فستیوال آب بازی در تهران !!!! |
|
بيش از 800 نفر در فستيوال آب بازي در پارک
آب و آتش تهران شرکت کردند
اين برنامه در روز جمعه 7 مرداد 1390 با استقبال
خوبي از جانب مردم روبرو شد، باور نمي کنيد تهران اين خبرها باشه؟ خب عکسهاشو
ببينيد:
علت اصلي ماجراي پارک "آب و آتش" چه بود؟ عصرايران واقعيت انکارناپذير اين است که جامعه جوان ايراني، با کمبود شديد و جدي "تفريح" و "دلخوشي" روبروست. شور و انرژي جواني در جوانان ايراني، کمتر فرصت تخليه در مسيرهاي صحيح مييابد و اين انرژي متراکم يا «در درون جوانان به تودهاي از اندوه و افسردگي و نااميدي تبديل ميشود»، يا «در مسير تبهکاريهايي هرز ميرود که هر روز اخبارش را در صفحات حوادث روزنامهها ميخوانيم»، يا «به شکل رفتارهاي هنجارشکنانهاي مانند رانندگيهاي خطرناک در معابر عمومي و به خطر انداختن جان مردم نمود مييابد»، يا «در بيهودگيهاي روزمره مانند ايستادن در سرکوچهها و گز کردن خيابانها و پارکها سپري ميشود» يا «ناگزير در فرار از دنياي واقعي به فضاي مجازي و وبگرديهاي سرگردان طي ميشود» و نظاير اينها. آفتاب: درباره ماجراي آب بازي دختران و پسران جوان در پارک آب و آتش، حرف و حديثهاي زيادي گفته شده است : از اين که «مگر اشکالي داشته کار اين جوانان؟» تا « اين کار طرح دشمن بوده براي از بين بردن حيا در جامعه». اين که کدام يک از باورهاي فوق، مقرون به واقع است و کدامشان نادرست، موضوع اين بحث نيست و در جامعهاي که تکثر فکري در آن يک واقعيت است، چنين تضادهايي قابل تصور است. موضوع بحث حاضر، خود ماجراي پيش آمده و نقد ديدگاههاي موافقان يا مخالفان آن نيست، بلکه ريشهيابي اين ماجرا دغدغه اصلي اين نوشتار است، موضوعي که نه رسانههاي دلکباب براي ارزشها بدان پرداختند، نه مسوولاني که همه چيز، حتي باريدن و نباريدن باران را توطئه دشمن ميدانند و نه آناني که گفتند "مگه چيه؟!". واقعيت انکارناپذير اين است که جامعه جوان ايراني، با کمبود شديد و جدي "تفريح" و "دلخوشي" روبروست. شور و انرژي جواني در جوانان ايراني، کمتر فرصت تخليه در مسيرهاي صحيح مييابد و اين انرژي متراکم يا «در درون جوانان به تودهاي از اندوه و افسردگي و نااميدي تبديل ميشود»، يا «در مسير تبهکاريهايي هرز ميرود که هر روز اخبارش را در صفحات حوادث روزنامهها ميخوانيم»، يا «به شکل رفتارهاي هنجارشکنانهاي مانند رانندگيهاي خطرناک در معابر عمومي و به خطر انداختن جان مردم نمود مييابد»، يا «در بيهودگيهاي روزمره مانند ايستادن در سرکوچهها و گز کردن خيابانها و پارکها سپري ميشود» يا «ناگزير در فرار از دنياي واقعي به فضاي مجازي و وبگرديهاي سرگردان طي ميشود» و نظاير اينها. البته اين بدان معنا نيست که همه جوانان اين گونهاند چه آن که جوانان زيادي هم داريم که انرژي جواني شان را در مسير علم و هنر و ورزش و کار و توليد و ... صرف ميکنند و منشأ اثر و خدمت و افتخار ميشوند؛ اما نبايد به اين جوانان بسنده کرد و ميليونها جوان پرانرژي، بيبرنامه و سرخورده را فراموش کرد. جوان امروز ما، وقتي شغلي ندارد تا امرار معاش کند، وقتي محدوديتهاي روا و ناروا، عرصه را بر او تنگ ميکنند، وقتي اماکن تفريحي مانند ورزشگاهها، کلوپهاي بازي، استخرها، سينماها و تئاترها، کنسرتها، انجمنهاي جوانان و ... يا وجود نداشته باشند، يا محدود باشند و يا گران و تکراري، چه کند؟ الان در قرن 21، صدها شهر در کشور ما وجود دارند که حتي يک سالن سينما هم ندارند و حتي يک بار هم يک کنسرت موسيقي در آنها اجرا نشده است! اماکن تفريحي و ورزشي هم که بسيار محدودند و غالباً گران و خارج از توان مالي خيلي از جوانها. حتي خيلي از شهرهايمان پارک درست و حسابي هم ندارند و اگر هم داشته باشند، اگر دو تا جوان بخواهند قدمي در آن بزنند هيچ بعيد نيست که مورد استنطاق قرار بگيرند که "اينجا چه غلطي ميکنيد؟" تازه، اينها مشکلات عمومي جوانان در حوزه تفريح و سرگرمي است و الا اگر نگاه نزديکتري به موضوع داشته باشيم درخواهيم يافت که اوضاع دختران جوان در جامعه ايران به مراتب بدتر است؛ دختراني که بر خلاف برادران خودشان، حتي اجازه رفتن تا سرکوچه را هم ندارند و خيليهايشان افسردگي و بيماريهاي مفاصل و دردهاي ناشي ار بيتحرکي گرفتهاند، دختراني که آنقدر در اجتماع غايب بوده اند که وقتي به هر دليلي مانند ازدواج، قبولي در دانشگاه، مرگ پدر و ... از بند قيدهاي ناروا ميرهند، دچار افراط ميشوند، اعتمادهاي نابجا ميکنند، فريب ميخورند و به همان اندازه که از کنجنشيني آسيب ديدهاند و بلکه بيشتر، از حضور در جامعه ضرر ميکنند و حتي گاه ضرر ميرسانند. جوان چه کند؟ از صبح تا شب چگونه وقت خود را پر کند؟ همهاش را کار کند؟ لم بدهد و تلويزيون نگاه کند؟ خيابانها را متر کند و آمار درختان پارکها را دربياورد؟ پي الواطي برود؟ واقعاً چه کند وقتي مديران جامعه، براي اوقات فراغت او و براي هدايت انرژي متراکم جوانياش، هيچ فکري نکردهاند. همهاش که نميشود با هيأت و مسجد و اعتکاف و مانند اينها به انبوه نيازهاي متنوع جوانان پاسخ داد و در تلويزيون حضور جوانان در مجلس عزاداري محرم را پخش کرد و نتيجه گرفت که همه چيز بر وفق مراد است و نمونهاش همين حضور انبوه جوانان در مثلاً اعتکاف مسجد دانشگاه تهران. شايد اگر نصف انرژياي که آقايان مسوولان براي طرحهايي مانند "گشت ارشاد" گذاشتهاند براي نشاط و تفريحات سالم جوانان ميگذاشتند، اساساً نيازي به چنان طرحهايي نبود. در فضايي که جوان از يک سو، با محدوديت امکانات مواجه است و از سوي ديگر انواع فشارها بر او تحميل ميشود و جايگزيني هم براي محدوديتها عرضه نميشود، کاملاً قابل انتظار است که يک عده از همين جوانان، با هم قرار بگذارند که يک روز بروند در پارک آب بازي کنند. اصلاً فرض کنيم آنهايي که ميگويند اين کار، توطئه دشمنان بوده و طرحي بوده که جوانان را به بهانه آببازي دور هم جمع کنند و اختلاط دختر و پسر را ايجاد نمايند و ... راست گفتهاند؛ در چنين حالتي باز هم برميگرديم به مسأله اصلي اين بحث که لابد خلأيي در زمينه تفريح و تخليه انرژي جوانان وجود دارد که توطئهگران ميتوانند بر روي آن حساب کنند! اگر مسئولان به خود نيايند و جوانان و نيازهاي آنان را به رسميت نشناسند و بخشي از ثروت مملکت را صرف رفاه و تفريح و خنده و خوشي جوانان نکنند، هيچ تضميني وجود ندارد که انرژي جواني آنها در مسير درست به کار برود؛ اين يک واقعيت جدي است و تعارفي هم در کار نيست |