. يك خبر، يك محكوميت، روز سه شنبه 4 آذرماه، در ميان تمامي اخبار، منتشر شد و گم شد.

خبر 4 سال محكوميت دختري كه نه نامي بزرگ داشت و نه منصبي. قاضي دادگاه هم در جواب اعتراضش كه گفته بود، چرا سايرين را بعد از صدور حكم با قرار وثيقه آ‍زاد مي‌كنيد و من را نه، به او گفته بود كه " خودش را با آن‌ها مقايسه نكند." و عاطفه مقايسه نكرد،‌ نه با آن‌ها و نه با هيچ كس ديگر. اما آن‌جا كه صحبت از زنداني كشيدن و حبس به ميان مي‌آيد. عاطفه، هم‌پاي همان كساني حكم مي‌گيرد كه نبايد خودش را با آن‌ها مقايسه كند.

عاطفه نبوي، اولين زني است كه به دليل اعتراضات پس از انتخابات حكم محكوميت دريافت كرده است. آن‌هم تنها به دليل شركت در تظاهرات 25 خرداد. تظاهراتي كه خيلي از ما در آن شركت كرده‌ايم و از اين لحاظ هم جرم عاطفه‌ايم. اما حالا ما در خانه‌هايمان نشسته‌ايم و عاطفه بايد براي همه آن 3 ميليون نفري كه ‌آن روز در خيابان حضور داشتند، در زندان بماند. 4 سال.

كمپين " من عاطفه‌ام" از آن رو توسط جمعي از فعالان مدني تشكيل شده، تا توجه افكار عمومي و نهادهاي بين المللي را به حكم غيرعادلانه صادر شده عليه عاطفه نبوي جلب كند.از اين رو، ما در اولين فراخوان خود از همه كساني كه در اعتراضات پس از انتخابات و به خصوص در تظاهرات 25 خردادماه شركت كرده‌اند، مي‌خواهيم با نوشتن چند خط، براي عاطفه و براي دستگاه قضايي، بگويند كه ما هم‌جرم عاطفه هستيم و اگر قرار است او زنداني شود، بايد همه ما به جرمي مشترك زنداني شويم.عاطفه نبوي در زندان است و نامش در هياهوي اين همه خبر بازداشت و زندان گم شده است. اين دختر 28 ساله، بايد 4 سال در زندان بماند. براي يك روز حضور در خيابان. يك روز اعتراض. ما مي‌خواهيم بگوييم كه مانند او فكر مي‌كنيم. كه همه ما عاطفه هستيم. كه بايد همه ما را زنداني كنند.

بیشتر:

 وبلاگ كمپين "من عاطفه ام"

صفحه فيس بوك" عاطفه را آزاد كنيد"

 

بهمن احمدی امویی درحالی 21 آذر محاکمه می شود که همچنان در انفرادی است

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):محاکمه بهمن احمدی امویی ، روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل اقتصادی که در شامگاه 30 خردادماه امسال بازداشت شده،روز شنبه 21 آذر ماه سال جاری در شعبه 26 دادگاه انقلاب در حالی برگزار می شود که این روزنامه نگار هم اکنون در سلول انفرادی و در بی خبری کامل به سر می برد.

بهمن احمدی امویی 10 روز قبل از بند 350 زندان اوین که یکی از بندهای عمومی این زندان محسوب می شود باردیگر به سلول انفرادی منتقل شده است و از آن زمان تاکنون هیچ تماسی با خانواده خود نداشته و بستگان او نیز هیچ اطلاعی از وضعیت این روزنامه نگار زندانی در دست ندارند .

خانواده بهمن امویی همچنین می گویند که وقتی هفته گذشته برای ملاقات با فرزندشان به زندان اوین مراجعه کردند مسولان اعلام کردند که او ممنوع الملاقات است و حق هیچ تماسی با خانواده اش را ندارد . هم بندی های بهمن می گویند که او پس از اعتراض به وضعیت نامناسب رفاهی و بهداشتی بند 350 اوین به زندان انفرادی منتقل شده است .

بهمن احمدی اموئی 30 خرداد ماه سال جاری یعنی درست یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری به همراه همسرش در منزل شان بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل شدند . ژیلا بنی یعقوب همسر وی پس از دوماه از زندان آزاد شد اما بهمن پس از گذشت پنج ماه در زندان به سر می برد و از تاریخ آزادی اش نیز اطلاعی در دست نیست .

به گزارش سایت تا آزادی روزنامه نگاران زندانی،خانواده بهمن خواهان آن هستند که هر چه زودتر و با توجه به اینکه تاریخ دادگاه این روزنامه نگار نیز نزدیک است او را از سلول انفرادی خارج کرده و شرایط تماس و ملاقات او را با خانواده و وکیلش فراهم سازند تا در یک شرایط انسانی و مناسب در جلسه دادگاه خود حضور پیدا کند. آنها همچنین از مسوولان خواسته اند که هر چه زودتر زمینه آزادی این روزنامه نگار دربند را فراهم آورند.

حجت الاسلام علم الهدی:با بسياري از كشورهاي كافر مثل ونزوئلا رابطه داریم اما رابطه با امریکا شرک است

Posted:



ماهواره و اينترنت در اختيار جوانان "دروازه انواع فحشا و مفاسد"است! -

شبکه جنبش راه سبز(جرس):حجت الاسلام احمد علم الهدی در نماز عید قربان مشهد از برقراری ارتباط با بسیاری از "کشورهای کافر" را بلامانع دانست اما ادعا کرد که رابطه با امریکا موجب شرک می شود.

وی گفت"امروز كشور ما با بسياري از كشورهاي كافر مثل ونزوئلا، جنوب آمريكا و كشورهاي آسيايي و اروپا تعامل سياسي و اقتصادي دارد اما با آمريكا نمي توان مثل ساير بلاد كفر ارتباط برقرار كرد زيرا اين كشور ادعاي ملك و حاكميت را بر كل كره زمين دارد."

علم الهدی گفت که"شرط اول تعامل با آمريكا حتي در حد امضاي قراردادي كوچك، پذيرش حاكميت جهاني و ملك آمريكاست در حالي كه اولين شعار ما هنگام احرام در حج "لك والملك لاشريك لك لبيك" است به اين معناي كه قائل شدن ملك، حاكميت و توانمندي براي غير خدا را نوعي شرك تلقي مي كنيم مگر زماني كه مستكبر از زاويه استكبار و حاكميت بر زمين تنزل كند."

وی گفت"هنگامي كه نزد رهبر معظم انقلاب بوديم، آقايي پرسيد اگر تصميم گيري هاي كه در كشور ما صورت مي گيرد، خلاف است كه اصلا نبايد اتخاذ مي شد و اگر خلاف نيست پس چرا افرادي از برخي تريبون ها به بعضي از اين تصميمات اعتراض مي كنند، كه معظم له در پاسخ گفتند اولا تصميم گيري هاي كشور توسط نهادهاي گوناگون صورت مي گيرد، ثانيا اتخاذ اين تصميم ها بدين معنا نيست كه در هيچ يك از انها هيچ گونه خلافي وجود ندارد."
علم الهدي با طرح پرسش هايي گفت که"چطور اگر عالم صاحب بصيرتي به اين نتيجه گيري رسيد كه فلان تصميم خلاف است، بايد بگويد و همه براي حرف زدن و نقد كردن آزادند اما اگر متشرعي خلاف شرعي را مشاهده كرد، نبايد بگويد؟ آيا واقعا تصميم گيري ها چه در حوزه دولت و چه در حوزه مقننه همگي تامين كننده رضاي خداست؟ اگر اين گونه است پس اين سيل فحشا و مفاسدي كه كشور را پر كرده، از كجا آمده است."
وي گفت که"دنياي كفر، حجاب زن مسلمان را نماد اسلام مي داند و براي پيشگيري از نفوذ اسلام جلوي حجاب او را مي گيرد. آيا در نظام ديني ما عفت وحجاب زن نبايد به عنوان نماد اسلام دانسته شود و براي توسعه اسلام و توسعه عفت زنان كوششي صورت پذيرد؟ اگر اين چنين است با كدام برنامه و سياست گذاري به اين هدف بايد رسيد و آيا مسوولان مملكت ما در اين زمينه مسوول نيستند؟"
علم الهدي  گفت که"موضوع اين قدر ساده نيست كه برادري كه به خاطر سواد، جرات و چهره سياسي اجتماعيش مسووليتي به دست گيرد و صرفا خوشحال باشد كه توانسته عنواني به دست آورد، امروز سرنوشت اسلام بر روي كره زمين به نظام ما و مباني اسلاميش وابسته است لذا آقاي مسوول! اين پست ها و مسووليت ها بازخواست دارد و روزي كه سرت را زمين بگذاري، اولين كسي كه گريبانت را بگيرد خود پيامبر(ص) است و آيا توقع شفاعت داري؟ سي سال است كه درخت اين نظام با خون شهدا آبياري مي شود تا تو امروز وكيل، وزير و مدير شوي."
وي با تاكيد بر محقق شدن شعار "بسم الله و بالله و في سبيل الله" در زندگي خانوادگي، عيد قربان را روز ذبح نفس اماره دانست و گفت که"قرار دادن ماهواره و اينترنت در اختيار جوانان معصوم كه به عنوان دروازه انواع فحشا و مفاسد محسوب مي شود، در راستاي تحقق رضاي الهي در زندگي خانوادگي نيست."
 

 

وزیر دادگستری دولت برآمده از کودتا:عشق ولايي در رفتار نیروی انتظامی تبلور پيدا كرده است!

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس): مرتضی بختیاری وزیر دادگستری دولت بر آمده از کودتا با تجلیل از رفتار نیروی انتظامی در برخورد با مردم در جریان آنچه وی"فتنه اخیر" خواند،گفت که"تبلور عشق ولايي در رفتار پليس مشهود است و تمسك به ولايت فقيه، فتنه‌ها را خنثي مي‌كند."

بختیاری در همایش روساي كلانتري‌ها و فرماندهان پاسگاه‌های نیروی انتظامي در استان خراسان رضوي سخن می گفت رفتار نیروی انتظامی با مردم در اعتراضات پس از انتخابات را "رفتار اسلامي و صبر و ايستادگي پليس" توصیف کرد و گفت که رفتار ماموران نیروی انتظامی"نشانگر اعتقاد و عشق به ولايت فقيه است."

تجلیل مرتضی بختیاری از رفتار نیروی انتظامی در حوادث اخیر درحالی صورت گرفت که ضرب و شتم،شلیک وتهاجم گسترده یگان های ویژه نیروی انتظامی به مردم با اعتراض عمومی همراه بوده و حتی خود مقامات رسمی و از جمله آیت الله علی خامنه ای از حمله به کوی دانشگاه و کشته شدن بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک که تحت نظر نیروی انتظامی و دادستانی تهران فعالیت می کرد به عنوان"جنایت" نامبرده اند و تعدادی از ماموران نیروی انتظامی به خاطر دخالت در فجایع کهریزک در انتظار محاکمه به سر می برند.

وی که مردم معترض را فتنه گر و اعتراضات گستره و مسالمت آمیز مردم به کودتای انتخاباتی را"فتنه" می نامید گفت که"بازخواني فتنه‌هاي بعد از انتخابات بحث بسيار مهمي است كه يكي از نكته‌هاي آن بحث جريان‌شناسي است" و افزود"جريان شناسي دو وجه دارد كه وجه نخست آن مطالعه و تحقيق براي شناسايي شرارت‌ها و توطئه‌هاي جهاني است كه در قالب‌هاي مختلف بروز مي‌كند و وجه ديگر آن دلدادگي به ولايت است."
وزير دادگستري دولت بر آمده از کودتا معترضان به نتایج انتخابات را افراد شجاع،و نماز شبخوان توصیف کرد اما گفت"در صدر اسلام نيز همين فتنه‌ها وجود داشت، حضرت علي در قضيه مقدسين نهروان افرادي در برابر او قرار گرفتند كه به گفته مارقين اهل نماز شب بودند، قرآن را حفظ بودند و از مرگ نمي‌هراسيدند و در اينجا بود كه كار مشكل مي‌شد و مولاي متقيان از راه مذاكره و گفت‌وگو سعي در هوشياري و آگاهي آنان داشتند."
بختیاری که در سالها ریاست سازمان زندان ها را بر عهده داشته و در دولت احمدی نژاد به استانداریاصفهان و اکنون به وزارت دادگستری دولت بر آمده از کودتا رسیده خواستار آموزش های ویژه عقیدتی برای"سربازان ولایت" شد و گفت" در مباحث عقيدتي و آموزشي جريان شناسي قرآني در زمينه فكري و عقلاني بايد آموزش داده شود تا سربازان ولايت بتوانند در مبارزه با فتنه‌ها تحت امر ولايت فقيه و در كنار مردم هوشيار موفق شوند چرا كه در فتنه‌هاي اخير فقط بصيرت مي‌تواند ما را نجات دهد."
 

صنايع کشور با ظرفيت كمتر از 40 درصد كار مي‌كنند

Posted:



آمارسازي دردي را دوا نمي‌كند -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):نماینده اصفهان در مجلس هشتم با تاكيد بر اينكه در حال حاضر صنایع کشور با ظرفیت 40 درصدی فعالیت می کنند،گفت که"اولين گام براي حل مشكلات صنعت كشور آن است كه وجود مشكل را بپذيريم و اينكه آمارسازي بشود يا مطلبي را خلاف واقع منعكس كنيم دردي را دوا نمي‌كند بلكه در وهله اول بايد مشكل را بپذيريم تا بتوانيم آن را حل كنيم."
حميدرضا فولادگر با تاكيد بر اينكه نمي‌خواهم همه را نا اميد كنم يا سياه‌نمايي كرده باشم گفت"يك وقت مي‌گوييم صنعت مشكل دارد و قبول هم مي‌كنيم و سپس مي‌گوييم بياييد با همكاري يكديگر مشكلات را حل كنيم اما اينكه منكر مشكل بشويم كار درستي نيست."
وي گناه مشكلات صنايع را متوجه دولت و مجلس دانست و به خبرگزاری ایلنا گفت"اگر قبول كنيم صنعت مشكل دارد گام بعدي را بهتر برمي‌داريم اما وقتي منكر مي‌شويم دنبال حل مشكل هم نمي‌رويم."
عضو كميسيون صنايع مجلس هشتم خطاب به كساني كه مدعي نبود مشكل در صنايع كشور هستند گفت"بياييد با هم به نزد صنعتگران برويم و ببينيم كه صنايع كشور با كمتر از 40 درصد ظرفيت كار مي‌كنند."
وي با تاكيد بر اينكه صنايع بخش دولتي مشكل خود را دارند گفت"مشكل اصلي در بخش خصوصي است و اگر به شهرك‌هاي صنعتي سر بزنيم در فعال‌ترين شهرك‌هاي صنعتي واحدهاي بسياري را مي‌يابيم كه در مرز تعطيلي قرار دارند و يا اصلا كار نمي‌كنند بنابراين به عنوان عضو كميسيون صنايع ادعاي بحران در صنايع كشور را مطرح نمي‌كنم بلكه اين ادعا را به عينه ثابت مي‌كنم."
فولدگر با اشاره به اينكه اكثر شهرك‌هاي صنعتي كشور نيمه فعال هستند، گفت"امسال براي اولين‌بار در 6ماه اول سال تعديل نيرو آن هم در مجمع بالا داشته‌ايم در حالي كه تعديل نيرو به طور معمول در ماه‌هاي آخر سال اتفاق مي‌افتد."
وی از بحران نقدينگي در اكثر واحدهاي توليدي خبر داد و افزود"قرار بوده پرداخت تسهيلات در اولويت باشد و بدهي بنگاه‌هاي اقتصادي نيز استمهال بشود اما بانك‌ها به هيچ صراطي مستقيم نمي‌شوند."
به گفته نماینده اصفهان"از زمان خصوصي شدن بانك‌ها ديگر حرفي براي گفتن باقي نمانده است و اين بانك‌ها اعلام مي‌كنند كه سهام ما وارد بورس شده و ديگر خصوصي هستيم بنابراين حاضر نيستم دستورات دولت را بپذيريم."
این عضو کمیسیون صنایع مجلس با اظهار تعجب از رفتارهاي دوگانه بانك‌ها، گفت"تعجب مي‌كنم كه چگونه رئيس بانك را دولت تعيين مي‌كند اما همين رئيس مدعي مي‌شود كه بانك خصوصي است و نمي‌تواند سياست‌هاي كلان كشور و دولت را اجرا كند."

داریوش قنبری: فراکسیون انقلاب اسلامی به عنوان یک گروه فشار طرفدار دولت در مجلس عمل می کند

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): مخبر فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی با بیان این که" در مجلس هشتم همانند مجلس هفتم اکثریت با اصولگرایان است و از لحاظ ترکیبی شاهد تفاوت چندانی نبوده ایم " ، گفت:" دولت در جریان انتخابات مجلس هشتم تا حدودی دخالت کرد و برخی از طرفدارانش را به عنوان نماینده با حمایت جدی به مجلس فرستاد."


وی با بیان اینکه با وجود حمایت‌های بسیار،دولت تنها توانست جمع کوچک 40 و50 نفری رابه مجلس بفرستد اظهارداشت:" فراکسیون انقلاب اسلامی به عنوان یک گروه فشار طرفدار دولت عمل می کند و به گونه‌ای تنها به دنبال نادیده گرفتن استقلال مجلس است."


داریوش قنبری به ایلنا گفت:" این فراکسیون اعتقادی به وظیفه مجلس مبنی بر نظارت بر دولت ندارد و دولت را از هرگونه خطایی مبری می داند."


وی تصریح کرد:" اعضای این فراکسیون در بحث قانون گذاری هم پیرو و مطیع دولت هستند و حتی تلاش می‌کنند اصولگرایان مجلس را هم تحت تاثیر قرار دهند."


این عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی با اشاره به حرکت اصولگرایان واقعی مجلس به سوی استقلال خاطرنشان کرد:" با وجود آنکه این عده قلیل تلاش می‌کنند اکثریت اصولگرای مجلس رابا خود همراه کنند اما اصولگرایان واقعی تنها به دنبال نظارت جدی و اساسی بر عملکرد دولت هستند."


وی افزود: "اصولگرایان مجلس اخیرا به سمت استقلال حرکت كرده و در راستای تقویت جایگاه مجلس تلاش جدی می‌کنند."


این نماینده مجلس گفت: "در این میان اصلاح طلبان وجمع وسیعی از مستقلین مجلس نیز خواهان تقویت جایگاه مجلس هستند تا کمتر تحت تاثیر نفوذ دولت قرار گیرند."


وی تصريح كرد:" اصلاح‌طلبان در مجلس بیش از آنکه به دنبال نگاه‌های سیاسی باشند بیش‌تر به دنبال آن هستند که جایگاه مجلس را به عنوان یک قوه مستقل تقویت کنند."


نماینده مردم ایلام حرکت و استراتژی اصلاح‌طلبان در مجلس را تقویت مجلس دانست و گفت: "بسیاری از اصولگرایان منطقی و معتدل مجلس نیز در حال حاضر در این راستا حرکت می‌کنند."


وی اضافه کرد:" شخص رییس مجلس هم با وجود آنکه دارای مشی اصولگرایانه است اما دفاع از شان و جایگاه واقعی مجلس را در دستور کار دارد و به همین علت همواره مورد حمایت اصلاح طلبان نیز بوده ‌است چرا که در راستای تقویت مجلس تلاش می کند."


قنبری تصریح کرد: "می‌توان گفت در مجلس هشتم یک ائتلاف نانوشته میان اصلاح طلبان و اصولگرایان منطقی و عقلايي در مواقع طرح لوایح و طرح‌ها پدید می‌آید و این ائتلاف در ارتباط با بحث‌هاي نظارتی هم قابل مشاهده است."


وی کارنامه مجلس هشتم را همچون مجلس هفتم در بحث نظارتی قابل قبول ندانست و گفت: "همواره در ارتباط با بحث قانون گذاری شاهد تلاش های دولت برای تاثیر گذاری در لوایح به منظور تصویب آن به شکل دلخواهش بوده‌ایم."


مخبر فراکسیون خط امام  مجلس شورای اسلامی با اشاره به حضور غافلگیر کننده احمدی‌نژاد در هنگام بررسی لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها گفت:" در حین مذاکرات قانونی مجلس در مورد لایحه هدفمندکردن یارانه‌ها ایشان دریک اقدام بی سابقه به مجلس آمده و وارد مذاکرات شدند."


وی تاکید کرد:" اینگونه اقدامات موجب خدشه دار شدن استقلال مجلس دربعد قانونگذاری خواهدشد."


قنبری از هیئت رییسه مجلس خواستار جلوگیری از تکرار چنین دخالت‌هایی از سوی دولت شد و افزود:" هیئت رییسه مجلس به ویژه شخص رییس مجلس باید مراقب باشند تا چنین مسایلی در آینده تکرار نشود."


وی در ادامه گفت:" مجلس براساس قانون حق سوال کردن از محمود احمدی نژاد  را دارا است اما مشخص نیست به چه علت مجلس نمی خواهد از این حق قانونی خوداستفاده کند و از احمدی‌نژاد بابت طفره رفتن از تمکین به قانون توضیح بخواهد."

این نماینده مجلس با بیان اینکه مجلس از ابزار نظارتی خود استفاده نکرده‌است یادآور شد:" مجلس از ابزار نظارتی خود به درستی استفاده نکرده است و امید است در این مدت باقی مانده مجلس تا حدودی به خودش بیاید و از ابزارهای نظارتی خود بهتر استفاده کند."


قنبري در پايات تاكيد كرد:" شاید یکی ازدلایل عدم استفاده از ابزارهای نظارتی به عدم آگاهی نمایندگان باز گردد. "

بن بست در حل بحران هسته ای؛ ایران در انتظار تحریم های بیشتر بین المللی

Posted:

بن بست در حل بحران هسته ای؛ ایران در انتظار تحریم های بیشتر بین المللی

بهار یکتا -

 

رامين مهمان پرست سخنگوی وزارت خارجه در تبيين موضع جمهوري اسلامي ايران در قبال قطعنامه  شورای حکام اظهار داشت : " در صورتي كه حقوق اساسي ما بر اساس پیمان  آژانس و به عنوان عضو ان پي تي تامين نشود ، لزومي به اجراي تعهدات حداكثري در قبال آژانس نمي بينيم ، هرچند عضويت ما در آژانس تداوم خواهد يافت ."

از سوی دیگر سلطانیه نماينده ايران در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي گفت كه ايران گزينه‌هاي ديگري را براي تامين سوخت رآكتور تحقيقاتي خود بررسي مي‌كند. وي که معتقد است  شوراي حكام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي تحت فشار كشورهاي غربي به صدور قطعنامه عليه ايران تن داده است ، خاطر نشان کرد که " ما نمي‌توانيم بيش از اين منتظر بمانيم، بايد به سرعت عمل كرد و بنابراين ما بايد گزينه‌هاي ديگر را مورد مطالعه قرار دهيم."

نماینده ایران در آژانس افزوده است که " تاکنون هيچ قطعنامه ای از سوی شورای امنيت و يا شورای حکام مانع ادامه فعاليت های صلح آميز هسته ای ايران نشده و اين قطعنامه اخير نيز تاثيری بر اين فعاليت ها ندارد و ما کماکان زير نظر آژانس به فعاليت های خود ادامه خواهيم داد."


صبرمحدود جامعه جهانی

در همین حال رابرت گيبس سخنگوی کاخ سفید در بيانيه ای تصريح کرد که " صبر ما و همچنين جامعه بين المللی محدود است و فرصت رو به اتمام می باشد. وی تاکید کرد :"  اگر ايران از پذيرش تعهدات خود سرپيچی کند، آنگاه اين کشور مسئول انزوای بيشتر و همچنين عواقب اين اقدام خواهد بود."

رویترز نیز  به  نقل از یک مقام امریکایی تاکید کرده است که " اگر ايران ثابت نکند که در گفت وگو با قدرت های جهانی جدی است، "بسته تنبيهی" برای اين کشور در نظر گرفته خواهد شد."  مقامات امریکایی معتقدند "تصويب قطعنامه جديد شورای حکام عليه ايران نشاندهنده يکپارچگی و تصميم گرفتن  جامعه بين المللی در قبال برنامه هسته ای ايران است."

از آنجا که این بار چین و روسیه نیز به جمع کشورهای غربی در محکومیت ایران پیوسته اند نشان از جدیت جامعه جهانی در برداشتن گام های عملی بیشتر علیه ایران است. همچنین طی چهار سال گذشته این اولین بار است که بیشتر کشورهای عضو آژانس نسبت به ایران چنین واکنشی نشان داده اند.


روسیه هنوز امیدوار است 

روسيه که به عنوان همراه ایران در معادلات بین المللی شناخه می شد، این بار از عدم قبول ایران برای تحویل اورانیوم به این کشور از مقامات تهران  دلگیر است و پیشتر نیز تهدید کرده بود که اگر ایران به توافقات گروه 5+1 تن ندهد، این کشور نیز به صف تحریم کنندگان جمهوری اسلامی خواهد پیوست.  اینک پس از رای مثبت به قطعنامه شورای حکام، مسکوبا صدور بيانيه ای از ايران خواسته است تا واکنش جدی به پيام قطعنامه شورای حکام عليه ايران بدهد. روسها ابراز امیدواری کرده اند که  تهران به پيام قطعنامه با جدیت کامل واکنش نشان دهد.

فرانسه نیز با صدور بیانیه ای از ایران خواسته است به طور کامل و به سرعت به قطعنامه مصوب شورای حکام عمل کند.


جدی ترین پیام برای ایران

مقامات بریتانیا نیز در این مورد همراه با دیگر کشورهای جهان از ایران می خواهند که تعهدات خود را در قبال آژانس انجام دهد. گوردن براون، نخست وزير بريتانيا گفته است که  اگرايران قطعنامه جديد را ناديده بگيرد، گام بعدی بايد تشديد تحريم های این کشور باشد. در همین حال دیوید میلیبند، وزیر امور خارجه بریتانیا، نیز قطعنامه شورای حکام را  "جدی ترین پیام ممکن" و نشان از نگرانی جامعه جهانی می داند. 

 میلیبند که مانند گوردن براون قدم بعدی را اعمال فشار بیشتر به ایران می داند،  معتقد است که ایران باید به تعهدات خود در قبال آژانس بین الملی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل عمل کند و در غیر اینصورت، جامعه بین المللی نمی تواند به نیات این کشور اعتماد کند.


بن بست در حل بحران هسته ای

محمد البرادعی، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی  که مایل بود آخرین ماموریت خود را به خوبی به پایان ببرد بار دیگر تاکید کرد که  با خودداری ایران از پدیرش پیشنهاد آژانس، تلاش برای حل این بحران عملا به بن بست رسیده است.  وی گفت " از اینکه ایران هنوز به پیشنهاد وین پاسخ نداده است، سرخورده و دلسرد شده است."

در حالی که کارشناسان مسایل سیاسی از البرادعی بعنوان فردی معتدل نام می برند که در رابطه با ایران تمام تلاش خود را برای حل و فصل مسالمت آمیز این بحران بکار برد، سایت تابناک نزدیک به محسن رضایی می نویسد : " در يک اقدام خصمانه ديگر عليه ايران، البرادعي در سه روز مانده به پايان دوران مديرکلي خود در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، پايه‌گذار صدور قطعنامه ای عليه ايران درباره سايت فردو شد. این سایت معتقد است که  مذاکراتي که در هفته‌هاي گذشته، بين البرادعي و وزارت خارجه انگلستان انجام گرفته بود، منجر به توافق نامبرده و اکثريت اعضاي شوراي حکام با 35 عضو دیگر شده است.

این در حالی است که کارشناسان سیاسی بر این باورند که تاخیر ایران در پذیرش توافقنامه وین با ابراز ناخرسندی کشورهای غربی و حتی روسیه مواجه شده است. این کشورها  از ایران خواسته بودند با قبول این پیشنهاد، حسن نیت خود را نشان دهد و اعتماد جامعه بین المللی را کسب کند.

پیش از این ایران در وین به طور اصولی موافقت کرده بود که ۷۵ درصد از ذخیره اورانیوم خود را، که معادل ۱۲۰۰ کیلوگرم است، به روسیه بفرستد و دربرابر مقدار کمتری اورانیوم با غنای بالاتر برای مصرف در رآکتور تهران دریافت کند. ولی بعد از مدتی ایران این توافق را رد کرد. در همین حال البرادعی خواستار ارسال اورانیوم ایران به ترکیه شد  که این پیشنهاد نیز با مخالفت ایران روبه رو گردید.


قطعنامه شورای حکام مقدمه تحریم های بیشتر

پس از بن بست در توافق با ایران مبنی بر خروج اورانیوم غنی شده از ایران شورای حکام با صدرو  قطعنامه ای ز ایران خواسته است که بی‌درنگ ساخت تاسیسات غنی‌سازی قم را که به تازگی افشا شده را متوقف کند . همچنین در این قطعنامه از ايران خواسته شده است که دليل راه‌اندازي اين تأسيسات غني‌سازي را اعلام نمايد.  به باور آنان، تنها دلیل راه اندازی این تاسیسات مي‌تواند کاربرد نظامي  باشد؛ همچنین  در اين قطعنامه که گفته می شود شديدترين لحن در زمينه فعاليت‌هاي ایران در زمينه غني‌سازي اورانيوم است ، خواسته شده که همه تصميم‌گيري‌هاي خود در زمينه تأسيسات هسته‌اي را در مرحله تصميم‌گيري به آگاهی آژانس برساند.

ذکر این نکته ضروری است که قطعنامه شورای حکام برای عملی شدن نیازمند تایید شوراي امنيت سازمان ملل متحد می باشد.  از سی و پنج کشور عضو شورای حکام، بیست و پنج کشور به این پیش نویس رای مثبت، سه کشور رای منفی و شش عضو دیگر رای ممتنع دادند. افغانستان، برزیل، مصر، پاکستان، آفریقای جنوبی و ترکیه شش کشوری بودند که به این قطعنامه غربی ها رای ممتنع دادند، گفته می شود که جمهوری آذربایجان به هنگام رای گیری، نشست را ترک کرده بود.

گفتنی است که پیش نویس این قطعنامه را آمریکا، انگلیس، چین، روسیه، فرانسه و آلمان موسوم به گروه 1+5 تهیه کرده بودند؛ ایران معتقد است که این قطعنامه نقض حقوق مشروع هسته ای جمهوری اسلامی ایران است و با فشار کشورهای غربی تصویب شده است . ایران می گوید که تاسیسات فوردو در نزدیک قم  برای فعالیت های هسته ای غیرنظامی است، اما جامعه جهانی این ادعا را قبول نداشته  و خواستار توقف فعالیت این تاسیسات است.

نظارت سیاسی بر اساتید دانشگاه؛ مقدمه حذف دانشگاهیان مستقل؟

Posted:

نظارت سیاسی بر اساتید دانشگاه؛ مقدمه حذف دانشگاهیان مستقل؟

مژگان مدرس علوم -

 

اما علی رغم فشارهای حکومت های استبدادی در طول پنجاه سال بعد از این حادثه، روز شانزدهم آذر بعنوان روز مقاومت دانشجویان ایران مطرح بوده و از آن با نام روز دانشجو در تاریخ معاصر ایران یاد می شود.بهمین مناسبت روز دانشجو، همواره مورد توجه و حساسیت حکومت بوده و در آستانه فرا رسیدن این روزتاریخی، نگاه مسئولین حکومت به دانشگاهها شکل کاملا امنیتی به خود می گیرد.

امسال نیز که روز شانزدهم آذر ماه مصادف است با آغاز ششمین ماه از اعتراضات مسالمت آمیز مردمی، مسئولین حکومتی با ادبیاتی تهدیدآمیزاز برخوردهای امنیتی با دانشگاهیان خبر می دهند. و در حالی که روند برخورد با اهالی دانشگاه و اقدامات امنیتی برای مقابله با دانشجویان افزایش یافته است اما بموازات این اقدامات،  بر دامنه اعتراضات و میزان مشارکت دانشجویان و اساتید نیزافزوده شده است تا جایی که فرمانده کل سپاه به اعضای بسیج دانشجویی دستور داد که در مقابله با ناآرامی های احتمالی در دانشگاهها واکنش نشان داده و منتظر دستور مافوق نباشند.

نگاه امنیتی به اهالی دانشگاه

کامران دانشجو وزیر علوم روز پنجشنبه در اختتاميه همايش ملي شکوه هجرت در اردوگاه شهيد باهنر گفت: "اگر به تاريخ نگاهي بياندازيم، تاريخ طوری پيش مي رود که در انتها به عده اي آفرين مي گوييم و عده اي ديگر را نفرين مي کنيم.عده اي شبيه يابي و عده اي شبيه سازي مي کنند. در شبيه يابي نياز به شناخت داريم اتفاقات تاريخ را بايد عميق تر مطالعه کنيم و اين نگاه عبرت آميز خواهد بود يعني تاريخ را طوري مطالعه کنيم که درسي براي عبرت ما شود."

وزير علوم در ادامه با اشاره به اينکه بعد از رحلت پيامبر (ص) شاهد "فتنه واقعي" بودیم گفت: "در زمان پيامبر (ص) جنگ ها ميان کفر مطلق و اسلام مطلق بود ولي امروز ميان اسلام ناب و اسلام آمريکايي است.
ما در 30 سال انقلاب مرجع تقليدي داشتيم که عليه امام مي خواست کودتا کند و کسان ديگري نيز بودند که در آغوش غرب بودند، هيچ کس از اين افراد در امان نيست."

وزیر دولت احمدی نژاد در حالی کلمه "فتنه" را در فضای ملتهب سیاسی کشور بکار می برد که پیشتر فرمانده سپاه در سخنانی مشابه اساتید و دانشجویان را تهدید کرده بود.

کامران دانشجو در ادامه با بیان اینکه چه کسي مي تواند قبول کند که بي بي سي فارسي و راديو آمريکا دوستداران ملت ايران هستند افزود: " شاگرد امام در روز قدس که امام آن را مبارزه با اسرائيل تعيين کرده مرگ بر اسرائيل را خط مي زند و مرز خود را هم مشخص نمي کند. با يک فتنه مواجه هستيم ،امروز ببينيم که آمريکا براي چه کساني هورا مي کشد، اين افراد بايد از خواب بيدار شوند."

نظارت سیاسی بر اساتید دانشگاه

این در حالی است که وزیر علوم بارها در سخنان خود رادیوی آمریکا و بی بی سی راعامل اعتراضات خودجوش مردمی در حوادث بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دانسته بود.

وی همچنین با بیان اینکه دانشگاههای ایران با دیگر دانشگاهها از منظر نوع جهان بینی تفاوت دارند ادعا کرد: " دانشگاه های دنیا می خواهند علم را در بالاترين سطح بدست آورند. فرق ميان ما با دانشگاه هاي ديگر در نوع جهان بيني است. عده اي مي خواهند دانشگاه ها را با ديدگاه غربي ها جلو ببرند و می گویند دانشجو به دليل آنکه قشر فرهيخته جامعه است هر کاري کرد نبايد برخوردي صورت گيرد."

دانشجو در ادامه با تاکید بر اینکه باید بر اساتید دانشگاهی نظارت شود، گفت: آنان بايد بر اساس جهان بيني اسلامي و منافع نظام سخن گويند."

وی پیشتر نیز در سخنانی مشابه با تاکید برایجاد تشکل های نظارتی در سطح دانشگاهها گفته بود:"دانشگاهيان ما جزو فرهيختگان هستند. تشکل‌ها بايد بر اساس فرمايش حضرت آقا رشد سياسی داشته باشند و بيشتر در دانشگاه‌ها فعاليت کنند."

در همین راستا، علی افضلی درنشست بسيج دانشجويي دانشگاه هاي استان تهران خطاب به رؤساي اين دانشگاه ها گفته بود: " بايد پيرامون فتنه حوادث اخیر روشنگري شود و اين از رسالت هاي ما است. با توجه به سخنان مقام معظم رهبري كه اساتيد را فرماندهان جنگ نرم و دانشجويان را افسران آن معرفي كرده اند معلوم شد كه كار فراتر از نگاه هايي است كه حوادث اخير را حادثه اي مي دانند كه پايان يافته است و بايد دانست كه اين حادثه همانطور كه گفته شد آتشي در زير خاكستر است."


تلاش برای حذف هرگونه "تفکر مستقل از حکومت" در دانشگاه

در واکنش به اظهارات وزیرعلوم و لزوم نظارت بر اساتید دانشگاهها، یکی از اساتید دانشگاه به جرس گفت: "این نوع برخوردها و اظهار نظرها حکایت از نگرانی جدی مسئولان از دانشگاه و دانشجویان دارد و بویژه این نوع اظهار نظرهای تهدید آمیز در آستانه  شانزده آذر بسیار معنادار است. به نظر می رسد که زمامداران تصمیم گرفته اند یکبار دیگر یک انقلاب فرهنگی در دانشگاههای کشور راه اندازی کنند تا فضای دانشگاه از هرگونه تفکر مستقل از حکومت عاری شود ."
 
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: "بعضی از مسئولان حتی گفته اند که وقوع جنگ تحمیلی در سال پنجاه و هشت موجب ناکامی انقلاب فرهنگی اول شد و اینک ضروری است که یکبار دیگر برای انقلاب فرهنگی و تصفیه  دانشگاهها اقدام شود بنابراین انتظار می رود که نه تنها دانشجویان بلکه استادان نیز برای دفاع از کیان دانشگاه و هویت صنفی و فرهنگی خود از این هجوم سراسری به نظام دانشگاه جلوگیری کنند و حتی اگر لازم باشد چه دانشجو و چه استاد از حضور در کلاسها به نشانه  اعتراض خودداری کنند و وظیفه  تولید علم را به عهده  دولت و حکومت بگذارند تا معلوم شود که آیا با بخش نامه یا فرمان همایونی می توان علم و نظریه  علمی تولید کرد یا نه؟"
 
وی در پایان با اشاره به اظهارات بی ادبانه وزیر علوم  به جرس گفت: "اگر اختلافی هم بین مراجع تقلید و روحانیون موجود باشد این مسئله بالاتر از سطحی است که امثال آقای دانشجو بخواهند در مورد آن اظهار نظری کنند تا چه برسد که بخواهند حکم صادرنمایند. مسئله اختلافات مراجع تقلید مثل آیت الله شریعتمداری یا آیت الله العظمی منتظری با امام خمینی در حدی نیست که وزیر علوم دولت نامشروع بخواهد در مورد آن اظهار نظر کند."

تاکید بر ایجاد صمیمیت در فضای دانشگاهی

سخنان سیاسی و امنیتی وزیر علوم در آستانه شانزدهم آذر در حالی لحن تهدید آمیز به خود گرفته که وی در سخنانی بمناسبت بازگشایی دانشگاهها گفته بود: " مهم‌ترين کاری که بايد انجام شود، ايجاد ارتباط و صميميت و الفت، انس و دوستی بين مجموعه وزارت علوم، مديريت دانشگاه‌ها و دانشجويان و اساتيد است. اين‌ها همه در يک خانواده‌اند، اگر اين صميميت بيشتر شود برای ساير کارهای ما می‌تواند تعيين کننده باشد."

چندی پیش علي محمد حاضري دبيرکل انجمن اسلامي مدرسين دانشگاه ها با تاکید بر اینکه اگر نگاه امنيتي بر محيط هاي دانشگاهي حاکم شود آسيب هاي جدي به جامعه وارد مي شود نسبت به امنيتي شدن فضاي دانشگاه ها هشدار داد و می گوید:" در فضاي امروز جامعه بسياري از افراد براي دفاع از آرمان ها و ارزش هاي انقلاب تلاش مي کننداما متاسفيم که برخي جريانات، اين افراد را در دادگاه به عنوان برانداز و طرفدار انقلاب رنگي معرفي مي کنند، در حالي که تمام صاحب نظران، امکان تکرار تجربه انقلاب رنگي در ايران را نفي کرده اند و دليل طرح اين اتهام از سوي بعضي جريانات تشخيص اشتباه کارشناسان سطوح پايين در برخي نهادهاست."

نگاهی به فرجام پرونده شاهپور کاظمی،محمد عطریان فر و روشنک سیاسی

Posted:

نگاهی به فرجام پرونده شاهپور کاظمی،محمد عطریان فر و روشنک سیاسی

سپهر سعادت -

 

در حال حاضر آزادی شاهپورکاظمی برادر زهرا رهنورد،مرخصی بهزاد نبوی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ،آزادی محمد عطریان فر عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی و تبرئه روشنک سیاسی رییس کانون زنان حزب کارگزاران سازندگی از تمام اتهام های خود،مهم ترین خبرهای شادی بخش هواداران جنبش سبز به شمار می رود.


ناکامی یک سناریو

برای یک تکنسین پرمشغله هیچ چیز عجیب تر از این نیست که دست سرنوشت او را به گوشه زندان بکشاند و متهم به  آشوب و برهم زدن امنیت شود. اما سرنوشت با مهندس "شاهپور کاظمی" چنین کرد، چرا که او برادر زن مهندس "میرحسین موسوی"  بود.مهندس کاظمی در روز 26 خردادماه گذشته به اتهام هدایت تجمع های معترضان به نتیجه انتخابات بازداشت شد و پس از تحمل نزدیک به 6 ماه حبس روز چهارشنبه با قرار وثیقه حکم آزادی موقت را در دست گرفت.هواداران احمدی نژاد انواع و اقسام اتهام ها را در طول دوران بازداشت علیه وی ردیف کردند.سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی که ریاست آن را روح الله حسینیان نماینده تندرو جناح راست را برعهده دارد با پرونده سازی برای مهندس کاظمی مدعی شد که او"هنگام شرکت در اغتشاشات و آتش زدن ۷ دستگاه موتور سیکلت در میدان ونک تهران به همراه خانم فاطمه رهنما "دستگیر شده است.ادعاهای مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیش از اینها بود...کاظمی همچنین متهم شده بود که "با استفاده از ارتباطات خود در سیستم بانکی، وام‌های سنگین چند ده میلیارد تومانی از سیستم بانکی کشور دریافت کرده"  و دهها میلیارد تومان آن را بازپرداخت نکرده است."در سیاهه اتهام هایی که افراد و نهادهای وابسته به احمدی نژاد علیه برادر زهرا رهنورد ردیف کرده بودند همکاری با نهادهای اطلاعاتی آمریکا و "تحریک مهندس موسوی به اقدام های افراطی پس از انتخابات"نیز دیده می شد.ناظران اما همه این اتهام ها را بهانه هایی برای به عقب نشینی وادار کردن زوج رهنورد- موسوی ارزیابی کرده بودند.در طول بازداشت مهندس کاظمی، برخی شرکت های مخابراتی از وی به عنوان یک کارآفرین یادکرده طی نامه ای به رییس قوه قضاییه از این دستگاه خواسته بودند که شان و اعتبار علمی مهندس کاظمی را حفظ کند.قوه قضاییه البته در طول پنج ماه و نیم گذشته به درخواست هایی از این دست  توجهی نشان نداد اما حکم آزادی موقت مهندس کاظمی در روز چهارشنبه سرانجام صادر شد تا  آزادی او گواه ناکامی دستگاه قضایی و اطلاعاتی در تحت فشار گذاشتن رهنورد-موسوی باشد.


آزادی در سکوت

"محمد عطریان فر" ترجیح داده که آزادی اش از زندان بی سر و صدا باشد.او ظاهرا برای بازگشت به شرایط طبیعی نیاز به زمان بیشتری دارد.عضو بلندپایه حزب کارگزاران سازندگی ایران که پس از سپری کردن بیش از 160 روز در اوین سه شنبه گذشته با پرداخت وثیقه ای 500 میلیون تومانی آزاد شده به رای دادگاهی می اندیشد که او را محکوم به 6 سال حبس تعزیری کرده است.عطریان فر در دادگاه های دسته جمعی اصلاح طلبان و دو نمایش تلویزیونی اعتراف گیری از عملکرد گذشته خود ابراز ندامت کرد و گفت که در صورت آزادی از زندان بر اساس دریافت های تازه خود از شرایط سیاسی عمل خواهد کرد.برخی تحلیل گران اعتراف های او و گروهی دیگر از اصلاح طلبان را نتیجه فشارهای بازجویی و شرایط سخت زندان دانسته اند.افشاگری اخیر مازیار بهاری خبرنگار روزنامه نیوزویک درباره روند اعتراف گیری سندی محکم برای این تحلیل است.بهاری که در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود در دادگاه دسته جمعی اصلاح طلبان، اتهام تلاش برای انقلاب مخملی را پذیرفت اما پس از خروج از کشور گفت که این اعتراف ها را تحت فشار انجام داده است.محمدعلی ابطحی هم که در نمایش های تلویزیونی اعتراف گیری از شرایط زندان ابراز رضایت کرده بود پس از آزادی در نخستین پست وبلاگش از دوران زندان به عنوان دوران"تلخ" و "سخت" یاد کرد.ناظران اکنون منتظرند تا  محمدعطریانفر نیز پس از استراحتی چند روزه،شرح زندان و شرایط حاکم بر آن را بازگو کند.


نوبت تبرئه

"روشنک سیاسی" اولین نفر از اصلاح طلبان بازداشت شده پس از انتخابات است که دادگاه برای او رای برائت صادر کرده است.رییس کانون زنان حزب کارگزاران سازندگی که اواسط تیرماه گذشته بازداشت شده بود پس از نزدیک یک ماه و نیم از زندان آزاد شد، اما دادگاه رای وی را پنجشنبه گذشته ابلاغ کرد.از آنجا که دادگاه او به مانند دادگاه سایر متهمان پس از انتخابات به صورت غیرعلنی برگزار شده از محتوای دقیق اتهام های او اطلاعی در دست نیست، ولی "محمود علیزاده طباطبایی" وکیل مدافع خانم سیاسی گفته که رای برائت موکلش از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب صادر شده است.رای برائت روشنک سیاسی در شرایطی صادر می شود که وی مدت زیادی از دوران بازداشتش را در سلول انفرادی سپری و بارها نسبت به رفتار بازجویان اعتراض کرده بود.بر مبنای برخی گزارشها بازجویان از وی خواسته بودند که به رابطه نامشروع با چهره ها و شخصیت های سیاسی اعتراف کند ولی وی خواسته بازجویان را برآورده نکرده بوده است.حکم برائت او سندی به دست منتقدان دستگاه قضایی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی می دهد تا بیش از پیش روند بازداشت های بی دلیل چهره های اصلاح طلب را زیر سوال ببرند.

سخنان متناقض وزیر علوم در خصوص تفکیک جنسیتی

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): كامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری امروز در جمع خبرنگاران نظرات خود را در خصوص تفکیک جنسیتی اعلام کرد. اما برداشت خبرنگاران و انعکاس صحبت های دانشجو در رسانه ها متفاوت بوده است.


در حالی که خبرگزاری ایلنا به نقل از وزیر علوم نوشت که "تفكيك‌ جنسيتي را مطابق با جهان‌بینی اسلامی اجرا می‌کنیم" خبرگزاری مهر سخنان کامران دانشجو را با عنوان " موج خبری تفکیک جنسیتی کذب است" منعکس کرد.


به گزارش ایلنا دانشجو درجمع خبرنگاران درباره اینکه وزارت علوم چه رویکردی در مورد بحث‌هایی که در مورد تفکیک جنسیتی عنوان می‌شود دارد گفت: بنده تازه دیروز درباره تفکیک جنسیتی بحث‌هایی شنیدم، ما در کشور دموکراتيك زندگی می‌کنیم که البته انتخابات، لیبرال دموکراسی را به طور کامل به باد داد، بر همین اساس به راحتی می‌توان نظرات را عنوان کرد. ما هم این نظرات را دریافت می کنیم و روی آنها کار کارشناسی انجام می‌دهیم و آن چیزی که با جهان‌بینی اسلامی مطابقت داشته باشد را اجرا می کنیم.


وی افزود: ما رشته‌هایی را خاص زنان و رشته‌هایی را خاص آقایان می‌خواهیم و این بحث در تمام دنیا هم وجود دارد و در کشور هم دانشگاه‌هایی همچون الزهرا(س) و امام صادق(ع)نیز مخصوص آقایان وخانم‌ها داریم و اشکالی هم ندارد و ومثبت و خوب است.


وزير علوم، تحقيقات و فناوري درباره مرز فعاليت سياسي در دانشگاه‌هاي كشور گفت: دانشگاه و دانشجوي منفعل به ضرر كشور است، ما دانشگاه فعال در زمينه‌هاي سياسي و اجتماعي مي‌خواهيم اما فرهيختگي ويژگي‌هايي دارد كه از جمله اين ويژگي‌ها قانونمداري، علم‌گرايي و رعايت حقوق ديگران است.


وی گفت: ما داراي نظام جمهوري با جهان‌بيني اسلامي هستيم و فعاليت سياسي بايد در راستاي جهان‌بيني اسلامي، منافع ملي و مصلحت عمومي باشد، ما به دنبال دانشجو و دانشگاه بانشاط هستيم. و اگر در دانشگاهی از میان 30 هزار دانشجو تنها 100 نفر نظر دیگری داشته باشند و مشکل‌ساز شوند قطعا برخورد می‌کنیم تا حق دیگران ضایع نشود.
 


ایران باشکوه

unread,
Dec 2, 2009, 3:37:11 PM12/2/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

دکتر فیاض زاهد با سپردن وثیقه آزاد شد

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس): دكتر فياض زاهد، استاد دانشگاه، روزنامه‌نگار و فعال سياسي عصر امروز از زندان آزاد شد.

وي بعد از حوادث مربوط به دهمين دوره از انتخابات رياست جمهوري بازداشت شد و نزديك به 80 روز در زندان به سر برد.

نعمت احمدي، حقوقدان و وكيل فياض زاهد به ايلنا گفت كه" وي با توديع يك ميليارد ريال وثيقه آزاد شد."

هفته پيش نيز نعمت احمدي  گفته بود كه هنوز پرونده فياض زاهد به دادگاه ارسال نشده است.

نرگس محمدی به خاطر فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر از کارش اخراج شد

Posted:



افشای تهدید های پنهان وزارت اطلاعات علیه مدافعان حقوق بشر در نامه نرگس محمدی به احمدی نژاد -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):نرگس محمدی سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و از اعضای شورای ملی صلح روز 28 آبان از شغل استخدامی خود به دلیل فعالیت های حقوق بشری اخراج شد.او که همسر تقی رحمانی از فعالان سیاسی نیز هست در نامه ای به محمود احمدی نژاد شرح احضارها و مشکلاتی که وزارت اطلاعات برایش ایجاد کرده و چگونگی مراحل تهدید اخراجش را با سابقه 8 سال خدمت شرح داده است.

ماموران وزارت اطلاعات از چند هفته قبل از برگزاری انتخابات نرگس محمدی را مورد تدید قرار داده و اعلام کرده بودند که در صورت عدم کناره گیری از فعالیت های حقوق بشری به ویژه فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر باید در انتشار محرومیت های بیشتری باشد.

در این نامه همچنین آمده است که"در تاریخ 28 خرداد ماه یعنی شش روز بعد از انتخابات اخیر یکی از مامورینی که در جلسات حضور داشتند طی تماس تلفنی اظهار داشتند که چنانچه کوچکترین تحرکی داشته باشم و از تهران خارج نشوم به همراه هر دو فرزند کوچکم بازداشت خواهم شد. بعد از آن و در جلسه ای دیگر ماموران وزارت اطلاعات به عنوان آخرین اخطار اعلام نمودند که در صورتیکه از کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح و هر گونه ارتباطی با خانم عبادی برنده جایزه صلح نوبل کناره گیری نکنم ، از کار اخراج و بازداشت خواهم شد."

ماموران در نهایت تهدید خود را عملی کرده و نرگس محمدی را در 28 آبان از سمتش در "شرکت بازرسی مهندسی ایران"اخراج کردند.

محمدی در نامه اش از محمود احمدی نژاد پرسیده که"آیا تصور نمی کنید که این رفتار با هموطنان خود از هر گروه و مرامی که باشند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی در نزد ملت بزرگ ایران وتاریخ این سرزمین خواهد بود؟ آیا بریدن نان از گلوی کودکان معصوم و بی گناه ما نمایشی از مهرورزی این دولت و سندی برای اثبات حکومت علی وار این نظام است؟"

او همچنین نوشته که"در شرایطی که میتوانم آزادانه بیاندیشم و بنویسم و عقیده ام را به دور از شکنجه اعلام نمایم و البته ملاک هم فقط همین است و بس، باور دارم که کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح ،نهادهای مدنی و قانونمند در کشور ایران هستند که کارنامه قابل قبولی در نزد ملت سرفراز ایران دارندو همکاری و خدمت به آنها افتخار بزرگی برایم می باشدهمچنین خانم عبادی برنده جایزه نوبل فردی ملی و زنی شجاع و بشر دوست است که در راه تحقق صلح و حقوق بشر در چهان تلاش می کند و همکاری با صلح طلبان جهان نه تنها امری مذموم نیست که امری با ارزش است و صلح و حقوق بشر در مقابل جنگ و خشونت از آرمان های بزرگ تاریخ بشریت است که قطعا بیشتر تلاش خواهم نمود."

 

متن کامل نامه نرگس محمدی سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر به محمود احمدی نزاد چنین است:

جناب آقای دکتر احمدی نژاد

با سلام و احترام

اینجانب نرگس محمدی، همسر تقی رحمانی و مادر دو فرزند خردسال سه ساله ام.اکنون در کانون مدافعان حقوق بشر که به شکل غیر قانونی دفتر آن بسته شده است و نیز در شورای ملی صلح فعالیت می کنم.از تاریخ 1/7/1380 نیز بعد از بسته شدن فله ای مطبوعات، تا تاریخ 28/8/1388 در شرکت بازرسی مهندسی ایران در گروه های تخصصی بازرسی صنعتی و معدنی و بازرسی آسانسور با داشتن حکم استخدامی خدمت کرده ام و در تاریخ 28/8/1388 از محل کار اخراج شدم. این رزومه کوتاهی از زن 36 ساله ایرانی است.

اما بد نیست بدانید که حکم اخراج من سیری امنیتی طی کرد تا بالاخره ابلاغ شد.در خرداد ماه 1387 و در هنگام بازگشتم از نشست کاری مدافعان حقوق بشر و مسولان و کارشناسان سازمان ملل متحد در وین، وزرات اطلاعات دولت جنابعالی ، من را احضار کرده مورد بازجویی قرار دادند. در تاریخ 18/2/1388 نیز که عازم گواتمالا برای شرکت در نشست زنان بودم ، به شکل غیر قانونی ممنوع الخروج شدم. این در حالی است که محکومیتی نداشتم و حتی تا کنون به عنوان متهم هم به دادگاه فرا خوانده نشده ام. به هر حال باسبورت من توسط ماموران ریاست جمهوری مستقر در فرودگاه ضبط شد و من از آن تاریخ باسبوت هم ندارم. به همین دلیل مجددا در خدمت ماموران وزارت اطلاعات بودم و در این جلسه به صراحت از من خواسته شد که از شورای ملی صلح و کانون مدافعان حقوق بشر استعفا نمایم و تهدید شدم که در غیر این صورت محرو میت های بیشتری در انتظارم خواهد بود.

در تاریخ 28 خرداد ماه یعنی شش روز بعد از انتخابات اخیر یکی از مامورینی که در جلسات حضور داشتند طی تماس تلفنی اظهار داشتند که چنانچه کوچکترین تحرکی داشته باشم و از تهران خارج نشوم به همراه هر دو فرزند کوچکم بازداشت خواهم شد. بعد از آن و در جلسه ای دیگر ماموران وزارت اطلاعات به عنوان آخرین اخطار اعلام نمودند که در صورتیکه از کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح و هر گونه ارتباطی با خانم عبادی برنده جایزه صلح نوبل کناره گیری نکنم ، از کار اخراج و بازداشت خواهم شد.

در شهریور ماه به دلیل قبولی در یک دوره اموزشی تخصصی کاری از وزارت اطلاعات خواستم تا باسبورتم در اختیارم قرار گیرد که جواب دادند نظر وزارت نسبت به شما منفی است و نمیتوانید در این دوره شرکت کنید مگر اینکه در مورد خواسته های ما تجدید نظر کنید .

و بالاخره در 28/8/88 مدیر عامل شرکت اعلام کردند که از من خواسته شده تا شما را اخراج کنم و من شرعا و اخلاقا دلیل خواستم که از بالا گفتند تشخیص این قضیه با آنهاست. ایشان از من خواستند به عنوان آخرین فرصت با ماموران صحبت کنم تا از اخراجم صف نظر نمایند و به صراحت با جانبداری از من خواستند که از فعالیت هایم دست بردارم و خوب البته من هم نظراتم را گفتم و ایشان گفتند که موظف به اخراج من هستند.

بالاخره من همان روز و در ظرف یک ساعت از محل کار اخراج شدم. صحبت مدیر عامل با من از ساعت 3 الی 4:15 انجام شد و جالب اینجاست که علی رغم حضور من در 30/8/88 به اصرار مدیر عامل اخراج به تاریخ 2 روز قبل صادر شد.

در سطور فوق سعی کردم مختصرا شرح وضعیتی از خود ارائه کنم و اکنون می خواهم آنچه را می بندارم بازگو نمایم. به یاد دارم زمانی که به عنوان رییس جمهور بعد از دوران اصلاحات بر سر کار آمدید از مهرورزی و آوردن بهره نفت کشور بر سر سفره های ایرانیان سخن گفتید و مهرورزی مرام بزرگان است،

اما آنچه این روزهای تلخ شاهدیم امر خلاف آن یعنی کینه ورزی و خشونت ورزی در اشکال عریان وبیچیده است.

قطعا کسانی که از سالها قبل از کار و از تحصیل محروم شده اند کم نیستند و من قطره ای در این دریای طوفان زده از ظلم وجورم. زنان ومردانی که به دلیل داشتن تفکری مخالف و یا حتی متفاوت از حکومت محرومیت های سنگینی را متحمل شده و خود و خانواده هایشان قربانیان این خشونت بی حد و مرز شده اند. از این حیث باید زبان در کام کشم و شرم نمایم تا از آنچه بر خود رفته سخن گویم اما از این حیث که باید از حقوق اساسی مان بگوییم و بنویسیم و سکوت نکنیم تا روزی در این سرزمین بلاکش نیز حق داشتن کار و حق تحصیل جزء حقوق انسانی به شمار آید نه امتیاز و وسیله ای برای تهدید انسانها توسط حکومت ها باید گفت و نوشت.

و از این منظر به خود به خود اجازه دادم تا بگویم به کدامین گناه فرزندان خردسال من باید قربانیان کینه ورزی این دولت قرار گیرند؟

بدر این کودکان 15 سال زندان این حکومت را تحمل کرده و هنوز یک فعال مدنی و سیاسی و قانونمند است .او که در آغازین سال های جمهوری اسلامی به دلیل بازداشت های متوالی محروم از تحصیل در رشته تاریخ در دانشگاه تبریز شد، به دلیل زندانهای طولانی هرگز موفق به اشتغال نشد و عملا همواره از داشتن شغل محروم بود. شاید گفتن از چنین وضعیتی سخت نباشد ، اما اینگونه زیستن و از هر حقی در این سرزمین بی سامان محروم بودن بسیار دشوار است.

و اما من. فردی که در هیچ دادگاهی مجرم شناخته نشدم و فقط و فقط یک فعال حقوق بشر و صلح طلبم، اکنون باید به خواست وزارت اطلاعات که باید حافظ امنیت ما شهروندان باشد، قدم در راه محرومیت های متوالی گذارم .

آیا فعالیت حقوق بشری و تلاش برای صلح گناهی نابخشوندی است که حتی حق داشتن نانی برای خوردن هم نباید داشته باشیم؟

آیا حکومتی که مدعی حکومت علی است میداند که علی هرگز حق هیچ مخالفی را از بیت المال قطع نکرد؟ این در حالی است که فعالیت من در حوزه حقوق بشر است که تلاش ما در کانون بر این مبناست که وضعیت حقوق بشر در ایران را در حد توان خود بهبود بخشیم و نیک مستحضرید که مصلحان در هر جامعه ای مورد تکریم وتحسین اند نه مستوجب تحقیر و تهدید.

آیا فعالیت ما در کانون برای التیام اندکی ازآلام خانواده های مظلوم زندانیان، این چنین خشم حکومت را موجب شده یا تلاش ما برای تحقق صلح و مقابله با هر خشونتی در شورای ملی صلح این چنین بر صاحبان قدرت گران آمده است؟

حال سوال اینجاست که که مهرورزی شما که وعده بیش از 4 سالتان است شامل چه کسانی میشود؟ آیا فقط شامل مدار بسته حلقه زده بر گردتان است و لاغیر؟

آیا تصور نمی کنید که این رفتار با هموطنان خود از هر گروه و مرامی که باشند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی در نزد ملت بزرگ ایران وتاریخ این سرزمین خواهد بود؟ آیا بریدن نان از گلوی کودکان معصوم و بی گناه ما نمایشی از مهرورزی این دولت و سندی برای اثبات حکومت علی وار این نظام است؟

آیا درآمد باد آورده نفت فقط متعلق به آقازاده ها و نورچشمی های حکومت است و سایر کودکان جامعه سهمی از آن ندارند؟ حتی کوکان مادران و بدرانی که سالها به این جامعه خدمت کرده اند و از طریق کار وتلاش در گوشه ای از این مرز و بوم به رشد ، بیشرفت و آبادانی کشور یاری می رسانند؟

این حقیر 8 سال در عرصه بازرسی مهندسی صنعت در ایران و در بروژه های ملی چون بارس جنوبی در حد توان تلاش و خدمت کردم که تقدیر نامه های این خدمات نیز در برونده ام محفوظ است ، اما چون اوامر وزارت اطلاعات دولت جنابعالی را نبذیرفتم ، علی رغم رضایت مدیر بارسی از عملکرد حرفه ایم ظرف یک ساعت اخراج شدم. حتی یک ماه هم به من فرصت داده نشد تا حداقل به دنبال کاری دیگر باشم .

آیا تصور نمی کنید که چنین رفتاری با هموطنانتان نه فقط خارج از قواعد قانونی بلکه به دور از جوانمردی ،اخلاق و انسانیت است و حال آنکه ایرانیان به جوانمرد و شرافتمندی شهره اند؟

در خاتمه در شرایطی که میتوانم آزادانه بیاندیشم و بنویسم و عقیده ام را به دور از شکنجه اعلام نمایم و البته ملاک هم فقط همین است و بس، باور دارم که کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح ،نهادهای مدنی و قانونمند در کشور ایران هستند که کارنامه قابل قبولی در نزد ملت سرفراز ایران دارندو همکاری و خدمت به آنها افتخار بزرگی برایم می باشدهمچنین خانم عبادی برنده جایزه نوبل فردی ملی و زنی شجاع و بشر دوست است که در راه تحقق صلح و حقوق بشر در چهان تلاش می کند و همکاری با صلح طلبان جهان نه تنها امری مذموم نیست که امری با ارزش است و صلح و حقوق بشر در مقابل جنگ و خشونت از آرمان های بزرگ تاریخ بشریت است که قطعا بیشتر تلاش خواهم نمود.

نرگس محمدی

7 آذر 88
 

حمله حداد عادل به میرحسین موسوی در مجلس

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس):غلامعلی حداد عادل گفت"اکنون که مقام معظم رهبری همگان را به وحدت و دوستی و برادری دعوت می‌کند جا دارد همگان خصوصاً رسانه‌ها شعله آتش دشمن را خاموش کنند و به جنگ و غوغای لفظی خاتمه دهند."
به گزارش سایت خبر آنلاین "غلامعلی حداد حادل" در سخنرانی میان دستور خود گفت که"لازم است در این فضا به جای عیب‌جویی‌های ملال آور، فضای سالمی را برای نقد و بررسی ایجاد کنند."

حداد عادل با وجود این اظهارات که آنرا در مقدمه نطق خود بیان داشت، گفت"اکنون که بیش از 5 ماه از انتخابات دهم ریاست جمهوری گذشته، مناسبت است با نگاهی به حوادث این چند ماه منصفانه و بدور از حب و بعضی به ارزیابی بپردازیم."

وی افزود"همه می‌دانیم تبلیغات انتخابات در فضای کاملاً‌ آزاد صورت گرفت هیچ مانعی برای اظهار نظر وجود نداشت. شرکت چهل میلیون نفر مردم در انتخابات دهم که هشتاد و پنج درصد از واجدان شرایط را شامل می‌شد به طوری که خود یک افتخار بزرگ بود، نشانه موفقیت و نهادینه شدن آزادی و مردم سالاری دینی در ایران و نشانه‌ اعتماد به جمهوری اسلامی ایران نیز بود."حداد عادل مدعی شد"مردم چون می‌دانستند نظام در آراء آنان خیانت نمی‌کند به پای صندوق‌های رای آمدند."

رییس کمیسیون فرهنگی مجلس گفت"فردای صبح انتخابات در حالی که هنوز چند ساعت از شمارش آراء نگذشته بود تهمت تقلب در انتخابات زده شد، بی‌آنکه دلیلی بر اثبات این مدعا عرضه شود و مدعیان تقلب خواهان ابطال فوری انتخابات شدند."وی افزود"دلایل آنها عمدتاً به رفتار دولت در هفته‌های قبل از رای گیری و به سخنان مطرح شده در مناظره‌ها مربوط می‌شد."

حداد عادل بدون نام بردن از میرحسین موسوی در باره وی گفت"آنچه مایه تعجب بود این بود که آنها تا وقتی خودشان را پیروز انتخابات می‌دانستند این امور را سبب ابطال انتخابات نمی‌دانستند اما وقتی از نتایج آراء باخبر شدند مدعی تقلب شدند و مردمی که از هیجانات و احساسات قبل ملتهب بودند بدون مجوز قانونی به خیابان‌ها کشاندند و فرصت و زمینه‌ای ایجاد کردند تا جماعتی وابسته به گروه‌های زخم خورده از انقلاب و مزدور و بیگانه خود را لابه لای انبوه مردمی که گمان می‌کردند حقشان ضایع شده پنهان کنند و با تخریب بعضی اماکن و موسسات و آتش‌زدن اتوبوس‌ها و تباه کردن اموال عمومی به خیال خود ایران نا امن و حکومت ایران را بی‌ثبات کنند."

حداد عادل در بخش دیگری از نطقش گفت"لایحه هدفمندکردن یارانه‌ها اگر اجرا شود مملکت با موج گرانی همراه شود وظیفه، ‌مجلس، دولت و رسانه‌ها این است که کمک کنند تا گرانی ناخواسته طعم این لایحه را در کام مردم تلخ نکند."

وی تصریح کرد"ورود کالاهای خارجی و به خصوص چینی و محصولات کشاورزی میدان را برای تولید کننده، کشاورزی ایران تنگ کرده است این‌ها و مشکلات دیگر از ما راه حل می‌طلبد و راه حل وقتی پیدا می‌شود که خصومت و بدبینی، جای خود را به دوستی بدهد.وی افزود: مردم گرفتاریهای گوناگون و از همه ما انتظار دارند به مشکلات آنها توجه کنیم .یکی از این مشکلات ترافیک تهران است مجادلات سیاسی برای این که مترو بهتر است یا مونوریل برای مردمی که در راه بندان‌های، طاقت فرسا مانده‌اند جز بدبینی ثمری ندارد."

رییس کمیسیون فرهنگی مجلس گفت"وظیفه همه ماست که برای فضای دوستی اقدام کنیم. حداد عادل خاطر نشان کرد: انتقاد از دولت اگر به قصد تخریب نباشد هم به سود دولت است و هم مجلس."وی آیت‌الله شهید مدرس را الگوی بی‌بدیل نمایندگان مجلس دانست و افزود: از روح آن بزرگوار استمداد همت می‌طلبیم.

حداد عادل کشتار مسلمانان بی‌پناه یمن دل هر مسلمانی را به درد می‌آورد و سکوت جامعه جهانی و سکوت بسیاری از کشورهای مسلمان جهانی از آن درد آورتر است.حداد عادل یادآور شد"ملت ایران مثل سی سال گذشته همچنان در صحنه‌ حاضر و آماده است."

دعاگو:هاشمی رفسنجانی در شرایط مناسب به نماز جمعه بر می گردد

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):حجت‌الاسلام محسن دعاگو، عضو شوراي سياست‌گذاري ائمه جمعه می گوید در شرایط مناسبی هاشمی رفسنجانی به نماز جمعه تهران باز می گردد.

وی به خبرگزاری ایلنا گفت که"غيبت يك شخصيت فرهنگي-سياسي بزرگ مانند آقاي هاشمي آن هم در نمازجمعه پايتخت به هيچ عنوان مصلحت نيست اگر مصالحي هم اقتضا كرده كه ايشان غايب باشند پيش‌بيني من اين است كه در شرايط مناسبي آقاي هاشمي به اين عرصه برمي‌گردند و اگر شرايطي به وجود بيايد كه بتوان فضا را مديريت كرد، اين اتفاق خوب رخ خواهد داد."

اقدام پارلمان هلند برای قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان های تروریستی

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):نمایندگان محافظه کار و لیبرال پارلمان هلند در جلسه اخیر خود به قطعنامه ای رای دادند که طی آن از اتحادیه اروپا خواسته شده است نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سیاه سازمان های تروریستی اتحادیه اروپا قرار گیرد!

به گزارش عصر ایران ، روزنامه اسراییلی " جروزالم پست " با انتشار این خبر می نویسد"اين نخستين باري است كه پارلمان يك كشور اروپايي ،‌سپاه پاسداران را يك سازمان تروريستي ناميده است."

در این قطعنامه مداخله جویانه سپاه پاسداران به اقدامات تروريستي متهم شده و حمایت سپاه از حماس و حزب ‌الله و نیز آنچه که نقش سپاه در برخورد با معترضان انتخاباتي در ايران ناميده شده، محكوم شده است.

در اين قطعنامه از دولت هلند خواسته شده تـا بـراي قـرار گـرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌هاي تروريستي اتحاديه اروپا تلا‌ش كند.قرار است این قطعنامه در جلسه شورای اروپا در ماه دسامبر در بروکسل به مورد بحث گذاشته شود.

در همين حال، پارلمان هلند با تصويب قطعنامه ديگري، از " سازمان بين‌المللي دريانوردي " (IMO) خواسته است تا شركت كشتيراني جمهوري اسلا‌مي را از عضويت در شوراي عمومي اين سازمان محروم كند. پارلمان هلند در توجيه اين خواستــــــــه خود، مدعي شده است كه شركت كشتيراني جمهوري اسلا‌مي درصادرات غيرقانوني سلا‌ح به كشورها و گروه‌هاي خارجي، نقش دارد.

پیش از این کنگره آمریکا در رویکردی خصمانه سپاه پاسداران ایران را یک سازمان تروریستی خوانده بود .

اتحادیه اروپا در مجموع مهم ترین شریک تجاری ایران است و ایران با آلمان، ایتالیا و فرانسه روابط اقتصادی گسترده ای دارد .قطعنامه پارلمان هلند با 80رای مثبت از سوی احزاب راست میانه و لیبرال در برابر 70 رای منفی احزاب چپ و سوسیالیست به تصویب رسیده است. "ماکسیم ورهاگن" وزیر خارجه هلند که خود از حزب دموکرات مسیحی است به این قطعنامه رای مثبت داده است .

پیش از این و در اوایل سال جاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور اطلاعیه ای از پروژه ای نام برده بود که در رسانه ها به پروژه " براندازی هلندی " معروف شد .

سپاه در این اطلاعیه تاکید کرده بود که تصویب بودجه 15 میلیون یورویی از سوی پارلمان هلند برای تزریق به رسانه های فارسی زبان وابسته به هلند ، به هدف استحاله و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی انجام پذیرفته است .

 

صالح نیکبخت خبر داد: صدور حکم 6 سال حبس تعزیری برای بهزاد نبوی

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): وكيل بهزاد نبوي از محكوميت موكل خود به 6 سال حبس تعزيري از سوي شعبه 15 دادگاه انقلاب خبر داد.


صالح نيكبخت در خصوص حكم موكل خود به ایلنا گفت:" حكم وي در تاريخ 23 آبان‌ماه صادر شده كه از بابت اتهام اقدام عليه امنيت ملي به حداكثر مجازات پيش‌بيني شده در قانون يعني 5 سال حبس و از بابت تبليغ عليه نظام تحت عنوان مشاركت نبوي در اعلاميه‌ها و اطلاعيه‌هاي تنظيمي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در قبل از 23 خرداد و در روزهاي 23 و 26 خردادماه به يك سال حبس يعني حداكثر مجازات پيش‌بيني شده در ماده 500 قانون مجازات اسلامي محكوم شده است."


وكيل بهزاد نبوي در پاسخ به اين پرسش كه دادگاه چه تصميمي در مورد ساير اتهامات نبوي گرفته است گفت:" در مورد نگهداري اسناد محرمانه پرونده او همچنان مفتوح است و در مورد اتهام اخلال در نظم عمومي حكم دادگاه نفياَ ساكت است."


وي در مورد وضعيت نبوي اظهار داشت:" طبق اعلام دادستان تهران وي به مدت 10 روز با وثيقه 8 ميليارد ريالي در مرخصي به سر مي‌برد و ظرف يكي دو روز آينده براي ادامه معالجات به بيمارستان باز خواهد گشت."


وكيل نبوي تاكيد كرد: "حكم بهزاد نبوي امروز به اينجانب اعلام شده و قطعا ظرف مدت قانوني نسبت به تجديدنظرخواهي از حكم صادره اقدام خواهم كرد."


نيكبخت با بيان اينكه بستري شدن نبوي در بيمارستان خاتم‌الانبيا با دستور و نظارت دادستان تهران و معاونين وي صورت گرفته است گفت: "اين جانب از طرف خانواده نبوي از اقدامات دادستان تهران قدرداني مي‌كنيم و از زماني كه ايشان به اين سمت منصوب شده‌اند تاكنون همه اقدامات در مورد موكل اينجانب به صورت قانوني بوده است. "

مهدی کروبی در دیدار با زنان اصلاح طلب:نظر من این است که باید با مردم صادقانه و شفاف سخن گفت

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس):تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب به دیدار مهدی کروبی رفتند تا از ایستادگی و شجاعت وی تقدیر کرده و دغدغه های سیاسی و اجتماعی خود را با او در میان گذارند.

به گزارش نوروز، زنان اصلاح طلب در این دیدار، دلسوزانه از نگرانی های خود در اوضاع و شرایط کنونی جامعه ایران سخن گفتند و وظیفه انقلابیون اصیل و سرمایه های انقلاب را در این زمینه یادآور شدند.

در ابتدای جلسه رییس مجمع زنان اصلاح طلب با یادآوری تقارن این روز با چنین روزی در 20 سال بیش در مکه مکرمه یاد آور شد که به یاد دارم که در آن روز آقای کروبی با چهره ای خونین در کنار زائران ایرانی و همراه ایشان بودند و توجیه اعمال وهابیون برای ما سخت نبود. اصولا یکی از ویژگی های ایشان مردمی بودن است که دربرهه های مختلف در کنار ملت حضور داشته و اکنون نیز میبینیم که در کنار مردم ایران ایستاده و آن ها را تنها نگذاشته است و متأسفانه ما صحنه ای مشابه آن فاجعه خونین در مکه همین جا در کشور اسلامی خودمان شاهد بودیم که به هیچ وجه قابل توجیه نیست.

وی گفت: ما زنان از شجاعت و شهامت شما تقدیر می کنیم و برای حفاظت از آرمان ها و ارزش های امام و انقلاب در این حرکت مردمی و گسترده در کنار شما اعلام آمادگی می کنیم.

سپس بروجردی، معاون اجتماعی وزارت کشور دوره اصلاحات، خطاب به آقای کروبی یاد آور شد که ما مطمئن هستیم که آرمانی که شما به خاطر آن سالها زندان را متحمل شدید، اگر اکنون ما در درون خود انسجام لازم را داشته باشیم ، قابل تحقق است و ما می توانیم حقایق را به جامعه عرضه کنیم و همین جا اعلام می کنیم که برای همکاری های لازم، در کنار شما خواهیم بود. وی با اشاره به لزوم کار فرهنگی گفت که متاسفانه در جامعه اسلامی ما حتی در دانشگاه ها عده ای بدون کوچکترین مانع و با استفاده از امکانات بیت المال به دنبال تئوریزه کردن و ترویج خشونت با مبانی ایدئولوژیک هستند و با همین هدف روی مبانی فکری جوانان کار می کنند و این خطری جدی برای جامعه است. در حالی که ما رسانه ای برای ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و آرمان های اصلاح طلبی در اختیار نداریم و تنها امکان ما مجالس و محافل خصوصی مان است.

فخر السادات محتشمی بور نیز با اشاره به اهمیت تاریخ گفت که تاریخ گذشته ایران که اکنون در اختیار ماست، در ثبت وقایع خلأ های فراوان دارد اما این روزها برای ثبت رویدادها، تاریخ ابزار و امکانات مدرن و دقیق تری وجود دارد و در آینده آشکار خواهد شد که دوره ای که در آن به سر می بریم چه میزان قابل کاوش و مطالعه است. و آیندگان با فراغ بال و بدون مانع و سانسور بهتر درک می کنند که در این مقطع چه وقایعی رخ داده است.

وی افزود: امروز زندگی شاهان را از تاریخ ایران حذف می کنند در حالی که بر همه مسلم است که تاریخ ما براساس سلسله نگاری است و با حذف شاهان عملا چیزی از آن نمی ماند چرا که کاتبان و دبیران درباری تا قبل از دوره معاصر توجهی به رویدادهای اجتماعی مستقل از ارتباطشان با سلطنت وحکومت، نداشته اند. و از همین رو پژوهشگران برای پژوهش های تاریخی بی طرفانه در کنار بهره گیری از تاریخ نگاری درباری و رسمی و حکومتی به اسناد و شواهد تاریخی دیگر نیز مانند خاطرات شخصیت های تاریخی توجه نشان می دهند و از نظر مورخین خاطرات افراد نیز سند تاریخی و قابل بررسی است. و امروز ما به تعداد کنشگران اجتماعی و حتی شاهدین و ناظرین وقایع رخ داده خاطره نویسی هایی داریم که چه بسا منتشر نشده اما اسناد پر بهایی برای آیندگان و معیار قضاوت آنان خواهد بود.

همسر آزاده دربند سیدمصطفی تاجزاده در ادامه با اشاره به ریشه های حرکت های اخیر مردمی گفت: به تصور من نیروهای انقلابی که نقش برجسته ای در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی داشته اند، اکنون حضور کم رنگی دارند در حالی که انقلابیون اصیل باید در این مقطع بیش از پیش به وظایف خود وقوف داشته علیرغم خواسته اقتدارگرایان، برای جلوگیری از انحراف نقش پررنگ و اثرگذار داشته باشند تا افراد نوظهور و بی ریشه که بعضا هیچ گونه نسبتی با انقلاب و آرمان های امام ندارند، امروز داعیه دار و صحنه گردان نشوند و بیش از این میان نسل انقلاب با نسل جدید به دلیل استحاله ارزش ها، فاصله نیفتد.

مرضیه آذرافزا از فعالان جامعه مدنی نیز با اشاره به فراز نشیب های 30 سال گذشته گفت که جنبش فعلی مردمی خصلت مهمی دارد و به این دریافت دست یافته که همه سلایق باید در کنار هم وجود داشته باشد و اندیشه حذفی باید کنار گذاشته شود. این مسئله اولویت جنبش سبز است. ما در این شرایط یک به هم بیوستگی عمیقی را میان ایرانیان در سراسر جهان شاهدیم که فارغ از اختلاف سلیقه ها قابل احترام و دارای ارزش است.

همسر عبدالله مؤمنی زندانی سیاسی پس از انتخابات نیز در این جلسه از بدرفتاری هایی که طی این بیش از 5 ماه با او که همسر شهید است و همسرش که توفیق سرپرستی فرزندان برادر شهیدش را داشته است، سخن گفت و از این که مسئولین قضائی از او می خواهند که از شهیدش سخن نگوید و ایثارگر بودنش را فراموش کند، اظهار تعجب کرد و گفت ما بر سر آرمان هایی که خون شهیدانمان به پای آن ریخته شده ایستاده ایم و به آن افتخار می کنیم.

کروبی که این روزها میزبان جریانات مختلف فکری و سیاسی در منزل خود می باشد و به دلیل بسته شدن دفاتر کاری و حزبی و شخصی از تنها امکان خود برای گفتگو و ارتباط مردمی بهره می گیرد از حضور زنان اصلاح طلب و خانواده های زندانیان سیاسی در منزل خود تشکر کرد و موکدا اعلام نمود که آمادگی کامل دارد تا بحث های مختلف و متنوعی را در جلساتی مشابه داشته باشد.

او پس از خوش آمدگویی با ابراز تاثر عمیق خود از وقایع پیش آمده پس از انتخابات، گفت:" تاثر از اینکه همسران برخی از حاضرین در جمع که از انقلابیون اصیل و خانواده شهدا و ایثارگران هستند بی گناه در زندان به سر می برند."

او به نقش زنان در مقاطع حساس تاریخ اشاره کرد و گفت:" زنان در انقلاب و حتی در زمان جنگ نقش فعالی داشتند. من در مجلس از نمایندگان زن همواره می خواستم که به مطالعه گذشته زنان در جامعه ایران ببردازند و تاریخ را بازنگری کنند. زمانی هم که در بین بزرگان نظام برای حضور جدی زنان سخن به میان آمد در زمان آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز من اصرار داشتم که به جای دفتر امور زنان، معاونت زنان باشد که لااق یک زن به عنوان معاون رئیس جمهور حق ورود به کابینه را داشته باشد تا این سد در برابر حضور سیاسی زنان شکسته شود."

کروبی با اشاره به وضعیت کنونی جامعه گفت:" مسلما ما از این وضعیت ناگوار و شرایط تلخ، عبور خواهیم کرد و من هر چند قصد ندارم به مسئله انتخابات ببردازم اما به هر حال انتخاباتی انجام شد که برخی نسبت به آن معترض بودند و جمعیت انبوهی از مردم به خیابان آمدند. این که عده ای را بیشابیش بگیرند و بگویند که ما حوادثی را بیش بینی می کردیم درست نیست. متاسفانه کار را به جایی رسانده اند که انقلابیون را متهم به مسائلی می کنند که در شان انقلاب نیست."

وی در ادامه افزود:"بسیاری از اصولگرایان نیز از این وضع ناراضی هستند . واقعیت این است که اگر نسبت های ناروا به بزرگان روا داشته شود و اعتبار آنها را از بین ببرند و اعتماد مردم را سلب کنند ، اگر روزی واقعه تلخی رخ دهد و بخواهند به ملت ایران واقعیت را بگویند و همراهی آنان را بطلبند، خدای نکرده مردم باور نخواهند کرد و اطمینان نخواهند نمود.نباید رفتاری در جامعه انجام شود که باعث سلب اعتماد مردم گردد."

کروبی خاطرنشان کرد:"نظر من این است که باید با مردم صادقانه و شفاف سخن گفت . مثلا باید در مورد مرگ بزشک جوان کهریزک نیز واقعیت گفته شود تازمینه ساز شایعه نگردد چرا که در فضای بی خبری، شایعه ها مطرح می شوند و اهمیت می یابند."

رییس مجلس ششم در ادامه تاکید کرد:"من می گویم حقوق شهروندی تمام ملت ایران باید رعایت شود. باید تلاش کنیم تا دیدگاه و تفکراتمان را در چارچوب انقلاب و جمهوری اسلامی بیان کنیم. وقتی می گویم جمهوری اسلامی منظور جمهوری اسلامی است که 98 در صد ملت ایران به آن آری گفتند نه جمهوری اسلامی که برخی که از پایه به آن اعتقادی ندارند،میگویند."

وی در ادامه گفت:"باید در شرایط فعلی تذکر داده شود که گروهی به شدت به دنبال این هستند که مردم از حرکت اصلاحی دست بکشند و به خشونت روی آورند، تا حرکت مردم سرکوب شود. ما باید مرز خود را شفاف کنیم تا توجیهی برای سرکوب و خشونت علیه مردم نباشد. بسیاری از بزرگان و دلسوزان از این وضعیت ناراضی اند، اما گروهی بی ریشه در انقلاب ایران قدرت را در دست گرفته اند و به هیچ وجه قصد ندارند از آن دست بکشند و این به ضرر جامعه است."

مهدی کروبی افزود:"من می گویم همه ما یک اعضای یک خانواده ایم وباید اختلاف سلیقه ها تحمل شود و باید از خشونت در جامعه برهیز شود."

شیخ اصلاحات همچنین گفت:"من و آقای موسوی هم در همین جا با هم در مورد این مسائل صحبت کردیم که نباید هیچ خشونتی در جامعه وجود داشته باشد."

وی در بایان سخنان خود با آرزوی آزادی بی گناهان دربند، بار دیگر از حضور زنان اصلاح طلب و خانواده های زندانیان سیاسی تشکر کرد و اظهار امیدواری کرد که در جلساتی دیگر سوالات اساسی و دغدغه های مطرح شده به بحث گذاشته شود.

حمیدرضا ترقی مدعی شد : قطعنامه اخیر بر علیه ایران نتیجه شعارهای مرگ بر چین و مرگ بر روسیه است

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): يك عضو حزب موتلفه‌ي اسلامي با بيان اين‌كه قطعنامه‌اي كه عليه ايران صادر شده است تحت فشار آمريكا و اتحاديه اروپا به راي گذاشته شده، گفت:" اين قطعنامه جنبه‌ي قانوني و اجرايي ندارد و طبيعتا با قطعنامه‌هايي كه با راي‌گيري به تصويب مي‌رسد تفاوت دارد."

حميدرضا ترقي، معاون امور بين‌الملل حزب موتلفه‌ي اسلامي خاطرنشان كرد:" اين قطعنامه زمينه‌سازي براي طرح موضوع هفته‌يي ايران در شوراي امنيت است و براي سياسي نگه داشتن پرونده‌ي هسته‌يي ايران تدارك ديده شده است. بنابراين ايران در مقابل چنين اقدام سياسي از سوي آژانس بايد همكاري خود را با آژانس به حداقل برساند و آژانس را تنبيه كند تا از برخورد سياسي با ايران پرهيز كند به‌ويژه اين موضوع در آستانه‌ي جابه‌جايي دبيركل آژانس اهميت ويژه‌اي پيدا مي‌كند."

وي افزود:" ايران بايد به دبيركل جديد بفهماند كه اگر قرار باشد روند كار آژانس از روند كار حقوقي و فني خارج شود و تحت تاثير فشارهاي سياسي قدرت‌ها تصميم بگيرد، ايران نمي‌تواند با آژانس همكاري داشته باشد و مجبور است همكاري‌هاي خود را به حداقل برساند. اگر اين روش تاثيري در مواضع آژانس نداشته باشد، ايران بايد راهكار ديگري را براي فعاليت‌هاي آينده‌ي هسته‌يي خود انتخاب كند كه طبيعتا آن راهكارها جزو برنامه‌هاي در دست اقدام ايران است ولي به صورت آزمايشي بايد گام اول را در اين حد برداريم تا ببينيم واكنش‌ها به چه كيفيتي خواهد رسيد."

ترقي با اشاره به راي روسيه و چين عليه ايران نيز مدعی شد:" تلاش آمريكايي‌ها اين بوده است كه اين دو كشور را قانع كند كه اين اقدام در واقع به نفع آن‌هاست و به نفع روند هسته‌يي آينده است اما به هر كيفيتي به نظر ما اين را بايد اولين نتيجه‌ سردادن شعار "مرگ بر چين" و "مرگ بر روسيه" توسط اصلاح‌طلبان دانست كه اين اقداماتي كه آن‌ها در طول پس از انتخابات انجام داده‌اند و چنين موضع‌گيري‌هايي را اتخاذ كرده‌اند اين موضوع اولين محصولش عليه ايران است كه بايد تقصير را به گردن اصلاح‌طلبان و جنبش سبزي گذاشت كه در داخل كشور اين وحدت ملي ما را در اين زمينه خدشه‌دار كرد و وحدت كلمه جامعه‌ ما را به هم زد."

وي با بيان اين‌كه صدور اين قطعنامه قطعا مذاكرات ايران و 1+5 را به تاخير خواهد انداخت و يا شايد آن را متوقف كند، افزود: "توافق ما با غربي‌ها در مورد مذاكرات ژنو اين بود كه مذاكرات با محوريت بسته‌ي پيشنهادي دنبال شود. در آن بسته‌ي پيشنهادي به هيچ وجه موضوع هسته‌يي ايران وجود نداشت و ما درباره‌ي مسائل غيرهسته‌يي با آن‌ها براي گفت‌وگو اعلام آمادگي كرديم و مذاكرات در همان محورها انجام شد."

اين عضو حزب موتلفه‌ي اسلامي گفت:" در حاشيه‌ي مذاكرات ژنو آن‌ها موضوع معامله تجاري ما در رابطه با خريد اورانيوم 20 درصد را مطرح كردند كه اين موضوعي كاملا در حاشيه بود. اين موضوع حاشيه‌يي را آن‌ها در افكار عمومي دنيا به موضوع اصلي تبديل كردند و مذاكرات اصلي ما را كه مربوط به بسته‌ي پيشنهادي ايران بود كمرنگ كردند. نفس اين حركت نشان‌دهنده‌ي بي‌صداقت غربي‌ها و تثبيت دلايل روشن ايران براي بي‌اعتمادي نسبت به غرب است و اعتمادزدايي در اين اقدام توسط غربي‌ها انجام شد كه مجددا ما به آن‌ها بي‌اعتماد باشيم و نتوانيم به صداقت‌شان اعتماد كنيم."

ترقي توضيح داد: "وقتي صداقتي در مذاكرات و برخورد با ايران توسط 1+5 وجود ندارد و تمام هم آن‌ها سوءاستفاده تبليغاتي و رسانه‌يي از مذاكرات است، هيچ دليلي وجود ندارد كه ايران اين نوع مذاكرات را ادامه دهد، مگر اين‌كه تضمين صد درصدي براي رفتار صادقانه‌ي آن‌ها با ايران پديد آيد كه بر آن اساس بتوانيم مذاكرات را ادامه دهيم."

وی در ارتباط با راه‌هاي ديگري كه ايران مي‌تواند پس از صدور اين قطعنامه براي پي‌گيري پرونده‌ي هسته‌يي خود دنبال كند، نیز گفت:" ايران مشكلي براي تهيه‌ي نيازهاي خود در مورد اورانيوم ندارد و مي‌تواند روند گسترش سانتريفيوژهاي خود را ادامه دهد و سايت‌هاي فردو را فعال كند تا فعاليت غني‌سازي‌اش را گسترش دهد و آن را از مرز فعلي جلوتر ببرد تا بتواند نياز رآكتور تهران را هم تامين كند. اين روند اگر آغاز شود فاز جديدي در فعاليت‌هاي هسته‌يي ايران است كه با توجه به نوع برخوردي كه با ما در موضوع قطعنامه شد، مي‌تواند خارج از نظارت آژانس و بدون پايبندي به قوانين ماده الحاقي پادمان باشد."

اين عضو حزب موتلفه‌ي اسلامي افزود:" ايران مي‌تواند به هيچ وجه در رابطه با ماده الحاقي، همكاري با آژانس نداشته باش

ابراهیم امینی: انگ زدن به دلسوزان، راه حل مشکلات نیست

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس): عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي تاكيد كرد:" انگ زدن به افرادي كه دلسوزانه ديدگاه‌هاي خود را نسبت به اداره كشور مطرح مي‌كنند، نه‌تنها راه‌حل مشكلات نيست، بلكه باعث افزايش مشكلات نيز مي‌شود."

ابراهيم اميني با اشاره به سخنان رهبری مبني بر خودداري از فضاي اتهام پراكني تصريح كرد:" بي‌مهري‌ها نسبت به آقاي هاشمي كه با واكنش جدي مقام معظم رهبري نيز روبه‌رو شد، در حالي است كه نقش اساسي رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در شكل‌گيري اين نظام بر كسي پوشيده نيست."

به گزارش ایلنا وي با بيان اين مطلب ادامه داد: "اعتقاد ما بر اين است كه در كشوري مانند ايران كه داراي 72 ميليون نفر جمعيت است، نمي‌توان انتظار داشت كه همه افراد مانند يكديگر فكر كنند."

ابراهيمي با تاكيد بر اينكه چاره‌اي جز به رسميت شناختن تنوع افكار وجود ندارد، اظهار داشت:" گره زدن سرنوشت نظام به يك تفكر بسته‌اي كه مورد نقد جدي بخش قابل توجهي از افكار عمومي جامعه به ويژه نخبگان است، مي‌تواند خطرات جدي در پي داشته باشد."

اين عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي افزود:" اداره‌كنندگان كشور در ماه‌هاي اخير بايد به اين نتيجه رسيده باشند كه اتهام‌زني و انگ‌زدن به افرادي كه دلسوزانه ديدگاه‌هاي خودشان را نسبت به اداره كشور مطرح مي‌كنند نه‌تنها راه‌حل مشكلات نيست، بلكه به مشكلات فعلي كشور نيز مي‌افزايد."

اميني با ابراز اميدواري در بهبود وضعيت فعلي كشور، گفت: "كساني كه دسترسي به تريبون‌هاي رسمي و غيررسمي دارند و خود را دلسوز كشور معرفي مي‌كنند بايد توجه داشته باشند كه اتهام‌زني و انگ زدن به چهره‌هاي شاخص نظام نمي‌توانند از مشكلات كشور بكاهند. "

آیت الله العظمی منتظری: قرار بود بسیج در راه خدا باشد نه در راه شیطان

Posted:



 

‏ ‏به گزارش سایت این مرجع تقلید شیعه، همزمان با عيد سعيد قربان آيت الله العظمي منتظري طي سخنان كوتاهي در جمع علاقه منداني كه براي‏ ‏ديدار با معظم له گرد آمده بودند ضمن اشاره به فرمان الهي به حضرت ابراهيم براي ذبح حضرت‏ ‏اسماعيل ، عيد قربان را فرصتي براي قرباني كردن "نفس شيطاني " توصيف نمودند; و نفس انسان را با‏ ‏توجه به آيات قرآن داراي چهار مرتبه دانستند:

‏ ‏مرتبه اول نفس اماره است كه فرمانده كل قوا نفس انسان است كه به بدي ها و شرور انسان را‏ ‏وسوسه مي‎كند. در مرتبه دوم نفس لوامه است كه در قبال گناهان انسان بي تفاوت نيست و پس از‏ ‏انجام گناه انسان را ملامت مي‎كند.

‏ ‏معظم له در توضيح اين مرتبه نفس ، ضمن اشاره به حوادث خشونت بار پس از انتخابات و‏ ‏برخوردهاي خشن نيروهاي امنيتي و نظامي با مردم كه گاه برخي نيروهاي بسيج هم در آن شركت‏ ‏داشته اند، اين اعمال خشونت آميز با معترضين را خلاف شرع و قانون دانسته و ضمن طرح‏ ‏پرسش هايي خطاب به كساني كه مردم را مورد ضرب و جرح قرار دادند، فلسفه تشكيل بسيج را‏ ‏بسيج در راه خدا دانستند نه بسيج در راه شيطان. و تمامي كساني كه به دست مأموران كتك خورده اند حتي اگر‏ ‏خراشي به بدن آنها وارد شده باشد را داراي ديه دانسته و فرمودند: زدن مردم به چه مجوزي ؟! آيا هر‏ ‏كس مرا قبول ندارد بايد كتك بخورد؟!

حضرت امير(ع ) با اين که معصوم بودند در خطبه 216 نهج البلاغه به مردم خطاب‏ ‏كرده و مي‎فرمايد: شما خود را باز نداريد از گفتار حق و مشورت عادلانه ، من ذاتا فوق خطا نيستم‏ ‏مگر اين كه خدا مرا كفايت كند. حتي حضرت علي (ع ) با اين عظمت خود را ذاتا فوق خطا نمي داند.‏ ‏چرا مردم را كتك مي‎زنيد چون حرفتان را قبول ندارند؟

‏ ‏ايشان تمامي اعمال خشونت بار را گناه و تضييع حق مردم دانسته‏ ‏و فرمودند: ضاربان علاوه بر اين که خلاف شرع انجام داده اند بايد ديه هم بپردازند.

‏ ‏همچنين ايشان ضمن اشاره به اين كه برخي ها مردم را كتك‏ ‏زده اند براي اين كه به آنها يك احسنت بگويند فرمودند: نفس‏ ‏لوامه انسان را ملامت مي‎كند كه چرا براي دنياي ديگران جهنم‏ ‏مي‎رويم ؟ آيا اين بدبختي نيست كه انسان براي دنياي ديگران به‏ ‏جهنم برود؟

‏ ‏در ادامه معظم له مرتبه سوم را نفس ملهمه برشمرده كه دائم حق‏ ‏و باطل را به او اعلام و القاء مي‎كند. و مرتبه چهارم ، نفس مطمئنه‏ ‏است چنانچه آيه قرآن مي‎فرمايد: (يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي‏ ‏الي ربك راضية مرضيه ...) كه فرد از اطمينان قلب بالايي در برابر‏ ‏حوادث و ناملايمات برخوردار است . مانند امام حسين (ع ) كه با‏ ‏آن همه مصيبت و كشته شدن اصحاب و ياران و اولادش ، ولي‏ ‏دلش محكم و استوار بود. و واقعا قرباني واقعي را امام حسين (ع )‏ ‏در روز عاشورا كرد.
‏ ‏در پايان معظم له براي رفع گرفتاري ها، آزادي زندانيان در بند و‏ ‏استجابت دعاها دعا نمودند.

 


ایران باشکوه

unread,
Dec 2, 2009, 3:53:03 PM12/2/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

بازداشت میلاد اسدی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در آستانه 16 آذر

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):ظهر دوشنبه ماموران امنیتی با حضور در منزل مسکونی میلاد اسدی عضو شورای مرکزی دفترتحکیم وحدت و دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر او را بازداشت کردند.

 این بازداشت همراه با تفتیش منزل وی بوده است.این در حالی است که روز گذشته نیز 3 عضو دیگر شورای مرکزی این اتحادیه دانشجویی مهدی عربشاهی، بهاره هدایت و فرید هاشمی به دادگاه انقلاب احضار شده بودند.

از بازداشت عباس حکیم زاده دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت نیز 11 روز می گذرد.

خبرنامه امیر کبیر ضمن انتشار خبر بازداشت میلاد اسدی تاکید کرد که"افزایش کم سابقه فشارها بر این مجموعه دانشجویی به دلیل هراس شدید اقتدارگرایان از اعتراضات احتمالی دانشجویان در 16 آذر روز دانشجو است و تلاش می کنند تا با بازداشت و احضار فعالان سرشناس جنبش دانشجویی فضای دانشگاهها را مهار کنند."

عبدالله رمضان زاده  اتهامات وارده از سوی دادگاه انقلاب را رد کرد

Posted:



سخنگوی دولت خاتمی پس از 170 روز بازداشت،در دادگاه غیرعلنی محاکمه شد -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):عبدالله رمضان زاده استاد دانشگاه و سخگوی دولت خاتمی در سالهای اصلاحات روز دوشنبه و در حین محاکمه غیرعلنی در دادگاه انقلاب کلیه اتهامات وارده را رد کرد.

سخنگوی دولت در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی و عضو ارشد حزب مشارکت که پس از تحمل 170 روز بازداشت و بخش عمده آن در را در سلول انفرادی گذرانده از سوی دادگاه انقلاب به تبلیغ علیه نظام،اقدام علیه امنیت ملی و نگهداری اسناد محرمانه متهم شد اما همگی اتهامات را رد کرد.

وكیل مدافع عبدالله رمضان‌زاده از برگزاری جلسه‌ دادگاه موكلش در شعبه‌ی 15 دادگاه انقلاب به صورت غیرعلنی خبر داد.دكترعباس شیری به خبرگزاری ایسنا گفت"جلسه‌ی رسیدگی به اتهامات عبدالله رمضان‌زاده صبح امروز در شعبه‌ 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به صورت غیرعلنی برگزار شد."وی با بیان اینكه جلسه‌ دادگاه حدود چهار ساعت به طول انجامید، افزود"بنده و موكل دفاعیات خود را ارایه كردیم و لایحه‌ دفاعیه نیز به صورت مكتوب به دادگاه ارایه شد."

شیری عناوین اتهامی موكلش را تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و نگهداری اسناد محرمانه بیان كرد و گفت که"دادگاه فرصت كافی برای دفاع در خصوص اتهامات یاد شده در اختیار اینجانب و موكل قرار داد و دفاعیات لازم به عمل آمد."

وكیل مدافع رمضان‌زاده با بیان این‌كه موكلش اتهامات مطرح شده در كیفرخواست را رد كرده است، گفت"بنده نیز در لایحه‌ دفاعیه دلایل حقوقی برای رد موارد اتهامی را ارایه كردم و در پایان از دادگاه صدور حكم برائت را خواستار شدم."

داریوش قنبری:برخی بازداشت‌های دانشجویی نتیجه‌ای جز برهم زدن آرامش و امنیت ندارد

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):سخنگوی فراکسیون خط امام مجلس گفت:«برخی از بازداشت‌های دانشجویی گرچه به زعم آقایان برای ایجاد آرامش و امنیت است، اما جز برهم زدن آرامش و امنیت نتیجه‌ای ندارد.»

داریوش قنبری در گفتگو با  پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس،پارلمان‌نیوز، با انتقاد از برخوردهای صورت گرفته با دانشجویان و صدور احکام سنگین برای برخی از دانشجویان، اظهار داشت:«هفته گذشته تعدادی از دانشجویان در ایلام بازداشت شدند و وسایل شخصی آنها را هم بردند.»

نماینده اصلاح‌طلب ایلام ادامه داد:« بازداشت دانشجویان در محیطی مانند ایلام که آرام است و هیچ مشکلی هم بعد از انتخابات در آنجا پیش نیامده و کمترین حرکت اعتراضی در دانشگاه‌ها وجود نداشته، قابل پذیرش نیست.»

قنبری گفت:«بازداشت دانشجویان خود نوعی اقدام تحریک‌آمیز است که بیشتر دانشجو را تحریک می‌کند که به سمت اعتراض رفته و زمینه برای برخی حرکت‌ها فراهم شود.»

سخنگوی فراکسیون خط امام مجلس تصریح کرد:« به نظر می رسد برخی افراد اگر ببیند فضا فضای آرامی است با این اقدامات تلاش می‌کنند که فضا را به سمت ناآرامی پیش ببرند.»

قنبری تاکید کرد:«این اقدامات تحریک آمیز اقداماتی ضد امنیتی است که گرچه شاید برخی به زعم خود برای این انجام دهند که با چنین بازداشتی به سمت آرامش پیش می‌روند اما با این کارها ناآگاهانه کشور را به سمتی پیش می‌برند که جز به هم زدن آرامش نتیجه‌ای ندارد.»

وی در ادامه در واکنش به اظهارات وزیر علوم در مورد بررسی دیدگاه‌های اساتید و احتمال تجدیدنظر در همکاری برخی اساتید با دانشگاه‌ها گفت:«دانشگاه یک محیط علمی است، شاید برخی اساتید دیدگاه‌هایی مخالف ما را داشته باشند اما این موضوع طبیعی است.»

این نماینده اصلاح‌طلب مجلس با بیان اینکه فضا باید در دانشگاه به نحوی باشد که تضارب آرا و اندیشه‌ها شکل بگیرد تصریح کرد:«باید آرا و اندیشه‌های مختلف وجود داشته باشند که در مقابل هم قرار بگیرند.»

قنبری خاطر نشان کرد:« نمی‌توان گفت همه یک جور و یکسان فکرکنند، چرا که اگر همه یک جور فکر کنند پیشرفت علمی متوقف می‌شود.»

وی افزود:«درتاریخ علم در مقاطعی برخی نهادها در مقابل تفکرات علمی قد علم کردند یا خواستند برخی عقاید را در محیط علمی تحمیل کنند.اما حتی در اروپای قرون وسطی نتوانستند با این کار جلوی پیشرفت علم را بگیرند گرچه مشکلاتی را ایجاد کردند اما موجب بدنامی عقایدی شدند که در مقابل علم ایستادند.»

سخنگوی فراکسیون خط امام مجلس ادامه داد:«نباید مسال به نحوی مطرح شود که گویی قرار است در کشور تک صدایی علمی ایجاد شود، آزادی اندیشه‌ای که در قانون اساسی آمده این است که نه تنها اندیشه بیان شود بلکه باید به طبع و نشر در بیاید که در مقابلش اندیشه‌های دیگر هم قرار بگیرند.»

قنبری یادآور شد:«شاید در آموزش و پرورش بتوان یک اندیشه خاص را آموزش داد اما دانشگاه اینگونه نیست.»

وی خاطر نشان کرد:«اگر قرار باشد یک اندیشه ثابت به شکل دگماتیک آموزش دهیم نیاز به دانشگاه نیست.فلسفه دانشگاه این است که تفاوت دیدگاه و اختلاف عقیده باشد.»

سازمان ادوار تحکیم وحدت:تمام قد در كنار احمد زيد آبادي هستيم

Posted:



با ایستادگی بر آرمانهای جنبش سبز ملت ایران به مقابله با باند کودتاچی ادامه می دهیم -

 شبکه جنبش راه سبز(جرس):سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي (ادوار تحکیم وحدت)با صدور بیانیه ای حکم صادره دادگاه بدوی برای دکتر احمد زیدآبادی دبیرکل سازمان را محکوم کرد.
در این بیانیه تاکید شده که"سازمان ادوار تحكيم وحدت ضمن اعتراض به این حکم غیرقانونی و شرم آور، آزادی دبیرکل و سخنگوی زندانی خود(عبدالله مومنی) و دیگر اعضای در بند سازمان آقایان حسن اسدی زیدآبادی، محمد صادقی، حجت شریفی، کوهزاد اسماعیلی، مهرداد بزرگ، سلمان سیما و خانم نفیسه زارع را خواهان است."

سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی همچنین اعلام کرد که"وظیفه خود می داند که با تمام توان و با همه امکانات خود از دبیرکل مظلوم و زندانی خود و دیگر اعضای در بند سازمان دفاع کند و خود را تمام قد در کنار احمد زیدآبادی می داند و حکم علیه او را ظلمی فاحش در حق خود تلقی می کند."

در بیانیه سازمان دانش آموختگان همچنین آمده است"افتخار دارد که همچنان و به رغم همه فشارها، بر آرمانهای جنبش سبز ملت ایران پای بفشرد و دست در دست همه نیروها،احزاب و سازمانهایی که مدنیت، مسالمت و منافع ملی را سرلوحه کارخود می دانند به مقابله با باند کودتاچی ادامه دهد. مسلما این فشارها و سرکوبها هیچ گرهی از کار فروبسته حاکمیت نخواهد گشود، هیچ راه نجاتی جر تمکین به خواستهای جنبش سبز مردم ایران پیش پای حاکمیت نیست وقطعاً پیروز نهایی، مردم خواهند بود."

متن کامل بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران در اعتراض به حکم سنگین احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی وسایر اسرای جنبش سبز به نقل از سایت ادوارنیوز چنین است:

سازمان ادور تحکیم وحدت : تمام قد در كنار احمد زيد آبادي هستيم
احمد زید آبادی دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت) برای اهل قلم و سیاست نامی آشناست. روزنامه نگاری شجاع و اخلاق مدار و روشنفکری مومن و میهن دوست. مسلما انسانی با دانش و تخصص و ویژگیهای شخصیتی زید آبادی هر جای دیگر دنیا که بود، قدر می دید و بر صدر می نشست اما در کشوری که نخبه کشی و خرد ستیزی بخشی از فرهنگ سیاسی حاکم بر آن است، دکتر احمد زیدآبادی نه تنها به زندان می افتد بلکه در میان بهت و حیرت محافل حقوقی و سیاسی حکم به تبعید و سلب حقوق سیاسی وی نیز داده می شود. این حکم بار دیگر فقدان حداقلی از حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی را به همگان خاطرنشان کرد.
احمد زیدآبادی در تمامی سالهای فعالیت سیاسی اش و از آن جمله از زمانی که دبیرکل سازمان ادوار تحکیم وحدت شده است، انسانی پایبند به قانون بوده که فعالیتهای سیاسی اش را بر اساس اصول اخلاق مدنی و در چارچوب دفاع از منافع ملی پیش می برده است. از این رو حکم صادر شده برای او به منزله اعلام جنگ دولت برآمده از کودتای 22 خرداد علیه قوانین کشور، اخلاق مدنی و منافع ملی است.
برای همه کسانی که تخصصی در کتاب و قانون دارند واضح و روشن است که این حکم هیچ مبنای حقوقی و قانونی ندارد. در کجای قانون نامه به رهبری و طرح سوال از او منع شده است؟ اگر طرح سوال از رهبری جرم بود که قانون اساسی حکم به تشکیل نهادی به نام مجلس خبرگان برای نظارت بر عملکرد رهبر نمی داد! مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی حتی تلاش برای عزل و استیضاح رهبری از مجاری قانونی نیز جرم نیست(رجوع شود به اصول قانون اساسی در خصوص حقوق و وظایف خبرگان رهبری) چه رسد به نگارش نامه و طرح دو پرسش ساده. در همین زمینه زمزمه هایی به گوش می رسد که دعوت سازمان ادوار تحکیم وحدت از آقای عبدالله نوری برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را تبانی برای اغتشاش تفسیر کرده اند! اولا اگر دعوت از يك نفر براي كانديداتوري در انتخابات قانوني كشور جرم باشد، گناه آن بر گردن سازمان ادوار تحکیم است و نه دبیر کل آن و ثانیا به راستی کدام منطق حقوقی چنین تفسیر کشدار و بی معنایی را بر می تابد؟ یعنی امروز در جمهوری اسلامی کار به جایی کشیده شده که دعوت از فردی با سوابق عبدالله نوری جهت کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری هم جرم محسوب می شود؟
دادگاه بر چه اساسی حکم به سلب حق فعالیت سیاسی از احمد زیدآبادی داده است؟ کدام مستند شرعی و قانونی چنین مجوزی به یک دادگاه می دهد که یک انسان را از ابتدایی ترین و بدیهی ترین حقوق خود آن هم به صورت مادام العمر محروم کند؟ مگر حق فعالیت سیاسی امتیازنامه ای دولتی است که دولت اعطا کرده باشد و خودش هم حق فسخ و لغو یک جانبه آن را داشته باشد؟ حاکمیت بر چه اساسی به خود حق می دهد در مورد لغو حقوق مدنی و سیاسی شهروندان خود تصمیم بگیرد؟ در عصر مدرن دولتها چنین حقی ندارند، این تنها منطق حکومتهای قرون وسطایی و ماقبل مدرن است که چنین تصمیمی را توجیه می کند. رابطه دولت – شهروند اجازه چنین کاری به دولت نمی دهد اما گویا جناح حاکم قصد دارد مناسبات خود با جامعه را بر اساس مناسبات والی – رعیت تنظیم کند. چنین چارچوب و مناسباتی اما در عصر مدرن و با توجه به خصوصیات جامعه ایران، محکوم به فنا و شکست است.
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی(ادوار تحکیم وحدت) وظیفه خود می داند که با تمام توان و با همه امکانات خود از دبیرکل مظلوم و زندانی خود و دیگر اعضای در بند سازمان دفاع کند و خود را تمام قد در کنار احمد زیدآبادی می داند و حکم علیه او را ظلمی فاحش در حق خود تلقی می کند.
سازمان ادوار تحكيم وحدت ضمن اعتراض به این حکم غیرقانونی و شرم آور، آزادی دبیرکل و سخنگوی زندانی خود(عبدالله مومنی) و دیگر اعضای در بند سازمان آقایان حسن اسدی زیدآبادی، محمد صادقی، حجت شریفی، کوهزاد اسماعیلی، مهرداد بزرگ، سلمان سیما و خانم نفیسه زارع را خواهان است.همچنین سازمان مراتب اعتراض شدید خود را به احکام زندان و وثیقه های سنگین صادر شده برای فعالین سیاسی و روزنامه نگاران اصلاح طلب اعلام می کند و بار دیگر بر همبستگی خود با خانواده های همه زندانیان سیاسی مهر تایید می نهد.
سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي (ادوار تحكيم وحدت)، افتخار دارد که همچنان و به رغم همه فشارها، بر آرمانهای جنبش سبز ملت ایران پای بفشرد و دست در دست همه نیروها،احزاب و سازمانهایی که مدنیت، مسالمت و منافع ملی را سرلوحه کارخود می دانند به مقابله با باند کودتاچی ادامه دهد. مسلما این فشارها و سرکوبها هیچ گرهی از کار فروبسته حاکمیت نخواهد گشود، هیچ راه نجاتی جر تمکین به خواستهای جنبش سبز مردم ایران پیش پای حاکمیت نیست وقطعاً پیروز نهایی، مردم خواهند بود.

مجمع زنان اصلاح طلب خواستار آزادی  آذر منصوری و همه زنان دربند شد

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز(جرس):مجمع زنان اصلاح طلب با صدور بیانیه‌ای خواستار آزادی آذر منصوری عضو جبهه مشارکت شد.در این بیانیه مجمع زنان اصلاح طلب از همه فعالان سیاسی و آزاداندیشان دردمند و دلسوز ایرانی خواسته تا"با بهره‌گیری از تمامی ظرفیت‌های خود تلاش کنند تا همة زنان در بند که به جرم نقادی جریان موجود و معترض بودن به وضعیت نابسامان پس از انتخابات، دربند به سر می برند، از جمله  معاون سیاسی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی، آذر منصوری، از زندان آزاد شوند تا اعتبار نظام اسلامی که باید برپایه معنویت و عدالت و آزادی استوار بماند، بیش از این لطمه نبیند و در عین حال جامعه از توانائیها و ظرفیت‌های فکری، روحی و معنوی آنان بهرة لازم را ببرد."

متن بیانیه مجمع زنان اصلاح طلب چنین است:

اگر چه دیری نمی‌گذرد که با نام «آذر منصوری» در حوزة سیاست آشنا شده‌ایم. اما شناخت‌مان از شخصیت، عقلانیت و عمق نگاهش به حوادث سیاسی- اجتماعی، آشنایی دیرین را تداعی می‌کند. گویی افکار و اندیشه‌های این چهرة سیاسی از گذشته دور ما را به یکدیگر پیوند داده است و این پیوند برای جمع زنانی که تجربة حضور در عرصة سیاست را با سخت کوشی به‌دست آورد‌ه‌اند، گرانبها و ارزشمند است.. حضور او در یک جایگاه بالای سیاسی و کادر حزبی، این امیدواری را برای زنان فعال سیاسی ایجاد کرد که در جمهوری اسلامی کارآمدی، توانایی و تدبیر زنان مسلمان در عرصة سیاست به باور مردان سیاست نشسته است.

«مجمع‌ زنان اصلاح طلب» که با پرچم ضرورت حضور در حوزة سیاست و قدرت فعالیت خود را آغاز کرده است این فرصت را مغتنم شمرده و در پی آن بوده و هست که «آذر منصوری‌» ها را حمایت و همراهی کنند تا نسل آینده جامعه زنان و دختران یقین کنند که حوزة قدرت و سیاست در انحصار مردان نیست و اصولا »جنسیت« برای حضور اجتماعی و بوی‍ه سیاسی زنان تعیین کننده نیست و مهم تر اینکه دین اسلام منعی برای این حضور تأثیرگذار ندارد. بلکه اندیشه راستین، گفتمان علمی و فهم دقیق و عمیق از شرایط سیاسی اجتماعی است که می‌تواند کارآمدی و توانایی‌های سیاست‌مداران را فارغ از جنسیت رقم بزند.

اینک اما این توانایی که در وجود یک زن به منصة ظهور گذاشته شده بود به بند کشیده شده است و «آذر منصوری» را همچون دیگر سیاست مداران انقلابی که همة نگرانی‌هایشان آن است که چگونه می‌توان این انقلاب را از افتادن به دست نااهلان و نامحرمان محفوظ نگاه داشت، با اتهامات واهی به بند کشیده اند تا با مصادره انقلاب به مطلوب خود برسند. «مجمع زنان اصلاح‌طلب» که اعضای آن، همة سرمایه معنوی، فکری و توان خود را برای ایجاد تغییر در نگاه جامعه برای حضور زنان توانمند در حوزه سیاست و قدرت هزینه کرد‌ه‌اند، اینک نگران هزینه های گزافی است که باز هم برای اصلاح جامعه و بهبود شرایط زیستن نسل آینده در کشورمان، ایران اسلامی، باید پرداخت شود.

زنان اصلاح طلب نگران این هستند که نسل جدید زن ایرانی که شاهد بی حرمتی ها، بداخلاقی ها و زشتی ها و پلشتی هایی است که با مردان و زنان و جوانان معترض پس از انتخابات دهم می شود خدای ناکرده با مشاهده بالا رفتن تاوان و هزینه مشارکت، دچار انفعال و سستی و رکود شود و عطای حضور در عرصه اجتماعی و بویژة حوزة سیاست را به لقایش ببخشند.

لذا از همة فعالان سیاسی و آزاداندیشان دردمند و دلسوز ایرانی می‌خواهیم که با بهره‌گیری از تمامی ظرفیت‌های خود تلاش کنند تا همة زنان در بند که به جرم نقادی جریان موجود و معترض بودن به وضعیت نابسامان پس از انتخابات، دربند به سر می برند، از جمله خواهر عزیز، صبور و سخت کوشمان، معاون سیاسی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی، آذر منصوری، از زندان آزاد شوند تا اعتبار نظام اسلامی که باید برپایه معنویت و عدالت و آزادی استوار بماند، بیش از این لطمه نبیند و در عین حال جامعه از توانائیها و ظرفیت‌های فکری، روحی و معنوی آنان بهرة لازم را ببرد.

امید داریم با زمان شناسی و درایت مسئولان و با چشم داشت به سیره نبوی (ص)عدالت علوی(ع) تا روز عید غدیر، به میمنت فرارسیدن عید ولایت مولا علی (ع) شاهد حضور کلیه آزادگان دربند خصوصا زنان آزاده در کانون گرم خانواده شان باشیم.

مجمع زنان اصلاح‌طلب

انحراف 48 درصدی دولت از اجرای اصل 44 قانون اساسی

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): حمیدرضا فولادگر گفت:" رونوشتي از گراش كميسيون نظارت بر اجراي اصل 44 كه طي آن به انحراف 48 درصدي دستگاه‌هاي دولتي نسبت به اجراي اين اصل اشاره شده بود براي وزارتخانه‌هاي مورد بحث ارسال شده است."


حميدرضا فولادگر رئيس نظارت براجرای اصل 44 به ایلنا گفت:" در حال حاضر منتظر پاسخ وزارتخانه‌هاي اقتصاد، نيرو، ارتباطات، نفت و صنايع هستيم كه در اين گزارش به تخلفات آنها از اجراي اصل 44 اشاره شده بود."


به گفته وي پس از جمع‌آوري پاسخ‌هاي اين وزارتخانه‌ها، دولت و مجلس مي‌توانند مشتركات راهكاري براي حل مشكلات اجرايي اصل 44 بيابند. اين راهكارها مي‌تواند در قالب طرحي از سوي مجلس و يا لايحه‌اي از سوي دولت به مجلس تقديم شده و به تصويب برسد.


همچنين در صورت لزوم مي‌توان از مجمع تشخيص مصلحت نظام خواست تا سياست‌هاي كلي ابلاغي را اصلاح كند و يا اينكه دولت، آيين‌نامه‌هاي اجرايي و روش‌هايش را اصلاح كند.


فولادگر در پاسخ به اينكه چرا دولت تاكنون هيچ گزارش در مورد چگونگي اجراي اصل 44 به مجلس نداده است؟ اظهار داشت:" تاكنون در اين‌باره بارها به دولت تذكر داده‌ايم و حتي در جلسات مشتركمان با دولت از رییس دولت خواسته‌ايم تا نسبت به ارائه اين گزارش به مجلس تعجيل كند. حتي رئيس مجلس نيز رسما از دولت خواسته است تا نه‌تنها در مورد ارائه اين گزارش بلكه درباره ارائه گزارش اجراي قانون برنامه چهارم و ارائه لايحه برنامه پنجم نيز سرعت عمل به خرج دهد."


وي با ابراز تاسف از اينكه تاكنون هيچ پاسخي از سوي دولت دريافت نشده و گزارشي از چگونگي اجراي اصل 44 توسط دولت به مجلس نيامده است، ادامه داد:" مجلس به وظيفه خود مبني بر سوال و تذكر و پيگيري از دولت عمل نكرده است. اما متاسفانه اين دولت است كه كوتاهي مي‌كند."


رئيس كميسيون نظارت بر اجراي اصل 44، از تهيه دومين گزارش اين كميسيون در مورد عملكرد وزارتخانه‌هاي تعاون، كشاورزي، بازرگاني، راه، رفاه و مسكن در اجراي اصل 44 خبر داد كه طي ماه‌هاي آتي تقديم صحن علني مجلس خواهد شد.

پاسخ کروبی به کیهان: برخی خود را نماینده خدا روی زمین می دانند

Posted:



چگونه به آنها الهام شده است که مخالفت با دولت احمدی نژاد مخالفت با خداست؟ -

شبکه جنبش راه سبز (جرس) : مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز در گفتگویی بار دیگر به ادعاهای روزنامه کیهان پاسخ گفت.

مهدی کروبی در گفت و گویی که با سایت تغییر داشت به برخی مطالب اخیر روزنامه کیهان پاسخ داد.مهدی کروبی گفت : مدتی پیش شخصی که خود را نظریه پرداز اصولگرایان می داند، در دیداری که با آقای احمدی نژاد داشته می گوید: ” حفظ دولت نهم مهمترین وظیفه علاقمندان انقلاب است. وقتی رضایت خدا در میان باشد ، هیچ چیز دیگری مهم نیست. باید به شکلی عمل کنیم تا رضایت خدا تامین گردد، حتی اگر اکثریت مردم گمراه باشند و صلاحیت خود را تشخیص ندهند”. دبیرکل حزب اعتماد ملی افزود: آیا مسوولین امر نباید از امثال این مدعیان نظریه بخواهند که چرا به این سادگی به میراث امام مظلوم که می فرمود “میزان رای ملت است ” و مردم ولی نعمت هستند و تصمیم نهایی با آنهاست، چوب حراج می زنند و وکیل خدا بر روی زمین شده اند؟

 

چگونه به آنها الهام شده است که مخالفت با دولت احمدی نژاد مخالفت با خداست؟


مهدی کروبی در ادامه اظهار داشت: من وقتی این نوع اظهارات را خواندم بسیار متاسف شدم و به خدا پناه بردم از این که برخی چنان به خود می نگرند که گویی نماینده خدا بر روی زمین شده اند. برای خود چنین امتیازی فرض می کنند و سپس بنام رضایت خدا، دست به هرکاری می زنند و هر گونه که خواستند عمل می کنند. آقایان به این پرسش پاسخ ندادند که چگونه به این درجه رسیدند و چگونه به آنها الهام شده است که مخالفت با دولت احمدی نژاد مخالفت با خداست؟

نامزد انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ادامه داد: من واقعا نمی خواستم به خودبزرگ بینی این آقایان اشارتی داشته باشم اما وقتی دیدم مکرر می آیند و از ” فتنه ” حرف می زنند و نقش های خودشان را در بوجود آمدن حوادث پس از انتخابات انکار می کنند و برای قوه قضاییه خط و نشان می کشند ،در مقام پاسخگویی برآمدم .

 

وی در ادامه به مطالب روزنامه کیهان و انتشار اخبار جعلی و سیل تهمت ها اشاره کرد و اظهار داشت:" پس از روزهای قدس و ۱۳ آبان و همچنین حضور من در نمایشگاه مطبوعات، آنها که از حضور مردم نگران و آشفته شده بودند، هجمه ها و تهمت هایی را علیه من آغاز کردند. درحالی که دلیل این هجمه، حضور مردم بود. تریبون های نمازجمعه آغشته به تهمت، افترا، دروغ و ناسزاگویی شد. دراین میان طبیعی بود که عده ای از بزرگان به روش های مختلف از ما دلجویی کنند. از جمله برخی مراجع عظام، کتبی و شفاهی و یا بیوت مکرم آنان، برخی علما، فضلا، دانشگاهیان، دانشجویان، روزنامه نگاران، برخی از نمایندگان مجلس و گروه های سیاسی در تماس های مختلف ضمن ابراز انزجار از اتهامات و افتراها و نیز وقایع رخ داده پس از انتخابات، نسبت به اینجانب ابراز لطف و محبت کردند.

 

کروبی ادامه داد:« دراین میان جناب آقای احمدصدر حاج سیدجوادی که بیش از ۹۰ سال سن دارد و یک چهره حقوقدان و دانشگاهی است و نیز از همکارانمان در مجلس اول بود و در مبارزات ملت ایران حضور طولانی داشته، پیغام داد که می خواهد در این رابطه از من به صورت تلفنی دلجویی کند. ناگهان چند روز بعد روزنامه کیهان در خبری ویژه آورد:" احمد صدرحاج سیدجوادی از او (کروبی) خواست جبهه مدافعان ملی، بخوانید جبهه ملی کذایی تشکیل دهد" و سپس درباره من نوشت: "شتاب بدون ترمز آقای کروبی به سوی گروهک های معارض با خط امام و جمهوری اسلامی جالب توجه است، درحالیکه به گزارش ایلنا اعضای فراکسیون خط امام مجلس در دیدار اخیر خود با کروبی بر لزوم مرزبندی با افراد و گروه هایی که با اصل نظام و خط امام مخالفند تاکید کرده بودند تا همسویی با این تشکل ها احساس نشود."

 

با خشونت ها و تهمت ها از میدان به در نمی روم


دبیرکل اعتمادملی بعد از ذکر مطالب منتشر شده در روزنامه کیهان تصریح کرد: آقای صدرحاج سیدجوادی در تماس تلفنی خود از اتفاقات روی داده ابراز انزجار کرد و سپس به بیان نقطه نظراتی پرداخت و نیز به موضوع خروج ارز و طلا از کشور و ورود آنها به ترکیه که منجر به نوشتن نامه ای از سوی ایشان به نخست وزیر ترکیه شده بود، اظهار نظر کردند. ولی بنده چون اطلاعی دراین خصوص نداشتم دراین باره سخنی نگفتم و نهایتا هم از ایشان تشکر و تاکید کردم که این خشونت ها و تهمت ها طبیعی است و با این اتفاقات از میدان به در نمی روم.

صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتمادملی در ادامه نیز به مطالب منتشره در روزنامه کیهان اشاره کرد و افزود: مدتی است که اینها اتهاماتی همچون همراهی با مارکسیست ها، سلطنت طلبان، صهیونیست ها و منافقین جنایتکار را مطرح می کنند ولی واقعا برای من جای سئوال است که آیا اینها نمی دانند و فکر نمی کنند که این نوع سخنان نتیجه عکس خواهد داشت؟

 

انحرافات را یک به یک برای مردم بیان می کنم


مهدی کروبی سپس اظهار داشت:آقایان بدانند که من به خط امام اعتقاد کامل دارم و معتقدم برخی درصدد هستند راه و خط امام را پاک و از بین ببرند و منویات خودشان را به جای خط امام به مردم غالب کنند. اما بدانید که من پای آرمان های امام و منافع ملی ایستاده ام و تلاش می کنم انحرافات را یک به یک برای مردم بیان کنم تا راه از بیراه مشخص شود.

کروبی در ادامه میان دوستی با افراد و همکاری سیاسی با آنها تفکیک قایل شد و با اشاره به دایره وسیع دوستان خود، به ذکر خاطراتی از روزهای ابتدای انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: اواخر مجلس اول مرحوم آقای مهندس بازرگان به سراغ من آمدند و چون می دانستند که ما با امام دیدار هفتگی داریم از من پرسیدند که نامه ای برای امام دارند و آیا من این نامه را به ایشان می رسانم؟ بنده در آن زمان دیدگاه سیاسی مشترکی با مهندس بازرگان نداشتم اما رفاقت داشتیم.


طبعا روحیات مهندس بازرگان و دیدگاه های ایشان را می شناختم و می دانستم که مهندس بازرگان نامه فدایت شوم برای امام ننوشته و این نامه حتما حاوی نقطه نظرات و نقدهای او به برخی مسائل جاری کشور است. با این همه بدون آنکه از مرحوم بازرگان بپرسم که نامه درباره چیست جواب مثبت دادم. ایشان هم نامه قطوری به من دادند تا به امام برسانم. در آن سال ها ما به صورت هفتگی همراه با خانواده شهدا با امام دیدار داشتیم و من در حضور حضرت امام سخنرانی می کردم. اگرچه مدیران صدا وسیما حتی یک بار هم این دیدارها را پس از ارتحال امام پخش نکردند اما دیدار ما با امام هر هفته برگزار می شد. در یکی از این دیدارها نامه مهندس بازرگان را به امام دادم و به سید احمدآقا نیز گفتم که نامه مربوط به مهندس بازرگان است. بعد از گذشت چند روز مهندس بازرگان مجدد نزد من آمدند و از من تشکر کردند و طوری سخن گفتند که معلوم بود از حضرت امام درباره آن نامه جواب گرفته است.

 

دبیرکل حزب اعتماد ملی سپس به ذکر خاطره دیگری پرداخت و ادامه داد: در سال ۶۰ ترورها و انفجارهای زیادی علیه مسئولین نظام صورت می گرفت و بسیاری از چهره های خدوم کشور مانند شهید بهشتی و محمد منتظری، رجایی و باهنر و قدوسی و عزیزان دیگر در انفجارهای متعدد به شهادت رسیدند. در همان زمان مرحوم لاجوردی مسئولیتی داشتند و بازداشت هایی در این ایام صورت می گرفت که از جمله می توان به بازداشت مهندس لطف الله میثمی که از مبارزان قبل از انقلاب بود اشاره کرد. ایشان در مبارزات قبل از انقلاب در اثر یک انفجار دچار نابینایی و نقص عضو هم شده بود. چند روز بعد از بازداشت مهندس میثمی، همسرشان نزد من آمد و باتوجه به دیدار لطف الله میثمی در زندان به من گفت که او وضع جسمی مناسبی ندارد و نیاز به مراقبت دارد و زندان مکان مناسبی برای او نیست. بنده نیز پس از مشاهده وضعیت جسمی ایشان موضوع را مستقیما به امام منتقل کردم و کمتر از ۴۸ ساعت لطف الله میثمی آزاد شد.


اسلام ما با اسلام شما متفاوت است


شیخ اصلاحات در پایان این گفتگو با اشاره به آراء و اندیشه های حضرت امام تصریح کرد: به مسئولین روزنامه کیهان می گویم که برداشت ما از اسلام با برداشت شما از اسلام متفاوت است و به همین علت آن خمینی ای که ما می شناسیم با خمینی ای که شما می شناسید فرق دارد. خمینی ما ، امامی است که وقتی خبر می رسید عده ای از روی تعصب نسبت به بروز منکرات در شهر با مردم برخورد می کنند، ناراحت می شد و فورا دستور می داد با آنها برخورد شود و عوامل آن بازداشت شوند.


در محکمه الهی نه شنودی هست و نه بازجویی


خمینی ما با خمینی شما یکی نیست. خمینی ما آن کسی است که وقتی در بولتن محرمانه وزارت اطلاعات خواند که در فلان روستا و فلان شهر عده ای مدرسه ای را که متعلق به زرتشتی ها بود تصرف کرده اند،ناراحت شد و خود دستور بازگرداندن مدرسه به صاحبانش را صادر کرد.

من نمی گویم شما حق ندارید برداشت خود را از اسلام و امام مطرح کنید، حداکثر می گویم که شما کج فهم هستید و امام را نشناختید. اما بدانید اجازه ندارید هرکسی که نظرات شما را قبول ندارد، او را صهیونیست و منافق بنامید. باید بدانید که در محکمه الهی نه شنودی هست و نه بازجویی. نه مدیریتی است و نه قدرتی. آنجا سید و غیر سید، روحانی و غیر روحانی همه در برابر عدل الهی باید پاسخ گوی عملکرد گذشته خود باشند
 

صدور حکم سنگین بیش از شش سال زندان برای هنگامه شهیدی

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): وکیل هنگامه شهیدی از صدور حکم سنگین بیش از شش سال حکم زندان تعزیری برای موکل خود خبر داد.


محمد مصطفایی وکیل هنگامه شهیدی روزنامه نگار در وبلاگ خود با اعلام حکم موکل خود که به شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شده است نوشته:

 

امروز برای پیگیری پرونده خانم هنگامه شهیدی به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب رفتم. گویا حکم صادر شده و آماده ابلاغ بود. مدیر دفتر شعبه حکم صادره علیه خانم شهیدی را به صورت حضوری ابلاغ نمود.

 

وی در ادامه آورده است :در کیفرخواست صادره علیه خانم شهیدی اتهامات وی:۱- اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور از طریق حضور در اغتشاشات مورخ شنبه ۲۳/۳/۱۳۸۸، یکشبه ۲۴/۳/۱۳۸۸، دوشنبه مورخ ۲۵/۳/۱۳۸۸، سه نشبه ۲۶/۳/۱۳۸۸ و چهارشنبه ۲۷/۳/۱۳۸۸ که موجب اخلال در نظم عبور و مرور شهروندان و اختلال ترافیکی در شهر و ایجاد بلوا و آشوب نیز بوده است. ۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی از طریق مصاحبه با شبکه ضد انقلاب بی بی سی در تاریخ ۲۳/۳/۱۳۸۸ و گزارش اغتشاش به شبکه مزبور و امضاء بیانیه های برخودار از جنبه تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از جمله کمپین یک میلیون امضا، کمپین لغو قانون سنگسار، امضاء بیانیه های تهیه شده خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل در خصوص نقص حقوق بشر در ایران و تبیلغ علیع نظام از طریق وبلاگ نویسی. ۳ – توهین به ریاست جمهوری کشور به مناسبت انجام وظیفه عنوان گردیده است.

 

وی در این نوشتار در ادامه حکم دادگاه آورده است :دادگاه به استناد سوابق خانم شهیدی که از روزنامه نگاران شاخص اصلاح طلب بوده که با روزنامه های زنجیره ای همچون نوروز، حیات نو، آفتاب یزد، زن، اعتماد و …. همکاری داشته است و در دوره دوم دولت اصلاحات و بر اساس سفارش آقای سیدمحمد خاتمی به عنوان مشاور رئیس سازمان ملی جوانان منصوب شد و در زمینه وضعیت حقوق بشر و حقوق زنان در ایران همسو با هدف ضد انقلاب فعال بوده و در مقطعی عضو کمیسیون حقوق بشر بوده است و اینکه پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به کشور انگلیس رفته و با عناصر ضد انقلاب و بعضا وابسته به سرویس اطلاعاتی انگلستان و آمریکا و همکاران رادیو دولتی بی بی سی انگلیس داشته است .

 

در حکم هنگامه شهیدی ذکر شده است که وی دو مرتبه در انگلیس و در آزمون ورودی شبکه بی بی سی فارسی شرکت کرد و پذیرفته نشده و همچنین در کشور چک در آزمون ورودی رادیو فردا شرکت کرده و پذیرفته نشده و در نهایت در اواخر سال ۱۳۸۷ به کشور بازگشته و به عضویت در شواری مرکزی حزب اعتماد ملی استان تهران در آمده و در فاصله کوتاهی مشاور آقای مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی می شود. وهمچنین به استناد نامه به اکبر گنجی در تاریخ ۹/۵/۱۳۸۵ (موکل هرچند در مرحله تحقیقات به دلیل فشارهای روحی و روانی مفاد نامه را مورد تایید قرار دادند ولی در جلسه دادرسی منکر نوشتن این نامه شدند) که قسمت عمده دادنامه را در بر می گرفت به استناد مواد ۴۹۹، ۵۰۰، ۶۱۰،۶۱۱،۶۰۹ و۴۷ قانون مجازات اسلامی موکلم را با این عقیده که اخلال در نظم عمومی و اخلال در امنیت تعدد معنوی است که دادگاه مکلف است اشد مجازات را مورد حکم قرار دهد در خصوص تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به یک سال حبس تعزیری و بابت تبانی و اجتماع و عضویت در تشکیلاتی که علیه امنیت کشور اقدام نموده است به پنج سال حبس تعزیری و بایت توهین به ریئس جمهوری کشور اسلامی ایران به نود و یک روز حبس تعزیر ( جمعا به شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری ) محکوم نمود.

 

وکیل شهیدی اشاره کرد : این حکم امروز به اینجانب به عنوان وکیل خانم شهیدی ابلاغ شد که در موعد قانونی بیست روزه، اعتراض خود را به دلیل اینکه خانم شهیدی بری از هر گونه اتهام بوده و اقرارهای اخذ شده به زیانش با توجه به دلایلی که ارائه نمودم تحت فشارهای روحی و روانی می باشند به مرجع بالاتر یعنی محاکم تجدیدنظر استان تهران تقدیم خواهم نمود.
 

مقايسه خلق و خوي مردم در دوران قبل و بعد از انقلاب

Posted:



 

متن ویرایش شده‌ی سخنان مهندس محمد توسلي در جلسه‌ی بيست و دوم هم‌اندیشی بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
(24 اسفند 1387)
 
بسم‌الله الرحمن الرحيم. همان‌طوركه قبلاً‌اعلام شده است صحبت بنده در مورد مقايسه رفتار و خلق وخوی مردم در دوران قبل و پس از انقلاب با تأكيد بر تجربه‌ي مديريت شهر تهران در دو سال اول انقلاب است. من فكر مي‌كنم با بحثي كه آقاي دكتر فراستخواه در دو جلسه اخير در ارتباط با نظريه‌ي مم‌ها داشتند و توضيحاتي كه اخيراً دادند، گزارش من از مشاهدات و تجربه‌هاي مدیریتی شهر تهران و نيز تحليل رفتار اجتماعی مردمان در این دوره، در واقع يك نوع ارزیابی نظريه‌ي مم‌ها در خصوص رفتار مردم است كه ما در آن دوران شاهد آن بوديم.

  اين گزارش را با استفاده از برداشت و نظريه‌ي مرحوم مهندس بازرگان در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» آغاز می‌كنم. همه‌ي شما اين كتاب را خوانده‌ايد و با اين نظريه‌آشنا هستيد؛ اين‌كه چگونه آن فرهنگ همكاري، هم‌سويي، هم‌دلي و هم‌گامي ‌كه به‌تدريج تا پيروزي انقلاب به‌وجود آمد و «همه با هم» بوديم و چگونه پس از پیروزی با تغيير برخي از رفتارها و گفتمان، اين وضع و رفتار تبديل به «همه با من» شد، و اين تحول چه پيامدهايي در رفتار شهروندان در جامعه‌ي ايران پدیدآورد.

  مي‌دانيم كه انقلاب سال 57 پديده‌اي نبود كه دفعتاً به‌وجود بيايد؛ اين تحولات ريشه در تاريخ ما داشت. من نمي‌خواهم از انقلاب مشروطه شروع كنم؛ قطعاً انقلاب 57 ريشه در آن دوران و تحول داشت؛ اما لااقل تجربه‌ي سال‌هاي 30 تا 32 و حوادثي كه در كشور ما اتفاق افتاد و گفتماني كه در فضاي سياسي- اجتماعي ايران حاكم شد يك تحول دروني در ارزش‌هاي جامعه ما پديد آورد؛ نگاه جديدي در اين دوره به‌وجود آمد. انديشه‌اي مطرح شد كه مصدق مصداق و تبلور آن بود، و مردم پاسخ نيازهاي خودشان را در گفتمان او مي‌ديدند. بحث آزادي، كرامت انسان، حق مردم برای حاکمیت بر سرنوشت خویش و استقلال سياسي و اقتصادي به صورت يك گفتمان عملی- بدون اينكه در مورد آن نظريه‌پردازي زيادي انجام شود- در برنامه‌ها مشهود و برجسته شد. مردم احساس كردند كه هويت ملي و ديني دارند. با شرايط پيراموني و مجموعه‌اي از علل و عوامل، متأسفانه اين گفتمان نتوانست تداوم پيدا كند و كودتاي 28 مرداد مانع نهادینه شدن و گسترش آن شد. اما آثار آن تحول اجتماعي و انباشت‌هاي فرهنگي و آموزه‌هايي كه در جامعه ما به‌وجود آمده بود، دست مايه‌ي ملت ما شد. تجربه‌ي نهضت مقاومت ملي و نيز تجربيات سال‌هاي 39 تا 42 و خود قيام خرداد 42 انباشت تجربه‌هاي ديگری براي ملت‌ما بود و به‌‌طور خلاصه تحلیل و گفتمان جديد به‌وجود آمد. نسل جوان و متعهد ما به‌دنبال راهكار جديدي بود. در همين راستا بود كه حركت‌هاي مسلحانه در جامعه شکل گرفت. من نمي‌خواهم راجع به درستي يا نادرستي آن تلاش‌ها صحبت كنم، اما نفس اين گفتمان، تحول فرهنگي به‌وجود آورد. در بسياري از خانواده‌ها، جوان‌ها از خانواده‌هاي خودشان بريدند و این گفتمان جديد آنان را متاثر كرد. همين جا تأكيد كنم كساني كه وارد اين عرصه شدند بهترين فرزندانِ بهترين خانواده‌هاي جامعه ما بودند، اعم از سازمان مجاهدين خلق يا چريك‌هاي فدايي خلق يا حتي حزب ملل اسلامي. رهبر حزب ملل اسلامي، آقاي بجنودي بود؛ يك جوان 19- 20 ساله كه از عراق آمد و مبارزه مسلحانه عليه رژيم را آغاز كرد. امروز ايشان مديريت يك نهاد فرهنگي را برعهده دارد. آنها آدم‌هاي عادي نبودند كه وارد اين عرصه شدند.

  تحولات سياسي در سال‌هاي 44 تا 54 خود موجب تحولات كيفي و فرهنگي در جامعه‌ي ما شد. با وجود اينكه اين حركت‌ها در ظاهر سركوب اما انباشتي فرهنگي در جامعه‌ي ما ايجاد كرد كه خود از جمله زمينه‌هاي تحقق و پيروزي انقلاب سال 57 شد. من در اينجا بايستي به نقش فرهنگ‌سازي دكتر شريعتي بين سال‌هاي 47 تا 52 نيز اشاره كنم. در همين حسينيه ارشاد، كلاس‌هايي شكل گرفت كه بيش از 5 هزار دانشجو در آن ثبت ‌نام مي‌كردند و آموزش مي‌گرفتند. مجموعه‌ي اين رويدادها و شرايط كه در 25 سال (حد فاصل كودتا تا انقلاب) در جامعه‌ي ما رخ مي‌داد زمينه‌ساز يك تحول فرهنگي بود. اگر ما بخواهيم رفتار امروز مردم را دنبال و تحليل بكنيم نمي‌توانيم اين پيشينيه‌ي تاريخي و سرمايه‌ي اجتماعي را- كه در جامعه‌ي ما به‌وجود آمد- ناديده بگيريم.

  هم‌چنين تحولي‌كه در روحانيت به‌وجود آمد قابل‌توجه است. در سال 41 اولين بيانيه‌اي‌كه مراجع قم مي‌دهند مخالفت با شركت زنان در انتخابات و بحث اصلاحات ارضي است. اما آن گفتمان به يك گفتمان ضداستبدادي تبديل مي‌شود و ادامه پيدا مي‌كند، و روحانيت نقش مؤثري در تحولات اجتماعي ما به‌عهده مي‌گيرد.

  مقدمه‌ي بحث را جمع‌بندي كنم؛ اگر در سال‌هاي قبل از انقلاب روحيه‌ي همفكري، همگامي، همدلي و حالت ايثار و فداكاري در ملت ما به‌وجود آمد، اين دقيقاً به خاطر پيشينه‌اي است كه لااقل از جنبش مشروطه و به‌خصوص از دهه‌ي 30 در ايران وجود داشت. در چه مقاطع تاريخي زمينه‌هاي اين انسجام و وفاق و همكاري‌هاي اجتماعي شكل مي‌گيرد؟ موقعي كه انسان‌ها ببينند به نيازهاي واقعي آنها پاسخ داده مي‌شود. خداوند انسان‌ها را آزاد خلق كرده است و آنها اختيار دارند نيازمند كرامت هستند و حقوق بشر براي آنها مطرح است. آنها مي‌خواهند بر سرنوشت خودشان تأثيرگذار باشند، نمي‌خواهند وابسته باشند. هر گفتماني كه بتواند به اين نياز طبيعي انسان‌ها پاسخ دهد خود به خود زمينه‌ي اين همگامي و همكاري و وفاق را فراهم مي‌كند. اگر بعد از 42 سال از درگذشت دكتر مصدق، نسل جوان ما- كه به لحاظ تاريخي ارتباطي با ايشان نداشته است- همان گفتمان را گرامي مي‌دارد، به‌خاطر اين‌است كه مي‌بيند آن گفتمان و آن راه، پاسخگوي نيازي است كه امروز او هم احساس مي‌كند. مردم در اجتماعات و تظاهرات سال 57 چه شعارهايي مي‌دادند؟ آيا شعارهاي مردم، چيزي جز مطالبات آنها بود؟ چه عكس‌هايي در راه‌پيمايي‌ها بيشتر حمل مي‌شد؟ عكس كساني كه همين ارزش‌ها را به آنها ياد داده بودند و منادي آنها بودند.

  همه به ياد داريم كه رهبر فقيد انقلاب چگونه هویت جمهوري اسلامي ايران را در پاريس معرفي مي‌كردند؛ تبييني كه به نوعي هويت ملي و هويت اسلامی انقلاب را فراگير و جهاني كرد. آيا جز اين بود كه آقاي خميني هم بر همين گفتمان و نيازهاي واقعي مردم تأكيد كردند و براساس همين پيمان و گفتمان بود كه مردم ايشان را به رهبري انقلاب انتخاب كردند و در 12 فروردین سال 58 به جمهوری اسلامی رأی دادند؟ اين فقط مربوط به نخبگان و روشنفكران نبود، بلكه كل جامعه ما براساس اين پيمان و گفتمان و مطالبات، رهبري ايشان را مورد تأييد قرار دادند. حتي احزابي كه اين گفتمان را قبول نداشتند (مثل حزب توده) آنها هم در شرايط انقلاب همين گفتمان را پذيرفتند. يادمان هست كه آقاي به آذین (اعتمادزاده) كه در واقع نماد حزب توده در داخل كشور بود، همان گفتمان را مطرح مي‌كرد و پيشنهاد جبهه‌ي ضداستبداد را عنوان کرد؛ همان پيشنهاد و نظري كه آقاي خميني و برخي از مراجع داشتند و حركت ضداستبدادی را شروع كردند. حتي آنها هم همين گفتمان را پذيرفتند؛ چرا كه گفتمان فراگير جامعه‌ي ما بود. در همين جا بايد به نقش «جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر» در آن شرايط و تأثيري كه در تسهيل روند انقلاب و كاهش هزينه‌هاي آن داشت اشاره كنم؛ آنها هم همين گفتمان را مطرح كردند و تأثيرگذار بودند.

  پس از اين مقدمه‌ي بسیار اجمالي و فشرده، حالا مشاهدات خود را از نوع رفتاري كه مردم در دوران انقلاب داشتند، به طور خلاصه بيان مي‌كنم.

  همه‌ي ما به ياد داريم كه اولين واكنش را به اين گفتمان، طبقات متوسط جامعه ما داشتند. نخبگان و قشرهاي مرفه جامعه كه آگاهي بيشتري داشتند اين گفتمان را زودتر پذيرا شدند؛ توده‌هاي محروم جامعه آخرين اقشاري بودند كه به انقلاب پيوستند، آنها بيشتر به دنبال بهره‌برداري از گفتمان انقلاب بودند. رخدادهايي مثل مراسم چهلم‌هاي زنجيره‌اي (چهلم قم، تبريز، يزد) همسويي مردم را در نقاط مختلف كشور- نسبت به هر حادثه‌اي كه در كشور اتفاق مي‌افتاد- نشان مي‌داد و موجب گسترش انقلاب مي‌شد. ما در آن موقع سازماني يك‌پارچه و گسترده نداشتيم. يكي از ويژگي‌هاي انقلاب اين بود كه هسته‌های مبارز در این دوران كاملاً متكثر و در كل جامعه پراكنده بود و به همين علت هم قابل سركوب نبود؛ اما خود مردم با همان گفتمانی که در عرصه یاوجدان عمومي وجود داشت انسجام و هماهنگي خویش را با رهبری انقلاب به تدریج افزايش مي‌دادند.

  در اينجا بايد از حادثه 17 شهريور و سركوبي كه در ميدان شهدا (ژاله) انجام شد ياد كنم؛ من خود در آنجا حضور داشتم و در اطراف ميدان شهدا شاهد بودم كه وقتي زخمي‌‌ها را از محل حادثه دور مي‌كردند درِ همه‌ي منازل- بدون استثناء- باز بود. به افرادي كه فرار مي‌كردند كمك مي‌نمودند و زخمي‌ها را مأوا مي‌دادند. هر چه را داشتند (پنبه، ملافه و وسايل درمان) در اختيار زخمي‌ها مي‌گذاشتند. يك نوع همدلي و وحدت يك‌پارچه‌در آن منطقه (خيابان‌ايران و کوچه عباس‌آباد و ميدان شهدا) شكل گرفته بود. از اين پديده نمي‌شود همين طور ساده گذشت. راهپيمايي‌هاي تاسوعا و عاشورا از ديگر جلوه‌هاي مشاركت گسترده و همدلي مردم بود كه با پيگيري و ابتكار جمعيت دفاع از آزادي و حقوق بشر برگزار شد. هرچند ستاد برگزاری راهپیمایی وجود داشت كه اين راهپيمايي‌ها را تدارك مي‌ديد و هماهنگ مي‌كرد، اما خود مردم به‌طور طبيعي و خودجوش، هماهنگي و سازمان يافتگي چنين راهپيمايي‌هايي را به عهده داشتند. اين وضع در مورد ستاد استقبال از امام نيز وجود داشت. اين ستاد توانست به صورت خيلي طبيعي بسياري از افراد را در سازمان ستاد استقبال، سامان دهد. بسياري از افرادي كه آن موقع در لايه‌هاي مثلاً دوم سوم و چهارم مشاركت داشتند، فكر مي‌كردند جزء كميته مركزي استقبال از امام هستند؛ يعني تا اين حد، مديريت مشاركتي اعمال شد و همه خودشان را به نوعي در اين رويداد شريك مي‌دانستند.

  نمونه‌ي ديگر، رفتار طبیعی مردم در روز رفتن شاه (26 دي ماه) است؛ در اين روز، بدون اينكه از قبل اعلام شود و بدون اينكه سازمان‌دهي صورت‌گيرد، مردم چگونه رفتاركردند و چگونه در سراسركشور واكنش‌هماهنگ نشان دادند؟ از اين پديده نمي‌شود گذشت، و بايد آن را به‌عنوان يك پديده اجتماعي مورد بررسي قرار داد.

  اما چون وقت محدود است در اینجا مي‌خواهم تجربه‌ي مستقيم خود را در دوران مديريت دو سال اول انقلاب بيان كنم. همه يادتان هست كه شهرداري در آن سال‌ها يك سازمان خوشنام نبود؛ خود همكاران ما در شهرداري تهران مي‌گفتند، وقتي ما براي خواستگاري مي‌رفتيم عموماً با واکنش منفی خانواده‌ها روبرو می‌شدیم! يعني آنها تا اين حد به لحاظ اجتماعي خوشنام نبودند. با تصور و احساسي كه از انقلاب داريم طبيعي به‌نظر مي‌رسد كه مثل اين دوران- كه مديران اتوبوسي عوض مي‌شوند- بايد تعداد زيادي مدير را يك‌باره وارد شهرداري مي‌كرديم. درحالي‌كه در طول دو سال فكر مي‌كنم كه حدود 10 یا 11 نفر از افراد خارج از كاركنان شهرداري تهران در حوزه‌ي معاونان و برخی مدیران وارد شهرداري شدند. ما كوشش كرديم با سازوكاري از خود كاركنان شهرداري استفاده‌كنيم. استعدادهاي موجود در آنجا را شناسايي كرديم و به‌همان‌ها مسئوليت داديم و از اعتمادي كه در روند انقلاب به‌وجود آمده بود، سود جستيم. اين تجربه‌ي بسيار موفقي بود. با وجود برخي كارشكني‌ها و تلاش بعضي افرادكه مخالف حضور بنده در شهرداري تهران بودند و از بيرون سمپاشي مي‌كردند، چون هيچ امكاني جز گفت‌وگو نداشتيم، با برگزاري جلسات گفت‌وگو، كوشش كرديم بر اين سمپاشي‌ها فائق آييم. با گفت‌‌وگو توانستيم مجموعه‌ي استعدادها را جذب كنيم و به‌كاربگیریم و فضا را تلطيف كنيم.

  در برنامه‌ي اولين افطار شهرداري تهران كه در سالن 12 هزار نفري استادیوم برگزار شد يكي از رخدادهاي خيلي زيباي شهر تهران شكل گرفت. در اين برنامه نمايندگان همه‌ي اقشار شهر تهران شركت داشتند؛ هم هيأت دولت در آنجا حضور داشتند، هم نمايندگان انجمن‌هاي محلي بيست‌گانه‌ي شهر تهران، هم نمايندگان كارگران و... و خلاصه نمايندگان تمام اقشار جامعه در آن مراسم حضور داشتند. مرحوم طالقاني نيز در آن برنامه سخنراني كردند؛ تمجيدي كه ايشان از تلاش‌ها و خدمات كاركنان شهرداري كردند، موجب تحول قابل توجهي در روحيه‌ي آنها شد. اين فضا در بسياري از كاركنان شهرداري تأثيرگذار شده بود؛ آنها مي‌گفتند كه نگاه مردم شهر تهران نسبت به كاركنان شهرداري متحول شده و تغيير كرده است.

  شاخص ديگري كه به لحاظ رفتار مردم مي‌توانم در اينجا گزارش كنم، بحث نيروهاي داوطلب گسترده‌اي بود كه در جامعه آماده‌ي همكاري بودند و به مديران اعتماد داشتند. بخشي از آنان، دانشجويان خارج از كشور بودند كه درس و زندگي‌شان را رها كرده بودند و به ‌ايران آمده بودند، و ما از اين نيروها در بخش‌هاي مختلف - به‌صورت داوطلبانه- استفاده مي‌كرديم.

  مطلب قابل اشاره‌ي ديگر، بحث قانون شوراها و زمينه‌سازي براي تشكيل شوراي شهر بود؛ ما خودمان را موقت مي‌دانستيم؛ فكر مي‌كرديم كه بايد مردم شوراي شهر را انتخاب كنند، و شوراي شهر، شهردار تهران را انتخاب نمايد. ما نيروهاي داوطلبي را كه در شهر تهران وجود داشتند در محلات (375 محله‌در تهران شناسایی شده بود) سازماندهي كرديم، و انجمن‌هاي محلي به‌صورت داوطلبانه كار مي‌‌كردند؛ اينها نقش بسيار مؤثري در كمك به مديريت شهر تهران داشتند؛ همان برنامه ای كه پس از قريب 25 سال با عنوان شوراياري بر اساس ضرورت در سال‌های اخیر تشکیل شده است.

  يكي از كارهايي كه به‌صورت داوطلبانه صورت گرفت، تشكيل شوراي گودنشين‌هاي جنوب شهر تهران بود كه جمعي از همين نيروهاي داوطلب در آنجا مستقر شدند، و ما اولين انتخابات شوراهاي گودنشينان جنوب شهر تهران را زيرنظر وزارت كشور انجام داديم. گودنشين‌هاي جنوب تهران در واقع پايين‌ترين لايه‌هاي اجتماعي هستند؛ اما تجربه نشان داد كه حتي در پايين‌ترين لايه‌هاي اجتماعي نيز مي‌توان بزرگ‌ترين كارهاي اجتماعي را انجام داد. يعني ما با كمك خود آنها و با حداقل هزينه توانستيم گودنشين‌ها را از گودها خارج كنيم و در نقاط ديگر اسكان دهيم. آن گود‌ها امروز به بوستان‌هايي در جنوب تهران تبديل شده است. من بايد از آقاي مهندس سعید حجازي كه مدتي در جنوب تهران مدير سازمان بهسازي جنوب تهران بودند و خدمات گسترده‌اي انجام دادند، ياد و تقدير كنم.

  اولين تجربه‌اي كه ما با رفتار تحسین برانگیز مردم روبرو شدیم در همان اسفند سال 57 در آخرين جمعه‌ي سال رخ داد: طرح پاكسازي شهر تهران. ما از سنت قديميِ ايرانيِ خانه‌تكاني آخر سال استفاده كرديم؛ همه يادتان است كه تهران به شهري جنگ‌زده تبديل شده بود. در و ديوارهاي شهر پر از شعار بود و معابر شهر نیز نياز به‌پاك‌سازي داشت. شهرداري با نيروي انساني محدودش قادر به‌انجام اين كار نبود. وقتي ما فكر پاك‌سازي را مطرح كرديم با يكي دو تا مصاحبه واكنش وسيع و گسترده‌اي در شهر تهران به‌وجود آمد. در آن روز، همه‌ي مردم جلوي خانه‌، كوچه‌و خيابان‌شان را به‌صورت گسترده‌اي پاك‌سازي كردند؛ حتي مديران انقلاب از جمله مرحوم آيت‌الله طالقاني هم جارو دست گرفتند و در پاك‌سازي مشاركت كردند. وقتي اعتماد عمومي وجود دارد و آحاد جامعه‌اي، حكومت و مديران را از خودشان مي‌دانند، با تمام وجود همراه مي‌شوند و چنين صحنه‌‌هايي را می‌آفرینند كه باورش لااقل در شرايط كنوني شايد خيلي مشكل است.

  من مثال ديگري را از رفتار مردم در آن مقطع، بيان مي‌كنم. يكي از طرح‌هاي ما، حل مشكل ترافيك تهران بود. از جمله طرح‌هاي كوتاه‌مدت، بحث حل مشكلات هسته‌ي مركزي شهر تهران و به‌ويژه مسأله‌ي ترافيك بود. براي اينكه اين مشكلات حل شود از همان اسفند 57 گروه كارشناسي كار كردند و در شهريور سال 57 اولين مرحله‌ي اين طرح اجرا شد. ما مي‌خواستيم 50 خيابان مركزي شهر را يك طرفه كنيم و خطوط ويژه ايجاد نماييم. پیامد ایجاد خطوط ويژه اين است كه در سمتي از خيابان كه خطوط ويژه واقع شده، ديگر نبايد پارك صورت گيرد، و اين، مزاحم كسب و كار و كاربري‌هاي تجاري است كه در آن سمت قرار دارد. كارشناسان ما در سازمان حمل و نقل ترافيك مي‌گفتند امكان ندارد بتوانيم اين طرح را اجرا كنيم. آنها مثال مي‌زدند و مي‌گفتند قبل از انقلاب دو خيابان تخت طاووس و عباس‌آباد (مطهري و بهشتي) را مي‌خواستند فقط يك طرفه كنند؛ دو ماه كار اطلاع‌رساني و آموزشي انجام دادند تا اين پروژه محقق شود. لذا تأكيد مي‌كردند كه امكان ندارد اين كار انجام شود. ولي من به آنها اطمینان دادم كه شرايط انقلاب و اعتمادي كه مردم به مدیران انقلاب دارند سرمايه‌اي است كه ما با اين سرمايه مي‌توانيم طرح‌هايي را كه به‌لحاظ كارشناسي در شرایط عادی امكان‌پذير نيست اجرا كنيم. خطوط ويژه در سه شبانه روز، عملياتي و اجرا گرديد و طرح با موفقیت و استقبال مردم آغاز شد. حتي يك مورد تخلف و اعتراض مردم گزارش نشد.

  آن حد از اعتماد و انسجام و پيوستگي مردم با مديران شهر، قابل تكرار نيست. در شرايط كنوني به‌نظر نمی‌رسد كه بتوان چنين طرح‌هايي را بدون واكنش مردم-‌كه درواقع با منافع‌شان در چالش است- محقق‌كرد. تأكيد مي‌كنم كه آن حد از ايثار و فداكاري و هماهنگي با مديران شهر و دولت تكرار ناشدني به‌نظر مي‌رسد و مثال‌زدني است.

  اجازه دهيد نمونه‌اي ديگر را ذكر كنم. وقتي ما از همان اسفند 57 مشغول به‌كار شديم، ده‌ها طرح (طرح‌هاي نسبتاً كارشناسي شده) را افراد مختلف براي ما فرستادند؛ من اينها را جم‌كردم و همه در اختيار كميته فني سازمان حمل و نقل و ترافيك تهران قرار گرفت. محتواي ‌اين طرح‌ها مهم نيست؛ مهم مشاركت مردم در طرحي بود كه مورد توجه همه قرار گرفته بود.

  همه‌ي شما خاطرتان است كه رفتار ترافيكي مردم در دوران پس از پيروزي انقلاب چگونه بود. در شرايطي كه نيروهاي انتظامي و راهنمايي و رانندگي تضعيف شده بودند، خود مردم مسئوليت‌ها را در خيابان‌هاي تهران و تقاطع‌هاي شهر تصدي مي‌كردند و اگر گره‌ي به‌وجود مي‌آمد خودشان راهنمايي مي‌كردند. مردم يك‌پارچه خودشان را متولي مديريت شهر مي‌دانستند و كاملاً با مسئولان هماهنگي داشتند. رفتار مردم را موقعي كه تصادف مي‌كردند به ياد بياوريد؛ چگونه به همديگر لبخند مي‌زدند و چگونه گذشت مي‌كردند و عبور مي‌‌كردند. امروز رفتار مردم در هنگام تصادف چگونه است؟ البته متأسفانه آن رفتارها در فرهنگ و اخلاقيات مردم نهادينه و مستقر نشد، چون اگر نهادينه شده بود به اين سادگي متحول نمي‌شد...

  اعتماد مردم به اهداف و مديران انقلاب، يك سرمايه اجتماعي بود، و اين سرمايه اجتماعي مي‌توانست در ابعاد مختلف تأثيرگذار باشد. متأسفانه آن وضع و آن مشاركت يك‌پارچه و 98 درصدي در 12 فروردين سال 58 كه اولين نظرخواهي رسمي از مردم بود به‌تدريج رو به افول رفت و نقاط افتراق از گفتمان غالب، بيشتر شد. همان‌طوركه آقاي مهندس بازرگان در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» آورده‌اند- و در آنجا كار ميداني انجام گرفته و به‌صورت مستند بحث شده است- نخبگان جامعه اولين گروه‌هايي بودند كه خشت كج تفرقه را در جامعه گذاشتند. كساني كه شعار تداوم انقلاب را مي‌دادند؛ در حقيقت با طرح بحث تداوم انقلاب تأكيد مي‌كردند- به‌صورت غيرمستقيم- كه در آن هدف مشترك (سقوط شاه)، «همه با هم» بوديم؛ اين مهم، حاصل شده و حالا هر كسي دنبال هدف شخصي و گروه خودش برود و آن را در جامعه پياده كند. مخالفت با دولت موقت- كه به دولت امام زمان منتسب شده بود و دولت انقلاب بود- اولين گامي محسوب مي‌شود كه در همين راستا (انشقاق و اختلاف) برداشته شد و زمينه‌هاي تفرقه را در جامعه‌ما فراهم كرد. البته توده‌ي مردم از نخبگان تبعيت نكردند، چرا كه با وجود تمام بدگويي‌ها و سمپاشي‌هايي كه مثلاً با اشغال سفارت آمريكا انجام شد در اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي، مرحوم مهندس بازرگان حدود 70 درصد آراء مردم شهر تهران را كسب كردند؛ اين رأي بالا نشان مي‌داد كه زمينه و تعلق خاطر اجتماعي به گفتمان ايشان- با وجود سمپاشي‌ها- كاهش پيدا نكرده است.

  من چون فرصت نيست بحث‌ام را مختصر مي‌كنم. به‌قرائت اين آيه قرآن اكتفا مي‌نمايم‌كه مي‌فرمايد: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ». اين «حبل‌الله» در واقع «حبل‌الناس» است؛ همين محورهاي انقلاب و مطالبات تاريخي و خواست مردم بود كه انقلاب حول اينها شكل گرفت. متأسفانه اينها به‌تدريج نقض شد؛ قدرت‌طلبي برخي احزاب و گروه‌هاي سياسي و روحانيت- كه داعيه‌ي حكومت را داشتند- متأسفانه موجب شد كه زمينه‌هاي تفرقه در جامعه‌ي ما فراهم شود. شايد بعد از اختلاف‌هايي كه نخبگان جامعه‌ي ما ايجاد كردند و نتوانستند از فضاي به‌وجود آمده (فضاي آزادي) براي گفت‌وگو و مفاهمه و پيشرفت كشور بهره گيرند، زمينه‌هاي تفرقه و انحراف شكل گرفت. شايد پس از اشغال سفارت آمريكا، اولين خشت كج را تغيير قانون اساسي گذاشت. آن پيش‌نويس قانون اساسي را كه نوشته شده و قرار بود به رفراندوم گذاشته شود و رهبر فقيد انقلاب نيز آن را امضاء كرده بودند، تغيير كرد. برخي از مراجع اشكالات كوچكي راجع به آن داشتند كه آن‌ها هم برطرف شد. ولي وقتي مجلس خبرگان قانون اساسي تشكيل شد، آن قانون را كنار گذاشتند و قانون جديدي را تدوين كردند و اصول جديدي را به قانون اساسي اضافه نمودند كه با آن گفتماني كه رهبر فقيد انقلاب در پاريس مطرح كرده بودند، هماهنگ نبود. از اينجا به‌تدريج زمينه‌هاي نقض پيمان در جمهوري اسلامي شكل گرفت. طبيعي است اين نقض پيمان‌ها به‌تدريج آثار سوء خودش را بر جامعه و مردم و نيز بر كاهش اعتماد مردم بر جاي ‌گذاشت.

  اعدام‌هاي بي‌رويه و خلاف قانوني كه بعد از انقلاب انجام شد يكي ديگر از زمينه‌هايي بود كه خشونت و بي‌قانوني را در جامعه‌ايجاد كرد و رواج داد؛ و اين‌ها جملگي تفرقه را در جامعه افزايش داد. نكته‌ي قابل اشاره‌ي ديگر بسته شدن فضاي سياسي كشور پس از خرداد 60 است. به‌نظر بنده، كساني كه آن استراتژي را انتخاب كردند شديدترين ضربه‌ها را به آرمان‌هاي مردم و انقلاب زدند و فضاي سياسي جامعه را به‌سوي انسداد سوق دادند. اگر آن اتفاق رخ نداده بود، جرياناتي كه دنبال قدرت بودند هيچ‌گاه قادر نبودند چنين فضاي بسته‌اي را در دهه‌ي 60 در جامعه‌ي ما حاكم كنند، و همان روند تكامل در جامعه‌مي‌توانست ادامه پيدا كند.

  اين روند و وضعيت ادامه داشت تا اينكه در دوم خرداد سال 76 يك نقطه بازگشتي فراهم شد. مردم به اين اميد كه به ارزش‌هاي دوران انقلاب برگردند و اعتماد به مردم بازسازي شود، فعال شدند؛ شور و هيجاني شبيه اول انقلاب به‌وجود آمد و نقطه‌ي درخشاني بعد از انقلاب ايجاد شد. ولي اين رخداد نيز به دو دليل نتوانست تداوم پيدا كند؛ يكي كارشكني محافظه‌كاران كه به اصطلاح هر 9 روز يك بحران آفريدند و نگذاشتند مديران و مسئولان اين دوران به گفتمان خودش و تعهداتي كه كرده بودند، عمل كنند. و نكته‌ي بعد، عملكرد ضعيف اصلاح‌طلبان در اين دوران است.

  البته من بايد اين را نيز بگويم كه با وجود نقض‌هايي كه در اين دوران وجود داشت، كارهاي بزرگي هم انجام شد؛ تحولات اجتماعي بزرگي شكل گرفت كه فكر مي‌كنم مقايسه‌ي آن با عملكرد چهارساله اخير بهتر ارزش‌هاي آن دوره و دستاوردهايش را قابل ارزيابي كند. در هر حال حضور مجدد محافظه‌كاران در قوه مجريه و مقننه اعتماد عمومي را در جامعه‌ي ما كاهش داده و شرايطي را فراهم كرده است كه مردم تشنه‌ي تغيير و تحول و بازگشت به گفتمان اول انقلاب هستند. من فقط به اين نكته اشاره كنم كه اين اتفاقي نيست كه همه‌ي احزاب و گروه‌هاي سياسي كه در دوه‌ي قبل (انتخابات رياست جمهوري نهم) به‌نوعي انتخابات را تحريم مي‌كردند و شركت نمي‌كردند، گفتمان‌شان را عوض كرده‌اند و به مشاركت در انتخابات متمايل شده‌اند. اين تغيير رفتار خود يكي از مم‌هايي است كه قابل توجه و ارزيابي است. در واقع فضاي جديدي از رفتار سياسي توسط شهروندان و گروه‌هاي سياسي در حال شكل‌گيري است كه اين را هم بايستي مورد بررسي قرار دهيم.

خلاصه كنم؛ وضع نابسامان كنوني (به جهت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي) و رواج ناهنجاري‌ها،آسیب‌های اجتماعی و خلقيات نادرست را مي‌توان پيامد سياست «همه با من» و انحراف از گفتمان اول انقلاب یا مطالبات تاریخی مردم دانست. بايد بررسي كنيم كه چگونه می‌توان برنامه‌ريزي و عمل کرد تا اعتماد مردم را-که سرمایه اجتماعی گرانقدری بود- دو باره به آنها برگرداند و زمينه‌هاي تغيير رفتار مردم را فراهم كرد. من از اطاله‌ي سخن عذر مي‌خواهم؛ ان‌شاءالله اگر ابهام و سئوالي باشد در وقت باقي مانده در خدمتتان هستم. متشكرم.

مهدی ممکن: هر گونه تحريم اقتصادي اول از همه “مردم” را تحت فشار قرار می دهد

Posted:

مهدی ممکن: هر گونه تحريم اقتصادي اول از همه “مردم” را تحت فشار قرار می دهد

مژگان مدرس علوم -

 

 با پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد و سرپرستی خبرگزاری پارس بطور همزمان، به جمع همكاران مهندس مهدي بازرگان در دولت موقت پيوست اما بعد با روی کار آمدن دولت محمدعلی رجایی از این سمت کنار رفت ودراوایل دهه شصت، پانزده ماه بطور مخفی زندگی کرد و بعد از آن به اجبار از ا


ایران باشکوه

unread,
Dec 2, 2009, 4:01:56 PM12/2/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

واگويه اي با بزرگ نيا ؛ قندچي و شريعت رضوي سه آذر اهورايي 16 آذر

Posted:



س. مبنا -

 

   خون مي چكد زناله ي بلبل در اين چمن
                          *************************

 اگر اجباري كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش مي‌زدم، همان‌جايي كه بيست و دو سال پيش، « آذر» مان، در آتش بيداد سوخت، او را در پيش پاي «نيكسون» قرباني كردند! اين سه يار دبستاني كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند، هنوز از تحصيلشان فراغت نيافته اند، نخواستند - همچون ديگران - كوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند. از آن سال، چندين دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما اين سه تن ماندند تا هر كه را مي آيد، بياموزند، هركه را مي‌رود، سفارش كنند. آنها هرگز نميروند، هميشه خواهند ماند، آنها «شهيد» ند. اين «سه قطره خون» كه بر چهره ي دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. كاشكي مي توانستم اين سه آذر اهورائي را با تن خاكستر شده ام بپوشانم، تا در اين سموم كه مي وزد، نفسرند! اما نه، بايد زنده بمانم و اين سه آتش را در سينه نگاه دارم.»

اين سخن دكتر شريعتي است  سنگ چخماق جرقه هاي بيداري در جوانان  كه اينك  شماري از دست پرورده هاي او  در زندان بسر مي برند.

گويي باز اين سخن را بايد تكرار كرد اينك نگه دارنده اين سه آتش در سينه ؛ ققنوس وار از خاكستر گرمتان ؛ شعله هاي بيداري برافروختند و در اين سال و ماه  بارها بر خوابگاه هم كلاسي هاي شما يورش آوردند ؛ بيدار دلان را از اتاق ها  به زير افكندند؛ در خيابان ها آتش گشودند؛ خون بر سنگفرش دانشگاه و خيابان ريختند.

اي سه اذر اهواريي بگذار بگويم كه برما در اين زمانه چه گذشت ؛ پيشتر؛ شب ها پيش از انتخابات بود ؛ در خبايان ها ي شهر شور و شوقي شگفت بود كه در تمام 30 سال جمهوري اسلامي  سابقه نداشت حتي شادي پايان جنگ  ؛ پيروزي  تيم ملي  در استراليا ؛ چهارشنبه سوري ها و ...  چنين نبود شهر حال و هوايي داشت كه  آدم هاي سرد و بي روح و خسته را به وجد مي آورد.

آن روزها بهانه براي شادي به دست آمده بود گويي ملت تا زه زاده شد تا اندوه هزاران را فراموش كند جوانان پسر و دختر تا پاسي از شب در خيابان شعار مي دادند هوادارن دو طيف روبروي هم  بي آن كه به يكديگر توهين كنند از كانديداي خود حمايت مي كردند تبسم ها به خنده و خنده ها به قهقه تبديل مي شد مخالفان با خنده همديگر را بدرقه مي كردند و از خشونت خبري نبود .

فضاي تحمل بود و مدارا ؛ كسي به پايان انتخابات فكر نمي كرد برخي جوانان مي گفتند مهم نيست فردا چه مي شود مهم اين است كه ما داريم دمكراسي را تمرين مي كنيم .

جوانان بي قرار رنگ بودند ؛ رنگ سبز جايگزين رنگ تيره و شب زدگي شده بود.

اما 22 خرداد از راه رسيد ؛ گمان مي كردند روزان و شبان پس از آن انتخاب شور انگيز ادامه دارد ؛ با اين پندار؛25 خرداد به خيابان ها آمدند با ترانه ي آشتي بي دشنه و آتش اما  دريغ .                

همه ي اميدها برباد رفت و هر سخني  و شعاري آتش فشان شعله ي خشمي شد ؛ ديگر طاقت فريبكاران از آن همه شادي ملت تمام شده بود در پستوي خود احكامي را نوشتند و هنوز شب از نيمه نگذشته بود كه گزمكان نقاب  از چهره برگشودند و از در و ديورا شهر فروريختند با دشنه و آتش ؛

ديگر در شهر كسي خنده نمي خريد خشم چهره برافروخته بود  و كينه توزان و زورمداران نگران از تخت و بخت خويش خون مي طلبيدند.   

از سه قطره خون شما در سال 32 بيش از نيم قرن مي گذرد و اكنون در سال 88  مردان و زنان اين مرزو بوم به انتظار 16 آذر ايستاده اند كه از راه برسد  بي قرارند تا سرخي خون شما را با رنگ "سبز"  گره بزنند تا شايد ديگر براي حق گويي و حقيقت خواهي خوني بر زمين ريخته نشود.  

اما  در ان سوي اردو داعيه داران مبارزه با جانشينان نيكسون از فرارسيدن 16 آذر پريشانند و نگران؛ از هم اكنون در تدارك برچيدن بساط ياران دبستاني شمايند؛ گروهي وعظ و خطابه  مي كنند و گروهي راه تهديد و ارعاب را در پيش گرفته اند تا شايد جوشش خون شما در رگ هاي دانشجويان و جوانان اين مرزو بو م را فرو نشانند.

افسوس نمي دانند يا نمي خواهند بدانند كه خون شما اكنون زنگ بيداري و رويش سبز آزادي است  و بي ترديد خواب خفتگان را آشفته خواهد كرد.

ایرنا از بازداشت  50 اغتشاشگر ضد انقلاب دركنسرت  گوگوش خبر داد

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): در حالی كه گوگوش خواننده دوران طاغوت به شمار می رود، ایرنا خبرگزاری رسمی دولت از بازداشت حدود 50 نفر از ضد انقلابیون توسط پلیس امنیتی دبی در جریان برگزاری كنسرت گوگوش خبر داده كه همچنان آنان را در بازداشت نگه داشته است.

یك منبع موثق روز سه شنبه به خبرنگار ایرنا در دبی گفت: این افراد كه به صورت از قبل برنامه ریزی شده در ردیف های جلوی سكوی اجرای كنسرت نشسته بودند، با آغاز برنامه خواننده دوران طاغوت شروع به شعار دادن علیه مقامات جمهوری اسلامی كردند.
وی افزود: پلیس امنیتی دبی بلافاصله این گروه را كه حدود 50 نفر بودند، بازداشت و از محل خارج كرد.

یك منبع دیگر نیز با تایید این خبر گفت: پلیس امنیتی دبی كه بدون لباس فرم در محل حضور گسترده داشت، اجازه هیچ گونه سر دادن شعار علیه مقامات جمهوری اسلامی ایران را به اغتشاشگران نداد.
پلیس امنیتی دبی نیز در این رابطه اعلام كرده است:مقامات جمهوری اسلامی ایران مورد احترام دولت امارات قرار دارند و هر گونه شعار علیه مقامات جمهوری اسلامی خلاف قوانین این كشور است و با متخلفان به شدت برخورد خواهد شد.

ایرنا در این خبر از حضور بیش از 12 هزار نفر در جریان كنسرت گوگوش كه یكشنبه شب در محل نمایشگاه های دبی برگزار شد، خبر داد و نوشت: این خواننده دوران طاغوت كه مواضع ضد انقلابی نیز دارد، در جریان این كنسرت یك لباس فسفری زرد رنگ پوشیده بود كه در زیر نور، سبز به نظر می رسید.

با این حال مشخص نشده كه چرا پلیس امارات خود این "خواننده با مواضع ضدانقلابی" را دستگیر نكرده است!

به نوشته ایرنا: وی تصمیم داشت كه با حركات ضد انقلابی تماشاگران خود را وادار به سر دادن شعارهای ضدانقلابی علیه جمهوری اسلامی كند كه با دستگیری گروه اولیه كه مشخص بود با هماهنگی در ردیف های جلو قرار گرفته بودند، این حركت توسط پلیس امنیتی دبی خنثی شد.

شورای هماهنگی اصلاح طلبان: 16 آذر یادآور نفی استبداد است

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس) : شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به مناسبت بزرگداشت ۱۶ آذر بیانیه‌ای صادر کرد.

به گزارش ایلنا، در بخشی از این بیانیه آمده است: سالگرد ۱۶ آذر برای ملت ایران به ویژه دانشجویان همواره منشأ جوشش و‌انگیزش در مسیر پیگیری مطالبات و حقوق مردم بوده است. این روز به ویژه یادآور پایداری و مقاومت دانشجویان بر دو خواسته ملی در تاریخ یک صدساله اخیر ایران است. استقلال‌طلبی و نفی مداخله بیگانگان و آزادی‌خواهی و نفی استبداد از شاخص‌ترین مطالباتی است که ملت ایران هزینه‌های زیادی برای تحقق آن پرداخته است.

در بخش دیگری از این بیانیه با تاکید بر اینکه ۱۶ آذر یادآور یکی از شکوهمندترین حماسه‌های پایداری دانشجویان در مقابل استعمار و استبداد دست نشانه آن است، تصریح شده است: تاریخ معاصر به ما آموخته است که استبداد و استعمار ظاهراً دوقلوی همزادی هستند که وجود هریک حضور دیگری را نیز ایجاب می‌کند و مقابله اساسی با هر‌یک نیز بدون نفی همزاد آن مقدور نیست.

در بخش دیگری از این بیانیه تصیح شده است: شورای هماهنگی چبهه اصلاحات ضمن بزرگداشت یاد و خاطره این روز تاریخی، توفیق جامعه دانشجویی ایران را در تداوم مسیر افتخارآفرین مبارزات حق‌طلبانه جنبش دانشجویی از خداوند متعال مسئلت می‌نماید. این شورا با توجه به شرایط خطیر کشور و تضییقاتی که بر دانشجویان عزیز وارد می‌شود،به دست‌اندرکاران نسبت به تداوم این روند هشدار می‌دهیم.

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است : ما معتقدیم مطالبات و انتظارات جامعه دانشجویی اگر به نحوی درست و منطقی پاسخ داده نشود ،پیامدی جز انباشت این مطالبات و بروز آن از مجاری پر‌خسارت متصور نیست. مردم از دست‌اندرکاران قضایی و سیاسی انتظار دارند هرچه زودتر شاهد تشکیل دادگاه‌های علنی و رسیدگی به جرائم و جنایات عاملین و آمرین فجایعی چون حمله به کوی دانشگاه تهران و بعضی دیگر از محیط‌های دانشگاهی و دانشجویی باشند. بی‌تردید اگر عاملین حوادث قبلی ازجمله فجایع حمله به کوی در سال ۱۳۷۸ به نحوی عادلانه مجازات شده بودند، شاهد تکرار آن فجایع در سال جاری نبودیم و بدون رسیدگی عادلانه به فجایع اخیر نیز آرامش پایدار به مجامع دانشگاهی باز نخواهد گشت.

در بخش دیگری از این بیانیه تاکید شده است: این روزها مصادف با تصویب و برگزاری رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی این میثاق گران‌بهای ملی نیز هست. بی‌تردید اجرای بدون تنازل قانون اساسی و تأمین حقوق و آزادی‌های قانونی مردم به ویژه اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی که تضمین‌کننده راهکار قانونی و مناسب برای بیان اعتراضات مدنی و مسالمت‌آمیز مردم و برگزاری راهپیمایی و تجمعات است، در شرایط فعلی بهترین راهبرد برای حل دشواری‌هاست و تأمین این حقوق در محیط‌های دانشگاهی نیز مناسب‌ترین راهکار برای مواجهه با مطالبات دانشگاهیان است.

اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در بخش پایانی این بیانیه تاکید کرده‌اند: رشد علمی و تحقق آرمان‌های بزرگ سند چشم‌انداز بدون کمک به ایجاد آرامش پایدار در فضای علمی و دانشگاهی که در پناه آن اساتید و دانشجویان بتوانند رسالت پرسشگری و پژوهشگری خود را آزادانه و با امنیت خاطر پیگیری نمایند حاصل نخواهد شد. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات آرزومند است شاهد عقلانیت و خردورزی بیشتری از سوی دست اندرکاران باشد و شرایط برای تأمین آرامش توأم با تکاپوی محیط دانشگاه‌ها به نحوی بهتر فراهم گردد.
 

در پی اخراج از محل کار، ارسال شد

Posted:



 

نامه نرگس محمدی به محمود احمدی نژاد

نرگس محمدی، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در نامه ای به محمود احمدی نژاد، اعلام کرد که از محل کار خود اخراج شده است. به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، نرگس محمدی بیست و هشتم آبان ماه 1388 از شرکت بازرسی مهندسی ایران اخراج شده است. این فعال حقوق بشر که از سال 1380 در این شرکت مشغول به کار بوده است در نامه خود به احمدی نژاد نوشته که حکم اخراجش سیر امنیتی داشته است. او سپس به توضیح این سیر امنیتی پرداخته است. محمدی در پایان نامه به احمدی نژاد نوشته در شرایطی که می تواند آزادانه بیاندیشد و بنویسد و عقیده اش را به دور از شکنجه اعلام کند، باور دارد که کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح، نهادهای مدنی و قانونمند در کشور ایران هستند که کارنامه قابل قبولی در نزد ملت سرفراز ایران دارند و همکاری و خدمت به آنها افتخار بزرگی برایش است. او همچنین شیرین عبادی برنده جایزه نوبل را فردی ملی و زنی شجاع و بشر دوست دانسته که در راه تحقق صلح و حقوق بشر در چهان تلاش می کند. متن نامه نرگس محمدی به محمود احمدی نژاد که در هفتم آذرماه 1388 برای او ارسال شده، به شرح زیر است:


جناب آقای دکتر احمدی نژاد
با سلام و احترام

اینجانب نرگس محمدی، همسر تقی رحمانی و مادر دو فرزند خردسال سه ساله ام. اکنون در کانون مدافعان حقوق بشر که به شکل غیر قانونی دفتر آن بسته شده است و نیز در شورای ملی صلح فعالیت می کنم. از تاریخ 1/7/1380 نیز بعد از بسته شدن فله ای مطبوعات، تا تاریخ 28/8/1388 در شرکت بازرسی مهندسی ایران در گروه های تخصصی بازرسی صنعتی و معدنی و بازرسی آسانسور با داشتن حکم استخدامی خدمت کرده ام و در تاریخ 28/8/1388 از محل کار اخراج شدم. این رزومه کوتاهی از زن 36 ساله ایرانی است.

اما بد نیست بدانید که حکم اخراج من سیری امنیتی طی کرد تا بالاخره ابلاغ شد. در خرداد ماه 1387 و در هنگام بازگشتم از نشست کاری مدافعان حقوق بشر و مسئولان و کارشناسان سازمان ملل متحد در وین، وزرات اطلاعات دولت جنابعالی، من را احضار کرده مورد بازجویی قرار دادند. در تاریخ 18/2/1388 نیز که عازم گواتمالا برای شرکت در نشست زنان بودم، به شکل غیر قانونی ممنوع الخروج شدم. این در حالی است که محکومیتی نداشتم و حتی تا کنون به عنوان متهم هم به دادگاه فرا خوانده نشده ام. به هر حال پاسپورت من توسط ماموران ریاست جمهوری مستقر در فرودگاه ضبط شد و من از آن تاریخ پاسپورت هم ندارم. به همین دلیل مجددا در خدمت ماموران وزارت اطلاعات بودم و در این جلسه به صراحت از من خواسته شد که از شورای ملی صلح و کانون مدافعان حقوق بشر استعفا نمایم  و تهدید شدم که در غیر این صورت محرومیت های بیشتری در انتظارم خواهد بود.



در تاریخ 28 خرداد ماه یعنی شش روز بعد از انتخابات اخیر یکی از مامورینی که در جلسات حضور داشتند طی تماس تلفنی اظهار داشتند که چنانچه کوچکترین تحرکی داشته باشم و از تهران خارج نشوم به همراه هر دو فرزند کوچکم بازداشت خواهم شد. بعد از آن و در جلسه ای دیگر ماموران وزارت اطلاعات به عنوان آخرین اخطار اعلام نمودند که در صورتیکه از کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح  و هر گونه ارتباطی با خانم عبادی برنده جایزه صلح نوبل کناره گیری نکنم ، از کار اخراج و بازداشت خواهم شد.

در شهریور ماه به دلیل قبولی در یک دوره آموزشی تخصصی کاری از وزارت اطلاعات خواستم تا پاسبورتم در اختیارم قرار گیرد که جواب دادند نظر وزارت نسبت به شما منفی است و نمی توانید در این دوره شرکت کنید مگر اینکه در مورد خواسته های ما تجدید نظر کنید.

و بالاخره در 28/8/88 مدیر عامل شرکت اعلام کردند که از من خواسته شده تا شما را اخراج کنم و من شرعا و اخلاقا دلیل خواستم که از بالا گفتند تشخیص این قضیه با آنهاست. ایشان از من خواستند به عنوان آخرین فرصت با ماموران صحبت کنم تا از اخراجم صرف نظر نمایند و به صراحت با جانبداری  از من خواستند که از فعالیت هایم دست بردارم و خوب البته من هم نظراتم را گفتم و ایشان گفتند که موظف به اخراج من هستند.



بالاخره من همان روز و در ظرف یک ساعت از محل کار اخراج شدم. صحبت مدیر عامل با من از ساعت 3 الی 4:15 انجام شد و جالب اینجاست که علی رغم حضور من در 30/8/88 به اصرار مدیر عامل اخراج به تاریخ 2 روز قبل صادر شد.

در سطور فوق سعی کردم مختصرا شرح وضعیتی از خود ارائه کنم و اکنون می خواهم آنچه را می پندارم بازگو نمایم. به یاد دارم زمانی که به عنوان رییس جمهور بعد از دوران اصلاحات بر سر کار آمدید از مهرورزی و آوردن بهره نفت کشور بر سر سفره های ایرانیان سخن گفتید و مهرورزی مرام بزرگان است، اما آنچه این روزهای تلخ شاهدیم امر خلاف آن یعنی کینه ورزی و خشونت ورزی در اشکال عریان وبیچیده است.

قطعا کسانی که از سال ها قبل از کار و از تحصیل محروم شده اند کم نیستند و من قطره ای در این دریای طوفان زده از ظلم وجورم. زنان ومردانی که به دلیل داشتن تفکری مخالف  و یا حتی متفاوت از حکومت محرومیت های سنگینی را متحمل شده و خود و خانواده هایشان قربانیان این خشونت بی حد و مرز شده اند. از این حیث باید زبان در کام کشم و شرم نمایم تا از آنچه بر خود رفته سخن گویم اما از این حیث که باید از حقوق اساسی مان بگوییم و بنویسیم و سکوت نکنیم تا روزی در این سرزمین بلاکش نیز حق داشتن کار و حق تحصیل جزء حقوق انسانی به شمار آید نه امتیاز و وسیله ای برای تهدید انسانها توسط حکومت ها باید گفت و نوشت.

و از این منظر به خود اجازه دادم تا بگویم به کدامین گناه فرزندان خردسال من باید قربانیان کینه ورزی این دولت قرار گیرند؟

پدر این کودکان 15 سال زندان این حکومت را تحمل کرده و هنوز یک فعال مدنی  و سیاسی  و قانونمند است. او که در آغازین سال های جمهوری اسلامی به دلیل بازداشت های متوالی محروم از تحصیل در رشته تاریخ در دانشگاه تبریز شد، به دلیل زندان های طولانی هرگز موفق به اشتغال نشد و عملا همواره از داشتن شغل محروم بود. شاید گفتن از چنین وضعیتی سخت نباشد، اما اینگونه زیستن و از هر حقی در این سرزمین بی سامان محروم بودن بسیار دشوار است.

 و اما من، فردی که در هیچ دادگاهی مجرم شناخته نشدم و فقط و فقط یک فعال حقوق بشر و صلح طلبم، اکنون باید به خواست وزارت اطلاعات که باید حافظ امنیت ما شهروندان باشد، قدم در راه محرومیت های متوالی گذارم.



آیا فعالیت حقوق بشری و تلاش برای صلح گناهی نابخشوندی است که حتی حق داشتن نانی برای  خوردن هم نباید داشته باشیم؟

آیا حکومتی که مدعی حکومت علی است می داند که علی هرگز حق هیچ مخالفی را از بیت المال قطع نکرد؟ این در حالی است که فعالیت من در حوزه حقوق بشر است که تلاش ما در کانون بر این مبناست که وضعیت حقوق بشر در ایران را در حد توان خود بهبود بخشیم و نیک مستحضرید که مصلحان در هر جامعه ای مورد تکریم وتحسین اند نه مستوجب تحقیر و تهدید.



آیا فعالیت ما در کانون برای التیام اندکی ازآلام خانواده های مظلوم زندانیان، این چنین خشم حکومت را موجب شده یا تلاش ما برای تحقق صلح و مقابله با هر خشونتی در شورای ملی صلح این چنین بر صاحبان قدرت گران آمده است؟

حال سوال اینجاست که که مهرورزی شما که وعده بیش از 4 سالتان است شامل چه کسانی میشود؟ آیا فقط شامل مدار بسته حلقه  زده بر گردتان است و لاغیر؟

آیا تصور نمی کنید که این رفتار با هموطنان خود از هر گروه و مرامی که باشند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی  در نزد ملت بزرگ ایران وتاریخ این سرزمین خواهد بود؟ آیا بریدن نان از گلوی کودکان معصوم و بی گناه ما نمایشی از مهرورزی این دولت و سندی برای اثبات حکومت علی وار این نظام است؟

آیا درآمد باد آورده نفت فقط متعلق به آقازاده ها و نورچشمی های حکومت است و سایر کودکان جامعه سهمی از آن ندارند؟ حتی کوکان مادران و پدرانی که سال ها به این جامعه خدمت کرده اند و از طریق کار وتلاش در گوشه ای از این مرز و بوم به رشد، بیشرفت و آبادانی کشور یاری می رسانند؟

این حقیر 8 سال در عرصه بازرسی مهندسی صنعت در ایران و در بروژه های ملی چون پارس جنوبی در حد توان تلاش و خدمت کردم که تقدیر نامه های این خدمات نیز در پرونده ام محفوظ است، اما چون اوامر وزارت اطلاعات دولت جنابعالی را نبذیرفتم، علی رغم رضایت مدیر بازرسی از عملکرد حرفه ایم ظرف یک ساعت اخراج شدم. حتی یک ماه هم به من فرصت داده نشد تا حداقل به دنبال کاری دیگر باشم .



آیا تصور نمی کنید که چنین رفتاری با هموطنانتان نه فقط خارج از قواعد قانونی بلکه به دور از جوانمردی، اخلاق و انسانیت است و حال آنکه ایرانیان به جوانمرد و شرافتمندی شهره اند؟

در خاتمه در شرایطی که می توانم آزادانه بیاندیشم و بنویسم و عقیده ام را به دور از شکنجه اعلام نمایم و البته ملاک هم فقط همین است و بس، باور دارم که کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح ،نهادهای مدنی و قانونمند در کشور ایران هستند که کارنامه قابل قبولی در نزد ملت سرفراز ایران دارند و همکاری و خدمت به آنها افتخار بزرگی برایم می باشد. همچنین خانم عبادی برنده جایزه نوبل فردی ملی و زنی شجاع و بشر دوست است که در راه تحقق صلح و حقوق بشر در چهان تلاش می کند و همکاری با صلح طلبان جهان نه تنها امری مذموم نیست که امری با ارزش  است  و صلح و حقوق بشر در مقابل جنگ و خشونت از آرمان های بزرگ تاریخ بشریت است  که قطعا بیشتر تلاش خواهم نمود.

نرگس محمدی
7/9/1388

پرسشی از آیت الله جوادی آملی

Posted:



 

بسم الله الرحمن الرحیم

سرور محترم ما آیت الله آقای جوادی آملی

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو


         وقتی خبر آخرین خطبه نماز جمعه جنابعالی را در شهر قم خواندم و دیدم که حتی در خطبه وداع خود نیز کسی را به نام  مقام "معظم " رهبری خواندید، دانستم که در این واقعه باید حکمتی و حکایتی باشد هزار تو، که آن سرقراول رندان شهرعشق، حکما ً راه را از کج راهه می شناسد . پس نهیبی به خود زدم که این فرصتی و بهانه ای است مغتنم که از آن در وارد شوم و لختی نه از باب احتجاج و نه حتی از حیث تذکر لاولی الالباب، بل ازسر کنجکاوی کودکانه با جنابعالی سخنی بگویم تا هم  باری از گرده نحیف وجدان ضعیف خود برداشته باشم وهم مشام کور خود را پس از سال ها دوری از وطن به معنویت مصاحبت با جنابعالی معطر کنم. هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا ً .

         براستی مرا با شما چه نسبتی است؟ نه در دیاری زندگی می کنم که شما در آنید و نه در قلمروی کار می کنم که شما از آنید. طرفه آن که از نوجوانی، از مرحوم آیت الله خمینی که بگذریم، سه تن مرا شیفته جهان های فلسفی کرده بودند: مرحوم آیت الله طباطبایی، حضرتعالی و آقای سروش. شما هر سه را به دلایلی دوست داشته و دارم. هر کدامتان را برایم طراوتی بود، اما بیش ترچون هر سه مدلل سخن می گفتید و یا دست کم، اهتمامتان بر اقامه برهان بود، می ستودمتان. هر چند اختصاصا همیشه از نوشتن ها و گفتن های جنابعالی اندر باب نظریه ولایت فقیه ناخشنود بودم و هرگز، حتی تا امروز احساس نکردم که حجت کافی برای آن ادعای گران اقامه کردید، ولی اغلب شما را بر همان سبیل مبارک قل هاتوا برهانکم می یافتم و این درس پر باری برای من، که در آن زمان نوجوانی بیش نبودم، بود که هرگز زبان به یاوه و هرزه نلغزانم و اگر حجتی بر سخنی ندارم، در سکوت بمانم.

         لطفا ً گمان نبرید دل مشغولی ها و کنجکاوی هایم که مرا در آن زمان به خلوت آثار شما می کشاند، از داغ های زمانه ام جدایم کرده بودند. نه! در عوض هر از گاهی با افتخاردر کسوت بسیجی در جنگ بودم و حظی و نصیبی از آن می بردم که بحمدالله هنوز در شرب و نوش مدام آنانم. ابیت عند ربی، هو یطعمنی و یسقینی. برادرم را، همان هم اتاقی دوره دانشگاهم و رفیق مدرسه و مسجد و جبهه ام را در جنگ از دست دادم، بهترین رفیقانم نیزرفتند و مرا خیره به راهی گذاشتند که اکنون در آن کمتر سواری همسان آن یلان و مستان بی نام و نشان می بینم. اکنون افزون بر بیست سال از آن ایام طوفانی پرمحنت وبلا می گذرد و من، چهل ساله، در دیاری غریب و فرسنگ ها دور از شما زندگی می کنم و حوزه تخصصی اینجانب هم، نه حکمت و عرفان، بل مغز و اعصاب است.

آقای جوادی عزیز!           

        عرض کرده بودم که دیروز که پاره هایی از خطبه وداع شما را در برخی رسانه ها می خواندم، دیدم که همه بالاتفاق آورده بودند که جنابعالی کسی را به مقام " معظم " رهبری خطاب  و از او تشکر کردید. گذشته از آن چه که بر آن در پیشگاه آن جماعت مظلوم عذر آورده بودید، بیش تر همان خطاب شما مرا بر آن داشت که بنا به سنت لغت شکافی های توأم با وسواس عالمانه تان و اتقان علی الاغلبی براهین تان، از شما بپرسم که آیا می دانید چه کسی را "معظم" خطاب  کردید؟ آیا عالمانه و هوشیارانه آن را در محضر پر مهر آن خلق ساده دل بر زبان راندید؟  براستی! آیا می دانید که "معظم" یعنی چه؟ البته و صد البته که شیخ دانای ما می دانند که "معظم" یعنی بزرگ داشته شده و محترم و حتی بعضا ً یعنی مقدس.  فی المثل همان که خاقانی می گوید:

سوگند می خورد که نبوسد مگر دو جای
یا مصحف معظم یا سنگ کعبه را

        این مختصر ازآن باب است اما که بگویمتان که شما کسی را متصف به قدر و عظمت کردید که تردید بسیار می توان در آن کرد . اگر بپرسید چرا، بعد از این عرض می کنم!

جناب آقای آملی!
         در مدت کوتاهی که اخیرا ً در ایران بودم، در انتخابات نیز شرکت کردم. بعد از آن نیزتا مدتی در ایران بودم که به چشمانم دیدم که چکمه پوشان همین  مقام " معظم" رهبری چگونه  مردان و زنان برومند وطنم را که جز اقامه قسط ،  مدعایی نداشتند، به خاک و خون کشیدند. و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس. با چشمانم دیدم که چگونه جانبازی را که جانبازی ایش را اعلام می کرد و الله اکبرسر می داد همچون کفتاران گرسنه گرفتندش، جامه اش را دریدند و خون از گونه اش جاری بر فرش خیابانش می کشاندند و می بردند. دیدم که پس از اتهامات آن مقام "معظم" رهبری، چنگال توحش دین ولایتی بر گونه لطیف ناموس نجیب وطنم چه خراشی انداخت. به خدا سوگند هرگز تا آن زمان آنسان ندیده بودم جوانی ساکت را که فقط دو انگشت اشاره و میانه اش را که به نشانه پیروزی بالا گرفته بود، چند تن از غلامان سیاه همین مقام "معظم" رهبری از خودرواش به زیر کشند، برق آسا بر بی کسی اش یورش ببرند وجامه اش را بدرند واخر الامر چنان او را بکوبند که از دهانش خون بریزد!

آقای جوادی آملی!      

        به یقین می دانم که شما هم شنیدید پس از اتهامات فراوانی که آن مقام "معظم" بی باکانه به معترضان وارد کرد، چگونه به پسران و دختران مملکت ما تعرض و تجاوز کردند؟ هر چند که به تواتر شنیده شد پیش از این نیز چنین می کردند. وشنیدید که همو فرمود این ها در مقابل هتک نظام هیچ است! ندانسته که نظام بی مردم، هیچ است. براستی این چه مقامیست این چنین و تا به این پایه "معظم" که برای هیچ خونی که به فتوایش ریخته می شود، از سوی کسی مواخذه نمی شود و همچنان به چشم موشکاف فرزانه ای چون شما نیز "معظم" است؟ او کیست؟ از کجا آمده است؟ چرا این چنین بی مهار می نمایاند چندان که هر چه می خواهد می گوید و می کند؟  اگر بیگانه است، چرا بی پرده بانگ برنمی آورید و به مردم نمی گویید؟ و اگر آشناست و در کارگه شما تراش خورده است، چرا آنچه را که خود می تراشید، می پرستید؟ اتعبدون ما تنحتون؟

سرور نازنین من!

        شما آن مقام را چنان معظمش داشتید که گویی ندیده اید چگونه با گفته های صد پهلوی خود، عرصه داد خواهی خلق را در سیزده آبان به جولانگاه جماعتی افسار گسیخته و هار بدل کرد که بر هیچ خرد و کلان آن دیاررحم نکردند و هر کس را که توانستند، حتی زنان و دختران بی پناه را با قداره های "ولایت" نواختند. همان ولایتی که عرض کرده بودم هرگز برهان رکینی  نه از شما و نه ازسایرین  در آن باره نشنیدم و امروز آن را چونان پتکی بر فرق هر بینوایی نیز می کوبند. آن نظریه غریب  براستی آقا شایسته این همه تجلیل و اکرام است که  خلقی بسیار را با ترکه تن آزارش از دری برانند و به اسیری و انزوا ببرند و جماعتی سبکسر و بی مقدار را از دری دیگر بر مسند امارت بنشانند تا به نام دین، آن کار دیگر کنند؟

پای آزاده در سلاسل و بند
سر احمق به تاج گشته بلند
 
         نمی شود که نشنیده باشید که پیش ترها با اعلم فقیهان آن دیار به حکم و اشاره آن مقام "معظم" چه ها که نکردند، و یا نشنیده باشید که چرا سالی چند پیش تر، امام جمعه ای غیرتمند به داد خواهی آن فقیه شجاع خروشید و ردای امامت جمعه را از تن به در آورد. اگر نشنیدید که سه-چهار سال پیش بانویی، ساعاتی پس از حبس در زندان از دنیا رفت و کسی از اهالی دیار ولایت "معظم" برای آن حتی پرسشی نیز نشد، اگر نشنیدید دو سال پیش پزشک مونث جوانی را در گوشه دیگری از آن مملکت ولایت محور به بهانه امر به معروف و نهی از منکر به حبس بردند و فردا پیکر بی جانش را به والدینش دادند و تا امروز نیز داد آن مظلومان به خاک سیاه نشسته را نستاندند، این را که شنیده اید که جوان با فراستی را که فقط به خاطر آن که نامه ای توضیح طلبانه به آن مقام نوشت و معظمش را نگفت و عذری بر آن نخواست، به بند کشیدند وهفته پیش حکم به تبعید و تضییقش دادند.  این را نیز که شنیدید که پزشک با شرف و مظلوم زندان کهریزک که گویا بسیار در باره زشتی ها و پلشتی های آنجا می دانست از دنیا رفت و سرداران آن مقام گفتند که وی از بیم کیفر، خود را کشت؟  نشنیدید که چه کسانی را و چرا به زندان بردند و بر زندانیان دیار ولایت چه گذشت و چه می گذرد؟ نشنیدید که کسان بسیاری چون به گونه دیگری می اندیشند، آواره دیار غریبند؟  بازهم نشنیدید که حکومتی که آن مقام "معظم"، رهبر آنست درشمار یکی از فاسدترین و غیر شفاف ترین حکومت های جهان شناخته شده است؟ این را هم نشنیدید که پس از طوفانی که آن مقام "معظم" بعد از انتخابات در نماز جمعه به پا کرد، به یکی از پاک ترین مدیران آن مملکت که همیشه مورد اقبال و التفات آقای خمینی بود چه ها که نبستند؟ و با حرم و حریمش چه ها که نکردند؟   یقینا ً شنیده اید که داروغه های آن مقام "معظم" با شیخ سالخورده ای که آن همه مدال افتخار از آقای خمینی  بر سینه دارد، چه کردند؟ اگر این همه را در دیار آن مقام شنیدید، چگونه است که وی همچنان از نظر عالمانه و موشکافانه شما "معظم" است؟ این اکرام را ازاین از گرد راه رسیدگان دیانت وازابجد خوانان سیاست امروزاگر بشنوم چندان مایه حیرتم نیست. از شما شنیدنش اما حکایت و حکمتی دیگر باید باشد که بسیار خوشوقتم اگر بدانم.                         
 
آقای آملی عزیز!

        اگر ازاین همه آشوب و شعبده های بی شمار دغل کاران پشت پرده اش بگذریم، واقعا ً کیست که امروز نداند که راه و شیوه مرضی مردم کدام است. کیست که نداند که آن مقام که شما تا دیروز نیز معظمش دانستید، بر دین و دنیای مردم چه آورده است. کیست که نداند که به نام دین چه بر سر نجابت ها، پا کی ها، فضایل و اخلاق مردم رفته است و به نام ولایت چه خودسری هایی دامن خلق را گرفته اند و رهایش نمی کنند. آقا جان! اختاپوس خودکامگی و خودمحوری که از همخوابگی نامشروع و نامعقول دین و سیاست زاییده شده است، دارد جان مردمان را می گیرد. چه کسی باید این هیولای دهشتناک را که روزی و شبی حتی برای این مردم بینوا و نجیب نگذاشته، از میان بردارد؟  براستی چه باید گفت درباره آن کسانی که این چنین روز سیاه مردمان را می بینند و این گونه به هزار هزار مصلحت ، زبان در کام فرو می دارند، بی بانگی و خروشی بر آن مقام خودکامه به نصایح چند پهلو بسنده و خلق را در میان این همه گرگ های ولایت خو تنها رها می کنند. آنان به کجا می روند آقا؟!  گویا شمشیررا وارونه بستند. وشما می دانید آن که شمشیررا وارونه می بندد یا مرد پیکار نیست و یا قصد مزاح و مجامله با حریف را دارد. صادقانه عرض می کنم سخت بیم آن دارم که فرزندانم اگر روزی سراغ قطبی یا درویش فرزانه و آزاده و سخت رویی را از من گرفتند آنان را به محال حوالت دهم. چه بد سودایی برخی در آن میانه با خلق خدا درافکندند تا دو فردای دیگر، خدای ناکرده، هر چه از متاع وزین انبیا به آنان عرضه شود، به دیناری نیز نگیرند. و آن روز دیگر کسی نمی ماند که حتی شما نیز بر زیلوی مرجعیت  فی المثل اگر بنشینید، به شما رجوع کند)…( 




سرور محترم!
 
        بگذارید جسارت را کوتاه کنم. آنچه که آمد تلک شقشقة هدرت! مقصود مرا شما دریافتید. من در چهل سالگی خود در آستانه ظهر زندگانی ایستاده ام  و شما در هفتاد و چند سالگی خود  در غروب آن. بدون درکی و فهمی یکسان از مرگ، اما هر دو به یکسان به آن نزدیکیم.  من آنقدر به آن می اندیشم چندان که هم آغوش من است و شما به یقین بیشتر. کسی چه می داند آقای من! شاید لختی بعد که این قلم ازپرسش از شما فارغ شد، صاحبش نیز از این دنیا رفت. پس اکنون وقت آنست که جان نیم مرد مرا از این راه دور به نویدی یا امیدی دریابید. گاه وقتی به  آن فراز عبرت آموز سوره جمعه می اندیشم به خود می گویم که خطابش به من و هر که مثل منست: مثل الذین حملواالتوریة ثم لم یحملوها ... . که نه فقط حکمت وعرفان، که علم مغز انسان نیز باید چنان به کار آید تا  لباس حق بر تن باطل نپوشیم، مشرکانه به آنچه که خود می تراشیم سجده نکنیم و سامری صفت چنان زیوری به آن درنیاویزیم که مردمان را از آنچه که به حق، شایسته "حیرت" و "عبودیت" است، باز داریم. و هم، گاه غیرتمندانه بر امام جائر، بانگی و خروشی برآوریم و او را نیز از منکری که در ان غوطه خورده است بازداریم و به معروفش بکشانیم و اگر از تخت تفرعن و طغیان به زیر نیامد،  سخت رویانه و متوکلانه بر او بشوریم.

من نلافم ور بلافم همچو آب
نیست در آتش کشی ام اضطراب
چون بدزدم چون حفیظ مخزن اوست
چون نباشم سخت رو پشت من اوست
هر پیمبر سخت رو بد در جهان
یک تنه زد خویش بر جیش شهان
  

جناب آقای جوادی آملی!

        خاضعانه و صادقانه عرض می کنم که آن روی لجوج و بی شکیب نفس من می گوید که اگر دیروزعذری بایسته بود، نه برای آن ناکامی هایی که در خطبه تان فرموده بودید، بل بخاطر بانگ ها و خروش های تاکنون برنیامده تان علیه آن مقام وهم برای آن کلمه "معظم" که در خطبه وداعتان برایش برزبان راندید، شایسته بود که ازهمه عذر بخواهید. آقا جان! نگویید که هذا فراق بینی وبینک. در روزگاری که از در و دیوار جهان  بت های بسیاری  حتی بت نظریه ولایت فقیه همه را این گونه به پرستش می خوانند، خلق را به امان چه کسی رها می کنید؟  پس منت بگذارید بر ما و ما را به آن چه که بر آن صبوری نتوان کرد آگاه کنید. سانبئک بتاویل ما لم تستطع علیه صبرا ً . 


دعا گوی شما
ج.ف.
کانادا- 29 نوامبر 2009                         

هشدار دادستان تهران در خصوص برگزاری تجمع در 16 آذر

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس) : عباس جعفري دولت‌آبادي دادستان عمومي انقلاب در خصوص برگزاري تجمع در روز 16 آذر گفت: پليس در مورد كليه تجمعات غيرقانوني موظف است كه با اخلال‌گران نظم برخورد كند.


وي افزود: در صورتي كه تجمعي غيرقانوني و بدون مجوز در اين روز برگزار شود پليس بايد با آن تجمعات بدون مجوز برخورد كند بخصوص با كساني كه باعث برهم زدن نظم عمومي مي‌شوند.


دادستان تهران در خصوص تعداد بازداشت‌ شدگان 13 آبان که هنوز دربند مانه اند نیز گفت: اكثر بازداشت شدگان 13 آبان بجز چند نفر آزاد شده‌اند كه اين چند نفر هم بزودي پرونده‌هايشان به دادگاه ارسال خواهد شد. تعداد باقيمانده اين افراد حدودا 4 يا 5 نفر است.


وي در خصوص سخنان رهبري درباره تهمت نزدن به سران سه قوه و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نیز تاکید کرد:آنچه كه مقام معظم رهبري اخيرا فرموده‌اند در قوانين پيش‌بيني شده است بنابراين اهانت به مقامات رسمي بخصوص روساي سه قوه و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام مستوجب پيگيري قانوني خواهد بود.


جعفري در ادامه تصريح كرد:انتقام‌گيري و هرگونه تخريب اشكال دارد لذا فرصت مناسبي است كه رسانه‌ها با توجه به فرمايش مقام معظم رهبري خود را تلطيف كنند.

جعفري در پاسخ به سوال ديگری درباره جلسه دعاي كميل تاكيد كرد: براساس آنچه كه گزارشات ماموران اقدام‌كننده نشان مي‌دهد عده‌اي در اين جلسه عليه امنيت ملي تباني و اجتماع كرده بودند.


وي افزود: برخي از بازداشت شدگان هم البته اظهار بيخبري كرده و مي‌گويند ما در مراسم دعاي كميل شركت كرده بوديم البته برخي ديگر هم معتقدند كه اين جلسه، جلسه واقعي بوده و با بهم خوردن آن اين موضوع ابتر شده‌است.


دادستان تهران ادامه داد: جمهوري اسلامي با برگزاري مناسبات دعا و نيايش مخالفتي ندارد البته ماموران اقدام‌كننده در خصوص آن جلسه معتقد بودند كه طراحان اصلي براي اينكه در امان بمانند از اين پوشش استفاده كرده‌اند. لذا ما از رسانه‌‌ها درخواست كرديم كه از لفظ دعاي كميل استفاده نكنند چون مردم بايد بدانند كه با برگزاري اين مراسم‌ مخالفتي نداريم بلكه از برگزاري آن نيز خوشحال مي‌شويم.
جعفري اضافه كرد: در اين خصوص عده‌ معدودي باقي ماندند كه اقدامات قانوني درباره آنان در دادگاه رسيدگي خواهد شد.


وي در پاسخ به سوال خبرنگار ديگري مبني بر اينكه علي رغم توصيه شما مهدي هاشمي هنوز به ايران بازنگشته است، تاكيد كرد: ما عجله‌اي نداريم هر وقت كه مهدي هاشمي به ايران برگردد اقدام خواهيم كرد.
دادستان تهران همچنين درباره پرونده قتل فرزند شهيد هاشمي نيز گفت: در اين رابطه برادر مقتول بنا بر ادله‌اي كه روي چاقو كشف شده بازداشت است.
وي افزود: روي دسته چاقو قطرات خوني كشف شده كه در حال تطبيق مي‌باشد و لذا تحقيقات ادامه دارد.

 

در ستايش راوی اسلام ایرانی

Posted:



کریم مجتهدي -

 

حامد زارع: روزي بر فراز تپه‌اي مشرف بر جاده‌اي كه مرز فرانسه و آلمان بود ايستاده بوديم. كربن با حالت محزون و فكورانه و در عين حال مسرت‌آميزي به من گفت من وقتي شاگرد هايدگر بودم بارها براي ديدن وي به آلمان رفتم و نخستين بار از اين جاده به ديدن هايدگر رفتم، ولي از وقتي كه با سهروردي و ملاصدرا و ساير حكماي الهي ايران آشنا شدم ديگر مرا حاجتي به «سفر به آن سوي مرز» نيست (جشن‌نامه كربن، ص ٢ و ٣). عبارت بالا خاطره‌ای ا‌ست که سید حسین نصر از او نقل می کند. او را نام‌هاي زيادي است. گاهي او را زائري دانسته‌اند كه شهر غرب را به شوق دشت شرق ترك گفته است، گاهي او را گزارشگر پرشوقي دانسته‌اند كه خط ايرانيت را در فلسفه اسلامي پي گرفته است، گاهي نيز از او به‌عنوان فرشته‌شناس عصر تجدد و سهروردي‌دان دوران معاصر نام برده‌اند و زماني از او به‌عنوان بالغ‌ترين شرق‌شناس دوران تعبير كرده‌اند. بنيادگذار فلسفه تطبيقي نيز يكي ديگر از عباراتي است كه در كنار اسم وي مي‌نشيند. هر عبارتي را كه در كنار اسم او بتوانيم بگذاريم از اسم او نمي‌توان به سادگي گذشت. هانري كربن. او كه شاگرد ارنست كاسيرر، ادموند هوسرل، مارتين هايدگر و لويي ماسينيون بوده است در نيمه‌هاي عمر خويش آفتاب دانش را در كرانه‌هاي ايران مي‌بيند و سهروردي و صدرالمتالهين را به استادي خويش برمي‌گزيند. كربن بر آن است كه ايران يگانه مكاني است كه در آن عالم مثال قابل رويت و رصد است و در اين رصد، شهاب سهروردي در كنار ما خواهد بود! وي هماره مسخ وفور واژه‌هاي زرتشتي در حكمت و شعر ايران دوره اسلام بود و از آن نكته‌ها بر مي‌گرفت. امروزه سهم سترگي از بازشناسي ارزش فلسفه در دوره اسلامي را مديون وي هستيم. حداقل در مورد شهاب‌الدين سهروردي اينچنين است. كربن، سهروردي را كشف كرد و به دنيا شناساند و اين خدمت اندكي نيست. برخي از بزرگان قوم معتقدند امروز از آثار كربن بهره‌هاي فراوان مي‌توان گرفت. مي‌توانيم اولا هويت مستقل فلسفه اسلامي را كه غير از فلسفه يوناني است و به‌خصوص با ابن‌رشد خاتمه نيافته كشف كنيم و از تازگي و نوآوري‌هاي فلسفه ملاصدرا و به‌خصوص نكات مهمي كه در «حكمت انوار» يعني فلسفه اشراقي «امام افلاطونيان پارس» وجود دارد آگاه شويم. شايد به همين دليل نيز باشد كه سيدجواد طباطبايي كه در وسواس منبع، ماخذ، مواد و مصالح پژوهش‌هاي خود بي‌همتا مي‌نمايد، دل در گرو هانري كربن از دريچه نگاه او به تماشاي فلسفه اسلامي مي‌نشيند و دو اثر از كربن را به فارسي باز مي‌گرداند. چهارشنبه‌اي كه گذشت مجلسي به نام كربن در يوسف‌آباد تهران آراسته شد. كريم مجتهدي استاد فلسفه دانشگاه تهران در پژوهشگاه علوم‌انساني و مطالعات فرهنگي به روزشمار انديشه و دانش كربن نشست و آرا و افكار او را كاويد. ناگفته نماند سخنراني دكتر مجتهدي برگرفته از مقاله‌اي بود كه خود وي در جشن‌نامه هانري كربن در فرانسه نگاشته بود. نقد و معرفي آن جشن‌نامه ٢٢ سال پيش در مجله جليله نشر دانش و به قلم تواناي سيدجواد طباطبايي فيلسوف سياسي معاصر صورت گرفته است كه ما براي تكميل گزارش ذيل و نيز به‌خاطر يادآوري قطعه‌هاي ارزشمندي كه در گذشته ژورناليسم ما وجود داشته است، آن را بازانتشار مي‌دهيم. اميدواريم در همين راستا بتوانيم با گزاش‌هاي تحليلي- انتقادي از آنچه كه در سال‌هاي نه‌چندان دور در نشريات انديشه‌محور ايران ساري بوده است، شما را مشحون دانش و شادي كنيم و اما هانري كربن از نگاه دكتر كريم مجتهدي.

دكتر كريم مجتهدي در نشست «نقد و بررسي انديشه هانري كربن» در پژوهشگاه علوم‌انساني و مطالعات فرهنگي گفت: هانري كربن شخصي است كه تا حدودي با فرهنگ معاصر ما در ايران عجين شده است. او سخنگوي فرهنگ ما در غرب بود. او عشق خاصي به سنت‌هاي فرهنگي معنوي شرق دارد كه نمونه آن را در فرهنگ ايران يافته است.

دكتر مجتهدي با تاكيد بر روحيه جست‌وجوگر كربن گفت: وي سماجت فوق‌العاده‌اي در تحقيق داشت و تقريبا مي‌توان گفت تمام چيزهايي كه گفته بديع است. كربن در ذهن خود يك رابطه بين سنت‌هاي معنوي ايراني و سنت‌هاي معنوي فراموش شده گذشته غرب پيدا كرد و معتقد است كه غربي‌ها ارزش‌هاي باطني خود را فراموش كرده‌اند.

سپس مجتهدي به زندگينامه‌اي كه از كربن در يادنامه فرانسوي هانري كربن چاپ كرده است اشاره كرد و مطالبش را با توجه به آن مقاله ادامه داد: اين استاد فلسفه با اشاره به زندگينامه هانري كربن و رابطه شاگردي او با ژيلسون تاكيد كرد: ژيلسون كسي است كه در غرب نشان داد ريشه‌هاي فرهنگي قرون وسطي قوي‌تر است و سهم متفكران بزرگ اسلامي را در پيدايش آزادانديشي نشان مي‌دهد به‌طوري كه چهره ابن‌سينا در آثار ژيلسون به‌شدت درخشان است.

وي به اهداي كتاب چاپ سنگي «حكمت‌الاشراق» سهروردي از سوي ماسينيون به كربن اشاره كرد و افزود: از آن زمان و با خواندن اين كتاب خط مشي فكري كربن تا حدودي تعيين شد و او به اين نتيجه رسيد كه گنجينه معنوي كه در منطقه شرق و خاصه نزد ايرانيان است را بيش از پيش بفهمد و ارزيابي كند.

دكتر مجتهدي با اشاره به سفر اجباري كربن از استانبول به ايران به‌دليل آغاز جنگ جهاني و اقامت شش ساله او در ايران فعاليت‌هاي علمي و پژوهشي او را در اين مدت يادآور شد و گفت: كتاب «كشف المحجوب» سجستاني يك شاهكار كوچك است كه مورد توجه كربن بود و در واقع هرمنوتيك (كشف چيزهاي ناپيدا) همان كشف‌المحجوب است.

وي كه به‌عنوان مترجم در سه جلسه ديدار كربن با علامه طباطبايي حضور داشت، در اين باره گفت: كربن رابطه دوستانه‌اي با علامه طباطبايي داشت و در عين اينكه گاهي ترجمه‌ها به‌خوبي انجام نمي‌شد، اما درك عميقي نسبت به نظرات يكديگر داشتند.

دكتر مجتهدي با يادآوري علاقه كربن به ملاصدرا تاكيد كرد: كربن يك چكيده و يك روحيه شيعي- ايراني را در آثار ملاصدرا مي‌بيند.

وي روش كربن را پديدارشناسي دانست و گفت: كربن تحت‌تاثير «يوم» بود يعني جوامع بشري تنها يك ضمير ناخودآگاه شخصي ندارند بلكه ضمير ناخودآگاه جمعي هم دارند كه قوم خود و محتواي فرهنگي خود را مي‌شناسند. يعني ما كه ايراني هستيم، ارثيه قومي ما شامل تعليم و تربيت سنتي، اعتقادات، ادبيات و... ما است. با وجود اينكه ايران تاريخ پرفراز و نشيبي دارد، كربن معتقد است روح ايراني به‌طور مستمر در آن باقي مانده است و كربن از مسير فرهنگ اوصاف اين روح معنوي ايراني را تعيين مي‌كند.

دكتر مجتهدي با اشاره به جنبه اشراقي و ذوقي انديشه و آثار ابن‌سينا كه مورد توجه كربن قرار گرفت، افزود: كربن كتاب حكايات تمثيلي ابن‌سينا را به فرانسه نوشت و درواقع ابن‌سينا در قرن ١٢ ميلادي مظهر آزادانديشي غرب بود.

وي به اثر چندجلدي «اسلام ايراني» كربن اشاره كرد و گفت: اصالت عقل غربي به معناي جديد كلمه درواقع ابن‌رشدي است. سنت اشراقي در غرب فروكش مي‌كند و كربن تصور مي‌كند در شرق و به‌ويژه در ايران استقرار آن را مي‌يابد كه در كتاب اسلام ايراني به آن مي‌پردازد.

وي به دوستي بين مرحوم علامه جلال‌الدين آشتياني و كربن و جلساتي كه با يكديگر در مشهد داشتند، اشاره كرد و افزود: كربن علامه طباطبايي و آشتياني را تبلور زنده فرهنگ معنوي ايران- اسلامي مي‌داند.

دكتر مجتهدي با اشاره به اينكه با برخي انديشه‌هاي كربن موافق نيستم، اما او را يكي از عميق‌ترين افرادي مي‌دانم كه در طول عمر خود ديدم، افزود: كربن به جنبه‌هاي شرقي ابن‌سينا توجه دارد، اما به برهان‌هاي استدلالي نوع مشايي او بي‌توجه است. با وجودي كه سهروردي اصلي همان حكمت‌الاشراق است، اما همين سهروردي قبل از حكمت‌الاشراق پنج كتاب مهم داشته كه مورد توجه غرب قرار گرفته و بحث‌هاي منطقي فوق‌العاده‌اي كه در آن است بي‌توجه است. هانري كربن به لحاظ علاقه خانوادگي به عرفاي پروتستان آلماني از فلسفه‌هاي معنوي شروع كرده و معتقد است گروهي از غربي‌ها شرقي هستند.

وي در پايان به قرائت بخشي از مقاله خود كه ١٨ سال پيش در كيهان فرهنگي به چاپ رسيده پرداخت و افزود: كوشش براي حفظ هويت زنداني بودن در گذشته نيست زيرا در هر صورت در قبال اين هويت ما واجد شخصيت نيز هستيم و شخصيت ما فكر و اراده ما است و همين نيز آينده ما است. هدف بايد رسيدن به تعامل و هماهنگي ميان گذشته و آينده يعني هويت و شخصيت باشد. شخصيت فرهنگي، حيات هويت فرهنگي را تضمين و اصالت آن را حفظ مي‌كند.

دكتر مجتهدي با تاكيد بر شناخت فلسفه‌هاي سنتي شرقي تصريح كرد: غربي‌ها به‌دليل تضاد دروني فرهنگي و تفكر خود متوجه غيرخود يعني ما شدند و درواقع براساس اين شناخت جديد آينده خود را ساختند. فلسفه‌هاي اسلامي براي آنها غايت نبود اما متفكران و متكلمان مختلف به انحاي مختلف و با اهداف مجزا از هم از همه علوم فلسفه اسلامي استفاده كردند.

وي افزود: حالت غربي‌ها در قرون وسطي در قبال فلسفه‌هاي اسلامي تا حدودي شبيه حالت كنوني ما در قبال فلسفه‌هاي عصر جديد بوده است و همه ما توقع واحدي از فلسفه‌هاي غربي نداريم با اين حال هيچ‌يك از ما با كنار گذاشتن سنت‌هاي اصيل فكري گذشته خود موفق نخواهد شد عملا كوچك‌ترين استفاده واقعي‌اي از فلسفه‌هاي غربي بكند و خواه ناخواه مبدل به فضل‌فروشاني خواهيم شد كه با عقده‌هاي رواني و ترس از عقب‌افتادگي از يك تمدن موهوم و ناشناخته هر روز به تناسب روزگار به رنگي در خواهيم آمد و گرفتار آن چيزي خواهيم بود كه به مراتب بدتر و خطرناك‌تر از جهل و ناداني است. فلسفه از ابتداي پيدايش خود به مقابله با همين پرداخته است. اگر احتمالا وظيفه‌اي به عهده فيلسوف است همين است و بس.

حجت‌الاسلام دكتر سيدمحسن ميري نيز در اين نشست گفت: هانري كربن ميراث گذشتگان ما را يك ميراث دامنه‌دار و پيوسته مي‌دانست كه ما مي‌توانيم با استفاده از آثار كربن در مورد اين گنجينه از آن بهره‌هاي زيادي ببريم.

وي با تاكيد بر روش كربن براي فهم و بازخواني انديشه‌هاي ايراني- اسلامي افزود: كربن با ارائه روش هرمنوتيكي كه معطوف به دغدغه‌هاي او از بحران انسان معاصر است به ميراث اسلامي ما مراجعه  و از روش ويژه‌اي براي باز كردن اين گنجينه استفاده مي‌كند كه به آن كليد تصوير و تاويل مي‌توان گفت و به ما نشان مي‌دهد چنين ذخيره‌اي را مي‌توان به پايه‌ها و عرصه‌هاي اجتماعي رساند.

وي با اشاره به اينكه كربن از طريق ذخيره‌هاي فرهنگي ايران- اسلامي سعي مي‌كند بحران عقل و دين را حل كند، بر رويكرد معنوي كربن به هنر تاكيد كرد و رفع تعارض وجودشناسي و رفع تعارض فهم را مهم‌ترين مساله در انديشه كربن خواند و گفت: كربن در عين دلبستگي به شرق معنوي حكمت ايراني – اسلامي را برمي‌گزيند و براي حل بحران دوگانه‌انگاري در عرصه وجود‌شناسي كه ابن‌رشد آن را مطرح كرد و به جدايي عقل و ايمان منجر شد، كربن از عالم مثال آن را حل مي‌كند.

دكتر ميري با اشاره به نقش و جايگاه كربن در انديشه فلسفه اسلامي انتقادهايي نيز به ديدگاه‌هاي كربن وارد دانست و گفت: با توجه به تاكيد كربن به اصلاح معنوي و حكمت مشرقي و سنت ايراني- اسلامي آن روش هرمنوتيكي به‌دليل ويژگي‌هايش يكسري كاستي‌ها دارد كه به تحليل محتواي آثار و انديشه ابن‌سينا توجه نمي‌كند، در حالي كه رويكرد تحليلي و برهاني از اقتضائات كار است.

وي با بيان اينكه كربن از جهاتي خداي متعين را غيرقابل قبول مي‌داند، افزود: كربن تصور مي‌كند اگر ما يك اسلام و حكمت معنوي را در نظر بگيريم تا حد زيادي كارمان به سامان مي‌رسد. فكر مي‌كنم كربن عوامل تأثيرگذار در تاريخ را مثل قدرت، سياست، فرهنگ اجتماعي و... در نظر نگرفته است.

حجت‌الاسلام ميري با اشاره به عدم تفكيك مذاهب در نظر كربن تاكيد كرد: كربن به‌راحتي از علوم‌اجتماعي اسلام مي‌گذرد و اسلام را به يك امر فردي تقليل مي‌دهد. گاهي نگاه معنوي به‌دليل عوامل بيروني از حكمت معنوي تبديل به عنصر ويرانگر مي‌شود. پس امر معنوي در سازندگي تاريخ و بشر مؤثر است، اما بايد وزن آن را با واقعيت‌ها سازگار كرد، به همين دليل مي‌بينيم امروز از بهترين ايده‌ها بدترين استفاده‌ها امكان‌پذير شده و عناصر غيرمعرفتي مثل قدرت و سياست را در كنار آن مي‌گذارند و شايد بتوان امر معنوي را با قدرتي فراتر از اين امر مديريت كرد و آن را به‌عنوان ابزار به كار گرفت.

مشکلات مدارس ایرانی خارج از کشور؛ بازنگری در شیوه های آموزش یا تغییرساختاری؟

Posted:

مشکلات مدارس ایرانی خارج از کشور؛ بازنگری در شیوه های آموزش یا تغییرساختاری؟

مژگان مدرس علوم -

 

در واقع ارتباط مستمر و محکم با ایران و فرهنگ ایرانی و حفظ پیوند با گذشته، تاریخ و فرهنگ ایران و در یک کلام حفظ هویت ایرانی برای کودکان ونوجوانان کشورمان بیش از هر جا در مدارس ایرانی میسر است.

اما این به کیفیت آموزشی و نحوه مدیریت و برنامه ریزی ها در این مدارس وابسته است چراکه متاسفانه بنا به شواهد موجود این مدارس اگرچه حضورفیزیکی در برخی کشورها دارند اما نقش چندانی در رفع ضرورت های یاد شده  را ندارند.

تا جایی که می توان گفت بسیاری از مراجعان به این مدارس از سر اضطرار فرزندان خود را در این مراکز ثبت نام می کنند. بخشی از آنان برای جلوگیری از گسست و وقفه تحصیلی در زمان اقامت غیردائمی خود در خارج از کشور و برخی دیگر برای حفظ پیوندهای حداقلی با آموزش زبان فارسی فرهنگ ایرانی در چنین شرایطی. بهمین مناسبت توجه به مسائل فرهنگی و آموزشی ایرانیان در خارج از مرزهای ایران ضرورت دارد تا مسئولین فارغ از مسائل سیاسی به مسائل درازمدت فرهنگی و آموزشی بپردازند.


تلاش برای جذب فرزند دیپلماتها در مدارس ایرانی

در همین زمینه علی اکبر قاسمی مدیرکل مدارس خارج از کشوروزارت آموزش و پرورش درزمینه عملکرد مدارس خارج از کشورگفت: " ایران در 79 کشور دنیا مدرسه دارد. طبق یک سرشماری غیر رسمی عنوان می شود حدود 300 هزار دانش آموز در خارج از کشور داریم اما آنچه که ما تحت پوشش برده ایم و آمار رسمی ما محسوب می شود 17 هزار و 957 نفر است. البته ما هم از  وزارت کشور وهم  وزارت امور خارجه و سایر نهادهای دولتی استمداد طلبیده ایم که به شکلی این آمار را جمع کنیم و وضعیت آموزشیمان را روشن کنیم."

وی در ادامه با اشاره به راه اندازی مدارس بین المللی، به مقایسه مدارس بین المللی با مدارس ایرانی پرداخت و افزورد: "خوب بسیاری از والدین وقتی که می بینند که فرزندشان قرار است در این کشور بزرگ شود و مدارس ما ایرانی است آنها را به مدرسه همان کشور می فرستند ولی اگر ما تعداد مدارس بین المللی را که کتابهای درسی آن انگلیسی اما با فرهنگ و هویت ایرانی است را بالا ببریم قطعا افراد برای ادامه تحصیل فرزندشان به آنجا مراجعه می کنند. ما در حال حاضر سه مدرسه بین المللی داریم دو تا در تهران و یکی در امارات اما تعداد آنها کافی نیست."

مدیرکل مدارس خارج از کشوردر رابطه با علل نبود مدارس ایرانی برای ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا تصریح کرد: "ما در آمریکا پس از قطع روابط سیاسی اصلا مدرسه نداریم. حتی در کانادا نیز که بیشتر ایرانی ها مقیم آنجا هستند اجازه راه اندازی مدرسه و حتی صدور ویزا برای اعزام معلم داده نشده است و آن چند مدرسه ای هم که در این کشور وجود دارد غیردولتی هستند که تبعه ایرانی غیر فرهنگی آن را اداره می کنند."

قاسمی در پایان به تلاش برای جذب فرزند دیپلماتها در مدارس بین المللی کشورمحل خدمت افزودند: "من فرزند سفیر یا رایزن فرهنگی یا  کنسولگری را نمی شناسم که در مدرسه بین المللی آن کشور درس بخوانند و تنها برای امتحان در مدارس ما ثبت نام کنند. چون فقط بحث آموزشی نیست مسائل دیگری هم هست. ما سعی کرده ایم در همه کشورهایی که سفارتخانه داریم حتی در حد کنسولگری و رایزن فرهنگی مدرسه بسازیم تا فرزندان آنها در مدارس ایرانی درس بخوانند."


کاستی های سیستم آموزشی مدارس ايرانی خارج از کشور

سخنان مدیرکل مدارس خارج از کشور بهانه ای شد تا گزارشگر جرس به میان اولیا و مربیان آموزشی مدرسه سعدی در پاریس برود و آنان با انعکاس صحبتها و انتقاداتشان به گوش مسئولین بتوانند در ارتقای کیفی این مدارس شرکت نموده و از سوی دیگر سیاستگزاران نیزبتوانند با بهره گیری از این نظرات در جهت بهبود وضعیت فرهنگی و آموزشی ایرانیان در خارج از مرزهای ایران بکوشند.

یکی از والدین با بر شمردن عیوب سیستم آموزشی مدرسه ايرانی سعدی درپاريس به بیان دلایل انصراف فرزند خود از تحصیل دراین مدرسه پرداخته و یادآوری می کند که باتمام وجود مايل بودیم که اودرمدرسه فارسی زبان تحصيلش رابه انجام برساند.

خانم انور با اشاره به کم بودن ساعت کار مدرسه از نظر آموزشی اظهار داشت: "درايران بعدازانقلاب وبخصوص درايام جنگ به علت کمبودنيرووکمبود محل، سيستم آموزش وپرورش دو نوبته شد ودرنتيجه ساعات کارآموزشی - برای حفظ برابری بين دو شيفت – به چهارساعت ونيم تقليل پيداکرد که مثل خيلی امورديگر  بعدازآرام شدن شرایط، به وضعيت قبل بازنگشت! حال اين شيوه نادرست رادرمدارس خارج کشور (نه همه جا ولی درپاريس بله!شنيده ام که درانگليس بچه هاساعات وسطح آموزش زبان بومی بسياربيشتری دارند.) به اجراگذاشته شده است.درنتيجه بچه های ماازساعت 13:30 به بعد کاری نداشتند."

وی همچنین در ادامه افزود: "درکنارمعضل اول، مشکل آموزش زبان فرانسه که ضروری ترين مسئله برای ماخارجی ها وبخصوص فرزندمان است، بوده (وکماکان به همان صورت باقی مانده است).مدت تدريس زبان محلی درمدرسه ايرانی، دو الی سه ساعت درهفته آنهم به همان سطح آموزش زبان خارجی درمدارس داخل ايران است.درحالی که بايد چند مورد تفاوت فاحش بين مدارس داخل وخارج ازکشوررا مد نظرداشت:

اول اینکه هدف ازآموزش زبان خارجی درداخل کشورباخارج متفاوت است .درداخل برای استفاده "روزمبادا" يا برای کسانی که قصد مطالعات فوق برنامه دارند، به عنوان " آموزش کمکی" مفيد خواهد بود. درحالی که برای دانش آموزمقيم کشورخارجی آموزش زبان بومی محل اقامت، ضرورت زندگی واز"نان شب" هم واجب تراست وحتی مدت زمان يادگيری درمحيط اول کم اهميت ترازمورد آخراست.

دوم اینکه ازنظرشيوه آموزش و هم ازنظرتعيين کتاب آموزشی هم ازنظرروش کار بين محيط داخل وخارج ازکشور بايد تفاوت قائل بود.درداخل شايد لزوم نداشته باشدکه دانش آموز به سرعت هرچه بيشتردرکناريادگيری دستورزبان وآموزش نوشتن، صحبت کردن رابياموزد درحالی که درخارج ازايران، اين اولين معضل برای دانش آموزايرانی است تابتواند هرچه زودتر بامحيط اطراف خودرابطه برقرارکرده ازعهده رفع احتياجات اوليه زندگی اش برآيد. به قولی يارشاطری باشد برای خانواده نه بارخاطری برای آنها."

خانم انور درپایان با تاکید برفقدان آموزش زبان کشور میزبان به جرس گفت: "بهرحال من تمام اين مواردرابه مديروقت مدرسه تذکردادم ومصرّانه خواستم تافکری برای اين مسئله بکنند تامن وامثال من بتوانيم فرزندانمان رادرآنجا ثبت نام کنيم وهمزمان آموزش دو زبان رادرسطح ومطابق سيستم آموزش وپرورش هر دوکشور دريافت کنند.بهرحال درمورد ما چون مشکل قابل حل نبود، من پسرم رابه يک مدرسه فرانسوی منتثل کردم. باتأسف ازاينکه ازآموزش آکادميک زبان وفرهنگ "مادری" بازماند."


اشاعه فرهنگی در یک مقطع کوتاه ممکن نیست

در همین زمینه یکی ازفرهنگیان در پاسخ سوال گزارشگرجرس در مورد اینکه مدارس خارج از کشور باید زیر نظارت وزارت امر خارجه باشد یا وزارت آموزش و پرورش، گفت: "این مدارس قطعا باید تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش باشد چراکه در این صورت در زمان گزینش معلمان اعزامی ضوابطی حاکم است ولی زمانیکه زیر نظر وزارت امور خارجه برود فقط روابط حاکم می شود و فقط افرادی که دارای روابط مناسبی با این وزارتخانه است می تواند از امتیازات استفاده کند. یکی دیگر از معایب آن این است که وقتی معلم حقوق بگیر وزارت امور خارجه باشد تک تک کارمندان سفارت حق تصمیم گیری  و خرده گیری غیرکارشناسانه خواهند داشت و حرمت و جایگاه معلمان نادیده گرفته خواهد شد. بدنبال این محدودیتها روند آموزش زیر سوال رفته و دانش آموزان آسیب می بینند."

وی در ادامه افزود: "متاسفانه از امسال گویا بنا به دلایل مالی این مدارس به وزارت امور خارجه سپرده شده است. البته این مسئله احتمالا یک حسن دارد و آن تامین کمی و کیفی مالی معلمان . سوال من این است که چگونه وزارت امور خارجه می تواند از دولت برای این مدارس بودجه بگیرد ولی وزارت آموزش و پرورش ناتوان از این مسئله است."


لزوم "بازنگری" در متدهای آموزشی

یکی از فرهنگیان  دیگر مقیم  نیز در پاسخ به خبرنگار جرس با اشاره به سخنان فاسمی مبنی بر گسترش تاسیس مدارس بین المللی اظهار داشت: " ایجاد اینگونه مدارس نه تنها کاربردی و همه گیر نخواهد بود بلکه هزینه بر هم هست و مشکلات را برطرف نمی کند. وقتی مدارس خارجی را با این مدارس مقایسه کنیم مدارس خارجی هم رایگان و هم از کیفیت آموزشی بالایی برخوردارند برای ارتقای سطح آموزش در مدارس بین الملل با استخدام متخصصین مسلط به زبان خارجی مورد نظر و ایجاد سایر امکانات هزینه بالایی را باید صرف نمود که احتمالا باز مشکل تامین هزینه، کیفیت آموزش را تحت الشعاع قرار خواهد داد علاوه براینکه باید توجه داشت اشاعه فرهنگی در یک مقطع کوتاه ممکن نیست وباید محتوی کتابهای درسی در مدارس ایرانی برای آموزش در مدارس بین المللی خارج کشور بازنگری شود زیرا لازمه اشاعه فرهنگی یک کار زیر بنایی را می طلبد. از سوی دیگر متدهای آموزشی در این مدارس همسو با متدهای آموزشی با معیارهای جهانی نیست."

آغاز به کار مدیرکل جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس) : مدیرکل جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی رسما کار خود را آغاز کرده است.

به گزارش بی بی سی با خاتمه دوره خدمت محمد البرادعی، به عنوان مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، وابسته به سازمان ملل متحد، روز سه شنبه، 1 دسامبر (10 آذر)، ، یوکیا آمانو، دیپلمات ژاپنی که به این سمت انتخاب شده است، این سمت را برعهده گرفت.

یوکیا آمانو پنجمین مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی از زمان تاسیس این نهاد است و روز 2 ژوئیه سال جاری با رای اکثریت اعضای شورای حکام آژانس بین المللی به عنوان جانشین آقای البرادعی برگزیده شد.

در این سمت، آقای آمانو مدیریت دبیرخانه آژانس بین المللی را برعهده دارد که از کارمندان ثابت این نهاد، که شمار آنان به بیش از دو هزار نفر می رسد، تشکیل یافته است.


محمد البرادعی، مدیرکل قبلی آژانس بین المللی، برای نخستین بار در سال 1997 به جای هانس بلیکس، دیپلمات سوئدی، به سمت مدیرکلی آژانس انتخاب شد و شورای حکام در دو دوره بعد در سال های 2001 و 2005 بار دیگر به ادامه خدمت او رای داد.

یکی از مهمترین تحولات در دوره خدمت آقای البرادعی، که شهروند مصر است، موضوع فعالیت دولت وقت عراق در زمینه تسلیحات غیرمجاز بود که سرانجام به حمله نظامی ائتلاف به رهبری آمریکا به آن کشور منجر شد.

محمد البرداعی در حالی آژانس بین المللی را ترک می کند که با وجود تلاش های گسترده آژانس و شخص او، دو مساله مهم، یعنی برنامه های هسته ای ایران و فعالیت اتمی کره شمالی همچنان بدون راه حل باقی ما


ایران باشکوه

unread,
Dec 2, 2009, 4:11:30 PM12/2/09
to policyiranian, policyi...@blogger.com

اختصاصی /  حکم تعلیق از تحصیل برای 9 دانشجوی یاسوجی

Posted:



فردا محاکمه 22 تن در دادگاه عمومی یاسوج برگزار می شود -

شبکه جنبش راه سبز (جرس): نه نفر از دانشجویان فعال سیاسی دانشگاه یاسوج از سوی کمیته انظباطی این دانشگاه به تعلیق از تحصیل محروم شدند.


به گزارش جرس، این هشت تن از جمله دانشجویان فعال دانشگاه یاسوج هستند که در برنامه های مختلف این دانشگاه نسبت به مسئولان دولتی و مدیران دانشگاهی اعتراضاتی را بیان کرده بودند.


حامد حیدری مهندس شیمی ورودی 86
محمد باقر حسینی مهندس عمران ورودی 85
حسین موسوی مهندسی مکانیک ورودی 87
علی خادمی مهندسی عمران ورودی 87
احسان ستاینده مهندسی مکانیک ورودی 85
حامد وکیلی مهندسی عمران ورودی 86
بهنام اندیک مهندسی عمران ورودی 85


هر کدام به یک ترم تعلیق از تحصیل در دانشگاه محکوم شدند و سامان تقوی سوق مهندس عمران ورودی 86 و صابر میری مهندس مکانیک ورودی 86 به دو ترم تعلیق از تحصیل این حکم بدوی بوده و دانشجویان می توانند به این احکام اعتراض کنند.


از سوی دیگر  فردا 12 آذر ماه دادگاه 22 نفر از دانشجویان و فعالان سیاسی شهر یاسوج که در اعتراضات پس انتخابات این شهر شرکت کرده اند در دادگاه عمومی شهر یاسوج برگزار خواهد شد.


6 نفر از این افراد را دانشجویان دانشگاه یاسوج تشکیل می دهندو بقیه نیز از اعضای احزاب اصلاح طلبی چون جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی این استان هستند.

صدور این احکام و برگزاری چنین دادگاههایی در حالی صورت می گیرد که هواداران جنبش سبز و به خصوص دانشجویان آماده برگزاری تجمعات گسترده اعتراضی نسبت به دولت محمود احمدی نژاد می شوند.

همچنین امروز جرس از قتل مشکوک امیر اسلامیان یکی از دانشجویان دانشگاه یاسوج و از اعضای ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در همدان خبر داده یود.
 

۱۶ آذر و اصول اساسی جنبش

Posted:



س.ش. شیرازی -

 

 16 آذر بنای یادبود آرمانخواهی نسلی بود که رؤیایش آزادی و پیشرفت بود، نسلی که ترس در قاموسش جائی نداشت، تقدیم آن سه شهید آغازگر فصلی گردید که اکنون پس از چند دهه هنوز شعله هایش زنده و جاودانه است، یادشان گرامی و پر رهرو باد.

 جنبش سبز دمکراسی خواه ایران بعنوان ققنوسی متولد شده از آتش ظلم و جور و استبداد و استحمار نیازمندحفظ و رعایت دو عنصر حیاتی و اساسی است :

1-    عدم خشونت بعنوان اصل اساسی و غیر قابل تغبیر جنبش. 2- دمکراسی خواهی بعنوان هویت و کارکردوهدف جنبش :

شاید تاریخ معاصر ایران تاریخ حرکت ها و جنبش های کوچک و بزرگی است که برای احیاء آزادی و عدالت ایجاد شده اند .
انقلاب مشروطیت بعنوان اولین حرکت ترقی خواهانه در پی ایجاد نهادها و سازمانهائی بود که بتواند پیشرفت و ترقی و آزادی را به ارمغان بیاورد، ایدئولوژی این نهضت که برگرفته از ایدئولوژی سایر انقلاب های قرون 18 و 19 بود توسط روحانیت بگونه ای تفسیر شد که مغایرتی با شرع و سنت نداشته باشد.

 این تفسیر و تأویل ها خود زمینه ساز ساختارهاو روشها واندیشه هایی شد که حرکت های بعدی را به نوعی بر  اساس همان برداشت ها استوار ساخت، انقلاب اسلامی روشن ترین جنبشی بود که بر همان اساس و بویژه اسلام سیاسی شکل گرفت و هم رهبریش در اختیار روحانیت بود، جدا از همة آسیب شناسی هایی که جایش در این نوشته نیست روحانیت مسلط ومیراث خوار انقلاب با فرموله کردن همه کارکردهای مادی و معنوی انقلاب (ایدئولوژی-دولت- برنامه ها- طرح ها-ادبیات واهداف و روشها .....)بااندیشه وبینش خویش  سعی کرد برداشت اسلامی وفقیهانه ای  را رسمیت واصالت ومنزلت دهد که امروز حاصلش را مشاهده می کنیم.

جدای از اینکه بخواهیم به خیر و شر موضوع بپردازیم می خواهیم این مهم را بازگو کنیم که جنبش سبز نه می خواهد و نه باید در چنبره انحرافات و تجربیات تلخ و مشکلات سخت و روش های اهریمنی وزشت  گذشته انقلاب هاو جنبش های تاریخ ایران گرفتار شود.

عدم خشونت و دمکراسی خواهی دو موضوعی است که برای ورود به دوره ای تازه از تاریخ ایران لازم وسرنوشت سازو حیاتی است، هرگونه انحراف از این دو اصل اساسی جنبش همان سرنوشتی را رقم خواهد زد که ما امروز ادبار تاریخی مان را نتیجه آن میدانیم،

ورود انقلاب اسلامی به بحث خشونت و ایدئولوژی و استبداد دینی و ولایت مطلقه فقیه وصدور انقلاب و جنگ و تصفیه و........تجربة خوبی است که ملت ما در دفتر زندگی خویش دارد،

 همة آنانی که دل در گرو تغییر در ایران دارند متفق القولند که ادامه حیات و زندگی و استمرار و نجات بخشی جنبش در گرو این دو اصل آشکاری است که در 16 آذر امسال میتواند ضمن نشان دادن آن به ملت و جهانیان جشن پختگی و استمرار جنبش را نیز در کام ما شیرین کند. چشمة نوش ملّت ما نباید یکبار دیگر از خاکستر دریغ مکدر شود، هر کس به اندازه کمکی که به جنبش میکند و در هر کجا که به جنبش بپیوندد به آن ایمان دارد.

نباید از همه انتظاری برابر داشت.جنبش از ندا و سهراب وتاجزاده و زید ابادی و منصوری ........تا ابطحی و شریعتی و.... وتا دیگران را شامل میشود.همه شجاعت و ظرفیت یکسان ندارند.کروبی و موسوی و خاتمی و هاشمی هر یک در اندازه و مقیاسی باید تحلیل و دیده شوند.افراط در انتظاروقضاوت سم جنبش است. گرچه در ذهن زخمی این ملت بلاکش یاد آنانکه چراغ اعتراض و شورش و شجاعت و مرگ و شهادت و زندان و تبعید و  درد و شکنجه و تلاش و سازش ناپذیری را در برابر ظلم روشن کرده اند همیشه جاودانه و عزیز است .

روز 16 اذز با شرکت و حضور گرم و شجاعانه خویش به جنبش استمرار و مقاومت ببخشیم ودانشجویان سرافراز را تنها نگذاریم.

سرنوشت موشکهای اس ۳۰۰

Posted:



سهراب سهرابی -

 

سردار نجار وزیر دفاع دولت نهم چندین بار در مصاحبه های خود در اوایل سال جاری اعلام نمود که موشکهای اس 300 بزودی تحویل ایران خواهد شد.

 روسها بنا بدلایلی تحویل این موشکها را بتأخیر انداختند تا سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری در ایران روشن شود.

 پس از کودتای انتخاباتی و قیام سراسری مردم بر علیه این حرکت حکومت، وجهه سیاسی جمهوری اسلامی در جهان بیش از پیش سقوط نمود و روسها را در وضعیت دشوارتری قرار داد. از یک طرف روسها به پول هنگفت و بادآورده این معامله احتیاج داشتند و از طرفی مایل نبودند که غربیها را از خود رنجانیده و در شرایط دشواری که رژیم ایران بر اثر سرکوب مردم برای خود ایجاد نموده بود، در کنار این حکومت بایستند.

روسها سرانجام به راه حل میانه ای رسیدند و با موافقت طرف ایرانی قرار شد که این موشکها را بصورت مخفیانه و تحت پوشش محموله چوب به ایران بفرستند. کشتی روسی «آرکتیک سی» حامل موشکهای پیشرفته ضد هوایی به مقصد ایران، روز ٢٣ ژوئيه (اول مردادماه) برای رد گم کردن، مقداری چوب از فنلاند بارگیری کرده و به سمت مقصد حرکت می نماید.. کشتی به مسیر خود ادامه داده و در تاریخ 30 ژوئیه (8 مردادماه) در سواحل پرتقال ناپدید می شود.

 روسیه برای یک کشتی باری معمولی با محموله چوب، در اقدامی غیر متعارف، کل ناوگان دریای بالتیک خود را برای یافتن کشتی بسیج می کند. تعجب روسیه در این بود که چرا کشتی بیکباره از صفحه رادار محو و ماهواره های روسی نیز دیگر سیگنالی از این کشتی دریافت نمی کنند.

کشتی دو هفته بعد در حالی پیدا شد که محموله موشکی آن تخلیه شده بود.روسیه پول موشکها را دریافت نموده در حالیکه حکومت ایران نیز موشکی را دریافت نکرده است. تردیدهای جدی نزد حکومت ایران نسبت به ماجرای کشتی «آرکتیک سی» و ربوده شدن آن و بسرقت رفتن موشکها وجود دارد و آنرا ساختگی و نقشه روسها می دانند که می خواسته با اینکار سر حکومت را کلاه گذاشته و پول موشکها را بالا بکشد.

 در مقابل، روسها نیز مدعی هستند که وظیفه خود را انجام داده و طبق قرارداد، محموله را در بندر روسیه به طرف ایرانی تحویل داده و حمل آن تا ایران بعهده خود حکومت ایران بوده و لو رفتن ماجرا و ناپدید شدن موشکها بدلیل نشتی سیستم اطلاعاتی ایران است.چندین ماه مذاکرات بی نتیجه ای با روسها انجام گردید و روسها محکم بر روی موضع خود ایستادند و تکرار نمودند که طبق قرارداد، محموله را تحویل داده و وجه آنرا دریافت نموده اند و به آنها ربطی ندارد که موشکها به ایران رسیده یا اینکه در راه ربوده شده است.

طرف ایرانی نیز مدعی است که چون کشتی روسی بوده بنابراین مسئولیت آن بر عهده دولت روسیه می باشد و روسها باید موشکها را مجدداً تحویل دهند. پاسخ طرف روسی این است که ماجرا از نظر روسیه خاتمه یافته است و چنانچه حکومت ایران مایل است می تواند سفارش مجدد داده و پول پرداخت نماید تا موشکهای جدید تولید و تحویل شود.

حکومت ایران ناشیانه تصمیم بر این گرفت که با علنی کردن این موضوع و کشانیدن آن به رسانه ها، طرف روسی را تحت فشار سیاسی قرار دهد تا مجبور به تغییر موضع شوند و بهمین دلیل در طول یکهفته، مقامات مختلف نظامی حکومت به ماجرای اس 300 و تعهد روسها و لزوم عمل کردن به این تعهدات از طرف روسیه پرداختند.

 این عمل نسنجیده سبب رنجش شدید روسها و موضع گیری متقابل آنها و نزدیکتر شدنشان به غربیها و حمایت از مواضع آنها گردید.چندین میلیارد دلار بباد رفته و نه موشکی در کار است و نه راهی برای بازپس گیری پول از دست رفته.البته روسها بار اولشان نیست که از این حکومت کولی می گیرند.

 آنها بیش از ده سال است که دارند نیروگاه اتمی بوشهر را همچنان افتتاح می کنند و بطور جدی مایلند حتی تا دهها سال دیگر هم که شده از جمهوری اسلامی پول بگیرند و آنجا را افتتاح کنند.

قرار بود هواپیمای میگ 29 اوریجینال تحول بدهند که بعداً میگ 29 آر دی (با موتور ایلوشین) تحویل دادند، زیر دریایی از نوع کیلو فروختند ولی وقتی به ایران رسید معلوم شد که نیم کیلو هم نیست، اینهم از موشک فروختنشان.مسئولیت نیروهای مسلح و اداره آنها و تصمیم گیری برای خریدهای نظامی استراتژیک بر عهده چه کسی است؟

چه مقامی در این حکومت، روسها را تا این درجه قابل اعتماد و صالح و درستکار تشخیص می دهد که بی مهابا درهای خزانه کشور را بر رویشان باز می کند؟ امیدواریم اینبار دیگر تقصیر را بر گردن دشمن نیاندازند، دشمن در حال حاضر باندازه کافی اتهام برای پاسخگویی دارد، از جنایت کهریزک گرفته تا حمله به کوی دانشگاه و همچنین تیراندازی بسمت مردم با لباس مبدل بسیج که همه را این دشمن خائن انجام داده و باید محاکمه و مجازات شود.اگر هم کسی به این مدیریت و راهبری انتقاد کند که به جانشین خدا در روی زمین انتقاد کرده و خونش مباح و جتنش هدر است، ولی آیا براستی وقت آن نرسیده آن شخصی که تصمیم ساز این صحنه است از رفتار خود نادم و پشیمان گردد؟
 

رسانه در جنگ نرم

Posted:



گروه تحلیلگران انقلاب سبز -

 

بخش 2 از مقاله "جنگ نرم چیست؟"

در بخش قبلی ( جنگ روانی و تخریب اعتماد اجتماعی )، اشاره شد که جناح حاکم، پس از ناکامی در سرکوب وحشیانه و کشتار مردم، ناگزیر به تغییر رویکرد و شیوه های سرکوب جنبش سبز شد. محور اصلی این رویکرد جدید، جنگ نرم یا سرکوب غیر فیزیکی شهروندان و نابود کردن جامعه مدنی است. جنگ نرم یا همان سرکوب غیر فیزیکی، شامل رویکردها و عرصه های متعدد است که در بخش قبل به تلاش حکومت برای رواج جامعه ستیزی و کاهش اعتماد اجتماعی اشاره شد. در این بخش، تلاشهای رسانه ای حکومت در راستای سرکوب غیر فیزیکی شهروندان مورد بررسی قرار میگیرد.

رهبر نظام معتقد است که شبکه ها و رسانه های مشهور و جهانی، همگی ابزار سلطه، نیرنگ و استعمار دولتهای غربی و اسرائیل هستند. البته این بخشی از منظومه عظیم دشمن شناسی رهبر نظام است که به منزله محور اصلی شخصیت و مرام سیاسی وی به شمار میرود. پیامد این دشمن شناسی رسانه ای، نگرشی است که رسانه را ابزار جنگ میداند و به همین دلیل، آن را به صورت انحصاری در اختیار میگیرد و دسترسی شهروندان به سایر رسانه ها را مختل یا محدود میکند. از این نظر تلویزیون، روزنامه و اینترنت، حکم مسلسل یا جنگنده بمب افکن را دارند که باید همیشه تحت کنترل دولت قرار داشته باشند و شهروندان مجاز به استفاده از آنها نباشند. علاوه بر این، رسانه انحصاری دولت، به عنوان بزرگترین ابزار جنگ نرم، باید روحیه شهروندان خودی یا درجه یک را تقویت و روح و روان سربازان دشمن را تخریب کند.

برخلاف تصورات رایج، دولت کودتا، یک دولت ایدئولوژیک نیست، بلکه یک باند نظامی بسته و خطرناک است. به همین جهت، برنامه های رسانه ای و فرهنگی حاکمیت، ایدئولوژیک نیست؛ یعنی به دنبال افزایش هواداران و توسعه مرام سیاسی یا مذهبی خود نیست. زیرا باند حاکم بر اساس تصرف، غارت و چپاول عمل میکند و کودتاچیان به دنبال افزایش تعداد متحدان و شرکای خود نیستند. بنا براین این تصور که چارچوب کلی برنامه های صدا و سیما به دنبال ایجاد فرهنگ مذهبی، ارتقاء اخلاقیات یا کاهش اعتیاد و بی بند و باری هستند، به کلی خطاست. بر همین اساس صدا و سیمای کودتا به دو شکل عمل میکند: کلافه کردن و عصبی کردن مخالفان و ترساندن همراهان و هواداران و افراد غیر سیاسی. به همین دلیل بحث در مورد این که برنامه ها، خبرها و فیلم های صدا و سیما راست یا دروغ هستند، بی معناست. همچنین بحث در مورد واقعی یا غیر واقعی بودن سریالها و فیلمها هم بی فایده است. همه برنامه های صدا و سیما، به طور عمومی، در جهت تخریب روانی بینندگان طراحی و تولید میشوند؛ همانطور که پارازیت و امواج مایکرو ویو، به جسم شهروندان آسیب وارد میکند، برنامه های تلویزیون هم در جهت تخریب روح و روان مردم تولید و پخش میشوند.

هرچند از نظر ما هیچ تفاوتی میان برنامه های سیاسی و غیر سیاسی صدا و سیمای کودتا وجود ندارد، اما برای تشریح سیاستهای جنگ نرم (یا سرکوب غیر فیزیکی) به صورت جداگانه به آنها اشاره میشود.

برنامه های سیاسی و خبری

در این برنامه ها، به همه چیز پرداخته میشود، جز خبر. بسیاری در بحث در خصوص صدا و سیما به دروغین بودن اخبار اشاره میکنند، اما واقعیت این است که بسیاری از مطالب عنوان شده، دروغ نیستند، بلکه مهملاتی هستند که طبق هیچ معیاری، خبر محسوب نمیشوند؛ به عنوان مثال تشرف یک گدای مادگاسکاری به دین مبین اسلام یا سقوط سرمایه داری در چند سال آینده، لزوما دروغ نیست، بلکه به عنوان خبر، مهمل محسوب میشود. شاید عده ای پخش مهملات و مسائل بی ربط یا مغالطه آمیز را به عنوان ضعف خبر رسانی تلقی کنند، اما هدفی پشت این مهمل گویی است و آن گمراه کردن و در نهایت خسته کردن بیننده از پرسش هایی است که در او نیاز به تماشای برنامه های خبری را ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، مهمل گویی، دروغگویی نیست، بلکه نوعی تهدید است؛ تهدید علیه کسانی که خود را شهروندی صاحب حق میدانند و دوست دارند در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی، تفکر و پرسش کنند. این تهدید به حدی خطرناک و زیان آور است که پس از پخش اعترافات نمایشی، شماری از پزشکان و روانپزشکان کشور، طی بیانیه ای نسبت به زیان بار بودن برنامه های صدا و سیما هشدار دادند.

اساس استدلال ظاهرا درست کودتاچیان این است که هیچ رسانه ای در دنیا حقیقت را نمیگوید و با توجه به منافع خود، به دنبال جهت دادن و کنترل افکار عمومی است. به همین جهت بسیاری میگویند که باید تکثر رسانه ای را پذیرفت و هم حرف آن طرفی ها را شنید و هم سخنان این طرفی ها را! در صورتی که این استدلال اشتباه است، زیرا صدا و سیما دروغ نمیگوید، بلکه تهدید میکند و آزار میدهد. اینکه گفته میشود رسانه های غربی به مخاطبان خود حقیقت را نمیگویند، به کلی نادرست نیست، اما این کار در غرب برای دستیابی به منافع مادی (در قالب سیستم سرمایه داری) انجام میشود و هدفش تخریب و آزار مخاطب نیست. همچنین پذیرش تکثر و تنوع در خصوص رسانه هایی صدق میکند که خود به این اصول پایبند باشند. ماهیت و وجهه این مقاله اجازه نمیدهد که در آن، رسانه هایی به عنوان رسانه های معتبر معرفی و تبلیغ شوند، اما آنچه مهم است این است که رسانه ای را میتوان به عنوان یک «طرف» قضیه به رسمیت شناخت که خود وجود طرف مقابل را به رسمیت بشناسد و استفاده از رسانه های دیگر را با جریمه، شلاق، فیلترینگ و پارازیت محدود نکند. بر این اساس استفاده از برنامه های خبری و سیاسی صدا و سیما، برای شهروندان، حاصلی جز تخریب و آزار روحی و روانی در پی نخواهد داشت. این بخش را با ذکر یک مثال از برنامه های سیاسی صدا و سیما به پایان می بریم:

کامران نجف زاده یکی از ده ها چهره شبه نظامی شاغل در صدا و سیماست. بسیاری از شهروندان، نه برای دریافت خبر، بلکه فقط برای تعیین حد و مرز وقاحت وی، به اخبار و گزارش های "حرفه ای" وی گوش میدهند. در این شرایط، صحت و سقم اخبار و گزارشها مطرح نیست، حتی میتوان گفت که برنامه دیگر برنامه خبری نیست، بلکه یک فیلم ترسناک (Horror film) خبری است و بیننده به لحاظ عاطفی همان حسی را تجربه میکند که از دیدن فیلمهای ژانر وحشت (مانند اره، جیغ و جن گیر) به وی دست میدهد. نجف زاده، تجسم وحشت و ارعاب "نرم" حکومت است: مخاطب منزوی و تک افتاده، با دیدن وقاحت و دریدگی بی حد و مرز نجف زاده یا مرآتی، به این نتیجه میرسد که بهتر است بمیرد و هرگز خود و خانواده اش را با چنین فواحش خطرناکی درگیر نکند و همواره از درگیر شدن با سیستم خودداری کند؛ این همان خالی کرده عرصه و وادادن شهروندان است که یکی از اهداف اصلی جنگ نرم به شمار میرود. اما مسئله به همین جا ختم نمیشود، مسلما کسانی هستند که به خاطر احساس مسئولیت و شجاعتی که دارند، با چنین ترفندهایی از میدان به در نمیروند و به مبارزه ادامه میدهند: اینجاست که مخاطب مانند حشره ای در دام عنکبوت، هرچه دست و پا بزند، بیشتر درگیر میشود: نجف زاده، مرآتی یا فرزاد حسنی نقاب سیستم فاسدی است که هزار چهره دارد و شهروندان به جای این که انرژی خود را صرف جستجوی راهی برای تغییر وضع موجود بکنند، وقت و انرژی خود را در ستیز با اشخاص (مثلا تلاش برای رسوا کردن آنها) به هدر میدهند؛ همه ما بارها دیده ایم که چطور بعد از اخبار بیست و سی، افراد به جای بحث در مورد موضوع اصلی، در مورد زیرکی، وقاحت یا خودفروختگی تهیه کنندگان آن صحبت میکنند.

برنامه های غیر سیاسی

بسیاری تصور میکنند که تعقیب اهداف جنگ نرم، فقط وظیفه برنامه های خبری، میزگردهای سیاسی و تفسیری است، اما باید توجه داشت که این تمام واقعیت نیست. انواع سریالها، مسابقات تلفنی و اس ام اسی، فیلمها و سایر برنامه های پربیننده، جبهه هایی هستند که دولت کودتا برای جنگ با شهروندان از آن استفاده میکند. به همین دلیل است که سپاه علاوه بر شبکه های سیاسی، بر روی شبکه های ماهواره ای سرگرمی و پخش سریال هم پارازیت ارسال میکند. بر خلاف تصور عمومی، برنامه های تلویزیون (به ویژه سریالهای ایرانی) اصولا به منظور ترویج دین و دینداری ساخته نمیشوند، اصولا هدف این نیست که شهروندان به دین علاقه مند شوند یا کمتر معصیت کنند. حتی صدا و سیما به دنبال آن نیست که شهروندان را به حکومت علاقه مند کند. در حقیقت برنامه های صدا و سیمای انحصاری، دقیقا به منظور ایجاد تنفر از مذهب و هویت ملی و جامعه، تولید و پخش میشوند تا در مخاطب احساس جامعه ستیزی و بازنده بودن را ایجاد کنند. شهروند ایرانی در برنامه های داخلی و خارجی، خود را با دو الگوی به اصطلاح اسلامی و غربی مقایسه میکند و در هر دو زمینه تحقیر و سرخورده میشود و با خویشتن خود بیگانه و آماده تسلیم میشود. فراوان شنیده ایم که گفته میشود: «ما فرهنگ استفاده از فلان چیز را نداریم» و این مقدمه ای میشود برای محدود کردن، تفکیک کردن و درجه بندی کردن شهروندان و تولید برنامه هایی تحت عنوان «آموزنده» که برای آموزش فرهنگ تسلیم پذیری و انزوا طلبی تولید و پخش میشوند. برنامه های صدا و سیما، همگی «آموزنده» هستند؛ این یعنی شهروندان احمق هستند و حکومت به خاطر زور و انحصاری که دارد، دانای کل و منبع همه چیز است. ذکر چند مثال میتواند به درک ماهیت جنگ نرم رسانه ای کمک کند:

1. شاهد برنامه ای اجتماعی هستیم که یک یا چند نفر (همراه با توضیحات کارشناس) آی دی درست میکنند و به چت کردن در اینترنت میپردازند. در اولین تجربه، یک دختر هات و سکسی را شکار میکنند و پس از گذاشتن قرار با زانتیا (این که نوع خودرو در کلاس طبقه متوسط باشد، بسیار مهم است) و دوربین مخفی به دنبالش میروند. تصاویری شطرنجی از دختر نشان داده میشود، اما قبل از این که به اصل مطلب بپردازند، کارشناس می آید و مردم را از ایجاد هر نوع رابطه ای نهی میکند و با ارعاب "فرهنگ سازی" میکند. تدوین "هنرمندانه" و کنجکاوی سرکوب شده مردم به گونه ای است که کسی فرصت نمیکند حدس بزند تهیه کننده برنامه و آن بانوی خوش خط خال، یک آشنایی مختصر قبلی با هم داشته اند! حرجی بر این برنامه سازان نیست، چرا که اگر قوانین غربی در ایران حاکم بود، آنها اکنون مشغول ساختن پورنو میشدند، اما فعلا برنامه هایی آموزنده و اخلاقی میسازند و در گردانهای شش نفره، در خدمت فرماندهان نیروی انتظامی هستند و به مردم آموزش میدهند که به تکنولوژی های نوین بدبین باشند تا در جاهایی که حکومت نمیتواند به سانسور بپردازد، پدران در درون خانه، استفاده فرزندان از اینترنت را قدغن کنند.

2. سریالی که به رابطه ابزاری یک عمو با دختر بردارش میپردازد و دقیقا کپی اسلامی یا حجاب دار فیلمفارسی های 40 سال قبل (با بازی عنایت بخشی و فروزان) است. طبق طرح مطلوب برنامه سازان، بیننده میتواند در مورد واقعی یا غیر واقعی بودن این رابطه و بی رحمی "عمو" از خود سوال کند، اما نفس دیدن چنین برنامه ای، یعنی تزریق مداوم بدبینی به دیگران و کاهش اعتماد اجتماعی بین شهروندان؛ چرا که در این سریالها هرکس که به انسان نزدیک میشود، قصد سوء استفاده دارد و جز حکومت به هیچ کس نباید اعتماد کرد.

2. جلسه نشست صمیمانه یک حاکم بزرگ و همه چیز دان که به صورتی طنز آمیز متخصص فلسفه، شعر، سیاست، هالیوود، مواد مخدر، سلولهای بنیادین و همه چیز است. طبق طرح مطلوب برنامه سازان، بیننده با دیدن یک سردار یا وزیر چاق که به طرز مضحکی چرت میزند، مشعوف میشود و به این که صاحبان همان رسانه با ارسال پارازیت او را عقیم میکنند، فکر نمیکند. حکومت خود را احمق نشان میدهد تا شهروندان به فکر یک راه حل اساسی نیفتند.

3. یک مجری "جنجالی" در مورد عشق به اهل بیت و اخلاقیات شعر و غزل می خواند و گاه در حس فرو میرود و قطره اشکی به گوشه چشم می آورد و بیننده را با ذکر مصائب یک شخصیت تاریخی یا غربت یک قبرستان، متاثر میکند، اما در عین حال بیننده، مجاز به تاثر به حال مادر ندا آقا سلطان یا همدردی با مادر سهراب نیست؛ این افراد اصلا وجود ندارند.

در مجموع سریالها و برنامه های غیر سیاسی صدا و سیما چهار تاکتیک عمده به چشم میخورد:

* ساعات پخش برنامه های پر بیننده به صورتی است که انتخاب شهروندان محدود شود.

* به شهروندان القا میشود که تفاوت، به معنی تخاصم و دشمنی است.

* به مخاطب القا میشود که تخریب نفس (به ویژه در قالب مسائل جنسی، مواد مخدر و مشروبات الکلی) یکی از راه های مبارزه با حکومت است.

* بحرانهای سیاسی و اجتماعی به بحرانهای فردی و خانوادگی تبدیل میشوند و شهروندان را درگیر میکنند.

پیشنهادهایی برای مقابله

یکی از بزرگترین خطاها در مقابله با صدا و سیمای کودتا، تلاش برای اثبات دروغ و ساختگی بودن برنامه هاست. یک شهروند عادی در نهایت با چند ده نفر ارتباط دارد و اگر به فرض بتواند برای دوستان و نزدیکان خود روشنگری کند، میلیونها شهرستانی و روستایی هستند که در معرض آسیبهای صدا و سیما قرار دارند. علاوه بر این روشنگری در مورد برنامه های صدا و سیما، مستلزم آن است که شخص ساعاتی از وقت خود را به تماشا و تحلیل و جمع آوری اسناد اختصاص دهد و چنین شیوه ای، پرهزینه، محدود و ناکارآمد است. بحث اقناعی در مورد خبری که بیست و سی منتشر کرده، نتیجه ای جز ارضای احساسات و عواطف شخصی ندارد؛ برای مبارزه مدنی راه های بهتری هست و اولین و موثر ترین اقدام، عدم تماشای همه برنامه های صدا و سیما است. اما باید این کار با ظرافت و به عنوان یک مبارزه انجام گیرد، مبارزه ای که باید آن را زندگی کرد: جر و بحث با اعضای خانواده یا دوستان و اصرار به آنها که تلویزیون تماشا نکنند، عملی اشتباه و به لحاظ فردی و اجتماعی زیانبار است و رهایی بخش نیست. نباید افرادی را که به تخدیر ذهنی صدا و سیما عادت کرده اند، آزار داد. آنچه مهم است این است که صدا و سیما از عرصه اجتماعی به بیرون رانده شود. این امر با ذکر یک مثال بهتر بیان میشود: فرض کنید صبح بر سر کار یا کلاس درس میروید، مسلما افرادی هستند که دیشب یکی از برنامه های "آموزنده" صدا و سیما را تماشا کرده اند، و صبح برای این که ساکت نباشند، شروع به تعریف یا نقد یا فحش دادن به برنامه میکنند. اگر اکثر حاضران برنامه را تماشا نکرده باشند، بحث و نقد وی در خصوص برنامه، با استقبال و همراهی سایرین مواجه نمیشود و شخص به تدریج عادت میکند در خصوص مسائل دیگری باب صحبت را باز کند. در برخورد با این افراد با خونسردی میتوان گفت: من صدا و سیمای انحصاری را نگاه نمیکنم، چون ناراحتم میکند و شنیدن وصف برنامه های آن هم موجب آزارم میشود.

نکته دیگر، عدم طنز پردازی یا تلاش برای گاف گیری از برنامه های صدا و سیماست. دلقک بازی و پارودی (تمسخر خود) یکی از شیوه های جنگ نرم است و بزرگترین دلقکهای صدا و سیما، همان معظم ترین مقامات دولت کودتا هستند و در تمام سخنانشان جز گاف و حرفهای لاتی و کوچه بازاری بی ارزش، هیچ چیز دیگری وجود ندارد. تمسخر، خود نوعی توجه است، پس در مجموع باید به گونه ای رفتار کرد که انگار صدا و سیما وجود ندارد. چرا که علاقه و تمایل مردم برای شادی و طنز، باعث میشود صدا و سیما در نقش دلقک ظاهر شود و با طرح قبلی به مسخره کردن خود بپردازد. این امر در میان حامیان و شخص رئیس دولت کودتا عملی عادی است و به قصد انحراف افکار عمومی صورت میگیرد.

اما مواردی که گفته شد، بیشتر در جهت نفی و مقابله با رسانه انحصاری بود. اما آنچه اهمیت دارد، این است که همراه با نفی، به صورتی ایجابی با مسئله برخورد شود. خوشبختانه، شکست انحصار صدا و سیما، با حرکت هوشمندانه شهروندان و رهبران جبنش سبز امکانپذیر شده است. در حال حاضر میتوان پیام های تصویری موسوی و کروبی را از اینترنت دریافت و از طریق سی دی به سایرین منتقل کرد. همچنین میتوان از سایر شخصیتهای مستقل و همراهان جنبش دعوت کرد که به این حرکت بپیوندند. اصولا هر کس که در صدا و سیما مورد توهین و افترا قرار میگیرد، میتواند دفاعیات خود را از طریق یوتوب در اختیار شهروندان قرار دهد و فعالان با استفاده از کامپیوتر های شخصی خود به توزیع وسیع آن در جامعه اقدام کنند. نمیتوان از کسانی که انحصار رسانه ای برقرار کرده اند و به طور متواتر به مردم و شخصیتها توهین میکنند، درخواست کرد که دست از عمل خود بردارند؛ قانون یا حق بدون ضمانت اجرایی و فشار، حق نیست، بلکه «نق» است. صدا و سیمای کودتا هرگز با درخواست یا منطق و استدلال حاضر به رعایت عدالت نخواهد شد، به همین دلیل همه شخصیتهایی که در صدا و سیما مورد حمله یک طرفه قرار گرفته اند، حق دارند، و بلکه موظف اند، از طریق یوتوب و رسانه های مستقل به تنویر افکار عمومی بپردازند. همچنین فیلمها و تصاویر تظاهرات و تجمعات که به همت شهروندان، در اینترنت موجود است، بستر بسیار مناسبی برای ایجاد رسانه مستقل جنبش سبز به شمار میرود. باید توجه داشت که بسیاری از کشورها، دیکتاتوری و انحصار به همین طریق متلاشی شد. به عنوان مثال حرکتی که باعث سقوط بی خشونت دیکتاتوری در چک اسلواکی شد، با انتشار زیرزمینی و مستقل نمایشنامه ها و رمانهای نویسندگان ممنوع القلم (سامیزدات)  شروع شده بود که البته به خاطر امکانات و تکنولوژی ابتدایی، بیش از ده سال طول کشید که کل کشور را به حرکت در آورد، این در حالی است که جنبش سبز، با اتکا به اینترنت میتواند با سرعتی چند برابر، انحصار رسانه ای دولت کودتا را بشکند. شکست انحصار، نباید فقط به مسائلی مثل اخبار، گزارشها و مسائل سیاسی محدود شود، بلکه باید در عرصه های هنری و ادبی هم از طریق اینترنت و با فعالیت سبزها گسترش یابد تا سانسور، حذف و انحصار رسانه ای، دیگر غیر ممکن شود و ماشین رسانه ای دولت کودتا از اساس ساقط گردد.

سقوط بدون خشونت دولت کودتا، مستلزم آن است که هم شهروندان و هم کودتاچیان به این باور برسند که دولت دیگر وجود ندارد. یک گام اساسی برای محو کردن دولت کودتا این است که به گونه ای فکر و رفتار کنیم که گویی رسانه انحصاری کودتا دیگر وجود ندارد؛ تنها در این صورت است که جنگ نرم رسانه ای، خود به هزینه ای مالی و فرساینده برای دولت کودتا تبدیل خواهد شد.
 

یک بسیجی سبز می نویسد؛ شاید آقای خامنه ای بخواند!

Posted:



 

مرد رفت دکتر. گفت افسرده شده. زندگی به نظرش سخت و بی‌رحم می‌آید. گفت در دنیای تهدید کننده، کاملا احساس تنهایی می‌کند.

دکتر گفت: درمان ساده‌ای دارد. پالیاچی، دلقک بزرگ به شهر آمده. برو او را ببین. حالت خوب می‌شود.
مرد به گریه افتاد: اما دکتر، من خود پالیاچی هستم.

این روزها اغلب نگرانیم از آنچه که نباید می شد و شد .

در روئیایی شیرین غرق میشوم.

سجاده نماز عطر دل انگیزی می دهد؛ سرشار از آرامش هستم .گویی همراه با مجموعه آفرینش ، کائنات و ستارگانش در حرکت هستم و وجود خدایی را حس میکنم که تامل در راز و رمز و زیبایی آفریده هایش تو را به حیرت و تعظیم وامی دارد .تفکر در مجموعه آسمان، آن هنگام كه ستارگانش برايت سوسو می زنند .

نگریستن به زمینی خشک و افسرده که با روان ساختن آبی بی رنگ بر آن گلستانی از گلهای رنگین سر بر می آورد، تکاپوی پرندگان برای ساختن آشیانه های زیبا و تربیت جوجه هایشان، طراوت شورانگیز شکوفه های بهاری ، رقص تابستانه پروانه ها ، رنگ افشانی طبیعت در پاییز و بارش کریستالهای جالب و قشنگ کریستالهای برفی در زمستان همه تورا به این می خواند که خدایی داری که صدایت می زند برای زندگی و سرمستی درحضور ایمان و راستی .

پروردگاری که جلوه اش در همین نزدیکی هاست و تو میتوانی آن را درهمه چیز ببيني حتی در خودت ؛ در روح و جسم و وجدانت.

ماهیان ندیده غیر از آب پرس پرسان زهم پرسند آب کجاست ؟

کاشی های فیروزه ای مسجد و گلدسته های آسمانی ، آوای ملکوتی موذن های خوش آوا و آب وضوی خنک کنار بوته های گل سرخ و آنگاه عبودیت وسر بر آستانش فرو آوردن. همه تمرین و نماد الهی زیستن و پاک ماندن است، اخلاقی خوش داشتن، با مردمان بودن، گره ازکار خلق گشودن، راست گفتن ،ستم نکردن، حلال خوردن و حق نخوردن ،نیکوبودن و عاقبت زیبا زیستن و خلق سرزمینی که صدای خنده کودکانش و طنین گرم بزرگسالانش در خیابانها و کوچه ها تو را نوید آسودگی و آزادگی بدهد و ترانه زندگی را جاری سازد.

کاش اینگونه بود و روئياي شيرينم بسان جلوه تند شهاب اینگونه گذران و فانی نبود.

اکنون که خیال بود،  پرواز بود، آرزو بود، شمع کوچکی بود که زود آب شد، و ذره ای آب بود که لب شورنمود و تشنگی را افزون.

و چه مشتاقم که آن دوران بیاید تا سرخوش و دلخوش از طلوع خورشید و حلول ماه آن باشیم.

سالها پیش را به یاد دارم که در زمان دانشجویی ، روزگار میهن را بسیار منطقی و آرمان گونه و به سپیدی می دیدم . نگاه پاک دانشجویی که بدیها را هم خوب میدید و آغاز رویشهای فکری و مذهبی و سیاسیم که آنچنان لطیف بود که گویی خمیر سفالگری است و هر استاد کار ماهر و زرنگی می تواند آن را به هرنقش و خیالی که دوست می دارد مبدل سازد . آنروزها که مصادف با دولت آقای خاتمی بود، تشکل های دانشجویی ، بسیار پویا و پرشور بودند . طبق مصوبه مجلس و به رغم مخالفت عده ای مبنی بر نظامی نکردن دانشگاهها ،بسیج دانشجویی هم به آن اضافه شد.

بسیج برخلاف این دوران در آن روزگار مفهومی ارزشی داشت و درابتدا بیشتر فعالیتهایش روی مسایل فرهنگی دانشگاه می گذشت و هنوز پای دولتی ها و پادگانها آنچنان به آن باز نشده بود. و ما هم که درحوزه فرهنگی آن فعالیت می کردیم.

دراطاق دانشجویی خویش عکسی از آقای خامنه ای با چفیه ای بر گردن و انگشتی خطاب گونه بر بالای سرم نصب کرده بودم و این نماد من و شخصیتم برای دوستان و هم کلاسیهایم شده بود.

روزگار پی در پی گذشت .فارغ التحصیل شدم و آماده رفتن به خدمت مقدس سربازی .

کمی بیشتر با زندگی مردمان آشنا میشدم . انگار جوش و خروش و جریان زندگی در کوچه پس کوچه ها و خیابانهای شهرکمی با فضای آکادمیک دانشگاه فرق داشت.

بحث و جدل و دغدغه بچه های دانشگاه بین عبارت "ولایت فقیه" و"ولایت مطلقه فقیه" بود یعنی بحث برسر بودن یا نبودن کلمه "مطلقه" .

اما اینجا یعنی در شهر و روستاهای محروم این دیارم گویی دغدغه پدر کارگر خانواده اینست که بلکه امروز صبح کسی او را صدا بزند و او را به کارگری ببرد تا اینکه غروب پدر بتواند اندکی گوشت و میوه برای همسر و کودکان نحیفش به خانه ببرد.

البته اگرهنگام مراجعت ، ضعف و بیماری یکی ازاعضای خانواده همه پولش را به یکباره فنای دارو و درمان نکند چون طبق قانون طبیعت خانواده های تهی دست با آن بی پولی و مکافاتشان بیشتر از بقیه هم دچار سوء تغذیه و بیماری و آنگاه هزینه طبابت می شوند.

منفورترین حلال نزد خدارا که میدانید . طلاق را میگویم . آدمی از شنیدنش نفرت میگیرد. احساسها می شکند، خنده نوعروسان در روز عروسی به غمباری چهره و خنده تلخ خاطرات تبدیل میشود و دردناکتر از همه کودکی که از مهر مادر و یا پدر جدا و ازسویی دیگر همان پدر و به بخصوص مادری که داغ و تمنای کودکی که از او ستانده شده، خواب را از چشمانشان ربوده و آنها را درشبهای دراز بی خواب و قرار نموده است.

وچه بسیار طلاقهایی که ناشی از مشکلات معیشتی و مالی است. یادم نمی رود دخترجوانی که دربرنامه ای تلویزیوینی می گریست که همسرتنگدستش وی را به خاطر خرید یک کمپوت میوه که با هم میل نمایند به باد کتک گرفته بود و او هم آن را پس داده بود . خیلی ناراحت شدم.

در سرزمینی که این همه دم از عدالت انسانی و اسلامی و توزیع یکنواخت ثروت و امکانات جامعه سخن گفته می شود چه تفاوتهای عمیقی را که در این جامعه و مردمانش می بینیم .

همچو کسی که صبحدم از خواب به پا خواسته است و هنوز کمی گیج و منگ است نکته ای جدید را دیدم که برایم عجیب می نمود و باورش مشکل. مگر میشود در حکومتی که هرروز در وصف عدالتش و ترازوی ولایتش سخنها می راندند اکنون این فرمان صادر شود؟

توانگران و ثروتمندان ، سکه داده درخانه بمانند ؛

بی نوایان و تهیدستان و سکه نداران به خدمت مقدس سربازی درآیند و دو سالی را بی مزد ومنت ، نگاهبان و تفنگ بر دوش عازم کوه و دشت و بیابان شوند.

والبته ما از گروه دوم بودیم.

رخدادهای تلخ و ناعدالتی، بی تدبیری و سوء مدیریت چنان موج وارمی آیند که سخن بر آن بسیار است . دلم برای مردمان این سرزمین می سوزد هم بر قربانیانش و هم تاحدودی بر کسانیکه به ظاهر خوشند و سوار .این کشتی پوسیده شاید همه را تباه کند . ما همچو بردگان پارو می زنیم و آنان گردانندگان نابخرد و شلاق بدستان بی مروت این کشتی . دریا متلاطم است و بیم موج و گرداب .

اندکی که از آسمان فرود آیی و برزمین پرسنگلاخ قدم نهی ، ناهمواریها و دردها را بیشتر احساس می نمایی.

دانایان را فروکوفتند و نادانان و بی هنران را مسلط ساختند. هیچ کجای تاریخ را ندیده ام که این قدر بی حساب و کتاب  به پاس قدردانی از کسی به وی مدرک و سهمیه دکتری و مهندسی و مدیری بدهند. او با سهمیه ایثارگران متخصص چشم شده است .آن یکی با سهمیه  مهندس الکترونیک و دیگری شیمیدان و استاد دانشگاه شده است .  واکنون نوبت بسیجی بودن درگردانهای عاشورا و سهمیه دانشگاهی آنها در مقاطع بالای تحصیلی است . و من دراین میان مانده ام که بسیجی بودن چه مرتبه ای از انسانیت است که برایش جایزه می دهند اما جایزه اش هم عجیب است ؛ از نوع مدرک علمی.

این جدا ازآن مبحث است که عده بسیار زیادی دراین چند سال اخیر به یکباره عنوان دکتری گرفتند و استاد شدند بدون اینکه این دوره را طی کرده باشند و حتی در آزمون سخت ورودی آن شرکت کرده باشند .گویی حافظ این شعر را نه برای آن  شمع و دردانه آفرینش بلکه برای این تحفه های عصر حاضر سروده است که می فرماید:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت     به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

این از آفتهای جامعه ماست که بسیاری از حکومتیان متاسفانه ازآن استفاده نموده و اینهمه قداست علم را در هر دو مورد فوق لکه دار ساختند.

 کمی شبیه به این ،روحانیون درتمامی ارکان سیاسی ،علمی ، فرهنگی وحتی صنعتی وارد شده اند به گونه ای که عملا وضع باید بر باب میل آنها بچرخد و در اصول دینامیک مواد و طب و نرم افزار و ژنتیک و کشاورزی و اقتصاد و زمین شناسی و هواشناسی باید نظردهند و ارشاد فرمایند.

عده ای اشخاص بی تخصص و به ظاهر متعهد هم مستقیما امورات فنی و اداری بسیاری را در دست گرفته اند که در خلوت خود هم باور نمی کنند.

واما قشرنظامیان :

 سخنی با آقای خامنه ای دارم که چرا نظامیان نبض اداره کشور و بسیاری از مراکز مهم همچو استانداریها ، فرمانداریها، وزارتخانه ها و دیگر مراکز اقتصادی و اداری را به کنترل خویش درآورده اند آیا این جز با حمایت مستقیم شما صورت و انسجام نگرفته است ؟ اگر سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی زحمات زیادی از خود نشان داد این دلیل بر حضور آنها در سایر امور مملکت داری نیست چون هم تخصص آن را ندارند و هم غالبا زبان منطق یک نظامی سیاست دوست و متعصب عاقبت به زور و تهدید و اسلحه ختم می شود.

یعنی با نگاه نظامی گونه به امور و حتی هم میهنان خویش که گویی مردم نیز اجنبی و مسلح هستند که آنگونه آنها را به تیر و گلوله ببندد که همه دیدیم.

لباس شخصی ها در کوچه و خیابان به جان و مال مردم تجاوز میکنند و باتوم به دست و کلت به کمر بسان شعبان جعفری معروف خیابانها را بند می آورند و بر سر مردمانش باتوم  و بعد خون و کشتار راه می اندازند .مگر کشورداری و ولایت گری بدون قانون می شود که شما آنها را به حال خود وا گذاشته اید.

وحتی کودکان هم میدانند که اینان بسیجی و سپاهیند و سازمان دهی شده و هیچگاه هم مواخذه و محاکمه نمی شوند و رژیم هم خود را به ناشنوایی و نمی دانم گویی میزند . و سپاه نیز همیشه منکر حضورآنان.

بسیاری از بسیجیان و سپاهیان هم از لحاظ اعتقاد به ولایت و رهبری شما درک و اصولا اعتقادی ندارند بلکه افراد بی حرفه و هنر و تحصیلی هستند که مگر دراینجا به جایی برسند و نان و نوایی داشته باشند و عشق بی سیم بدست گرفتن و رزمایش و همایش و ضابط قضایی و سهمیه بسیجی برای تحصیل و ارتقاء گروه و سنوات و پست و مقام آنها را به اینجا رسانده که این میکنند.

بسان خدمه تانک که تمام دنیا را از دریچه تانک و شلیک و انهدام میبینند ،آنها هم نه تنها دنیا که متاسفانه کاشانه ها و انسانهای این سرزمین را از دریچه تنگ و خونین خویش می بینند .امروزه به کرات و سالها پیش جنایتشان را در کوی دانشگاههای تهران و تبریز دیدیم و اینکه تاکنون در کدام کشور تا این حد سابقه حمله به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجو توسط لباس شخصیها وجوددارد که دانشجو هم نتواند از آنها شکایت کند؟ من درجایی ندیدم. شاید بعدا چین و کره شمالی و روسیه آن را از شما فراگیرند.

عملکرد پلیس، آن پیام دهنده آرمش و قانون را هم دیدیم. پلیسی که باید حافظ جان و مال مردم باشد و امنیت را استقرار سازد عملا همکار لباس شخصیها و در بسیاری مواردنابود کننده اموال و اتومبیلهای مردم بود. داستان دردآورکهریزک هیچگاه فراموش نخواهد شد.

اوضاع عدالتخانه و زندانها را هم آنقدر شنیده ایم که من چیزی نگویم و به اهل خود بسپاریم که آنجا را زیارت نموده اند و به یمن خلوتکده اوین و انوار فلق گونه آن و شعله رهنمون بخش موسی در تاریکی صحرای طور، درعرض چندروز هدایت شده و نور حقیقت را یافته اند؛گویی که اوین نه آن زندان مخوف بلکه صومعه و محراب و مسجد است که انفاس قدسی از بازجویانش  دمیده می شود.

البته آنقدر داننشجو و فرهیخته در اوین داریم که آن را با افتخار دانشگاه اوین می نامم و دوست دارم که آنرا بدین نام صدا زنند .

به قول یکی از وبلاگها، در 13 آبان امسال دانش آموزان را بیرون بردند و آبمیوه دادند و دانشجویان را در دانشگاهها محبوس کردند و اجازه ندادند!

ملت اگر اندکی برخلاف مواضع آقای خامنه ای ، جناح انحصارطلب و روحانیون مطلبی بگوید سریع به کفر و مرتدی و بی دینی و ارتباط با اجنبی متهم می گردد.

ارتباط با بیگانگان و مشکلات داخلی را به گردن آنان انداختن چقدر جدیدا نخ نما و بی رنگ و بو  ومسخره گشته است .  همه چیز را به دشمن ربط می دهید حتی شکنجه های کهریزک را .
 
آقای خامنه ای شما تقریبا درتمامی سخنرانیهایتان آنقدر از کلمه دشمن سخن به میان می آورید که اگر این کلمه در ادبیات وجود نداشت معلوم نبود شما چه برای سخن داشته باشید.

از روزی که خود را شناخته ام، دشمن هراسی و توطعه دشمن، شبیخون دشمن و نوعی توهم حمله قریب الوقوع دشمن گوشم را پرکرده است . انگار خداوند تمامی فلسفه و راز خلقت آفرینش و دغدغه بندگان و فرستادگانش را دشمن قرارداده است. دشمن وجود دارد برای هرملتی وهرکشوری اما نه اینکه برای توجیه ماندن در قدرت این همه از دشمن سخن بگوییم.

پس این همه فساد اداری و اقتصادی در کشور، عدم وجود شایسته سالاری و پارتی بازی و تورم و بیکاری و تبعیض داخل کشور را و قانون شکنی حاکمان  را چه می کنید و چه می گویید؟

بالاخره سی سال از انقلاب گذشته و درخت سی ساله باید میوه دهد.

بسیاری از روحانیون همچو آیت الله جنتی و همانندشان از فرهنگ ملل ، جامعه شناسی ، غرب شناسی (مبتنی برشناخت مضرات و فواید فرهنگ غربی) و تاریخ تمدن  فرهنگ ملل شرق دور و غرب چه میدانند که این همه ناسزا بر آن نثار میکنند. مگر این آقایان درحجره های طلبگی خویش و پس از آن به جزء یک سری کتب اسلامی و شیعی و مذهبی و امثالهم چیز دیگری را مطالعه کرده اند یا خیر؟

دایره ای در نظام شکل گرفته است که به جزء مدح یکدیگر و تعویض نیرو و درنهایت مدح شما کارخاص دیگری انجام نمی دهد.

شورای نگهبان با آن دید منفی و تنگ بینانه خویش کشور را از بسیاری مدیران و وکلا و نمایندگان راست کردار و آزاده و عالم و متخصص بی بهره ساخته است. فقط کافی است فرمانده گردانهای عاشورا و بسیج ادارات باشی تا صلاحیتت برای نماینده بودن تایید شود اگر دکترای اقتصاد داشته باشی و البته انسان شریفی هم باشی مهم نیست؛ شاید رد شوی .

شما خود طبق این دایره ، شورای نگهبان را می چینید. آنها هم طرفداران شما در مجلس شورای اسلامی و خبرگان و بهتر بگوییم خفتگان را. و این تمجید و تعریف و تحلیف ادامه دارد.

نه همه و بلکه بسیاری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم مداح گوی در این دایره هستند که تمامی قوانین و فکرشان با دو سطر نامه شما به هم می ریزد و اینجا نیز شما به خود حق می دهید که به نام ولی فقیه خارج از قانون زندگی کنید.

هرسال صدها میلیون تومان از بودجه بی نوای این ملت را فقط صرف برنامه های تبلیغاتی نظام همچو همایش استادان بسیجی دانشگاه می نمایید که چند روزی دور هم جمع می آیند و تفریحی و گوش دادن به چند سخنرانی تکراری و معلوم نیست به جز اهداف سیاسی، این کار چه نفعی به حال این ملت دارد و این گوشه ای از حیف و میل میلیاردی از بودجه کودکان محروم این سرزمین برای اهداف رژیمی (نه رفاه و عمران و بهداشت کشور ) است. بودجه های دیگر را باید ساعتها شمرد.

کشور باید طبق قوانین اداره شود نه ژستهای انقلابی و تظاهرات و شعار.

اینجاست که آن قداست بسیجی بودن و یکسر نام شما را برزبان راندن فروریخته است و من دیگر آن بسیجی  نبودم که نه صدای یک حق و یا یک مظلوم بلکه باید صرفا صدای شما را می شنوید. من نمی توانم با گفته شما روز را منکر شوم و فقط بر سرکوب هم میهنانم به عنوان دشمن توجه کنم . بسیجی یعنی بسیاری از شهدایی که از جان و مال و همسر و فرزندانشان گذشتند تا این خاک پاک و این دین مبین آلوده به قدم بیگانگان و متجاوزان نشود.نه اینکه چماق و باتوم در دستشان نهید و روانه کوی و برزن و کوچه های موشک خورده و بمباران شده این سرزمین نمایید.

شما خود باید تابع قانون باشید نه مافوق قانون . شما که به آسمان وصل نیستید.

دین ما چیزی نیست به جز آن زیبایی و نوری که میتوان همه جا درپناه آن خدا را دید و لمس نمود ، درپرواز یک سهره و بازی دانه های باران که بر جویبار فرو می افتند .قرآنش رابیاموزیم ، افطار هنگام شنیدن مناجات ربنا .. روحمان را پرواز دهیم و اخلاق را ارج نهیم . سرمشق از عدالت علی بر لبهای مردمان این سرزمین گل لبخند و رضایت و آسایش بکاریم و در جای خود هم درمکتب حسین از دین و سرزمینمان پاسداری نماییم .

نه با باتوم و رزمایش شهری و زندان و اعتراف به کودتای مخملی و خیمه شب بازی قاضی و صدا و سیمای دروغین و افسرده و تظاهر های ادارای - حکومتی و ملت را به دو دسته خودی و غیرخودی تقسیم نمودن .
 

جای خالی مدرس در مجلس

Posted:



حسین ارغوانی -

 

دیروز سالروز شهادت شهید مدرس و روز مجلس بود و به همین مناسبت مجلس جشنی با عنوان شکرانه وحدت به دعوت رئیس مجلس برگزار شد که به جز دو برادر که ریاست دو قوه را در اختیار دارند و عده ائی از نمایندگان بیطرف در نزاع جاری کسی از طرفین دعوا در آنجا نبود. مهمتر از جای خالی رئیس قوه مجریه و ریاست مجلس خبرگان و روسای یشین مجلس شورای اسلامی در این جلسه ؛ جای خالی نمایندگانی هموزن و همفکر و رهرو شهید مدرس در جلسه دیروز مجلس بود.

اگر نمایندگانی چون مدرس و مصدق در جایگاه و سنگر مجلس بودند آنگاه به  گفته حضرت امام مجلس در راس امور بود و میزان رای ملت بود و  وضع کشور چنین آشفته و بحرانی نبود که یک رئیس جمهور مستبد و بی لیاقت چنین وضعیت کشور را یک تنه بر هم بریزد و مجلس جلو دار او نباشد و نمایندگان ملت بجای مهار او مدام دم از همدلی مجلس و دولت برآرند.

نماینده مستقل و شجاع وخدا ترسی چون مدرس بود که یک تنه در مقابل رضا خان قلدر ایستاد و توطئه شوم جمهوری شوم و کودتائی رضا خانی برای محو قانون اساسی و دستاورد مشروطیت را خنثی کرد. نماینده مستقل و ملی و مردمی و شجاعی چون دکتر مصدق بود که یک تنه در مقابل دربار شاه و استعمار انگلیس ایستاد و قانون ملی شدن صنعت نفت را تصویب و اجرا کرد. کجایند این نمایندگان؟

در جلسه دیروز مجلس بیش از هر کس جای خالی این نمایندگان به چشم می خورد. اگر چنین نمایندگانی بر صند لیهای مجلس تکیه زده بودند رئیس جمهور به خود اجازه ورود بی اجازه به ساحت خانه ملت و دخالت در کار نمایندگان و بی اعتنائی به مصوبات مجلس و حذف مجلس از روند تصمیم گیریهای مهم را به خود نمی داد و وحدت ملی چنین آسیب نمی دید که برای اعاده آن مجلس شکرانه برگزار شود. شکرانه کدام اتحاد؟

اتحاد ملی وقتی محقق می شود که مجلس نماینده ملت و مدافع حقوق ملت  باشد و برای منافع ملی دل بسوزاند. مجلسی که برای بر ملا کردن موارد نقض حقوق بشر در آمریکا و اروپا بیست ملیون دلار از کیسه ملت خرج می کند و بودجه در اختیار دولت قرار می دهد و در برابر تضییع حقوق بشر و حقوق شهروندی و نقض قانون اساسی در کشور خود دم فرو می بندد نماینده ملت خود نیست بلکه نماینده دولت و محافل قدرت است.

در غرب دمکراسی حاکم است و رسانه ها و شهروندان و احزاب سیاسی و تشکلات جامعه مدنی و سازمانهای غیر دولتی در دفاع از حقوق ملی و شهروندی خود بیدار و هشیار و قادر و توانا هستند و نیازی به قیمومیت ما ندارند. ما باید فکری به حال خود کنیم. دفاع از حقوق فلسطینیها وعراقیها و یمنیها و مصریها و افغانیها و غیره کم بود که حالا باید وکیل مدافع حقوق شهروندی شهروندان غربی نیز بشویم؟ در اثبات این مدعا همین بس که شهروندان اروپائی در دفاع از محیط زیست خود مانع و معترض به توسعه و ادامه کار نیروگاههای هسته ائی هستند و برای تعطیلی این نیروگاهها تظاهرات برپا می کنند اما در کشور ما بر عکس مردم را برای دفاع از حق استفاده از انرژی هسته ائی در خیابان به صف می کنند و آنها بی اعتنا به تهدیدات نیروگاههای هسته ائی برای سلامت محیط زیست  خود شعار انرژی هسته ائی حق مسلم ماست می دهند. غافل از انکه  استفاده نظامی از انرژی هسته ائی برای ساختن بمب و موشک و کلاهک خطری بالقوه برای محیط زیست وصلح جهانی است در حالیکه استفاده غیر نظامی و مسالمت آمیز از آن برای تولید برق خطری بالفعل برای تخریب محیط زیست می باشد. زیرا  نیروگاه هسته ائی همچون بمبی ساعتی است که هر لحظه امکان انفجار آن و یا نشت تشعشعات مخرب ازآن می رود و حتی در صورت عدم انفجار یا نشت تشعشعات مخرب رادیو اکتیو مساله نگهداری و دفن زباله های هسته ائی معظلی است که شهروندان اروپا ئی  را نسبت به اینده استفاده از این انرژی دچار تشویش و نگرانی جدی کرده است .

در تمام غرب تنها یک بازداشتگاه غیر قانونی مثل گوانتنامو برای نگهداری تروریستهای خطرناک بود که کوس رسوائی آنهم توسط مطبوعت غربی زده و جلوی کار آن گرفته شد. در غرب دادگاه و ظابط قضائی حق بازداشت بیش از یک روز متهم بدون ارائه سند جرم به دادگاه و حق محروم کردن متهم از دسترسی به وکیل و حق اعتراف گیری در خارج از دادگاه و بدون حضور وکیل مدافع را ندارد. پس شهروند غربی نیازی به مصوبه مجلس ایران برای خرج کردن پول این ملت بیچاره  برای رسوا کردن دولتهای غربی در زمینه نقض حقوق بشر ندارد. در کشورهای  غربی که مطبوعات ورسانه ها آزاد هستند و در انحصار دولت نیستند هیچ دولتی از ترس رسوائی در منظر افکار عمومی جرات نقض حقوق بشر و چپاول ثروتهای ملت را ندارد. ما باید فکری به حال خود کنیم. در کشوری که عالی ترین مقامات کشوری در صورت نقد عملکرد دولت مصون از تعرض نیستند و برای آنها پرونده سازی و بر علیه آنها جوسازی و شانتاژ سیاسی می شود چه بلائی برسر شهروندان گمنام وعادی و بی نام و نشان می آید؟ 

این عملکرد مجلس برآمده از نظارت استصوابی است. مجلسی بی خاصیت  که در ته امور هم نیست.و این به معنای حذف جمهوریت نظام و تزیینی کردن رای مردم و استمداد مشروعیت برای نظام از غیر مردم و نامیزان کردن رای ملت است. تا چنین است جای مدرسها و مصدقها و دکتر فاطمیها در مجلس خالی است و مجلس خانه ملت نیست.           
 

جمهوري علوي

Posted:



حسین ارغوانی -

 

در روز عيد غدير علي به عنوان برگزيده خداوند و جانشين پيامبر و ادامه دهنده راه نبي پس از او معرفي و دين خدا كامل و نعمت هدايت از سوي خداوند بر بندگان كامل شد و پس از چند ماه پيامبر از دنيا رحلت فرمود و جنازه پيامبر هنوز دفن نشده بود كه ياران پيامبر براي انتخاب جانشين او  دور هم جمع شدند و ابوبكر يار غار پيامبر را به جانشيني او انتخاب كرند. علي در خانه ماند و براي گرفتن قدرت  و عمل به وصيت پيامبر از خانه بيرون نرفت و كسي به جز معدودي براي بيعت با او به خانه اش مراجعه نكردند بلكه عده ائي براي گرفتن بيعت به زور به خانه اش ريختند و همسرش زهرا تنها دختر پيامبر را در بين در و ديوار له كردند و او را براي گرفتن بيعت به زور و كشان كشان به مسجد كشاندند و علي به خاطر مصالح اسلام چاره ائي به جز بيعت نديد.

علي از آن پس بيست و سه سال در خانه ماند و به جز براي كار مزرعه يا براي دستگيري از نيازمندان از خانه خارج نشد و افسار شتر حكومت و خلافت را رها كرد و به گردن آن آويخت تا به در خانه هر كه مي خواهد برود. و هر كجا كه خليفه وقت از او ياري و مشورت مي خواست او دريغ نمي كرد. تا جائي كه خليفه دوم گفت اگر علي نبود عمر هلاك مي شد. تا روزي كه مردم  از ظلم  كارگزاران حكومت  عثمان به تنگ آمدند و خانه خليفه سوم را محاصره كرده و او را به هلاكت رساندند و براي بيعت با علي دور تا دور خانه او را محاصره كرده و يكبار ديگر به خانه اش ريختند . اما اينبار نه براي گرفتن بيعت به زور بلكه براي دادن بيعت به زور. علي در برابر سيل خروشان جمعيت مسلماناني كه از اقصي نقاط جهان اسلام از مصر تا عراق براي مخالفت با عثمان و سرنگوني حكومت  او در مدينه گرد امده بودند و در برابر اصرار آنها براي قبول حكومت ابتدا خواست كه نپذيرد . گفت به سراغ ديگري برويد و مرا به حال خود واگذاريد من براي شما بهتر است وزير باشم تا امير . اما سيل خروشان جمعيت همچنانكه دست از سر عثمان بر نداشتند دست از سر علي نيز بر نمي داشتند تا او را وادار به پذيرش خلافت كنند و علي براي قبول حكومت شرط گذاشت. واين اولين بار در تاريخ بود كه كسي از قبول حكومت طفره مي رفت و براي قبول آن شرط وشروط مي گذاشت آنهم نه براي عوامفريبي بلكه بخاطر بي علاقگي به دنيا. او گفت من اموال مسلمانان را اگر به كابين زنانتان هم رفته باشد پس مي گيرم وبه بيت المال برمي گردانم او گفت من شما را زير و رو مي كنم  مناسبات نابجا و توزيع ناعادلانه ثروت و قدرت را بر هم مي زنم و رويه نابجاي تقسيم بيت المال بر اساس خودي و غير خودي  و عوام و خواص  و نزديكي يا دوري از پيامبر و داشتن يا نداشتن سابقه جبهه و  جنگ و جهاد در كنار پيامبر را در هم مي ريزم  و بيت المال را بر اساس عدل ومساوات بين مسلمانان تقسيم مي كنم وهيچ فرقي بين عرب و عجم و مهاجر و انصار و صحابي و غير صحابي قائل نمي شوم. آنها  شروطش را قبول كردند وعلي نيز امر حكومت قبول كرد و بيعت صورت گرفت . و بدين ترتيب اولين  جمهوري دمكراتيك مردمي در تاريخ با راي مستقيم مردم متولد شد.

نه شوراي نگهباني در كاربود و نه مجلس خبرگاني و نه نظارت استصوابي و نه تقلبي و نه زور و اجباري و نه ارعابي و نه النصر بالرعبي . علي نه با اصرار خود بلكه با اصرار مردم  و با راي مستقيم آنها بر سر كار آمد واين اولين و آخرين دمكراسي مستقيم وبدون واسطه در تمام تاريخ بود. علي براي اثبات حقانيت خود نه به حديث غدير استناد كرد و نه به آيه اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي. او مشروعيت خود را نه از آسمان و از خدا و پيامبر و قران اخذ كرد و نه آنكه مشروعيت را از مقبوليت جدا دانست. علي انگاه كه مردم او را واگذاشتند او نيز آنها را به حال خود واگذاشت و هيج گلايه و شكايتي نكرد و براي در دست گرفتن حكومت وقدرت نه قدمي برداشت و نه كلامي برزبان راند. 

زيرا او طالب حكومت و امارت و خلافت نبود و هيچ علاقه ائي به اين امر نداشت و حكومت كردن بر امپراتوري بزرگ اسلامي كه پهنه ان از شرق تا غرب جهان آنروز گسترده بود و قلمرو امپراتوريهاي بزرگ ايران وروم را در نورديده بود در نظر او  امري بسيار بي ارزش و نازلتر از آب دهان بزي و كمتر از بند كفشي كهنه و پاره بود. او زاهدي حقيقي بود نه ريا كاري زهد فروش و دين به دنيا فروش و گندم نمائي جو فروش . او تشنه قدرت نبود او حاكمي عادل و تشنه عدالت گستري و داد خواهي و داد رسي و داد ستاني بود. در نظر او حفظ حكومت به خودي خود هيچ ارزش ذات ائي در بر نداشت و تنها ارزش آن در اقامه عدل و گرفتن حق مظلومان از ظالمان بود . او براي خود و بستگان و دوستانش هيج حقي افزوتر از ديگران و افراد عادي از بيت المال برداشت نمي كرد. او در دست برادرش عقيل كه از او تقاضاي حقوقي افزونتر از بيت المال كرده بود گلوله ائي آتشين نهاده بود تا به او ياد آوري كند كه همچنانكه تو تاب تحمل اين آتش را نداري من نيز تاب تحمل عذاب خداوند بخاطر خيانت در امانت را ندارم . اينها داستان  و افسانه و اسطوره نيست اينها حقايق ثبت شده تاريخي است و ملت مسلمان و انقلابي ايران با داشتن چنين تصوري از دين و حكومت ديني بر حكومت سلسله شاهان شوريد و انقلاب اسلامي را بوجود آورد و گردن به رهبري امام خميني نهاد و به جمهوري اسلامي راي  آري داد و براي بقاي اين نظام جان و مال و فرزندان خود را ايثار نمود.

اما با گذشت سه دهه اكنون تعريف و تصوير ديگري از اسلام و حكومت ديني و جمهوري اسلامي به مردم  فهيم اين ملك و ديار عرضه مي شود . تصويري كه همه تصورات و آرمانها و آمال و ارزوها و خواب و خيالهاي خوش  انها را بر باد داده  و  احساس خسران وزيان و فريب و نيرنگ و دريغ و افسوس بر گذشته را براي آنها پيش اورده است. چرا؟ ملت ايران در طول تاريخ  و تمدن طولاني خود دوبار ديگر نيز دچار چنين تجربه تلخي گرديده است.

بار اول پس از حمله اعراب به ايران بود كه مردم ايران با رويگرداني از نظام ظالمانه و طبقاتي شاهنشاهي و با دل سپردن به وزش نسيم  ازاديخواهانه و عدالت طلبانه اسلام از جانب جزيزه العرب و با خالي كردن پشت ارتش شاهنشاهي زمينه فروپاشي نظام كهن و هزار ساله  ايراني را فراهم كردند و به اميد تنفس هوائي تازه به آئين اسلام گرويدند و دست از دين آبا و اجداي خود  كشيدند . اما  چه زود از كرده خود نادم و پشيمان شدند و فهميدند كه چه اشتباهي كرده اند و به جز دوران كوتاه حكومت امام علي هرگز طعم  شيرين عدالت و آزادي  و برابري بين اقوام را نچشيدند  و چه زود عصبيت قومي و برتري طلبي نزاد عربي بر عجمي جانشين تبعيض طبقاتي دوران شاهنشاهي گرديد .

اما تجربه دوم  پس از دو قرن سكوت و تحمل ازار اذيت و ظلم و فساد و تبعيض حاكمان جديد رخ داد كه به نام اسلام و قوميت عربي بر اين كشور حكومت و خون به دل اين مردم نجيب كردند. اگرچه ملت مسلمان ايران در طي اين دو قرن به ظاهر سكوت كردند اما آنها در طي اين مدت دست به كار فرهنگ سازي شدند و دين اسلام  را با فرهنگ و هويت ملي خود اميختند و به اعراب خشن و بي فرهنگ ؛ فرهنگ و تمدن آموختند و تجربه هزار ساله قبل از اسلام را به دوران اسلامي منتقل كردند. اما ملت مسلمان و باهوش و با فرهنگ ايران هرگز قرائت اسلام اموي را در دل نپذيرفتند و با قبول قرائت اسلام علوي و به هواخواهي حكومت اهل بيت بر عليه ظلم حاكمان ستمگر اموي شوريدند و آنرا سرنگون نمودند ولي از دل ان انقلاب ضد اموي  بجاي حكومت اهل بيت حكومت ظالم بني عباس سر بر آورد و اين ملت ستمديده يكبار ديگر طعم تلخ شكست را تجربه كرد. و با تجربه انقلاب اسلامي  اين بار سومي است كه ملت ايران طعم تلخ شكست را تجربه مي كند. چيزي  مي كارد و چيز ديگري  درو مي كند. در تاريخ معاصر ايران نيز اين سومين تجربه تلخ شكست ملت ايران پس از دو نهضت ضد استبدادي مشروطه و ضداستعماري ملي شدن صنعت نفت است كه هر دو به شكست انجاميده است. اما ملت ايران ملتي صبور و شكست ناپذير است و از خواسته ديرين خود هرگز دست بردار نيست.

اكنون در آستانه عيد غدير و عيد ولادت ولايت علوي  و در آستانه سالگرد قيام دانشجوئي شانزده آذر بر عليه دولت كودتا؛ ملت ايران يكبار ديگر با آرمان جمهوري علوي تجديد بيعت وميثاق كرده و بر عزم استوار و تاريخي خود براي نيل به رهائي و دستيابي به آزادي و عدالت پا فشاري مي كند. و يكبار ديگر دست رد بر سينه كساني مي زند كه مي خواهند  قرائت اسلام اموي را در پوشش اسلام علوي به او عرضه كنند. اما هيهات منا الذلة. ملت ما تازه به علي نرسيده كه  راه و رسم علي و معاويه را از هم باز نشناسد. ملت ايران عهد والفتي ديرينه با ولايت علي و جمهوري علوي دارد. و جمهوري اسلامي را امتداد جمهوري علوي مي داند و قرائت سلطاني از ولايت علوي را هرگز بر نخواهد تافت. واين اموزه جديدي نيست كه ملت ايران از ماكس وبر وهابر ماس آموخته باشد. اين اموزه ائي ديرينه است كه با خون و فرهنگ و تاريخ اين ملت متمدن عجين است و با سانسور علوم انساني و تحريف تاريخ و حذف نام پادشاهان و سلاطين از كتب تاريخي و با تخريب مقبره آنها هرگز از ياد و خاطره اين ملت اگاه و باهوش نخواهد رفت.

  

سریال اعترافات نمایشی در تلوزیون؛ این بار عبدالله مومنی

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس ) : سایت پرچم نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی از پخش اعترافات سخنگوی ادوار تحکیم وحدت خبر داد.


این وبسایت اعترافات عبدالله مومنی را "تکان دهنده" توصیف کرد و افزود که این اعترافات در آستانه 16 آذر روز دانشجو از تلوزیون پخش خواهد شد.


به نوشته این سایت : عبداله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم وحدت، در اعترافات چند ساعته خود مطالب بسیار تکان دهنده ای بیان نموده و پرده از برنامه ریزی گسترده برای سوء استفاده از جنبش دانشجویی برداشته است.

 

بنابر این گزارش با توجه به اقدامات هماهنگ داخلی و خارجی برای منحرف کردن تجمعات و برنامه های 16 آذر از روال هر ساله خود، برخی نهاد هاو سازمان های مسئول برای روشن تر شدن فضا و تنویر افکار عمومی تصمیم به پخش اعترافات عبداله مومنی گرفتند. این اعترافات در آستانه 16 آذر و بزودی پخش خواهد شد .
 

آیت الله مکارم شیرازی : در هیچ زمانی به اندازه امروز دروغ رایج نبوده است

Posted:


Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages