بنویسید دلش خواست که شیدا باشد
تلخ اگر بود، به شیرینی لیلا باشد
بنویسید زمان با دل او یار نبود
که اگر بود دلش خواست زلیخا باشد
بنویسید نمک گیر شد او با یادت
و دلش خواست که در یاد تو پیدا باشد
بنویسید که تقدیر امان نامه نداد
که سرش تا به قیامت به تو بالا باشد
بنویسید کسی حال دلش درک نکرد
که دلش خواست به غم های تو تنها باشد
بنویسید خدا مونس غم هایش بود
چه کسی مونس غم های تو حالا باشد؟
بنویسید که از مسجد و از معبد و از صومعه رفت
و دلش خواست که تنها به تو، تنها به تو لیلا باشد
الغرض قصه همین بود و نوشتید ولی
تا ابد چشم دلم خیس و چو دریا باشد
نامه را زر وَرَقی سرخ بپوشانیدش
کان همه عشق در این نامه هویدا باشد
(عسل بانو)
ببخشید قالب
On 4/17/11, sadat <sada...@yahoo.com> wrote:
>
>
> ببخشید قالب
On 17 آور, 08:42, maedeh banisaeed <maede.banisa...@gmail.com> wrote:
> سلام چقدر صبحم دلنشین شد با خوندن نظر و نقد دوستان
> ممنونم آقای مستوفی زاده
> مرسی آقای شعاع منتظر نقدتون هستم آقای صدیقی
> و آقای سادات عزیز
ه مطالبی > عنوان شعر (برایش بنویسید)
> هست و با همین عنوان تو وبلاگ گذاشتم
> شرمنده ولی من در مورد اتحاد وزنی و مقطع چیزی نمی دونم
> فقط احساسم رو بیان می کنم
> یعنی بعد از اینکه متوجه شدم به شعر علاقه دارم
> به احساسم پوشش شعر دادم
> به عبارتی فقط می دونم که در غزل قافیه مصرع اول باید با بقیه مصرع ها مشترک باشه
> هر گونه نقد و ایرادی وارد است
> و قطعا راهنمای من برای بهتر شدن کارم خواهد شد
> سعی می کنم بیشتر مطالعه کنم
> مرسی
>
> On 4/17/11, sadat <sadat1...@yahoo.com> wrote:
>
>
>
>
>
> > ببخشید قالب- مخفی کردن متن علامت زده -
>
> - نمايش متن نقل قول شده -
On 4/17/11, sadat <sada...@yahoo.com> wrote:
>
On 4/17/11, sadat <sada...@yahoo.com> wrote:
>
باور کن مائده جان در مورد شعرت خیلی حرف برای گفتن دارم اما هرچی می دوم نمی رسم.در اولین فرصت حتماً نظرم رو برات می گذارم.شرمنده ی آقای مستوفی هم با تاپیک های زیباشون و مطالب جدیدشون هستم.در اسرع وقت به همگی سر می زنم.همگی پاینده باشید
نمیدونم چرا هر کار میکنم نمیتونم با این شعر ارتباط برقرار کنم و از لحاظ اهنگ شعر احساس ضعف میکنم
On 4/20/11, rayeheye yas <rayehey...@gmail.com> wrote:
> سلام خانم بني سعيد.الوعده وفا.بالاخره تونستم فرصتي پيدا كنم تا نظرمو راجع به
> شعرتون بذارم
> اول اين كه نميدونم چرا بعد از خوندن شعر زيباتون ،به ذهنم رسيد بگم*: "يوسفي
> بود كه ميخواست زليخا باشد" * شايد به اين دليله كه كمي مشكل انسجام زماني رو
> در شعرتون حس كردم .يعني جايگاه زماني كلمهي *" خواست"* كمي گنگ بود و بايد "
> *ميخواست "* مي بود .بايد زمان شعرتونو روشن كنيد
>
> بگذاريد مثال بزنم.توي اين بيت *" بنویسید زمان با دل او یار نبود که اگر
> بود دلش خواست زلیخا باشد "* زمان مصرع اول كاملاً مشخصه.نوشتن در زمان حال
> اتفاق ميافته ودر مورد گذشته داره مينويسه.حالا شما در مصرع دوم، گذشته رو
> داريد شرطي ميكنيد.يعني در مورد كاري كه در گذشته انجام شده و تمام شده شرط
> ميگذاريد كه اگر اين طور نميشد،مي توانست طور ديگري بشود.پس فعل بعدي، در
> استمرار فعل قبلي كه يه فعل گذشته هست داره مياد پس بايد بتونه حالت استمرار
> رو نشون بده.به طور مثال شما اين بيت رو بايد اين طور مينوشتيد (البته صرف نظر
> از وزنش) (* بنویسید زمان با دل او یار نبود که اگر بود دلش مي خواست زلیخا
> باشد) * يا اين كه اگه منظورتون يه جور فعل امر باشه ( مثل زماني كه يه بچه
> ميگه: دلم خواست و شما ميگيد "دلش خواست" و يعني به كسي مربوط نيست!) كه بعيد
> ميدونم منظورتون بوده باشه واونوقت هم در ابيات ديگه از نظر معنايي مشكل پيدا
> ميكنيد
>
> البته چون كلمهي *" دلم خواست "* رو به عنوان يه عنصر شعري در شعرتون مطرح
> كرديد و با تكرار كردن به اون هويت و اعتبار داديد، بايد سعي كنيد در تمام شعر،
> جايگاه زماني يكساني داشته باشه و گاهي معناي ماضي گاهي امري و گاهي ماضي
> استمراري نده . البته به نظر مياد خودتون هم متوجه معناي اون بوديد اما به خاطر
> كم آمدن وزن مجبور به استفاده از " خواست" به جاي " ميخواست" بوديد كه
> ميتونستيد با استفاده از كلمات جايگزين براي كلمات مجاور، اين مشكل رو برطرف
> كنيد
> و يا اگر دوست داشتيد از كلمهي "خواست" استفاده كنيد، بايد معناي ابياتتون رو
> با عنصر "زمان"، هماهنگ ميكرديد
>
> در مورد اين بيت هم *"بنویسید که از مسجد و از معبد و از صومعه رفت*
> *و دلش خواست که تنها به تو، تنها به تو لیلا باشد"* كه به نظر مياد دلتون
> نيومده ازش صرف نظر كنيد يا تغييرش بديد هر چند كه يكدستي وزن شعرتون رو به هم
> ريخته باشه
>
> دست آخر بايد بگم شعر خيلي زيبايي بود و اگه يه كم معاني پخته تر بشن،به
> زيباييش خيلي افزوده ميشه
> از نظر قافيه اي هم كاملاً بي نقص بود و حرف َروي "ا" حرف مشترك همهي كلمات
> همقافيه بود
> و ديگه اين كه معلومه به اسم يا كاربرد كلمهي* "ليلا" *خيلي علاقه داري.چون تو
> كارهاي ديگهات هم به چشم ميخوره مثل شعرعروسكت
> و نهايتاً از شعر قشنگت ممنونم. قلمت پاينده و دلت هميشه شاد و
> اميدوار
> * *