ويژه نامه ولادت امام محمد باقر(ع)

1 view
Skip to first unread message

seiid hossein

unread,
Jan 29, 2009, 1:23:12 AM1/29/09
to Ali_valiyo...@yahoogroups.com, ansaral...@googlegroups.com, ashegh...@yahoogroups.com, hezbolla...@yahoo.com, iran...@yahoogroups.com, Shia-...@yahoogroups.com
 
 
      

السلام عليک يا محمد بن علي، ايّها الامام الباقر يابن رسول الله ...

چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت. شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت و بر این پیشوای معصوم خود بالید. ای افتخار شیعه که در ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است، میلاد مسعودت را گرامی می داریم.

                  

 براي دانلود اسكرين سيور بر روي تصاوير كليك كنيد

 

حدیث(301) امام باقر (ع) فرمودند:

مَن قُسِمَ لَهُ الرَّفقُ قَسِمَ لَهُ الإیمانُی

کسی که برایش مدارا تقسیم شده ایمان برای وی تقسیم گردیدهی

خلاصه اي از زندگاني امام محمدباقر(ع)

نام مبارک امام پنجم،محمد بود .لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ،بدين جهت که: درياي دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .

 القاب ديگري مانند شاکر و صابر و هادي نيز براي آن حضرت ذکر کرده اند که هريک بازگوينده صفتي از صفات آن امام بزرگوار بوده است.کنيه امام "ابوجعفر" بود. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبي(ع)است. بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن(ع)و از سوي پدر به امام حسين(ع) مي رسيد. پدرش حضرت سيدالساجدين، امام زين العابدين، علي بن الحسين(ع) است .

تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجري در مدينه اتفاق افتاد .در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيدالشهداء کودکي بود که به چهارمين بهارزندگيش نزديک مي شد .

دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال95 هجري که سال درگذشت امام زين العابدين(ع) است آغاز شد و تا سال 114ه . يعني مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر(ع) و فرزندشان امام جعفرصادق(ع) مسائلي مانند انقراض امويان و بر سر کار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسي و ظهور سرداران و مدعياني مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراساني و ديگران مطرح است، ترجمه کتابهاي فلسفي و مجادلات کلامي در اين دوره پيش مي آيد، و عده اي از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا مي شوند .قاضيها و متکلماني به دلخواه مقامات رسمي و صاحب قدرتان پديد  مي آيندو فقه و قضاء و عقايد و کلام و اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسير مي نمايد ، و تعليمات قرآني - به ويژه مسأله امامت و ولايت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسياري از حق طلبان را به حقانيت آل علي(ع) متوجه کرده بود، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموي و دين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف مي کشاندند و احاديث نبوي را در بوته فراموشي قرار مي دادند. برخي نيز احاديثي به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مي نمودند. اينها عواملي بود بسيار خطرناک که بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند. بدين جهت امام محمد باقر(ع) و پس از وي امام جعفر صادق(ع) از موقعيت مساعد روزگار سياسي ، براي نشر تعليمات اصيل اسلامي و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامي  را پايه ريزي نمودند. زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقي تعليمات پيامبر(ص) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و مي بايست به تربيت شاگرداني عالم وعامل و ياراني شايسته و فداکار دست يازند ، و فقه آل محمد(ص) را جمع و تدوين و تدريس کنند . به همين جهت محضر امام باقر(ع) مرکز علماء و دانشمندان و راويان حديث وخطيبان و شاعران بنام بود. درمکتب تربيتي‌امام باقر(ع)علم و فضيلت به مردم آموخته‌مي‌شد.ابوجعفر امام‌محمدباقر(ع)متولي صدقات حضرت رسول(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و پدر و جد خود بود و اين صدقات رابر بني هاشم ومساکين ونيازمندان تقسيم مي کرد، واداره آنها رااز جهت مالي به عهده داشت.امام باقر(ع) داراي خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامي بود. سيرت و صورتش ستوده بود. پيوسته لباس تميز و نو مي پوشيد. در کمال وقار و شکوه حرکت مي فرمود. از آن حضرت مي پرسيدند: جدت لباس کهنه و کم ارزش مي پوشيد، تو چرا لباس فاخر بر تن مي کني؟ پاسخ مي داد :

مقتضاي تقواي جدم و فرمانداري آن روز، که محرومان و فقرا و تهيدستان زياد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افکار، نمي توانم تعظيم شعائر دين کنم.

امام پنجم(ع) بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .با همه اصحاب مصافحه مي کرد و ديگران را نيز بدين کار تشويق مي فرمود .

در ضمن سخنانش مي فرمود : مصافحه کردن کدورتهاي دروني  را از بين مي برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - مي ريزد. امام باقر(ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامي مانند دستگيري از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين وعيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن ديني ، کمال مواظبت را داشت .

مي خواست سنتهاي جدش رسول الله (ص)را عملا در بين مردم زنده کند و مکارم اخلاقي  را به مردم تعليم نمايد . در روزهاي گرم براي رسيدگي به مزارع و نخلستانها بيرون مي رفت ، و با کارگران و کشاورزان بيل مي زد و زمين را براي  کشت آماده مي ساخت. آنچه از محصول کشاورزي- که با عرق جبين و کد يمين - به دست مي آورد در راه خدا انفاق مي فرمود .

بامداد که براي اداي نماز به مسجد جدش رسول الله(ص) مي رفت، پس از گزاردن فريضه، مردم گرداگردش جمع مي شدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند مي گشتند .

مدت بيست سال معاويه در شام و کارگزارانش در مرزهاي ديگر اسلامي درواژگون جلوه دادن حقايق اسلامي - با زور و زر و تزوير و اجير کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسيار کردند . ناچار حضرت سجاد(ع) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر(ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهاي  بي سابقه آل ابوسفيان، که مردم به حقانيت اهل بيت عصمت(ع) توجه کردند، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأله امامت و رهبري، که تنها شايسته امام معصوم است، سعي بليغ کردند و معارف حقه اسلامي را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جايي رسيد که فرزند گرامي  آن امام، حضرت امام جعفر صادق(ع)دانشگاهي با چهار هزار شاگرد پايه گذاري نمود، و احاديث و تعليمات اسلامي را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد. امام سجاد(ع) با زبان دعا و مناجات و يادآوري از مظالم اموي وامر به معروف و نهي از منکر و امام باقر(ع) با تشکيل حلقه هاي درس ، زمينه اين امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم ديني را براي مردم روشن فرمود .

رسول اکرم اسلام(ص) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بيني وحي الهي وظايفي را که فرزندان و اهل بيت گرامي اش در آينده انجام خواهند داد و نقشي را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت، ضمن احاديثي که از آن حضرت روايت شده ، تعيين فرموده است. چنان که در اين حديث آمدهاست :

روزي جابر بن عبدالله انصاري که در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريک شده بود به محضر حضرت سجاد (ع) شرفياب شد. صداي کودکي  را شنيد، پرسيد کيستي ؟

گفت من محمد بن علي بن الحسينم، جابر گفت :نزديک بيا، سپس دست او را گرفت و بوسيد وعرض کرد :

روزي خدمت جدت رسول خدا (ص) بودم. فرمود :شايد زنده بماني و محمد بن علي بن الحسين که يکي از اولاد من است ملاقات کني. سلام من را به او برسان و بگو: خدا به تو نور حکمت دهد. علم و دين را نشر بده. امام پنجم هم به امر جدش قيام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف ديني و تعليم حقايق قرآني  و احاديث نبوي (ص) پرداخت.اين جابر بن عبدالله انصاري همان کسي است که در نخستين سال بعد از شهادت حضرت امام حسين (ع) به همراهي عطيه که مانند جابر از بزرگان و عالمان با تقوا و از مفسران بود ، در اربعين حسيني به کربلا آمد و غسل کرد، و در حالي که عطيه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء آمد و زيارت آن سرور شهيدان را انجام داد. باري، امام باقر عليه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهي بود. نام نامي آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت و کلمات قصار و اندرزهايي همراه است ، که به ويژه در19سال امامت براي ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است. بنا به رواياتي که نقل شده است، در هيچ مکتب و محضري دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علي (ع) نبوده اند .

در زمان اميرالمؤمنين علي(ع) گوئيا، مقام علم و ارزش دانش هنوز-چنان که بايد- بر مردم روشن نبود، گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگناي حيات مادي بيرون ننهاده و از زلال دانش علوي جامي  ننوشيده بودند، و در کنار درياي بيکران وجود علي (ع) تشنه لب بودند و جز عده اي معدود قدر چونان گوهري را نمي دانستند. بي جهت نبود که مولاي متقيان بارها مي فرمود: سلوني قبل از تفقدوني پيش از آنکه من را از دست بدهيد از من بپرسيد . و بارها مي گفت: من به راههاي آسمان از راههاي زمين آشناترم. ولي کو آن گوهرشناسي که قدر گوهر وجود علي را بداند ؟ اما به تدريج ، به ويژه در زمان امام محمد باقر(ع) مردم کم کم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامي را درک مي کردند ، و مانند تشنه لبي که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد، زلال گواراي دانش امام باقر)ع)را دريافتند و تسليم مقام علمي امام(ع) شدند، و به قول يکي از مورخان :"مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشکر کشي متوجه فتح دروازه هاي علم و فرهنگ شدند ". امام باقر(ع) نيز چون زمينه قيام بالسيف (قيام مسلحانه) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرينان - فراهم نبود، از اين رو، نشر معارف اسلام و فعاليت علمي را و هم مبارزه عقيدتي و معنوي با سازمان حکومت اموي را، از اين طريق مناسب تر مي ديد، و چون حقوق اسلام هنوز يک دوره کامل و مفصل تدريس نشده بود، به فعاليتهاي ثمر بخش علمي در اين زمينه پرداخت. اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او- در ابعاد و مرزهاي مختلف - بر ضرر حکومت بود، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار مي گرفت. در عين حال امام هيچگاه از اهميت تکليفي شورش (عليه دستگاه) غافل نبود، و از راه ديگري  نيز آن را دامن مي زد: و آن راه، تجليل و تأييد برادر شورشي اش زيد بن علي بن الحسين بود .

رواياتي در دست است که وضع امام محمد باقر)ع) که خود -در روزگارش- مرزبان بزرگ فکري و فرهنگي بوده و نقش مهمي در نشر اخلاق و فلسفه اصيل اسلامي و جهان بيني خاص قرآن، و تنظيم مباني فقهي و تربيت شاگرداني" مانند امام شافعي" و تدوين مکتب داشته، موضع انقلابي برادرش "زيد" را نيز تأييد مي کرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر(ع) مي فرمود: خداوندا پشت من را به زيد محکم کن .

و نيز نقل شده است که روزي زيد برامام باقر)ع) وارد شد، چون امام (ع) زيد بن علي را ديد، اين آيه را تلاوت کرد :

" يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط شهداء لله ". يعني: "اي مؤمنان، بر پاي دارندگان عدالت باشيد و گواهان، خداي را ".

آنگاه فرمود: انت و الله يا زيد من اهل ذلک، اي زيد، به خدا سوگند تو نمونه عمل به اين آيه اي .

مي دانيم که زيد برادر امام محمد باقر(ع (که تحت تأثير تعليمات ائمه(ع) براي اقامه عدل ودين قيام کرد. سرانجام عليه هشام به عبدالملک اموي،در سال (120يا 122) زمان امامت امام جعفر صادق (ع) خروج کرد و دستگاه جبار، ناجوانمردانه او را به قتل رساند. بدن مقدس زيد را سالها بر دار کردند و سپس سوزانيدند. و چنانکه تاريخ مي نويسد: گرچه نهضت زيد نيز به نتيجه اي نينجاميد و قيامهاي ديگري نيز که در اين دوره به وجود آمد، از جهت ظاهري به نتايجي نرسيد، ولي اين قيامها و اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرک و بيداري و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شيعه را در جوشش و غليان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاريخ شيعه ادامه داده است. امام باقر(ع (وامام صادق(ع) گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند، که زمينه را مساعد نمي ديدند ، ولي  در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره حکومت و تعليم و نشر اصول اسلام وروشن کردن افکار، که نوعي ديگر از مبارزه است، دست زدند. چه در اين دوره، حکومت اموي رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شده بود، از اين رو بهترين فرصت براي نشر افکار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و ترسيم خط درست حکومت، پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسي به شکل پايه ريزي  و تدوين اصول مکتب - که امري بسيار ضروري بود - پيش آمد .

اما چنان که اشاره شد، دستگاه خلافت آنجاکه پاي مصالح حکومتي پيش مي آمد واحساس مي کردند امام(ع) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمي گيرد و خط صحيح را در شناخت "امام معصوم (ع)"و امامت که دنباله خط" رسالت" و بالاخره "حکومت الله" است تعليم مي دهد، تکان مي خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام(ع) مي زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد... براي شناخت اين امر، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است مي پردازيم :

" در يکي از سالها که هشام بن عبدالملک، خليفه اموي، به حج مي آيد، جعفر بن محمد، امام صادق، در خدمت پدر خود، امام محمد باقر، نيز به حج مي رفتند. روزي در مکه، حضرت صادق، در مجمع عمومي  سخنراني مي کند و در آن سخنراني تأکيد بر سر مسأله پيشوايي و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه هاي خدا در زمين ايشانند نه ديگران، و اينکه سعادت اجتماعي و رستگاري در پيروي از ايشان است و بيعت با ايشان و... نه ديگران. اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته مي شود، آن هم در مکه در موسم حج، طنيني بزرگ مي يابد و به گوش هشام مي رسد. هشام در مکه جرأت نمي کند و به مصلحت خود نمي بيند که متعرض آنان شود. اما چون به دمشق مي رسد، مأمور به مدينه مي فرستد و از فرماندار مدينه مي خواهد که امام باقر(ع) و فرزندش را به دمشق روانه کرد، و چنين مي شود .

حضرت صادق(ع) مي فرمايد: چون وارد دمشق شديم، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد. هنگامي که به مجلس او درآمديم، هشام بر تخت پادشاهي خويش نشسته و لشکر و سپاهيان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود، و در دو صف در برابر خود نگاه داشته بود. نيز دستور داده بود تا آماج خانه اي)جاهايي که در آن نشانه براي تيراندازي مي گذارند) در برابر او نصب کرده بودند، و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه تيراندازي بودند. هنگامي  که وارد حياط قصر او شديم، پدرم در پيش مي رفت و من از عقب او مي رفتم، چون نزديک رسيديم، به پدرم گفته: "شما هم همراه اينان تير بيندازيد"پدرم گفت: "من پير شده ام ،اکنون اين کار از من ساخته نيست اگر من را معاف داري بهتر است ". هشام قسم ياد کرد:"به حق خداوندي که ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامي داشت، تو را معاف نمي دارم". آنگاه به يکي از بزرگان بني اميه امر کرد که تير و کمان خود را به او(يعني امام باقر (ع)) بده تا او نيز در مسابقه شرکت کند .

پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و يک تير نير بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشيد و بر ميان نشانه زد. سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد ... تا آنکه نه تير پياپي افکند . هشام از ديدن اين چگونگي خشمگين گشت و گفت :

" نيک تير انداختي اي ابوجعفر ، تو ماهرترين عرب و عجمي در تيراندازي . چرا مي گفتي من بر اين کار قادر نيستم ؟ ... بگو: اين تيراندازي را چه کسي به تو ياد داده است ". پدرم فرمود : " مي داني که در ميان اهل مدينه ، اين فن شايع است . من در جواني چندي  تمرين اين کار کرده ام " .

سپس امام صادق(ع) اشاره مي فرمايد که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد . در همان محفل هشام بر سر مقام رهبري و خلافت اسلامي با امام باقر(ع) سخن مي گويد . امام باقر درباره رهبري رهبران بر حق و چگونگي اداره اجتماع اسلامي و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامي بايد چگونه باشد ، سخن مي گويد . اينها همه هشام را  که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بيش از پيش ناراحت مي کند . بعضي نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر مي دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام(ع (شده اند ، امام را رها مي کند و به شتاب روانه مدينه مي نمايد . و پيکي ,سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، مي فرستد تا در آباديها و شهرهاي سر راه همه جا عليه آنان امام باقر وامام صادق(ع (تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام (ع) در اين سفر ، از تماس با مردم - حتي مسيحيان - و روشن کردن آنان غفلت نمي ورزد . جالب توجه و قابل دقت و يادگيري است که امام محمد باقر(ع) وصيت مي کند به فرزندش امام جعفر صادق(ع) که مقداري  از مال او را وقف کند ، تا پس از مرگش ، تا ده سال در ايام حج و در مني  محل اجتماع حاجيها براي سنگ انداختن به شيطان (رمي جمرات)و قرباني کردن براي اومحفل عزااقامه کنند. توجه به موضوع و تعيين مکان، اهميت بسيار دارد. به گفته صاحب الغدير زنده ياد علامه اميني-اين وصيت براي آن است که اجتماع بزرگ اسلامي ، در آن مکان مقدس با پيشواي حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد ، و از ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد ، و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهي .

شهادت امام باقر (ع(

حضرت امام محمد باقر (ع) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين (ع) زندگي کرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامي، تعليم شاگردان ، رهبري اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهاي جد بزرگوارش در ميان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحيح رهبري و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعي و امام معصوم، که تنها خليفه راستين خدا و رسول (ص) در زمين است، پرداخت و لحظه اي از اين وظيفه غفلت نفرمود .

سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114هجري در سن57 سالگي در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست. پيکر مقدسش را در قبرستان بقيع – کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند .

زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند :ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابي بکر بود . ابراهيم و عبيدالله که از ام حکيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات کردند. علي و زينب و ام سلمه که از ام ولد بودند .

امام محمد باقر (ع)

اسم مبارك آن بزرگوار محمد، و لقب مشهور او باقر است كه حضرت رسول (ع) آن حضرت را طي رواياتي به اين لقب ملقّب فرمود. كنية مشهور آن حضرت، ابي جعفر و عمر مبارك ايشان مثل عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسين (ع) پنجاه و هفت سال بود. در اول رجب المرجب سال پنجاه و هفت ه. ق. متولد شد و در سال 114 از هجرت به دست ابراهيم بن وليد و به دستور هشام بن عبدالملك مسموم و شهيد گرديد. سه ساله بود كه حماسة كربلا واقع شد و آن بزرگوار كربلا را مشاهده فرمود. بعد از حماسة كربلا سي و چهار سال با پدر بزرگوار خود، زندگي پر تلاطمي را پشت سر نهاد. مدّت امامت آن حضرت تقريباً نوزده سال بود.

امام باقر دو امتياز در ميان ائمه عليهم السلام دارد. اول جد پدري ايشان امام حسين (ع) و جد مادري آن حضرت امام حسن (ع) است . از اين جهت در حق ايشان گفته شده: «علوي من علويين وفاطمي من فاطميين وهاشمي من هاشميين.» از نظر نسبت امتياز فوق العاده اي را دارا است. خصوصاً اينكه مادر ايشان فاطمه دختر امام حسن (ع) زني بسيار عالمه و مقدسه بود. از امام صادق نقل شده كه فرمود: «جدّه ام صديقه اي بود كه در ميان اولاد امام حسن، مثلش ديده نشده است.» و نيز خرق عادتي از ايشان نقل مي كند و مي فرمايد:«مادرم پاي ديواري نشسته بود كه ديوار فرو ريخت. مادرم گفت: ساقط نشو به حق مصطفي كه خداوند اذن نداده است كه ساقط شوي. ديوار باقي ماند تا جدّه ام از پاي آن گذشت.

 

امتياز ديگر آنكه وي پايه گذار انقلاب فرهنگي شيعه محسوب مي شود. گرچه انتشار معارف شيعه به دست امام صادق (ع) صورت گرفت ولي به دست امام باقر پايه گذاري شد.

در دوران امام باقر(ع) دولت بني اميه رو به زوال بود مردم از آنها متنفر بودند. بعلت وجود كسي چون عمر بن عبدالعزيز، كه علاوه بر اينكه نفع بزرگي براي شيعه داشت ضرر بزرگي نيز براي بني اميه داشت و اختلاف شديدي كه در ممالك اسلامي پديد آمده بود و هر كسي از گوشه اي قيام مي كرد، خلفا بسرعت تغيير مي كردند ـ چنانكه در مدّت امامت امام باقر(ع)، در مدت نوزده سال پنج خليفه روي كار آمدند: وليدبن عبدالملك، سليمان بن عبدالملك، عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك ـ پس موقعيت مناسبي براي آن حضرت كه از ظلم بني اميه فارغ شده بود، پديد آورد كه انقلاب علمي را آغاز نمايد و بزرگاني از عامه و خاصه در اطراف ايشان جمع شدند و حقايق اسلام، لطايف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر كردند. از اين جهت رسول اكرم به ايشان لقب باقر داده است. لسان العرب مي گويد: لقّب به لانّه بقر العلم وعرف اصله واستنبط فرعه وتوسع فيه، والتبقر التوسع.

«امام باقر ملقّب به اين لقب است چون شكافنده علم است. پايه علوم اسلامي را شناخت و فروع آن را درك فرمود و آن را توسعه داد» و ريشة تبقّر به معني توسعه است.

عامه و خاصه نقل مي كنند كه رسول اكرم به جابر بن عبدالله انصاري فرموده است:

يا جابر يوشك ان تبقي حتّي تلقي ولداً من الحسين يقال له محمد يبقر علم النبيين بقراً، فاذا لقيته فاقرأه مني السلام.

«اي جابر، تو زنده مي ماني مردي از اولاد حسين را كه نامش محمد است ملاقات مي كني كه او علم انبيا را مي شكافد. هنگامي كه او را ديدي سلامم را به او برسان.»

و جابر وقتي سلام پيامبر را به امام باقر رسانيد حضرت فرمودند: «وصيت كن كه در اين چند روزه مي ميري. جابر گريست و گفت: از كجا مي گويي؟ حضرت فرمودند: اي جابر به خدا قسم پروردگار عالم علم گذشته و آينده را تا روز قيامت به من عنايت فرموده است.» حضرت باقر را باقر ناميده اند چون انتشار دين و معارف اسلامي را او شالوده ريزي كرده است. مفيد در ارشاد گويد: «افرادي از اصحاب رسول الله (ع) كه مانده بودند نظير جابربن عبدالله انصاري و بزرگان از تابعين رؤساء مسلمين از فقها و غير فقها نظير جابر جعفي، كيسان سختياني، امين مبارك، زهري، اوزاعي، ابي حنيفه، مالك، شافعي و زياد بن منذر، از امام باقر روايت نقل مي كنند. همچنين مصنفيني نظير طبري، بلاذري، سلامي، خطيب، ابي داود، اسكافي، مروزي، الاصفهاني، بسيط و نقاش و غيرهم از امام باقر (ع) روايت نقل مي كنند. اين افراد از علماي عامه هستند كه بعضي از آنان به فيض محضر امام باقر رسيده اند. و بسياري از علماي اهل تسنن اقرار دارند كه حضرت، بزرگترين عالم زمان خويش بوده است. حتي حكم بن عتيبه يكي از علماي بسيار بزرگ عامه در تفسير اين آية شريفه: ان ذلك للمتوسّمين گفته است.

«والله محمد بن علي منهم.» يعني: به خدا قسم محمد باقر از متوسّمين است. عبدالله بن عطا كه او نيز از علماي عامه است مي گويد: ما رايت العلماء عند احدٍ اصغر علما منهم عند ابي جعفر لقد رايت الحكم بن عتيبة عنده كانه متعلم.

«نديدم دانشمندان را كه نزد كسي چنين خويش را كوچك پندارند كه نزد امام باقر كوچك بودند؛ حكم بن عتيبه نزد امام باقر فقط يك شاگرد بود.

خواصّ اصحاب امام باقر و همچنين افرادي كه از او روايت نقل مي كنند بيشتر از چندين هزار نفرند. ولي افراد فوق العاده مبرزي در ميان آنها وجود دارند كه جداً بايد گفت فخر شيعه هستند. اجماع شيعه بر اين است كه در ميان اصحاب رسول الله و تابعين آنها كه شاگردان اصحاب هستند و آن شش نفر عبارتند از: زراره معروف، الخربوز، ابو بصير، فضيل بن يسار، محمدبن مسلم و يزيد بن معاويه، كه يكي از آنها مثل محمد بن مسلم سي هزار روايت از امام باقر روايت كرده، و مي گويم اين روايات از اسرار است كه به كسي نبايد بگويم.»

امام باقر دو امتياز عالي علاوه بر امتيازهايي كه براي ائمه عليهم السلام وجود دارد، در ميان ائمة دين دارند و از زبان ايشان به بعضي از آن امتيازها اشاره شده است.

مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر نقل مي كند كه حضرت فرموده اند:

نحن جنب الله ونحن حبل الله ونحن رحمة الله علي خلقه وبنا يفتح الله وبنا يختم الله، نحن ائمة الهدي ومصابيح الدجي ونحن العلم المرفوع لاهل الدنيا ونحن السابقون ونحن الآخرون، من تمسك بنا لحق ومن تخلف عنا غرق. نحن قادة المحجلين ونحن حرم الله ونحن الطريق والصراط المستقيم الي الله عزوجل ونحن من نعم الله علي خلقه ونحن المنهاج ونحن معدن النبوة ونحن موضع الرسالة ونحن اصول الدين والينا يختلف الملائكة ونحن السراج لمن استضاء بنا ونحن السبيل لمن اقتدي بنا ونحن الهداة الي الجنة ونحن عروة الاسلام ونحن الجسور ونحن القناطر من مضي علينا اسبق ومن تخلف عنا محق ونحن السنام الاعظم وبنا يصرف الله عنكم العذاب من ابصر بنا وعرفنا وعرف حقنا واخذ بامرنا فهومنا.

اين خطبة شريفه اشاره به آيات قرآن و روايات قطعي از پبامبر اكرم است.

«ما جنب خداوند متعاليم، جنب به معني پهلو است و عرب چنانچه از وجه كه به معني صورت است ارادة ذات مي كند و از يد كه به معني دست است ارادة قدرت مي كند، از جنب، ارادة قرب مي كند. و چون اهل بيت عليهم السلام منتهاي قرب الهي را دارند به آنها جنب الله گفته مي شود. اين جملة امام باقر اشاره است به آيه اي كه در سورة زمر است:

ان تقول نفس يا حسرتي علي ما فرطت في جنب الله

يعني: «توبه كنيد قبل از اينكه بگويد اي واي به من و تفريطگري من دربارة خدا.» بنابراين تفسير، معني چنين مي شود كه مي گويد: اي واي به من كه سرو كاري با اهل بيت نداشتم. ماييم حبل الله. جمله اشاره است به آية شريفه واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقوا

يعني: «چنگ بزنيد به ريسمان محكم خدا و متفرق نشويد». ماييم از جمله رحمت واسعة پروردگار كه بر بنده ها دارد. جمله اشاره است به آية شريفة «ورحمتي وسعت كل شيء

.» يعني رحمت من هر چيزي را فرا گرفته است. و در روايات آمده است كه رحمت واسعة خدا حقيقت اهل بيت عليهم السلام است. ماييم كه خلقت عالم از ابتدا تا انتها به دليل ما است و خداوند به دليل ما عالم را خلق نمود. اين جمله كه در زيارات نيز ديده مي شود اشاره به آية شهادت است: وكذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا يعني: «و همانا ما شما ـ اهل بيت ـ را مستكمل آفريده ايم تا شاهد مردم باشيد و رسول اكرم نيز شاهد بر شما». و در روايات فراوان است كه اين شهادت واسطة فيض است. ما اماماني هستيم رهنما و چراغهاي درخشان و علم افراشته شده براي مردم. ماييم سابقون و آخرون. يعني اول ماييم و آخر ماييم ـ باز اشاره به واسطة فيض است ـ هر كه به ما پناه برد، رستگار مي شود و هر كه از ما تخلف كند، غرق خواهد شد. جمله اشاره است به حديث نبوي كه بطور متواتر از پيامبر اكرم روايت شده است. پيامبر (ع) فرموده است: مثل اهل بيت، كشتي نوح است هر كه به آنان تمسك جويد رستگار و هر كه از آنان تخلف كند غرق خواهد شد. ما راهنماي افراد هستيم در روز قيامت كه رستگارند. ماييم حرم الله كه احترام ما در ميان مردم محفوظ است. جملة ما راه مستقيم هستيم، اشاره به آيه اهدنا الصراط المستقيم دارد. از جملة نعمتهاي خدا بر بندگان هستيم. اشاره است به آية شريفة: وضرب الله مثلاً قرية كانت آمنة مطمئنة يأتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون. يعني: «پروردگار عالم مثل زد به قريه اي كه عقيده و امنيت داشتند و نعمت مثل باران براي آنها مي باريد، آنان به نعمت خدا كفر ورزيدند پس پروردگار عالم لباس قحطي و ناامني را بر آنان پوشانيد در قبال آنچه كه انجام مي دادند.» راه حق و حقيقت هستيم و معدن نبوّت. آنچه پيامبر داشته ما داريم. و رسالت در خانة ما فرو آمده است: الله اعلم حيث يجعل رسالته. ما پايه هاي اسلام هستيم و ملائكه به خانة ما رفت و آمد دارند. ما چراغ راه هر كه بخواهد هستيم كه نور ماه بهره ببرند. ماييم عروة الوثقاي اسلام. اشاره به آية شريفه است: ويؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي لاانفصام لها. يعني: «هركه ايمان به خدا آورد به دستاويز محكمي دست زده كه ناگستني است.» ما هستيم پاي هر كه بخواهد به حق رسد، از ضلالت نجات يابد و به بهشت رود بايد ما را طي كند و از ما راهنمايي گيرد. هر كه از ما عبور كرد سبقت برد و هر كه تخلّف كند نابود شد. بزرگترين حافظ اسلام هستيم. ماييم كه به دليل وجود ما عذاب دنيوي و اخروي از بندگان برطرف مي شود. هر كه ما را شناخت و حق ما را شناخت، و دستورات ما را اجرا كرد، از ما است ـ رستگار خواهد شد.

بايد گفت اين خطبه داراي اشارات و كنايات و لطايف فراوان است و بايد كتابي دربارة اين خطبه نگاشت. اما امام باقر (ع) اضافه بر فضايلي كه همة اهل بيت دارند و حضرت در اين خطبه به بعضي از آنها اشاره نموده است، دو امتياز عالي دارد كه في الجمله دربارة آن سخن گفتيم.

مورخين دربارة سؤال و جواب آن راهب نصراني با امام باقر مطالبي نوشته اند كه ما خلاصه اي از آن را مي آوريم.

هشام بن حكم، حضرت باقر را به شام احضار نمود. آن بزرگوار همراه با امام صادق عليه السلام به طرف شام حركت كردند. در بين راه راهبي را ديدند كه ارادتمندان به دور از حلقه زده بودند تا راهب آنان را نصيحت كند. حضرت باقر (ع) وارد جمع آنان شد. ابهّت و تجلي نور امام باقر، راهب را تحت تأثير قرار داد. آنگاه از حال آن بزرگوار استفسار كرد و مسايلي پرسيد. مسايل او گرچه از نظر ما عوامانه است و با مقام قدس علمي حضرت باقر مناسبتي ندارد، ولي در آن دورة جهل مسايلي بود بزرگ كه توانسته راهب و اطرافيانش را مسلمان كند.

1 ـ ساعتي كه نه از روز است و نه از شب؟

فرمودند ساعتهاي بين الطلوعين مي باشد كه از ساعتهاي بهشت است. در آن ساعتها مي توان آخرت را آباد كرد و سعادت دو جهان را به دست آورد.

2 ـ مي گويند اهل بهشت فضولات ندارند، نشانة آن در اين دنيا چيست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن بچه اي است كه در شكم مادر است.

3 ـ مي گويند نعمتهاي بهشت پايان ناپذير است، نشانة آن در دنيا چيست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن علم است كه هر چه از آن بهره گيرند نقصان ندارد.

4 ـ آن دو برادر كه با هم متولد شدند و با هم مردند، اما عمر يكي از آنان پنجاه سال و عمر ديگري صد و پنجاه سال چه كساني بوده اند.

حضرت جواب دادند: آن دو برادر عزيز و عزيز بوده اند كه قرآن از آنها خبر مي دهد كه عزيز چون در زنده شدن مرده ها در روز قيامت ترديد كرد، پروردگار عالم جان او را صد سال گرفت سپس زنده كرد. آن راهب پس از شنيدن جوابهاي حكيمانه با اطرافيانش مسلمان شد. شأن ائمة طاهرين در تاريخ ناشناخته مانده است، گرچه ابن حجر متعصّب در حق او گفته است: هو باقر العلم وجامعه وشاهد علمه ورافعه صفي قلبه وزكا علمه وعمله وطهرت نفسه وشرف خلقه وعمرت اوقاته بطاعة الله وله من الرسوخ من مقامات العارفين مايكل عنه السنة الواصفين وله كلمات كثيرة في السلوك والمعارف لاتجملها من العجالة.

«او جامع علوم و شكافندة علم و توسعه دهندة علم بود. او نمايانگر علم بود و علم را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و عمل او پاك و پاك بود. او طاهر و مطهر بود، خلق او عالي بود و عمر او در اطاعت خداوند صرف شد. تبحّري در عرفان داشت كه زبان گوياي آن نيست. سخنان او در عرفان و سير و سلوك به حدّي است كه نمي تواند در اين گفتار ضبط شود.» صاحب جنات الخلود كه شيعه است مي گويد: «اكثر اوقات او صرف اطاعت خدا مي شد. از خوف خدا مي گرييد. بسيار متواضع بود تمام بر سر مزارع مي رفت و كار مي كرد و آنچه به دست مي آورد در راه خدا صرف مي نمود. سخي ترين مردم بود و تمام علما نزدش مي آمدند؛ علمشان قطره اي بود در مقابل دريا، و نظير اميرالمؤمنين (ع) چشمه هاي حكمت از اطرافش مي جوشيد و در مقابل جلالتش هر جليلي كوچك بود.»

در خاتمه، معجزه اي از معجزات آن حضرت را يادآور مي شويم. كليني رحمه الله در كافي از ابي بصير نقل مي كند كه نزد امام باقر(ع) رفتم و گفتم: شما وارث رسول اكرم هستيد؟ فرمود: آري. گفتم: رسول الله وارث انبياست و آنچه آنان مي دانند او مي داند؟ فرمود: آري، چنين است. گفتم: بنابراين شما قدرت داريد كه مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد و مرض برص را شفا دهيد، چنانچه قرآن دربارة عيسي عليه السلام فرموده؟ فرمود: به اذن پروردگار قدرت داريم. سپس فرمود جلو بيا! چون جلو رفتم دست مبارك خود را به چشمهاي من زد و من بينا شدم. سپس به من فرمودند: اي ابي بصير، آيا مي خواهي بينا باشي ولي در روز قيامت مثل مردم، حساب، كتاب و مشقتهاي آخرت را دارا باشي، يا كور باشي ولي در آخرت بدون محاسبه به بهشت روي؟ ابي بصير مي گويد كوري را انتخاب كردم.

حضرت باقر (ع)

در سال 57 هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زين العابدين (ع) كه در سال 94 رخ داد، سى و نه سال داشت. نام او محمد و كنيه‏اش ابوجعفر است و باقر و باقر العلوم لقب او مى‏باشد.

مادر حضرت ام عبدالله دختر

امام حسن مجتبى (ع) و از اين جهت نخستين كسى بود كه هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمى و علوى بوده است.

امام باقر در سال 114 هجرى در شهر مدينه درگذشت و در قبرستان معروف بقيع، كنار قبر پدر و جدش، به خاك سپده شد. دوران امامت آن حضرت هيجده سال بود.

خلفاى معاصر حضرت‏

پيشواى پنجم در دوران امامت دوران خود با زمامداران و خلفاى ياد شده در زير معاصر بود:

1- وليد بن عبدالملك (86-96)

2- سليمان بن عبدالملك (96-99)

3- عمر بن عبدالعزيز (99-101)

4- يزيد بن عبدالملك (101-105)

5- هشام بن عبدالملك (105-125)

اين خلفا، به استثناى عمر بن عبدالعزيز- كه شخصى نسبتا دادگر و نسبت به

خاندان پيامبر (ص) علاقه ‏مند بود- همگى در ستمگرى و استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پيشواى پنجم همواره سختگيرى مي‏كردند.

پايه گذار نهضت بزرگ علمى

پيشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهى پرداخت و مشكلات علمى را تشريح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد كه مقدمات تاسيس يك دانشگاه بزرگ اسلامى را كه در دوران امامت فرزند گراميش

امام صادق (ع) به اوج عظمت رسيد، پى ريزى كرد.

امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضيلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصديق دوست و دشمن بود. به قدرى روايات و احاديث، در زمينه مسائل و احكام اسلامى، تفسير، تاريخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به يادگار مانده است كه تا آن روز از هيچ يك از فرزندان امام حسن و

امام حسين (ع) به جا نمانده بود.

رجال و شخصيتهاى بزرگ علمى آن روز، و نيز عده‏اى از ياران

پيامبر (ص) كه هنوز درحال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مى‏كردند.

جابر بن يزيد جعفى و كيسان سجستانى (از تابعين) و فقهائى مانند: ابن مبارك،زهرى، اوزاعى، ابوحنيفه، مالك،شافعى،زياد بن منذرنهدىاز آثار علمى او بهره‏مند شده سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند.

كتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطيب بغدادى، ابونعيم اصفهانى، و كتبى مانند: موطا مالك، سنن ابى داود، مسند ابى حنيفه، مسند مروزى، تفسير نقاش، تفسير زمخشرى، و دهها نظير اينها، كه از مهمترين كتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پيشواى پنجم است و همه جا جمله:

قال محمد بن على و يا قال محمد الباقر به چشم مى‏خورد.

كتب شيعه نيز در زمينه‏ هاى مختلف سرشار از سخنان و احاديث

حضرت باقر(ع) است و هر كس كوچكترين آشنايى با اين كتابها داشته باشد، اين معنا را تصديق مى‏كند.

امام باقر (ع) از نظر دانشمندان

آوازه علوم و دانشهاى

امام باقر (ع) چنان اقطار اسلامى را پر كرده بود كه لقب باقر العلوم (گشاينده دريچه‏ هاى دانش و شكافنده مشكلات علوم) به خود گرفته بود.

ابن حجر هيتمى مى‏نويسد:

محمد باقر به اندازه‏اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقايق احكام و حكمتها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بى بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همينجاست كه وى را شكافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند.

عبدالله بن عطأ كه يكى از شخصيتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مى‏گويد:

من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعى به اندازه محفل

محمد بن على (ع) از نظر علمى حقير و كوچك نديدم. من حكم بن عتيبه را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، ديدم كه در خدمت محمد باقر مانند كودكى در برابر استاد عاليمقام، زانوى ادب بر زمين زده شيفته و مجذوب كلام وشخصيت او گرديده بود.

امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آيات قرآن مجيد استناد نموده از كلام خدا شاهد مى‏آورد و مى‏ فرمود: هر مطلبى گفتم، از من بپرسيد كه در كجاى قرآن است تا آيه مربوط به آن موضوع را معرفى كنم

شاگرادان مكتب امام باقر (ع)

حضرت باقر ع شاگردان برجسته‏اى در زمينه‏هاى فقه وحديث و تفسير و ديگر علوم اسلامى تربيت كرد كه هر كدام وزنه علمى بزرگى به شمار مى‏رفت. شخصيتهاى بزرگى همچون: محمد بن مسلم، زراره‏بن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه عجلى، جابربن يزيد، حمران بن اعين، و هشام بن سالم از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتند.

پيشواى ششم مى‏فرمود: مكتب ما و احاديث پدرم را چهار نفر زنده كردند، اين چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلى. اگر اينها نبودند كسى از تعاليم دين و مكتب پيامبر بهره‏اى نمى‏يافت. اين چند نفر حافظان دين بودند. آنان، از ميان شيعيان زمان ما، نخستين كسانى بودند كه با مكتب ما آشنا شدند و در روز رستاخيز نيز پيش از ديگران به ما خواهند پيوست. شاگردان مكتب

امام باقر(ع) سرآمد فقها و محدثان زمان بودند و در ميدان رقابت علمى بر فقها و قضات غير شيعى برترى داشتند.

شكافنده علوم و گشاينده درهاى دانش

آثار درخشان علمى پيشواى پنجم و شاگردان برجسته‏اى كه مكتب بزرگ وى تحويل جامعه اسلامى داد، پيشگويى

پيامبر اسلام (ص) را عينيت بخشد. راوى اين پيشگويى جابر بن عبدالله انصارى شخصيت معروف صدر اسلام است.

جابر كه يكى از ياران بزرگ

پيامبر اسلام (ص) و از علاقه‏مندان خاص خاندان نبوت است، مى‏گويد:

روزى

پيامبر اسلام (ص) به من فرمود: بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى ديد كه اسمش اسم من و قيافه‏اش شبيه قيافه من خواهد بود. او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود.

پيامبر اسلام (ص)

هنگامى كه پيشگويى را فرمود كه هنوز حضرت باقر (ع) چشم به جهان نگشوده بود.

سالها از اين جريان گذشت، زمان پيشواى چهارم رسيد. روزى جابر از كوچه‏هاى مدينه عبور مى‏كرد، چشمش به حضرت باقر افتاد. وقتى دقت كرد، ديد نشانه هايى كه

پيامبر (ص) فرموده بود، عينا در او هست.

پرسيد اسم تو چيست ؟

گفت: اسم من محمد بن على بن الحسين است.

جابر بوسه بر پيشانى او زد و گفت: جدت پيامبر به وسيله من به تو سلام رساند!

جابر از آن تاريخ، به پاس احترام

پيامبر (ص) و به نشانه عظمت امام باقر (ع) هر روز دوبار به ديدار آن حضرت مى ‏رفت، او در مسجد پيامبر ميان انبوه جمعيت مي ‏نشست (و در پاسخ بعضى از مغرضين كه از كار وى خرده‏ گيرى مى ‏كردند) پيشگويى پيامبراسلام را نقل مي‏كرد.

 

آجرك الله يا صاحب الزمان

براي تعجحيل در فرج آقا امام زمان صلوات يادتون نره

آقا ما همچنان چشم به راهيم

مولايم دلهاي ما منتظر

نگاه چشمان ما به در دوخته شده

اللهم عجل لوليك الفرج



Get your new Email address!
Grab the Email name you've always wanted before someone else does!
Reply all
Reply to author
Forward
0 new messages