دوستان عزیز گل ها .
باید افسوس خورد از موقیت مادی و طرز زندگی هنرمندان گرامیمان . من با نظر
دوست عزیز هم عقیده هستم و پیشنهاد میکنم اکنون که گروه گل ها بزرگ شده
است به طور دسته جمئ یک حساب بانکی برقرار کنیم و زیر نظر استاد شجریان به
هنرمندان تقدیم کنیم . و این کار را به طور ماهیانه دنبال کنیم. رحمت --- On Wed, 11/3/10, Hojjat Ghahramani <hjtg...@yahoo.com> wrote: |
دوستان عزیز گل ها .
اکنون دوست عزیزم آقای کاظمیان به پیشنهاد من برای ترتیبی رسمی بدهیم که
به اساتید موسیقی به جهت مادی یک کمک سیستماتیک بشود جواب مثبت داده اند .
ما همگی آقای کاظمیان را میشناسییم. من پیشنهاد میدهم این مطلب را به طور
خوبی به اطلاع دوستان گل ها در سراسر دنیا برسانیم. سپس خود آقای کاظمیان
با استاد شجریان تماس بگیرند و مطرح کنند. با نظر استاد ، آقای کاظمیان یک
حساب بانکی باز کنند به اطلاع همگی برسانند و خودشان هم مسولیت این کار را
به عهده بگیرند. و دوستان عزیز گل ها ، اگر آقای کاظمیان قبول مسولیت کنند
هیچ بهانه ای برای هیچ کدام از دوستان نیست. باید جلو بیایند . مایل بودم
یک مزاح کنم ولی از راه دور شاید بی مزه باشد. بسیار خوب میگویم !!! آقای
کاظمیان ، به مانند همه ، هشتش جرو نهش است !! اگر ایشان جلو بیند دیگر
دلیلی نیست افرادی مثل من که " خیالم میرسد من گنج قارون زیر سر دارم " البته من با نظر ستاره خانم نیز بی اندازه موافقم. حتا بهتر از نظر من است، اگر شدنی باشد بی اندازه بهتر از ان است که من گفتم . تا نظر دوستان چی باشد. من یک چیز رسمی به فکرم رسیده بود. ولی با هم فکری جلو تر میرویم. این یک کار بی احترامی نیست. من به این گونه کار ها به اون یک وظیفه نگاه میکنم و شخصی نیست . خود افراد با فرهنگ نیز این مطلب را متوجه هستند. مصلا استاد شجریان کودک نیستند که ندانند در چه حالی هستیم و کاری را در هد کوچک انجام میدهم. همین . رحمت --- On Thu, 11/4/10, jafar kazemiyan <mikh...@gmail.com> wrote:
|
اگر به خانهی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لبها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ... بدون اینها راحتتر به بهشت میروم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد
و بیواسطه روسری کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
میخواهم ... بدوزمش به سق
... اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
میخواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شستشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
میدانی که؟ باید واقعبین بود !
صداخفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
میخواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه میزنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم میخواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم میکنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی میفروختند
برایم بخر ... تا در غذا بریزم
ترجیح میدهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم
شعری از غاده السمان
شاعری توانا از سوریه
سروران گرامی چندی پیش خانم ستاره پیشنهادی در اینمورد ارایه دادند
که به عقیده حقیر در خور این عزیزان میباشد .. من با عمل که ناشی از
تفکر سنتی ما مبنی بر جمع آوری اعانه میباشد مخلف ام .
با درود به همه ی یاران رادیو گلها
تا کنون از خود پرسیده ایم چرا هنر در این جامعه با تنگدستی عجین شده است و هنرمند هم؟ تا کنون از خود پرسیده ایم چرا عده ای که خود را هنردوست و برخی اوقات هنرمند معرفی می کنند چوب حراج به زحمات شبانه روزی یک هنرمند می زنند و ما هم بعد از دزدی (دانلود) آثار آن ها در قسمت نظرات با به به و چه چه از زحمات بی شائبه این عزیزان هنردوست تقدیر به عمل می آوریم تا این فرهنگ دزدی را هرچه بیشتر رونق بخشند؟
استاد جلیل شهناز بعد از عمری تلاش در راه هنر این سرزمین اکنون در کهنسالی و بیماری در خانه ای استیجاری زندگی می کند و آنگاه عزیزان هنردوست که حتما خدمت هنرمندان ارادت هم دارند! آلبوم ایشان را جهت دزد ی در وبلاگ هنری!!! خویش قرار داده اند