لغو سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران در پی عدم موافقت با دیدار جعفر پناهی و نسرین ستوده + چند مقاله

0 views
Skip to first unread message

Emrooz News

unread,
Oct 28, 2012, 4:32:06 PM10/28/12
to

لغو سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران در پی عدم موافقت با دیدار جعفر پناهی و نسرین ستوده

 جرس: سفر هیات پارلمانی اروپا به دنبال درخواست این هیات برای دیدار با جعفر پناهی و نسرین ستوده و عدم موافقت مسئولان جمهوری اسلامی لغو شد. 

مشاور امور بین الملل مجلس شورای اسلامی با بیانی این که ایران برای سفر هیأت پارلمانی اروپا هیچ پیش شرطی را نمی پذیرد به خبرگزاری مهر گفته است: هیأت پارلمانی اروپا برای سفر به ایران پیش شرط تعیین کرد که ایران هیچگونه پیش شرطی را نمی پذیرد.

شیخ الاسلام این پیش شرط را قصد هیأت پارلمانی اروپا برای دیدار با "دوتن از زندانیان سیاسی ایرانی" و تسلیم "جایزه ای" به آنها عنوان کرد که "ایران با چینن شرطی موافقت نکرد. "

 

مارتین شولتز، رییس پارلمان اروپا، روزجمعه پنجم آبان ماه گفته بود که هیات اعزامی این اتحادیه به ایران خواهان دیدار با نسرین ستوده و جعفرپناهی، برندگان جایزه ساخاروف، است تا پیام تبریک رییس پارلمان اروپا را به آنها تحویل دهد.

باشگاه خبرنگاران جوان نیز به نقل از یک منبع آگاه از لغو سفر هیئتی از پارلمان اتحادیه اروپا به ایران خبر داد.

هیأت پارلمانی15 نفره اروپا قرار بود امروز برای سفری 5 روزه وارد تهران شود. اولین نشست ایران با هیأت پارلمانی اروپا در اکتبر 2006 در بروکسل، دومین نشست در دسامبر 2007 در تهران و سومین نشست نیز در نوامبر 2008 در بروکسل بوده است.

این نشست قرار بود چهارمین نشست هیأت پارلمانی اروپا با ایران باشد که به دلیل عدم پذیرش پیش شرط اروپا از سوی ایران لغو شد.

===============================================

کشته شدن پنج نفر در انفجار اتوبوس زائران ایرانی در بغداد

 جرس: یک رسانه عراقی از به کشته شدن پنج زائر ایرانی و زخمی شدن 12 نفر در انفجار اتوبوس زائران در شمال بغداد خبر داد. 

به گزارش مهر، شبکه الفرات عراق گزارش داد پنج زائر ایرانی بر اثر انفجار بمب در شمال بغداد به کشته شدند.

این رسانه افزود بر اثر انفجار این بمب چسبان به اتوبوس حامل زائران ایرانی در مسیر حرکت آنها به سامراء برای زیارت مرقد امامین عسکریین، پنج نفر از آنها کشته و 12 نفر دیگر زخمی شدند.

این بمب زمانی که اتوبوس حامل زائران در منطقه التاجی در شمال بغداد حرکت می کرد، منفجر شد.

در ساعت اولیه، معاون عتبات عالیات سازمان حج و زیارت کشور، تعداد کشته شده‌های این حمله تروریستی را سه نفر و تعداد مجروحان را 16 نفر اعلام کرده بود.

===============================================

بازدید از اوین؛ ترفند احمدی نژاد برای تغییر زمین بازی

مرجان سیادت

 جرس: رسانه های نزدیک به احمدی نژاد از روز 12 مهرماه زمزمه های بازدید احتمالی رییس دولت دهم را از زندان اوین منتشر کردند. خبری که با واکنش سریع مدیر روابط عمومی قوه قضاییه مواجه شد که "هرگونه بازدید افراد و اشخاص از زندان اوین تابع مقررات و ضوابط خاص است."

احمدی نژاد از همان زمان که نیویورک بود و خبر اجرای حکم شش ماه زندان علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی خود را شنید بنا را بر ناسازگاری گذاشت؛ ابتدا سراغ رهبر جمهوری اسلامی رفت اما کاری از پیش نبرد تا اینکه موعد کنفرانس مطبوعاتی او در 11 مهرماه رسید و در همان کنفرانس اعلام کرد "در حال پیگیری موضوع بازداشت مشاور مطبوعاتی خویش است و حتما در خصوص جوانفکر با کسانی که باید صحبت‌ کند، صحبت خواهد کرد."

او صحبت با کسانی که لازم بود را آغاز کرد و خیلی زود مشخص شد مخاطب او کسی نیست جز صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه. در نامه احمدی نژاد به قاضی القضات جمهوری اسلامی آمده بود: "اطلاع داريد که بازديد اينجانب از زندان اوين براي روز دوشنبه 17-07-91 برنامه‌ريزي و روز يکشنبه 16-07-91 از طريق وزير محترم دادگستري به آن قوه محترم اعلام گرديد. پس از ساعتي ايشان اعلام کردند که مسئولين قوه قضائيه مي‌خواهند که اين بازديد به روزهاي آينده موکول گردد. مقتضي است دستور فرماييد در اسرع وقت هماهنگي لازم جهت اين بازديد معمول گردد."

 

دست رد به سینه رییس دولت

درخواست رییس قوه مجریه از قضاییه مقبول نیفتاد؛ لاریجانی هم در نامه ای با مهر "خیلی محرمانه" برای احمدی نژاد نوشت که که صلاح نمی داند او در این شرایط از زندان اوین بازدید کند.

غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل و سخنگوی قوه قضاییه نیز با فرعی دانستن این درخواست، حل مسایل اقتصادی را دارای اولویت ذکر کرد و گفت: "حدود هفت سال و خرده‌ای از دوره ریاست‌ جمهوری ایشان گذشته و در طول این مدت تقاضایی نشده بود اما اکنون که در ماه‌های پایانی دوره دهم یکی از منتسبین آنها در زندان هستند، ممکن است شائبه سیاسی ایجاد کند."

علی رازینی معاون حقوقی قوه قضاییه با طرح این سوال که مگر روسای جمهور قبلی زندان می رفتند؟ اظهار داشت: "جای رئیس جمهور قوه مجریه است و باید کارهای اجرایی را انجام دهد. زندان های کشور نیز زیر مجموعه قوه قضاییه است و هر کس باید کار خود را انجام دهد."

 

پاسخ علنی به نامه‌ی محرمانه

تنها یک روز پس از واکنش محسنی اژه ای و پاسخ خیلی محرمانه صادق لاریجانی به درخواست رییس دولت دهم، این محمود احمدی نژاد بود که در نامه ای سرگشاده اخطار قانون اساسی را به رییس قوه قضاییه داد و نوشت: "پاسخ مورخه 91/7/30 جنابعالی که با مُهر "خیلی محرمانه" ارسال گردید، واصل و موجب تشدید نگرانی اینجانب از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی از سوی ریاست محترم قوه قضائیه گردید."

احمدی نژاد در آن نامه خود را مجری قانون اساسی دانست که بر اساس اصل 121 قانون اساسی، ریاست جمهوری با سوگند شرعی متعهد به صیانت از حقوق اساسی ملت شده است.

در بخشی از نامه رییس دولت خطاب به رییس قوه قضاییه آمده "به استناد کدام اصل از اصول قانون اساسی جنابعالی می‌توانید امری را تفسیر سیاسی کنید و مانع از اجرای قانون اساسی شوید؟ مگر بناست قوه قضائیه و یا زندان اوین در انتخابات آتی نقشی ایفا نمایند؟ آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه می‌توانید به استناد تشخیص سیاسی خود حکمی صادر نمائید؟"

 

سکوت اصولگرایان

نامه احمدی نژاد به صادق لاریجانی در روزهایی منتشر شد که نمایندگان مجلس مشغول جمع آوری امضا برای طرح سوال از رییس دولت به دلیل بحران اقتصادی این روزهای رییس جمهوری بودند و این احتمال وجود داشت که نمایندگان در همان جلسه خواستار عدم کفایت سیاسی او شوند.

همچنین چند روز پیش از این نامه، آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در سفر به خراسان شمالی از روسای سه قوه درخواست کرده بود تا آرامش سیاسی کشور را تا روز انتخابات که اواخر خردادماه سال آینده برگزار می شود را حفظ کنند.

چنین بود که اصولگرایان مطیع آقای خامنه ای هرچه احمدی نژاد بیشتر می تاخت کمتر واکنش نشان می دادند؛ در کنفرانس مطبوعاتی 11 مهرماه که رییس دولت به سپاه، قوه قضاییه، مجلس، شهرداری، تبلیغات اسلامی و ... به طرز بی سابقه ای حمله ای کرد آنها باز هم سکوت کردند. در ماجرای درخواست او برای بازدید از زندان اوین نیز از هم کیشان فکری احمدی نژاد کسی از او انتقاد نکرد که چرا برخلاف "حکم مولوی ولی فقیه" آرامش سیاسی کشور را برهم می زند؟

قدم زدن احمدی نژاد روی دیوار نهادهای متعلق به آیت الله خامنه ای با سکوت تامل برانگیز بخش هایی از اصولگرایان مواجه شد. او وارد محدوده خطرناکی شد که مهم ترین نهادهای انتصابی از سوی رهبر ایران در آنجا قرار دارند و معمولا انتقاد از آنها سرانجام خوشی برای انتقاد کننده نداشته است. آنها اگرچه اندکی دیر اما متوجه شده اند احمدی نژاد در ماه های باقی مانده تا پایان عمر ریاستش بر دولت پر هزینه دهم -که نتیجه ای جز تورم 70 درصدی، انشقاق سیاسی، حبس و زندانی شدن تعداد زیادی از نیروهای سیاسی، تشدید تحریم ها، افزایش قیمت ارز و هرج و مرج اجتماعی و اقتصادی و ... نداشته، بازی جدیدی را آغاز کرده که استراتژی آن مشخص نیست اما روزانه تاکتیک های جدید پیدا می شود.

 

پایان مدارا

با این حال اصولگرایان چند روزی را نظاره گر استراتژی جدید احمدی نژاد بودند تا اینکه صادق لاریجانی عنان از کف داد و در جلسه شورای عالی قضایی احمدی نژاد را به "فهم نادرست از حدود اختیارات قانونی روسای قوا" متهم کرد و اظهار داشت: "جمله‌ها و کلمات ایشان دستمایه رسانه‌های غربی شده و حال می‌پرسند و ادعا می‌کنند که ببینید در زندان‌های ایران چه خبر است که رئیس‌جمهور هم نمی‌تواند از آن بازدید کند، در حالی‌که اینجانب با قاطعیت اعلام می‌کنم که در زندان‌های ایران قوانین به نحو کامل اجرا می‌شود."

وی ضمن اینکه وعده داد به زودی پاسخ مستدل به احمدی نژاد می دهد، تاکید کرد که "باتوجه به نامه اخیر و شرایط پیش آمده به هیچ وجه بدون هماهنگی اجازه بازدید از زندان اوین داده نخواهد شد."

هنوز چند ساعتی از وعده لاریجانی در خصوص پاسخ مستدل به احمدی نژاد نگذشته بود که بعدازظهر همان روز پاسخ تند قضای القضات که ادبیات آن به لحاظ تندی متن، دست کمی از نامه رییس دولت نداشت روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت.

"بعدازسلام، نامه مورخه 1/ 8/ 91 شما را همزمان با انتشار آن در رسانه‌ها، دریافت نمودم. بسیار متاسفم که در شرایط خاص کنونی و پس از رهنمودهای مقام معظم رهبری دائر بر ضرورت حفظ آرامش و وحدت و توجه به مشکلات مردم، شاهد چنین مکاتبات رسانه‌ای هستیم. از باب انجام وظیفه و تنویر افکار عمومی و دفاع از قانون اساسی و حقوق عامه و جلوگیری از انحرافات و قانون‌گریزی‌ها ناچار از توضیحات زیر می‌باشم و همانطور که در نامه محرمانه گفته‌ام: این سطور را می‌نگارم تا در ذاکره تاریخ بماند."


وی بخش دوم نامه خود خطاب به احمدی نژاد نوشته "مدت مدیدی است که در مقابل حملات غیرمنطقی و غیر قانونی و نسبت‌های خلاف واقع شما به قوه قضاییه و مسئولان آن، سکوت اختیار کرده‌ام. مبنای این سکوت رعایت مصالح نظام و تبعیت از فرامین مقام معظم رهبری در عدم تقابل مسئولان و خصوصا سران قواست. لذا پاسخ نامه اول را به صورت «خیلی محرمانه» ارسال داشتم تا این مصلحت اهم را رعایت کرده باشم. متاسفانه شما به بهانه «حقوق اساسی ملت» نامه دومتان را نیز رسانه‌ای کرده‌اید که علاوه بر سخنان نادرست، نسبت‌های ناروا و خلاف واقع بسیاری در آن مطرح کرده‌اید. سکوت بر این نسبت‌های خلاف واقع ممکن است پاره‌ای اذهان را ره زند که شاید واقع امر همین است که می‌گویید."


وی احمدی نژاد را به سلطانی تشبیه کرد که اموال مرم را غاصبانه تصرف کرده: "مبنای باطلی که تقریبا اکثر دعاوی شما بر آن استوار گشته، باید مورد مداقه قرار گیرد و واضح گردد که چگونه نه فقط در مورد آن اشتباه کرده‌اید بلکه متعمدانه علی‌رغم همه تصریحات قانون اساسی و تفسیرهای روشن شورای محترم نگهبان برآن پای می‌فشرید و برای دیگران خط‌کشی‌های نادرستی ترسیم می‌نمایید و همه را متهم به تجاوز به حقوق خود می‌نمایید. حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضّم ساخته بود و به همه می‌گفت چرا رعایت ملک سلطان نمی‌کنید!!"

لاریجانی در ادامه ضمن ایجاد تشکیک در دغدغه احمدی نژاد برای صیانت از حقوق ملت اعلام کرد: "آیا واقعا دغدغه شما صیانت از حقوق اساسی مردم است ؟ در این صورت باید به قانون اساسی که سند حقوق اساسی مردم است احترام بگذارید و در موارد اختلاف، به داوری که خود قانون اساسی تعیین کرده، تمکین کنید نه اینکه همواره فراتر از اختیارات مذکور در قانون اساسی و با تفسیری شخصی، نسبت به سایر قوا مدعی شوید و بی‌جهت و بدون دلیل، موجب تنش در جامعه گردید و خوراک تبلیغاتی برای معاندین و دشمنان انقلاب فراهم آورید."

 

یادآوری وظایف احمدی نژاد

چنین بود که اصولگرایان در برابر حملات احمدی نژاد از لاک رفتار منفعلانه خارج شدند و حمله را آغاز کردند. ناصر مکارم شیرازی و حسین نوری همدانی دو تن از علمای قم با اعتراض شدید نسبت به نامه نگاری ها، ایجاد تنش در جامعه را حرام اعلام کردند و خواستار حل مشکل تورم و گرانی شدند.

احمد توکلی از منتقدان اصولگرای احمدی نژاد هم در واکنش به جدال دولت با دیگر قوه ها چنین گفت: "امیدواریم آقای رئیس دولت از پیمودن ادامه این راهی که در آن قدم گذاشته اند دست بردارد و به مشکلات اساسی مردم که عمدتا ناشی از عملکرد دولت خود ایشان است رسیدگی کند و فشار را از دوش مردمی که این مشکلات را تحمل می کنند، بردارد."


توکلی با بیان اینکه بعد از حرفهایی که رئیس جمهور در آن نامه زد ما سکوت کردیم و ترجیح دادیم التهاباتی ایجاد نشو، اظهار داشت: "اما رئیس قوه قضائیه در نامه مستدل خود چاره ای ندیدند که به برخی نکات از نامه رئیس جمهور که شائبه اخلال در اصل تفکیک قوا که یکی از اصول مهم قانون اساسی است و عدم دیکتاتوری را تضمین می کند پاسخ بدهد."

پرویز سروری قائم مقام جمعیت ایثارگران که تشکل متبوع وی روابط نزدیکی با احمدی نژاد در واکنش به بروز تنش میان احمدی نژاد و لاریجانی اظهار داشت: مسئله ای که امروز شبهه برانگیز شده این است که چرا احمدی نژاد در حالی که علی اکبر جوانفکر در شرایط خاص و قرنطینه قرار دارد و باید به سوالاتی پاسخ دهد، می خواهد از زندان اوین بازدید کند، چون در این شرایط قضات اجازه ملاقات با افراد در شرایط قرنطینه را نمی دهند. معتقدم اگر رئیس دولت خواستار بررسی اوضاع زندانهاست، پس نباید فقط از بند علی اکبر جوانفکر در زندان اوین بازدید کند، بلکه باید از تمامی بخشهای زندان اوین بازدید کرده و در سفرهای استانی خود نیز از سایر زندانهای کشور بازدید کند."

 

سودای ماه‌های پایانی

احمد نژاد که در جبهه نخست مشغول جنگ با قوه قضاییه است، از سوی قوه مقننه دچار حملاتی شده و اگر همینطور پیش برود برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آینده از دست دولت خارج می شود و به مجموعه ای به نام شورای عالی انتخابات محول می شود. در اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری که علی لاریجانی برای اولین بار در دیدار با یکی از علمای قم از آن خبر داد، وزیر کشور و وزیر اطلاعات به عنوان نمایندگان دولت، یکی از نواب مجلس و رئیس کمیسیون شوراهای مجلس شورای اسلامی به عنوان نمایندگان قوه مقننه و معاون اول قوه قضائیه و دادستان کل کشور به عنوان نماینده قوه قضائیه ترکیب این شورا را تشکیل می‌دهند. همچنین شورای مذکور دبیر ستاد انتخابات کشور را تعیین می‌کند و کار این شورا سیاست گذاری در اجرای انتخابات است.

دولت اما این رویه را دخالت در کار قوه مجریه و نقص قانون اساسی می داند و معتقد است به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نمی رسد.

این طرح چه به انتخابات ریاست جمهوری برسد یا نرسد نشان از عزم جدی برادر رییس قوه قضاییه در مجلس دارد که هرطور شده می خواهد برگزاری انتخابات را از دست دولت خارج کند.

بدین ترتیب جنگ دولت احمدی نژاد در یک جبهه با قوه قضاییه است و در جبهه دیگر با قوه مقننه. احمدی نژاد که زمانی "نظر او به نظر رهبر جمهوری اسلامی نزدیک تر بود"، حالا به ستیز با اطرافیان آقای خامنه ای برخاسته و روی دیوار آنها قدم می زند. حالا همه مانده اند که آیا او به همین راحتی صندلی خود در پاستور را مانند هاشمی رفسنجانی یا محمد خاتمی رها می کند یا اندیشه ای دیگر به سر دارد.

==============================================

پیام کاندیداهای آمریکا به ایران؛ در انتظار تشدید فشارها باشید

جرس: آخرین مناظره تلویزیونی باراک اوباما و میت رامنی دو کاندیدای احزاب دمکرات و جمهوری خواهان در ایالت اوهایوی آمریکا برگزار شد. این مناظره که مناظره ای سرنوشت ساز توصیف شده بود نود دقیقه به طول انجامید، در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده متمرکز شده بود و بیشتر موضوعات آن به ایران بوِیژه برنامه هسته ای آن اختصاص داشت. این مناظره تا لحظه انتشار این گزارش واکنشی در میان رسانه ها و مقامات ایرانی نداشته است.

 

برنامه هسته ای ایران در کانون مناظره

بخش قابل توجهی از مناظره اوباما و رامنی به سیاستهای ایالات متحده در خصوص برنامه هسته ای ایران می پرداخت. آنچه که دو کاندیدای امریکایی روی آن اتفاق نظر داشتند کارکرد موثر تحریمها علیه ایران و انتخاب گزینه نظامی به عنوان آخرین گزینه بود. اما آنچه که به بیشتر مجادلات این دو در خصوص مسائل ایران دامن می زد روشهای بکار رفته از سوی دولت اوباما علیه مقامات ایران بود. رامنی در این مناظره بار دیگر از سیاستهای اوباما در مواجهه با جنبش سبز انتقاد کرد و گفت سکوت اوباما در مقابل اعتراضات پس از انتخابات در ایران اشتباه بوده است. اما اوباما بدون اشاره به این موضوع به برنامه هسته ای ایران اشاره و بر کار کرد تحریمها تاکید کرد و گفت حمله نظامی آخرین گزینه برای مقابله با برنامه هسته ای ایران خواهد بود. میت رامنی نیز در واکنش به موضع اوباما اعلام کرد که نمی خواهد به سرعت دست به اقدام نظامی علیه ایران بزند و در صورت پیروزی در انتخابات نیز تحریمهای فلج کننده علیه ایران را تشدید خواهد کرد. وی در عین حال در واکنش به این گفته اوباما که ایران همچنان می تواند گزینه دیپلماتیک را برای حل مسئله هسته ای خویش انتخاب کند گفت رهبران ایران به این نتیجه رسیده اند که دولت اوباما ضعیف است و از اکنون ده هزار سانترفیوژ در حال غنی سازی اورانیوم در ایران هستند. به گفته رامنی، رهبران ایران در جایی که باید قدرت آمریکا را می دیدند شاهد ضعف بوده اند. اوباما نیز در حال گفت که آنچه رامنی می گوید تکرار و ادامه سیاستهای اوست. اوباما سپس از دیپلماسی خویش در قبال ایران دفاع کرد و افزود هدف وی این است که ایران تشخیص دهد باید برنامه اتمی خود را کنار گذاشته و به قطعنامه های سازمان ملل در این خصوص احترام بگذارد. به گفته اوباما کنار گذاشته شدن برنامه هسته ای از سوی ایران این فرصت را به آنها خواهد داد که به جامعه جهانی باز گردند و آمریکا از آن استقبال می کند. اوباما همچنین گفت تا وقتی وی رییس جمهور آمریکا است ایران به سلاح هسته ای دست پیدا نخواهد کرد.

در عین حال اختلاف نظر قابل ملاحظه این دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در این سئوال مشخص شد که این دو مهمترین خطر خارجی برای آمریکا را چه می دانند؟ به باور رامنی بزرگترین تهدید آمریکا برنامه اتمی ایران است اما اوباما معتقد است که شبکه های تروریستی همچنان مهمترین تهدید برای آمریکا بشمار می روند.

 

بازی رامنی با مهره احمدی نژاد

میت رامنی در سرنوشت ساز ترین مناظره با رقیب خویش تلاش کرد تا با اشاره به اظهارات محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران موضع خود را تقویت کند. به گزارش وب سایت صدای آمریکا رامنی مواضع احمدی نژاد در خصوص واقعه هولوکاست را تحریک به نسل کشی دانست و گفت چنانچه وی رییس جمهور آمریکا شود وی را بر اساس کنوانسیون نسل کشی تحت تعقیب قرار خواهد داد. اوباما نیزدر همین راستا اعلام کرد که اسرائیل بزرگترین متحد آمریکا است و چنانچه مورد حمله قرار گیرد آمریکا در کنار آن خواهد ایستاد. وی در بخش دیگری از این مناظره با استناد به اظهاراتی از احمدی نژاد در خصوص بدهی های مالی آمریکا افزود این که رییس جمهور ایران می گوید بدهی آمریکا ما را به کشوری بزرگ تبدیل نمی کند حرف ترسناکی است. وی همچنین گفت که طرد دیپلماتهای ایران در سراسر جهان را در دستور کار خویش قرار خواهد داد. اما اوباما در واکنش به این اظهارات گفت افرادی در ایران هستند که آرمانشان همچون آرمان سایر مردم دنیا داشتن زندگی بهتر است. وی ابزار امیدواری کرد که رهبری ایران بتواند تصمیم درستی در این زمینه بگیرد.

 

عقب نشینی رامنی از سوریه

مواضع دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در خصوص بحران سوریه نیز اختلاف فاحشی با یکدیگر نداشت چرا که میت رامنی از تکرار مواضع گذشته خویش نسبت به سوریه برای مسلح ساختن مخالفان و دخالت نظامی در این کشور عقب نشسته بود. رامنی در خصوص جنگ داخلی در سوریه تنها به این موضوع بسنده کرد که آمریکا باید در این بحران سرعت عمل بیشتری به خرج دهد و مانع از کشتار بیشتر در این کشور شود. وی در عین حال که گفت اوباما در بحران سوریه رهبری قاطع نشان نداده است افزود که وی نیز نمی خواهد ارتش آمریکا به طور مستقیم در سوریه دخالت کند. اوباما نیز در واکنش به این اظهارات گفت که مردم سوریه باید خود سرنوشت خویش را رقم بزنند. به گفته اوباما دخالت نظامی آمریکا در سوریه بار سنگینی را بر دوش این کشور خواهد گذارد حتی اگر به سرنگونی اسد و مسلح کردن مخالفان صورت گیرد. اوباما با بیان نگرانی خود از وابستگی برخی گروههای مسلح در سوریه به گروههای اسلامگرای افراطی بدون آنکه نامی از گروهی ببرد گفت که باید اطمینان حاصل کرد که این سلاحها در اختیار چه کسانی قرار می گیرد و روزی علیه خودمان استفاده نخواهد شد. به باور ناظران اشاره اوباما به حضور محتمل شبه نظامیان القاعده در میان مبارزان سوری است. اوباما در این بخش نیز رامنی را به تکرار مواضع خویش متهم ساخت.

 

اوباما پیروز در مناظره نهایی

آخرین مناظره دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با پرداختن به موضوعاتی دیگری در خاورمیانه، بهار عربی و همچنین آسیا ادامه یافت اما در مجموع ناظران بر این باورند که باراک اوباما در این مناظره نیز بهتر از رقیب خویش ظاهر شده است. در واقع رامنی با عقب نشینی از مواضع جنگ طلبانه خود در گذشته، میدان این مناظره را به رقیب خویش واگذار کرده بود. نظر سنجی های صورت گرفته از سوی شبکه های سی بی اس و سی ان ان نیز پس از این مناظره نشان می دهد که اوباما در این مناظره بر رقیب خویش چیره شده است. این در حالی است که نظر سنجی ها در پیش از برگزاری این مناظره موقعیتی برابر را میان این دو رقیب نشان می داد. از این رو برخی ناظران پیش بینی می کنند این مناظره می تواند معادله را به نفع اوباما تغییر دهد هرچند برخی از ناظران دیگر معتقدند که سیاست خارجی تاثیر زیادی بر آرای شهروندان آمریکایی ندارد.

===========================================

ولایتی مذاکره مستقیم ایران و امریکا را تکذیب کرد

جرس: علی اکبر ولايتی، مشاور امور بين الملل رهبر جمهوری اسلامی به انتشار گزارش هایی درباره سفر او به آمریکا و برنامه جمهوری اسلامی برای مذاکره مستقیم با ایالات متحده واکنش نشان داد و آن را تکذیب کرد.

ولایتی در گفت و گو با سايت امنیتی «مشرق» گفت که ايران تصميمی به مذاکره با آمريکا ندارد و این اخبار از پايه و اساس دروغ است.

روزنامه آمريکايی «نيويورک تايمز» روز دو هفته پیش در گزارشی به نقل از مقام‌های ناشناس در دولت باراک اوباما، نوشته بود که آمريکا و ايران برای مذاکره رو در رو بر سر برنامه هسته ای ايران توافق کرده اند و اوباما خبر آن را در رقابت های انتخاباتی خود اعلام خواهد کرد.

با این حال ولایتی می گوید: تا آنجا که من از تصميمات نظام اطلاع دارم، تصمیم جمهوری اسلامی برای مذاکره مستقيم با آمريکا صحت ندارد.

ولايتی در عین حال به انتخابات رياست جمهوری آمريکا اشاره کرده و پيش بينی کرده که «اگر وضع به همين شکل ادامه يابد احتمال پيروزی اوباما بيشتر از رقيبش خواهد بود، مگر اينکه حادثه مهمی در حوزه سياسی و تبليغاتی به ضرر اوباما پديد آيد.» 

=======================================

نامه جامعه پزشکان ایران به رییس قوه قضا: پزشکان مستقل زندانیان سیاسی را معاینه کنند

جرس: انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران در نامه ای به رییس قوه قضاییه با برشمردن موارد متعدد کوتاهی دستگاه قضایی در رسیدگی به وضعیت جسمی زندانیان خصوصا زندانیان سیاسی، وظایف قانونی این قوه را به آملی لاریجانی گوشزد کرده و خواستار معاینه و رسیدگی پزشکی زندانیان سیاسی توسط پزشکان مستقل کشور شده اند.

به گزارش کلمه متن نامه انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران خطاب به آیت الله آملی لاریجانی به شرح زیر است:

بسمه تعالی

جناب آیت الله صادق لاریجانی

رئیس محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران

“ولتکن منکم اُمّهٌ یدعون اِلی الخیر و یَأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون ” آیه۱۰۴ سوره آل عمران


سلامٌ علیکم؛

با توجه به مسئولیت جنابعالی در قوه قضائیه که از آن جمله اداره سازمان زندانها و نظارت بر عملکرد اولیاء امور در این حوزه می باشد و با در نظر گرفتن آنچه در سالهای اخیر در زندانها در رابطه با رسیدگی به وضعیت سلامت و درمان زندانیان و علی الخصوص زندانیان سیاسی می گذرد، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران به موجب وظیفه دینی، اخلاقی، اجتماعی و صنفی خویش لازم می داند موارد ذیل را به اطلاع جنابعالی و مردم شریف ایران برساند:

الف: با توجه به اینکه تمام امور زندانیان و بخصوص تأمین نیازهای اولیه آنها زیر نظر و در اختیار قوه قضائیه و سازمان زندانها می باشد، مسئولیت هرگونه قصور و اختلال در ارائه خدمات پزشکی فوری و غیر فوری به آنان در صورتیکه منجر به فوت، نقص عضو یا از بین رفتن سلامتی آنان شود، شرعاً و قانوناً به عهده مسئولین مربوطه می باشد. بدیهی است تأخیر و بی توجهی در تشخیص بیماری و شروع درمان عامل اصلی شدت گرفتن بیماری و صعب العلاج شدن آن گشته و مشمول مسئولیت فوق الذکر می باشد.


ب: درگذشت روحانی روشنفکر و قرآن پژوه، مرحوم آقای احمد قابل و بی توجهی به شروع علائم بیماری ایشان در زندان و تشخیص دیرهنگام آن، بار دیگر پرونده قصورهاو تقصیرهای غیرقابل جبران در قبال زندانیان سیاسی را در مقابل دید همگان قرار داد. درگذشت مظلومانه مرحوم هدی صابر که بدلیل تأخیر در درمان سکته قلبی ایشان واقع شد نمونه دیگری از این بی توجهی های تأسف بار است.

ج: در مورد جناب آقای مهندس میرحسین موسوی که امروز بیش از ۶۰۰ روز از حصر خانگی ایشان می گذرد، حتماً اطلاع دارید که ایشان دچار بیماری قلبی شده و بر اساس مستندات موجود بعد از گذشت ۳ ماه از شروع بیماری و درد قلبی ایشان در شرایط امنیتی شدید به مرکز قلب تهران منتقل شده و آنژیوگرافی و آنژیوپلاستی شده و روز بعد از این اقدامات مجدداً به محل حصر بازگردانده شده اند. بدیهی است در مورد جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی هم با توجه به شرایط سنی و سابقه پزشکی ایشان نگرانی بروز عوارض قلبی وجود دارد.


د: بر اساس اطلاعات موجود و مستندات پزشکی، بسیاری از زندانیان سیاسی دچار بیماریهایی هستند که گذشت زمان و تأخیر در درمان آنها عوارض جبران ناپذیری بدنبال خواهد داشت. جناب آقای مهندس بهزاد نبوی با سن بیش از ۷۰ سال، علاوه بر بیماری قلبی مبتلا به بیماری پیشرونده ستون فقرات بوده و نیازمند عمل جراحی و فیزیوتراپی می باشند. جناب آقای مصطفی تاجزاده مبتلا به بیماری چشمی و بیماری فقرات گردنی و پشتی هستند. آقایان رمضانزاده، امین زاده، میردامادی، عرب سرخی، سحرخیز، قدیانی و …. و بسیاری از زندانیان گمنام و نام آشنای دیگر که بدلیل شرایط زندان دچار بیماری شده اند نیازمند رسیدگی پزشکی و درمان فوری هستند.


ه: با توجه به موارد فوق الذکر اکیداً از جنابعالی درخواست می شود رسیدگی فوری و کامل به وضعیت سلامت و درمان زندانیان سیاسی در محیطی خارج از زندان را در دستور کار قرار داده و امکان معاینه و بررسی دوره ای و کامل پزشکی این زندانیان عزیز را که امروز صدق گفتار و پیش بینی ها و نگرانی های حاکی از بصیرت آنان از وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور بر همگان روشن گشته است توسط هیأتی از پزشکان مستقل این مرز و بوم فراهم آورید تا بیش از این شاهد خسارتهای تأسف بار و جبران ناپذیر نباشیم.

انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران

۶/۸/۹۱

=========================================

کنشگران ملی- مذهبی: توقف غنی سازی اورانیوم، آزادی اسیران و انتخابات آزاد تنها راه باقی مانده است

جرس: کنشگران ملی – مذهبی خارج از کشور با صدور بیانیه ای در باره شرایط خطیر میهن به حاکمان کشور اعلام کرده اند که تنها راه باقی مانده ملی و بازی برد- برد توقف غنی سازی اورانیوم ، آزادی اسیران و برگزاری انتخابات آزاد است.

در بخشی از این بیانیه آمده است: ما به عنوان بخشی از ملت نگران ایران، ضمن هشدار به رهبران و مسئولان کشور در ارتباط با ویرانی هائی که کشورمان را تهدید می کند، بار دیگر یادآور می شویم که عقلانی ترین و عملی ترین راه برای نجات ایران، همان راهی است که بخشی از دلسوزان کشور اخیرا در “فراخوان به خاطر صلح و آزادی” به آن پرداخته اند. کشور ما نیازمند صلح با جهان وآزادی برای مردم است.

هم چنین در قسمت دیگری از این بیانیه آمده که : ما بار دیگر هشدار می دهیم هر نوع معامله با قدرتهای برتر جامعه جهانی، به نیت سرکوب داخلی، حرکتی از پیش شکست خورده است. تنها دولت ها و حکومت هایی می توانند با اقتدار وارد گفتگو وتعامل با نظام جهانی شوند که دارای اقتدار داخلی باشند.

متن کامل این بیانیه به گزارش سایت ملی – مذهبی چنین است:

توقف غنی سازی اورانیوم، آزادی اسیران و انتخابات آزاد تنها راه باقی مانده است

بخش عظیمی از مردم ایران در شرایط بسیار دشوار و کمرشکن اقتصادی داخلی و تهدیدهای خارجی، نگران سرنوشت خود و ایران در آینده هستند؛ خطر قحطی یا خطر جنگ؟


مردم ایران حاکمیتی بر سرنوشت خویش ندارند و نمی توانند راسا برای آینده خود تصمیم بگیرند. رای آن ها در آخرین انتخابات ریاست جمهوری با تخلف و تقلب دزدیده شد و پاسخ اعتراض شان داغ و درفش، حبس و شکنجه بود.

خطری که آن روز رهبران و شخصیت های سیاسی دلسوز پیش بینی می کردند امروز کاملا تحقق یافته و کشور دیرپای ما رو به ویرانی و نابودی می رود. استبداد ریشه دارتاریخی و نا کارآمدی مدیریتی دست به دست هم داده و میهن ما را به سوی چالش سیاسی – نظامی عظیمی می کشاند. رهبران و تصمیم گیرندگان اصلی، ایران را وارد یک جنگ تمام عیاراقتصادی کرده اند که می رود با گسترده شدن، علاوه بر زندگی روزمره مردم، تمامی زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی این کشور را نیز نابود کند.


ما به عنوان بخشی از ملت نگران ایران، ضمن هشدار به رهبران و مسئولان کشور در ارتباط با ویرانی هائی که کشورمان را تهدید می کند، بار دیگر یادآور می شویم که عقلانی ترین و عملی ترین راه برای نجات ایران، همان راهی است که بخشی از دلسوزان کشور اخیرا در “فراخوان به خاطر صلح و آزادی” به آن پرداخته اند. کشور ما نیازمند صلح با جهان وآزادی برای مردم است.

ازاین رو کنشگران ملی – مذهبی خارج از کشور، با استقبال از هر توافقی که کشور را از تحریم فلج کننده و نابودی توان ملی دور کند، به طور مشخص و مختصر، حل بحران های رسوخ یافته در ارکان کشور و لایه های مختلف زندگی مردم و راه نجات ملی در شرایط کنونی را، پرداختن به دو امر اساسی زیر می داند:

الف – پیروی از معاهدات ، قوانین و مصوبات بین المللی در باره انرژی هسته ای با توقف غنی سازی اورانیوم و اعتماد سازی در ارتباط با جامعه بین الملل وترجیح منافع ملی در نگاه کلان بر حق غنی سازی اورانیوم ( و نه البته برخورداری از انرژی هسته ای که حق مسلم همه کشورهاست وکسی هم با آن مخالف نیست).

ب- آزاد سازی رهبران مدنی جنبش سبز ( میرحسین موسوی – مهدی کروبی – زهرا رهنورد) و دیگر زندانیان عقیدتی و سیاسی، جهت بسترسازی برای برگزاری یک انتخابات رقابتی و سالم و آزاد.

ما بار دیگر هشدار می دهیم هر نوع معامله با قدرتهای برتر جامعه جهانی، به نیت سرکوب داخلی، حرکتی از پیش شکست خورده است. تنها دولت ها و حکومت هایی می توانند با اقتدار وارد گفتگو وتعامل با نظام جهانی شوند که دارای اقتدار داخلی باشند. شوربختانه به علت سیاست های ضد ملی و عملکرد ناکارآی حاکمان ایران در صحنه بین المللی، شرایط بازی برد – برد از بین رفته است و قدرتهای برتر جهانی نرخ مذاکرات را بالا برده اند و جز تغییر ساختاری قدرت و سیاستهای حاکم بر آن و یا تغییر تمامی نظام سیاسی به چیز دیگری رضایت نمی دهند. اینک جز این راهی باقی نمانده است که حاکمان ابتدا با مردم و نخبگان کشور خود آشتی کنند.

تا دیرنشده و فرصت از دست نرفته، تصمیم تان را بگیرید. منافع ملی کشور و منافع خودتان نیز و تنها بازی برد- برد در گروهمین حرکت است.

کنشگران ملی – مذهبی خارج از کشور

۶ آبان ۱۳۹۱ 

===============================================

ریشه اشتباهات اقتدارگرایان در کجاست؟

بابصیرت ها و بی بصیرت ها: عقلانیت جمعی در مقابل مصلحت بینی فردی

کلمه- سید کاظم قمی: در این ماه های آخر حکومت دولت منصوب و منسوب، بیش از هر زمان دیگر، نتایج شوم کودتای انتخاباتی سال ۸۸ آشکار می شود. اگر چه تلاش رسانه ها و قعالان جنبش سبز در آگاهی بخشی که منجر به نمایش عیان ناکارآمدی دولت دهم شده قابل ستایش و قدردانی است، اما آنچه در این روزها جالب توجه است، گردش ۱۸۰ درجه ای حامیان دیروز دولت کودتاست که به خطای فاحش خود در پشتیبانی بی چون و چرا از آن اعتراف می کنند و خواسته و ناخواسته به افشای بی بصیرتی حاکمیت می پردازند. سریال اعترافات این دوستان دیروز و دشمنان امروز ماه هاست که شروع شده و شاید تنها نمایشی باشد که هم طرفداران جنبش سبز و هم اقتدارگرایان حاکم در کنار یکدیگر تماشاگر آنند، با این تفاوت که گروه اول به درستی راه خویش ایمانی دوباره می آورند و گروه دوم تلاش می کنند خشم همراه با شرمساری خود از بی بصیرتی آشکاری که گرفتارش بوده اند را پنهان کنند.

 

اقتدارگرایان به هر وسیله ای متوسل می شوند تا رفتار غیرعقلانی خود را برای طرفداران بهت زده ی خود توجیه کنند. هنوز سخنان مصباح یزدی را بیاد داریم که سعی کرد همه اندوخته فلسفه آموزی خود را به کنار نهد و به سراغ نظریه سحر شدن احمدی نژاد توسط مشایی رفت. در آن سخنان به درستی گفته شد «تأییدات مقام معظم رهبری و تعبیراتی که ایشان درباره این دولت به کار بردند در تاریخ می ماند.» آری، این توصیف ها و سخنانی مثل آن، مانند خطبه «تاریخی» ۲۹ خرداد ۸۸ که در آن احمدی نژاد از همه به نظرات رهبری نزدیک تر اعلام شد، همه در تاریخ می ماند. مصباح یزدی همچنین به نکته ای اشاره کرد که  حرکتی بومرانگی به رأس نظام و دیگر حامیان دولت نهم و دهم بر می گردد: «این که آدم جوری رفتار کند که نزدیک ترین دوستان و صمیمی ترین همکارانش هم آزرده و با او مخالف بشوند و توی روی او بایستند، این رفتار برای یک سیاستمدار در هیچ منطقی پذیرفته نیست.»

 

در آن سخنان اما، نکات ارزنده ای هم وجود داشت که موضوع این نوشتار بیشتر به آن مربوط می شود. مصباح یزدی گفت: «بسیاری از محاسبات و معادلات هم اقتضائات خاصی داشتند که عملی نشدند، ولی به هر حال تقدیر الهی و برخی اقتضائات ظاهری به گونه ای شد که کسی روی کار آمد که کمتر کسی پیش بینی می کرد.» درک آنچه «اقتضائات ظاهری» خوانده شد البته آسان است: روی کار آوردن رئیس دولتی که بیش از همه به رهبری نزدیک باشد، منافع باند مشخصی در درون سپاه پاسداران را در مناقصه های غیر رقابتی چندین میلیارد دلاری تأمین کند، و روحانیت ولایتمداری که طی انقلاب و دهه اول حیات جمهوری اسلامی از صحنه سیاست منزوی بودند و سودای غلبه کامل منش و روش خود بر دیگران را در سر می پروراندند. اما درباره «تقدیر الهی» بدیهی است که در هیچ جای دین اسلام، نمایندگی آژانس خبری عالم غیب به روحانیت داده نشده تا جناب مصباح گفته خود را به آن مستند کند.

 

از قضا، اعتراف دیرهنگام سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که از جدیدترین بخش های سریال اعترافات اقتدارگرایان است، به درستی به همین نکته اشاره می کند. وی در توجیه «بی بصیرتی» (مطابق واژگان «حماسه ی ۹ دی»!) خود و همفکرانش می گوید که علم غیب نداشته که احمدی نژاد این گونه از کار درآید.

 

نکته مورد نظر این نوشتار نیز دقیقا همین است. آنچه در دوره هشت ساله گذشته آشکار شده این است که دست کم در زمان غیبت امام معصوم (ع)، فرایندهای تصمیم گیری حکومت نمی تواند به ادعای دریافت های یک شخص یا جریان سیاسی از عالم غیب، مصلحت بینی های فردی و آزمون یا خطاهای پرهزینه و گاه جبران ناپذیر متکی باشد. تمایز حرکتی که میرحسین موسوی آغاز کرده، تأکید بر ضرورت ابتنای همه تصمیم گیری های حکومتی بر «عقلانیت جمعی» است. تأکید برعقلانیت جمعی، هم در آغاز حرکت او در بازگشت به عرصه سیاسی مطرح بود و هم در ادامه آن که به پیدایش جنبش سبز منجر شد. سرآغاز متن «الگوی زیست مسلمانی» (که توسط یاران همفکر او تهیه و در دی ماه سال ۸۷ منتشر و رونمایی شد) آسیب شناسی کارنامه سی ساله جمهوری اسلامی در بی توجهی به این اصل حیاتی، و الگوی پیشنهادی که برای برون رفت نظام از آشفتگی و نابسامانی که دامنگیرش شده، بر مبنای بازسازی فرایندهای تصمیم گیری بر اساس «عقلانیت جمعی توحیدی» ارایه شد. سخنرانی های انتخاباتی و بیانیه های موسوی نیز نسبت به خطرات اتخاذ سیاست های مبتنی بر تشخیص فردی و ضرورت بازگشت به روندهای عقلانی هشدار می داد. «منشور راه سبز امید» هم بر اتکای به عقلانیت جمعی تأکید می کند.

 

خط فاصل اقتدارگرایان و سبزها هم همین است. در حالی که اقتدارگرایان همواره سعی کرده اند با تقدس بخشیدن به رهبری و مصون از خطا شمردن وی، بر ادامه راه غلطی که در پیش گرفته اند پافشاری کنند، طرفداران جنبش سبز (اعم از اصلاح طلب و اصول گرا) دعوت به بازگشت به عقلانیت جمعی می کنند. آیا زمان آن فرانرسیده که اقتدارگرایان با توجه به اعترافشان به خطای بزرگ و خانمان برباددهی که مرتکب شده اند به خود آیند و روش و مسیر خود را اصلاح کنند؟ بگذارید این نوشتار را با نقل بخش دیگری از همان سخن جناب مصباح به پایان برسانم:

 

«هیچ آدم عاقلی چنین کاهایی نمی کند، مگر آن که اختیار از او سلب شده باشد. این کارها هیچ توجیهی ندارد. یک وقت کسی اشتباه می کند، آن وقت هر چه او اشتباه می کند، این فرد می آید و توجیه می کند! کسی که ده تا دوست دارد، نه تا از دوستانش را می گذارد کنار و کارهای دهمی را توجیه می کند! آیا این یک کار عاقلانه است که انسان دائما به آن نه نفر اعتراض کند و حتی یک بار به آن دهمی اعتراض نکند؟ چطور همه اشتباه می کنند و کنار گذاشته می شوند، اما این یکی می شود مطلق و هر چه می گوید درست است؟»

======================================

سناریوی دوم رهبر در مواجهه با احمدی نژاد

برگرفته از وبلاگ: روزنویسی مجتبی واحدی

 مکاتبه علنی محمود احمدی نژاد ولحن بی سابقه نامه او خطاب به رئیس دستگاه قضا هنوز در کانون توجهات بود که پاسخ مشحون از عصبانیت  صادق لاریجانی  در رسانه های جمعی انتشار یافت.  در مورد مکاتبات رفت و برگشتی میان دو متحدِ سال های نه چندان دور، سخن بسیار است زیرا هر دو نامه، حقایقی را افشا کرد که ازسال ها قبل توسط منتقدان حکومت بیان شده و عده ای به خاطر پیشتاز بودن در افشای همین حقایق، سالهاست که در زندان های جمهوری اسلامی جا گرفته اند.  برخی از آنان که اکنون در زندان هستند در مورد وضعیت درون زندان ها پرسیده بودند و از رفتاری که با  زندانیان صورت می گیرد ابراز نگرانی کرده بودند و اکنون رئیس دولت جمهوری اسلامی  در خواست خود برای بازدید از زندان اوین را ناشی از نگرانی هایی می داند که از بی توجهی  قوه قضائیه به حقوق اساسی مردم، ناشی شده است. او همچنین پرسشی را با رئیس قوه قضائیه در میان می گذارد که نحوه طرح آن، پاسخ را به ذهن هر مخاطبی القا می نماید: "آیا می توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود ؟"  گروهی دیگر از کسانی که  در دوره رئیس فعلی قوه قضائیه به زندان افتاده اند کسانی هستند که از سالها قبل باصراحت در مورد "دیکتاتوری پیش رونده احمدی نژاد" هشدار داده بودند و به اتهام توهین به رئیس جمهور به زندان افتادند. اما اکنون رئیس قوه قضائیه در تشبیه  همین رئیس دولت  می گوید: "حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضم ساخته بود و به همه می گفت چرا رعایت ملک سلطان را نمی کنید؟" 

 

دراین مکاتبات، اعترافات دیگری نیز وجود دارد  که حقانیت  منتقدان ومخالفان نظام را آشکار می سازد. اماآنچه دو نامه اخیر رانسبت به سایر انتقادات مکتوب یا شفاهی رؤسای قوا متمایز می سازد فاصله زمانی آن با آخرین تذکررهبر جمهوری اسلامی مبنی بر خودداری سران قوا از جنجال سازی  است. حدود ده روز قبل، آقای خامنه ای در اجتماع مردم شیروان اظهار داشت :"باید همت همه مسئولان این باشد که ارامش سیاسی کشور را حفظ کنند نگذارند فضای سیاسی کشور، جنجالی و متلاطم شود". کمتر از یک هفته بعد از این توصیه مؤکد رهبر، محمود احمدی نژاد پروژه جدیدی را کلید زد که  پیش بینی مراحل مختلف آن،  چندان مشکل نبود. رئیس دولت  قطعاً رفتارهای خصمانه دو قوه دیگر نسبت به خودش در ماههای اخیر را از یاد نبرده بود و قاعدتاً نامه نگاری با قوه قضائیه در خصوص بازدید از زندان اوین را با یقین به آغاز یک جنجال شروع کرد؛ اگر چه احتمالاً تصور می کرد نهایتاً چاره ای جز موافقت با سرکشی او به اوین وجود نخواهد داشت و این امر می تواند او را حد اقل در میان عوام، قدرتمند نشان دهد بدون آنکه هزینه خاصی برای نظام داشته باشد. به هر حال  کسی که تا سه سال قبل نزدیک ترین یار رهبر تلقی می شد تنها چند روز پس آنکه آقای خامنه ای بر جلوگیری از جنجال آفرینی در کشور تأکید کرد جنجالی بی سابقه در داخل  نظام را آغاز نمود  . او با  تداوم نامه نگاری علنی در خصوص بازدید از اوین، نه تنها به دستور اخیر ولی فقیه بی اعتنایی کرد بلکه نشان داد دیگر به تدبیر رهبر در تأسیس "هیئت عالی حل اختلاف قوای سه گانه" نیز اعتنایی ندارد. این در حالی است که کمتر از شش ماه قبل،  احمدی نژاد اختلاف خود با قوه مقننه را به نزد همان هیئت برد. (نامه  هجدهم اردیبهشت ۹۱ احمدی نژاد به هاشمی شاهرودی رئیس هیئت عالی حل اختلاف).

 

البته تغییر معنادار رفتار رهبر و نزدیکان او با احمدی نژاد در ماههای اخیر، رئیس دولت را مطمئن ساخته که اراده رأس نظام بر حذف باند او تعلق گرفته است. لذا پیش بینی اینکه احمدی نژاد نیز روش ایذایی در برابر رهبر و عواملش در پیش بگیرد چندان سخت نبود.  حتی این احتمال وجود دارد که احمدی نژاد  جنجال آفرینی را موجب تضعیف جناح رهبر بداند و از وارد شدن صادق لاریجانی  به آن  ـ که بی اعتنایی همه ارکان نظام به دستورات رهبر را آشکار می سازد ـ استقبال نماید. بر همین اساس، جوابیه رئیس قوه قضائیه در نگاه اول  عجیب  به نظر می رسد. اما آیا واقعاً  اقدام رئیس قوه قضائیه بدون هماهنگی با رهبر انجام شده است؟ یافتن پاسخ برای این پرسش، می تواند پیش بینی حوادث ماههای آینده ایران را تسهیل نماید.

 

نگارنده بر این باور است  و این موضوع را در مقالات و مصاحبه های خود ازبهار سال ۱۳۹۰ وحتی قبل از آن اعلام کرده که از حدود دو سال قبل، تحقیر احمدی نژاد و محدود سازی او با چراغ سبز رهبر آغاز شده است.  علنی سازی "فساد سه هزار میلیارد تومانی بانکی" و افشای نقش یاران احمدی نژاد درآن پس از چهار سال مخفی نگه داشتن را می توان در همین راستا دانست. اما افزایش ناگهانی فشارهای خارجی و نگرانی از برخی تحرکات داخلی، آقای خامنه ای را قانع کرد روندعلنی که برای حذف احمدی نژاد آغاز شده بود را متوقف سازد تا جبهه ای جدید در برابراو گشوده نشود. اما تنها بازیگر این عرصه، رهبر نبود و درمقابل او احمدی نژاد قرار داشت. او از یک سو  ضعف مفرط رهبر که از نخستین روزهای آغاز جنبش سبز، آشکار شد را حس کرده بود و فرصت سهم خواهی بیشتر از " رهبرِ ضعیف شده" را غنیمت می شمرد. از سوی دیگر، او تجربه هاشمی رفسنجانی و خاتمی را در پیش رو داشت که چگونه پس از کنار رفتن از قدرت، با کینه جویی های رهبر مواجه شده اند. احمدی نژاد به درستی می دانست که اگر اوضاع به همان منوال پیش برود او با سرنوشتی به مراتب بدتر از دو رئیس جمهور پیشین مواجه خواهد شد. زیرا اوحتی در بهترین شرایط هفت سال گذشته، نه محبوبیت خاتمی در داخل و خارج از کشور را داشته و نه از نفوذی برخورداربوده است که هاشمی رفسنجانی هنوز در میان برخی حامیان سنتی نظام دارد. احمدی نژاد همچنین  بهتر از هرکس، نتایج  رفتار تحقیر آمیز خود با بسیاری از صاحب نفوذان روحانی، نظامی و سیاسی در هفت سال گذشته را می داند و لذا به شدت  نگران روزی است که به طور کامل از چرخه قدرت حذف شود. پس او راهی نداشته و ندارد جز آنکه آخرین تیر های ترکش را رها کند شاید در شرایط استیصال رهبر، بتواند از اوامتیازی بگیرد و همچنان سهمی از قدرت را در اختیار داشته باشد   که البته  این تلاش احمدی نژاد قطعاً از چشم رهبر نیز مخفی نمانده است.

 

بر اساس آنچه در بالا آمد اکنون با قاطعیت می گویم  رهبر بار دیگر به دوسال قبل بازگشته است. او که کاهش تهدید خارجی را بسیار مشکل می داند  تنها به این امید است که بتواند با ارسال پالس هایی به خارج، برخی ماجراجویی ها را به احمدی نژاد نسبت دهد و هم زمان با تحقیر او در داخل،  طرف های خارجی را به کاهش فشارها و نشستن به انتظار "آمدن رئیس جمهور معتدل" در ایران تشویق نماید. او به زعم خود در داخل نیز تلاش خواهد کرد همه نابسامانی های اقتصادی و سیاسی را به "تک روی و استبداد رأی احمدی نژاد"  منتسب سازد. رهبر بر این باور اشتباه است که رفتارهایی از قبیل نامه نگاری های اخیر احمدی نژاد می تواند  خاطره "تک روی های غیر قابل انکار رئیس دولت" در سال  های گذشته را برای عوام و خواص یاد آوری نماید تا بدین طریق حذف او از حکومت، کم هزینه تر شود.

 

نتیجه  آنکه به نظر می رسد مخالف اصلی بازدید احمدی نژاداز اوین، آقای خامنه ای بوده است. او با شناخت دقیق از روحیات  رئیس دولت، بااین بازدید که هزینه چندانی برای حکومت نداشت مخالفت کرد. خامنه ای به خوبی می دانست که اغلب زندانیان سیاسی که سخن آنها مخاطبانی در داخل و خارج دارد در آن بازدید به سراغ احمدی نژاد نخواهند رفت  و برای  تبلیغات سیاسی وغیرصادقانه او، سوژه سازی نخواهند کرد. لذا مخالفت با سرکشی احمدی نژاد به اوین تنها با هدف تحریک او به همین اقدامات صورت گرفته که یقیناً همه آنها از جمله صدور نامه های شدید اللحن  از سوی رئیس دولت، برای رهبر و عوامل او قابل پیش بینی بود. پاسخ بی سابقه  صادق لاریجانی به احمدی نژاد که با هدف تحقیر رئیس دولت و  و احتمالاً تحریک او به ادامه درگیری منتشر شد را نیز می توان در ادامه همان سناریو دانست. در واقع این دومین بار بود که رهبر با آگاهی کافی از ویژگی های رفتاری و اخلاقی احمدی نژاد، بازی مورد نظر خود را به او تحمیل کرد. نخستین بار درموضوع عزل وزیر اطلاعات، رهبر از همین حربه استفاده نمود. در آن  ماجرا، آقای خامنه ای  به وزارت اطلاعات  رفت و از ضرورت هماهنگی وزیر با رهبر و ارائه گزارش های مستقیم به بیت خود سخن گفت. سابقه عزل طهماسب مظاهری از ریاست بانک مرکزی توسط احمدی نژاد  به خاطر ارائه گزارش مستقیم به رهبر، آقای خامنه ای را مطمئن ساخته بود که هر گونه تلاش برای ایجاد ارتباط مستقیم میان وزیر اطلاعات با رهبر به معنای عزل فوری وزیر توسط احمدی نژاد خواهد بود. در آن ماجرا براساس آنچه که شیخ مرتضی آقا تهرانی اعلام کرد احمدی نژاد، رهبر را به استعفا تهدیدو آقای خامنه ای هم استعفای او را بلامانع اعلام کرده بود. شاید خامنه ای  سخن ماه گذشته احمدی نژاد را باور کرده  که گفت "یک خط می نویسم و می روم"  و اکنون به انتظار نشسته که او استعفا دهد و استعفایش با استقبال کارگزاران فعلی نظام و طرد شدگان از حکومت مواجه شود. اما به نظر می رسد غفلت از شرایط واقعی نظام در داخل  وخارج ـ که احمدی نژاد بهتر از هرکس بر آن واقف است ـ موجب اشتباه محاسباتی شده و این سناریو آنگونه که مورد نظر رهبر و مشاوران اوست پیش نخواهد رفت.

==========================================

شریعتمداری: سرزنش خامنه ای را رها کنید یک غلطی کرده حالا!

برگرفته از وبلاگ: دلقک ایرانی

1- اوضاع همان قدر که در داخل ایران و بمناسبت رنج بی حد مردم تأسف بار بنظر می رسد اما در سویه ای دیگر برای حاکمان و بویژه خامنه ای بوی صحرای محشر را می دهد: از سویی کارد گرانی و بی عرضگی حاکمان به استخوان مردم و بویژه طبقات متوسط شهری رسیده است و گزارشات مستند و مستدل از سطح خیابان های تهران حاکی از به دندان سایی رسیدن مردم کوچه و بازار دارد از خشم و نفرت و استیصال. و این نشان می دهد که مردم از حالت انفعال به حالت انفجار در حال تغییر موضع هستند و قابل پیش بینی نیست که چه هنگام بزودی خشم انباشته از نفرت خویش را توی روی حاکمان قی خواهند کرد حسابی. در سوی دیگر اما استیصال رژیم است و بویژه آیت الله خامنه ای که هر روز بیش از روز پیش مورد اتهام و سؤال و بازخواست شرکای (اصلاح طلبان) پریروز و رفقای دیروز (اصولگرایان میانه رو شده) واقع می شود و راه برون رفتی نمی یابد.

 

2- شریعتمداری کیهان بازهم میانداری کرده و سرمقاله ای در جهت نجات ارباب بزرگ برشتۀ تحریر در آورده است که خودش در همان ابتدا اشاره می کند که این نوشته تف سربالاست گفتنش ولی ناگفته اش هم نمی توان گذاشت. او که قصد دارد موضع خامنه ای در حمایت تام از احمدی نژاد را توجیه کند و به زخم زبان زن ها و متلک گویان - حالا دیگر سراسری و همۀ اراذل و اوباش هم - زنهار بدهد که بس کنید این سرزنش های روزمره و بی پایان را؛ تلاش می کند که بدون نام بردن از او و بمیان کشیدن مستقیم لاشه اش بمیدان بی آبرویی ایز گم کند با پرداختن به حزب الله و وفاداری آنان به آیت الله و پشت کردن به احمدی نژاد. اما موفق نمی شود و ناچار می رود سر اصل مطلب و این پاراگراف را می نویسد:

 

3- بدون آن كه قصد مقايسه اي در ميان باشد و تنها به عنوان يك مثال و نمونه درس آموز تاريخي بايد پرسيد؛ آيا طلحه و زبير، آن هنگام كه در ركاب رسول خدا(ص) و براي مقابله با دشمنان اسلام شمشير مي زدند و از جان خود مايه مي گذاشتند، قابل تقدير نبودند؟ و آيا مولاي بزرگوار ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام از آنان حمايت نمي كرد؟ اما وقتي همين طلحه و زبير كه آن همه مورد حمايت و تقدير بودند پاي از صراط مستقيم بيرون نهادند و پيمان شكسته و به اصحاب شام پيوستند و در آوردگاه فريب جمل به تخاصم و كينه توزي لشگر آراستند، حضرت امير(ع) ابتدا به اندرز و نصيحت آنان پرداخت و عهدي را كه بسته و شكسته بودند يادآور شد اما هنگامي كه اصرار آنها به مقابله را مشاهده فرمود، با آنان به نبرد پرداخت. اكنون بايد به كساني كه داعيه اسلام و تشيع و پيروي از مولاي متقيان را دارند گفت؛ كدام اقدام حضرت امير عليه السلام را- نستجيربالله- «خطا»! مي دانيد؟! حمايتش از طلحه و زبير يا مقابله حضرت با آنان را؟!

3- او که می داند زمان درازی است که حزب الله بریده و تکه تکه شده و بمحاق رفته است؛ مردۀ آنان را بنفع خامنه ای مصادره کرده و بی عملی و سکوت و انفعال آنان را مرتبط می کند با رأی 25 میلیونی احمدی نژاد و بطعنه می گوید که عدم حمایت حزب الله و هواداران محرومش از او در جریان رفتارها و نامه نگاری های اخیرش نشانه ای صادق از حمایت آنان از خامنه ای دارد. در حالیکه خودش بهتر از همه می داند و بارها در همین کیهان زبان به ملامت گشوده است که چرا حزب الله منفعل شده و دیگر به حمایت از خامنه ای شهر را قرق نمی کند. واقعیت امر این است که احمدی نژاد با رفتار و گفتار خودش در این یکی دوسالۀ اخیر پرده های ضخیمی از جهل و تاریکی را از جلو چشمان حزب اللهی ها زدود - بتعبیر زیبای مطهری غیرت و تعصب آنان را سلب کرد - و حزب اللهی های مخلص و بی مزد دریافتند که چه کلاه گشادی سرشان رفته در نظام مقدس. منظورم البته که دادن بینش نیست از سوی احمدی نژاد. بلکه منظورم دقیقاً ایجاد تردید و تأمل و بازنگری است که حزب اللهی ها هیچگاه تاکنون به آن تن نداده بودند.

 

4- او دوباره برمی گردد و حزب الله را اسم مستعار خامنه ای قرار می دهد و می نویسد:

حزب الله افتخار مي كند و اين افتخار را به حساب لطف خداوند تبارك و تعالي و پيروي از ولي امر خود كه در طول پيروي از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است مي نويسد كه از آقاي هاشمي رفسنجاني در مقابل ملي گراها، سكولارها و شماري از مدعيان اصلاح طلبي دفاع جانانه كرد. و افتخار مي كند در حالي كه از مواضع آقاي خاتمي نگراني هاي جدي داشت، از وي در مقابل هجوم افراطيوني كه در پوشش اصلاح طلبي به مقابله با او آمده و امروزه آشكارا به آمريكا و اروپا و اسرائيل پناه برده اند، حمايت كرد. حزب الله افتخار مي كند از آقاي احمدي نژاد قبل از آن كه متاسفانه حلقه انحرافي به درون كابينه نفوذ كند، در مقابل اصحاب فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 دفاع كرد و با راي بي نظير 25 ميليوني او را به رياست دولت برگزيد.

و اما، حزب الله باز هم افتخار مي كند هر جا مشاهده كرده است، مواضع و عملكرد افراد و شخصيت هايي كه از آنها حمايت كرده بود با خط اصيل انقلاب زاويه گرفته، به همان اندازه و متناسب با آن زاويه به انتقاد از آنان پرداخته است.

5- در حالی که حزب الله  کجا و کی از هاشمی و بامزه تر ازآن از خاتمی حمایت کرده است. و معلوم است منظور شریعتمداری از حزب الله شخص آیت الله خامنه ایست و آن حمایت های مورد نظرش هم کارشکنی هایش در سیاست های راهگشای آن دو بزرگوار. به این معنا که خامنه ای بوده است که نگذاشت هاشمی اقتصاد بازارش را به نقطۀ مطلوب برساند و همو بود که همۀ برنامه های خاتمی را بعنوان غربگرایی و لیبرالیسم نقش بر آب کرد. و صد البته خامنه ای بود که با حمایت از تقلب و سرکوب های خونین بعد از 88 احمدی نژاد را رییس جمهور کرد.

 

6- جالب تر اما انتهای مقاله است که شریعتمداری با علم براینکه دروغ می نویسد و کسی این مزخرفات را باور نخواهد کرد با نگاهی به کوچه و خیابان و مسجد و منبر تهران؛ با تردیدی واضح و از روی استیصال این گزارۀ سؤالی را می نویسد:

حالا بايد از جرياناتي كه اين روزها به حزب الله طعنه مي زنند پرسيد؛ «قبيله گرايي» شما كه ناشي از پشت پا زدن به «درك و شعور» و ترجمان ديگري از جاهليت و ارتجاع قرون وسطايي است، شرم آور و قابل ملامت است يا «حق گرايي» و عدالت جويي حزب الله كه برخاسته از درك عميق و نگاه حق طلبانه آنهاست؟!

7- اینجا هم مشخص است که حزب الله را بجای نام خامنه ای بکار گرفته است. و الا چه کسی اینروزها به حزب الله طعنه زده و می زند و برای چه! چون خود شریعتمداری در همین مقاله مدعی است که حزب الله ماه است و انفعالش هم از سر بصیرت است ولذا جایی برای طعنه و سرزنش نمی ماند که کسی به آنان بزند. طرفه اینکه حزب الله که دیگر خط قرمز نیست که کسی طعنه بزند اگر کسانی هم به آنان انتقاد داشته باشند علنی می گویند و می نویسند.

 

8- منظورم از تطویل کلام بیشتر نشان دادن استیصال شریعتمداری بعنوان نبض حاکمیت خامنه ایست که با تردید شروع می کند. با مخلوط کردن حزب الله و خامنه ای جابجای هم و با بیچارگی ادامه می دهد و از سر استیصال و التماس و شرمندگی تمام می کند مقاله اش را. و این نشان می دهد که اگر مردم گرفتار به دندان سایی رسیده اند؛ در داخل حکومت اما غوغایی از عصبیت و پرخاش و پاچه گیری از همدیگر است. و این هر دو یک جایی بزودی ملاقاتی جانانه خواهند کرد تا ابتدای زمستان زمهریر امسال. البته که در نقاط دیگری هم پالس ها فراوان است از درماندگی. یکی حرف خنده دار آن محمدی گلپایگانی طول و عرض یکی بود که گفته خامنه ای دستور بدهد جبهه های جنگ با عراق تجدید می شود. که پاسخش فقط یک زرشک است با پوزش از شماها اگر نگویم زکی. و بعد از مدت ها مرتضی نبوی تحجر مجسم هم یک منبری رفته برای خامنه ای با زخم کثیفی زدن به خاتمی که: "یک آقایی هم وقتی دید هواپس است رفت یواشکی در دهی در دماوند رأی داد". اف بر هرچه اسلام و مسلمانی و خدا و پیامبر است اگر مقربش کثافتی مثل مرتضی نبوی است. یا...هو

==========================================

Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages