You do not have permission to delete messages in this group
Copy link
Report message
Show original message
Either email addresses are anonymous for this group or you need the view member email addresses permission to view the original message
to
عرض سلام خدمت دوستان عزیز امروز که روز دانشجو بود رو بهونه خوبی دیدم که به مناسبت این روز، یادی از شما دانشجویان گرامی (و احتمالا مهندسهایی که درسشان تمام شده) کرده و سلامی عرض نمایم.
بدون شک تک تک شما بزرگواران به عنوان چرخ دندههای مملکت نقشی شگرف در پیشرفت و ترقی کشور خواهید داشت. اما به جرات میتوان گفت آن چیزی که اندازه این چرخ دندهها و به عبارتی سادهتر میزان تاثیر یک فرد در پیشرفت یک مملکت را مشخص میکند، چیزی نیست جز داشتن هدف و سپس تلاش برای رسیدن به آن هدف. شاید این حلقه گمشده پیشرفت خیلی از ماها باشد که از کودکی به ما یاد ندادهاند برای مراحل مختلف زندگی خود هدف تعیین کنیم و به اندازه هدف خود تلاش نماییم که خداوند متعال نیز میفرماید «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»
اینها را گفتم تا به این نقطه برسم که برخی از شرایط نامطلوبی که امروزه در مملکت وجود دارد، اصلاح نخواهد شد، مگر با تلاش و درست کاری شما دانشجویان عزیز؛ زیرا امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در خطبه 207 و 216 نهجالبلاغه میفرمایند: فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ اِلاّ بِصَلاح الْوُلاةِ وَ لاتَصْلُحُ الْوُلاةُ اِلاّ بِاسْتِقامَةِ الرَّعِيَّةِ يعنى مردم يك حكومت، صالح نمىگردند و كارشان سامان نمىيابد الاّ با سامان يافتن و صالح شدن والیان و حكومت، و حكومت نيز صلاح و سامان نخواهد يافت الاّ با استقامت و درستکاری مردم (در عمل و پشتيبانى از حق)
لذا امید است همه دست در دست هم دهیم و به اندازهای که در توانمان است (حتی در خودمان) با تلاش و عمل درست و هدفمند، راه برقراری مدینه فاضله را فراهم آوریم.
در پایان به مناسبت روز دانشجو، داستان زیبای زیر را از یک استاد و دانشجو برایتان نقل میکنم:
استادم گفت: زندگی را تعریف کن... گفتم زندگی تعریف کردنی نیست، طی کردنی است... ناراحت شد و نمرهام را صفر داد. سالها بعد او را دیدم که پیر شده بود و با قدی خمیده، عصا به دست راه میرفت... جلو رفتم و گفتم: زندگی را تعریف کن. آرام خندید و گفت: نمرهات بیست، زندگی را باید زیست... گفتم اون موقع باید بیست میدادی مشروط نشم؛ یه لگد زدم انداختمش تو جوب و فرار کردم.
ای بابا، چرا این داستان اینجوری تموم شد؟!؟! قرار بود کلی مطلب آموزنده داشته باشه؛ ولی به من چه، دانشجوهه هنوز کینهاش رو نگه داشته بود و نمیشد کاریش کرد :) شما فعلا به اهداف و تلاشهای خود برسید، ببینم داستان آموزنده بهتر گیرم نمیاد...